«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضر حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ان شاء الله خدای متعال همه‌ی بیماران را شفاء و عافیت بدهد، ان شاء الله خدای متعال به همه توفیق ترک گناه و توبه بدهد، برادر عزیزمان حاج آقای اقدم‌نژاد قدری بیماری دارند که این شب‌ها حضور ندارند، ان شاء الله خدای متعال به همه‌ی نوکران اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین عافیت عطاء کند و ایشان را هم هرچه زودتر، بدون درد، مشغول به نوکری اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کند، صلوات دیگری محبّت کنید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

مرور جلسات گذشته

بحث «ضرورت وجود مذهب» بود، این بحث یک بحث خیلی مفصل است، منتها برخلاف مباحث سال‌های قبل که فعلاً متوقف و ناتمام شده است رویکرد کلامی دارد، یعنی از جنبه‌ی اعتقادی وارد این بحث شدیم.

هم خود بحث مهم است، هم چون مورد هجمه است مهم است، که به این موضوع پرداخته شود.

اینکه ضرورت مذهب چیست، اینکه وقتی شیعه هستیم یعنی چه چیزی هستیم و چه مزایا و چه ضروراتی دارد؟ از آنطرف هم مورد هجمه است، که بعنوان مثال اصلاً ‌براحتی گفته می‌شود قرآن به مذهب نپرداخته است، یا اینکه همه مثل هم هستند! بلکه اگر بخواهند کسی را تضعیف کنند، می‌گویند فلانی در «تقویت مذهب» تلاش می‌کند، حتّی به بنده آنقدر حساس بودند و هستند که اگر در جایی شیعیانی را بکشند، بنده در صفحات خوب بنویسم «تسلیت به شیعیان فلان جا»، هجمه می‌کردند که ببینید این شخص به دنبال تفرقه است!

در صورتی که آنجا شیعیان را کشته بودند!

یعنی اینقدر حساس هستند و انگار این یک لفظ قبیح است!

ما در این جلسات آرام آرام حرکت می‌کنیم و از ساده‌ترین قسمت بحث هم آغاز کرده‌ایم، که اولاً اگر کسی بخواهد به هدف برسد، مذهب حداقل طریق و راه است. شما بدون مذهب اصلاً راهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اسلام ندارید!

امروز مگر در بین گروه‌های مسلمان کسی را داریم که او بگوید من از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌گویم و بقیه بگویند ما از شخص دیگری می‌گوییم؟ اما همین‌هایی که در ادّعا می‌گویند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌گویند، بین امام اعظم ابوحنیفه و جناب فقیه قریشی شافعی، تا جناب عالم مدینه مالک بن انس، از زمین تا آسمان فاصله است! همه هم در ادّعا به دنبال اسلام هستند، همه هم می‌خواهند همان نمازی که دستور اقامه‌ی آن صادر شده است را اقامه کنند، ولی با یکدیگر تفاوت نگاه دارند. بخش «احکام» ساده‌ترین بخش این بحث است.

بگونه‌ای که بسیاری از بزرگان، وقتی می‌خواهند از جاهای مختلف سخن بگویند، دیگر حال خودشان بهم می‌خورد!

حتّی زَمَخشَری هم از این سردرگمی درمانده شده است

«جارالله زمخشری» مدّتی کنار خانه خدا زندگی می‌کرد و مجاور بیت الله الحرام بوده است، او ادیب بسیار بسیار بزرگ و مفسّر مهمی است، او آنقدر مفسّر مهمّی است که صاحب مجمع البیان که از مفاخر شیعه است و اثر او از مفاخر تفاسیر شیعه است، وقتی کتاب «کشّاف» زخمشری را می‌بیند، آن کتاب را تلخیص می‌کند؛ بعد کتاب دیگری به اسم «جوامع الجامع» می‌نویسد که از این درّ‌های این تفسیر کشّاف زمخشری، در آن استفاده کند و خلاصه‌تر از مجمع‌البیان خودش باشد، این عالم شیعه این کار را می‌کند.

زمخشری آدم مهمّی است و کتب زیادی هم دارد، هم در ادبیات آدم مهمّی است، هم معتزلی است و در آن مباحث اعتقادی آدم خیلی مهمّی است، هم تفسیر مهمّی دارد، هم نقلیات مهمّی مانند «ربیع الأبرار» دارد.

انتهای بعضی از چاپ‌های کتاب «کشّاف» ایشان یک شعری گفته است که از همه جا رانده و مانده شده است، گفته است: من مانده‌ام چکار کنم؟! اگر به مذهب فلان بروم، اجازه می‌دهد خواهر و برادر در شرایطی ازدواج کنند، اگر به فلان مذهب بروم فلان می‌گوید، اگر به فلان مذهب بروم… البته او اسم می‌برد و من قصد ندارم اسم ببرم… در ادامه می‌گوید: من نمی‌دانم باید چکار کنم!

یعنی اینجا بحث فقط شیعه و غیرشیعه نیست، می‌خواهیم به اسلام برسیم اما می‌گوید من نمی‌توانم بگویم این حکمی که این شخص صادر کرده است، حکم خداست.

البته آنجا مدحی هم کرده است، آخر کار می‌گوید «کَثُر الشّکُّ و الخِلاف وکُلٌّ یَدَّعی الفوزَ بـالصِّراط السَّویِّ» حرف و سر و صدا زیاد است و همه دکّان زده‌اند و همه می‌گویند صراط ما مستقیم است، اما مسلّم است که صراط مستقیم فقط یکی است، «فَإعتِصَامِی بِلَا إلَهِ سَوَاهُ» من معتصم و متمسّک به توحید هستم، به لا اله الا الله متمسّک هستم، «ثُمَّ حُبِّی لِأحمَدَ وَ عَلِیِّ».

وقتی ابراز می‌کند من از این مذاهب بیچاره شده‌ام، مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم که مخفی بود و اینقدر منتشر نمی‌شد…

در نهایت می‌گوید فهمیده‌ام باید به «لا اله الا الله» چنگ بزنم و محبّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، بعد می‌گوید: «فَازَ کَلبٌ بِحُبِّ أصحَابُ کَهفٍ» سگی با حبّ اصحاب کهف رستگار شد و قرآن کریم هم او را تکریم کرد که «وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ»،[۴] زمخشری هم می‌گوید: «فَازَ کَلبٌ بِحُبِّ أصحَابُ کَهفٍ، کَیفَ أشقَی بِحُبِّ آلِ النَّبِیّ؟!» بالاخره من محبّت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دارم، اینجا گیر کرده‌ام.

یعنی این مسئله روشن است، ما می‌خواهیم به اسلام برسیم؛ اما وقتی ما می‌خواهیم به اسلام برسیم، نگاه می‌کنیم در آسان‌ترین قسمت که بخش احکام است، از زمین تا آسمان فاصله است.

قرآن کریم در آیه ۶ سوره مبارکه مائده، برای وضو آیه دارد، از همان آیه فهم‌های متعددی صورت گرفته است.

مخالفت عمدی برخی خلفا با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم!

ما هم به دنبال اسلام هستیم، برای اسلام باید چکار کنیم؟ هیچیک از مذاهب قابل ملاحظه اینطور نیستند که بگویند ما قرآن کریم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول نداریم، همه می‌گویند قرآن کریم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول داریم، ولی به چه معنا؟!

