- مذهب شافعی؛ سومین مذهب فقهی اهل سنّت
- انواع کتابهای مذهب شافعی
- کتابهای شافعی توسّط چه کسی به رشتهی تحریر در آمده است؟
- گردآورندهی کتابهای شافعی
- انتساب کتاب «الأم» چگونه است؟
- آثار شافعی در کتابی به نام «الأم»
- اختلافاتی در مورد کتاب «الرّساله»
- نامگذاری کتاب «الرّساله» توسّط خود شافعی صورت نگرفته است
- شرحی بر کتاب «الأم»
- تفاوت مذهب فقهی قدیم و جدید شافعی
- مذهب قدیم شافعی در مصر طرفدار چندانی نداشت
- بنا نهادن مذهب جدید شافعی در مصر به دلیل فضای فکری متفاوت آن
- کتابهای شافعی بر پایهی مذهب قدیم است یا جدید؟
- به زیر سؤال رفتن اعتبار کتابها شافعی در مذهب قدیم و جدید
- شبههای در کتاب «الأم» که این کتاب را از اعتبار ساقط کرد
- اختلاط مذهب قدیم و جدید شافعی در کتاب «الأم»
- علل تفرقه در مذهب شافعی
- تدوین اصول فقه در کتاب «الرّساله» شافعی
- ویژگی شافعی در بین مردم و در کتاب «الرّساله»
- مخالفت شافعی با اعتقادات و مذهب تشیّع
- مسئلهی تثلیث در کتاب «الرّساله» به چه موضوعی اشاره دارد؟
- بیانات موجود در کتاب «الرّساله» بر خلاف اعتقادات امروز مسلمانها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلِّیَ اللَّهُمَّ وَ سلَّمَ و بارَکَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ».
مذهب شافعی؛ سومین مذهب فقهی اهل سنّت
در ارتباط با آشنایی با مذاهب اسلامی به ترتیب تقدّم زمانی، به مذهب سوم یعنی مذهب شافعی رسیدیم. آنچه که در ارتباط با این مذهب اجمالاً باید بدانیم که از نظر تاریخ مذهب بنا نداشتیم به نحو تفصیل برای ائمّهی مذاهب مطلبی داشته باشیم، چون به طرقی به محذوراتی برخورد میکنیم که این محذورات در این جلسات است و ما خوشآیند نمیدانیم که مطرح شود به مطالعه و بحث تحقیق توسّط کسانی که میخواهند این مباحث را فرا بگیرند واگذار میکنیم.
انواع کتابهای مذهب شافعی
آنچه که برای شناخت این مذاهب بود به نحو اجمال بیان میکردیم. در بیان مذهب شافعی به نکاتی از جهت کتب شافعی که اهمیّت دارد بیان کردیم، سه کتاب از کتابهای شافعی در دسترس است و مورد مراجعهی اهل علم. کتاب «الأم» که یک دوره فقه شافعی است و کتاب «الرّساله» و کتاب «اختلاف الحدیث». این سه کتاب در دسترس است و اهل تحقیق میتوانند به این کتابها دسترسی پیدا کنند.
کتابهای شافعی توسّط چه کسی به رشتهی تحریر در آمده است؟
اختلافی که در ارتباط با این کتابها وجود دارد تنها از جهت انتصاب به امام مذهب است که آیا این کتابها به وسیلهی امام مذهب نوشته شده است یا تلامذه و کسان دیگر بعد از او آمده است و این کتابها را به تحریر در آورده است. مشهور در نزد شافعیّه این است که این کتابها را خود امام مذهب نوشته است و در بعضی از کتابها از غیر شافعیّه هم آمده است که به عنوان اقدم کتب و از نظر تاریخی قدیمیترین کتابها را کتاب شافعی اسم بردند و حتّی در بعضی از کلماتی که ما انتظار نداشتیم که آنها اینطور بیان کنند آنها هم به این گرداب مغلطه افتادند. یک طبقه از علما منکر این حرف هستند و میگویند این کتابها را خود امام مذهب ننوشته است. البتّه اینها مخالف مذهب شافعی هستند و در جهاتی باب منازعه و اختلاف بین این مذاهب وجود دارد.
