حجت الاسلام کاشانی شام شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ در هیئت محترم بضعه الرسول سلام الله علیها به سخنرانی با موضوع “ضرورت وجود مذهب؛ یا وقتی می گوییم شیعه هستیم، یعنی چه؟” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
- مقدّمه
- عظمتِ روزه
- برخوردِ أکرم الأکرمین با ما
- «توبه و وَرَع» در ماه مبارک رمضان
- تبلورِ کرامتِ خدای متعال در ماه مبارک رمضان
- «توجّه به سخن» در ماه مبارک رمضان
- «اطعام» در ماه مبارک رمضان
- توجّه به مال حلال
- اهمیّت وجود آخوند ربّانی در مساجد
- نتیجهی فاصله گرفتن از علمای ربّانی
- شوق به حج
- روضه و توسّل به امام حسین علیه السلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه بافضیلتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضر باعظمت حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
چون شب اول ماه مبارک رمضان هست و معمولاً شب اول را به ورودیه میپردازیم، ان شاء الله بعضی از نکات ورودی بحث را فردا عرض خواهم کرد.
اگر ما عظمت این ضیافت الهی را…
عظمتِ روزه
یا برای اینکه نخواهم مدام از شما عذرخواهی کنم، اینطور بگویم، اگر بنده هم مانند شما عظمت ماه رمضان و این ضیافت الهی را درک میکردم، جا داشت که در ورودیهی ماه و قبل از ورود به ماه، قبض روح شوم.
این ضیافت الهی برای بیچارگان یک اتفاق عجیبی است.
هرچه ما دربارهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه روایاتی داریم که حضرت با فقرا و بیچارهها مهربان بود… «فقرا» مشکل ذاتی ندارند، فقیر کسی است که فقر مادّی است، یک فقر هم فقرِ فرهنگی است که به مراتب خطرناکتر از آن فقر مادّی است، یک فقر هم فقرِ معنوی است که از دو فقرِ قبلی، به مراتب خطرناکتر است؛ اما آن کسی که با فقرایی که فقر مادّی دارند «کریم» است، مسلّماً با بقیه هم کریم است.
یکی از اعلام معاصر، از این روایت «اَلصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ»[۴] ترجمهای کرده است که من دیدم شاید روزی باشد ما هم بعنوان ورودیهی به بحث، به همان اشاره کنیم.
این عبارت معرکهی آراء است که خدای متعال فرموده است «روزه برای من است و من جزای آن را میدهم»، حال بحث مفصل است که این عبارت را چطور معنا کنیم؛ مگر جزای نماز و حج و جهاد را چه کسی میدهد؟ خدای متعال! پس قاعدتاً اینجا باید معنای دیگری داشته باشد.
بعضی اینجا اینطور معنا میکردند که «روزه برای من است و من جزای آن هستم»، اما به نظر میآید که از تنگیِ عبارت اینطور معنا میکردند.
یکی از اساتید حوزه اینطور معنا میکرد که «أَنَا أَجْزِی بِهِ» یعنی من با آن جزا داده میشوم، و به ظاهر هم این معنا مورد تطبیق قرار گرفته میشود.
البته من به آن رفت و برگشتها و احتمالات چندگانه کاری ندارم؛ این معنا را میگوید که «روزه برای من است و با آن به من پاداش داده میشود». خدای متعال غنی است، اما اگر قرار باشد کسی به خدای متعال جزایی بدهد، با روزه جزا میدهد؛ و این اوج تکریم میهمان است.
مثلاً کسی را به جلسهای دعوت میکنید، و بعد میگویید به حرمت نان و نمکی که خوردیم، حتماً این جلسه را بیا.
اینجا شما میخواهید اطعام و تکریم کنید، ولی طوری میگویید که انگار به میهمان نیاز دارید، انگار وجود او در آن جلسه مؤثر است، یا وجود او رونقِ جلسه است، یا وجودِ او نور محفل است، میگویید شما باید حتماً باشید.
معمولاً حتّی برای میزبانهای عادی هم، آدمهایی مثل من نمیتوانند کاری کنند، چه برسد که میزبان غنیِ بالذّات باشد که حضرت حق است!
این از همان باب است که خدای متعال میفرماید «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»؛[۵] همهی عالم برای خداست، ولی به کسی که چند درهم پول دارد میفرماید به من قرض بدهید!
همهی عالم به اندازهی یک ارزن از مالِ آن غنیِ بالذّات نیست، و هرچه عطا کند که از آن بینهایتِ او کم نمیشود، منتها برای اینکه کرامت خودش را به ما بفهماند، و با زبان عرفی به این موضوع میل دارد که ما را از این خیر بهرهمند کند، برای همین میفرماید «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» به من قرض بدهید!
یعنی من که میتوانم آن فقیر یا آن نیازمند را کفایت کنم، ولی دوست دارم پاداش این کار به شما برسد.
مانند اینکه این مجلس برقرار میشود، حال به کسی مانند من هم میگویند بیا و حرفی بزن. مجلسِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که به کسی نیاز ندارد. اتفاقاً اگر روزی این آب و رنگها کنار برود و به سمت مجالس خانگی برود، که حتّی اگر کسی هم نبود صدایی پخش کنند و چند نفر دور یک دیگر جمع شوند و یک «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا أبَا عَبدِالله» بگویند و با سرشکستگی خیال کنند کار نکردهاند، شاید اتفاقاً بهتر هم باشد.
چون الآن گاهی رنگ و آبها و رنگ و لعابها فریبنده است، کأنّه «رونق» به چیز دیگری است، در صورتی که رونقِ این جلسه به «صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا أبَا عَبدِالله» است، نه به چای و سخنران و روضهخوان و چراغ و بنر و جمعیت و هر چیز دیگر آن؛ همهی اینها زوائد است، مخصوصاً اگر باعث شود که چشمِ دوبینی به اشتباه اینها را تماشا کند، حال یا جمعیت را، یا صدای فریادِ گریه را، یا طمطراقِ سخنِ سخنران را، خوشمزگیِ دمنوش را، یا هر چیز دیگری؛ همهی اینها زوائد جلسه است، البته این زوائد را درست کردهاند که هرکدام از ما گوشهای از آن را بگیریم.