جلسه‌ی گذشته اشاره‌ای کردم، چه پیغمبری و با چه شئوناتی؟

عمر و عمّار به جایی رفته بودند، صبح بلند شدند و دیدند به غسل نیاز دارند، عمّار هنوز تیمّم بلد نبود و خاک را به همه جای خود زد، اما بالاخره تیمم کرد، اما عمر اصلاً نماز نخواند!

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به عمّار فرمود: وجه و کفّین برای تیمم کافی است… چون حکم تازه رسیده بود و هنوز حکم را درست نمی‌دانستند.

دوران حکومت عمر رسید، کسی آمد و گفت: من به غسل نیاز پیدا کردم، دوباره عمر به او گفت: نماز نخوان!

عمّار به عمر گفت: ما با پیغمبر بودیم و آن اتفاق رخ داد! دوباره همان کار را تکرار می‌کنی؟

وقتی روز اول چنین فاصله‌ای بوده است، هرچه زمان بیشتر شود، قاعدتاً شکاف گسترده‌تر می‌شود.

ما به دنبال اسلام هستیم، اگر ما بودیم و یک متنِ دست‌نخورده‌ی بی‌دشمن، امروز گیر بودیم، در حالی که اینطور به دستور عمل نشده است، آن هم علی رغم تصریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم!

این روایت در صحیح مسلم آمده بود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِینَ لِخِلاَفِهِ»،[۵] عمداً با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مخالفت کردند!

در صحیح مسلم است که به عثمان گفتند که چرا تو بعضی از احکام، مانند متعه‌ی حج یا نماز در سفر را تغییر دادی؟ مگر تو زمان پیغمبر نبودی؟ گفت: «أَجَلْ، وَلَکِنَّا کُنَّا خَائِفِینَ»[۶] چرا بودم ولی آن زمان می‌ترسیدیم!

اینکه ما متنی را بخوانیم، همانطور که دیده‌اید حتّی شعر حافظ و سعدی بین شارحان آن، ترجمه‌ی کانت هم بین مترجمین، رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین و پژوهش‌های فلسفی او بین مترجمین اختلاف است، تازه دعوا هم ندارند، متن هم خیلی قدیمی نیست. در ترجمه دو نوع فهم حاصل شده است، مثلاً هِگِلی‌ها با یکدیگر چه دعوای گسترده‌ای دارند، مثلاً طرف استاد دانشگاه تهران بود، می‌گفت فلان استاد که هِگِل درس می‌دهد، اصلاً در ابتدای هِگِل گیر کرده است و اصلاً درکی از هِگِل ندارد! این‌ها هِگِلی نیستند، من هِگِلی هستم و درک دارم!

این توصیف برای متنی است که دشمن نداشته است!

چقدر بر سر این متن هِگِل بین شاگردان ماده‌گرا و غیره دعوا شده است که این متن می‌خواهد چه بگوید.

حال ما متنی مانند کلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و قرآن کریم داریم، عدّه‌ای در جایگاه خلافت قرار گرفته‌اند و عمداً هم با آن مخالفت کرده‌اند، آیا می‌شود گفت مهم نیست؟

انصافاً شما یک همایش برگزار کنید و بگویید بین تقریرهای مختلف از هگل تفاوتی نیست، ببینید با شما چه برخوردی می‌کنند!

حال یک نفر می‌آید و می‌گوید همه‌ی این‌ها یکی است! این حرف یعنی چه؟!

خودِ تشیّع موضوعیت دارد!

لذا برای اینکه ما می‌خواهیم در اینجا در مورد اصل راه بحث کنیم، قدم به قدم به محضر شما عرض کردیم که بالاخره علی الحساب یک راه سالم از بین راه‌ها پیدا کنیم که بی‌راهه نباشد.

جلسه‌ی گذشته با توجه به نکته‌ای که یکی از دوستان اشکال کرده بود و اشکال ایشان درست هم بود، منتها عرض کردم که می‌خواهیم پانزده جلسه‌ی دیگر به اینجا برسیم که مگر بیش از یک راه وجود دارد؟ اشاره کردیم و بعداً جلوتر خواهیم گفت که این راه فقط یک راه است و منحصر است و مابقی راه‌ها بی‌راهه است. یعنی چند راه نیست.

جلوتر عرض خواهیم کرد که اصلاً خودِ بودنِ در این راه «مسئله» است و موضوعیت دارد.

کلام امام را خواندیم، یک کلام دیگر از امام را می‌خوانم تا یک نکته‌ی دیگر هم بگوید، تا به آنجا برسیم و مفصل بحث کنیم که چرا خودِ راه مهم است.

روایت خیلی زیبایی است، حدیث سی و سوم که مرحوم امام خمینی در حال شرح آن است، یک روایت می‌آورد. اول این روایت را می‌خوانم تا ببینید خود این راه مهم است.

ان شاء الله خدای متعال «محمد بن مسلم ثقفی» را رحمت کند، چهل و چند هزار روایت از امام باقر و امام صادق علیهما السلام گرفته است، البته همه‌ی آن‌ها به دست ما نرسیده است، ولی بیش از پانزده هزار روایت او بدست ما رسیده است.

یعنی شما همین امروز روزه گرفتید و عبادت می‌کنید، نوعاً بعضی از کارهای شما در روز، با مجوزی است که او از امام نقل کرده است، مرجع شما هم روایات او را دیده است.

ان شاء الله خدای متعال «محمد بن مسلم ثقفی» را رحمت کند، انسان خیلی مهمّی است، خیلی هم متواضع بوده است. ایشان همان کسی است که وقتی گفتند شهادت او در دادگاه قبول نیست، چون او فاطمیِ جعفری است.

این «محمد بن مسلم ثقفی» شروع کرد به گریه کردن؛ از او پرسیدند چرا گریه می‌کنی؟ گفت: شما ما را به کسی متصف کردید که اگر ما بدانیم آن‌ها ما را قبول دارند…

یعنی او سفر کرده و جان خود را به خطر انداخته است و بیش از چهل هزار روایت از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین گرفته است، بعد گفته است یعنی می‌شود امام صادق علیه السلام بگوید تو هم جعفری هستی؟

یعنی وقتی ما این بحث‌ها را می‌کنیم، مرحله‌ی اول این است که اعتقاد باید از راه درست باشد، بعد باید خود انسان هم در آن مسیر بیفتد. ما راه را می‌گوییم، کسی مثل من نمی‌خواهد بگوید «من نجات پیدا می‌کنم»، می‌خواهد بگوید راه نجات‌بخش است، ولی ممکن است کسی مثل من آنجا اشتباه عمل کنم و خلاف کنم… من راجع به نجات خودم حرف نمی‌زنم و نمی‌توانم حرف بزنم، ولی راه این است.

