- اهمّیّت جایگاه امام در کامل کردن دین
- نقش امام در انجام امور اجتماعی
- دفاع کردن امام از دین خدا و دعوت به راه حق
- عدم نائل شدن عقول به جایگاه امام
- ویژگی و صفات امام
- توصیف امام به آتشی روی بلندی
- امام خلیفهی خدا روی زمین
- رحمت و عطوفت امام
- نقلی در مورد مرحوم نائینی
- برکات وجودی امام
- امین و مدافع بودن امام
- پاک و معصوم بودن امام از گناهان
- ولایت فقیه، جانشین امام معصوم
- شرایط امام بودن از سوی خدای متعال
- عطا کردن ویژگیهایی به امام از سوی خدای متعال
- عاجز بودن انسانها در فهم و درک مقام امامت
- انتخاب کردن امام از طرف خدا
«بِسْمِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاۀُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرینَ و لَعْنَهُ اللهِ عَلَی أَعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
اهمّیّت جایگاه امام در کامل کردن دین
«بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ»[۱] نماز با امام به انجام میرسد. یعنی کسی که ولایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) و ولایت ائمّهی طاهرین نداشته باشد، نماز او با ورزش فرقی نمیکند، با بازی فرقی نمیکند. نماز وقتی نماز است که روح داشته باشد، روح عمل، ولایت ولی خدا است، ولایت خلیفهی خدا است. تمامیّت نماز است، یعنی اگر امام نباشد نماز ناقص است، تام در مقابل ناقص است. ناقص یعنی مثل اینکه نماز بخوانید یک رکعت آن را نخوانید، نماز بخوانید عمداً حمد آن را نخوانید، رکوع آن را انجام ندهید. بعضی از آنها که مثل رکوع اگر عمدی هم نباشد سهو آن مبطل است. زکات هم همینطور. کسی که زکات میدهد اگر ولایت ولی خدا را نداشته باشد، زکات دادن او هم مثل پول خرج کردن کفّار است. «فَسَیُنْفِقُونَها ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَهً»[۲] خرج میکنند روز قیامت هم حسرت میخورند که چرا خرج کردیم؟ چرا برای آنها فایدهای ندارد.
نقش امام در انجام امور اجتماعی
«وَ الصِّیَامِ»[۳] تمامیّت روزه هم به امام است «وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصَّدَقَاتِ» اینکه غنائم زیاد میشود به وسیلهی امام است. امامی که دستور جهاد میدهد، غنایمی که به دست میآید حلال است.«وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ» اجرای حدود و احکام هم با امام است و یا کسی که امام را نصب کرده است. «وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ» امامی که اگر امام بود مرزها حفظ میشود. «الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ» امام است که حلال خدا را حلال میکند یعنی به پا میدارد. «وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ» حرام خدا را تحریم میکند. «وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ» حدود الهی را برپا میدارد.
دفاع کردن امام از دین خدا و دعوت به راه حق
خدا لعنت کند کسانی که میگویند این حدود برای زمان رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است.«وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ»، او است که از دین خدای متعال دفاع میکند. «وَ یَدْعُو إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ الْحُجَّهِ الْبَالِغَهِ»، با سخنان متقن و حکیمانه دعوت به راه حق میکند، با موعظهی زیبا و نیکو دعوت به راه حق میکند، با حجّتی که دیگر بالاتر از آن نمیشود رسا است و هیچ نارسایی ندارد، دعوت به راه حق میکند.
عدم نائل شدن عقول به جایگاه امام
«الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَهِ الْمُجَلِّلَهِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ» امام مانند خورشید طلوع کردهای است که نور او تمام عالم را پوشش میدهد. «وَ هِیَ فِی الْأُفُقِ بِحَیْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارُ» ولی خودش در جایگاهی است که دستها و چشمها و عقول نمیتواند به آنجا نائل شود. یعنی ما امامشناس نیستیم، یک چیزهایی خود آنها فرمودهاند و از طریق خود آنها یک راههایی به معرفت امام باز شده است. والّا همان که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) طبق آن روایت به امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: یا علی خدا را نشناخت جزء من و تو، من را نشناخت جزء خدا و تو، تو را نشناخت جز خدا و من. این مقدار هم که وجود دارد به مقدار فهم ما است و به مقدار ظرفیّت ما است که فرمودهاند. البتّه آن مقداری که به ما رسیده، ممکن است بیانات مبارکی داشتهاند که دشمنان ما نگذاشتند اینها پخش شود و به دست دوستان ائمّه (علیهم السّلام) برسد.
