سالهای اخیر شاید چند صد سال اخیر ما متأسّفانه به خاطر اینکه مناسبت میگیریم گاهی مناسبتهای زیادی را هم درست کردیم که میشد درست نکنیم، توجّه ما از حضرت ابوطالب سلام الله علیه کم شده است. مثل ولادت حضرت علی اصغر سلام الله علیه و ولادت حضرت رقیّه سلام الله علیها. یعنی مناسبت درست کردیم، توجّه نکردیم که نیازی به این مناسبتها نیست، در حالی که اگر قرار بود مناسبت داشته باشیم آن جایی باید مناسب باشد که پیغمبر اکرم سلام الله علیه به گونهای محزون شد که آن سال را عام الحزن گفتند. آن پیغمبری که خدا در قرآن میفرماید: عالم مُلک و ملکوت در او اثر نمیگذارد، پیغمبری که خدا به او میفرماید: «حَسْبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ»[۱] بس است برای تو مؤمنین و وقتی ابوطالب از دنیا رفت، خدا به او فرمود: دیگر مکّه جای زندگی نیست، چون مؤمنی که از تو حمایت کند، از اهل مکّه نیست. یک نفر باعث ماندن پیغمبر در مکّه بود و رحلت او باعث سفر پیغمبر شد. یک نفر که پیغمبر اینقدر روی او حساب کرده بود.
متأسّفانه بیتوجّه شدیم خدا إنشاءالله به ما کمک کند. مطالعهی زندگی ابوطالب سلام الله علیه بسیار درسآموز است. آن کسانی که در راه پیغمبر ایمان آوردند اینها لذّت بلند لا اله الّا الله گفتن را چشیدند. لذّت نماز جماعت پشت سر پیغمبر را چشیدند، ابوطالب ایمان آورده بود و پشت سر پیغمبر نمیتوانست علنی بایستد و نماز بخواند. لذا در روایت است که خدا اجر او را دو برابر دیگر سابقین در اسلام میدهد؛ چون آن کسانی که اسلام آوردند آسیب خوردند، ولی در راه پیغمبر لذّت دارد آدم در عبادت پیغمبر شریک باشد. ابوطالب از این مواهب محروم بود. برای اسلام زحمت کشید، آسیب خورد، ولی از نعمات استفاده نکرد، فتح مکّه را ندید. آسیب خورد ولی پیروزیها را ندید، لذّت نبرد، نتوانست با پیامبر همنشینی کند. یک سره حضرت ابوطالب سلام الله علیه و روحی له الفداه به تکلیف عمل کرد. روایات خیلی زیاد است، عظمت قدر او حیرتانگیز است. حالا ما شیعیان روایات متعدّدی از معصومین به سندهای بسیار معتبر برای ایمان ایشان داریم. ایمان ابوطالب در بین علمای شیعه، روایات ائمّهی شیعه معارض ندارد؛ ولی خود ابوطالب سلام الله علیه اشعار فراوانی در اثبات توحید خودش، در اقرار به توحید، در دفاع از پیغمبر، در دفاع از وصیّ پیغمبر سروده است. ابوطالب سلام الله علیه شیعهی امیر المؤمنین است، اشعار متعدّدی از ابوطالب روایت شده است، نه فقط در کتب شیعه.
یکی از اسراری که در اینجا است اینکه امیر المؤمنین سلام الله علیه نقل شده است خیلی دوست داشت کسی دیوان ابوطالب را جمع کند. قدیمها به این شکل بود دیوان یک فرد را مثل روایت جمع میکردند که کسی شعری به آن اضافه یا کم نکند. اشعار ابوطالب هم بسیار فراوان است. خدا به یکی از نوادگان قمر منیر بنی هاشم توفیق داد که او این دیوان را جمع کرد. خلاصه بین این عموی پیغمبر و آن عموی فرزندان سیّد الشّهداء رابطه برقرار شد. فرزندان حضرت قمر بنی هاشم عرض ادب کردند. اشعار خیلی زیاد است یعنی خود آن را میشود یک دهه بحث کرد، راجع به معارفی که در اشعار حضرت ابوطالب است، من هم سعی کردم توجّه کنم چند بیت را عرض میکنم که در فضای شعر فراوان ابوطالب راجع به ایمان به خدا، نبوّت پیغمبر و وصایت امیر المؤمنین صحبت کرده است و خلاصه باقی مانده است.
شخصیّت او خیلی عجیب است. این روایت را ببینید. این روایتی که میخوانم از کتاب کافی جاهای مختلف کتاب کافی است. این از جلد اوّل کتاب کافی، باب ۱۷۰ است. امام صادق سلام الله علیه فرمود: «إِنَ فَاطِمَهَ بِنْتَ أَسَدٍ جَاءَتْ إِلَى أَبِی طَالِبٍ لِتُبَشِّرَهُ بِمَوْلِدِ النَّبِیِّ»[۲] فاطمه بنت اسد سلام الله علیها وقتی پیغمبر به دنیا آمد خیلی خوشحال شد. این خانواده خانوادهی خاصّی هستند، یک وقتی میگویند ما نوکر خانهزاد هستیم، امیر المؤمنین و خانوادهی او از قدیم به پیغمبر خدمت کردند. اینکه یک نفر آمد فردای بعثت نبی مکرّم اسلام است، تا از امیر المؤمنین شروع به بد فضیلتگویی کرد، امیر المؤمنین احساس کرد میخواهد این فضیلتگویی را با پیغمبر مقایسه کند، گفت یا علی تو هم پیغمبر هستی؟ فرمود: ساکت شو «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ صلوات الله علیه و آله و سلّم»[۳] امیر المؤمنین هم تاج سر پیغمبر است و هم نوکر خانهزاد است، هر دو با هم است. هم تاجر سر پیغمبر است، هم نور چشم پیغمبر است و هم داماد پیغمبر است، هم با افتخار نوکر پیغمبر است. ما قدر پیغمبر را ندانستیم.
[۱]– سورهی انفال، آیه ۶۴٫
[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۴۵۲٫
[۳]– همان، ص ۹۰٫
پاسخ دهید