همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱ هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز یکشنبه مورخ ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ مصادف با سحر بیست و سومین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «عدالت در حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
مقدّمه
شب گذشته ما بجهتِ اینکه آیه فرموده بود «اعْدِلُوا»[۱] به بحثِ عدالت رسیدیم و این بحث کمی دامنهدار است که قصد داریم ان شاء الله آن را ادامه بدهیم.
شب گذشته در محضرِ آیه هشتم سوره مبارکه مائده بودیم که فرموده بود: «مؤمنان! وقتی میخواهید برای خدای متعال قیام کنید و وقتی میخواهید جایی شهادت بدهید به عدالت شهادت بدهید» و دشمنیها باعث نشود وقتی که زورِ شما رسید ظلم کنید، بعد فرمود: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» عدالت داشته باشید که به تقوا نزدیک است، «وَاتَّقُوا اللَّهَ» از خدا بترسید و باتقوا باشید، «إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».
شب گذشته نکاتی ذیلِ این موضوع عرض کردیم، از انصافِ عجیبِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عرض کردیم، از تقوای حیرتانگیزِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عرض کردیم، از عدالتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عرض کردیم، بحث به اینجا رسید که واقعاً اگر بخواهیم سی شب از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بگوییم و از عدالتِ حضرت نگوییم حتماً تاریخ را تحریف کردهایم! باید حتماً سخن از عدالت به میان بیاید، منتها چون به خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و بسیاری از اهل بیت علیهم السلام هم با چماقِ عدالت حمله کردند لذا این مسئله خیلی مهم است که بدانیم آن چیزی که اولی و پایه و تکیهگاه است «مقامِ ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه» است.
آیات و روایاتِ فراوانی در این زمینه داریم، مثلاً: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ»[۲]، حضرت حق میفرماید: ما پیامبرانمان را با آیتهای روشن که معلوم میشود پیغمبرِ ما هستند ارسال کردیم، «وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ» با اینها کتابِ آسمانی فرستادیم، میزانِ تشخیصِ حق و باطل فرستادیم، تا «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» مردم برای عدالت و قسط قیام کنند.
اگر لازم نبود کتاب و میزان را نمیفرستادیم و خودشان قیام میکردند، عرض کردیم: مشکلِ بزرگِ خوارج این بود که «ولایت» نداشتند و «خود حق پنداری» داشتند، «خود محور پنداری» داشتند.
آنجایی که روشن است و همه میگویند این حق است و آن باطل، یا اینکه همه میگویند آن عدل است و آن دیگری ظلم است که مشخص است، اما آنجایی که محل اختلاف و بحث است باید ذیلِ «ولایت» تعریف بشود، این موضوع را توضیح دادیم.
میخواهیم این بحث را ادامه بدهیم، منتها برای اینکه موضوع خیلی حساس است و باید بحث درست تبیین بشود… ضمناً من هم خیلی متأسف هستم که بسیاری از موضوعاتِ مهم اعتقادیِ ما الآن واردِ دعواهای سیاسی و بازیهای توییتر و غیره شده است، شأنِ این مباحث أجلّ است از اینکه ما این بحثها را دَمِ دستی کنیم و اینها را چماقی برای ضربه زدن به یکدیگر تبدیل کنیم، این بحث مبنایی است، باید روی این بحث فکر بشود و تحلیل بشود تا بعد بخواهیم به آن عمل کنیم، نه اینکه هر کسی از یک طرف چماقی پیدا کند که بر سرِ دیگران بزند.
خودِ «عدالت» که واضح است، باید حق به حقدار برسد، باید از مظلوم دفاع بشود، باید ظالم مجازات بشود، نباید دستِ کسی در جیبِ مردم باشد، آزادیهای اجتماعی به عدالت تقسیم بشود، بدعتهای دینی برطرف بشود، دینِ مَرضیِ خدای متعال به همه برسد، اینها از اولیّاتِ عدالت است.