ویژگی و صفات امام
«الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِیرُ» امام ماه شب چهاردهای است که میدرخشد. «وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ» چراغ نورافشان است. «وَ النُّورُ السَّاطِعُ» نوری است که تمام عالم را فرا گرفته است. «وَ النَّجْمُ الْهَادِی فِی غَیَاهِبِ الدُّجَى وَ أَجْوَازِ الْبُلْدَانِ وَ الْقِفَارِ» او ستارهای است که در ظلمتهای شدید و راههای شهرها و بیابانها هدایتگر است. چون قدیم نه راه آسفالت بوده، نه این امکانات. الآن تمام بزرگراهها را چراغ و برق کشیدند. با ستاره هدایت میشدند. میفرمایند: امام مثل آن ستاره است که باعث هدایت در شدّت ظلمت در شب تاریک و در بیابانها «وَ لُجَجِ الْبِحَارِ» در گردابهای دریاها است. «الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ» امام آب گوارایی است که شخص بعد از شدّت تشنگی به آن میرسد. «وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى» امام است که انسان را به راه حق رهنمون میکند. «وَ الْمُنْجِی مِنَ الرَّدَى» امام است که انسانها را از هلاکت نجات میبخشد.
توصیف امام به آتشی روی بلندی
«الْإِمَامُ النَّارُ عَلَى الْیَفَاعِ» امام آتشی روی بلندی است. قدیم یکی از راههای پیدا کردن راه همین آتشهایی بوده که روی بلندیها روشن میکردند. «الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى بِهِ» اگر کسی بخواهد با او گرم شود او را گرم میکند. «وَ الدَّلِیلُ فِی الْمَهَالِکِ» و در مهالک یعنی در بیابانهای بینام و نشان هم این آتش راهنما است. «مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِکٌ» کسی که از این امام جدا بشود خود او بدبخت شده و هلاک میشود.
امام خلیفهی خدا روی زمین
«الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ» امام ابر بارانزا است. «وَ الْغَیْثُ الْهَاطِلُ» ابری است که به شدّت میبارد. «وَ الشَّمْسُ الْمُضِیئَهُ» خورشید تابان است. «وَ السَّمَاءُ الظَّلِیلَهُ» و آسمانی است که بر همه سایه افکنده است. «وَ الْأَرْضُ الْبَسِیطَهُ» زمینِ گسترده است. «وَ الْعَیْنُ الْغَزِیرَهُ» چشمهی پر آب است. «وَ الْغَدِیرُ وَ الرَّوْضَهُ» بله همهی آن برکاتی که به همه چه کافر و چه مؤمن از برکاتهای مادی میرسد به دست امام است، برای اینکه او خلیفهی خدا است. برای اینکه خدای متعال خواسته کارها با دست این خلیفه در عالم اجرا شود، ولایت تکوینی که عرض کردیم.
رحمت و عطوفت امام
«الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ» امام کسی است که با مؤمنین و پیروان خود انس دارد، به آنها مهربان است. «وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ» پدر شفیق است، پدر با شفقت و عطوفت است. «وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ» برادری است که همزاد انسان باشد. «وَ الْأُمُّ الْبَرَّهُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ» امام مثل مادری است که با فرزند کوچک خود خیلی مهربان است، همه چیز خود را برای او فدا میکند. خسارت و بدبختی ما است که از یک چنین عظمت و نعمت بزرگی غافل باشیم و خود را در محضر او نیابیم، با اینکه سر سفرهی او هستیم و در خانهی او زندگی میکنیم. «وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیَهِ النَّآدِ» او پناهگاه بندگان خدا در مصیبتهای سخت است
نقلی در مورد مرحوم نائینی
این ایران در زمان مرحوم آقای نائینی با آن مسائل مختلفی که در آن زمان پیش آمد، مرحوم آقای نائینی خیلی نگران بودند. یک شب خواب میبینند که گویا یک دیوار بسیار بزرگی روی ایران سقوط میکند، اگر ایران زیر این دیوار قرار بگیرد دیگر نابود میشود. ولی یک مرتبه دستی آمد و آن را نگه داشت. جناب آقای نمازی هم که محضر حضرت مشرّف شدند آنجا به حضرت عرض میکند: آقا ما در ایران یک بارِ هندوانه را پنج تومان میخریم، ولی در عربستان یک عدد هندوانه را پنج تومان خریدیم. حضرت میفرمایند: ایران به برکت ما بهشت است، کرمانشاه به برکت ما بهشت است، خراسان به برکت ما بهشت است.
