حجت الاسلام کاشانی شام سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ در هیئت محترم بضعه الرسول سلام الله علیها به ادامه ی سخنرانی با موضوع “ضرورت وجود مذهب؛ یا وقتی می گوییم شیعه هستیم، یعنی چه؟” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
- مرور جلسات گذشته
- شیعیان برائتی
- لزومِ روشن شدن راه از بیراهه
- نسبتِ تشیّع با تمدّن اسلامی
- آیا همهی نظرها محترم و معتبر است؟
- رفتار دینی را باید با علما تراز کرد
- اهمیّت حفظ سنگرهای تشیّع در شیعیان هویّتی
- تفاوتِ شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با شیعهی دیگران در بیان امام صادق علیه السلام
- روضه و توسّل به حضرت زین العابدین سلام الله علیه
مرور جلسات گذشته
موضوع بحث ما «ضرورت وجود مذهب» است، یا بصورت عامیانه، وقتی میگوییم شیعه هستیم، یعنی چه هستیم؟
برخلاف بحثهای سالهای قبل که شاکلهی بحث، فضای تاریخ اندیشه داشت، شاکلهی این بحث کلامی و اعتقادی است. در مجموع نقاط تقاطعی دارند ولی رویکرد بحث کلاً متفاوت است.
بهانهی بحث این است که امروز تقویت تشیّع مورد هجمه است، هم هجمهی بیرونی، که البته هجمهی بیرونی طبیعی است و دشمنان باید کار خودشان را کنند، «کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»،[۱] از دشمن بیرونی که شیطان جن و انس هستند که گله نداریم! وجود دشمن بیرونی از جهتی خیر و برکت است و باعث بیدار شدن و بیدار ماندن و غفلت نکردن است، فراوان هم کار میکنند، شاید اگر کتبی که این سالهای اخیر به ما حمله کردهاند… شاید بیش از ده قفسهی مجزا فقط در کتابخانهی ما موجود است، مثلاً یک نفر در ردّ ولایت تکوینی پنج جلد کتاب نوشته است، یک نفر در نگاه شیعه به قضا و قدر چهار مجلد کتاب نوشته است، نقد به کلیات، نقد به جزئیات، نقد به عقائد، نقد به عقیدهای خاص، نقد به فقه ما، نقد به حکم خاص. به نظر من اینها خیر هستند، چون انسان حواس خود را جمع میکند که دشمن در حال فعالیت است.
آن چیزی که عجیب است این است که در داخل کشور ما هم جریانی با چند پشتوانه به تقویت تشیّع و مذهب حمله میکنند. عناوینی هم ذکر میکنند، مانند اینکه این بحثها قدیمی است و دعواهای هزار سال قبل را نبش قبر نکنید، یا اینکه قرآن به اسلام دعوت کرده است نه به مذهب، یا اینکه این حرفها برخلاف تمدّن اسلامی است.
به این موضوع کاری ندارم که آیا این حرفها برخلاف تمدّن اسلامی هست یا نیست، ولی بالاخره حمله میشود و حتّی اگر بخواهند به کسی فحش علمی بدهند که بگویند فلانی جزو منحرفین است… همیشه در طول تاریخ اهل بدعت و منحرفین و کسانی که جامعه را بهم میریختند برچسبهایی داشتند، مثلاً میگفتند فلانی اهل بدعت است، مثلاً زمان شاه میگفتند فلانی خرابکار است، مثلاً زمان بنی امیّه میگفتند بدعتگر است، یعنی در نماز جماعت سلطان بنی امیّه شرکت نمیکند. در این دورهی ما هم برچسبهایی هست.
حال به این موضوع هم ورود نمیکنم که آیا این برچسبها درست است یا غلط است، منظور از برچسب «عنوان» است، چون اگر واقعاً کسی اهل بدعت باشد که باید واقعاً از او فرار کرد، الآن به این موضوع کاری ندارم که آیا بهتان است یا نه.
یک عنوان یا برچسب امروز ما هم این است که فلانه «شیعهساز است» یا «در تقویت تشیّع فعالیت میکند»!
لذا ما باید این بحث را از یک جای آرامِ نرمِ سادهای شروع میکردیم.
ضمن اینکه ما هیچوقت بنا نداریم به داخلیها با بردنِ اسم بپردازیم، چون بحث به سمت حاشیه و زد و خورد میرود. اصلاً مهم نیست که شما بدانید منظور من چه کسانی هستند، چون «فکر» مهم است، ما میخواهیم یک فکر را عرضه کنیم و نگاهی که فکر میکنیم درست است را مطرح کنیم، شما هم بالاخره یا میپذیرید و یا نمیپذیرید.
به محضر شما عرض کردیم که جوابهای زیادی داریم و این جوابها ردهبندی است و سطوح مختلف دارد.
از اینجا شروع کردیم که اصلاً ما هم به دنبال اسلام هستیم، و وقتی میگوییم «اسلام»، یعنی آموزههایی که اعتقادات و احکام و اخلاق و مسائل سیاسی و اجتماعی ما را پوشش میدهد، و مسائل سیاسی و اجتماعی ما هم جزو همان سه مورد قبلی است، ولی چون مهم است جدا ذکر میکنند.
ما هم به دنبال اسلام هستیم، ولی امروز اسلامِ بدون یک طریق ممکن نیست.
مثلاً ما میخواهیم به مشهد برویم، باید از راهی برویم. اینطور نیست که بگوییم راه مهم نیست و فقط برویم! به راه و وسیله و راننده و نرم افزار راهشناسی نیاز داریم.
ممکن است کسی اهل طیّ الأرض باشد، یعنی امروز بصورت مستقیم با هستی و خود حقیقت عالم داشته باشد. آیا این امر ممکن است؟ ما امکان این موضوع را نفی نمیکنیم، اما اولاً این موضوع عمومی نیست، ثانیاً باید ببینیم که تفاوت این با توهم و القائات شیطان چیست؟ آیا تشخیص میدهیم یا نه؟ پس این بحث عمومی نیست و به آن نمیپردازیم.
پس وقتی میخواهیم به مشهد برویم، به راه نیاز داریم. باید از کدام راه برویم؟
حال آن عزیزان میگویند این شخص راجع به راه حرف میزند و در تقویت این موضوع که این راه «راه» است و آن راه «بیراهه» است حرف میزند!