آیا شما کسی را پیدا میکنید که بگوید من با ظلم موافق هستم و با عدالت مخالف هستم؟ نه! منتها نکتهای که اینجا هست این است که بعضیها پشتِ الفاظ پنهان میشوند که به «عدالتخواهی» ضربه بزنند، بعضیها هم از «عدالتخواهی» سوءاستفاده میکنند، هر دو غلط است، باید دید مبنا چیست. ما هم سعی میکنیم آنچه از فرمایشِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و شیوهی حضرت میفهمیم بگوییم، فعلاً بنا نداریم که به مسائلِ روز تطبیق بدهیم، اینقدر جرأت داریم که بخواهیم این کار را انجام بدهیم ولی بنای ما در این شبها این نبود که از چیزی بجز حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بگوییم.
نقشِ عدالت در قضاوتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
اولاً حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در رفتارِ عادلانه، در شعار و در سیاستهای حکومتی یک عدالتخواهِ صد در صدِ استثنائی هستند که اگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در نظر نگیریم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اصلاً در عالَم نظیر ندارند، از بیان… که فرمودند: اگر من را روی خارهای زمین بکشند و بدنِ مرا تکه تکه کنند و هر بلایی بر سرِ من بیاورند برای من آسانتر است تا اینکه خدای متعال و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ملاقات کنم در حالی که به یک بنده ظلم کردهام، یا مالی از بیت المال، یا مالِ کسی را غصب کرده باشم. یعنی اگر مرا تکه تکه کنند کمتر درد را احساس میکنم تا اینکه بخواهم ظلم کنم.
کمااینکه وقتی به حضرت پیشنهادهایی میدادند که بعضیها را آرام کنند میفرمودند: «أَتَأمُرُونِّى أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ»[۳]، آیا میخواهید من با ستم پیروز بشوم؟ اصلاً این موضوع به چه دردِ من میخورد؟
میخواهیم بگوییم که حواسِ ما هست که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عدالتخواه و عدالتمحور و عدلِ محضی هستند که اصلاً نظیر ندارند. یک نفر نزدِ حضرت رسید و گفت: آقا جان! من میخواهم شما را بشناسم، اگر دو نفر باشند که یک نفر عاشقِ شما باشد و شخصِ دیگر هم کسی باشد که اگر فرصت کند سرِ شما را میبُرَد، اگر بخواهید بینِ اینها قضاوت کنید چکار میکنید؟ آیا حق را به آن دوستِ خودتان میدهید؟ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: «ان هذا شیء لو کان لی» این یک چیزی است که اگر حقِ خودم بود ظلم نمیکردم و بینِ این دو نفر به حق رفتار میکردم، در حالی که بینِ این دو نفر حقّالناس است و خدای متعال حاکم است، این مسئلهای است که دستورِ خدای متعال در آن روشن است. یعنی اگر بینِ مهمترین دشمن و بهترین دوستِ دعوا بشود و بنا باشد که من قضاوت کنم حقمداری میکنم، یعنی اگر معاویه ملعون با مالک اشتر رحمه الله تعالی علیه به دادگاهی بروند که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه قاضی هستند، فرض میکنیم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ببینند اینجا حق با معاویه است حتماً حق را به معاویه میدهند، ولو اینکه معاویه ملعون مهمترین دشمنِ حضرت باشد، اصلاً حضرت حقِ محض و عدلِ محض است، اصلاً درواقع عدل باید از او تبعیّت کند.
نقشِ عدالت در سیاستگذاریِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بخواهند سیاستگذاری کنند، اگر بخواهند ساختارهای بودجه را ببندند، اگر بخواهند برنامهای برای بیت المال بنویسند که چگونه خرج کنند، سیاست باید بر اساسِ عدل باشد. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به مالک اشتر رحمه الله تعالی علیه فرمودند: باید محبوبترین چیز برای تو آن رفتار و سیاستی باشد که بیشترین عدالت در آن است. یعنی اصلاً نه اینکه من تنها بطورِ شخصی عدالتمحور هستم بلکه سیاستِ راهبردیِ من هم «عدالت» است.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به «محمد بن ابی بکر» که پسرخواندهی حضرت بودند نامه نوشتند: «آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَهِ»[۴] تو حتّی در نگاه کردن به مردم حاکم هستی، در حدّ گوشه چشم نگاه کردن به مردم باید مساوات را رعایت کنی. اینکه میگویند حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عدالتمحور هستند نه اینکه فقط در تقسیم غنائم و در دادگاه اینطور باشند، حضرت میفرمایند: حتّی وقتی در حالِ سخنرانی برای مردم هستی فقط به یک طرف نگاه نکن، تو حاکم هستی و برای همه هستی، وقتِ تو برای همه است، بودجهی بیت المال برای همه است، توانِ اجراییِ تو برای همه است؛ یعنی سیاستِ حضرت بر اساسِ عدلِ محض است.
