مقدّمه

قبل از اینکه وارد بحث شویم چند جمله عرض کنم.

سال‌های گذشته یک بحث تقریباً تاریخ اندیشه‌ای به نام «سیر تکوّن عقاید شیعه» داشتیم، منتها برای سال قبل، با توجّه به اینکه دو سال گذشته همسایه‌های بزرگوار این محل اعتراض داشتند، سال گذشته جلسه حدود یک ساعت و نیم زودتر برگزار شد که زودتر تمام شود، منتها برای اینکه مزاحمت کمتر شود، جلسه را در این مسجد برگزار می‌کردند و هر شب هم تعدادی اعتراض می‌کردند که مکان جلسه کوچک است و بیرون می‌ایستادند.

این موضوع تقصیر کسی هم نبود، چون آنجا صدا مزاحم همسایه‌ها بود، اینجا هم محدودیت جا داشتیم.

سال گذشته مخاطبین زیادی به بنده اعتراض کردند که جا مناسب نیست، ولی راهی هم نداشتیم.

در طول سال هم تلاش کردند اما منتها ظاهراً نتوانستند مشکل صوت و عدم انتقال آن به همسایه‌ها را برطرف کنند.

ما دو راه داشتیم، یا اینکه بخش سخنرانی را تعطیل کنیم، که در اینصورت به هیئت فشار می‌آمد و برنامه‌ریزی برای آن‌ها سخت می‌شد؛ یا اینکه همان بحثی که در مسجد ارک دارم را اینجا بگویم که مخاطبین محترم تقسیم شوند.

با اینکه دو بحثِ پشت سر هم و تکراری برای خود بنده کمی دل‌زدگی دارد و فاصله‌ی خیلی کمی هم دارد و مزاج بنده هم در ماه مبارک خیلی مناسب نیست، ولی این تنها راهی بود که به ذهن ما رسید.

بحث سیر تکوّن عقاید شیعه هم یا ادامه پیدا نخواهد کرد و یا به شکل دیگری در زمان دیگری ادامه پیدا خواهد کرد.

لذا بحث «سیر تکوّن عقاید شیعه» را متوقف کردیم، با اینکه تقریباً از ماه شوال گذشته، یعنی بلافاصله بعد از ماه مبارک رمضان گذشته، کارگروهی برای این بحث کار می‌کرد و فیش‌برداری صورت می‌گرفت و بحث داشتیم و بعنوان مثال معلوم بود جلسه‌ی اول چه بحثی داریم و جلسه‌ی دوم چه بحثی داریم و جلسه‌ی هجدهم چه بحثی داریم و… ولی فعلاً به این جهتی که عرض کردم آن بحث را رها کردیم.

اگر صلواتی بفرستید، عرض خواهم کرد که می‌خواهیم چه مطلبی عرض کنیم.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

تبیین بحث

بعضی از کسانی که خبر ندارند سؤالی می‌پرسند، بعضی از بیماران هم شیطنتی دارند. من تفکیک می‌کنم و قرار هم نیست که ما قضاوت کنیم؛ این سؤال را زیاد می‌پرسند.

ما در این سال‌های اخیر باید بعضی از واضحات را دوباره بگوییم.

در جامعه‌ی ما یک بحثی مطرح است که مانند یک طعنه و وسیله‌ی فشار شده است، اینکه وسیله‌ی فشار شده است هم مهم نیست، آن هم این است که اگر کسی راجع به مذهب تشیّع فعالیتی کند، اگر بتوانند او را در جاهای مختلف بدنام می‌کنند؛ این هم یک واقعیت است.

اگر بگویند فعالیت‌های کسی در حوزه‌ی تقویت تشیّع است، این موضوع کمی پایین‌تر از جاسوسی است! اصلاً برای خودش عنوانی است و اگر بخواهند به کسی فحش بدهند می‌گویند او در زمینه‌ی تشیّع فعالیت می‌کند! این هم از عجایب است. این حرف حتّی از تریبون‌های رسمی گفته می‌شود، حتّی بعضی از مسئولین این حرف را می‌گویند. البته واضح است که نمی‌خواهم بگویم همه اینطور می‌گویند.

مثلاً چند مرتبه وقتی رهبر معظم انقلاب با مردم اردبیل صحبت می‌کردند، فرموده‌اند یکی از ویژگی‌های مهم اردبیل که خواستگاه حکومت صفویه آنجاست، تقویتِ تشیّع است.

اما مانند خیلی موارد دیگر، مانند اینکه ایشان ابتدای سال می‌فرمایند که موانع تولید را برطرف کنید، اما در همان سال موانع تولید زیاد می‌شود، این هم از آن جاهایی است که از ایشان به وقت مقتضی وام گرفته می‌شود ولی…

حتّی بنده در همین سال اخیر یکی از مطالب ایشان در مورد تقویت تشیّع را به بعضی از همان صفحات دادم که استوری کنند، بعضی از آن‌ها واکنش نشان دادند و گفتند فلان مطلب و فلان مطلب را هم بگویید! یعنی بهم ریختند.