گردآورندهی کتابهای شافعی
در مقدّمهی کتاب رساله که در آنجا بحث شده است مطالبی نوشته شده است. حالا آنچه که ما در کتاب خود آوردیم، از کلماتی که در مقدّمهی رساله شافعی از ابن شاکر است و تاریخ فقه الاسلامی از بدران و مذاهب مذهب شافعی در نزد علما که بحث شده است ما کلماتی را جمع آوری کردیم و در اینجا میخوانیم. آنچه که مربوط به کتابهای شافعی است که این کتابها را خود امام مذهب «صَنَّفَ کُتُبَهُ بِیَدِهِ»، گفته میشود که این حرف درست نیست. آنچه که این کتابها را جمع آوری کرده است ربیع بن سلیمان است که آنچه در مقدّمهی کتاب آمده است «انّ کتاب الأم الّفه البویطی فی أخذِهِ الرَّبیع بعد موته فادُعاه لِنَفسِه»[۱] که این کتاب را بویطی از ائمّهی شافعیّه نوشته است، بعد به دست ربیع میافتد و او ادّعا میکند که کتاب بویطی مربوط به خود او است.
انتساب کتاب «الأم» چگونه است؟
«ثمّ جادل الدّکتور زکی مبارک فی هذا جدالاً شدیداً و ألّف فیه کتاباً صغیراً» حالا این دکتر زکی مبارک آمده است و در این حرف مجادله کرده است و کتاب کوچکی در این باب نوشته است. «أحسن ما فیه أنّه مکتوب بقلم کاتب بلیغ و الحجج» البتّه این بلیغ گمان میکنم که ربیع باشد. «و الحجج على نقض کتابه متوافره فی کتب الشّافعی نفسَها».
«و قول الغزّالی» محمد غزّالی در کتاب احیاء العلوم یک کلمهای دارد. «انّ الأم» یعنی کتاب أم که یک دوره فقه شافعی است «صنّفه أحَد تلامیذِ الشّافعی» یا «أحد تلامذه الشّافعی ابو یعقوب البویطی ثّمَ زاد علیه الرّبیع ابن سلیمان و تصرّف فیه و أظهره» بعد به دست ربیع ابن سلیمان افتاد و ربیع بن سلیمان هم کتاب بویطی را تنقیح کرد و در بعضی موارد بر این کتاب اضافه کرد و این را منتشر کرد.
آثار شافعی در کتابی به نام «الأم»
این مربوط به کتاب «الأم» که بعضیها رعب کتاب «الأم» -چون در اواخر قرن دوم نوشته شده است از نظر تاریخی دارای قدمت خاصّی است- بنابراین بعضی رعب همین قدمت تاریخی گرفته و آن را به عنوان ارسال مسلّم به شافعی نسبت دادند.
البتّه آنچه که در بین اهل علم مشهور است کتاب شافعی مربوط به امام شافعی است و البتّه این در بین همهی مصنّفات قدما وجود دارد که آیا این کتابهایی که اینها نوشتند به قلم خود اینها نوشته شده است یا اینکه تلامذهی آنها بعد از موت استاد و امام مذهب این کتابها را به رشتهی تحریر در آوردهاند. این یک بحث خاصّی است. حالا آنچه که مربوط به کتاب «الأم» است این است.
اختلافاتی در مورد کتاب «الرّساله»
کتاب الرّساله هم همینطور است. باز در مقدّمهی این کتاب که در هند و پاکستان چاپ شده است و اخیراً هم تحقیقات خاصّی در آن انجام گرفته است در آنجا هم نوشته شده است که اختلافاتی از جهت زیاده و نقیصه بر کتاب الرّساله وجود دارد. «و امّا کتاب الرّساله ففیها ایضاً اختلاف مِن حیثِ الزّیاده و النّقیصه فی النُسَخِ الباقیّه و من جهت الانتصاب کلّها إلی الرّبیع بل احمد شاکر فی المقدّمه ایضاً تحقیقٌ دقیق» باز احمد شاکر در مقدّمهی این تحقیقی دارد که کتاب رساله از جهت صحّت سقم و زیاده و نقیصهای که دارد به عنوان قدیمیترین کتاب در اصول که بعضیها همین رعب شافعی که او از نظر قدمت و تاریخ کتاب اصولی را در آن عهد نوشته است مورد اعجاب بعضیها شده است.