این جلسه که هست، آن سرور عالم وجود در برابر دختران خود جان داد، مسلّماً او که به کسی نیاز نداشت، حال اگر الآن میخواهیم یک جلسهی یادمانی برگزار کنیم، بالاخره یک نفر حرف میزند، دو نفر میخوانند، یک نفر چای میدهد، یک نفر نظامت میکند، دو نفر فیلمبرداری میکنند، یک نفر کیسه میدهد که مستمعین کفشهای خود را در آن قرار دهند، یک نفر نگهبانی میکند، یک نفر نظافت میکند… این از این باب بوده است که خواسته است ما هم چیزی بدست بیاوریم، چون اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تنهاخور نبودند.
لذا در این آیه هم میفرماید من که غنی هستم، اما «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»، بیایید و به خدا قرض دهید.
و بدانید که اگر میخواهید از این ماه بهرهمند شوید، شما هم باید یک قدم تکان بخورید، دوست دارم شما هم استفاده کنید. چون کریم است و تنهاخور نیست، میفرماید نمیخواهم سفرهای پهن شود و شما از آن سفره بیبهره باشید، شما هم از این سفره استفاده کنید. لذا میفرماید «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا». خدای متعال که پول نمیخواهد که بفرماید «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»!
از این جهت به نظر میرسد این معنایی که این استاد انجام داده باشد، میتواند تطبیق داشته باشد که «اَلصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ»، روزه برای من است و بیایید به من پاداش دهید؛ من که شما را خلق کردهام، من که دست شما را در دامان حسین بن علی [علیه السلام] گذاشتهام، من که محبّتِ امیرالمؤمنین [صلوات الله علیه] را به دلِ شما انداختهام، من که شما را با محبّت زهرای اطهر [سلام الله علیها] آشنا کردم، بیایید و به من اجر بدهید.
این «اجر بدهید» هم از باب همان «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» است، یعنی اگر میخواهید به من اجر بدهید، روزه بگیرید، چون من همهی اینها را آوردهام که شما را درست کنم، و یکی از ارکان اصلاح شما «صوم» یا همان روزه است.
یعنی هم میهمانی ترتیب داده است و اینطور میهمانان را تکریم کرده است. یعنی به کسی که نباید او را کلاً در جایی از امور معنوی راه بدهند، میفرماید: تو بیا و در این میهمانی من، بعنوان اجر به من، شرکت کن. این خیلی تکریم و بزرگداشت است.
این موضوع فقط برای خوبها هم نیست، این هم از عجایب است!
این موضوع فقط برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیست، این موضوع فقط برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست، این موضوع فقط برای امام زمان ارواحنا فداه نیست، فقط برای مراجع و اولیای خدا نیست، حتّی برای من هم هست، مرا هم دعوت کرده است، و از یک جهت فرموده است که اگر روزه نگیری مجازات دارد، یعنی خواسته است که من حتماً در این میهمانی شرکت کنم، آن یک جهتِ کرامت است، از جهتِ دیگر هم فرموده است که خیال کن میخواهی بیایی و اجر مرا بدهی، پس حتماً در این میهمانی شرکت کن.
ما با أرحم الرّاحمین و أکرم الأکرمینی طرف هستیم که حتّی نسبت به بیچارهترین انسانهای روی زمین هم میفرماید: دوست ندارم تو هم از این میهمانی عقب بمانی، دوست دارم تو هم در این میهمانی شرکت کنی، و اگر بیایی هم اجر مرا دادهای.
مسلّماً کسی نمیتواند اجر خدا را بدهد، خدای متعال اینجا بزرگواری کرده است. این اوج کرامتِ حضرت حق است، خدای متعال میداند اگر کسی ملتفت شود باید از این موضوع جان بدهد، و این از مصادیق أکرم الأکرمین بودنِ حضرت حق است.
برخوردِ أکرم الأکرمین با ما
در این ماه مبارک رمضان که دیگر نفرموده است تو چه کسی هستی؟ اتفاقاً بیچارهها را مورد خطاب قرار داده است، وای بحال خوبها!
خوبها که ماههای قبل هم در این میهمانی بودند، خوبها که پای ثابت ضیافت الهی هستند، خوبها که هر سحر، ثلثِ آخر شب صدا میشنوند «هَل مِن مُستَغفِرٍ؟» آیا استغفارکنندهای هست که من پاسخ او را بدهم و توبهی او را بپذیرم و او را در آغوش بگیرم؟ خوبها که در طول سال این صوت را شنیدهاند، و در طول سال هم با ندای ربّشان آشنا هستند، و در طول سال سحرها با امام زمان ارواحنا فداه همراه هستند، به یاد نمازِ امام زمان ارواحنا فداه سحر بیدار میشوند، با سلام به او وارد عبادت میشوند، خودشان را در محضر امامشان میدانند. آنها که مخاطب و میهمانِ این ضیافت الهی بودهاند، بعضیها هم مانند من گرفتار و فراری و عبد عابق و دوریگزیده بودهاند، یا از سر بدبختی هرجایی شدهاند و به هر جایی سر زدهاند و به هر دامانی چنگ زدهاند و به هر دری رو زدهاند، حال من خودم نمیدانم که آیا عقل پیدا کردهام که دیگر باور کنم راه و جا و دری نیست… منِ بیچاره اینطور هستم که اگر الآن هم احتمال بدهم دو درِ دیگر مانده است که رو بزنم، تا صبح میروم و آن دو در را هم میزنم…
منتها ما با یک أکرم الأکرمینی طرف هستیم که تا زمانی که ما زنده هستیم، بعد از همهی دورهایی که زدهام و حال برگشتهام، اینجا آن دری است که نمیگوید «به همان جایی برو که تا بحال آنجا بودی». یعنی کریم اتفاقاً میگوید اگر بیایی به من جزا دادهای، انگار برای من که غنیِ بالذّات هستم کاری کردهای.
