- پیدایش و بقای عالم با خدا
- توان ایستادن در نماز با توکّل بر خدا
- اهمّیّت توکّل بر خداوند
- معنای توکّل
- معنای توحید افعالی
- اشتباه در به کار بردن اعتماد به نفس
- عاملان به وجود آمدن داعش
- منیّت در انسان
- عدم توکّل به خدا و فریب انسان
- توکّل بر خدا و قدرت گرفتن انسان
- شرط برتر بودن انسانها
- ضعف در برابر کفّار دلیل بر نفاق
- احاطهی خدا بر همهی ذرات عالم
- لزوم به کار نبردن لفظ اعتماد به نفس
- تعبیر قرآنی اعتماد به نفس
- هدایت قلبها توسّط خدای متعال
- اهمّیّت منبر و سخنران
- خودکفایی ارزش دینی
- نظر صاحب عروه در مورد خودکفایی و استقلال
- ضرورت به کار نبردن ادبیات بیگانه
- تفاوت لباس ایرانیان در گذر زمان
- فرمایش آیت الله شاه آبادی در مورد شیطان
«بِسْمِ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاۀُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ و لَعْنَهُ اللهِ عَلَی أَعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ مِنَ الآنِ إلی یَوْمِ الدِّینِ».
«أَ فَرَأَیْتَ الَّذی کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لَأُوتَیَنَّ مالاً وَ وَلَداً * أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً * کَلاَّ»[۱].
پیدایش و بقای عالم با خدا
اگر یک نقطه بخواهد روی آب بماند، شما باید یک سوزن را روی آب بگذارید و روی آب نگه بدارید تا این نقطه بماند و الّا هر لحظه شما نگذارید نقطه روی آب نیست. همینطور که اگر بخواهید روی آب یک خط کشیده بشود، شما باید دست خود را که روی آب گذاشتید، همینطور بکشید. نه آن نقطه به مجرّد اینکه به وجود آمد میتواند بگوید من هستم. حالا که به وجود آمدم دیگر هستم. نه آن خط به مجرّد اینکه روی آب کشیده شد میتواند بگوید من ادامه پیدا میکنم. اصل وجود همهی موجودات در عالم مثل همان نقطه میماند، مثل همان خط میماند. از نظر عقلی حکمای ما این را اثبات کردند شیئی که به وجود میآید آنطور که در پیدایش خود احتیاج به خدا دارد، در بقای خود هم احتیاج به خدا دارد. این خدا است که دارد به او وجود میدهد که میماند و الّا هر لحظه به او موجودیّت ندهد نیست.
حالا ببینید این دست من میخواهد ساکن باشد، یعنی همینطور باشد، هیچ حرکتی هم نکند. خوب اوّل که این را روی پای خود گذاشتم فکر میکنم من گذاشتم -از حالا به بعد آن را که حساب بکنیم معلوم میشود که اوّل هم من نگذاشتم- چطور؟ برای اینکه موجودیّت این از چه کسی است؟ از همین حالا، از همین لحظه موجودیّت او از خدا است. لحظهی بعد آن موجودیّت او از چه کسی است که همانجا سر جای خود میخواهد باشد. ساکن، هیچ حرکتی نکند. اگر او به او وجود ندهد، نیست. بقای وجود او به وجود دادن بقائی خدا است. یعنی خدا باید او را باقی بدارد، آن مبقی باید بقای او را حفظ بکند و الّا باقی نمیماند. عین همان نقطهی روی آب است. به مجرّد اینکه شما دست خود را بردارید، نقطه تمام میشود. به مجرّد اینکه فیض الهی قطع بشود، این دیگر نیست.
