- یکی از وظایف مؤمنین دلسوز بودن نسبت به یکدیگر
- زیرکی و باهوشی اشخاص در فروختن جنس
- انجام کاری برای خدا و کمک کردن خدا در انجام آن کار
- منظور بودن خدا در همهی جوانب زندگی طلبه
- ترجیح دادن مؤسّسهی امام خمینی بر سایر حوزهها برای درس خواندن
- نخواندن رشتهی فقه و اصول و نرسیدن به درجهی خادمی امام زمان (صلوات الله علیه)
- وظایف یک طلبه برای تحصیل در حوزه
- ویژگیهای فقیه در استنباط احکام الهی
- دنبال نکردن فقه و اصول مساوی با رفتن به دانشگاه است
- شرایط مؤسّسهی امام خمینی برای پذیرش طلبه
- تفاوت افراد در فهم درسهای حوزه
- شرایط حوزهی قم بر سایر حوزهها
- ماه رمضان دوران ریاضت مؤمنین
- علامت قبولی اعمال در ماه رمضان
- حالت حمل بر صحّت وظیفهی شرعی ما انسانها چیست؟
- سوء ظن یکی از گناهان کبیره
- سبقت پیغمبر در سلام دادن به دیگران
- رسیدن به مقام و درجه در مبارزه کردن با نفس
«…وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
یکی از وظایف مؤمنین دلسوز بودن نسبت به یکدیگر
«قَالَ الله تَبارکَ وَ تَعالی مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ».[۱] از این آیهی مبارکه به دست میآید که یکی از وظایف مؤمنین این است که نسبت به هم دلسوز باشند. دیروز یکی از دوستان میگفت وقتی خواهش میکنم که در مباحثهی دو دوست شرکت کنم قبول نمیکنند. اوّلاً زیرکی خوب است ولی زیرکی به این چیزها نیست که ما حساب میکنیم خیلی از مواقع در زیرکیهای خود اشتباه میکنیم.
زیرکی و باهوشی اشخاص در فروختن جنس
این کاسبهایی که جنس میفروشند برخیها باهوش هستند. باهوشی یعنی اینکه شنیدم جنسی را بزّاز میداند افراد برای چادر حدوداً چند متر میخواهند یا برای پیراهن مردانه چند متر پارچه میخواهند قبلاً از یک پارچهی نامرغوب که ظاهر آن با این پارچهای که مشتری انتخاب میکند فرقی نمیکند خودش بریده است و در پاکت هم پیچیده است، ولی همان وقت که پارچهی آن بنده خدا را که جلوی چشمش بریده و جمع کرده و میپیچد یک دفعه موقع بستن کاری میکند که از دست او بیفتد، وقتی از دست او میافتد به جای اینکه آن پارچهای که الآن از دست او افتاده بردارد، آن پارچهای که از قبل تهیّه دیده برمیدارد و به مشتری میدهد مثلاً خیلی باهوش است. یا در کشیدن سعی میکند دقیق بکشد حالا آن کسی هم که خیلی مراقب است که حرام نشود، در حالی که خدا جناب آقای قرائتی را حفظ کند که فرمود متر خدا با متر ما فرق میکند. اگر نظر شما به خدای متعال باشد مستحب هم است آدم چیزی را که میفروشد بیشتر بدهد و موقعی که میخواهد چیزی بخرد کمتر از آن وزنی که پول میدهد تحویل بگیرد. چرا؟ برای اینکه یک حسابی هم اینجا برای خدای متعال باز کند. همان موقعی که میخرد به فکر این باشد که علاوه بر این سودی که این فروشنده از پول من در محاسبهی خود میبرد یک سود هم همین باشد که کمتر به من میدهد و بیشتر برای او میماند. «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» یعنی این. یعنی بین هم دلسوز باشند و مدام به این فکر نباشند که خودشان…. کسی که مدام به فکر خودش باشد خدا به حال خودش رها میکند. ولی آن کسی که کار را برای خدا انجام میدهد خدا او را کمک میکند.