عنوان «تقویت تشیّع» عنوانی است که در ذیل «شیعه‌سازی» به افراد فحش می‌دهند و مثلاً می‌گویند فلانی در کار شیعه‌سازی است! مثلاً طرف مجاهدی است، طرف انجمنی است، طرف شیعه‌ساز است!

ابتدای کار انسان فکر نمی‌کند که چنین خبری هست، ولی هست! از تهدید و ارعاب گرفته تا تخریب و چیزهای دیگر.

حتّی یکی از مسئولین رده پایین یک جایی به سیمای جمهوری اسلامی آمد و گفت: اصلاً قرآن به اسلام دعوت کرده است نه به مذهب، ما در قرآن چیزی به نام مذهب نداریم!

یعنی این شخص یا از بعضی از مطالب کلاً خبر ندارد که در اینصورت نباید اظهار نظر کند، چون مسئولیت هم دارد، یا می‌داند و جزو دشمنان مکتبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است.

لذا موضوع ما حداقل در دهه اول ماه مبارک امسال این است که مذهب به چه ضرورتی بوجود آمده است و چه کارکردهایی دارد؟ هم کارکردهای اعتقادی مذهب چیست و هم کارکردهای فقهی مذهب چیست و هم کارکردهای عملی مذهب چیست؟ یعنی اگر امروز مذهب من چیزی باشد، چه تفاوتی دارد؟ یعنی بصورت مستقیم آیا همین امروز در زندگی ما تفاوتی دارد یا نه؟ هم در اعتقاد، هم در احکام، هم در اخلاق، هم در امروز ما.

من نمی‌خواهم به شبهه پاسخ دهم، من برای اینکه تاریخچه‌ی بحث و علّت شروع بحث را بگویم توضیح می‌دهم، انسان هیچوقت فکر نمی‌کرد که باید واضحات را توضیح بدهد، اما بالاخره لازم هست، مخصوصاً برای جایی که در آن پول خرج می‌شود و توان گذاشته می‌شود، به فرهنگ و عرف تبدیل می‌شود، نگاه سیاسی می‌شود، وقتی نگاه سیاسی صورت می‌گیرد هر دروغی راست می‌شود و هر راستی دروغ می‌شود، چون وقتی موضوع سیاسی می‌شود، مانند آبی و قرمز است، دیگر واقعیت مهم نیست، دفاع از حزب و تیم و جریان و تفکّر مهم است، آن هم به هر قیمتی که شد!

از همینجا شروع می‌کنم که بزرگوار گفت: قرآن به اسلام دعوت کرده است. البته مطالب دیگری هم می‌گویند، مثلاً اینکه دعواهای قدیمی را رها کنید. کأنّه آن کسانی که راجع به مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین حرف می‌زنند عدّه‌ای دیوانه هستند که مدام می‌خواهند دعوا درست کنند.

الآن بنای من هم این نیست که در ماه مبارک رمضان مجادله کنم و بعد فکت بیاورم که کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، خودشان چه موضوعات پیش پا افتاده‌ای را رها نمی‌کنند و در جامعه چقدر دعوا درست می‌کنند؛ اصلاً شأن منبر این نیست که بخواهم با بعضی از افراد و شخصیت‌ها و جریان‌ها بگو مگو کنم، اما از جهت تبیینی لازم است که این بحث مطرح شود، بدون اینکه بگویم راجع به چه کسی حرف می‌زنم، این بحث مهم است که آیا واقعاً قرآن کریم ما را به اسلام دعوت کرده است و نه به مذهب؟ و باید اختلافات گذشته را رها کرد؟

«پرهیز از تفرقه» جزو مسلّمات است

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است که ما مسلمان شویم، مسلمان شدن هم ابتدای کار است و هم پایان کار، هم وقتی آمدیم با شهادتین مسلمان شدیم و هم حضرت ابراهیم علیه السلام اواخر عمر خود هم دارد که «تَوَفَّنِی مُسْلِمًا»،[۱] یعنی اسلام هم ابتدای کار مهم است و هم انتهای کار.

شروع کار اسلام ظاهری است و پایان کار هم حقیقت اسلام و حقیقت تسلیم شدن محضر ربّ الأرباب و حقیقت بندگی است، که تمامی هم ندارد، بین بندگان خدا هم تفاضل هست، گل سرسبد عبادالرحمن هم حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم است.

این بحث جهات مختلفی دارد، همانطور که عرض کردم هم جهات اعتقادی دارد، هم جهات فقهی دارد، هم جهات اخلاقی دارد، هم به زندگی امروز ما ربط مستقیم دارد. یعنی اینکه ما پیرو چه فکری باشیم هم در زندگی امروز ما اثر دارد، در تعامل ما با غزّه اثر دارد، در تعامل ما با خیلی چیزهای دیگر اثر دارد.