چطور به وجود آمد در حالی که قبل از آن نبود؟ وجود آمد جای عدم. یعنی قبلاً نبود بود، حالا شد بود. با کن فیکون حقّ، خدا خواست به وجود آمد. پس اگر بخواهد باقی باشد این نقطه یا این سکون این دست من همینجا بخواهد ساکن باشد او است که به این وجود میدهد به این صورت. اگر بخواهد حرکت هم بکند مثل همان خط میماند. او باید اینطور به او وجود بدهد تا حرکت بکند. یعنی چه؟ یعنی ما نیستیم که دست را حرکت میدهیم، او دارد… پس ما چه کاره هستیم؟ کار ما فقط انتخاب است. ما اگر انتخاب بکنیم که خدا اینجا همینطور ساکن دست را حفظ بکند، دست ما حفظ میشود. ساکن، خدای متعال وجود اینطوری به او میدهد. همانجا در جای خود وجودش را ادامه میدهد. اگر انتخاب بکنیم که این بالا بیاید، خدای متعال مثل خط به این وجود میدهد، یک وجود ممتد بشود.
توان ایستادن در نماز با توکّل بر خدا
این است که ما در نمازهای خود میگوییم: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» یعنی با حرکت خدا و نیروی خدا من میایستم. ایستادن را به خود نسبت میدهیم فقط به خاطر اینکه انتخاب ایستادن با ما است نه اینکه خود ایستادن با ما است. اگر بخواهیم یک مثال دیگر بزنیم ما مثل آن رانندهای میمانیم که پشت ماشین نشسته است و فرمان در دست او است امّا ماشین یا موتور او را دارد میبرد یا آن کسی که از پشت او را هل میدهد او است که دارد ماشین را میبرد، منتها فرمان در دست ما است. ما میتوانیم از وسط جاده برویم، میتوانیم هم فرمان را کج بکنیم به طرف دره بزنیم به کوه و هزارها غلطی که ما انسانها میکنیم انتخاب آنها با ما است ولی کار از او است. «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ».
اهمّیّت توکّل بر خداوند
اگر اینطور است که خدای متعال هم به ما وجود داده است، هم بقای وجود ما به او است باید طبق خود قرآن توکّل ما بر او باشد خود او فرموده است: «وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزیزِ الرَّحیمِ»[۲] یا «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[۳] یعنی کسی که کار را به او واگذار بکند البتّه خود، به ما این اجازه را داده است و الّا این کارها به ما نمیرسد که ما بگوییم خدایا بیا کار ما را به عهده بگیرد.
معنای توکّل
توکّل یعنی خدایا تو بیا وکیل ما بشو، کارگزار ما بشو ولی چون خود او امر فرموده است، ما به این امر پاسخ مثبت میدهیم، میگوییم خدایا تو بیا به عهده بگیر. این هم در حقیقت، حقیقت توحید است.
معنای توحید افعالی
توحید افعالی که میگویند یعنی همین. یعنی همهی کارها به دست او است. «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ»[۴] به همین اشاره دارد. یعنی وجود شما هر نوع حرکتی، هر نوع فعّالیتی مثل همان زوری است که به ماشین میدهند. زوری است که به این چهار چرخ میدهند و فرمان آن در دست شما است. زور از او است.
اشتباه در به کار بردن اعتماد به نفس
وقتی اینطور باشد دیگر اعتماد به نفس کفر است. اعتماد به نفس را میدانید چه کسانی درست کردند؟ اصلاً این اصطلاح اصطلاح کفّار است. آنهایی که اصالت را با خود انسان میدانند. میگویند اصل خود انسان است، انسانگرا هستند. یعنی اگر به خدا معتقد هستند، خدا را برای کلیسا گذاشتند. همانطور که این ملعونهای دوم خردادی میخواهند ایران را هم همین کار را بکنند. میگویند اسلام باید برود در مسجد، بقیهی کارها با انسانها است نه با خدا. ولی این خلاف تعالیم قرآن است و خلاف آن چیزی است که عقل اثبات میکند. عقل هم میگوید اینطور نیست. انسان باید عقل خود را هم زیر پای خود بگذارد تا این کارها را بکند. اعتماد به نفس اصلاً یک فرهنگ نجس کثیف غربی است. مثل خود غربیها که کثیف و نجس و نجاست و خباثت آنها را ما خبر نداریم، قرآن خوب میداند. منتها یک چیزهایی را اگر دقّت بکنید شما در این صحنهها الآن دارید میبینید.