انجام کاری برای خدا و کمک کردن خدا در انجام آن کار
وقتی ما میخواهیم هم مباحثه پیدا کنیم حتماً به این فکر هستیم که یکی بهتر از خودمان باشد و از او استفاده کنیم. خوب است ولی اگر نشد یکی کسی باشد که او از ما استفاده کند این هم یک بابی بین خود و خدا است که ما میآییم با یک کسی که نیاز به کمک دارد و من میتوانم با او مباحثه کنم و به او کمک کنم که عقب نماند، رشد کند این یک باب دیگری است که زیرکی خیلی بیشتر از آن حساب معمولی است که افراد دارند یا دو نفر هستیم که با هم مباحثه میکنیم. اگر کسی آمد و درخواست کرد که من در مباحثهی شما شرکت کنم اوّلاً که مباحثهی سه نفری بهتر است وقتی هم مباحثهها سه نفر باشند تعطیلی کمتر است، از فکر همدیگر بیشتر استفاده میکنند منتها باید مباحثه هم منضبط باشد، لغو و حرف بیربط به مباحثه مدام باز نشود. کار درسی، کار مباحثه دنبال شود. میشود این شرایط را کرد گفت مباحثهی ما اینطور است، قرار نیست حرف خارج از بحث زده شود. اگر شما میخواهید شرکت کنید این شرط را دارد یا مثلاً شرط آن است که هر روز شرکت کنید. اگر بخواهید یک روز بیایید و یک روز نیایید نمیشود ما هم کم کم مثل خودت میکنید، ما میخواهیم منضبط باشیم اگر شما میتوانید منضبط بیایید بیا اگر نه نمیتواند منضبط بیاید مقصّر خود او است ولی با این شرطی که شما میکنید هم یک الزام به او بکنید برای اینکه منضبطتر عمل کند، هم ضرر نمیکنید. آدم با شخص ضعیفتر مباحثه کند اثر خودش را دارد. اثرش این است که مطلب برای آدم در مباحث تدقیق میشود حالا خودش بگوید، دوستش بگوید خودش گوش میکند البتّه آن موقعی که آدم خودش میگوید تمرکز او بیشتر است و انتقالات ذهنی او بیشتر است. لذا فرصت را غنیمت بدانید که هر وقت دیدید هم مباحثهای شما آمادگی ندارد فوری بر عهده بگیرید و خودتان بحث را ارائه کنید.
منظور بودن خدا در همهی جوانب زندگی طلبه
بالاخره باید در زندگی ما طلبهها خدا منظور باشد، بیش از اینکه بخواهیم حسابهای خود و عقل خود را در نظر بگیریم و زیرکیهای غیر الهی بکنیم. زیرکی باید زیرکی الهی باشد. گاهی سؤال میکنند که ما قم بیاییم یا اینجا باشیم؟ این را عرض کرده بودم که اگر اینجا استاد درست است و هم مباحثه است و خوب میتوانید درس بخوانید اینجا به جهات مختلف ترجیح دارد. برای اینکه اینجا باشید یک خدماتی هم میتوانید به مردم بدهید که وقتی به حوزهی قم آمدید دیگر این نیست و مهمتر اینکه زمینهی تدریس برای شما در اینگونه حوزهها است در حالی که در قم به این سادگی زمینهی تدریس برای کسی فراهم نمیشود و تدریس خیلی مؤثّر است.
ترجیح دادن مؤسّسهی امام خمینی بر سایر حوزهها برای درس خواندن
یک سؤال میکنند که اگر ما به قم آمدیم به مؤسسهی امام خمینی بیاییم یا نیاییم؟ جواب این است که اگر کسی به قم آمد کلاً آزاد درس خواندن غلط است، باید به یک مؤسّسهای برود منتها تعیین کنندهی آن مؤسّسه هدف او است. اگر میخواهد فقه و اصول بخواند باید به یک مؤسّسهای برود که کار فقه و اصولی انجام میدهد مثل مؤسسهی بقیّه الله که من دقیقاً در جریان کار او هستم بسیار در کار خودش موفّق است و اگر کسی میخواهد فقه و اصول کار کند خوب است که به آنجا برود و به طور یقین میتوان گفت که کسی آنطور با آن برنامهی مؤسّسهی بقیّه الله و زیر نظر استادهای آنجا درس بخواند یقیقاً هر سال به اندازهی دو سال رشد میکند. حداقلی است که میشود یقینی گفت.
نخواندن رشتهی فقه و اصول و نرسیدن به درجهی خادمی امام زمان (صلوات الله علیه)
اگر میخواهد رشتهی غیر فقه و اصول بخواند بدون فقه و اصول هیچ رشتهای نمیشود خواند مگر اینکه کسی نخواهد طلبه باشد. اگر نمیخواهد طلبه باشد زودتر خیانت خود را به امام زمان قطع کند. چون کسی که در حوزه است نخواهد طلبه باشد خائن است. خائن به امام زمان (صلوات الله علیه) است برای اینکه از امکاناتی که یک طلبهی خادم میتواند استفاده کند او استفاده میکند، جای او را پر کرده است و زمینهی حضور او را از بین برده و خود او هم نمیخواهد خدمتی بکند. او حتماً به دانشگاه برود که البتّه خیری از عمرش نمیبیند هیچ معطّلی ندارد. کسی که پشت به امام زمان (صلوات الله علیه) کرد هیچ خیری از عمرش نمیبرد، خودش میخواهد خدا هم فرموده است: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»[۲] ما اصلاً برای جهنّم خلق کردیم عدّهی زیادی از جن و انس.