این آقای باعظمت می‌گوید: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ»[۷] امام محمد بن علی الباقر سلام الله علیهما در مورد این آیه پرسیدم که «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اَللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اَللّهُ غَفُوراً رَحِیماً»،[۸] «عدّه‌ای هستند که خدای متعال گناهان آن‌ها را در پرونده‌شان به حسنات تبدیل می‌کند، خدا غفورِ رحیم است»، این‌ها چه کسانی هستند و چه ویژگی‌هایی دارند؟

امام باقر علیه السلام فرمود: «یُؤْتَى بِالْمُؤْمِنِ اَلْمُذْنِبِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ» روز قیامت مؤمنِ گناهکار را به دادگاه الهی می‌آورند، «حَتَّى یُقَامَ بِمَوْقِفِ اَلْحِسَابِ» تا اینکه او را به آن بلندی می‌آورند که می‌خواهند او را دادگاهی کنند و پرونده‌ی او خراب است…

قیامت «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ»[۹] است، قیامت روز فاش شدنِ رازهاست، قیامت این ظاهر فریبنده کنار می‌رود، قیامت مردم از حقیقتِ من باخبر می‌شوند، قیامت مردم باطن عمل زشت و جنایت مرا شهود می‌کنند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارند که دهان‌ها بسته می‌شود و کسی نمی‌تواند حرف بزند و صدای کسی درنمی‌آید، روز خوف و حسرت است، روز به زانو درآمدن است، روز پشیمانی است، روز ندامت است، «یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ»[۱۰] ظالم دست پشت دست خود می‌زند و می‌گوید ای کاش این کار را نمی‌کردم، ای کاش با فلانی نمی‌رفتم، ای کاش وقت خود را تلف نمی‌کردم، ای کاش مال مردم… روزی است که انسان‌ها آنقدر خودخواه می‌شوند که «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ *وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ»،[۱۱] انسان از برادر و فرزند و همسر خود هم فرار می‌کند، هم دوست ندارد این‌ها بدانند چه جنایتی کرده است… با اینکه نوعاً انسان‌ها در خانه، یکدیگر را می‌شناسند، هم آنقدر عذاب شدید و موقف مهول است که اصلاً کسی برای انسان مهم نیست، بلکه اصلاً می‌گوید ای کاش همه‌ی اهل زمین مجازات می‌شدند و مرا نجات می‌دادند…

«محمد بن مسلم ثقفی» از امام باقر سلام الله علیه پرسید: این‌ها که «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اَللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اَللّهُ غَفُوراً رَحِیماً» چه کسانی هستند؟

حضرت باقر سلام الله علیه فرمود: «یُؤْتَى بِالْمُؤْمِنِ اَلْمُذْنِبِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ» روز قیامت مؤمنِ گناهکار را به دادگاه الهی می‌آورند، «حَتَّى یُقَامَ بِمَوْقِفِ اَلْحِسَابِ» تا اینکه او را به موقف حساب می‌رسانند، «فَیَکُونُ اَللَّهُ تَعَالَى هُوَ اَلَّذِی یَتَوَلَّى حِسَابَهُ» خدای متعال می‌فرماید من می‌خواهم خودم حساب و کتاب کنم، اگر به دست کسی بسپارم، ملائکه هم متوجّه می‌شوند این شخص کیست و چه‌کاره است، «لاَ یُطْلِعُ عَلَى حِسَابِهِ أَحَداً مِنَ اَلنَّاسِ»، نمی‌خواهم کسی بفهمد و آبروی او برود، «فَیُعَرِّفُهُ ذُنُوبَهُ» از طرف خدا به خودش گفته می‌شود که چه کارهایی کرده است، «حَتَّى إِذَا أَقَرَّ بِسَیِّئَاتِهِ» تا اینکه به گناهان خود اقرار می‌کند، «قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلاَئِکَتِهِ» خدای متعال به کاتبان می‌فرماید: «بَدِّلُوهَا حَسَنَاتٍ» پرونده‌ی او را درست کنید و گناهان او را به ثواب تبدیل کنید، بعد «وَ أَظْهِرُوهَا لِلنَّاسِ» پرونده‌ی او را به نمایش بقیه بگذارید، «فَیَقُولُ اَلنَّاسُ حِینَئِذٍ: مَا کَانَ لِهَذَا اَلْعَبْدِ سَیِّئَهٌ وَاحِدَهٌ» وقتی مردم پرونده‌ی او را نگاه می‌کنند می‌بینند او حتّی یک گناه هم ندارد، «ثُمَّ یَأْمُرُ اَللَّهُ بِهِ إِلَى اَلْجَنَّهِ» خدای متعال می‌فرماید او را به بهشت ببرید، «وَ هِیَ فِی اَلْمُذْنِبِینَ مِنْ شِیعَتِنَا خَاصَّهً»، اگر کسی شیعه‌ی ما باشد، اهل صدق باشد، تشیّع خود را تا قیامت حفظ کرده باشد، بد عملی او، او را مسخ نکرده باشد و هویت او را تغییر نداده باشد… اگر کسی اهل صدق با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین باشد، آنجا هم آبروی او را حفظ می‌کنند تا کسی متوجه نشود.

مرحوم امام خمینی اینجا می‌فرمایند: «جناب باقر العلوم، علیه السلام، نیز تأویل همین را فرمودند که کیفیت حساب و موقف چنین اشخاصى به این ترتیب است. منتها آنکه این خاص به شیعیان اهل بیت است».[۱۲]

یعنی این راه یک موضوعیت هم دارد، فقط رسیدن به احکام نیست. این موضوع را بعنوان مثال عرض کردم، این برای کسانی است که حقیقت را فهمیدند و قبول کردند. طبعاً بحث ما آن کسانی نیست که حقیقت به آن‌ها نرسیده است، موضوع این است که کسی حقیقت را فهمید و قبول کرد.

بعد یک نفر بگوید مهم نیست و همه مانند هم هستند؟! شما این حرف را از کجا می‌زنید؟ می‌گوید: به دلیل نظام تمدّن اسلامی!

شما برو و معنای خودت را در این تعریف تغییر بده.

بعنوان نمونه ما این روایات را چکار کنیم؟ امام خمینی مرجع تقلید است، این که شرح من نیست که بگویید ذوقی است، و مختص به ایشان هم نیست، بحث جلسه‌ی گذشته هم مختص به ایشان نیست. اگر شما نوع کتب علمای شیعه را ببینید، خواهید دید که مملو از این حرف‌هاست، یعنی فهم عمومی‌شان از این متون این بوده است.

بعد شما می‌گویید مهم نیست و چه اهمیتی دارد و همه مانند هم هستند؟! نخیر!

اهمیّتِ تشیّع در بیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

اجازه بدهید که آسیب‌شناسی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را هم برای شما بخوانم.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حکومت رسید، مردم اجازه نمی‌دادند که حضرت بعضی از کارها را انجام دهند، مردم تحمل عدالتِ همه‌جانبه‌ی حضرت را نداشتند.

بعضی از شیعیان، که خیلی کم بودند، آمدند و به حضرت عرض کردند: قبلاً کارهایی شده است که نیاز به اصلاح دارد، شما بعضی از مشکلات را چه زمانی اصلاح می‌کنید؟ با اینکه شما تشریف آورده‌اید الآن جامعه کامل اسلامی نیست، چه زمانی بدعت‌های قبلی را اصلاح می‌کنید؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ»[۱۳]… همینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بخواهد یک حرف خاص بزند، با این‌ها می‌زند، نه با همه، نشان چیست؟

حضرت فرمود: «قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَهُ قَبْلِی أَعْمَالاً» حاکمان قبل از من…

اهمیتِ حکومت

الآن بحث ما حکومت نیست، اینکه امروز دنیا اینقدر به دنبال این است که حکومت ما را بزند (با همه‌ی مشکلاتی که داریم)، ما متوجّه علّت نیستیم، البته بدون اینکه من بخواهم مشکلات و دلار بیش از نود هزار تومان و فشار سنگین و تورّم را انکار کنم، ما خبر نداریم که او کجا را می‌بیند.

