یک جریانی بین مرحوم میرزای شیرازی (اعلی الله مقامه الشّریف) و ناصر الدّین شاه پیش آمد؛ علمای ما آن زمان آزادی ابداً نداشتند. شما نامهنگاریهای علما را با سلاطین بخوانید حیرتزده میشوید، از کرنش و تواضع حیرتانگیزی که علما دارند. دلیل آن هم این است که اگر این کار را نمیکردند، اینها سلاطین جور بودند، مثل الآن نبود که یک بچّه مثل من هم راحت حرف میزند. وقتی میگویم فقها یعنی میرزای شیرازی مقابل ناصر الدّین شاه کرنش میکند، یعنی صاحب عروه در برابر شاه عثمانی سنّی کرنش میکند، یعنی مجبور است. مجبور است با تقیّه رفتار بکند. وقتی میرزای شیرازی چند بار خواهش میکند نامههای ایشان وجود دارد، اوّلش بسیار مؤدّبانه است که آقا این حرام صریح قرآن است که گردن مسلمین را به دست کفّار بدهی «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»[۱] امتیاز مطلق دادی به اینها، اینها را مسلّط کردی. دربارهی توتون و تنباکو و قهوه و سیگار ما حق نداریم زیر یوغ کفّار برویم وای به حال مسائل دیگر خود، مسائل نظامی خود، علمی خود، اقتصادی خود. کجا است میرزای شیرازی ببیند. نامههای ایشان را نگاه بکنید متعدّد است. آقا خلّد الله ملکه، ابقاه الله، ادامه الله ظلّه علی روؤس العوام و الخواص؛ خدا سایهی تو را بر سر علما و مراجع هم حفظ بکند. ناصر الدّین شاه کوتاه نمیآید. مجبور میشود آن فتوای تحریمیّه را بدهد. خوب در این شرایط ناصر الدّین شاه یک چک بدی خورد. حتّی از خود مرحوم میرزا بعداً بعضیها مثل حضرت آیت الله شیبری (حفظه الله) نقل کردند که خود ایشان هم ناراحت بود میگفت: یک سلطان شیعهی نیم بند داشتیم، این هم با ازبکها درگیر بود و هم با افغانها درگیر بود و هم با عثمانیها درگیر بود؛ من مجبور شدم یک مقدار او را تضعیف بکنم، نمیخواستم. اقلاً تشیّع یک حدود و ثغوری برای خود داشت. مجبور شدم. این اثری بود که مرجع تقلید گذاشت.
یکی از فقهای بزرگ آن دوران که… چه دلیلی داشت باید خود شما بروید ببینید و اینها که من هم اسم او را نمیبرم، ایشان دههای منبر میرفت، حضرت آیت الله هم بود، روی منبر قلیان میکشید در دورانی که زن ناصر الدّین شاه جگر نداشت قلیان بکشد. ناصر الدّین شاه گفت: قلیان ما را بیاورید. گفتند: آقا قلیانها را شکستند. گفت: چرا؟ گفت: برای اینکه حرام است. گفت: حرام چیست؟ چه کسی حرام کرده است؟ گفت: همان کسی که من را به تو حلال کرده است. یعنی ضریب نفوذ میرزای شیرازی رفت در کاخ ناصر الدّین شاه، هیچ کسی نمیتوانست در مقابل آن بایستد. یک حضرت آیت اللهِ سیّدی روی منبر، نه در خانهی خود، نه در قهوهخانه روی منبر قلیان کشید، یک دهه.
خطر عالم سوء از یزید بیشتر است. ناصر الدّین شاه ابداً نمیتوانست مقابل حکم میرزا بایستند. چه میتوانست بگوید، چه داشت که بگوید. چه سرمایهای داشت مخالفت بکند، با چه چیزی مخالفت بکند؟ با مرجع اعلی!
پی نوشت
[۱]– سورهی نساء، آیه ۱۴۱٫
پاسخ دهید