نامگذاری کتاب «الرّساله» توسّط خود شافعی صورت نگرفته است
«و قال وَهَب الزُّهَیلی لمّا رجع الشّافعی إلی مصر أعاد تصنیف الرّساله و هی مطبوعه مُتَداوره أن أصل المخدود بخط تِلمیذِه فی مصر الرّبیع بن سلیمان المرادی فسار فی فهرست مؤلّفاته الرّساله القدیمه و الرساله الجدیده و الشّافعی لم یسمّی الرّساله بهذا الاسم انّما یسمّیها الکتاب أو یقول کتابی أو کتابنا» خود شافعی اسم این کتاب را رساله قرار نداده است، بلکه بعدها آمدند این کتاب را به اسم رساله نوشتند و اسم گذاری کردند.
آنچه که شافعی بیان میکرد، کتاب رساله را به عنوان «کتاب» یا «الکتاب» یا «کتابنا» ذکر کرده است. در جایی خود شافعی نگفته است که ما این حرف را در رساله زدیم. چون خود عنوان رساله از عناوین مستحدثه است؛ یعنی متأخّرین لفظ رساله را بر نوشتههای خود گذاشتند.
حالا در عهد جدید ما رساله به مسائل عملیّه اطلاق میشود. در هدر، حلال و حرام که آن رسالهای که برای عهد امروز و عصر ما مدّ نظر است، به کتابهای رسالیّهی عملیه اطلاق میشود که در آن زمان این تعبیر نبوده است. علی کلٍّ، مطالبی از نظر توصیف در ابواب و شروح بر کتاب «رساله» و کتاب «الأم» وجود دارد که به اجمال عرض خواهیم کرد.
شرحی بر کتاب «الأم»
کتاب «أم» که در فقه است یک دوره فقه شافعی بیان کردند که البتّه نظریات مذهب هم در این کتاب پیدا میشود. مثلاً کتابی که شافعی به عنوان رد استحسان یا ابطال الاستحسان در کتاب «الأم» آورده است جزء کتابهایی است که شافعی بر ردّ مذهب قدیم خود نوشته است.
تفاوت مذهب فقهی قدیم و جدید شافعی
در جلسهی قبل بیان کردیم که شافعی دارای دو مذهب است. یک مذهب قدیم و یک مذهب جدید. مذهب قدیم را بنا بر آن سوابقی که در شاگردی مکتب محمّد بن حسن شیبانی و رحلات علمی به سرزمین عراق داشته است، از فقه ابوحنیفه برخوردار بوده است و مسائلی مانند قیاس و استحسان در کلمات شافعی پیدا میشده است و قیاس را استخدام کرده بود به همان حجم و وسعتی که در مذهب ابوحنیفه بوده است و استحسان هم هکذا.
در مذهب جدید وقتی که اِدبار کند مخالف میشود، یعنی باید مخالفت خود را بروز دهد. بنابراین آمد کتاب ابطال استحسان را نوشت و بر رد محمّد بن حسن شیبانی هم کتاب جداگانهای نوشت که این مذهب را به عنوان مذهب جدید اخذ کردند که البتّه دو نظریه است.
مذهب قدیم شافعی در مصر طرفدار چندانی نداشت
یک نظریه این است که واقعاً از مذهب قدیم برگشت کرد و از مذهب ابوحنیفه به طور کلّی رویگردان بود. یک نظریهی دیگر این است که این وقتی به مصر آمد در پنج سال آخر عمر خود فضای مصر را…؛ آن فضایی که در عراق و در مدینه و در حجاز دیده بود با فضای مصر تفاوت داشت. از نظر علمی دید که خریدار ندارد. آنچه که به عنوان مذهب قدیم است در مصر خریدار ندارد. بنابراین به نحوهی تأثّری که باید داشته باشد از عرف به عرف اهل مصر عمل کرد که این کلمه را در اعراف بیان میکنند که در عرف باید این را لحاظ کرد که عرف طبق آنچه مورد عمل و اعتقاد مردم آن زمان است شکل میگیرد.