یک آدم می‌تواند به اندازه‌ی یک آدم کار کند، این آقای علامه سید محمدرضا حسینی جلالی اعلی الله مقامه الشّریف که دیروز در قم مقدّسه تشییع و امروز در حرم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دفن شد، که نه مجلس قم و نه مجلس عراق در شأن ایشان نبود؛ کسی که ده‌ها هزار صفحه مطلب در راه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نوشته است، عمده‌ی کارهای ایشان هم حدیث اهل بیت و سیره‌ی اهل بیت و نسخ مهم دفاع از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بوده است، ولی چون مردم ایشان را نمی‌شناختند، متأسفانه کم رفتند. خیلی‌ها محروم شدند، یعنی اکثریت مطلق از تشییع او محروم شدند، امیدوارم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را در آغوش بگیرد، متأسفانه دچار غربت شد.

غربت برای ما بد است، یعنی ما هنوز نفهمیده‌ایم چنین آدم مهم و تراز اولی، کسی در سطح علامه امینی رضوان الله تعالی علیه یا بالاتر، با زحماتی بیش از علامه امینی… البته خدا می‌داند، مسلّم است که من از باطن امور خبر ندارم، چون علامه امینی رضوان الله تعالی علیه شاخص تلاش است، می‌خواهیم بدانید ایشان خیلی زحمت کشیده بود.

ضریب اثر اگر یک آدم، یک آخوند، ولو مهم، با ضریب اثر یک حکومت تفاوت دارد. حکومت اگر یک گام خوب بردارد، ممکن است اثر پانصد ساله داشته باشد، اگر یک گام کج هم بردارد، ممکن است انحراف پانصد ساله درست کند.

هر جایی که تشیّع اجتماع دارد، یا جمعیت حنفی‌هاست، یا جمعیت شافعی‌‌هاست، یا جمعیت مالکی‌هاست، یا وهابیت عربستان است، یک حکومت آنجا بوده است که آن مکتب را تقویت کرده است. هر حکومتی با هر مذهبی درگیر شده است، آن مذهب از بین رفته است. خیال نکنید معتزله (البته غیر از زیدی‌های یمن که بخشی از آن‌ها در اعتقاد «معتزلی» هستند) از بین رفت، برای این بود که ضعیف بود. زمانی وقتی شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه می‌خواهد مباحثه کند، اشعری ها را (که الآن عمده‌ی اهل سنّت عالم بجز وهابیت، اشعری هستند) اصلاً حساب نمی‌کرده است، مدام می‌گوید زیدیه و معتزله چه می‌گویند و ما چه می‌گوییم، حرف‌های آن‌ها اینقدر سخیف نبود، ولی حکومت‌ها این‌ها را از بین بردند و منقرض کردند.

حکومت منقرض می‌کند یا توسعه می‌دهد، حکومت مهم است.

بروید و تاریخ را ببینید، با همه‌ی مشکلاتی که هست، با همه‌ی فجایعی که گاهی رخ می‌دهد، بروید و تاریخ را ببینید که در کدام موسم و تاریخ، ساعت ۱۲ شب جلسه برگزار می‌کردند تا جوانان شیعه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بنشینند و راجع به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین گفتگو کنند؟

البته بدون اینکه بخواهیم مشکلات را انکار کنیم.

ما آبان همین امسال از نمایشگاه شارجه کتاب خریدیم، اسفندماه که می‌خواستیم مقداری از بدهی خودمان را پرداخت کنیم، دلار حوالی شصت هزار تومان دریافت کرده بودیم و دلار حوالی نود و چهار هزار تومان پرداخت کردیم! این‌ها چیزی نیست که من بخواهم بگویم متوجه نمی‌شود، اتفاقاً خوب متوجه می‌شوم، چون بدهی ما به دلار و درهم است.

دنیا به چه دلیل می‌خواهد ما را بزند و از بین ببرد؟ چون حکومت شیعه است (با همه‌ی مشکلاتی که دارد).

حیف است در ماه مبارک رمضان بخواهم راجع به مشکلات حرف بزنم، شما هم خوب می‌دانید.

شما تاریخ را ببینید و ببینید کجای تاریخ بزرگداشت فاطمیه داشتیم؟ این بدین معنا نیست که فاطمیه نبوده است، در همین جلسات فاطمیه هم عرض کردیم که شیعیان از قرن دوم برای فاطمیه گریه می‌کردند، اما این توسعه‌ی امروزی وجود نداشت، امروز در کشور ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای نوع جوانان مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین روشن است، سطح اطلاعات شیعیان (با همه‌ی مشکلاتی که هست) با بقیه‌ی کشورها قابل قیاس نیست.

همین منبرهایی که در این جلسات نقد می‌کنیم… نوع منبرها را میانگین بگیرید و با بقیه‌ی کشورهای شیعه مقایسه کنید، و خیلی چیزهای دیگر از قبیل دینداری و فهم دین و…

مدام ما را با قدما فریب ندهند، در بین قدما بزرگان بودند اما فجایع هم بوده است، انسان نباید پرده‌دری کند، البته این بدین معنا نیست که بگویم الآن خوب هستیم و خوشحال باشیم، ولی الآن اینطور نیست که بگوییم لزوماً قدیم بهتر یا بدتر بودیم، اما احتمالاً قدیم به مراتب بدتر بودیم.

همین شناختی که از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نداریم، صد برابرِ شناختِ قدماست. کتبی که برای دوره‌ی قاجار است و پیاده و چاپ شده است را ببینید، امروز شما نمی‌توانید آن‌ها را بخوانید.

منظور بنده افراد باسواد نیست، اما بی‌سوادها هم از جهات مختلف رشد کرده‌اند.

آیا به نقطه‌ی مطلوب رسیده‌ایم؟ نخیر!

همه‌ی مشکلات هست، هم مشکلات اقتصادی، هم مشکلات دیگر، هم از خلاف‌ها و بد عمل کردن‌ها زیاد گله داریم… اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَهُ قَبْلِی أَعْمَالاً»… زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بعد از پیغمبر «منافق» زیاد بود، اما آن چیزی که به اسلام ضربه زد «حکومت طاغوت» بود، لذا حضرت از عبارت «حاکمان قبل از من» استفاده می‌کند، نه از عبارتِ «منافقین».

ادامه‌ی بحث «اهمیّتِ تشیّع در بیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه»

این‌ها چکار کردند؟ «قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَهُ قَبْلِی أَعْمَالاً خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِینَ لِخِلاَفِهِ» این‌ها عمداً با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مخالفت کردند.

این همان چیزی است که بارها شنیده‌اید فخر رازی می‌گفت: نگاه می‌کردند علی چکار می‌کند، برخلاف آن عمل می‌کردند!

این کار را هم عمداً انجام می‌دادند، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مواظب رفتار و سنّت و دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.

از «الله اکبَر» و «لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ، إنَّ الْحَمدَ وَالنِّعمَهَ لَکَ وَالْمُلکَ، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیکَ» بگیرید تا انگشتر به دست راست داشتن، تا صلوات بر آل پیامبر فرستادن، تا نماز شکسته در سفر، تا تمام احکام، عمداً…

سال‌های قبل در همین مجلس خوانده‌ام که می‌گوید: «قَالَ النَّبِی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم» که اینطور صلوات بفرستید: «اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ»!!!

می‌پرسند: پس چرا می‌گویی «قَالَ النَّبِی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّم»؟

می‌گوید: چون این شعار شیعه است و ما مخالفت می‌کنیم!

ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است:‌ «لَا تُصَلُّوا عَلَیَّ الصَلَاهَ البَترَاء» صلوات دُم بریده و نصفه نفرستید…

«ابن حجر مکّی» در «الصواعق المحرقه» می‌گوید پیامبر فرمود به من اینطور صلوات نفرستید،[۱۴] همانجایی که می‌گوید…

در یاد دارم که سخاوی کتابی به اسم «استجلاب ارتقاء الغرف بحب أقرباء الرسول و ذوی الشرف» دارد که «دارالبشائر» این را چاپ کرده است و PDF آن در اینترنت موجود است، او می‌گوید این کتاب را در مدح اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نوشته است. انتهای کار محققین کتاب می‌گویند: نتایج تحقیق از این کتاب این شد که ما واجب می‌دانیم بر «آل رسول خدا مقرون به نامش صلی الله علیه و سلّم صلوات بفرستیم»!!! یعنی می‌گوید ما واجب می‌دانیم، ولی همانجا هم نمی‌فرستد!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرمایند: «مُتَعَمِّدِینَ لِخِلاَفِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ»، عهد را نقض کردند، میثاق را شکستند، چیزی از عهد نماند، همه‌ی عهد را نقض کردند، «مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ» سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را جابجا کردند و تغییر دادند و از بین بردند…

بگونه‌ای که ابن عباس می‌گوید یک نفر آمد و شبیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز می‌خواند، بعد از ذکر رکوع و سجده «الله اکبَر» می‌گفت. ناگهان کسی خندید!

پرسیدم چرا می‌خندی؟ گفت: این دیوانه را ببین!

ابن عباس می‌گوید: من گفتم این نمازِ پیغمبر است! تو مسخره می‌کنی؟

آنقدر سنّت را عوض کردند که اگر کسی می‌خواست آن نماز را بخواند، به او می‌خندیدند و او را مسخره می‌کردند. این شخص جهل داشت و نمی‌دانست.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ» سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بهم زدند، «وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا» اگر من بخواهم مردم را به این سمت ببرم که این نقض عهدها و تغییرها و بدعت‌ها و خلاف‌ها را ترک کنید و به دین برگردید، «وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا» و به آن چیزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ما یاد داده است جابجا کنم، «وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» و به زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برگردانم، «لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی» همه‌ی لشکر من می‌روند، «حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی» تنها می‌شوم، «أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ» مگر چند نفر شیعه‌ی من بمانند! نه لشکرِ هزار نفری که به صفین رفت!

این‌ها چه ویژگی‌ای دارند که نمی‌روند؟ «اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» چون این‌ها فهمیده‌اند قرآن کریم و کلام قطعی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امامت مرا بیان کرده است.

یعنی اگر کسی زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شیعه‌ی امیرالمؤمنین نبود، با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درگیر می‌شد!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند اگر من این امور را اصلاح کنم، این‌ها رها می‌کنند و می‌روند! کمااینکه حکمیت را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تحمیل کردند، کمااینکه وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آتش‌بس امضاء کردند، به ران مبارک حضرت خنجر زدند.

پس یعنی فقط متفرق نمی‌شدند، بلکه اگر می‌توانستند می‌کشتند!

چرا؟ چون فقط شیعیانی می‌مانند که «عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»!

حال شما بگو تفاوتی ندارد!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آسیب‌شناسی می‌فرمایند اگر این‌ها امامت مرا می‌دانستند، از کنار من نمی‌رفتند.

علّت غربتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چیست؟ چون آن مردم یا جاهل دارند و یا انکار کردند و شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیستند.

شما هر تحلیلی که می‌خواهید در سیره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کنید که چه اتفاقی شد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مظلوم شد، باید از سقیفه پیدا کنید، نه اینکه بگویید اشعث آمد.

مسلماً ان شاء الله خدای متعال اشعث را لعنت کند، اما یک چاله‌ای بود که اشعث آن‌ها را در آن چاله انداخت.

تحلیل خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این است که اگر من غریب می‌شوم، چون پیرو مکتب من نیستند.

آنقدر سطح این‌ها پایین است که ناگهان بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و معاویه شک می‌کنند!

الآن شما باور نمی‌کنید جامعه‌ی ما آنقدر تنزّل پیدا کند که امروز کسی حتّی بین من و معاویه شک کند!

این‌ها چه مشکلی دارند که بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و معاویه شک می‌کنند؟ خود حضرت تحلیل می‌کنند و می‌فرمایند این‌ها اینطور نیستند که «عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ».

نگاهِ دستگاهِ خلافت

اگر شما این مسیری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آورد و فرمود اگر می‌خواهید خیال من راحت شود که شما نجات پیدا کرده‌اید و ضلالت پیدا نمی‌کنید و بعد از من گمراه نشوید، یک راه دارد، اگر شما این راه را نروید گمراه می‌شوید. وقتی گمراه شوید مانند آدمی که سیستم او را هک کرده‌اند، انگار خنگ شده‌اند، بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و معاویه شک می‌کنند، وای بحال…

این تحلیلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

نگاه «همه خوب هستند»، نگاه دستگاه خلافت است، اینکه بگویند «همه صحابه‌ی پیامبر هستند»، نگاه دستگاه خلافت است.

قرآن کریم در مورد انبیاء، با اینکه همه‌شان عصمت داشتند و هدایتگر هستند، می‌فرماید همه مانند هم نیستند، «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»،[۱۵] و بعد در هدایت، باید شما به سراغ آن کسی بروید که امام شماست.

حال کسی بگوید مهم نیست که امام شما قاتل است یا مظلوم، خون‌ریز است یا مهربان، شرابخوار است یا زاهد، کلّاشِ دزد است یا پاک‌دست؛ به نظر شما چه کسی این حرف را می‌زند؟ چه کسی شروط را برمی‌دارد؟ کسی که شروط را ندارد؛ چون بودنِ شروط به ضرر من است که هیچ چیزی ندارم، وگرنه اگر من هم چهار شرط مهم داشتم که می‌گفتم باید این شروط باشد.

روضه و توسّل به حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام

شب جمعه است و ان شاء الله حتماً عزیزان اینجا توسّل می‌کنند.

در کربلا هر شهیدی ویژگی خاصّ خودش را دارد، در کربلا یک شهید هست که امام حسین علیه السلام بالای سر او فرموده است: دیدن این صحنه برای من سخت است!

او شهیدی است که مسیر خود را از قبل انتخاب کرده است.

وقتی جنگ می‌شد، اینطور نیست که صد نفر به میدان بروند، چند نفر به میدان می‌روند، بعد جنگ مغلوبه می‌شود و با یکدیگر می‌جنگند. کسانی که تنهایی به میدان می‌روند یا میدان‌داری می‌کنند رجز می‌خوانند، وگرنه بقیه رجز نمی‌خوانند. رجز برای جنگ تن به تن است.

در بدر مثلاً حمزه سلام الله علیه، عُبیده سلام الله علیه و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تن به تن جنگیدند.

جنگ تن به تن کار هر کسی نیست، کار سرباز پیاده‌نظام و سیاهی لشکر نیست. لذا اکثریت مطلق سربازها اصلاً رجز ندارند و رجز مورد نیازشان نیست. شهیدی که رجز دارد، یعنی جایگاه نظامی او در حدی است که میدان‌داری می‌کند.

شهیدی که می‌خواهیم امشب به او پناه ببریم، رجز دارد، یعنی جزو این‌هاست.