در اینصورت که باید از آن شخص تشکر کرد!
جلسات گذشته هم عرض کردهایم منظور ما این نیست که یک نفر برای اینکه شما از راه اتوبوسرو بروید، نه از راه راهآهن، برود و راهآهن را منفجر کند. معلوم است که بحث ما شقاق نیست، جلسات گذشته هم شاید بیش از پنجاه مرتبه به این موضوع پرداختهایم.
شیعیان برائتی
الآن یک نفر میگوید این راه است و آن راه بیراهه است، پس مسلماً باید از این شخص تشکّر کرد، باید این شخص را تقویت کرد نه تخریب، چون راه را نشان میدهد.
امروز اگر بخواهند فحش بدهند، که در رسانه زیاد استفاده میشود، میگویند «شیعیان هویتی» اینگونه هستند، یا «شیعیان برائتی» اینگونه هستند.
باید معلوم شود که این اصطلاحات چه زمانی ساخته شده است، اگر منظور از «شیعیان برائتی» شیعیانی است که به دستور اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین عمل نمیکنند و در جای مورد نظر تقیّه نمیکنند، چرا از عنوان «شیعهی برائتی» استفاده میکنی؟
انگار بگویی «شیعیان نمازخوان» و منظور شما کسانی باشد که نماز خود را در زمین غصبی میخوانند.
این چه اصطلاحی است که جعل میکنی؟ چرا از «شیعیان نمازخوان» استفاده میکنی؟ مگر همهی شیعیان نمازخوان در زمین غصبی هستند؟
ما اصلاً شیعهای که برائتی نباشد را اساساً شیعه نمیدانیم، حال اگر شیعهای، که متأسفانه هستند… جمعی از شیعیان در مسئلهی «برائت» بد عمل میکنند، اما این موضوع چه ربطی به بقیه دارد؟ مگر همهی مسئولین جمهوری اسلامی سالم و خوب هستند؟ چطور آنجا جرأت نمیکنید ناحق بگویید و مثلاً بگویید همه دزد هستند؟
امروز از اصطلاح «شیعیان برائتی» مانند فحش استفاده میکنند، و برای من خیلی جای تعجّب است که چرا بزرگترها به این موضوع کمتوجّه هستند و حساس نیستند؟ چه فشاری روی سر بعضیها هست که چنین جسارت و توهین صریحی به…
انگار بگویید «شیعیان روزه بگیر»، بعد بگویید منظور من آن کسانی است که به بازار میروند و ادای روزهدارها را درمیآورند و کلاه مردم را برمیدارند!
این موضوع به بقیه چه ربطی دارد؟
«شیعیان هویتی»… به این موضوع بصورت گسترده حمله میشود، یک جریانی که قدرت و پول و زور و رسانه دارد سعی میکنند هر کسی که میخواهد در این زمینه فعالیت کند را خفه کنند.
البته خدا پدرشان را بیامرزد! چون این کار باعث میشود که ما هم فرصت و بهانه پیدا کنیم که راجع به این موضوعات حرف بزنیم.
کمااینکه این سریال معاویه که الآن منتشر میکنند، به نفع ماست!
ما باید به چه زبانی بگوییم آن بحث هزار و چهارصد سال قبل هنوز ادامه دارد و در زندگی مردم اثر دارد؟ ما باید به چه زبانی بگوییم که سیستم عدّهای هک شده است؟ اینها وقتی به معدن تاریخ اسلام میروند، درّ شاهوار نبوی و مروارید غلتان مرتضوی را میبینند، معاویه برمیدارند! پس مسلماً باید اینها را به دکتر نشان بدهند.
اینها هم برای ما فرصت است و با کسی دعوا نداریم، آنها همیشه اینطور بودند و هستند.
این موضوع برای آن کسانی که میخواهند به دروغ بگویند همه یکطور فکر میکنند، فرصتی است که بگوییم اینطور نیست و همه یکطور فکر نمیکنند.
لزومِ روشن شدن راه از بیراهه
توجّه کنید که فضای این بحث هم قصه گفتن نیست و به دقّت نیاز دارد، فضای این بحث اعتقادی است، فضای این بحث، فضای الغدیر است، منتها ما با این بحث دو کار میکنیم، اولاً سادهسازی میکنیم، ثانیاً بحث را نرم میکنیم.
اگر من اینجا با ادبیات مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در الغدیر بحث کنم، شما تعجّب میکنید. ادبیات ما از ادبیات علامه امینی رضوان الله تعالی علیه نرمتر است، یعنی ما بنا نداریم یقه پاره کنیم و فحش بدهیم.
میگوید ما میخواهیم اسلام را پیدا کنیم!
بله ما میخواهیم اسلام را پیدا کنیم، ما میخواهیم دستمان به عقاید و احکام و اخلاق و مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام برسد، دوست داریم بدانیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه میفرموده است، ولی چون امروز رابطهی مستقیم نداریم، این ما هستیم و واسطهها؛ در موضوع سفر به مشهد هم این ما هستیم و راهها، باید از کدام راه برویم، کدام راه «راه» است و کدام راه خطراتی دارد و در کدام راه بیراهه است و در کدام راه دزد سر گردنه دارد؟ و اگر در این میان کسی میگوید این راه دزد سر گردنه دارد، یا در این راه یک چالهی بزرگ دارد، نباید گفت که این شخص در حال تقویت راه درست، راه غلط را تخریب میکند!
پس این شخص باید چکار کند؟
وقتی راهبان ایستاده است و شما در حال برگشتن از شمال به تهران هستید، میگوید این مسیر بسته است و بهمن سقوط کرده است. نمیگویند این راهبان در تقویت راه درست، راه غلط را تخریب میکند! پس این راهبان باید چکار کند؟
این از عجایب است، که راهبان و راهنما را تخریب میکنند!
البته با این کارشان باعث میشوند که بهانهای برای بیان این حرفها پیدا شود. ما به جهاتی ده سال بود که این بحثهای الغدیری را مطرح نمیکردیم، این بحثها جایی هم ندارد، چون جای این بحثها حوزه و هیئت و کتاب درسی و رسانه است، که فقط هیئت (مخصوصاً برای عموم مردم) مانده است.
آیا بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و معاویه تفاوت هست یا نه؟ هست.