حال ما چکار کنیم که از این ماه مبارک رمضان بهرهمند شویم؟
چند جمله برای خودم میگویم، منتها حدیث نفس میکنم و بلند بلند میگویم.
«توبه و وَرَع» در ماه مبارک رمضان
ورودیهی ماه مبارک رمضان این است که بالاخره وقتی میهمان میخواهد به جایی برود، حواس او هست که حمامی برود و تطهیر کند و لباسی عوض کند، حال شما حساب کنید بنده که یک کارتنخوابِ معنوی هستم؛ چون ممکن است یک کارتنخوابی باشد که عبد خدا باشد، من به آن کارتنخوابِ فیزیکی کار ندارم، منظور من کسی است که از همه جا طرد شده است و آلودگی معنوی دارد، وقتی من میخواهم در این ضیافت شرکت کنم، حال او درب را باز کرده است و مرا هم در این ضیافت راه میدهد، ولی اولین قدم این است که من تمیز بروم، وگرنه باعث زحمت بقیه و همچنین انگشتنما شدن و کمبهره بودن خودم میشوم.
لذا این ماه ماهِ توبه و استغفار است، و به تعبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «اَلْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۶] است، یعنی کنار گذاشتنِ زمینههای آلودگی.
اگر در این ماه بتوانیم کار خوب انجام دهیم خوب است، بهتر از آن این است که زمینهی آلودگی را فراهم نکنیم.
مثلاً در فضایی که ممکن است چشم ما آلوده شود، نه اینکه برای یک آلودگی نرویم، اگر جایی یک محیط آلوده است، به آن محیط پا نگذاریم، نه اینکه آن مورد آلوده را نبینیم، وارد آن محیط نشویم.
ورع با تقوا تفاوت دارد، میفرماید مقدّمات را برطرف کن.
مثلاً اگر ممکن است نماز صبح من قضا شود، زمانی بخوابم که مشکل نماز پیدا نکنم. یعنی مقدّمات را حل و فصل کنم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در این ماه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چنین توصیهای فرموده است!
ماه ماهِ ضیافتِ الهی است، و برای اینکه این ضیافت به ما برسد، خونها ریخته شده است. قبل از اینکه حوادثی رخ بدهد، روزی مثل امروز که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در حال خواندن خطبه بود، آنجا وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد که بهترین کار چیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «اَلْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»! یعنی این کار برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم بهترین کار است، چه برسد به ما.
تبلورِ کرامتِ خدای متعال در ماه مبارک رمضان
اصلاً از عجایب این ضیافت الهی این است که این ضیافتِ خدای متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده است، به من هم فرموده است که بیا! این از عجایبِ کرامتِ خداست.
معمولاً هر صنفی وقتی میخواهند یک میهمانی دورهمی برگزار کنند، مخاطبین را از یک نوع دعوت میکنند، مثلاً وقتی میخواهند علما را برای افطاری دعوت کنند، مثلاً فوتبالیستها را در آن ضیافت دعوت نمیکنند، میگویند اینها یک صنف هستند و آنها یک صنف هستند، اینها یکطور هستند آنها یکطور هستند. اما در میهمان الهی همه را دعوت میکند! من را هم کنارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دعوت کرده است. «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَهِ اللَّهِ»؛ و هیچ شأن و شئونی را درنظر نگرفته است.
این هم کرامت خداست و هم کرامتِ ولی خداست، اگر ولیّ خدا میگوییم…
ما به امام زمان ارواحنا فداه اینطور عرض میکنیم که «بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا»،[۷] فدای تو بشوم که از ما دوری، یک جهتِ اینکه از ما دور هستی این است که شأن شما خیلی بالاست.
در قرآن کریم هم میگوییم «الم * ذَلِکَ الْکِتَابُ»،[۸] وقتی قرآن میخوانی باید بگویی «این کتاب»، اما وقتی میخوانی میگویی «آن کتاب»، چرا؟ چون «این» اشاره به شیء نزدیک است و «آن» اشاره به شیء دور، میگوید چون حقیقت این کتاب آنقدر عظیم است که از شما دور است.
مثلاً ما در نامه مینویسیم «به محضر آن جناب»، این بخاطر عظمت مخاطب است و او را به دور خطاب میکند.
ما به امام زمان ارواحنا فداه اینطور عرض میکنیم که «بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا»،[۹] فدای تو بشوم که از ما دور هست ولی از ما دوری نمیکند.
«توجّه به سخن» در ماه مبارک رمضان
این ماه ماهِ تطهیر و توبه است، اگر کسی بخواهد از این میهمانی بهرهمند شود، باید ساعاتی از روز خود را با ادعیه و رفتارهای ائمه پُر کند. باید دید که ائمه علیهم السلام چکار میکردند.
ائمه علیهم السلام در ماه مبارک رمضان، و اولیای خدا در ماه مبارک رمضان کم سخن میگفتند.
ما بعضی از اساتیدمان را دیدیم که وقتی از ایشان سؤال میپرسیدیم، گاهی سؤالات علمی است ولی در آن تفنن هست، وقتی چنین سؤالاتی مطرح میکردیم میفرمودند: ان شاء الله بعد از ماه مبارک عرض میکنم. یعنی وارد تفکّه و جوک و شوخی و حرف اضافه نمیشدند.
ما در میهمانی خدای متعال هستیم، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما در این ماه حداقل یک مرتبه متوجّه باشیم که میهمان و در محضر خدای متعال هستیم.
لذا تا میشود ان شاء الله خدای متعال روزی کند که من هم حرف اضافه نزنم، کارهایی که دوست دارم را انجام ندهم.