یا کسی که (نعوذ بالله) به گناهی معتاد است که نمیتواند ترک کند بودن او هر لحظه در مکانهای نورانی خیانت است؛ برای اینکه این مکانها با کار او تیره میشود. افرادی هم که در آن هستند ضربه میبینند و این خیانت بسیار بزرگی به امام زمان (صلوات الله علیه) است. نمیتواند گناه خود را ترک کند باید زودتر ادامهی خیانت را ببُرد، یک شغلی را انتخاب کند، اصلاً از طلبگی بیرون برود، اینجا نماند که روز به روز هم خودش بدبختتر میشود و هم خیانت او به امام زمان روز به روز مضاعف میشود.
وظایف یک طلبه برای تحصیل در حوزه
بالاخره اگر کسی به حوزه آمد باید همراه تحصیل سعی کند عمل خود را هم منضبطتر کند، دقیقتر کند یعنی سعی کند آن مراتب تقوا را همراه تحصیل پیش ببرد. حتّی اگر به همان وضع اوّل خودش بماند هم خود ضربه میخورد بعد به امام زمان (صلوات الله علیه) ضربه میزند. حالا اگر کسی به قم آمد سؤال میکنند آیا ما به مؤسّسهی امام خمینی برویم؟ جواب این است که اگر میخواهید فقه و اصول بخوانید که هرگز نباید بیایید، کسی میخواهد رشتهی فقه و اصول بخواند باید به یک مؤسّسهای مثل مؤسّسهی بقیّه الله برود. امّا اگر میخواهید یک رشتهای غیر از فقه و اصول را دنبال کنید بله باید بیایید و اگر از آن رشتههایی است که در مؤسّسهی امام خمینی است باید آدم به مؤسّسهی امام خمینی بیاید؛ ولی شما بخواهید هر رشتهای بروید باید مجتهد باشید یعنی باید مقدّمات فهم صحیح قرآن و روایات را کسب کنید.
ویژگیهای فقیه در استنباط احکام الهی
مجتهد هم غیر فقیه است. فقیه غیر از مقدّمات فهم قرآن و روایات خیلی چیزهای دیگر هم باید کسب کند: از جمله اینکه علم اصول سه بخش دارد یک بخش آن هیچ کاربردی نیست به درد هیچ کس و در هیچ رشتهای از رشتههای علوم اسلامی نمیخورد، ولی یک بخش آن مخصوص فقیه است یعنی آن کسی که میخواهد احکام الهی را استنباط کند مثل اوامر و نواهی مثل اصول عملیّه این مخصوص فقیه است، امّا یک بخش این است یا آدم باید محقّق در علوم اسلامی نباشد یا باید در آن مجتهد باشد و آن مباحث عام و خاص است و مباحث حجّت و مباحث تعادل و تراجیع است.
دنبال نکردن فقه و اصول مساوی با رفتن به دانشگاه است
لذا اگر کسی میخواهد به مؤسّسهی امام خمینی بیاید نباید فکر کند من به آنجا آمدم دیگر باید فقه و اصول را کنار بگذارم. اگر اینطور باشد مثل این است که به دانشگاه رفته است و اگر میخواهد به آنجا بیاید و عمل دانشگاه را انجام دهد به دانشگاه برود یعنی از حوزه بیرون برود که همان باب خیانت باز نشود؛ چون ما آمدیم که خادم دین باشیم و احکام الهی را و معارف دینی مردم را اوّل خودمان بفهمیم بعداً برای مردم بنویسم و بیان کنیم. کسی که فقه و اصول را دنبال نکند به مؤسّسه بیاید او مثل اینکه به دانشگاه رفته است لذا اصل وجود او خیانت به حوزه است و خیانت به مؤسّسهی امام خمینی هم است؛ چون مؤسّسهی امام خمینی برای این هدف ساخته نشده است و بودن او در آنجا حرام است. برای اینکه با آن هدفی که آنجا پذیرش میکنند او میتواند بیاید، اگر با آن هدف نیاید اصلاً نمیتواند وارد شود. یعنی از آن در نمیتواند وارد شود.