به نظر شما، پیروان اینها بمرور از هم دور میشوند یا به هم نزدیک میشوند؟ قطعاً از هم دورتر میشود. هر روزی هر زاویهی اختلافی باز شود، هرچه زمان بگذرد، فاصلهها بیشتر میشود.
بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و معاویه هر فاصلهای بود، بمرور طبعاً باید فاصله بین پیروان اینها بیشتر شده باشد.
امروز یک نفر بیاید و بگوید همه مانند هم هستند؟
این شخص عملاً میگوید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و معاویه مانند هم هستند! آیا غیر از این است؟
چه اتفاقی افتاده است که پیروان معاویه به پیروان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نزدیک شدهاند؟ این جسارت به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. بدترین جسارت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این است که بگویید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مانند معاویه است و تفاوتی ندارند.
مگر نماز و روزه و حج و مابقی امور قدیمی نیست؟ اینها جزو آن جاهایی از دین است که… در بعضی از امور، با گذر زمان، تغییری ایجاد نمیشود. مانند غذا خوردن، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم غذا میخوردند و افطار میکردند، الآن هم غذا میخورند و افطار میکنند. اینطور نیست که کسی بگوید هزار و چهارصد سال است که شما غذا میخورید؟ مسلماً این موضوع جزو تغییرات نیست. هر چیزی با گذر زمان تغییر نمیکند.
باید ببینیم در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به چه چیزهایی پرداخته شده است؟ چه چیزی معیار بالادستی است؟ نظر کسی؟ یا اینکه باید این موضوع از بطن دین گرفته شده باشد؟
نسبتِ تشیّع با تمدّن اسلامی
لذا ما هنوز به این بحث نپرداختهایم که کسی بگوید این بحثها با «تمدّن اسلامی» همخوانی ندارد. اگر اصل تشیّع با تمدّن اسلام همخوانی نداشته باشد، ما تمدّن اسلامی را کنار میگذاریم، چون برای تشیّع دلیل داریم. یا شما باید معنایی که اراده میکنید را کنار بگذارید، یعنی نگویید تمدّن بدین معناست، اما فکر نکن اگر بگویید «با تمدّن سازگار نیست»… به درک که سازگار نیست! ما تمدّن را کنار میگذاریم.
نمیخواهم بگویم حتماً این معنایی که از تمدّن اسلامی اراده میکنند درست است، اما اینکه بگوییم این حرفها با تمدّن اسلامی همخوانی ندارد… اگر واقعاً همخوانی ندارد، نداشته باشد.
شما تمدّن اسلامی را از کجای قرآن و روایات قطعی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین آوردهاید؟ که یک چیزی را بالای سر حقانیت مکتب قرار بدهید؟
همانطور که عرض کردم، من تقریر خاصی از تمدّن اسلامی را نقد میکنم.
مثل اینکه کسی بگوید این حرفهای شما با مسیحیت همخوانی ندارد، خب نداشته باشد! چون ما مسیحی نیستیم، نیازی هم نیست که همخوانی داشته باشد. البته ما به حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام و مادر عظیم الشّأن ایشان عشق میورزیم و محبّت داریم و توسّل میکنیم، جان من فدایشان. اما آن چیزی که امروز بعنوان مسیحیت در دست مردم است، حتّی آن چیزی که خود حضرت عیسی علیه الصلاه والسلام آورده بود، اگر به فرض در جایی با حقیقت مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تعارض پیدا کند، آن را کنار میگذاریم.
«رَأى رَسُولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فِی یَدِ عُمَر وَرَقَهً مِنَ التَّورَاه» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عمر را دید تکّهای ورق بدست گرفته بود که روی آن تورات نوشته شده بود، «نَادَی بِالصَّلاهِ جَامِعَهً» فرمود اذان بگویید.
اذان بیوقت، یعنی مردم جمع شوند.
مردم در مسجد جمع شدند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: ای مردم! من یک صفحهی نورانیِ بیضاءِ نقیّهی پاک آوردم که این صفحات قرآن کریم است، نور است، برای هدایت شماست، «وَاللهِ لَو کَانَ مُوسَی حَیّاً» اگر موسی امروز زنده بود، «مَا وَسَعَهُ إلَّا إتِّبَاعِی» باید امروز از من پیروی میکرد. بعد تو که هنوز نمیتوانی از روی قرآن بخوانی، تورات بدست گرفتهای؟
آیا همهی نظرها محترم و معتبر است؟
این بحثها، از آن مباحث روز اول بگیرید، مثل «وقتی ما میخواهیم به اسلام برسیم، باید به سراغ چه کسی برویم؟»، ربط دارد، تا اینکه بخواهیم از چه عالمی در قرون اولیه اخذ کنیم.
اگر کسی کتابی داشته باشد و در آن کتاب چند حدیث هم داشته باشد که ما همینطور از او قبول نمیکنیم، باید معلوم شود این کتاب به چه جهت اعتبار دارد که در آن حرفهایی به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نسبت داده شده است؟ حتّی اگر قدیمی باشد کافی نیست، تورات هم قدیمی است! «قدیمی بودن» که مطهِّر نیست! «قدیمی بودن» که علامت و معیار صدق نیست.
لذا وقتی ما میخواهیم کتابی ببینیم، باید کتابی مثل «کافی» باشد که نویسندهی آن «أوثَقُ النَّاسِ فِی الحَدِیث» است، و مورد توجّه بزرگان مکتب است.
میخواهم بگویم یعنی موضوع این بحث، شیعه و سنّی و اسلام و غیراسلام نیست، اگر جلو بیایید، چه کسانی باب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند و چه کسانی باب به سوی دریافت کلمات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند، تا به این معاصر برسیم.
نباید موضوع را ساده درنظر گرفت.
این حرفها که «نظر همه محترم است»، اگر منظور این است که ما به دیگران فحش ندهیم، درست است؛ اما درواقع نظر همه محترم نیست، آیا شما نظر داعشیها را محترم میدانید؟ نظر هیتلر و صدام را محترم میدانید؟
چه کسی گفته است که همهی نظرها محترم است؟ بعضی از نظرها هم محترم نیست، هم معتبر نیست، هم نظر کثیفی است، همه مایهی خانمانبراندازی است! همهی نظرها محترم نیست و احترام و اعتبار ندارد و نجاتبخش نیست.