برکات وجودی امام
خیلی حیف است که انسان یک امام این چنین داشته باشد، کشور در سایهی او حفظ میشود و دشمنان از او میترسند. در همین جریان – نمیدانم شما در جریان قرار گرفتید یا نه- گفتند ناوهای آمریکا به سمت ایران میآمد، ولی یک مرتبه معلوم نشد چه اتّفاقی افتاد که خیلی ترسیدند و برگشتند، این کار خدا است.
امین و مدافع بودن امام
«الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ» امام امین خدا است، امام امانتدار خدا است، ولایت و خلافت امانت الهی به دست او است، خدای متعال او را امین خود در میان خلق قرار داده است. «وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ» حجت خدا بر بندگان است. «وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ» امام خلیفهی خدا است، نمایندهی خدای متعال در میان بندگان و در سرزمینها الهی است. «وَ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ» امام است که دعوت به حق میکند. «وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ» و از چیزهایی که حریم خدا هستند دفاع میکند. خدای متعال برای آنها حریم قائل است، محترم هستند.
پاک و معصوم بودن امام از گناهان
«الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ»، «یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»[۴] امام کسی است که خدای متعال او را از همهی گناهان پاک نگه داشته است و او را «وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ»[۵] خدای متعال او را از تمام عیبها محفوظ نگه داشته است. «الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ» خدای متعال است که علم غیب را به او داده است. «الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ» او است که علامت حلم خدا در وجود او ثبت شده است.«نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ» امام وسیلهی همبستگی دین و متدیّنین و مایهی عزّت مسلمین است. «وَ غَیْظُ الْمُنَافِقِینَ» و مایهی خشم منافقین است.
ولایت فقیه، جانشین امام معصوم
امام خلیفهی خدا است اینگونه است و همینطور ولی فقیه در زمان غیبت همین وضع را دارد که شما دارید مشاهده میکنید. تمام همّ این منافقین ضربه زدن به آقا است. ۱۵:۵۱«خَذَلَهُمُ الله وَ لَعَنَهُم وَ عَذَّبَهُم عَذَاباً أَلیماً». «فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزیزٍ مُقْتَدِرٍ»[۶]، «وَ بَوَارُ الْکَافِرِین»[۷] مایهی هلاک و بدبختی کافرین است.
شرایط امام بودن از سوی خدای متعال
«الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ» امام یگانهی روزگار خود است. بله عقلاً هم همین طور است. خدای حکیم نمیآید یک نفری را که در یک سطحی است که یا مشابه دارد یا پایینتر از دیگران است او را خلیفهی خود و واجب الاطاعه قرار دهد برای کسانی که هم سطح او هستند یا بالاتر هستند. آن کسی که خدا میخواهد او را به امامت انتخاب کند اوّل او را در یک مرتبهای میبرد که عقل بشر، بشرِ عادی نمیتواند بفهمد. همان که عرض کردم رسول اکرم فرمود: یا علی تو را کسی جز خدا و من نشناخت. امام یگانهی روزگار خود است.
عطا کردن ویژگیهایی به امام از سوی خدای متعال
«لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ» احدی هم به او نزدیک نیست. «وَ لَا یُعَادِلُهُ عَالِمٌ» هیچ عالمی عِدل او نیست «وَ لَا یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِیرٌ» جایگزین ندارد، مثل ندارد، شبیه ندارد. «مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ» تمام فضیلتهایی را که برای یک انسان ممکن است باشد، خدای متعال به او عنایت فرموده است. «مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اکْتِسَابٍ» بدون اینکه خود او رفته باشد و کسب کرده باشد، دنبال آن باشد و کسب کرده باشد. «بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ» بلکه این یک ویژگی است که از ناحیهی آن فضیلت بخشِ بخشنده به او رسیده است.