عاملان به وجود آمدن داعش
داعش دست پروردهی چه کسی است؟ داعش مگر این امکانات را دارد. یک عدّه عرب نفهم یا نفهمهای دیگری که از کشورهای دیگر جمع شدند، آن که سلاحهای پیشرفته در اختیار اینها میگذارد، همین کفّار هستند، همین مستکبرین هستند. اصلاً اینها را آنها میسازند. اینها را آنها تعلیم میدهند. در اردن، در هزار جای دیگر اینها را دارند تربیت میکنند. برای چه؟ برای از بین بردن شیعه. پس بنابراین همینطور که خود آنها نجس هستند، فکر آنها هم نجس است. ما باید مراقب باشیم فرهنگ آنها… تعبیر اعتماد به نفس، اصلاً نکنیم. اعتماد به نفس یعنی چه؟
قرآن میفرماید: «وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزیزِ الرَّحیمِ»[۵] تو توکّل بکن بر آن قدرت شکستناپذیری که دلسوز تو است. نسبت به تو تمام رحمت است. تو بر او توکّل بکن. باید انسان کافر باشد تا اعتماد به نفس داشته باشد. آیهای که اوّل خواندم این را میفرمایند: «أَ فَرَأَیْتَ الَّذی کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لَأُوتَیَنَّ مالاً وَ وَلَداً» این اعتماد به نفس است.
منیّت در انسان
آن کسی که خدا را نمیبیند، دست خدا را در عالم نمیبیند. درِ فهم او را یک تاپاله به قول استاد ما آیت الله شاه آبادی میگفت درِ فهم خود را تاپاله میگذارد، روی آن مینشیند. بعد خدا را نمیبیند، آن وقت میگوید من. من به مال دست پیدا میکنم، به ولد دست پیدا میکنم. «أَطَّلَعَ الْغَیْبَ» آیا این از غیب خبر دارد که حتماً به او میدهد میرسد. اگر کسی فهم داشته باشد، میفهمد که انتخاب یک مقدار کار با تو است، بقیهی عالم دست تو نیست.
عدم توکّل به خدا و فریب انسان
هزارها نفر به دنبال مال میروند و در ورشکستگی و گوشهی زندان میافتند. هر چه هم زرنگ باشی، نمیتوانی. چرا؟ برای اینکه یک کسی شیطانتر از تو است، میآید تمام مایملک تو را… چنان تو را تطمیع میکند، میگوید این پولها راه به من بدهی، تو اگر روزی مثلاً دو برابر میکنی، من ده برابر به تو میدهم. همه را میگیرد، بعد همه تمام میشود. هزارها این کارها شده است. کار دست او است. «کَفَرَ بِآیاتِنا» یعنی این شخص اوّل آن آیات الهی که همهی آنها نشان میدهد که کار دست کسی دیگر است. اوّل اینها را درِ فهم خود را میگذارد، میپوشاند. کفر یعنی یک حقیقتی را پوشاندند. بعد میگوید بله من اینطور میکنم، من اینطور میکنم.
توکّل بر خدا و قدرت گرفتن انسان
امّا اگر کسی نه توکّل بر خدا کرد خوب خدا یعنی چه کسی؟ یعنی آن کسی که همهی این عالم برای او است، همه چیز هم در اختیار او است، همهی دلها هم دست او است. آن وقت اگر اینطور شد، آن وقت یک طور دیگر میشود.
یک چنین آدمی که توکّل او بر خدا است، آن وقت جرأت او بیش از همهی آن اعتماد به نفسیها است. چرا؟ چون با قدرت کسی دیگر دارد حرکت میکند. سخاوت او هم از همهی سخاوتمندان عالم بیشتر است. چرا؟ چون از جیب خود خرج نمیکند. اگر بنا باشد شما از جیب من خرج بکنید، چقدر راحت خرج میکنید. من بنا باشد از جیب شما خرج بکنم. خوب وقتی من معتقد هستم همهی عالم برای او است و او هم است که میرساند. لذا خدای متعال فرموده است: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ»[۶] هیچ کوتاه نیایید. هیچ سست نشوید شما برترینها هستید. «الْأَعْلَوْنَ» أفعل التفضیل با الف و لام است که صفت عالی معنا میدهد. یعنی بالاتر از شما کسی نیست.