از اینجا شروع می‌کنم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده است که ما مسلمان شویم، به چیز دیگر چکار داریم که دعوا درست کنیم و انشعاب بزنیم؟ انشعاب زدن و ایجاد تفرقه هم قطعاً غلط است. یعنی بعید است که شما عاقلی پیدا کنید که بگوید بیایید تا انشعاب بزنیم و تفرّق ایجاد کنیم و دعوا کنیم و جدایی‌طلبی داشته باشیم. یعنی خود جدایی‌طلبی و تفرّق و انشعاب ممدوح نیست، مگر مثل آنجایی که مثلاً فرض بفرمایید که شبه‌جزیره غرق در بت‌پرستی است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌آید و مسیر توحید را از جامعه جدا می‌کند و در آن جامعه حتّی جنگ هم رخ می‌دهد. مسلّماً انجا معنا ندارد که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بگویند… اتفاقاً بت‌پرست‌ها می‌گفتند که شما نباید تفرّق ایجاد کنید، چون همه‌ی ما عرب هستیم!

«عرب بودن» اصالت نداشت، «هم‌پیمان بودن» اصالت نداشت، همانطور که امروز مثلاً هم‌پیمان بودن با ناتو اصالت ندارد، هم‌پیمانی بت‌پرست‌ها هم اصالت نداشت که بخواهیم محکم روی آن بایستیم و بگوییم تفرّق ایجاد نکنید.

چرا مذهب درست شد؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و اسلام را آورد، چرا مذهب درست شد؟

این موضوع از جهات مختلف صد‌ها وجه دارد، اما امشب فقط یک جهت آن را عرض می‌کنم.

اتفاقاً ما می‌خواهیم به سراغ اسلام برویم.

اجازه بدهید من مثالی بزنم، فرزندتان بحمدلله مکلّف می‌شود، همین الآن می‌خواهید روزه بگیرید یا خمس بپردازید یا به عمره مشرّف شوید یا ازدواج کنید، هر عملی که انجام دهید یکی از احکام پنج‌گانه به سراغ شما می‌آید، واجب و حرام و مکروه و مستحب و مباح. مباشرت با همسر احکام دارد.

یکی از بزرگان فقهای معاصر که کتاب او امسال کتاب سال شد، نیمی از درس خارج نکاح ایشان، دوازده مجلد منتشر شده بود، نیم دیگری هم مانده است. بعضی از بزرگان فقهای معاصر کتاب حج‌شان حدود هجده سال طول کشید.

شما مکلّف می‌شوید و می‌خواهید به احکام عمل کنید، بسمه تعالی، یا مجتهد هستید، که نیستید، یا محتاط هستید، که نباشید، چون خود محتاط بودن هم نوعی از اجتهاد را نیاز دارد، این کار خیلی سختی است، چون در اینصورت انسان باید به نوع فتاوای اهل علم آگاهی داشته باشد، راه بعدی که می‌ماند «رجوع به متخصص» است، حال به چه کسی مراجعه کنیم؟

اگر کسی بگوید به هر کسی که دستمالی به سر خود بسته است مراجعه کنید، آیا شما این پاسخ را می‌پذیرید؟

آیا هر کسی مطب داشته باشد، شما برای درمان بیماری به او مراجعه می‌کنید؟ یا ابتدا تحقیق می‌کنید؟

آیا اینجا جا دارد که کسی بگوید قرآن راجع به اسلام حرف زده است؟

این شخص هم وقتی می‌خواهد به اسلام عمل کند، می‌گوید این احکام را از چه کسی بپرسم؟

بعنوان مثال بین مسلمین اختلاف نظر از مبنای مبنا تا مبنا تا فروع هست، باید چکار کنیم؟ شما سؤال دارید و می‌خواهید بدانید که آیا شرعاً می‌توانید این کار را کنید یا نه؟ آیا خمس واجب است یا نه؟ آیا خمس در دوره‌ی غیبت بخشیده شده است یا نه؟ آیا خمس فقط برای مسائل جنگی است یا نه؟ آیا زائد بر خرج سال هم هست یا نه؟ آیا ارباح مکاسب هم خمس دارد یا نه؟

شیعه و سنّی اینجا اختلاف دارند، بین برخی از فقهای شیعه هم اختلاف دارند، غیرشیعیان هم همینطور. اینجا باید چه بگوییم؟ الآن که دوره‌ی غیبت است، حکم اسلام را از کجا بیاورم؟

اگر دسترسی ظاهری عمومی به امام زمان ارواحنا فداه بود که هیچ، اصلاً نوبت به کسی نمی‌رسید، مگر کسی که به دستور ایشان مقام افتاء داشته باشد، مانند «أبان بن تغلب سلام الله علیه» که حضرت صادق سلام الله علیه به او فرمود: «اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَهِ»[۲] در مسجد شهر بنشین «وَ أَفْتِ» و فتوا بده، «إِنِّی أُحِبُّ أَنْ یُرَى فِی شِیعَتِی مِثْلُکَ» دوست دارم مثل تو را ببینند که شیعه‌ی من هستی.