این ماه ماهی است که وقتی به محضر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میآمدند و عرض میکردند که میخواهم شعر بخوانم، میفرمودند این ماه ماهِ ذکرِ خداست، مگر اینکه آن شعر، شعرِ مدحِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشد، آن هم مدحی که مدحِ درخورِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشد.
آیا میشود درخورِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شعر گفت؟ نه! ولی حداقل دیگر جسارت نباشد و موضوع شعر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشد.
یعنی هر حرفی را نمیزدند، هر کاری را نمیکردند.
«اطعام» در ماه مبارک رمضان
اگر الآن که وضع اقتصادی اینطور است امکان نبود، در ادعیه و روایات ما فراوان هست که «اطعام» کنید. اگر میخواهید در این میهمانیِ آن میزبانِ عظیم الشأن چیزی بدست بیاورید، شما هم میزبان چند نفری باشید. اگر همسایهای دارید که احتمال میدهید…
البته این اطعام کردن برای فقرا نیست، شما یک وعده غذا درست کنید و پدر و مادرتان را دعوت کنید، یا اگر شرایط این امر را ندارید، آن وعدهی غذا را به درِ خانهشان ببرید و تحویل دهید، خیلی ارزشمند است.
وقتی انسان میخواهد در این میهمان شرکت کند، بهتر است که اندکی هم میزبانی کند. اطعام فقرا و اطعام ذوی أرحام، خاله و عمه و دایی و عمو و برادر و خواهر و پدر و مادر، و همچنین فقرا.
یقیناً اگر کسی به مؤمنی افطاری بدهد، مورد توجّه امام زمان ارواحنا فداه است.
شما بروید و پدر و مادرانتان را ببینید، بگویید به یک میهمانی رفتم که خیلی مرا تحویل گرفتند، اگر مادرتان آن میزبان را ببیند، از او تشکّر میکند.
همهی عالم عیالِ امام زمان ارواحنا فداه هستند، و اگر کسی میزبانی کند و به شیعیان امام زمان ارواحنا فداه افطاری بدهد، حتماً مورد توجّه امام زمان ارواحنا فداه واقع میشود، و اصلاً از آن لحظهای که شما قصد میکنید غذایی بپزید، تا زمانی که غذا را میبرید و تحویل میدهید، محفوف هستی، یعنی در آغوشِ عنایتِ امام هستی.
ما میخواهیم چکار کنیم که امام به ما توجّه کند؟ اطعام کنید.
در مورد اطعام این ماه روایت هست.
مرحوم سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه؛ همانطور که میدانید کتاب «إقبال» سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه کتابِ خیلی عجیبی است، قبلاً قدیمیها کتاب إقبال را مانند بالشِ زیر سر خود میدانستند، تقریباً نیمی از این کتاب هم راجع به ماه مبارک رمضان است.
مثلاً میگوید ماه مبارک رمضان آغاز سال معنوی است، محرّم آغاز سال تاریخی است، یعنی مانند فروردین ما ایرانیها؛ ولی آغاز سال معنوی و آغاز سال سلوک و آغاز حرکت و آغاز پرواز، ماه مبارک رمضان است.
سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه در «إقبال» روایاتی میآورد که اگر کسی در این ماه اطعام کند، ارزش اطعام از صوم بیشتر است! کأنّه شما جزو تیم میزبان شدهاید. کسی که در این ماه افطاری میدهد «خادم این ضیافت» میشود و او یک پرده جلوتر از میهمان است، جزو میزبانان است، و چه بسا که بالاخره مورد توجّه هم قرار بگیرد.
وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه (و در روایتی هم برای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه شبیه این روایت هست) دید کارگر ایشان در حال غذا دادن به آن سگ است که آن سگ هم برای باغ امام بود، امام گوشهای ایستاد و او را تماشا کرد.
آن لحظهای که ما افطاری میدهیم، امام زمان ارواحنا فداه ما را تماشا میکند.
امام زمان ارواحنا فداه به این دنیا آمده است و اینقدر به زحمت افتاده است که ما قدمی برداریم، همانطور که پدر و مادر در حال صحبت کردن با یکدیگر هستند، ولی فرزند خردسالشان بلند شده است و نماز میخواند، اینطور به یکدیگر اشاره میکنند و دلشان غنج میرود که نماز این بچه را ببینند؛ چرا؟ چون آن نماز جزو منجیهاست، وقتی ببینند آن بچه نماز میخواند دلشان غنج میرود.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که فرزندان ما اینطور باشند که سحر بیدار شوید و ببینید قبل از اینکه شما بیدار شوید، این بچه بیدار شده است و در گوشهای نماز میخواند، هیچ چیزی از این موضوع برای پدر و مادر دلغنجبروتر نیست!
این موضوع برای پدر و مادرهای عادی مثل ما خیلی به چشم میآید، در آن روایت هست که وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از دور دید که این کارگر حضرت به آن سگ غذا میدهد، پشت درخت ایستاد و او را تماشا کرد، سیر تماشا کرد و وقتی غذا دادنِ آن کارگر تمام شد، جلو رفت. با اینکه هر نفسِ امام عبادتِ خداست، کلامِ امام نور است، امرِ امام رشد است، قدم امام برکت است، هر جایی برود رحمت و برکت و سرسبزی و نعمت میرود، اما ایستاد و آن بنده را تماشا کرد.
آن لحظهای که ما افطاری میدهیم، مورد توجّه امام زمان ارواحنا فداه هستیم.
نه اینکه برای خودمان ارزشی قائل باشیم، ولی اتفاقاً آن لحظهای که در حال بردن افطاری به درِ خانهی کسی هستیم، که حال یا یک شیعهای است یا یک فقیری است… عرض کردم که اطعام فقط برای فقرا نیست اما خوب است که انسان به فقرا توجّه ویژه کند… آنجا محل توجّه امام زمان ارواحنا فداه است.