شرط برتر بودن انسانها
منتها به یک شرط. «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» اگر شما واقعاً مؤمن باشید همهی قدرتهای عالم در مقابل شما پوچ هستند، هیچ هستند، چون همهی آنها قدرتهای خدا هستند. خدا هم فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ»[۷] بعد از آن را به یاد ندارم ولی «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ» خدا با شما است. یعنی آن کسی که صاحبکار است و همهی نیروها هم در دست او است، با شما است.
ضعف در برابر کفّار دلیل بر نفاق
بنابراین دیگر جای غصه ندارد. جای کوتاه آمدن ندارد. لذا آن کسی که در مقابل کافر سست میآید یقیناً منافق است، هیج تردیدی در آن نیست. آن کسانی که «فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ»[۸] «الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» تعبیر قرآن از منافقین است. همان اوّل سورهی بقره را ملاحظه بفرمایید آنهایی که منافق هستند به سرعت به سمت کفّار حرکت میکنند و الّا اگر کسی به خدا معتقد باشد خیلی با عزّت مقابل کفّار میایستد و یک ذره هم کوتاه نمیآید همان که فرمود: «وَ لا تَهِنُوا»[۹] یعنی سست نشوید، کوتاه نیایید، هیچ غصه هم نخورید.
احاطهی خدا بر همهی ذرات عالم
خدا به این هم نگاه نمیکند که شما حالا انرژی اتمی دارید یا نه. بمب اتم دارید یا ندارید. بمب اتم هم در دست خدا است. بمب اتم دشمن هم در دست خدا است. اگر خود آنها هم که دارند وقتی میشود از آن استفاده بکنند علیه ما که او بخواهد. اگر او نخواهد همان بمب نه که به نفع آنها و علیه ما به کار نمیافتد، علیه خود آنها به کار میافتد. چون آن کسی که تدبیر عالم را میکند. همه کاری میتواند انجام بدهد. مثل ما نیست. بنابراین این روحیه که انسان در مقابل کفّار سست بیاید، کوتاه بیاید این نمیتواند باشد مگر از نفاق و نداشتن ایمان به خدا. کسی ایمان به خدا داشته باشد در مقابل هیچ قدرت ستمگر و کافر و نجس و خبیثی کوتاه نمیآید.
لزوم به کار نبردن لفظ اعتماد به نفس
همهی حرفها برای این بود که اعتماد به نفس اسمی است که ما نباید بگوییم. یک کلمهای است که کاربرد آن غلط است. برای فرهنگی است که خدا در آن نیست. آنجا که اصالت با انسان است، تعبیر اعتماد به نفس درست است.
تعبیر قرآنی اعتماد به نفس
تعبیر قرآنی آن توکّل علی الله است. توکّل علی الله یا «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» است «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ»[۱۰] است که البتّه کسی که یک چنین پشتوانهای دارد اوّلاً خدا قلب اینها را هدایت میکند. آن بدبخت سالها تلاش میکند به این انرژی اتمی برسد، چهار تا جوان ایرانی بدون آن تلاشهای طولانی خدای متعال وقتی میخواهد «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»[۱۱] «یَهْدِ قَلْبَهُ» که فقط در امور معنوی نیست.
هدایت قلبها توسّط خدای متعال
به قول اصولیّین اطلاق دارد. یعنی خدای متعال قلب او را هدایت میکند به سمت آنچه که خیر و صلاح او است. به چیزهایی میرسد که آنها متعجّب میشوند خود آنها هم میدانند که یک قدرت دیگری در اینجا است. اینها را آن بزرگان رذل کثیف آنها میفهمند. لذا یکی از برنامههای جدّی آنها این است که این ایمان را از ما بگیرند. ما را در این ایمان سست بکنند. خدا میداند چقدر خرج دارد این پایگاههای اطّلاعرسانی که اینها تأسیس کردند و ما متأسّفانه در خانههای خود بردیم. پول میدهیم، ماهواره میخریم بعد ناموس خود را دختر، زن، میروند دقیقاً پای منبر شیطان مینشینند.