تا اینکه ما شیعیان منبر چه کسی را بشنویم؟
در جلسهای عرض کردم هیئتی هیئت است که اگر محتوای سخنران جلسه را بدست علما دادید، حالشان بهم نخورد. نگویید مردم این مطلب را میپسندند.
چون آن بحث ریشهای دقیق دنبال نشده است، الآن دوگانه یا چندگانهای داریم که یک هیئتی عوام دارند، یک دستوراتی هم علما دارند، بین این دو فاصله ایجاد شده است که این فاصله خطرناک است. دیگر این موضوع که عروسی نیست که بگویم یک شب هزار شب نیست.
هیئت اینطور نیست، شما هیئت را قربه الی الله برای تقویت دین میآیید، «رَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا»،[۲] برای احیای امر میآیید.
حال در این جلسه کسی پیدا شود که حرف پرت بزند و بدعت کند و شعر خلاف اعتقاد بخواند و روایت جعلی بخواند و برداشت غلط کند، بعد اگر از علما بپرسید میبینید که در حوزه یک عالم نیست که این حرفها را تأیید کند.
چرا شما پای حرف او نشستید؟
این هم ادامهی همان است. یعنی بحث فقط شیعه و سنّی نیست. آن بحث سرچشمه است، اما اگر همینطور جلو بیایید، کلینی یا نصیری که از غلات معروف است؟ نصیری کتاب «هدایه الکبری» را دارد که از آثار کلینی قدیمیتر است، اما معتبر نیست! بعضی از روایات او هم با کافی مشترک است.
البته آن روایاتی که مشترک است… بالاخره کسی که انحراف عقیده دارد که همیشه دروغ یا حرف خلاف نمیگوید، در بین حرفهای خوب، حرف غلط هم دارد.
اینطور نیست که چون قدیمی است و برای هزار و صد سال قبل است، بگوییم مثل کافی است. این کتاب برای اتخاذ عقیده معتبر نیست.
حال جلو بیایید تا به روزگار ما برسد.
رفتار دینی را باید با علما تراز کرد
ما که کم کتاب میخوانیم، اما آن کتابی که میخوانید، یا منبری که میشنوید، یا روضه و مدحی که میشنوید، مورد تأیید کجاست؟
همانطور که پزشک نظامپزشکی دارد، مهندس نظام مهندسی دارد، این هم تأیید لازم دارد، این هم همان است، بحث فقط شیعه و سنّی نیست.
اینطور نیست هر کاری که دوست داریم کنیم، ما امروز به جایی رسیدهایم که هر کاری که دوست داریم انجام میدهیم، بلکه برای ایجاد جذابیت، هیچ خط قرمزی ندارد.
میگویند این کار شما فاجعه است، طرف میگوید: ولی دیده شد!
به چه قیمتی؟ آن کارهایی که شما میکنید، در حال جابجا کردنِ خط قرمز هستید، بعد میگویید دیده شد؟ معلوم است که دیده میشود! به چه قیمتی دیده میشود؟ آیا این دیده شدن تقویت دین است یا تضعیف دین؟ تقویت حساسیتهای مؤمنین است که به خطوط قرمز پایبند باشند؟ یا از بین رفتن این خطوط و شل شدنِ مبانی است؟
اگر کسی ستونهای این مسجد را شل کند، امنیت اینجا بهم میخورد!
امروز بخش حرام موسیقی، بخاطر همین بیتوجهیها در خیلی جاها وارد شده است، دیگر بخاطر یا عنوان سیاسی یا عنوان اجتماعی یا عنوان دیگری عادی میشود.
بعضی اوقات وقتی انسان برخی شبکههای بعضی کشورها در یک کرهی دیگری را میبینید، میبیند همان چیزی که او بخواند حرام است، این شخص با چفیه میخواند و حرام نیست! چفیه یا عمامه یا عبا یا ریش که حرام را حلال یا حرام را حلال نمیکند!
اگر حواس ما به سرمنشأ باشد که مبانی باید از طریق خود باشد…
شما بگو میخواهم به مشهد بروم، از چه طریقی؟ مثلاً راه ماشینرو.
در اینصورت باید مرکب شما درست باشد، راننده که راهبر است حواس جمع داشته باشد و هیچ لحظهای هم به انحراف نرود و تصادف هم نکند.
یعنی اینکه روز اول بگویی شیعه هستم کافی نیست، آن بحث باید سر جای خود تبیین شود، اما تا امروز ما هست.
امروز هر کار دینی که میکنیم، باید ببینیم مرجع ما، یا علمایی که ربّانی هستند، در همان طیف فکری دقیق مرجع ما هستند، آیا این حرفها را میپسندند یا نه؟ آیا بزرگترها قبول دارند یا نه؟ از ادارهی جلسه تا محتوا و…
ما کلاه خود را قاضی کنیم و ببینیم در یک ماه اخیر چند مرتبه به رسالهی مرجع خود مراجعه کردهایم یا استفتاء کردهایم یا زنگ زدهایم؟ یا قبلاً آن فرد بزرگوار استخوان خرد کرده است و احکام را پرسیده و یاد گرفته است، یا دور از محضر شما، کسی مانند من لاابالی شده است. فایده ندارد این شخص بگوید «فقط تشیّع»، چون کافی نیست. باید همهی مسیر را سلامت رفت و در همهی مسیر راهنما باید راهنما باشد و مرکب سالم باشد، نه اینکه روز اول چیزی بگوییم و بعد به دنبال کار خود برویم.
من فقط اشاره میکنم، قصد ندارم بگویم خوب است یا بد است، میخواهم بگویم باید بنشینیم و این تغییر گسترده را برای خودمان حل کنیم.
وقتی مرحوم امام خمینی هیئت برگزار میکرد، آقای کوثری میخواند، فیلمهای آن جلسه را ببینید، بروید و با هیئتهای امروز سطح شهر مقایسه کنید و ببینید چه فاصلهی گستردهای است، بعد بروید و تاریخ عزاداری را هم ببینید، ببینید از جلسهی جماران تا تاریخ عزاداری ما که هزار و چهارصد سال است، آیا اینقدر زاویه باز شده است؟ بعد از آن جلسهی جماران تا هیئتهای خودمان را بررسی کنید، ببینید زاویهای که در این سالها باز شده است ممکن است از این هزار سال بیشتر باشد.