بنا نهادن مذهب جدید شافعی در مصر به دلیل فضای فکری متفاوت آن
بنابراین وقتی شافعی به مصر آمد آن قیل و قالهایی که در قیاس و استحسان در عراق یاد گرفته بود و یا آن نحوهی حدیثی که در مدینه بود… در مصر از این حرفها نبود. چون مصر یک فضای تجاری بوده است. معمولاً در فضاهای تجاری مهاجرین جمع میشوند و فضای فکری مصر با فضای فکری که در عراق و در مدینه بود تفاوت داشت. بنابراین مذهب جدید را در پایههای خاصّی که مبتنی بر خبر واحد بود بنا گذاشت و آنچه که در کتابهای خود یا نظریات خود در عراق و در مدینه بنا گذاشته بود برگشت.
کتابهای شافعی بر پایهی مذهب قدیم است یا جدید؟
حالا بحث این است که این کتاب «الأم» و کتاب «الرّساله» که اهمیّت دارند طبق کدام یک از این دو مذهب جمع آوری شده است که به نظر من این بحث دقیقی است برای کسانی که بخواهند این مطلب را خوب ارزیابی کنند. بین مذهب قدیم و جدید شافعی در تطبیق به این دو کتاب باید یک مسائلی مورد لحاظ قرار بگیرد.
اگر گفته شود که این کتاب بر طبق مذهب قدیم نوشته شده است مطالبات از این کتاب یک شکل است. اگر گفته شود طبق مذهب جدید نوشته شده است لامحال باید مطالبات دیگری در این کتاب باشد. چون ما دو نسخه از کتابهای شافعی نداریم که بگویم این نسخه مربوط به مذهب قدیم است این نسخه مربوط به مذهب جدید است، این فقدان در اینجا مشکل درست میکند. چون همین کتاب است، بنابراین باید مشخّص شود که این کتاب موجود طبق کدام یک از مذاهب نوشته شده است.
به زیر سؤال رفتن اعتبار کتابها شافعی در مذهب قدیم و جدید
اگر بگوییم که طبق مذهب قدیم نوشته شده است لامحال باید بگوییم که منسوخ شده است و الآن فاید ارزش است، چون وقتی که مذهب جدید بیاید مذهب قدیم را نسخ میکند، از بین میبرد و برای حدیث و برای فتوای منسوخ از نظر علمی اعتباری نیست. بنابراین باید بگوییم اگر طبق نظر قدیم باشد کتاب «الأم» امروز فاقد ارزش است، چون مذهب جدید حاکم است. ولی شافعیها هیچ وقت این حرف را نمیزنند. میگویند بر طبق نظریهی جدید این کتاب نوشته شده است. سؤال آنجا پیدا میشود.
اگر طبق مذهب جدید نوشته شده است بنابراین باید طبق مذهب جدید قیاس و استحسان و حرفهایی که در مذهب اهل عراق و در مذهب ابوحنیفه رایج بوده است در کتاب «الأم» پیدا نشود، وجود نداشته باشد. ولی ما میبینیم در کتاب «الأم» مسائلی بنا بر مذهب قیاس و استحسان بیان شده است. پس این تفکیک انجام نگرفته است که کدام مسئله و کدام باب و کدام مسئله در مسائل فرعیّه بر طبق مذهب قدیم است یا بر طبق مذهب جدید.
شبههای در کتاب «الأم» که این کتاب را از اعتبار ساقط کرد
من با بسیاری از اهل شافعیّه گفتگو کردم. البتّه نه به عنوان بحث، به عنوان سؤال علمی که شما تفکیک بین این دو مسئله را در چه چیزی میدانید. اگر ما بخواهیم کتاب شافعی را ارزیابی کنیم بر طبق مذهب قدیم نوشته است یا جدید. ندیدم غیر از یک شافعی که گفت: بین مذهب قدیم و جدید در ۱۷ مسئله اختلاف است. من از او سؤال کردم که این ۱۷ مسئله کجا در کتاب «الأم» ذکر شده است؟ گفت: مشخّص نشده است. پس اگر مشخّص نشده است -به عنوان یک شبهه در تفریعاتی که برای شبهات در علم اجمالی ذکر میشود- ما برای این یک حدّ خاصّی نمیتوانیم تعیین کنیم که این شبهه در تمام کتاب «الأم» ساری و جاری است. یعنی تمام کتاب را از اعتبار ساقط میکند.
