«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلِّیَ اللَّهُمَّ وَ سلَّمَ و بارَکَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ».

بحثی پیرامون مذهب مالکی

در ارتباط با آشنایی با مذاهب اسلامی به نحو اختصار بیان کردیم که تمام معرکه الآراء در قرون اوّل و دوم و سوم هجری -در این سه قرن- شکل گرفته است و مظاهر اسلامی در این قرون اوّلیه به اعتبارات مختلفی تشکیل شده‌اند. مختصری در ارتباط با تاریخ مبانی فقه مذهب حنفی صحبت کردیم، یک مختصری هم در ارتباط با شکل‌گیری مذهب مالک که دومین مذهب از مذاهب اهل سنّت در آفریقا است، صحبت می‌کنیم.

ارزش و مقام مالکی نزد شاگردان خود

آنچه که مربوط به امام مذهب است، در زمان خود مالک این عنوان برای او نبود که به عنوان امام مذهب شناخته بشود. بلکه بعدها به وسیله‌ی شاگردان مکتب مالک، عناوین فتاوای او را جمع‌آوری کردند و به صورت یک مذهب شکل گرفت. البتّه به عنوان یکی از علمای مدنییّن مورد توجّه معاصرین خود از خلفا و علما حدیث بود تا جایی که بعضی از تلامذه و معاصرین او مثل شافعی در باب او کلماتی بیان کرده‌اند که در بین علما مالک مثل ستاره‌ی در آسمان است.

علّت مطرح شدن مالک به عنوان عالم در زمان منصور عبّاسی

به این عناوین «إذا ذُکِرَ العُلَماء فَمَالِک النَّجم» این توصیفات زمینه را برای او مهیّا کرد تا سلاطینی که به دنبال عالم بودند و علمای متأثّر را نشانه می‌کردند، علمایی که قابل انعطاف و انفعال باشند، گزینش شد تا جایی که منصور عبّاسی برای او خطّ و نشان‌ها کشید که من تو را به عنوان یک عالم بی‌بدیل در دنیای اسلام مطرح بکنم. در مقدّمه‌ی کتاب موطّأ مالک، آن‌هایی که مقدّمه دارند نوشته شده است و در شرح احوالات مالک هم مفصّل بیان کرده است؛ هم ابن فرحون و هم محدّثینی مثل ابن حجر و ذهبی مفصّل توضیح داده‌اند که مالک در مدینه چه عنوانی داشت. چون مالک در سال ۹۳ یا ۹۵ تا ۹۷ گفتند که تاریخ ولادت او است. در سال ۱۷۹ هم از دنیا رفته است. جزء کسانی است که عمر زیاد کرده است، بالای صد سال. علی کلٍّ به عنوان یک عالم در مدینه مطرح بود و کار به جایی رسید که او توسّط دستگاه خلافت منصور به عنوان یک عالم مطرح شد. سرّ آن هم این بود که انفعال در مقابل حوادث را داشت و از کلمات متأثّر بود.

واقف شدن مالک به اشتباه بودن الفاظ روایات نوشته شده توسّط او

اگرچه تلاش می‌کرد که زیر بار خلافت نرود ولی در هر صورت پذیرفت؛ آن‌ها گفتند: کتابی بنویس که ما به پرده‌ی خانه‌ی کعبه آویزان بکنیم، همه‌ی مسلمان‌ها به کتاب تو عمل بکنند. ابتدا عذر آورد که اهل عراق را که می‌شناسی آن‌ها هیچ‌گاه زیر بار کتاب من نمی‌روند و شامات هم به اعتبارات اوضاعی و علمایی که در شام بودند مثل عبد الأعلى ابو المسهر در شام هم کتاب هم اثر نخواهد کرد. ولی در آفریقا می‌شود از کتاب من استفاده بشود. صد هزار حدیث نوشته بود و در حفظ داشت؛ بنا بود که بیاید و این احادیث را به صورت یک مجموعه‌ی مدوّن در حدیث دربیاورد که این توسّط منصور در بلاد اسلامی به خصوص در خانه‌ی کعبه آویزان بشود و به عنوان کتاب اوّل مسلمان‌ها مطرح بشود. ولی از آن‌جایی که بخت بد این محدّثین گرفته بود (این محدّثین با بخت بد مواجه شده بودند)، این‌ها به وسائطی حالا دیگر چه چیزی است خداوند متعال در قلب این‌ها می‌گذارد، در اثر تبلیغات علمای دیگر مثل امام صادق (علیه السّلام) در مدینه بوده است که مالک متنبّه شد به این‌که اکثر این الفاظ حدیث غلط است. به این نقطه رسیدند.