الآن به امام زمان ارواحنا فداه دسترسی نیست، مسلمین در موضوع احکام‌شان چکار کنند؟

این چه حرف بیهوده‌ای است که قرآن از اسلام گفته است نه از مذهب؟! آیا الآن راهی برای اسلام بدون مذهب هست که این حرف را می‌زنی؟

یا باید تعطیل کنیم و بگوییم ما فعلاً بی‌دین می‌مانیم تا امام زمان ارواحنا فداه تشریف بیاورند… همه‌ی مسلمین می‌گویند الآن ما احکامی داریم تکالیفی بر ما هست، مثلاً در اینکه نماز و روزه و زکات و حج و امر به معروف و نهی از منکر و خمس و حقوق جزات و دیات هست حرفی نیست، وقتی تعطیل نیست باید چکار کنیم؟ اصلاً آیا راهی بجز اینکه کسی ما را به آن حکم اسلامیِ الهی ببرد، فرض دارد؟ آیا اسلامِ بدونِ این واسطه‌ها اصلاً فرض دارد؟ الآن هم به این موضوع کاری ندارم که واسطه‌ی درست و واسطه‌ی غلط داریم؛ آیا ما به حقیقت اسلام، یعنی به همان اسلامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آورده بود، بدون اینکه امروز به واسطه‌ای مراجعه کنیم، راه داریم؟ اگر راه داریم و به سراغ واسطه برویم که ابله هستیم!

آیا به خودِ اسلام راه داریم؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»،[۳]

در این جلسه فعلاً مثال‌های خود را فقهی می‌گویم، در جلسات بعد مثال‌های اعتقادی هم دارم، از ابعاد مختلف عرض خواهم کرد، تا اینکه دستورات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در این زمینه به ما چه بوده است.

این موضوعات مهم است، غیر از اینکه بحث اعتقادی و احکام و اخلاق است، شاید به مسائل روز هم رسیدم و مثال‌هایی عرض کردم، که امروز ما پیرو مذهبی باشیم… وقتی هم از «مذهب» نام می‌برم، بالاتر از این است که شیعه و سنّی را دو مذهب حساب کنید، اگر فرصت شود جلوتر عرض خواهم کرد.

شما باید این موضوع را بدانید که وقتی می‌خواهید مرجع تقلید انتخاب کنید، بنوعی در حال انتخاب مذهب هستید، این موضوع خیلی حساس است و نمی‌شود همینطور بی‌مبالاتی کرد؛ فکر نکنید که مثلاً بین مالک بن انس و ابوحنیفه و شافعی، اختلافات خیلی جدی اعتقادی وجود داشت، تفاوت‌شان در فقه بود که مذهب درست کرده است.

اجمالاً فکر نکنید که مذهب به معنای شیعه یا سنّی است، مذهب یعنی راهی برای رسیدن به آن حقیقتی که شما برای آن خدای متعال را می‌پرستید؛ پس موضوع حساس است.

لذا ممکن است به تشیّع حساس باشد ولی در موضوع اجتهاد و تقلید، اهتمام نداشته باشد. باید خیلی دقت کرد که اینجا هم اهتمام داشت.

آن شخص می‌گوید: قرآن راجع به اسلام حرف زده است.

کمااینکه قرآن راجع به نماز حرف زده است، راجع به حج حرف زده است، راجع به زکات حرف زده است، پس راجع به مذهب حرف نزده است.

آیا شما الآن به آن نمازی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواند دسترسی مستقیم دارید؟ خیلی روشن است که اگر چنین دسترسی داشتیم، نوبت به کسی نمی‌رسید؛ اما الآن این دسترسی وجود ندارد.

اگر الآن کسی بگوید «درمان» مهم است اما کدام پروتکل درمانی و کدام مکتب طبابت و کدام پزشک مهم نیست، آیا شما می‌پذیرید؟

الآن می‌خواهم ساختمان بسازم، کدام ایده و کدام مهندس و کدام نقشه و کدام تفکر برای استحکام سازه مهم نیست؛ آیا شما می‌پذیرید؟ آیا عاقلی اینطور حرف می‌زند؟ آیا کسی می‌گوید چرا شما انشعاب می‌زنید؟ یا فقط در مورد دین اینطور حمله می‌شود؟

این میزان از بلاهت عجیب است!

همینکه کسی از تشیّع حرف می‌زند، به او صد نوع بهتان زده می‌شود، بقیه هم فکر می‌کنند انقلابی‌گری در این است که این شخص را بزنند.

اسلام را از کجا بدست بیاوریم؟

مسلّم است که اسلام نجات‌بخش است، من هم می‌خواهم به اسلام برسم، آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای اینکه ما به اسلام برسیم راهکار داده است یا نه؟ آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تحذیر کرده است یا نه؟ آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است بعضی از شما را تا نزدیک حوض می‌آورند و بعد دور می‌کنند و می‌گویند این‌ها بعد از تو بدعت کردند یا نه؟ آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نفرموده است که دین را از کجا بگیرید؟ فقط اسلام را فرموده است؟ حال ما اسلام را از کجا بدست بیاوریم؟ از هر جایی؟ از هر رسانه‌ای؟ بعد هم اگر کسی حرف زد بگوییم این شخص می‌خواهد مسائل قدیمیِ گذشته را مطرح کند؟

اگر اینطور نگاه کنید که خود اسلام هم قدیمیِ گذشته است، اگر این اسلام حقیقت و نجات‌بخش است، باید به اسلام برسیم، نه اینکه اسم را «اسلام» بگذاریم و هر کاری که دوست داریم کنیم!