شرایط مؤسّسهی امام خمینی برای پذیرش طلبه
پس بنابراین کسی بخواهد به مؤسّسهی امام خمینی بیاید باید توجّه داشته باشد که درس فقه و اصول را بخواند. به این شکل که باید یک درس فقه و یک درس اصول اگر حوزه به این دو درس اجازه نمیدهد به زحمت سه درس و نه بیشتر که اگر اجبار است و برنامهی حوزه به او امکان نمیدهد حداکثر سه درس بخواند در حدی که آن را بفهمد. فقه خود را بفهمد، اصول را بفهمد و اگر در استعداد و ذهنیّات خودش میبیند که نصف وقت او برای این کار کافی است بیاید، اگر میبیند کافی نیست، الآن میخواهد رسائل و مکاسب بخواند سنگین است چون حق هستند و پایهی هفت به بالا یک دفعه یک جهش میشود یعنی یک مقدار دقّت بیشتر میخواهد و سنگینتر است، جدیّت بیشتر میخواهد اگر در خودش این را نمیبیند نیاید، صبر کند سطح خود را تمام کند یا اقلاً رسائل و مکاسب را تمام کند بعد بیاید.
تفاوت افراد در فهم درسهای حوزه
یعنی افراد فرق میکنند همه یک نوع نیستند کسانی که استعداد خوبی دارند آنها میتوانند در نصف وقت خود درسهای حوزه را بخوانند نصف وقت خود را هم برای درسهای مؤسّسه بگذارند. ولی اگر کسانی هستند که متوسّط هستند باید وقتی بیایند که خوب برای آنها محرز است که نصف وقتشان برای درس حوزه کافی است. به طوری درس حوزه را بخوانند که بفهمند و مشکلی باقی نمانده باشد.
شرایط حوزهی قم بر سایر حوزهها
بالاخره آن چیزی که میخواستم عرض کنم این است کسی که قم میآید نباید مثل قدیمها همینطور آزاد باشد. آزاد باشد عمر او کم و بیش تلف میشود باید سعی کند و بر اساس هدف خود به یک مؤسّسهای برود اگر میخواهد فقه و اصول بخواند به مؤسّسات فقه و اصولی برود، اگر میخواهد رشتههای دیگر علوم اسلامی را بخواند به مؤسّساتی بیاید که مخصوص این کار در حوزه تأسیس شدهاند.
ماه رمضان دوران ریاضت مؤمنین
نکتهی آخر هم اینکه ماه رمضان یک فضای معنوی خود به خود ایجاد میکند و برای هر مؤمنی در ماه رمضان دوران ریاضتی است.
علامت قبولی اعمال در ماه رمضان
علامت اینکه اعمال آدم در این ماه رمضان قبول شده این است که حداقل یک تغییر در وجود او پیدا شود. یعنی بعد از ماه رمضان با قبل از ماه رمضان یکی نباشد. مثل اینکه یک تصمیم جدّی گرفته که اگر تا به حال لغو از او سر میزد دیگر سر نزند. کسی میخواهد در نماز خود خاشع باشد، کسی میخواهد به نماز شب مؤفّق باشد، کسی میخواهد عمر او برکت داشته باشد باید «وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[۳] از لغو پرهیز کنی. اگر قبلاً نبوده حالا باشد، اگر قبلاً به فکر خودش بوده از حالا تصمیم بگیرد که به فکر دوستان خود باشد حتماً وقتی دعا میکند اوّل به دوستان خود دعا کند. دوستان یعنی هر چه شیعه است.
حالت حمل بر صحّت وظیفهی شرعی ما انسانها چیست؟
یکی از چیزهایی که خدا رحمت کند استاد ما حضرت آیت الله شاه آبادی این اثر را در ما گذاشت تا حالا آن مقدار که قابل بودیم که بهرهمند شویم البتّه آن به خودمان مربوط میشود که عدم لیاقت داریم یا نه. حالت حمل بر صحّت وظیفهی شرعی همهی ما این است کاری که از کسی سر میزند مؤمنی، شیعهای کاسب است، در این کشور زندگی میکند و معلوم است که شیعه است یا اگر هم معلوم نیست ما وظیفه داریم حمل کنیم بر اینکه او شیعه است، با او معاملهی شیعه کنیم. اگر کاری از او سر زد تا امکان دارد توجیح صحیح کنیم «ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ»[۴] و بدبین نباشیم.