اختلاط مذهب قدیم و جدید شافعی در کتاب «الأم»
چون ما دست بگذاریم که شاید این مسئله از آن ۱۷ مسئله باشد یا بیشتر از ۱۷ مسئله، البتّه آنطوری که ما برّرسی کردیم بیشتر از ۱۷ مسئله است. در کتاب «الأم» بر اساس استحسان فتوا داده شده است و مبنای مذهب جدید هم بر خلاف استحسان است. البتّه قیاسات منصوص العلّه را ما استثنا میکنیم. چون قیاسات منصوص العلّه در نزد تمامی مذاهب اسلام حکم نصوص را دارد. ما مخالفی برای قیاسات منصوص العلّه پیدا نکردیم، امّا در آن اقیسه که وجه شبه در آنها در حدّ بسیار، بسیار ضعیف است «و رُبَ ما یَنتهی إلی تحلیل الحرام و تحریم الحلال» که آنها خود یک باب خاصّی است که در توسعه در قیاس بیان میکنند و در آن هم شافعی در کتاب «الأم» مطالبی را بیان کرده است.
پس ما یک مرزبندی خاصّی را برای تمییز بین فقه قدیم و فقه جدید نداریم که مشخّص کند این کتاب بر طبق مذهب جدید نوشته شده است و قابل اتّباع و عمل است. ما اینطور بیانی را ندیدیم، بلکه مسائل مذهب قدیم و جدید شافعی در کتاب فقهی «الأم» مخلوط است. به نحو اختلاط بیان شده است و قابل تمییز هم نیست.
علل تفرقه در مذهب شافعی
شاید یکی از موجبات تفرقه در انظار ائمّهی شافعیّه همین تعدّد فتاوای امام مذهب باشد که شافعی در این بین بینی که قرار گرفته است، آن تعصّب و تعنّتی که یک امام باید در حفظ و حراست مذهب خود داشته باشد شافعی نداشته است. شاید یکی از مواردی که میشود شافعیها را امروز به عنوان افراد متساهل -افرادی که خیلی سختگیر نیستند- در نظر گرفت به این جهت باشد که تعّدد انفاس ائمّهی مذهب این تفرقه را ایجاد کرده است که اینها تعصّب خاصّی نسبت به مذهب خود نداشته باشند. البتّه اهل قلم و ارباب کتب و مصنّفات در مذهب شافعی فراوان است، ولی ائمّهی مذهب شافعی دارای آن تعصّبی که مذاهب دیگر بالنسّبه به مذهب خود دارند، در ائمّهی شافعیّه وجود ندارد. حالا شاید یکی از علل همین بحث که میگویند مذهب شافعی به تشیّع نزدیکتر است همین جهت باشد که بعضی فتاوایی که در اعتقاد به این مذهب است یا اینکه ائمّهی شافعیّه نسبت به مذهب تشیّع تعنّتی نداشتند، تعرّضی نداشتند، در فتاوای آنها میشود مراعات جهات همجواری و یا قرب فتاوا نسبت به حلال و حرام را مشاهده کرد.
تدوین اصول فقه در کتاب «الرّساله» شافعی
امّا مربوط به کتاب رساله، کتاب رساله را مربوط به اصول بیان کردند. چون قواعد اصولی در این کتاب ذکر شده است و آنچه که یک مجتهد برای استخراج و استنباط احکام نیاز دارد در آن عهد بیان کردند، باز این هم از عجایب بوده است که بعضی از علمای اصولی این را به عنوان یک امر عظیم در تاریخ اصول بیان کردند. در آن جهت هم باید گفت که همان اشکالاتی که در کتاب «الأم» وجود دارد در رسالهی شافعی هم آورده است که آیا این طبق مذهب قدیم است و یا طبق مذهب جدید است. باز این مشکل در کتاب رساله هم وجود دارد.