توجّه به مال حلال
نکتهی بعدی این است که وقتی ما میخواهیم افطاری بدهیم، باید مالِ ما حلال باشد، با مال دزدی نمیشود افطاری داد، با مالِ خمس نداده نمیشود افطاری داد، با ناپاک نمیشود قصد قربت کرد و در میزبانی خدا دخالت کرد و بگوییم ما هم هستیم، آلودگی به ساحتِ کبریایی حضرت حق راه ندارد.
حال اینکه ما بخواهیم توجّهی داشته باشیم، آنجایی که کسی به شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه افطاری میدهد، مانند ماجرای غدیر، در روایت هست که انگار به انبیاء و حضرت زهرا علیهم السلام غذا دادهاید.
مسلماً باید این مال پاک باشد که بعد از شما بپذیرند و آنها هم به شما توجّه کنند.
لذا همانطور که وقتی مردم میخواهند به حج بروند، ابتدا میروند و حمد و سوره و مال خود را درست میکنند، خوب است که در آغاز ماه رمضان با یک طلبهی فاضلی، یعنی با کسی که حداقل از طرف مرجع شما تصدیقی دارد که میتواند این پول را اخذ کند و راه رفته است و هواپرست نیست، اگر این کار را نکرده است، این کار را کند.
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما و فرزندانمان مال حلال بخوریم.
در روایت هست که بمرور کار به جایی میرسد (البته منظورشان زمان بنی امیّه است و طبعاً همینطور ادامه پیدا کرده است) مال حلال کمیاب و بلکه نادر میشود.
البته این بدین معنا نیست که وقتی شما به خانهی اقوامتان رفتید تفتیش اضافه کنید، وقتی ما به خانهی یک مسلمان مؤمن میرویم، آداب میهمانی این نیست که ما تفتیش کنیم.
این خیلی درس است، میخواهد بگوید جلوی یکدیگر پردهدری نکنید، آنجایی که میگوید «وقتی به خانهی مسلمانی میروید، آنها مسلمان و مؤمن و مال آنها پاک است و میتوانید استفاده کنید»، برای آنجایی است که کسی پردهدری نکرده است که مثلاً بگوید دیروز به فلانی رشوه دادهام و… چون در اینصورت دیگر نمیشود گفت ان شاء الله پاک است.
یکی از مشکلات بزرگ ما این است که ما اجازه میدهیم جلوی یکدیگر پردهدری کنیم، ما نباید نه گوش شنیدن و نه زبانِ گفتن داشته باشیم، نه بگوییم و نه بشنویم، ما بجز در مقابل حضرت حق، نباید جلوی هیچ کسی خلافی را اعتراف کنیم. یعنی خود خلاف یک خلاف و بیادبی و گستاخی است، گفتن و ریختنِ قبحِ خلاف هم یک گستاخی و خلاف دوبارهای است.
من هر بیچارهای که هستم، اینجا فی الجمله میگویم بیچاره و روسیاه هستم، ولی به شما که نمیگویم روسیاهی من در چه موضوعی است، حق ندارم بگویم. من امام زمان ارواحنا فداه دارم که میداند و میبیند، نمایندهی حق است، چشم بینای خداست، و محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و خدای متعال میگویم، درواقع به آن بزرگواران هم از این باب عرض میکنم که چشم خدا هستند و میدانند و واسطهی اصلاح من هستند، وگرنه حتّی به آن بزرگواران هم عرض نمیکردم، یعنی اگر آنها به فرض خبر نداشتند، من خلاف خود را به آن بزرگواران هم نمیگفتم، منتها آن بزرگواران میدانند، خدای متعال هم میفرماید «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا»،[۱۰]… آنها اینطور هستند که «جَاءُوکَ» به خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میآیند و میگویند: یا رسول الله! برای ما استغفار کن. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم برایشان استغفار میکرد.
در زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از راه دور، میگوییم: خدایا! الآن ما چکار کنیم؟ الآن هم دوباره به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و فرزندان پیامبر علیهم السلام میگوییم، چون آنها چشم بینای خدای متعال هستند؛ به غیر از آنها نمیگوییم.
یک جهت اینکه ما مال مؤمنین را پاک بدانیم این است که پردهدری صورت نگرفته باشد، اینکه در یک جلسهی عروسی همه غلطی نکرده باشیم، اگر با هم همگناه باشیم که دیگر «ان شاء الله پاک است» ندارد، برای غیرِ همگناهان ان شاء الله پاک است.
ان شاء الله خدای متعال ما را از این موضوع حفظ کند که شریک گناه یکدیگر شویم.
لذا اولین چیزی که در مقدّمهی تطهیر است، یکی توبه و انابه و استغفار است، ولی با توبه و انابه و استغار «مال حرام» حلال نمیشود، حلال شدن مال حرام یا مال آلوده به حرام، آدابی دارد، اگر به اساتید این امر مراجعه کنید به شما میگویند چکار کنید، اگر همهی مال حرام است که باید به صاحب مال داده شود، اگر طوری است که میدانیم بخشی حرام است اما در مورد بقیه نمیدانیم، آنقدری که یقینی است حرام است باید داده شود، اگر راهی نداریم که تشخیص دهیم چه میزان است، یکی از جاهایی که خمس دارد، همین مال آلوده است؛ البته آدابی دارد که باید مراجعه کرد. یا اینکه اصلاً خمس ندادهام، در اینصورت که اصلاً دست خود را نعوذبالله در جیب امام زمان ارواحنا فداه کردهام! یعنی زمانی هست که من از شما کلاهبرداری میکنم، اما زمانی است که به خیال خام خودم خواستهام از امام زمان ارواحنا فداه نعوذبالله و نستجیربالله کلاهبرداری کنم!
اطعام کردن باید از مال حلال باشد، لازمهی این کار این است که من باید همواره به آدمی که احکام میداند مراجعه کنم.