سوء ظن یکی از گناهان کبیره
سوء ظن از گناهان کبیره است اگر تا به حال اینطور نبودیم از حالا به بعد تصمیم بگیریم که کارهای دیگران را تا امکان دارد توجیح صحیح از آن داشته باشیم. این یکی از واجبات ما است، وظیفهی ما است که ما باید سوء ظن که یکی از گناهان کبیره است نداشته باشیم و حمل بر صحّت داشته باشیم اگر تا حالا نداشتیم مراقب باشیم. اگر تا به حال به افراد، هر کسی را میدیدیم البتّه از مسلمان و منظور شیعه است. شیعهای را میدیدیم اگر این حالت در او نبوده که احتمال دهیم او از ما بالاتر است پیش خدا مقرّبتر است حالا سعی کنیم این را بر خودمان تلقین کنیم.
دارد یک موقع خدای متعال به حضرت موسی امر فرمود این دفعه که میآیی یک موجودی که به نظرت تو دیگر پستتر از او وجود ندارد با خود بیاور. حضرت موسی یک سگی را با خود آورد در راه یک دفعه گفت: از کجا معلوم که او از من پستتر است، من چه میدانم او را رها کرد. اینطور که جناب استاد آیت الله مصباح (دامه برکاته) نقل میکرد، خود من روایت را ندیدم یا اگر دیدم به یاد ندارم وقتی به مناجات رفت خدای متعال فرمود: اگر آن سگ را با خود میآوردی اسم تو از دیوان نبوّت حذف میشد یعنی از پیغمبری میافتادی.
بله این آقا ریشتراش است بعضی از این ریشتراشها درست میگویند قلب باید صاف باشد خیلی از مواقع قلب او صافتر از ما است. من با بعضی صحبت میکنم میبینم واقعاً یک درون با صفایی، یک ایمان خوبی، یک اعتقاد خوبی دارند هر کس را میبینیم باید این نگاه را داشته باشیم که چه بسا او از ما پیش خدای متعال مقرّبتر است، وقتی اینطور باشد او را احترام میکنیم.
سبقت پیغمبر در سلام دادن به دیگران
یکی از چیزهایی که خیلی عجیب است و دشمن البتّه سعی کرده سنّتهای اسلامی فراموش شود، خود ما طلبهها هم کمک میکنیم، شاید من یک سال پیش هم گفته بودم که هر کس باشیم ما خاک پای رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) نمیشویم و با مردمی هم که ما کار داریم، بد هم باشند که نیستند، وقتی خیلی بدبین باشید بدتر از کسانی که اطراف رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) هستند نیستند.
رسیدن به مقام و درجه در مبارزه کردن با نفس
رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) در سیرهی مبارک خود نوشتند هیچ کس نتوانست به ایشان سلام بکند، سبقت بر سلام داشت ما باید با رفتار خود این سنّت رسول اکرم را احیا کنیم. به هر کس میرسیم سلام بکنیم. این هم یک نوع ریاضت است مثل همان هم مباحثه است. شما ممکن است هم مباحثهی ضعیف داشته باشد ولی هم مباحثهی ضعیف اگر کسی داشته باشد نفس او رشد میکند، رشد معنوی میکند چون یک نوع ریاضت است. اگر انسان میخواهد به یک جایی برسد باید با هوای نفس مبارزه کند ریاضت یعنی همین. یعنی آنکه دوست دارد نشود یک نوعی خلافت هواهای نفسانی خود عمل کند. اینجا هم همینطور است شاید در ابتدا برای آدم مشکل باشد که به یک کسی سلام بکند امّا باید سعی کنیم نگذاریم دیگران به ما سلام کنند، این سنّت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) را ما احیا کنیم.
امیدوار هستیم این ماه مبارک رمضان تأثیر وافی و کافی در همهی ما گذاشته باشد و از نورانیّت این ماه رمضان در طول عمر خود بهرهمند باشیم، کشور ما در پناه مولای خود، حضرت ولی عصر (صلوات الله علیه) از شر اشرار محفوظ باشد، رهبر معظّم ما بر شوکت و عظمت او روز به روز خدای متعال بیفزاید، توفیقات مؤمنین را روز به روز بیشتر بفرماید، ما را هم آنچه به رضای خودش است موفّق بدارد.
پی نوشت ها
[۱]– سورهی فتح، آیه ۲۹٫
[۲]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۹٫
[۳]– سورهی مؤمنون، آیه ۳٫
[۴]– الکافی، ج ۲، ص ۳۶۲٫
پاسخ دهید