در کربلا نوجوانی به نام «عَمرو بن جُناده» بود که رجز نداشت، وقتی پدر او شهید شد، آمد و به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرض کرد که اجازه بدهید تا به میدان بروم، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: مادر تو هم جزو کسانی است که اینجا حضور دارد، مادرت به تازگی همسر خود را از دست داده است. «عمرو بن جناده» عرض کرد: مادرم مرا فرستاده است!

وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این نوجوان مصمم را دید، رخصت داد.

این نوجوان که فکر نمی‌کرد به میدان برود، رجز نداشت. لذا رجز تکراری خواند، تنها رجزی که می‌توانست بخواند، رجز آن غلام سیاهی بود که در آن اسم نبود، «عَمرو بن جُناده» هم به میدان رفت و گفت: «أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیر»…

«عمرو بن جناده» شهید شد و سر او را به دامان مادرش انداختند، مادرش با این سر یا به یکی از این رذل‌ها زد و یا به سمت‌شان پرت کرد و گفت: ما چیزی که در راه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داده باشیم را پس نمی‌گیریم…

اما شهید امشب با اینکه نوجوان است رجز دارد، یعنی فکرهای خود را از قبل کرده است، تصمیم گرفته است…

خدایا! به حرمت قاسم بن الحسن علیه السلام، امشب ما را جزو سربازان امام زمان ارواحنا فداه بپذیر… ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما جزو لشکر امام زمان ارواحنا فداه باشیم و گوشه‌ای از کار در دست ما باشد.

ما در زیارت جامعه کبیره می‌گوییم: «وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ» من در دولت شما مسئولیت داشته باشم، «وَ یَکِرُّ فِی رَجْعَتِکُمْ وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ وَ یُشَرَّفُ فِی عَافِیَتِکُمْ» اگر مردم هم در رجعت شما برگردم…

حضرت قاسم علیه السلام رجز داشت، یعنی از قبل تصمیم گرفته است که به میدان بروم.

به میدان رفتم چه بگویم؟ پدرم تا زمانی که زنده بود، هوای برادر خود را داشت، امامِ امام حسین علیه السلام بود، امام حسین علیه السلام در محضر امام حسن علیه السلام، از عظمت امام حسن علیه السلام سخن نمی‌گفت، همانطور که امام حسن علیه السلام در محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض می‌کرد من خجالت می‌کشم که سخن بگویم، امام حسین علیه السلام با همه‌ی عظمتی که داشت، نقطه‌ی امیدِ انبیاء، رحمت واسعه‌ی خدا، در محضر امام حسن علیه السلام صحبت نمی‌کرد.

حضرت قاسم علیه السلام می‌داند که اگر پدر بود، الآن عمو اینقدر مظلوم و غریب نمی‌شد… جای پدر خالی است که اینجا را ببیند، مقابل چشم عمو و فرزندانش آب را روی زمین می‌ریزند…

آن چیزی که در منابع قدیمی هست اینطور است، راوی می‌گوید در آفتاب وسط روز از دور نظاره می‌کردم، دیدم «قَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ»[۱۶] نوجوانی به محضر حسین بن علی [علیه السلام] آمد، «کَأنَّهُ شِقَّهُ قَمَر»[۱۷] مانند تکه‌ی ماه بود…

امام هادی علیه السلام در آن زیارتنامه به حضرت قاسم علیه السلام می‌فرماید: خدا مرا جزو رفقای تو در بهشت قرار دهد…

«قَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ کَأنَّهُ شِقَّهُ قَمَر» مانند تکه‌ی ماه بود، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دید که او چقدر شبیه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه است، دلِ حضرت رفت… این‌ها هم ربیع ایتام هستند و نمی‌توانند «نه» بگویند، ولی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امتناع کرد و فرمود: برگرد.

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دید شمشیر حضرت قاسم علیه السلام روی زمین کشیده می‌شود و لباس عربی به تن دارد، فرمود: اصلاً امکان ندارد، برگرد…

ولی او تصمیم خودش را گرفته بود که من نمی‌توانم تحمّل کنم و جسارت به ناموس خدا را ببینم، برای همین اصرار کرد، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم امتناع کرد، در نهایت «فَلَم یَزَلِ الغُلامُ یُقَبِّلُ یَدَیهِ ورِجلَیهِ» حضرت قاسم علیه السلام آمد که دست امام حسین علیه السلام را ببوسد که حضرت ممانعت کرد، به پای حضرت افتاد… دیگر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خلع سلاح شد، یتیمِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را در آغوش گرفت، «جَعَلا یَبکِیانِ حَتّى غُشِیَ عَلَیهِما»، دیده‌بان دشمن می‌گوید آنقدر گریه کردند که من فکر کردم از حال رفتند… انگار امام حسین علیه السلام دوباره می‌خواهد امام حسن علیه السلام را از دست بدهد…

وقتی حضرت قاسم علیه السلام به سمت دشمن رفت، «خَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّیهِ» صورت او از اشک خیس بود؛ از چه چیزی؟ صدای او بلند شد: «انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن *** سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن»، بابا! جای شما خالی است… جهت گریه‌ام چیست؟ «هَذَا حُسَینٌ کَالأسِیرِ المُرتَهَن» نامردها! چند نفر به یک نفر؟!

رفت و جنگید، خلاصه می‌کنم و بعضی مطالب هم نمی‌توانم بگویم…

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه منتظر ایستاده بود، دید صدای نحیفی از زیر دست و پا گفت: «عَلَیکَ مِنِّی السَّلاَم یَا عَمَّاه»

وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خود را بالای سر او رساند و این چند نفرِ بالای سر او را ناکار کرد، «فَإِذا بِالحُسَینِ علیه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ» وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خود را بالای سر او رساند، «وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ» دید پا به زمین می‌کشد…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۸ (وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ ۚ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ ۖ وَکَلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ ۚ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا)

