ابا عبدالحسین صلوات الله علیه روحی له الفداء حرکت کردند، نزدیک سی‌ نفر یا نامه نوشتند یا حضوری پیش حضرت آمدند. یکی گفت: آقا فریب نخورید، این‌ها به پدر شما خیانت کردند. یکی نیست بگوید می‌رفتی آینه را نگاه می‌کردی، سایز گوش‌های خود را نگاه می‌کردی (درجه‌ای معرفت خود را نگاه می‌کردی) دارید با چه کسی صحبت می‌کنید؟ با ابا عبدالحسین صحبت می‌کنید. فریب نخورید، کوفی‌ها به پدر شما خیانت کردند. تو بچّه کجا هستی؟ تو چه کاری انجام دادی؟ غیر کوفی‌ها در صد سال اوّل برای اسلام چه کاری انجام دادند که کوفیان بد هستند؟ یک نفر دیگر آمد گفت: آقا پدر شما نستجیر بالله اهل دنیا نبود. جدّ شما هم اهل دنیا نبود- می‌خواستم این متن‌ها را بخوانم گفتم طولانی می‌شود، وقت تمام می‌شود و هم خیلی ناراحت می‌شوید متن آن‌ها را بشنوید، من آن را ویرایش می‌کنم به شما می‌گویم- به حضرت گفتند: نه پدر شما اهل دنیا بود و نه جدّ شما اهل دنیا بود، حسین جان حیف شما است، شما دنبال دنیا نرود. سیّد شباب اهل الجنه هستید.

 

وقتی فرهنگ جامعه عوض می‌شود او فرهنگ عمومی، عُرف را… دیشب در روایت امیر المؤمنین علیّه السّلام عرض کردم، حضرت می‌فرمایند: وقتی که کار خراب شود، عُرف را مردم معروف می‌دانند نه آنچه که شرع می‌گوید. لذا شرع را وقتی دوست دارند که با عُرف آن را تنظیم کنند. مثل آن نماینده‌ی مجلس که گفت: یعنی چه زن نماینده‌ی مجلس شود و بخواهد به سفر خارجه‌ی پارلمانی برود، باید از شوهر خود اذن بگیرد. باید قوانین شریعت را تنظیم کنند. یکی نیست بگوید: حضرت مادمازل شما وقتی شوهر کردید قرار دو طرفه امضا کردید، خوب است مرد به وظایف خود عمل نکند، به حقوقی که نسبت به شما دارد پایبند نباشد، عمل نکند؟! شما قبول کردید که او شوهر شما است و شما زن او هستید، به شما ولایت دارد. برو یا نرو می‌تواند بگوید، خوب ازدواج نمی‌کردید. حالا چون نماینده شدید، آن قوانین و تعهدهای قبلی ساقط می‌شود؟! شما به چه صورت نماینده‌ی مجلس شدید؟ شما که به یک قرار ساده‌ی بین الاثنین دو نفری پایبند نیستی، به پدر فرزند خود پایبند نیستی که تعهد داشته باشید، آن تحلیف را که می‌خوانید می‌خواهید به یک ملّتی پایبند باشید؟! وقتی عُرف بیش از حد رواج پیدا کند، شرع است که غریب می‌شود. قبلاً شعار آن را هم داده‌اند، این‌که اخیراً دو، سه نفر رفتند و به آن تعظیم کردند و به آن خندیدند… یک وقتی گفت: اگر مردم چیزی را بخواهند، دین چیز دیگری بخواهد، باید در دین تصرّف کرد. این دقیقاً همان است که امیر المؤمنین علیه السّلام در خطبه‌ی ۸۱ نهی می‌کنند.

 

این دقیقاً همانی است که باید بگویند: حسین بن علی سلام الله علیه برود دست یزید را ببوسد، جامعه‌ یزید را امام مسلمین می‌داند. عین این عبارت را عبدالله بن عمر گفت. گفت: از اطاعت امام خود خارج نشو، ما پارسال هفت، هشت شب راجع به صحبت عبدالله بن عمر صحبت کردیم. گفت: از اطاعت امام خود خارج نشو. منظور او چه کسی بود؟ منظور او یزید بود. عُرف او را پذیرفته است، لذا شما می‌بینید امام حسین علیه الصلّاه و السّلام هر چه با آن‌ها صحبت می‌کند، دلیل نمی‌آورد، دلیل چه چیزی بیاورد؟ دلیل شرعی بیاورد؟ آن‌ها می‌گویند شرع چیست؟! مردم خواستند او حاکم باشد. برای چه، به ما چه.