اهمیّت وجود آخوند ربّانی در مساجد
اینکه مساجد خالی شده است جهاتی دارد، یک جهت این است که آخوند کم شده است. البته ما بنا نداریم بعضی از حرفها را بزنیم، چون آن کسی که امام جماعت مسجد است، کارمند قرائت نماز که نیست! نماز را اقامه میکند، و برای اینکه نماز را اقامه کند، باید مقدّمات آن را هم اقامه کند. باید دو ساعت در مسجد باشد که هم شما بتوانید به او اعتماد کنید، هم عالِم باشد، هم بتوانید احکامتان را از او بپرسید.
ان شاء الله خدای متعال کسانی که مساجد را رونق میدادند رحمت کند، الآن چیزهای دیگری میخواهند مساجد را رونق دهند، مثلاً پاساژها میخواهند مساجد را رونق دهند! نمیشود!
فقط آخوند ربّانی میتواند مسجد را رونق دهد، مابقی موارد کنار این موضوع است و چیزی نمیتواند جای آخوند ربّانی را پُر کند. یکی از اساس تفاوت ما با اهل سقیفه اینجاست که ما افسارسرخود نیستیم، ما هر کاری که دوست داریم انجام نمیدهیم، باید به دین مراجعه کنیم. دین را هم باید از کسی پرسید که میداند، نه هر کسی که دستمال به سر خود بسته است.
نتیجهی فاصله گرفتن از علمای ربّانی
الآن ما مشکلی داریم و آن هم این است که مردم منبرهایی را میپسندند که علمای ربّانی نمیپسندند! و علمای ربّانی منبرهایی را میپسندند که مردم نمیپسندند!
این موضوع سلیقهای نیست، ما باید منبری را بخواهیم که عالم ربّانی میپسندد.
الآن منبر و روضه و شعر و شور بسیاری از جلسات ما آن چیزی نیست که علما بپسندند. اگر کار دینی میکنیم، مانند درمانی است که پزشکها نپسندند! این چه درمانی است؟ ما هیچوقت چنین کاری را نمیکنیم، اما بعضی اوقات طوری جلسه برگزار میکنیم که علما قبول نداشته باشند و کسی هم به حرف علما گوش ندهد! چرا؟ چون آن عالِم فالور ندارد!
چون الآن ربّ النوع ما در رسانه و غیررسانه «فالور» است، هر چیزی که دیده بشود، در آن هر کاری کنند و هر فضاحتی به بار بیاورند، چون دیده میشود اشکال ندارد. بقیه هم سکوت میکنند.
الآن ما هم چون مجمل حرف میزنیم میگوییم، وگرنه اگر همین الآن کمی واضح بگویم، همین الآن همین جلسه بهم میریزد!
چون ما نمیخواهیم دین را آنطور که باید، از اهل دین بگیریم، بلکه میخواهیم همان کاری را انجام بدهیم که دوست داریم.
اینکه عرض کردم اگر برویم و این ایام إقبال را ورق بزنیم، برای این بود که ببینیم سیّد بن طاووسها برای ماه رمضان ما چه پیشنهاداتی داشتهاند؟
بعد ببینیم جلسات ما چقدر با آنها سنخیت دارند؟
یا به علمای معاصر و ربّانیّین و استخوان خرد کردهها و مجتهدین برجسته و ورعین رجوع کنیم و ببینیم آیا این جلسات را قبول میکنند؟
الآن در جلسات ما چیزهایی محبوب است که محبوب علما نیست! و اصلاً کسی هم به علما گوش نمیدهد.
شوق به حج
یکی از چیزهایی که خواستهاند در این ماه ما از خدای متعال بخواهیم، یعنی به ما یاد دادهاند که بگوییم، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دوست دارند ما این کار را کنیم، و اتفاقاً جلسات غیردقیق ما، ما را از آن دور کرده است، این است…
جزو ادعیهی ورودیهی ماه مبارک رمضان آورده است، این جزو ادعیهی هر شب است، «اَللّهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیتِک الْحَرامِ فِی عامی هذا وَفی کلِّ عامٍ»، خدایا! همین امسال و هر سال مرا به حج مشرّف کن؛ یا «اَللّهُمَّ اِنّی اَساَلُک فیما تَقْضی وَتُقَدِّرُ مِنَ الاََمْرِ الَْمحْتُومِ» خدایا! وقتی میخواهی قضا و قدر حتمی خودت را برای من محتوم کنی، «وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَکِیمِ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» شب قدر که میخواهی مقدّرات من را مقدّر کنی «أنْ تَجْعَلَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ»؛ این را میخواهند و این مفهوم فراوان است.
نگو پول ندارم، اگر پول نداشته باشی، کربلا نمیخواهی؟ برای کربلا ذوق داریم و الحمدلله، باید م داشته باشیم؛ ولی نوع شیعیان برای حج ذوق ندارند، چرا؟ چون جاهایی از جلسات ما از دین گرفته نشده است، حتّی گیجهایی پیدا میشوند و میگویند تا زمانی که این وهابیها هستند ما به حج نمیرویم!
مگر زمان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین علما و اتقیا حاکم بودند؟ یا بنی امیّه و بنی عبّاس که قاتلان ائمه علیهم السلام بودند؟ چرا ما میخواهیم از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین جلو بزنیم؟ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیست سفر و بیست و پنج سفر بصورت پیاده حج میرفتند، آن هم در زمانی که امیرالحاجِ زائرین، قاتلِ امام بوده است!
ما چه مدل هیئتی درست میکنیم که میگوییم تا زمانی که وهابیت هست ما به حج نمیرویم؟
بیخود میکنی که چنین حرفی را میزنی؟ تو چهکارهی دین هستی؟
آیا فقه اجازه میدهد؟ بجز مواردی که مانعی وجود دارد و حاکم شرع بصورت موقتاً این امر را تعطیل کند، یعنی مانع پیدا میشود نه اینکه ما مانع را درست کنیم.
مسلماً حج رفتن استطاعت و امنیت و… میخواهد که معلوم است، اما همان موقع هم که به حج نمیروند، شما باید میل به حج رفتن داشته باشید.