[۵] الکافی، جلد ۸، صفحه ۵۸ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ اَلْهِلاَلِیِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَلاَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ خَلَّتَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَیُنْسِی اَلْآخِرَهَ أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَهً وَ إِنَّ اَلْآخِرَهَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَهً وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَهِ وَ لاَ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْیَا فَإِنَّ اَلْیَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٍ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا حُکْمُ اَللَّهِ یَتَوَلَّى فِیهَا رِجَالٌ رِجَالاً أَلاَ إِنَّ اَلْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اِخْتِلاَفٌ وَ لَوْ أَنَّ اَلْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یَخْفَ عَلَى ذِی حِجًى لَکِنَّهُ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیُجَلَّلاَنِ مَعاً فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی اَلشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا اَلَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْکُمْ فِتْنَهٌ یَرْبُو فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ یَجْرِی اَلنَّاسُ عَلَیْهَا وَ یَتَّخِذُونَهَا سُنَّهً فَإِذَا غُیِّرَ مِنْهَا شَیْءٌ قِیلَ قَدْ غُیِّرَتِ اَلسُّنَّهُ وَ قَدْ أَتَى اَلنَّاسُ مُنْکَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ اَلْبَلِیَّهُ وَ تُسْبَى اَلذُّرِّیَّهُ وَ تَدُقُّهُمُ اَلْفِتْنَهُ کَمَا تَدُقُّ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ وَ کَمَا تَدُقُّ اَلرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ لِغَیْرِ اَلْعَمَلِ وَ یَطْلُبُونَ اَلدُّنْیَا بِأَعْمَالِ اَلْآخِرَهِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَهُ قَبْلِی أَعْمَالاً خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِینَ لِخِلاَفِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اِسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ اَلْحُکْمَ فِی اَلْفُرُوجِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ اَلْعَطَایَا وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُعْطِی بِالسَّوِیَّهِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ اَلْمِسَاحَهَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ اَلْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ اَلرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ اَلْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ اَلْمَسْحَ عَلَى اَلْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى اَلنَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلاَلِ اَلْمُتْعَتَیْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّکْبِیرِ عَلَى اَلْجَنَائِزِ خَمْسَ تَکْبِیرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ اَلنَّاسَ اَلْجَهْرَ بِ‍ «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ »  وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَسْجِدِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى حُکْمِ اَلْقُرْآنِ وَ عَلَى اَلطَّلاَقِ عَلَى اَلسُّنَّهِ وَ أَخَذْتُ اَلصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ اَلْوُضُوءَ وَ اَلْغُسْلَ وَ اَلصَّلاَهَ إِلَى مَوَاقِیتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ اَلْأُمَمِ إِلَى کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّی وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ اَلنَّاسَ أَنْ لاَ یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِی فَرِیضَهٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِی اَلنَّوَافِلِ بِدْعَهٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ اَلْإِسْلاَمِ غُیِّرَتْ سُنَّهُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ اَلصَّلاَهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَهِ جَانِبِ عَسْکَرِی مَا لَقِیتُ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ مِنَ اَلْفُرْقَهِ وَ طَاعَهِ أَئِمَّهِ اَلضَّلاَلَهِ وَ اَلدُّعَاهِ إِلَى اَلنَّارِ وَ أَعْطَیْتُ مِنْ ذَلِکَ سَهْمَ ذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا یَوْمَ اَلْفُرْقٰانِ یَوْمَ اِلْتَقَى اَلْجَمْعٰانِ »  فَنَحْنُ وَ اَللَّهِ عَنَى بِذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَرَنَنَا اَللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ تَعَالَى «فَلِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْیَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ»  فِینَا خَاصَّهً: «کَیْ لاٰ یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیٰاءِ مِنْکُمْ وَ مٰا آتٰاکُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ»  فِی ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ : «إِنَّ اَللّٰهَ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ »  لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَهً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اَللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِیَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا فِی سَهْمِ اَلصَّدَقَهِ نَصِیباً أَکْرَمَ اَللَّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ أَکْرَمَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ أَنْ یُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ اَلنَّاسِ فَکَذَّبُوا اَللَّهَ وَ کَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا کِتَابَ اَللَّهِ اَلنَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اَللَّهُ لَنَا مَا لَقِیَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِینَا بَعْدَ نَبِیِّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ «وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ»  عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ .)

[۶] صحیح مسلم، جلد ۲، صفحه ۸۹۶ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، وَابْنُ بَشَّارٍ، قَالَ ابْنُ الْمُثَنَّى: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَهُ، عَنْ قَتَادَهَ، قَالَ: قَالَ عَبْدُ اللهِ بْنُ شَقِیقٍ: کَانَ عُثْمَانُ یَنْهَى عَنِ الْمُتْعَهِ، وَکَانَ عَلِیٌّ یَأْمُرُ بِهَا، فَقَالَ عُثْمَانُ لِعَلِیٍّ: کَلِمَهً، ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ: ” §لَقَدْ عَلِمْتَ أَنَّا قَدْ تَمَتَّعْنَا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: أَجَلْ، وَلَکِنَّا کُنَّا خَائِفِینَ “)

[۷] شرح چهل حدیث( اربعین حدیث)، صفحه ۵۷۴ – اصل حدیث در الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۷۲ (أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو غَالِبٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلزُّرَارِیُّ ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عَمِّی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ اَلْجَهْمِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ اَلطَّیَالِسِیُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْعَلاَءُ بْنُ رَزِینٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ اَلثَّقَفِیِّ ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ) عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ): «فَأُوْلٰئِکَ یُبَدِّلُ اَللّٰهُ سَیِّئٰاتِهِمْ حَسَنٰاتٍ وَ کٰانَ اَللّٰهُ غَفُوراً رَحِیماً»  . فَقَالَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): یُؤْتَى بِالْمُؤْمِنِ اَلْمُذْنِبِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ حَتَّى یُقَامَ بِمَوْقِفِ اَلْحِسَابِ، فَیَکُونُ اَللَّهُ (تَعَالَى) هُوَ اَلَّذِی یَتَوَلَّى حِسَابَهُ، لاَ یُطْلِعُ عَلَى حِسَابِهِ أَحَداً مِنَ اَلنَّاسِ، فَیُعَرِّفُهُ ذُنُوبَهُ حَتَّى إِذَا أَقَرَّ بِسَیِّئَاتِهِ قَالَ اَللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) لِمَلاَئِکَتِهِ: بَدِّلُوهَا حَسَنَاتٍ وَ أَظْهِرُوهَا لِلنَّاسِ. فَیَقُولُ اَلنَّاسُ حِینَئِذٍ: مَا کَانَ لِهَذَا اَلْعَبْدِ سَیِّئَهٌ وَاحِدَهٌ، ثُمَّ یَأْمُرُ اَللَّهُ بِهِ إِلَى اَلْجَنَّهِ ، فَهَذَا تَأْوِیلُ اَلْآیَهِ، وَ هِیَ فِی اَلْمُذْنِبِینَ مِنْ شِیعَتِنَا خَاصَّهً .)

[۸] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۰

[۹] سوره مبارکه طارق، آیه ۹

[۱۰] سوره مبارکه فرقان، آیه ۲۷ (وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا)