چقدر از این «سلیقه» است؟
این جمله را برای تحذیر میگویم و قصد تشبیه ندارم، بعضی از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، حتّی بعضی از کسانی که با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نبودند، میگفتند اگر الآن پیغمبر به دنیا برگردد، میگوید اینها چه کسانی هستند که ادای مسلمانها را درمیآورند؟
اگر زراره در هیئتِ جامعهی ما آمد، ناگهان نگوید اینها چه کسانی هستند که به اسم حبّ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کارهایی میکنند که من نمیشناسم؟
نمیگویم حتماً اینطور است، قضاوت نمیکنم که بتوانم حرف بزنم.
اهمیّت حفظ سنگرهای تشیّع در شیعیان هویّتی
ازدواج امروز ما چطور است؟ روابط زن و مرد چطور است؟ اگر حزب اللهیِ هیئتی کارمند است، مراودات نامحرمان با یکدیگر چطور است؟ آیا بگو بخند و شوخی نمیکنند؟
اصلاً این حرفها دیگر وَر افتاده است! طوری که اصلاً نمیتوانی تذکّر بدهی!
منکر معروف شده است و معروف منکر، با اینکه اینها منافق نیستند، اینها مسلمان هستند، روزه میگیرند، نماز میخوانند، ولی چون از اصل نگرفتیم و به اصل عمل نکردیم اینطور شده است.
گاهی آنقدر فاصله میافتد که اگر کسی بیاید، دیگر تشخیص نمیدهد که آیا این افراد مسلمان هستند یا نه.
…بعد این دو نفر با یکدیگر صحبت میکنند، بعد خیانت رخ میدهد، بعد خانواده از بین میرود…
زمانی مرحوم آیت الله دستغیب که سلام خدا بر او و بر همهی شهیدان باد، در یکی از آثار خود دربارهی درصد و نسبت طلاق و ازدواج، در کشور سوئد تهدیدی کرده بود که ببینید جایی که دین نیست چطور است؛ حال شما الآن بروید و جامعهی خودمان را ببینید!
آیا این وضع جامعهی ما حاصل اسلام است؟
بعد مردم دنیا میپرسند که الآن شما با مردم سوئد چه تفاوت معناداری دارید؟ و سال به سال چقدر باسرعت به آنجا نزدیک میشوید؟ اگر ما به دین شما دربیاییم، انتهای کار چه میشود؟
بعد ما در هیئت شرکت میکنیم، اما عمل ما مردم را از هیئت دور میکند. آیا عمل ما مبلغی برای اسلام هست یا نه؟
ما نمیدانیم در این هزار و چهارصد سال چقدر شهید دادهایم و خون ریخته شده است، حال الآن ما ساعت ۱۲ شب، جایی در امنیت بنشینیم و راجع به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و دین حرف بزنیم و صدا هم با بلندگو پخش شود… اگر تاریخ دیده بودیم، من باید ورودیِ در، ایست قلبی میکردم که این جمعیت آمدهاند و راجع به حقانیت مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین حرف بزنند!
این یک فرصت استثنائی است!
چند نفر هم به ما هجمه میکنند، ما هم بهانه میکنیم که راجع به این موضوع بحث کنیم، البته هجمه و انحراف آنها خطرناک هست، ولی الآن یک فرصت استثنائی است.
عدّهای اشتباهاتی کردهاند، خراب کردهاند، چون در تصمیمگیری از دین فاصله گرفته بودند، به دین عمل نکردند، جلوی فرزنددار شدن را گرفتند و این موضوع را به ضدفرهنگ تبدیل کردند. من به قصد و نیّتشان هم کاری ندارم و ان شاء الله نیّتشان خیر بوده است، الآن فاجعه رخ داده است، و اگر پنجاه سال بگذرد ناگهان حرف حق زدن نایاب میشود.
تو که هویت تشیّع را تضعیف میکنی، طرف با گرانی و دلارِ نود و سه هزار تومانی بچهدار نمیشود! با همان استدلالی که بتپرستها داشتند!
این بدین معنا نیست که شیعیان بتپرست هستند، فاصله گرفتهاند و عقایدشان خاکی شده است.
خدای متعال در قرآن کریم حداقل دو مرتبه میفرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ»،[۳] از ترس فقر فرزندانتان را نکشید، سقط جنین نکنید، بیش از حد جلوگیری نکنید، «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ»، روزی بدست من است.
میپرسیم چرا فرزند نداری یا چرا کم فرزند داری؟ میگوید گرانی است و دلار اینقدر شده است… البته اینها هم هست و راست میگوید، ولی دلیلِ آن نیست، این همان استدلالِ بتپرستهاست.
هزار و چهارصد سال گذشت، بعد استدلال ما به استدلال بتپرستها رسیده است!
اگر شما هویت شیعه را تقویت نکنید، برای او مهم نیست، خودش را نگاه میکند و میگوید من نمیتوانم، چقدر برای این چهار نفر تلاش کنم؟
اینجا یک مشکل اعتقادی است که رازق خداست، یکی هم اینکه خودش را نگاه میکند و میگوید من یک خانهی شصت متری دارم، چقدر بچه بدود؟ چقدر صاحبخانه گیر بدهد؟ چقدر همسایهی پایین اعتراض کند؟
روزگار به نفع ابلیس دست به دست هم داده است.
استدلال این شخص در نهایت این است که مرا رها کن، میخواهم خودم زندگی کنم! کار به جایی میرسد که اگر شما به دوستان و بستگانتان هم بگویید، ناراحت میشوند و میگویند این حرفها را رها کن.
این بحثها فقط شیعه و سنّیِ آن روز نیست، همهی سبک زندگی امروز ما هم همین است.
آدمی که در حال نگه داشتن خط است و مرزبان است، میفهمد برای اینکه دشمن به مرز حمله نکند باید مرز را حفظ کند، ولو ضرر ظاهری بدهد و آسیب بخورد و اذیت بشود و به تنگنا بیفتد.
شما بروید و ببینید وضع فرزنددار شدن و آمارهای این موضوع و پیشبینیهای سی سال آینده چطور است، و کشورهایی که جلوتر از ما این مسیر را رفتهاند به کجا رسیدهاند، و آنوقت یک سنگر مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سقوط میکند.