ویژگی شافعی در بین مردم و در کتاب «الرّساله»
امّا در حقیقت ما از کتاب الرّساله دو امر متوجّه میشویم؛ یکی اینکه آن شافعی که در انظار مطرح است با این شافعی که در کتاب رساله است زمین تا آسمان تفاوت دارد. یعنی آن شافعی که در انظار مطرح است و معروف است یک شافعی است که دارای محبّت اهل بیت است و دارای یک سلم و صفایی است که برای مذهب اهل بیت شعر گفته است و یا در فتاوای او نسبت به موافقت با مذهب اهل بیت تنزّل داده است، ولی در کتاب رساله این امر را نمیبینیم. در کتاب رساله بر خلاف آن معهود و مشهود است. چون در کتاب رساله مواردی را در مخالفت با مذهب تشیّع و اعتقادات مذهب تشیّع بیان میکند، مثلاً در بعضی از جاها حتّی بر خلاف نظریهی مسلمانها.
مخالفت شافعی با اعتقادات و مذهب تشیّع
مثلاً از نظر مسلمانها آنچنان که در کتابهای اعتقاداتی بیان شده است، مثلاً در اعتقادات طحاوی یا اعتقاداتی که امروز در مراکز علمی اهل سنّت تدریس میشود، یکی از معتقدات مسلمانها این است که «مَن لَم یعتقد بالتَّربیع فهو غیر مسلم» اگر کسی به تربیع اعتقاد نداشته باشد یعنی به خلفای راشدین اربعه اعتقاد نداشته باشد این مسلمان نیست.
در شرح عقیدهی طحاویّه و کتابهای اعتقادی که دیگران نوشتند و الآن مدار فکر در مدارس است گفته است خلفای راشدین چهار تا است. اگر کسی به این چهار مورد اعتقاد نداشته باشد مسلمان نیست. «مَن لم یُرَبَّع بِعَلیّ بن أبی طالب فی الخلافه فهو غیر مسلم»[۲] چون در یک برههای از زمان بوده است که علیّ بن ابیطالب را به عنوان خلیفه معرّفی نمیکردند، به تثلیث اعتقاد داشتند.
مسئلهی تثلیث در کتاب «الرّساله» به چه موضوعی اشاره دارد؟
این در اعتقاداتی مثل بخاری، مثل مالک و مثل شافعی مطرح بوده است. در کتاب رساله این مطلب بیان شده است که علیّ بن ابیطالب را به عنوان رابع خلفای راشدین ذکر نکردند.
بنابراین اگر نتیجه تابع اخصّ مقدَّمَتین باشد طبق این نظریه باید امثال شافعی و بخاری و مالک مسلمان نباشند. چون «مَن لَم یُرَبَّع بِعَلیّ بن أبی طالب فی الخلافه فلا تُکِّلموهُ وَ لا تُناکِحُوه» و از این اموال باید مصادره شود، این کلمات در فقه بیان شده است. مثل بخاری در صحیح یا در کتاب التاریخ الأوسط و شافعی در رساله مسئلهی تثلیث را دارند. خلفا را سه نفر میدانند. بنابراین در کتاب رساله مسئلهی تثلیث وجود دارد.
مواردی از این قبیل به عنوان «اکذَبُ الفِرق الرَّوافِض» آنچه در اشعار او است در ترویج و ترغیب به اینکه مذهب اهل بیت اگر رفض باشد «عنِ الاوّل الرّافضیّن» در کتاب «الرّساله» برای رافضی به عنوان «اکذَبُ الفِرق» ذکر میکند.
بیانات موجود در کتاب «الرّساله» بر خلاف اعتقادات امروز مسلمانها
ما ملاحظه میکنیم آنچه که در کتاب رساله است -که از یک جهاتی مربوط به اعتقادات مسلمانها است- برخلاف آن اعتقاداتی است که امروز مسلمانها در تمامی شرق و غرب عالم اسلامی دارند و در مدارس و محافل علمی مورد بحث و کلام واقع میشود و اینکه آیا این اعتقاد جدید یا قدیم شافعی بوده است که این «العُهدَهُ عَلَی راویها» باید شافعی متصلّب و متعصّب در دین بیاید و اینها را پاسخ دهد که اینها بر مدار مذهب قدیم است یا در مذهب جدید که این مشکلهای لاینحل در مذهب شافعی است.
[۱]– کتاب الرساله، المقدمه، ص ۹٫
[۲]– السلفیه بین أهل السنه و الإمامیه، ص ۱۱۷٫
پاسخ دهید