توصیه‌ی خطیب بغدادی به محدّثین

شاهد آن هم دو کتاب است که ذکر می‌کنیم؛ یکی الفقیه و المتفّقه. از خطیب بغدادی. دومین کتاب -باز چون خطیب بغدادی موضوع را مهم می‌دانسته است کتاب دوم را هم نوشت- به عنوان نصیحه اهل الحدیث. در این دو کتاب ذکر کرد که مواظب باشید هر حدیثی را بیان نکنید. تعلیم داده است، به محدّثین توصیه داده است که تمامی این احادیثی که امروز در دست شما قرار داده است، تمامی این‌ها خالی از اشکال نیست. فقه حدیث را یاد بگیرید. تا مورد هجمه و هجوم فقها قرار نگیرید.

بدبین شدن تعدادی از محدّثین نسبت به حدیث

 یعنی مالک هم ابتدا به این مسئله رسیده بود و خطیب بغدادی نکاتی از ائمّه‌ی قدما را در کتاب خود متذکّر شده است که افرادی مثل مالک، مثل شعبه مثل بخاری، مثل اسحاق بن راهویه، علیّ بن مدینی این‌ها جماعتی از محدّثین بودند که در اواخر عمر خود نسبت به حدیث بدگمان شدند و اصلاً کار به جایی رسید که به دفن و احراق کتاب‌های حدیثی امر می‌کردند که این داستان مفصّلی دارد که سفیان ثوری که از جمله‌ی بزرگان این قوم است، در آخر عمر خود بیان کرد که: کاش دست من را قطع می‌کردند و من ناقل نمی‌شدم «وَدِدْتُ أَنَّ یَدِی قُطِعَتْ، وَلَمْ أَطْلُبْ حَدِیْثاً» اصلاً من به سراغ حدیث نمی‌رفتم. بزرگان محدّثین آدرس این را در ترجمه‌ی احوالات سفیان ثوری در جلد ۷، سیر اعلام النّبلاء ذکر کرده‌اند؛ ذهبی آورده است که سفیان ثوری که امروز کتاب‌های حدیثی مملوء از احادیث او است، او گفت: ای کاش دست من قطع می‌شد و من سراغ حدیث نمی‌رفتم.

علّت پشیمانی سفیان ثوری از نقل حدیث

این‌‌قدر این حدیث دارای مشکلاتی بود، شرور و فتنی بود که این‌ها مبتلا شده بودند، غرق شده بودند؛ نقل کرده بودند و در این احادیث مانده بودند که چگونه از این مخمصه و این گردآباد بیرون بیایند که این یکی از مشکلات حدیث در آن زمان، زمان‌های صدر اوّل  است که مالک از این بی‌نصیب نبود.

بررسی علّت سرسپردگی عدّه‌ای به این مذاهب

مالک بن انس مشکلاتی دارد حالا ما خیلی به توضیحات امام مذهب از جهت تاریخی کاری نداریم. آن چیزی که برای ما مهم است، فکر این طایفه است، فکر این افرادی است که در این مذهب دارای یک سرسپردگی هستند و الّا احوالات ائمّه‌ی حدیث خالی از اشکالات نیست. این را باید اهل فن، آن کسانی که می‌خواهند به ترجمه‌ی احوالات ائمّه‌ی حدیث، ائمّه‌ی مذاهب مراجعه بکنند ببینند که اوضاع اوّلی این‌ها و آن شأنیّتی که باید این‌ها داشته باشند تا این‌که امام مذهب بشوند، این شأنیّت این‌ها در چه طبقه و افقی است که آیا این‌ها صلاحیّت داشتند یا این‌که نه برای این‌ها صلاحیت تراشیدند. حالا ممکن است در مورد این اشاراتی داشته باشیم ولی اصل این است که ما مبنای فکری این‌ها را متوجّه بشویم که جمعیت‌هایی که الآن در دنیا سرسپردگی خود را نسبت به این مذاهب نشان می‌دهند بر چه اساسی است آیا با فکر است یا بدون مطالعه و فکر.

موطّأ اوّلین کتاب مالک

از صد هزار حدیث -کم عددی نیست، صد هزار حدیث صحیح؛ یعنی صحیح ابتدائی خود- کار به جایی برسد که از این یک صد هزار حدیث، به ششصد حدیث برسد.چقدر باید استثناء کرده باشد، باید بسیاری از احادیث را خرّاطی کرده باشد، یعنی ۹۰ هزار بالاتر، به ششصد حدیث. چون مجموعه‌ی موطّأ مالک… موطّأ مالک کتاب اوّلین امام مالک است.