عاجز بودن انسانها در فهم و درک مقام امامت
«فَمَنْ ذَا الَّذِی یَبْلُغُ مَعْرِفَهَ الْإِمَامِ» چه کسی است که عقل او به شناخت امام میرسد؟ «أَوْ یُمْکِنُهُ اخْتِیَارُهُ» یا میتواند او را انتخاب کند؟ «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ» بین عقل انسانها، معرفت انسانها، با مقام واقعی امام فاصله بسیار است. «ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُیُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَیَّرَتِ الْحُکَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَیِیَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَهٍ مِنْ فَضَائِلِهِ» عقلها گم هستند، فکرها در حیرت هستند، عقلای عالم وا ماندهاند، چشمها خسته و بزرگان کوچک و حکما متحیّر و بردباران قاصر و خطیبان لال و عقلا نادان و زبان آنها بند آمده و ادبا ناتوان و بلغا دچار گرفتگی زبان میشوند وقتی که بخواهند شأنی از شئون امام را توصیف کنند. یک شأن از شئون امام یا فضیلتی از فضایل امام را کسی نمیتواند داشته باشد. «فَأَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ التَّقْصِیرِ» کسانی که میفهمند خود اقرار میکنند به اینکه عاجز هستند و دست آنها کوتاه است. وقتی یک شأن، یک فضیلت آن را کسانی که حکما هستند، ادبا هستند، بلغا هستند، نمیتوانند، «وَ کَیْفَ یُوصَفُ بِکُلِّهِ»، چگونه میشود او را کامل وصف کرد؟ «أَوْ یُنْعَتُ بِکُنْهِهِ» حقیقت او را توصیف کرد. «أَوْ یُفْهَمُ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِهِ » یا چیزی از امر امام را کسی میتواند بفهمد «أَوْ یُوجَدُ مَنْ یَقُومُ مَقَامَهُ وَ یُغْنِی غِنَاهُ» یا پیدا میشود کسی که جای او بنشیند و دیگران را از او بینیاز کند؟ «لَا» هرگز. «کَیْفَ وَ أَنَّى» چگونه ممکن است؟ چه زمانی ممکن است؟ در حالی که «وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ» امام در جایگاه ستاره است؛ همانطور که دست انسانها به ستاره نمیرسد و فاصلهی ستاره با آنها فاصلهی بسیار زیادی است که هرگز در دسترس آنها قرار نمیگیرد، امام هم همینطور است.
انتخاب کردن امام از طرف خدا
«فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا» پس انتخاب در اینجا چه کاره است؟ امام را مردم انتخاب کنند؟ آدم احمق و بیشعور! که میگویی روز غدیر روز معرّفی فرد برتر یا انسان نمونه بود تا خود مردم انتخاب کنند. (نعوذ بالله) گویی خدای متعال از دنیا رفته، فوت کرده که مردم خلیفهی او را انتخاب کنند. امام خلیفهی خدا است، خودِ خدای متعال انتخاب میکند. خدا آنها را لعنت کند. «وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا» عقول چطور به این مسائل میرسد؟ «وَ أَیْنَ یُوجَدُ مِثْلُ هَذَا» چه زمانی میشود مثل امام پیدا کرد؟ وقتی مردم بنا باشد انتخاب کنند گوساله را انتخاب میکنند، تاریخ نشان داده است. علی را رها میکنند، دنبال کسی میروند که پدر او هم میگوید من نمیدانستم تو اینقدر احمق هستی که در نامهی خود به من نوشتی که من خلیفهی پیغمبر هستم، ولی میگویی مردم من را انتخاب کردند. اگر تو خلیفهی پیغمبر هستی چرا پیغمبر تو را انتخاب نکرد؟ اگر تو خلیفهی پیغمبر هستی پیغمبر باید تو را انتخاب میکرد نه اینکه مردم انتخاب کنند. خود این تناقض است، عقل تو نمیرسد؟!
پایان
پی نوشت ها
[۱]ـ الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰٫
[۲]ـ سورهی انفال، آیه ۳۶٫
[۳]– الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰٫
[۴]– سورهی احزاب، آیه ۳۳٫
[۵]– الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰٫
[۶]– سورهی قمر، آیه ۴۲٫
[۷]– الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰٫
پاسخ دهید