مگر میشود خدای متعال به کاری دستور بدهد، که این کار در نجات ما مؤثر باشد و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به آن عنایت تامّه داشته باشند، بعد ما بگوییم تا زمانی که آل یهود آنجا باشند ما نمیرویم؟
چه کسی چنین اجازهای به ما داده است؟ این همان تفکّر سقیفهای است! ما چهکاره هستیم که اینطور حرف میزنیم؟
اولین قدم این است که ما باید در شوق حج بسوزیم، حال زمانی مانع پول است…
مثلاً بنده امسال برای سخنرانی دعوت شدم، اما باید چهل و پنج روز میرفتم، و چند مشکل داشتم که امکانِ سفرِ چهل و پنج روزه را نداشتم. یکی از بستگان من بیماری دارد و نمیتوانستم چهل و پنج روز بروم، یعنی مانع داشتم، ولی دلم سوخت. باید اینطور باشم. بعد دعا میکنم که مثلاً بیست روزه باشد که بتوانم بروم، آن مانع هم برطرف شود.
یعنی نگو پول ندارم، مشکل پول نیست، شما در شوق حج بسوز، ان شاء الله خدای متعال حج را پای شما مینویسد.
وقتی شما برای رفتن به کربلا پول ندارید، آیا دلتان هم زیارت کربلا نمیخواهد؟ دلتان میخواهد.
هیئتی که ما شائق به حج نمیکند، معلوم است که درست از دین سیراب نمیشود.
نکتهی بعدی این است که اگر ما الآن یقین بدانیم که امام زمان ارواحنا فداه یک جای خاصی هست… این مسجد جمکران اینطور است که یک احتمال میدهیم شاید امام زمان ارواحنا فداه به آن مسجد در آن بیابان عنایت داشته باشد، آنجا بدرستی شلوغ میشود. هر جای دیگری هم بگویند احتمال دارد امام زمان ارواحنا فداه به آنجا عنایت داشته باشد، انسان به آنجا میرود.
چرا شب جمعهی کربلا رونق دارد؟ چون در روایت دارد صدیقه طاهره سلام الله علیها میزبانی میکنند؛ طبیعی است که وقتی کسی به کربلا میرود بگوید طوری به کربلا بروم که شب جمعه آنجا باشم.
در روایت هست که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و سیّدالسّاجدین علیه السلام و امام صادق علیه السلام میزبانی میکنند.
بالاخره امیرالحاج حقیقیِ عالم امام زمان ارواحنا فداه است و روز عرفه آنجاست، مگر میشود که من دوست نداشته باشم به آنجا بروم؟ امام زمان ارواحنا فداه در ایام منا، در منا حضور دارند، مگر میشود من دوست نداشته باشم آنجا باشم؟ حال همهی عالم هم آل سعود باشند!
آیا فقه حج را تعطیل کرده است؟ نخیر! از ما خواستهاند که حج بخواهیم، ولو اینکه پول نداشته باشیم و مقدّمات آن نباشد و گرفتار باشیم، ولو مثلاً من پدر یا مادر پیری داشته باشم و به پرستاری نیاز داشته باشند، وظیفهی من پرستاری است ولی آن را هم میخواهم، همانطور که اگر مانع دارم به کربلا یا حرم امام رضا علیه السلام بروم، حداقل شوق زیارت را دارم.
ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که در این ماه مبارک رمضان، میل و مبدأ میل ما با میلِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نزدیک بشود، چیزی که ما میخواهیم چیزی نباشد که آنها نمیخواهند، و چیزی که آنها میخواهند آن چیزی نباشد که ما نمیخواهیم. به خدا پناه میبرم. ان شاء الله خدای متعال روزی کند آنچه و آنکه آنها دوست دارند را دوست بداریم و از هر چیز و هر کسی آنها از آن بیزار هستند، ان شاء الله خدای متعال ما را جزو کسانی قرار بدهد که اگر یک غیرمسلمانی ما را دید، از ما بفهمد که اسلام «نجاتبخش» است، ان شاء الله خدای متعال ما را مانع هدایت مردم عالم قرار ندهد.
روضه و توسّل به امام حسین علیه السلام
یکی از اعمال امشب هم توسّل به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
آن امامی که امیرالحاج است، همهی عالم هم بر سرِ سفرهی او هستند، روز هشتم ذی الحجّه به جایی رسید که مجبور شد علی رغم میل باطنی خود از سرزمین وحی بیرون بیاید.
وقتی ما به سفر میرویم، در سفر باید به بچهها خوش بگذرد…
وقتی از مکّه راه افتادند، دیدند که پدر مدام از شهادت میگوید، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم مَنْ لَحِقَ بِنَا اُسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ یَلْحَقْ بِنَا لَمْ یُدْرِکِ اَلْفَتْحَ»،[۱۱] هر کسی به من بپیوندد هم شهید میشود.
پدر برای این اطفال حرمت داشت، میدانند پدرشان امامِ روی زمین است، امامِ آسمانهاست، امامِ ملکوت است… معرفتشان با من قابل قیاس نیست، محبّتشان به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم با من قابل قیاس نیست، اما از روایات نشان داده میشود که اینها خیلی ادب داشتند، مدام بهم نمیریختند…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این همه نامه نوشته است، در این مسیر برخی بارها به حضرت گفتهاند چرا میروی؟ نرو!
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بارها فرموده است که هر جایی مخفی شوم مرا پیدا میکنند و میکشند…
توجّه کنید که اینجا خانواده به دنبال حضرت هستند…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در نقل دیگری فرمود: بخدا قسم! اینها تا قلب مرا بیرون نیاورند… یا در نقل دیگری فرمود: تا زمانی که خون قلب مرا بیرون نیاورند، مرا رها نمیکنند…
جگر این بچهها در این سفر آب شد…
اینها از روز هشتم ذی الحجّه تا روز دوم محرّم، بیش از بیست روز سفر سخت، آن هم بعد از اینکه به حرّ رسیدند و راه سخت شد و نمیشد در آب و هوای سالم و زیر سایه بایستند و محاصره شدنِ پدر را دیدند و کم کم به آن موعود نزدیک شدند، همهی وجودشان توجّه به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، تا اینکه کاروان به جایی رسید که حضرت پرسید اینجا کجاست؟
منطقهای بود که سه بخش داشت، قسمتی از آن دشت بود که به آن غاضریه میگفتند، به قسمت نیزار نینوا میگفتند، حضرت نام دشت را پرسید، گفتند: کربلا!