کمااینکه اسم کاری را طبابت بگذاریم و بعد هر کاری که خواستیم کنیم، یا اینکه اسم کاری را مهندسی ساختمان‌سازی بگذریم و بعد هر کاری که خواستیم کنیم؛ پل بسازیم بریزد، ساختمان بسازیم فرو بریزد، مهم نیست! باید دل پاک باشد!

آیا کسی می‌پذیرید؟ نه!

چه اتفاقی رخ می‌دهد که وقتی به اسلام می‌رسیم، همینکه «مذهب» بگوییم… بیچارگی دوران عدم دسترسی به امام معصوم، یا محصور شدن و محدود شدن امام معصوم، یا استیلای طاغوت است، وگرنه در حالت عادی، اگر بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عقلا بودند و هواپرست نبودند، کسی بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و دیگران، تردید هم نمی‌کرد که بعد بخواهیم بگوییم راه کدام است.

چطور می‌شود که وقتی می‌خواهیم به سراغ اسلام برویم سطحی می‌نگریم؟ اسلام کجاست؟ شما اسلام را خارج از مذهب به من نشان بدهید.

کسی که در این شرایط فعلی می‌گوید «اسلام؛ آری مذهب؛ خیر»، یا خیلی نمی‌فهمد، یا بی‌دین است؛ وگرنه عاقل این کار را نمی‌کند.

مگر اسلام نمی‌خواهیم؟ اما اسلام را از کجا بدست بیاوریم؟

اختلافات در موضوع نماز، بین غیرشیعیان

اگر شما مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را هم کنار بگذارید، بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بین اصحاب پیغمبر (فعلاً به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کار ندارم) در اوقات نماز اختلاف شد.

همین الآن در نرم افزار «باد صبا» برای مشخص کردن اوقات نماز، چند مدل محاسبه هست. الآن که محاسبه کردن خیلی رشد کرده است!

بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اختلاف شد که ساعت نماز باید چه زمانی باشد؟ کدامیک از قسمت‌ها و فقرات نماز واجب رکنی است، که اگر حواس پرت شود و آسیب بخورد، نماز باطل است؛ کدامیک واجب غیررکنی است، که مثلاً باید استدراک و جبران کنی اما نماز را باطل نمی‌کند؛ کدام قسمت مستحب است. مثلاً آیا نماز بدون رکوع داریم یا نه؟ آیا نماز بدون قنوت داریم یا نه؟ آیا می‌شود این ذکر را گفت یا نه؟ نوع ایستادن در نماز چگونه است؟ فقط در این حد که دست خود را کجا قرار دهیم، بالای ناف؟ روی ناف؟ پایین ناف؟ روی سینه؟ بیندازیم؟ صدها و بلکه شاید هزارها رساله نوشته شده است!

طرف به دنبال اسلام است و می‌خواهد بداند نماز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چطور بوده است.

آیا الآن معنا دارد که کسی بگوید به شیوه‌ی اسلام عمل کنید دیگر!

همه‌ی این‌ها دَم از اسلام می‌زنند، در اسلام هم «أَقِمِ الصَّلَاهَ»[۴] دارد، «أَقِمِ الصَّلَاهَ» که به معنا «نماز را اقامه کن» است، یعنی باید چه چیزی را اقامه کرد و اگر کدام قسمت آن ایراد پیدا کرد باید آن را دوباره اقامه کرد یا نیاز نیست دوباره اقامه کرد؟ باید چکار کنم؟

مثلاً چطور تشهّد بگوید؟ آیا در نماز تشهّد داریم؟ آیا تشهّد واجب است یا نه؟ آیا تشهّد رکن است یا نه؟ در تشهّد چه بگویم؟ غیرشیعیان حدود ده اختلاف دارند که تشهّد چطور است.

آیا می‌شود گفت رها کن؟ این همان نمازی است که مهم است و «إِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا»،[۵] نمازی که عمود دین است! الآن جا به جای همین عمود دین محل اختلاف است، کدامیک درست است؟ آیا هر کاری که دوست داشتم انجام دهم؟ یعنی بگویم فقط باید دل پاک باشد؟

لذا آن کسی که می‌گوید اسلام مهم است و مذهب را رها کن، یا خیلی نمی‌فهمد و یا دشمن دین است.