علّت نام‌گذاری کتاب مالک به نام موطّأ

توضیح بدهیم که شاید خالی از لطف نباشد؛ در اسلام موطّعات وجود دارد. یعنی کتاب‌هایی که به اسم موطّأ است. حالا اسم موطّأ یعنی چه؟ بر وزن مفعول باشد، یعنی دیده شده است، لگدمال شده است، معمولاً نمد را که خیلی لگد بزنند از آب درمی‌آید و سفت می‌شود. کتابی هم که خیلی پا خورده باشد، علمای زیادی آن را دیده باشند، معمولاً به این اسم، یعنی مشت و مال داده شده در تعبیر عامیانه‌ی خود بخواهیم تعبیر بکنیم این کتاب لگد خورده است و به اعتبارات این‌که مالک وقتی کتاب را نوشت، آن را به علما داد و علما خواندند و به مالک برگردادند و اسم او را موطّأ گذاشت. البتّه در این حجم که عدد روایات و فتاوا آنچه که مربوط به نظریات خود مالک است ۱۷۲۰ حدیث ذکر کردند یعنی آنچه که در این کتاب از احادیث از فتاوا و از آنچه که مربوط به استفتائات نظری از مالک است، ۱۷۲۰ حدیث است که از این مجموعه پانصد و خرده‌ای به تعبیر سیوطی حدیث مسند است که بعضی یک مقدار در این رابطه ارفاق کردند، ششصد حدیث را برای کتاب مالک شمارش کردند. به عنوان احادیث مرسل ۲۲۸ حدیث، به عنوان موقوفات در حدیث فتاوای صحابه ۶۱۳ حدیث و اقوال تابعین هم ۲۸۵ حدیث. این مجموع آن چیزی است که در کتاب موطّأ ذکر کرده است.

سه طریق سلسله الذّهبی مالک

گفتیم در نزد هر مذهبی یک سلسله الذّهبی برای احادیث وجود دارد؛ در نزد مالکیّن و در نزد ائمّه‌ی مالکیّه سه طریق برای مالک ذکر کرده‌اند که احادیثی که به این سندها است برای مالک ارزش دارد. مالک عن نافع عن عبد الله بن عمر ثلاثیّات که این سه نفر اگر در طریق حدیث قرار بگیرند؛ این بهترین حدیثی است که در مذهب مالک به او عنایت دارند. طریق دوم مالک عن زهری عن سالم عن أبیه؛ طریق چهارم مالک از ابن أبی زناد از ابن اعرج عن ابی هریره که این هم سومین طریق است برای طرقی که مذهب مالک احادیث آن به این طریق شکل می‌گیرد.

مورد اقبال قرار گرفتن کتاب موطّأ مالک  در زمان هارون الرّشید

در رابطه‌ی با این استثناء و این حذف و اسقاطات فراوانی که در حدیث مالک شکل گرفت، در حقیقت زمان منصور دیگر وفا نکرد که این کار را انجام بدهد؛ در زمان مهدی هم نشد، در زمان هارون الرّشید کتاب موطّأ مالک به یک کتاب خاصّ مورد نظر در بین مسلمان‌ها منتشر شد. منتها نه برای عراق، نه برای شام، بلکه فقط برای منطقه‌ی عربستان و آفریقا که منتشر بشود این کتاب به طرف آفریقا برود. این مربوط به کتاب موطّع.

پشیمانی مالک از بیان حدیث

حالا خود همین مجموعه البتّه در آن حرف و حدیث‌های فروان است که این ششصد تا حدیث چه جایگاهی دارند. احادیث موقوفه چه جایگاهی دارند؛ این‌ها هر کدام یک حلقه‌های خارجی دیگر برای شناخت این مجموعه‌ی حدیثی در کتاب موطّأ مالک است. فتاوای خود مالک که بعد از این‌که آن کلمه هم از او صادر شد، از سفیان ثوری شنید که آن کلمه را گفت، از شعبه شنید که آن کلمه را گفت که: این‌ها بیزاری خود را از حدیث بیان کردند؛ خود او گفت: «وَدِّدتُ أنِّی ضُرِبتُ بِکلِّ حِدیثٍ سُوطِین وَ لَم أحَدِّث بِهَا»آنچه که در کلمات آمده است، از مالک این تعبیر است که بیان شده است که مالک این‌طور گفته است: «کَثیرٌ مِن هَذهِ الأحادیث ضَلَالهٌ» تعابیر آن مختلف است «لَقَد خَرَّجتُ» یا «لَقَدْ خَرَجتَ بأحادیثٍ لَوَدِدْتُ أنی ضُربت بِکُلِّ حَدیثٍ مِنها سَوطَیْنِ وَلَمْ أحدِّث بِهَا» این تعبیر، تعبیر شکننده‌ای برای حدیث است با آن تعبیری که از سفیان ثوری و شعبه آمده است که آن‌ها هم در ردیف این کلمات گفتند: «وَدِدْتُ أَنَّ یَدِی قُطِعَتْ، و َلَمْ أَطْلُبْ حَدِیْثاً» کاش دست من قطع می‌شد و من سراغ حدیث نمی‌رفتم یا «أمَرَ بِاحراقِ کُتُبِهِ» «أمَرَ بِدفنِ کُتُبِهِ» همه‌ی این تعابیر در ترجمه‌ی احوالات بزرگان حدیثی وجود دارد.