آیا حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از قبل شکست خورده است؟
حال چند نکتهی مهم:
یک: آیا حکومتی که اینطور عدالتمحور باشد از قبل شکستخورده است؟ آیا حکومتِ حضرت یک حکومتِ آرمانیِ صرف است؟ یا نه اینطور نیست و در روایاتِ ما آمده است که مثلاً «اِعْدِلْ تَدُمْ لَکَ اَلْقُدْرَهُ»[۵] اگر عادل باشی قدرت و حکومتِ تو ادامه پیدا خواهد کرد؛ روایاتِ زیادی داریم که استمرارِ حکومت به عدالت است، «المُلکَ یَبقَی مَعَ الکُفرِ وَ لا یَبقَی مَعَ الظُّلمِ» و…
روایات باید بدونِ فضای هیجان و بدونِ این بازها و دعواهای رسانهای و مجازی توسّطِ اهلِ آن تحلیل بشود. اگر حکومتی عادل باشد اقتضای استمرار دارد، به شرطی که مانعیِ مقابلِ آن نیاید. مثلاً یک حکومتی عادل است اما ناگهان یک ظالمِ قدرتمندی از جایی پیدا میشود و میزند و این حکومت را از بین میبرد، یا عواملِ دیگری در کار است، مثلاً ببینید حکومتِ معاویه بیست سال طول کشید، در حالی که عادل نبود، حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پنج سال طول کشید.
همینجا یک مطلبی عرض کنم، همهی نگرانیِ ما این است که سیرهی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را یک خطّی یا یک بُعدی و یک گوشهای ببینیم، اگر شبِ نوزدهم که سه نفر را ترور کردند و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شهید شدند و معاویه ملعون و عمروعاص ملعون کشته نشدند، اگر معاویه و عمروعاص کشته میشدند و حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شهید نمیشدند اصلاً روزگار یک چیزِ دیگری میشد، یعنی ما چون میبینیم که حکومتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پنج ساله است میگوییم حتماً حکومتِ حضرت شکستخورده است! نخیر! حکومتی که عادل باشد و به عدالت رفتار کند اقتضای استمرار دارد، ابته «تأثیرگذارها» در یک مسئله «یک چیز» نیست. فرقِ آن عالِمی که ابعادِ مختلفِ بحث و جامع میبیند با آن کسی که یک جمله میبیند اینجاست، و همین نکات باعث میشود که ما عرض میکنیم که ممکن است خودِ طرف یک چیزی را ببیند و ملاک قرار بدهد و دعوا کند. مثلاً ببینید وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه میخواهند از بیت المال به دیگران کمک کنند و بیت المال را تقسیم کنند به هیچ وجه بینِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و بقیّه تفاوتی قائل نمیشوند، طرف آمد و دید غذای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نان و سرکه است، بسیار تعجّب کرد، گفت: پسرانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه اینطور هستند؟ فرمودند: مثلِ اینکه تو حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را نشناختهای!
یا اینکه یکی از دخترانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه رفتند و قرض گرفتند… حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به این اینقدر رانتخواری هم مخالف هستند… حضرت به مسئولِ بیت المال فرمودند: آیا هر یک از دختران بیایند تو میتوانی به آنها یک گردنبند قرض بدهی؟ یا اینکه چون او دخترِ من بوده است این کار را کردهای؟
یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در محکم ایستادنِ پای بیت المال، پای حق، پای عدل هیچ مماشاتی ندارند، دیگر ماجرای جناب عقیل را که همه شنیدهاند. ولی همین حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پسرخواندهی خود یعنی «محمد بن ابی بکر» و سه نفر از پسرهای عباس (عموی حضرت) را به چهار جای مهم منسوب میکنند؛ ایشان همان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند که به اندازهی دو سیر گوشت برای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه اضافهتر نمیگیرند، اما اینجا حکومت بصره را به عبدالله بن عباس میدهند، اینجا صدای بعضیها درآمد و اعتراض کردند که ما با خلفای قبلی برای همین مسائل دعوا داشتیم، حضرت فرمودند: ببینید که اینها شایستهتر هستند، اگر شما افرادی شایستهتر از اینها دارید بیاورید.