دین را از چه کسی می‌توانم اخذ کنم؟

من می‌خواهم بروم و دین خود را از یک نفر بپرسم، آن شخصی که حکم را صادر می‌کند (منظور مجتهد است نه مبلغ) باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ مرد باشد یا زن؟ بالغ باشد یا نه؟ حلالزاده باشد یا نه؟

حتّی همین موضوع حلالزادگی هم محل اختلاف است، چون بعضی از امامان بعضی مذاهب حلالزاده نبودند، نپذیرفتند که امام باید حلالزاده باشد.

حال آیا این موضوع مهم هست یا نه؟

مثلاً ما می‌خواهیم برویم و از پزشکی برای درمان مشورت بگیریم، این پزشک باید ویژگی‌هایی داشته باشد؛ یا می‌خواهیم از عالِمی سؤال کنیم و احکام خود را از او بپرسیم، این شخص مثلاً اگر قاتل باشد، مهم است یا نه؟ اگر یاور ظالمان باشد مهم است یا نه؟ اگر ناپاکزاده باشد و سه سال بعد از وفات پدر خود به دنیا آمده باشد مهم است یا نه؟

اصلاً کسی می‌تواند بگوید مهم نیست، اما نمی‌شود بگوید رها کن!

اینکه جناب مالک بن انس می‌گفت من کنیزی دارم که چهل سال است باردار است و هنوز فرزند او به دنیا نیامده است، چون خودش سه سال بعد از پدرش به دنیا آمده بود و می‌گفتند بچه می‌تواند تا سه سال هم در شکم مادر خود بماند!

آیا این موضوع مهم است یا نه؟

این یک مسئله‌ی روشنی هم هست، این مطلبی نیست که ما بگوییم، تقریباً نوع کسانی که راجع به ایشان صحبت کرده‌اند، گفته‌اند ایشان سه سال در رحم مادر خود ماند و بعد به دنیا آمد!

آیا این موضوع مهم است یا نه؟ آیا می‌شود گفت مهم نیست؟

باید گفت که دین اینجا چه می‌گوید؟

کمااینکه می‌خواهیم نماز بخوانیم، این نماز عمود دین است، نماز جماعت هم از قدیم خیلی مهم بوده است، امام جماعت باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ اصلاً باید ویژگی داشته باشد یا نه؟

این موضوع خیلی به درد ما می‌خورد، امروز خود ما در این زمینه پرت شده‌ایم، امام جماعت در خیلی از مساجد به کارمندی تبدیل شده است که فقط نماز می‌خواند و می‌رود.

می‌خواهم بگویم این حرف‌ها به ما هم ربط دارد، چون ممکن است ما یک جا را رعایت کنیم و دو جا را رعایت نکنیم، اما الآن فعلاً بحث این است که پشت سر چه کسی می‌توانیم نماز بخوانیم؟

آیا امام جماعت باید حلالزاده باشد یا نه؟ آیا امام جماعت می‌تواند قاتل باشد یا نه؟ به چه کسی زکات بدهیم؟ آیا می‌توانیم به یزید یا صدام زکات بدهیم یا نه؟

اینکه طرف می‌گوید فقط اسلام مهم است، کجا را جواب می‌دهی؟ تو عملاً می‌گویی اسلام مهم نیست، چون عملاً می‌گویی هر عملی را بدون آداب انجام بدهی، مهم نیست. یعنی این همان قاعده‌ی «دلت پاک باشد» است.

اگر اینجا قاعده‌ی «دلت پاک باشد» نیست، یعنی مانند بقیه‌ی جاها که عقلا هستند «دلت پاک باشد» نیست، مثلاً در ساختمان‌سازی و جراحی قاعده‌ی «دلت پاک باشد» نیست… آن پزشک قسم خورده است اما ابتدای کار آموزش هم دیده است!

امام جماعت باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ آیا این ویژگی‌ها مهم است یا نه؟

ما برای اینکه به این سؤال پاسخ بدهیم… البته عرض کردم که بحث امشب، بحث فرعی است، چون هنوز در موضوع فقه هستیم، نه موضوع اعتقاد… اینجا باید شما مسیر و مذهبی را اتخاذ کنید، وقتی مذهبی را اخذ کردید، تازه باید بپرسید که چه کسی مرا به او می‌رساند؟ لذا نمی‌شود در مرحله‌ی اول دقت کنید اما در مرحله‌ی دوم دقت نکنید.

برای رسیدن به هدف، به راه صحیح نیاز داریم

اگر کسی مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را انتخاب کرد، آیا شما فقیه هستید یا به فقیه مراجعه می‌کنید؟

و اگر کسی بگوید من در همه‌ی اهدافی که در این عالم هست، همه هم خدوم هستند، یک نفر پزشک است، یک نفر مهندس است، یک نفر خلبان است، یک نفر شهردار است، یک نفر وزیر است، حال یک نفر هم بگوید من آن مذهب حقی را… «مذهب» یعنی آن طریق رسیدن به اسلامی را که خدای متعال از من قبول می‌کند را تقویت کنم؛ چطور می‌شود عدّه‌ای این شخص را تخریب کنند؟

ما در این دوره‌ای که هستیم راهی برای رسیدن به اسلام که نجات است، راهی بجز مذهب نداریم!

