«وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَهِ»[۱] امیر المؤمنین ۲۳ سال که با پیغمبر صلوات الله علیه بود، این شمشیر همیشه در مقابل کفّار بود و از کفّار قلع و قمع کرد. حضرت یک ۲۵ سال هم شمشیر را در نیام کرد. هر چه این‌ها رفتند جنگیدند امیر المؤمنین علیه السّلام در جنگ‌ها شرکت نکرد. حالا نگاه نکنید می‌گویند: فلان جا یک قیل آمده است امام حسن سلام الله علیه در فلان جنگ شرکت کرد. اصلاً یکی از بهتان‌ها گلایه‌ها که آن‌ها از امیر المؤمنین داشتند و می‌زدند این بود که چرا شمشیر علیّ بن ابی‌طالب سلام الله علیه -در جنگ نظامی حالا گاهی برای حفظ اسلام مشورت داده است حضرت- بیرون نیامد. حتّی قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها یک روز به ابن عبّاس گفت: من گله دارم به علی گفتم که بیا برویم دمشق. وقتی شام را فتح کرده بودند، با من نیامد. یعنی امیر المؤمنین علیه السّلام با حکومت همراهی نمی‌کرد. معنی ندارد که می‌گویند در جنگ فلان اسم امام حسن علیه السّلام را هم نوشتند. نه سند محکم و معتبری دارد نه با سیره‌ی امیر المؤمنین هم‌خوانی دارد که خود حضرت شرکت نکرد کما این‌که ما اصلاً محافظت از خانه‌ی عثمان را هم قبول نداریم. قبلاً عرض کردیم امیر المؤمنین علیه السّلام عثمان را مهدور الدّم می‌دانست. هیچ کمکی برای قتل عثمان نکرد امیر المؤمنین علیه السّلام ولی ابداً… این‌که جان امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را هم به خطر بیندازد که بخواهد عثمان حفظ بشود ابداً. قبلاً عرض کردیم امیر المؤمنین علیه السّلام به کسانی که به عثمان کمک کردند فرمودند: خیال نکنند که کار خوبی کردند و آن کسانی هم که به عثمان کمک نکردند خیال نکنند کار بدی کردند. چون اگر یک گربه هم ۴۰ روز در محاصره باشد، شما باید بروید به آن حیوان هم کمک بکنید، مخلوق خدا است. مگر این‌که شما او را مهدور الدّم بدانید. ولی معنی ندارد بگویید یک موجود زنده است، این‌ها ۴۰ روز است او را محاصره کردند مثلاً فرض بکنید، الآن تشنه است. حالا چه برسد به انسان مسلمان، چه برسد به مؤمن. حضرت فرمود: آن کسانی که او را یاری کردند، اصلاً خیال نکنند کار خوبی کردند. آن کسانی هم که او را یاری نکردند، یک وقت نگران نباشند که کار بدی کردند. معنی ندارد که بعداً حضرت خود ایشان امام حسن یا امام حسین علیهم السّلام یا هر دو را بفرستند، بعد این‌طور هم نقل بکنند که وقتی خبر کشته شدن عثمان رسید امیر المؤمنین علیه السّلام نستجیر بالله به امام حسن علیه السّلام سیلی زد. معلوم است آن جریان اموی نیاز به این نقل ها داشته است. چون این‌ها نیاز داشتند که بگویند امیر المؤمنین علیه السّلام با خلفا اختلاف ندارد، نیاز داشتند این‌طور بیان بکنند، بگویند: اصلاً دعوایی نبوده است، اختلافی نبوده است این روافض این‌ها را درست کردند و الّا امیر المؤمنین صلوات الله علیه ۲۳ جنگید، ۲۵ سال هم سکوت. سکوت که عرض می‌کنم گاهی حضرت نقد کرده است، اگر فرصت بوده است گاهی حتّی به خاطر این نقدها او را از مدینه بیرون کردند، ایشان را اخراج کردند، توهین کردند. گاهی امیر المؤمنین علیه السّلام را شتم کردند. گاهی به امیر المؤمنین علیه السّلام جسارت کردند. عثمان برای دفاع از مروان یک دشنامی به امیر المؤمنین داد که مذاق من تلخ می‌شود اصلاً بخواهم این را بیان بکنم.

 

 بعد حالا خود ایشان به حکومت رسیده است، آن لشکری که دارد فتوحات می‌کند را نگه داشته و شمشیر به سمت اهل قبله برده است. اخلاق مدارهایی که دین نفهمیدند، اخلاق دارند از ولایت فاصله دارند. اخلاق دارند اگر مثلاً اخلاق اصل بود، عدالت اصل بود نیاز نبود که امام زمان علیه السّلام بیایند بگویند: «یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً»[۲] همه‌ی ما پرچم عدالت را بلند بکنیم. عدالت مهم است اخلاق مهم است ولی در سایه‌ی ولایت مهم است. باید ولایت باشد و الّا در تعیین مصادیق آن هم اشتباه می‌کنند. در زمین طاغوت بازی می‌کنند. آمدند گفتند: ما نمی‌توانیم، ما نگران این خون‌های ریخته شده هستیم. حالا ۲۵ سال گذشته نه این‌که خون ریخته نشد، نه این‌که مسلمان کشته نشد، نه این‌که مظلوم کشته نشد. بزرگترین ظلم عالم وجود اتّفاق افتاد، زهرای اطهر سلام الله علیها به شهادت رسید این‌ها ساکت بودند، حالا آمدند می‌گویند: آقا ما نگران هستیم. این‌جا حضرت در جواب سعد بن ابی‌وقّاص‌ها که نقل تاریخ است که می‌آمدند می‌گفتند: دل ما می‌خواهد با تو باشیم ولی تو داری با مسلمان‌ها می‌جنگی. یک چیز را به شما بگویم فعلاً نمی‌خواهم اسم ببرم خیلی از آن کسانی که به امیر المؤمنین علیه السّلام شبهه داشتند که چرا خون می‌ریزی، این‌ها کسانی بودند که دزدی کرده بودند. امیر المؤمنین علیه السّلام دست این‌ها را از بیت المال قطع کرده بود. بعد دچار شبهه می‌شدند این خون‌ها حق است یا نه. تا قبل از آن چه؛ طرف تا وقتی در بصره حکومت را در دست داشت، در همه‌ی جنگ‌ها با امیر المؤمنین بود. پیاده نظام و سواره نظام و درمی‌نورید. این آدم گاهی در صفین فرمانده‌ی لشکر بود. حالا نمی‌خواهم اسم او را ببرم. وقتی در بصره دزدی کرد، امیر المؤمنین علیه السّلام او را توبیخ کرد گفت: نه، من نگران هستم این خون‌های قرّایی که شما در نهروان ریختند این‌ها چطور بوده است.


[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۲۴۸٫

[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۱، ص ۳۳۸٫