اهمّیّت منبر و سخنران
با اینکه امام صادق (علیه السّلام) فرموده است: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ»[۱۲] کسی که به یک گویندهای گوش بدهد، او را عبادت کرده است. «فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهََ» اگر آن گوینده از خدا صحبت میکند، گوش دادن به حرف او عبادت خدا است. «وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ عَنْ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ» امّا اگر ناطق… اینها خود ابلیس هستند. این «شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»[۱۳] مصداقی دیگر خبیثتر اینها در عالم مگر دارد؟ خوب اینها خود شیطان هستند نه اینکه از زبان شیطان صحبت میکنند. خوب اینها که از زبان شیطان نه بلکه خود شیطان هستند و دارند صحبت میکنند ما باید خیلی ملتفت باشیم، به مردم خود بگوییم اینها میخواهند آن گوهر ایمان و ولایت امیر المؤمنین را از شما بگیرند.
خودکفایی ارزش دینی
در آن جریان تنباکو که میرزای شیرازی (قدّس الله سره) فتوا را داد بعد ایرانیها آمدند یک شرکتی تأسیس کردند مرکز آن در اصفهان بود به نام شرکت اسلامیه و در شهرهای مختلف ایران شعبه داشت. هدف این شرکت این بود که مایحتاج مردم را از داخل تأمین بکند جنس خارجی نخرند. به علمای نجف نامه مینویسند و نظرخواهی میکنند که یک چنین شرکتی است، نظر شما چیست؟
نظر صاحب عروه در مورد خودکفایی و استقلال
من این را در شرح حال مرحوم سیّد صاحب عروه دیدم آنجا وقتی از ایشان سؤال میکنند، مرحوم سیّد بسیار از این کار اجلال میکند و بعد میفرماید این است که مایهی استقلال اسلام و شیعه میشود و این روایت را از امام صادق آخر نامهی سیّد که میخواهد بفرستد برای همین ایرانیها آمده است که امام صادق (علیه السّلام) فرمود که «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِِ»[۱۴] خدای متعال وحی فرمود به یک پیغمبر از پیامبران خود «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ» پیامبر ما به مؤمنین بگو «لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی» لباس دشمنان من را نپوشند. «وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی» غذای دشمنان من را نخورند. «وَ لَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی» شیوهی زندگی دشمنان من را پیش نگیرند. «فَتَکُونُوا أَعْدَائِی» که اگر این کار را کردند نتیجهی قهری آن این است «فَتَکُونُوا» جواب شرط مقدّر است. یعنی ان لبسوا و ان طعموا و ان سلکوا ملابس اعدائی، مطامع اعدائی و مسالک اعدائی حتماً خود آنها. «فَتَکُونُوا أَعْدَائِی» اثر وضعی آن این است.
ضرورت به کار نبردن ادبیات بیگانه
اثر وضعی اینکه انسان در مقابل ادبیات دشمن… ما اصلاً نباید کلمات آنها را به کار ببریم. همانطور که آقای ما اینطور است. دوستانی رفته بودند از اساتید قم به خدمت ایشان رفته بودند تعبیر کلاس کرده بودند ایشان فرموده بودند چرا این تعبیر را میکنید کلاس برای آن نجسها است -من میگویم برای آن نجسها است- ولی ایشان فرموده بود که این لفظ بیگانه است. ببینید حتّی کلاس را ایشان میفرمایند که نباید ما بگوییم برای اینکه برای آنها است. این ناشی از ایمان است. ایمان به انسان اجازه نمیدهد که انسان لفظی را که برای دشمن او است… چون ترویج زبان او است.
واقعاً این کار کار بسیار عظیم و مقدّسی است که الحمدلله شما دارید زبان عربی را یاد میگیرید، تکلّم بکنید بسیار عالی است. چرا؟ چون زبان دین ما است، زبان قرآن ما است؛ ولی ما حداقل نباید از الفاظ خارجی استفاده بکنیم. تا میشود هم زودتر معمّم بشوید.