برای رسیدن به مقصد به یک «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»[۶] نیاز است، بعد کسی که می‌خواهد انتخاب کند، هر راهی که می‌خواهد را انتخاب کند. نمی‌شود بگویی نمی‌شود راه را نشان داد و همه‌ی راه‌ها خوب هستند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند!

کدام انسان عاقلی این حرف را می‌زند که مثلاً بگوید همه‌ی راه‌ها به مشهد می‌رود! یا بگوید هیچ تفاوتی بین راه‌ها از قبیل راه هوایی و راه‌آهن و تاکسی نیست!

این حرف به نفع دزدهای سرِ گردنه است! 

نمی‌شود گفت کسی از راه حرف نزند، دیگر قرن بیست و یکم است و نباید از راه حرف بزند!

مذهب راه است، چطور ممکن است کسی بگوید به مذهب نیاز نیست؟

وقتی مذهب درست نباشد

اگر همه‌ی اختلافات دینداران را در چند دسته کنیم، یکی از دسته‌های مهم‌شان در همین مذهب است. انسان‌ها نسبت به کودکان حساس هستند، زمان داعش، طفلی در آب غرق شد و آب بدن او را به ساحل آورد، انیمیشن ساختند، فیلم ساختند، دنیا گریه کرد، من هم گریه کردم، دنیا برای آن طفل گریه کرد؛ اما در همین غزّه یا لبنان این همه طفل کشتند، عدّه‌ای روی خود را برگرداندند و ندیدند! چون راه رسیدن به حقیقت، متفاوت بود؛ به این موضوع هم کاری ندارم که آیا به سمت حقیقت می‌رفت یا نه، اما بعضی به آن کسی حق می‌دادند که بچه‌ها را می‌کشت، صدای دنیا هم درنیامد.

اخیراً شما واضح دیدید، روزی بخاطر اوکراین، روسیه از بازی‌های المپیک حذف شد، الآن بر سر اوکراین می‌زنند و می‌گویند تو جنگ‌طلب هستی!

من اصلاً به این موضوع کاری ندارم که چه کسی درست و چه کسی غلط می‌گوید، اما آن کسی که دیروز مظلوم قلمداد می‌شد، امروز جنگ‌طلب است! بالاخره یکی از این دو دروغ است.

این مذهب، حق و باطل هم دارد، دروغ و راست هم دارد، مانند بقیه‌ی چیزها.

یعنی کشته شدنِ بچه، لزوماً دلِ کسی را به در نمی‌آورد، البته اگر نگاه مذهبی آن شخص درست نباشد؛ مذهب همه چیز است، عاطفه‌ی ما هم از مذهب است.

وقتی مولای ما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به «جاریَه بن قُدامِه» فرمان داد، فرمود: «لَا تُقَاتِل إِلَّا مَنْ قَاتَلَکَ»، حق نداری بجز کسی که با تو جنگیده است بجنگی، اینطور نیست که به این بهانه که این‌ها زن و بچه‌های ما را کشتند، تو هم همان کار را کنی و به مناطق شهرنشینی حمله کنی، حتّی اگر با آن‌ها بودند! (یعنی دل‌شان با دشمنان بوده است ولی در جنگ شرکت نکرده‌اند).

شهید نصرالله که ان شاء الله خدای متعال او را در رجعتش با امام زمان ارواحنا فداه برگرداند و ما دوباره او را زیارت کنیم و همراه او باشیم، با اینکه صهیونیست‌ها از حیوان پست‌تر هستند، فرموده بود ما خط قرمز داریم، تا زمانی که مجبور نشده‌ایم، با مناطق شهروندی این‌ها کاری نداریم.

این نگاه از کجا آمده است؟ این نگاه را از کجا آورده است؟

همه‌ی اعتقادات ما، همه‌ی احکام ما، همه‌ی اخلاق ما، و همه‌ی زندگی اجتماعی امروز ما این است که پیرو چه چیزی هستیم و از کجا اخذ کرده‌ایم.

همه‌ی شما با گوشت و پوست خودتان هم داعش و هم غیرِداعش را دیده‌اید، همه می‌گفتند مسلمان هستیم.

اگر کسی دین خود را از راه درست نگیرد، دین یک نفر درهم او می‌شود، دین دیگری حزب او می‌شود، دین دیگری قدرت او می‌شود، دین من این می‌شود که این تریبون را از دست ندهم، یا هر کسی هر دنیایی دارد.