هویت تشیّع یک هویت جمعی است، هویّت تشیّع که به من نیست، من باید هوای زن و بچهی خود را داشته باشم و اگر من مردم آنها چیزی داشته باشند، یک خانه میخواهم، یک ماشین میخواهم، یک باغ میخواهم، یک حساب بانکی میخواهم، همه چیز خودم هستم، اما در هویت تشیّع شبیه رزم و جنگ است، در جنگ مرزبان و سنگربان نمیگوید اینها در حال تیر زدن هستند، چون جنگ است و متوجّه است که جنگ است.
اگر من از آن حالت هویّتی فاصله بگیرم…
که الآن دقیقاً جریانی برچسب «شیعیان هویّتی» میزنند، تو که هویّت را میزنی، وقتی هویّت تشیّع را از آدمها میگیری، چه هویّتی به آنها میدهی؟
مسابقهی منفعت شخصی است، مسابقهی اهتکار، مسابقهی مهم نبودن مردم، مسابقهی نفع خودم، من سود بیشتری ببرم و مردم مهم نیستند.
میخواهیم چه چیزی را جایگزین این کنیم؟ و چه چیزی از دست میرود؟
سختی کشیدهاند تا اینها را به دست ما دادهاند.
لذا این بحث یک بحثِ تاریخی مهم است که به همهی زندگی امروز ما ربط دارد.
جواب اینکه چرا فرزند نداری؟ این نیست که چون پول ندارم.
من هم متوجّه گرانی هستم، متوجّه هستم که صاحبخانه اعتراض و اهانت و تهدید و جسارت میکند، متوجّه هستم الآن روزگاری نیست که بچهها به خیابان بروند و بازی کنند و باید در خانه بدوند و برای همین انرژیشان تخلیه نمیشود و همسایهی پایین اذیت میشود، و کسی دیگری را تحمّل نمیکند.
در صورتی که اگر موضوع هویّتی باشد، میگوید این بندهی خدا مستأجر است، در چهل متر خانه سه فرزند دارد، این شخص میخواهد با خون دل برای امام زمان ارواحنا فداه سرباز تربیت کند، این بچهی چهار ساله هم به دویدن نیاز دارد، من همینقدر که صدای این بچه را بخاطر امام زمان ارواحنا فداه تحمّل کنم…
چون این شخص هویّت دارد، شما این هویّت را بگیرد و انسانها را از هم جدا کن، میگوید: وقتی من میخواهم بخوابم، او غلط کرده است و چرا صدا میکند؟ آن بچه را خفه کن!
چون خودم را نگاه میکنم، نه هویّتی!
آنوقت روز به روز از فرهنگ دین فاصله میگیریم، که گرفتهایم.
الآن نه ازدواجهایمان سنّت اسلامی است، منظور بنده مسیر سبک اسلامی است و کاری به حلال و حرام آن ندارم، و نه مدل طلاق ما سنّت اسلامی است که به آن سبک و سیاق باشد، نه فرزندداریمان و نه تربیت فرزندمان.
برای ما چه چیزی مهم است؟
این بحث صرفاً یک دعوای شیعه و سنّی نیست، منتها نمیشود سرچمشه را درست نکرد، باید اصل را درست کرد و همینطور جلو آمد، تا به روزگار ما برسد.
آیا اسلام برای این درگیری شدید بین فاصلهی جدّی نسلها برنامه دارد یا نه؟ الآن بین بچهها و پدر و مادرها چقدر فاصله است؟ اگر اسلام برای اینها حرفی برای گفتن ندارد که باید برویم و یک دین خوب پیدا کنیم! منظور بنده از مسائل سیاسی و اجتماعی، همین موارد بود.
اگر اسلام حرف دارد که شما نمیشود من هر کاری که دوست دارم انجام دهم!
خود اینکه در جلسات ما حرف جدّی کم زده میشود و به قصهها پرداخته میشود، برای این است که نوعی نستجیربالله شبهتخدیر است.
نمیخواهم بگویم ذکر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در جلسات ثواب ندارد، اما بعد از مدّتی نگاه میکنید و میبینید که انسانها با یکدیگر تفاوتی ندارند، زندگی آن کسی که دوازده شب در جلسهای شرکت میکند، با زندگی آن کسی که خوابیده است و روزه هم نیست، خیلی تفاوت ندارد!
روزه را گرفته است و ان شاء الله اجر او را هم میدهند، ولی دین یک پکیج است، دین یک بستهی کامل است، بایستی همهی آن را داشت.
لذا هم باید تفاوت روز اول را تأکید کرد، هم امتداد مسیر را!
تفاوتِ شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با شیعهی دیگران در بیان امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه الصلاه والسلام فرمود: «إِنَّ وَلِیَّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ یَأْکُلُ إِلاَّ اَلْحَلاَلَ»،[۴] اگر کسی شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد حلالخور میشود. یعنی باید به این موضوع توجّه کند، چون امامِ او خیلی نسبت به حق الناس حساس بوده است، امام او کسی بوده است که اگر پوست یک گندم به دهان یک مورچه باشد، من این پوست گندم را از دهان این مورچه نمیگیرم.
امام سجّاد علیه السلام فرمود: اگر شمشیری که پدرم را با آن کشتند به من امانت بدهند، من پس میدهم.
اگر کسی شیعهی این ائمه باشد، حق الناس و امانت برای او خیلی اهمیّت پیدا میکند.
…بعد فرمود: این مسائل برای ولی فلانی (یکی از حکام قبل از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه) اصلاً مهم نیست، چون او دزد بوده است و دزدی برای او قبحی ندارد.
انصافاً کسی که شیعهی معاویه است، کارهایی که معاویه کرده است، برای او قبح ندارد.
امام صادق علیه السلام تحلیل روانشناختی کرده است، فرمود: شیعهی فلانی دزد است، چون اصلِ او دزد بوده است، تازه این شخص توان دزدی هم ندارد، چون او از بیت المال دزدی میکرد و این شخص فقط از مردم دزدی میکند.
لذا باید آن صدر را خیلی محکم کرد، اگر صدر را محکم نگیریم، ما اصلاً چیزی بعنوان عامل نگهدارنده و بازدارنده نداریم.