علّت اصل قرار گرفتن مصالح مرسله توسّط مالک

در رابطه‌ی با این حذف و تحریفی که انجام گرفت و در مذهب مالک به استقاطات یک صد هزار اتّفاق افتاد، مالک ناچار بود که فتاوای خود را بر یک سمت و سوی دیگر حرکت بدهد. همان‌طور که در مذهب ابوحنیفه گفتیم که به قیاس و استحسان روی آورد، مالک هم ناچار بود تلاش بکند. چون با ششصد حدیث که نمی‌شود دین را درست کرد و اصلاً مسائل و فرعیّاتی که در دین مطرح است با ششصد حدیث و هفتصد حدیث و هزار حدیث که قابل بحث و گفتگو نیست؛ لابد باید یک هجم گسترده‌ای از احادیث، از انظار باشد تا مذهب شکل بگیرد. خوب این ناچار شد که تلاشی برای این جهت بکند. بعد از این‌که موطّأ را نوشت، دید که وفا نمی‌کند آمد به سراغ مسائل خارجی که از یک مطلب بیشتر استفاده کرد که من براساس مصالح مردم مسلمان باید این دین را تعریف بکنم. مسائل دینی خود را به سمت و سوی مصالح مرسله برد. مصالح مرسله را اصل قرار داد و باقی تفریعات را بر او حمل کرد.

تعریف مصالح مرسله:

 مصالح مرسله چیست؟ مصالح مرسله به این معنا که خداوند متعال برای مسلمان‌ها، برای مخلوقات خود سختی نمی‌خواهد «ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»[۱] هر جا سختی، مشقّت، کلفتی باشد، از دین نیست. فلذا آمد اساس مذهب را بر مصالح مرسله قرار داد.

علّت متعدّد بودن نسخه‌های موطّأ مالک

در ارتباط با موطّعات شاید این نکته از قلم افتاد، این را توضیح بدهیم که به اعتبارات نسخ متعدّد از موطّأ شاید ۲۶ موطّع، ۲۰ موطّع، ۱۶ تا موطّع، موطّعات می‌گویند که وجود دارد. معنای آن این است که یک عالمی وقتی که درس می‌گوید، می‌نویسد؛ تلامذه و شاگردان آن مجموعه و آراء و انظار و دفاتر خود را برای خود حجّت است. فلذا از نظر زیاده و نقیصه‌ی این نسخه‌ها، نسخه‌های موطّأ متعدّد است از باب زیاده و نقیصه. بعضی از شاگردان زیاد می‌نوشتند، بعضی‌ها کم می‌نوشتند فلذا نسخ موطّأ مالک متعدّد شد؛ حتّی گفتند که این کتاب به ۳۰ نسخه رسیده است؛ حالا البتّه آن چیزی که وجود دارد قلیلی از این نسخ است، بقیه‌ی آن شاید مفقود است یا این‌که در کتابخانه‌های خطّی به صورت مخطوط باقی مانده است.

نسخ مشهور موطّأ

 امروزه وقتی که می‌گویند: نسخه‌ی مشهور موطّع، منصرف است به نسخه‌ی یحیی بن یحیی لیثی. یک نسخه‌ی از موطّأ مورد توجّه قرار گرفت و مطرح شد در دسترس قرار گرفت، نسخه‌ی یحیی بن یحیی بود، نسخه‌ی دومی هم که اخیراً چاپ شده است، از همان موطّعات نسخه‌ی محمّد بن حسن شیبانی است. محمّد بن حسن شیبانی در اصل شاگرد ابوحنیفه است ولی از آن‌جایی که تقابل فکر عراق با مدنیّین وجود دارد، این‌ها همدیگر را ضرب می‌کردند، به همدیگر ترحّم نمی‌کردند؛ بنابراین احناف پیروان مذهب و فکر ابوحنیفه آمدند نظریات مالک را تعقیب کردند. البتّه در این‌جا باز کلماتی علیه ائمّه‌ی مالکیّه از حنفیه صادر شده است و بالعکس. این آن اندازه‌ای است که در این جلسات بیان شد امّا مصالح مرسله را که بیان کردیم، اصل و اساس مذهب مالک است، إن‌شاءالله برای جلسه‌ی بعد بماند.

«وَ صَلِّیَ اللَّه عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ».


[۱]– سوره‌ی حج، آیه ۷۸٫