[۱۱] سوره مبارکه عبس، آیات ۳۴ تا ۳۶

[۱۲] شرح چهل حدیث( اربعین حدیث)، صفحه ۵۷۵

[۱۳] الکافی، جلد ۸، صفحه ۵۸ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ اَلْهِلاَلِیِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَلاَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ خَلَّتَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَیُنْسِی اَلْآخِرَهَ أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَهً وَ إِنَّ اَلْآخِرَهَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَهً وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَهِ وَ لاَ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْیَا فَإِنَّ اَلْیَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٍ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا حُکْمُ اَللَّهِ یَتَوَلَّى فِیهَا رِجَالٌ رِجَالاً أَلاَ إِنَّ اَلْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اِخْتِلاَفٌ وَ لَوْ أَنَّ اَلْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یَخْفَ عَلَى ذِی حِجًى لَکِنَّهُ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیُجَلَّلاَنِ مَعاً فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی اَلشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا اَلَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْکُمْ فِتْنَهٌ یَرْبُو فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ یَجْرِی اَلنَّاسُ عَلَیْهَا وَ یَتَّخِذُونَهَا سُنَّهً فَإِذَا غُیِّرَ مِنْهَا شَیْءٌ قِیلَ قَدْ غُیِّرَتِ اَلسُّنَّهُ وَ قَدْ أَتَى اَلنَّاسُ مُنْکَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ اَلْبَلِیَّهُ وَ تُسْبَى اَلذُّرِّیَّهُ وَ تَدُقُّهُمُ اَلْفِتْنَهُ کَمَا تَدُقُّ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ وَ کَمَا تَدُقُّ اَلرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ لِغَیْرِ اَلْعَمَلِ وَ یَطْلُبُونَ اَلدُّنْیَا بِأَعْمَالِ اَلْآخِرَهِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَهُ قَبْلِی أَعْمَالاً خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِینَ لِخِلاَفِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اِسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ اَلْحُکْمَ فِی اَلْفُرُوجِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ اَلْعَطَایَا وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُعْطِی بِالسَّوِیَّهِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ اَلْمِسَاحَهَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ اَلْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ اَلرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ اَلْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ اَلْمَسْحَ عَلَى اَلْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى اَلنَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلاَلِ اَلْمُتْعَتَیْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّکْبِیرِ عَلَى اَلْجَنَائِزِ خَمْسَ تَکْبِیرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ اَلنَّاسَ اَلْجَهْرَ بِ‍ «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ »  وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَسْجِدِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى حُکْمِ اَلْقُرْآنِ وَ عَلَى اَلطَّلاَقِ عَلَى اَلسُّنَّهِ وَ أَخَذْتُ اَلصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ اَلْوُضُوءَ وَ اَلْغُسْلَ وَ اَلصَّلاَهَ إِلَى مَوَاقِیتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ اَلْأُمَمِ إِلَى کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّی وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ اَلنَّاسَ أَنْ لاَ یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِی فَرِیضَهٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِی اَلنَّوَافِلِ بِدْعَهٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ اَلْإِسْلاَمِ غُیِّرَتْ سُنَّهُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ اَلصَّلاَهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَهِ جَانِبِ عَسْکَرِی مَا لَقِیتُ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ مِنَ اَلْفُرْقَهِ وَ طَاعَهِ أَئِمَّهِ اَلضَّلاَلَهِ وَ اَلدُّعَاهِ إِلَى اَلنَّارِ وَ أَعْطَیْتُ مِنْ ذَلِکَ سَهْمَ ذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا یَوْمَ اَلْفُرْقٰانِ یَوْمَ اِلْتَقَى اَلْجَمْعٰانِ »  فَنَحْنُ وَ اَللَّهِ عَنَى بِذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَرَنَنَا اَللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ تَعَالَى «فَلِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْیَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ»  فِینَا خَاصَّهً: «کَیْ لاٰ یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیٰاءِ مِنْکُمْ وَ مٰا آتٰاکُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ»  فِی ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ : «إِنَّ اَللّٰهَ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ »  لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَهً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اَللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِیَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا فِی سَهْمِ اَلصَّدَقَهِ نَصِیباً أَکْرَمَ اَللَّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ أَکْرَمَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ أَنْ یُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ اَلنَّاسِ فَکَذَّبُوا اَللَّهَ وَ کَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا کِتَابَ اَللَّهِ اَلنَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اَللَّهُ لَنَا مَا لَقِیَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِینَا بَعْدَ نَبِیِّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ «وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ»  عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ .)

[۱۴] الصواعق المحرقه على أهل الرفض والضلال والزندقه، جلد ۲ ، صفحه ۴۳۰

[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۳ (تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۘ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ ۖ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ۚ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ ۗ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَٰکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ)

[۱۶] لهوف، صفحه ۱۱۳ (فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ.)

[۱۷] مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۲۷ (خَرَجَ مِن بَعدِهِ [أی بَعدِ عَونِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ جَعفَرٍ] عَبدُ اللّهِ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ فی بَعضِ الرِّوایاتِ، وفی بَعضِ الرِّوایاتِ‏ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغیرٌ لَم یَبلُغِ الحُلمَ فَلَمّا نَظَرَ إلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام اعتَنَقَهُ، وجَعَلا یَبکِیانِ حَتّى غُشِیَ عَلَیهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ فَأَبى عَمُّهُ الحُسَینُ علیه السلام أن یَأذَنَ لَهُ، فَلَم یَزَلِ الغُلامُ یُقَبِّلُ یَدَیهِ ورِجلَیهِ ویَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّى أذِنَ لَهُ، فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّیهِ وهُوَ یَقولُ: انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن وحَمَلَ وکَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَهُ قَمَرٍ، وقاتَلَ فَقَتَلَ عَلى صِغَرِ سِنِّهِ خَمسَهً وثَلاثینَ رَجُلًا. قالَ حُمَیدُ بنُ مُسلِمٍ: کُنتُ فی عَسکَرِ ابنِ سَعدٍ، فَکُنتُ أنظُرُ إلَى الغُلامِ وعَلَیهِ قَمیصٌ وإزارٌ ونَعلانِ قَدِ انقَطَعَ شِسعُ إحداهُما ما أنسى أنَّهُ کانَ شِسعَ الیُسرى فَقالَ عَمرُو بنُ سَعدٍ الأَزدِیُّ: وَاللّهِ لَأَشُدَّنَّ عَلَیهِ! فَقُلتُ: سُبحانَ اللّهِ! ما تُریدُ بِذلِکَ؟ فَوَاللّهِ لَو ضَرَبَنی ما بَسَطتُ لَهُ یَدی، یَکفیکَ هؤُلاءِ الَّذینَ تَراهُم قَدِ احتَوَشوهُ. قالَ: وَاللّهِ لَأَفعَلَنَّ! وشَدَّ عَلَیهِ، فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّیفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ وصاحَ: یا عَمّاه! فَانقَضَّ عَلَیهِ الحُسَینُ علیه السلام کالصَّقرِ، وتَخَلَّلَ الصُّفوفَ، وشَدَّ شِدَّهَ اللَّیثِ الحَرِبِ، فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّیفِ فَاتَّقاهُ بِیَدِهِ، فَأَطَنَّها مِنَ المِرفَقِ فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ، فَحَمَلَت خَیلُ أهلِ الکوفَهِ لِیَستَنقِذوهُ، فَاستَقبَلَتهُ بِصُدورِها ووَطِئَتهُ بِحَوافِرِها، فَماتَ. وَانجَلَتِ الغَبرَهُ فَإِذا بِالحُسَینِ علیه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ، وَالحُسَینُ یَقولُ: عَزَّ وَاللّهِ عَلى عَمِّکَ أن تَدعُوَهُ فَلا یُجیبَکَ، أو یُجیبَکَ فَلا یُعینَکَ، أو یُعینَکَ فَلا یُغنِیَ عَنکَ، بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ، الوَیلُ لِقاتِلِکَ! ثُمَّ احتَمَلَهُ، فَکَأَنّیأنظُرُ إلى رِجلَیِ الغُلامِ تَخُطّانِ الأَرضَ، وقَد وَضَعَ صَدرَهُ إلى صَدرِهِ، فَقُلتُ فی نَفسی، ماذا یَصنَعُ بِهِ؟ فَجاءَ بِهِ حَتّى ألقاهُ مَعَ القَتلى مِن أهلِ بَیتِهِ، ثُمَّ رَفَعَ طَرفَهُ إلَى السَّماءِ وقالَ: اللّهُمَّ أحصِهِم عَدَداً، ولا تُغادِر مِنهُم أحَداً، ولا تَغفِر لَهُم أبَداً! صَبراً یا بَنی عُمومَتی صَبراً یا أهلَ بَیتی، لا رَأَیتُم هَواناً بَعدَ هذَا الیَومِ أبَداً.)