تفاوت لباس ایرانیان در گذر زمان
این لباس لباسی است که رضاخان کثیف ملعون به دستور انگلیسیها به ما پوشاند و الّا لباس ما این نبوده است. لباس ایرانیها که این نبوده است. من کودک که بودم هنوز بودند کسانی که آن لباسهای قدیم را میپوشیدند، مثل قباهای ما بود منتها یک مقدار کوتاهتر بود. دوخت آن عین همین دوخت قبا بود. جیبهای آن هم مثل همین جیبها بود، عین همین بزرگ بود. ولی این را دشمن برای ما دوخته است. لذا ما آخوند باشیم و لباس دشمن خود را بپوشیم، نه. اگر قدرت داشته باشیم باید همهی مردم ما به همان لباس برگردیم. متأسّفانه خوب بعضی زنها که عوامل شیطان هستند، آنها ترویج کنندهی این مدلهای کثیفی هستند که از آنجا میآید. اینها عوامل شیطان هستند اگر خود آنها بدانند چه کاری میکنند چه بسا نکنند، ولی اینقدر که هوای نفس غالب است توجّه نمیکنند یا کسی نیست که به آنها بگوید. بالاخره اگر انسان میترسد باید از کار خود بترسد. دشمن سگ چه کسی است.
فرمایش آیت الله شاه آبادی در مورد شیطان
شاید من یک بار دیگر هم این را گفته باشم سال گذشته این فرمایش استاد حضرت امام، حضرت آیت الله شاه آبادی (قدّس سرهما) است. که فرموده بوده است شیطان سگ در خانهی خدا است. سگ در خانهی یک بزرگی چه کسانی را میگیرد؟ اهل آن خانواده را میگیرد؟ هرگز دم هم برای آنها تکان میدهد. قرآن فرموده است، فرموده است: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ»[۱۵] خدا میفرماید: تو هیچ قدرتی بر بندگان من نداری. یک ذره سلطه نداری نکره در سیاق نفی است. خود شیطان هم گفت: «إِلاَّ عِبادَکَ»[۱۶] الّا کسانی که بندهی تو هستند من حریف آنها نیستم. «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»[۱۷] آنهایی که خالص باشند یعنی «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» کامل باشند الصّالحات جمع معلّی به الف و لام است، مفید عموم است یعنی هیچ صالحی را فرو گذار میکنند. یعنی نه اینکه فقط نماز میخوانند دروغ هم میگویند. نه همهی کارهای خوب را انجام میدهند هیچ کار حرامی را مرتکب نمیشوند. اینها را خدا دارد.خوب اینها… خوب اگر شیطان سگ در خانهی خدا است، همهی اینها هم سگ در خانهی خدا هستند چون اینها هم شیطان هستند، منتها شیاطین جن هستند و شیطان انس. این خدا است که این سگ را به سمت ما میکشاند. چه زمانی؟ آن وقت که بندهی او نباشیم. امّا اگر بندهی او باشیم این سگها هم هیچ غلطی نمیتوانند بکنند این فرمایش حضرت امام است. اینکه فرمود آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند این دنبالهی همان فرمایش استاد ایشان است که «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ»[۱۸] «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»[۱۹]َ امیدوار هستیم که إنشاءالله در راه بندگی حق روز به روز پیشرفت داشته باشیم و طوری باشیم که عنایات خاصّهی حق شامل حال ما بشود و از شرور و فتن آخر الزّمان خود ما کشور ما بزرگان ما محفوظ بمانند به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد.
پایان
پی نوشت ها
[۱]– سورهی مریم، آیات ۷۷ تا ۷۹٫
[۲]– سورهی انبیاء، آیه ۲۱۷٫
[۳]– سورهی طلاق، آیه ۳٫
[۴]– سورهی نحل، آیه ۵۳٫
[۵]– سورهی انبیاء، آیه ۲۱۷٫
[۶]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۹٫
[۷]– سورهی نحل، آیه ۱۲۸٫
[۸]– سورهی مائده، آیه ۵۲٫
[۹]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۹٫
[۱۰]– سورهی نحل، آیه ۵۳٫
[۱۱]– سورهی تغابن، آیه ۱۱٫
[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۲۶۴٫
[۱۳]– سورهی انعام، آیه ۱۱۲٫
[۱۴]– وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۸۵٫
[۱۵]– سورهی حجر، آیه ۴۲٫
[۱۶]– سورهی ص، آیه ۸۳٫
[۱۷]– همان، آیات ۸۲ و ۸۳٫
[۱۸]– سورهی حجر، آیه ۴۲٫
[۱۹]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۹٫
پاسخ دهید