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ»[۱۲]…
آرام زیر لب فرمود: «هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا»…
حسین جان! ماه هم با شما وارد میشویم…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: اینجا باید بار بیندازیم… بعد سر خود را پایین انداخت و آرام فرمود: «هَاهُنَا مَسْفَکُ دِمَائِنَا» خون ما را اینجا میریزند…
تا اینجا همه ساکت بودند، من که گزارشها را نگاه کردم، تا اینجا کسی خیلی حرف و اعتراض و ابراز نگرانی نکرده است، انگار نمیخواستند راجع به این موضوع سخن بگویند… اینجا در بعضی از نقلها هست که وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این جمله را فرمود که «هَاهُنَا مَسْفَکُ دِمَائِنَا» خون ما را اینجا میریزند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها آمد و به سینه کوبید… «ألیَومْ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَه وَ مَاتَ أبِی عَلِی وَ مَاتَ أخِیَ الْحَسَن»… وقتی پدرم شهید شد گفتم خدا سایهی تو را روی سرم نگه دارد، قبل از آن مادرم شهید شد و گفتم خدا سایهی حسینم را روی سرم نگه دارد، آن روزی که بالای سر برادرم ضجّه میزدیم گفتم خدا سایهی حسینم را بالای سرم نگه دارد…
اینجا سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: خواهرم نزن! اینها بزودی خودشان…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۱۰، صفحه ۴۰۰ (وَ عَنْهُ عَنْ فَضْلِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْأُمَوِیِّ عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْجَارُودِ عَنِ اَلْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: اَلصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ.)
[۵] سوره مبارکه تغابن، آیه ۱۷ (إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ)
[۶] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۹۳ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهَمْدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ اَلْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ زَیْنِ اَلْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ اَلشُّهَدَاءِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ اَلْوَصِیِّینَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَطَبَنَا ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اَللَّهِ بِالْبَرَکَهِ وَ اَلرَّحْمَهِ وَ اَلْمَغْفِرَهِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اَللَّهِ أَفْضَلُ اَلشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ اَلْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اَللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ اَلسَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اَللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَهِ اَللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اَللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلاَوَهِ کِتَابِهِ فَإِنَّ اَلشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اَللَّهِ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ اَلْعَظِیمِ وَ اُذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ – وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ اِرْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ اِحْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لاَ یَحِلُّ اَلنَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لاَ یَحِلُّ اَلاِسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ اَلنَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَى أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَى اَللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ اِرْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلاَتِکُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ اَلسَّاعَاتِ یَنْظُرُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَهِ إِلَى عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَهٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَکُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَهٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُمْ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لاَ یُعَذِّبَ اَلْمُصَلِّینَ وَ اَلسَّاجِدِینَ وَ أَنْ لاَ یُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ « یَوْمَ یَقُومُ اَلنّٰاسُ لِرَبِّ اَلْعٰالَمِینَ » أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا اَلشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اَللَّهِ عِتْقُ نَسَمَهٍ وَ مَغْفِرَهٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ لَیْسَ کُلُّنَا یَقْدِرُ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِتَّقُوا اَلنَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَهٍ اِتَّقُوا اَلنَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَهٍ مِنْ مَاءٍ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَى اَلصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ اَلْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اَللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اَللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اَللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اَللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اَللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ بِصَلاَهٍ کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ بَرَاءَهً مِنَ اَلنَّارِ وَ مَنْ أَدَّى فِیهِ فَرْضاً کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِینَ فَرِیضَهً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ اَلشُّهُورِ وَ مَنْ أَکْثَرَ فِیهِ مِنَ اَلصَّلَوَاتِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اَللَّهُ مِیزَانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ اَلْمَوَازِینُ وَ مَنْ تَلاَ فِیهِ آیَهً مِنَ اَلْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ اَلْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ اَلشُّهُورِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ اَلْجِنَانِ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ مُفَتَّحَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لاَ یُغَلِّقَهَا عَلَیْکُمْ وَ أَبْوَابَ اَلنِّیرَانِ مُغَلَّقَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لاَ یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَ اَلشَّیَاطِینَ مَغْلُولَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لاَ یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ فَقَالَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ اَلْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بَکَى فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْکَ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ اِنْبَعَثَ أَشْقَى اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَهِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَهً عَلَى قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلاَمَهٍ مِنْ دِینِی فَقَالَ فِی سَلاَمَهٍ مِنْ دِینِکَ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِی وَ إِیَّاکَ وَ اِصْطَفَانِی وَ إِیَّاکَ وَ اِخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّهِ وَ اِخْتَارَکَ لِلْإِمَامَهِ فَمَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ اِبْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَى أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّهِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ اَلْبَرِیَّهِ إِنَّکَ لَحُجَّهُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ.)
[۷] دعای ندبه
[۸] سوره مبارکه بقره، آیات ۱ و ۲
[۹] دعای ندبه
[۱۰] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۴ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا)
[۱۱] المحتضر، جلد ۱، صفحه ۸۲ (وَ کَتَبَ إِلَى بَنِی هَاشِمٍ : أَلاَ فَمَنْ لَحِقَ بِنَا اُسْتُشْهِدَ وَ مَنْ لَمْ یَلْحَقْ بِنَا لَمْ یُدْرِکِ اَلْفَتْحَ وَ اَلسَّلاَمُ .)
[۱۲] لهوف، صفحات ۸۰ و ۸۱
پاسخ دهید