رابطهی عدالت و ولایت
نکتهی من اینجاست: فرض کنید یک نفر در آن حکومت پیدا میشد که میگفت من شخصِ شایستهتری دارم که فلانی است، و بینِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که حاکم هستند و «ابن عباس» را اصلح میدانند و آن شخص که شخصِ دیگری را اصلح میداند اختلاف شد، حال اینجا باید چکار کرد؟
اگر یک زمانی سندِ مُحرزی بود که ابن عباس یک دزدِ محض است یا یک نقطهی ضعفی دارد یا یک قتلی انجام داده است که مشخص است… اما اگر فقط یک اختلاف نظر شد باید چکار کرد؟
خیلی از دعواهای جزئیِ ما برای آنجایی است که بینِ من و شما یک اختلافی هست و در آن مسئله آیه و روایتی نیست و من یک چیز میفهمم و شما یک چیزِ دیگر میفهمید. حال اینجا باید چکار کرد؟
اینجا همان جایی است که قرآن کریم میفرماید به «اولی الامر» برگردید، اگر اختلاف و درگیری پیدا کردید به سراغِ «ولی» بروید، اینکه ما عرض کردیم «عدالت ذیلِ ولایت است» به این معناست، وگرنه عدالت که از اولیاتِ محبوبهای بشر است، اصلِ اینکه عدل خوب است که محلِ دعوا نیست، همه عدل را دوست دارند، اما آنجایی که در فهم اختلاف میشود چطور؟ اینجا باید به سراغِ «ولی» رفت، چون اختلاف نظر هست و تشخیصِ آن مشکل است.
چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مقابلِ همهی ظلمها نایستادند؟
در این بحثِ اقامهی عدل نکاتِ خیلی مهمّی هست، و من هم واقعاً بخاطرِ بعضی از دعواهای فضای مجازی خیلی با احتیاط حرف میزنم که نخواهم در بینِ بازیها قرار بگیرم، برای اینکه این موضوع یک مسئلهی مبناییِ اعتقادی است که در حالِ مطرح شدن است، قرار نیست ما حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را وجهالمصالحهی تفکّراتِ دو گروه کنیم، هر کسی حق میگوید ما مخلصِ او هستیم.
آیا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه همیشه به عدلی که مدّنظر داشتند عمل کردهاند یا اینکه به آن عدلی که مدّنظر داشتند عمل نکردند؟ چون «عمل کردن» هم دو نوع است، یک وقتی من یک مسئولیتی دارم و خدای نکرده خیانت میکنم، یک وقتی من میخواهم عدالت داشته باشم اما عاملِ بیرونی نمیگذارد، سنّتی در جامعه هست که نمیگذارد من آن فرهنگ را اصلاح کنم که به عدالت برسد، مردمی هستند که یک فکری دارند و نمیگذارند من به آن عدالت برسم، اشرافی هستند که خونریزی بوجود میآورند و بیتالمال آسیب میخورد، در این شرایط بایستی چکار کرد؟
من فقط روایتِ این بحث را عرض میکنم و ان شاء الله شبهای آینده بحث را از اینجا ادامه میدهیم.
این روایت نزدِ ما شیعیان طرقِ متعدد دارد و موثق هم هست و در «تهذیب» شیخ طوسی آمده است، به امام باقر علیه السلام عرض کردند: آقا جان! این حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که عدلِ محض بودند چرا از بعضی از بدعتها جلوگیری نکردند؟ چرا با بعضی از ظلمها در نیفتادند؟ علّت این بود که حضرت میدانستند نمیتوانند همزمان با همه چیز بجنگند، امام باقر علیه السلام فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به دنبالِ این موضوع بودند که حکومتِ ایشان مستقر بشود تا بعد این کار را انجام بدهند، چون اگر این حکومت مستقر نمیشد این دو ظلم بود و ده ظلمِ دیگر هم اضافه میشد.
ان شاء الله به این بحث ادامه خواهیم داد.
[۱] سوره مبارکه مائده، آیه ۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)
[۲] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵
[۳] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶
[۴] نهج البلاغه، نامه ۴۶
[۵] غرر الحکم و درر الکلم، جلد ۱، صفحه ۱۳۳
پاسخ دهید