لذا مجبور شدم بحث را نگه دارم. این بحث برای تغییر زندگی امروز ماست، ما چکار کنیم؟
وقتی امام صادق علیه السلام میفرمایند: «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ»،[۵] نمیتوانید بگویید این حرفها برای هزار سال قبل است، این جسارت به امام معصوم است، امام معصوم که در حال راهنمایی است میفرماید اصل اینجاست، بعد شما میگویید این حرفها قدیمی است؟
اگر اینها قدیمی است که مابقی هم قدیمی است، بروید و یک چیز جدید پیدا کنید!
شما که الحمدلله خوب هستید، راجع به خودم عرض میکنم، وقتی مردم مرا میبینند، اصلاً چه چیزی از دین را در من میبینند؟ کجای دین را در من میبینند؟
روضه و توسّل به حضرت زین العابدین سلام الله علیه
مردم مدینه غرق گناه شدند…
فکر نکنید اتفاقاتی که امروز در جامعهی ما رخ میدهد جدید است، همیشه در طول تاریخ بوده است. این را بدانید که ابزارهای گناه تغییر پیدا میکند، وگرنه کلّیت همان است.
بعد از امام حسین علیه الصلاه والسلام مدینه غرق گناه و موسیقی حرام و قمار و زنبارگی و مجالس شبانهی حرام شد.
الآن میگویند فلانی هیئتی است و هر هفته، شش شب تا صبح به قهوهخانه میروند و قلیان میکشند! حاج آقا فلانی و آشیخ فلانی هم میآیند!
بارک الله! بعد تو هم پای منبر او میروی؟ یعنی اینقدر قحط المجلس است؟ این کسی که خودش ویران است… او را دعا کنید که حفظ شود، اما دیگر چرا در مجلس او شرکت میکنید؟ او که مانند من است و خودش بدبخت است!
مدینه در پُر کردن اوقات به غفلت غرق شد، یا به گناه، یا به لغو. مؤمن از لغو اعراض میکند.
طرف سه روز در هفته یا کافه است و یا قهوهخانه! آن هم هر مرتبه چند ساعت! «وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»،[۶] اگر لغو باشد کار مؤمن نیست، اگر حرام باشد که…
ما فاصله گرفتهایم.
در مدینهای که غرق شدند، دیگر آخوندهای بنیامیّه هم برای بزم شبانهشان دختر کرایه میکردند و رقاص میآوردند.
ما هم شبیه این مجالس را داریم که برای انواع گناه تمهید میکنند، یک مجلس تولد، یک… بعد گاهی همانها در مجالس مذهبیمان هم میآیند و مثلاً آنجا همانطور «حسین جان» و «علی جان» میگویند!
در آن مجلس، در آن شهر که امکان نهی از منکر نبود، چون از سلطان حاکم رذل فاسق بود تا بدنهی مردم، علی بن الحسین علیه السلام به مسجد پیامبر میآمد و به نماز میایستاد…
آقا! برای آن دین بمیرم که آخوند آن دین من هستم…
مردم اگر کسی را ببینند که قیامت را باور دارد و نماز او نماز است، هیچ چیزی نمیتواند مقابل معنویت رقابت کند، هر کسی هر چیزی دارد بیاورد، آقا سید احمد خوانساری و علامه طباطبایی و آقای بهجت هم معنویت خود را بیاورند، هیچ چیزی به جذابیت و قدرت معنویت نیست. اینها عبد خدا هستند ولی از جامعه مستقل هستند.
علی بن الحسین علیه السلام در جامعهی غرق گناه به نماز میایستاد، جامعهای که غرق گناه هستند، جامعهی افسرده هستند، به ظواهرشان نگاه نکنید، خودکشی میکنند! آن کسی که طنزپرداز آن جامعه است خودکشی میکند، چون طنز مینویسد که پول آن را بگیرد، ولی حال او خوب نیست.
خدای متعال ما را طوری آفریده است که حال ما با بندگی خوب میشود، حال ما با گناه خوب نمیشود، ولو اینکه برقصیم و بنوشیم و بخندیم و قهقهه بزنیم، قلب غمگین است، قلب منقبض است و بسط ندارد، از درون در حال لِه شدن است، بیچاره و بیپناه و آلت دست است، اگر زن است که وسیلهی اطفاء شهوت مردان است، اگر مرد است وسیلهی استثمار دیگران است. آدمها ابزار هستند، آدمها تن هستند، آدمها فرصتی برای پر کردن اقات فراغت دیگران هستند، آدمها فرصتی برای سوءاستفاده قرار گرفتن هستند، آدمها وسیلهای برای ارتباط زودگذر هستند، فردا خوشآب و رنگتر میآید، وفا معنا ندارد، پیشهی همه «خیانت» میشود.
علی بن الحسین سلام الله علیه در آن جامعهی غرق گناه به نماز میایستاد…
ما خیلی حسرت میخوریم، چون نماز امام زمان ارواحنا فداه را ندیدهایم، نه گوینده و نه شنونده از این موضوع درکی ندارد که همان بیچارههای غرق گناه مدینه از دور میایستادند تا ببینند علی بن الحسین علیه السلام چطور عبادت میکند، او گریه و توبه و استغفار میکرد و خدا را صدا میزد، اینها هم تکان میخوردند.
دنیا با همهی قدرت خودش میآید که ما را به خودمان و به دنیا مشغول کند، ما را نابود و نابینا کند که یاد امام را فراموش کنیم.
در جامعهای که قاطبهی مردم غرق گناه بودند، علی بن الحسین علیه السلام یک تنه بار جامعه را به دوش میکشید، «وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى»،[۷] هر کسی باید پاسخ گناه خود را بدهد، ولی امام سجّاد علیه السلام یک تنه برای تطهیر جامعه تلاش میکرد؛ ما که خودمان نیستیم…
امام سجّاد علیه السلام تقریباً هر روز روزه بود، ولی به همین مردم غرق گناه، اگر گرسنه بودند، در خانهی امام سجّاد علیه السلام غذا میدادند…
گاهی نظر فکری و سیاسی یا اجتماعی همسایهی ما با ما تفاوت دارد، طوری با یکدیگر سرشاخ هستیم که انگار یکدیگر را نمیشناسیم، ولی این مردم به خانهی امام سجّاد علیه السلام میآمدند، سفرهی امام سجّاد علیه السلام برای کسانی که او را دوست نداشتند پهن بود، اما علی بن الحسین علیه السلام دوست داشت که اینها اصلاح شوند، برای اینها تلاش میکرد، برای اینها استغفار میکرد.