روضه و توسّل

قاعده این است که هر جای عالم یک طفل تشنه را نشان بدهند، آدم‌ها متأثر می‌شوند. اینکه تیر بزنند و هلهله کنند…

اگر مسیر مذهب درست نباشد، آن دین خطرناک است، انسان را پست‌تر از حیوان می‌کند…

طبق روایت شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه، ان شاء الله که دروغ باشد، طرف آنقدر نزدیک شده بود که در حال برداشتنِ زیورآلات دخترِ امام حسین علیه السلام بود، گریه هم می‌کرد… آن بانو پرسید: چرا گریه می‌کنید؟ آن ملعون عرض کرد: می‌دانم شما دختران پیغمبر هستید…

وقتی آمد به آن ملعون گفت: باید تا زیر سینه‌ی اسبم را طلا بریزی، برای اینکه «خَیرَالنَّاس أباً وَ اُمّاً» را کشته‌ام…

این یک نوع فکر است، که آن فکر می‌تواند هر بی‌راهه‌ای باشد.

امام حسین علیه الصلاه والسلام کاری کرد که به این‌ها نشان بدهد اگر ذرّه‌ای اهل فکر باشی، می‌فهمی که این اسلام نیست. چون یکی از اسرای بدر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد که من سه دختر دارم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: او را آزاد کنید، دختران او منتظر او هستند. این‌ها هم دیده بودند، یا خودشان صحابی بودند و یا پدرانشان!

این رفتار با دخترِ پیامبر در بیابان… آن هم به اسمِ دین… «وَ یُکَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ»،[۷] وقتی تو را می‌کشتند «الله اکبَر» می‌گفتند… «وَ یُکَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ وَ إِنَّمَا *** قَتَلُوا بِکَ اَلتَّکْبِیرَ وَ اَلتَّهْلِیلاَ»، این‌ها درواقع داشتند «الله اکبَر» را می‌کشتند…

امام حسین علیه السلام وسط میدان بود، «فَنَظَرَ یَمِیناً وَ شِمَالاً» چپ و راست میدان را نگاه کرد و دید هیچ کسی نمانده است، طبق بعضی از نقل‌ها صدا هم زد، «یَا زُهَیر! یَا بُرَیر! مَالِی اُنَادِیکُم فَلا تُجِیبُونِی»… بعد دیگر آخرین فرد خودِ حضرت بود، ناموس پیغمبر در خطر بود، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رو به این سپاه کرد و فرمود: «هَلْ‏ مِنْ‏ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏»… هلهله کردند… «إرتَفَعَت أصوَاتُ النِّسَاء بِالعَوِیلِ وَالبُکَاء» صدای گریه‌ی بانوان بلند شد…

آنجا همه مسلمان بودند، آیا کسی می‌گوید این‌ها یکطور بودند؟ در کربلا همه ادّعای مسلمانی داشتند، مگر می‌شود بین این دو طرف تفاوتی نیست؟

وقتی صدای گریه‌ی بانوان بلند شد، امام حسین علیه السلام برگشت…

زمانی کسی پرسیده بود چرا امام رضا علیه السلام فرمود برای من بلند بلند گریه کنید، ولی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود به داخل خیمه‌ها بروید؟ پاسخ داده بودند برای اینکه نامحرم اطراف بانوان امام رضا علیه السلام نبود… اما سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا به بانوان فرمودند به داخل خیمه‌ها بروید، این‌ها در حال نگاه کردن به شما هستند…

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دید این بانوان همینطور که گریه می‌کنند، طفلی را هم دست به دست می‌کنند، فرمود: «یَا زَینَب! إیتِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ»

وضع طفل طوری بود که باید با او وداع می‌کرد… سیّدالشّهداء صلوات الله علیه طفل را گرفت تا با او وداع کند، هنوز لب مبارک امام نرسیده بود…

شاعری می‌گوید: امام همیشه سابق است، سبقت می‌گیرد، اما اینجا تیر از لبِ امام سبقت گرفت… هنوز لب به گونه‌ی طفل نرسیده بود که خون به صورت حضرت پاشید… نگاه کرد و دید این طفل می‌خواهد دست و پا بزند، سر افتاده است، خیلی دلِ حضرت سوخت؛ اول دست زیر گلوی طفل گرفت و رو به آسمان پاشید، بعد عرض کرد: خدایا! چون تو می‌بینی بر ما آسان است…

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چشم از گلوی شیرخوار برنمی‌داشت، هاتفی از غیب صدا زد: «دَعهُ یا حُسَینُ» حسین جان! روی برگردان و دل بِکَن… «فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ» الآن او را در بهشت سیراب می کنند…


[۱] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۱ (رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ ۚ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ ۖ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ)

[۲] الفهرست طوسی، صفحه ۱۷ (اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَهِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ یُرَى فِی شِیعَتِی مِثْلُکَ)

[۳] متشابه القرآن و مختلفه، جلد ۲، صفحه ۱۷۰

[۴] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۸ (أَقِمِ الصَّلَاهَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا)

[۵] فلاح السائل، جلد ۱، صفحه ۱۲۷ (وَ رَوَى اِبْنُ بَابَوَیْهِ أَیْضاً فِی کِتَابِ مَنْ لاَ یَحْضُرُهُ اَلْفَقِیهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ اَلْعَبْدُ اَلصَّلاَهُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا.)

[۶] سوره مبارکه انسان، آیه ۳

[۷] لهوف، صفحه ۱۷۴