وقتی امام سجّاد علیه السلام را میدیدند به یاد خدای متعال میافتادند، وجود حضرت غفلتزدا بود…
برای آن مردمی بمیرم که من همسایهشان هستم، وقتی مرا میبینند، کجا به یاد خدا میافتند؟
وقتی پدر و مادر انسان از دنیا بروند، انسان چقدر میتواند گریه کند؟ باید چه دلی سوزانده باشند که امام سجّاد علیه السلام سی سال گریه کنند؟
به خادم امام سجّاد علیه السلام گفتند: آقا چطور بود؟
چون حضرت تماشایی بود، آقایی لاغراندام که خیلی اوقات پوستین و پشمینه میپوشید، آنقدر عبادت کرده بود، بدن از دست رفته بود… نوهی علی بن ابیطالب علیه السلام…
خادم گفت: مفصل بگویم یا مختصر؟
گفتند: مختصر بگو.
گفت: هیچ شبی برای او بستر خواب پهن نکردم، شبها ضجّه میزد و گریه میکرد، اگر مکه بود پردهی خانه را میگرفت، در حرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عبادت و ضجّه و گریه… چهرهی ایشان زرد میشد و میلرزید، دعا میکرد…
اگر صحیفه را ببینید، خواهید دید که در آن دعاها، ما را هم دعا کرده است…
گریه میکند و ضجّه میزند و حاجات خود را میخواهد، بعد میگوید: خدایا! برای همهی مسلمین و مسلمات، مؤمنین و مؤمنات تا روز قیامت… آن روز همهی ما را دعا کرده است…
اگر مردم ببینند یک نفر اینقدر خودش را نمیخواهد و دیگران را میخواهد، با او چطور میشوند؟ ولو مانع باشد، ولو دوران بنی امیّه باشد…
امام سجّاد علیه السلام رویش ایجاد کرد…
آن خادم حضرت گفت: هیچ شبی برای حضرت بستر خواب پهن نکردم، هیچ روزی هم برای او سفرهی غذا پهن نکردم…
هنگام غروب یا میخواستند افطار کنند، یا قصد داشتند غذا میل کنند، ظرف غذا را نگاه میکرد و شروع میکرد به گریه کردن…
از آب هم مضایقه کردند…
[۱] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۱۲ (وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ)
[۲] سلوه الحزین (الدعوات)، جلد ۱، صفحه ۶۳ (وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : حَدِّثُوا عَنَّا وَ لاَ حَرَجَ رَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا .)
[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۱ (وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ ۖ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ ۚ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا)
[۴] الکافی، جلد ۸، صفحه ۱۶۳ (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنِ اَلْحَسَنِ اَلصَّیْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ وَلِیَّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ یَأْکُلُ إِلاَّ اَلْحَلاَلَ لِأَنَّ صَاحِبَهُ کَانَ کَذَلِکَ وَ إِنَّ وَلِیَّ عُثْمَانَ لاَ یُبَالِی أَ حَلاَلاً أَکَلَ أَوْ حَرَاماً لِأَنَّ صَاحِبَهُ کَذَلِکَ قَالَ ثُمَّ عَادَ إِلَى ذِکْرِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَمَا وَ اَلَّذِی ذَهَبَ بِنَفْسِهِ مَا أَکَلَ مِنَ اَلدُّنْیَا حَرَاماً قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً حَتَّى فَارَقَهَا وَ لاَ عَرَضَ لَهُ أَمْرَانِ کِلاَهُمَا لِلَّهِ طَاعَهٌ إِلاَّ أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَى بَدَنِهِ وَ لاَ نَزَلَتْ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شَدِیدَهٌ قَطُّ إِلاَّ وَجَّهَهُ فِیهَا ثِقَهً بِهِ وَ لاَ أَطَاقَ أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ عَمَلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَعْدَهُ غَیْرُهُ وَ لَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ کَأَنَّهُ یَنْظُرُ إِلَى اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوکٍ مِنْ صُلْبِ مَالِهِ کُلُّ ذَلِکَ تَحَفَّى فِیهِ یَدَاهُ وَ تَعْرَقُ جَبِینُهُ اِلْتِمَاسَ وَجْهِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلْخَلاَصِ مِنَ اَلنَّارِ وَ مَا کَانَ قُوتُهُ إِلاَّ اَلْخَلَّ وَ اَلزَّیْتَ وَ حَلْوَاهُ اَلتَّمْرُ إِذَا وَجَدَهُ وَ مَلْبُوسُهُ اَلْکَرَابِیسُ فَإِذَا فَضَلَ عَنْ ثِیَابِهِ شَیْءٌ دَعَا بِالْجَلَمِ فَجَزَّهُ .)
[۵] الکافی، جلد ۸، صفحه ۲۴۲ (عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ اَلْبِرِّ اَلتَّوْحِیدُ وَ اَلصَّلاَهُ وَ اَلصِّیَامُ وَ کَظْمُ اَلْغَیْظِ وَ اَلْعَفْوُ عَنِ اَلْمُسِیءِ وَ رَحْمَهُ اَلْفَقِیرِ وَ تَعَهُّدُ اَلْجَارِ وَ اَلْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَهٍ فَمِنْهُمُ اَلْکَذِبُ وَ اَلْبُخْلُ وَ اَلنَّمِیمَهُ وَ اَلْقَطِیعَهُ وَ أَکْلُ اَلرِّبَا وَ أَکْلُ مَالِ اَلْیَتِیمِ بِغَیْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّی اَلْحُدُودِ اَلَّتِی أَمَرَ اَللَّهُ وَ رُکُوبُ اَلْفَوَاحِشِ «مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ» وَ اَلزِّنَا وَ اَلسَّرِقَهُ وَ کُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِکَ مِنَ اَلْقَبِیحِ فَکَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَیْرِنَا .)
[۶] سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۳
[۷] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۸ (وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَهٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۗ إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ ۚ وَمَنْ تَزَکَّىٰ فَإِنَّمَا یَتَزَکَّىٰ لِنَفْسِهِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ)
پاسخ دهید