دومین جلسه از مراسم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز دوشنبه مورخ ۰۹ بهمن ۱۳۹۶ در هیئت نور الرضا علیه السّلام با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «فاطمیه جامعه ساز» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
- حُسن بیان فضائل زهرای اطهر سلام الله علیها
- تناسب زوجیت حضرت امیر المؤمنین السّلام و زهرای اطهر سلام الله علیهما
- بحث از فضائل زهرای اطهر سلام الله علیها
- هدف زهرای اطهر سلام الله از طرح دعوای غصب فدک توسط خلفا
- مقابلهی غاصبان فدک با زهرای اطهر سلام الله علیها
- اشارهی امیر المؤمنین علیه السّلام به غصب فدک در زمان رسیدن به حکومت
- تهمت مالپرستی خلیفه به حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها
- ارزش دفاع زهرای اطهر سلام الله علیها از امیر المؤمنین سلام الله علیه
- ضربهی کاری فاطمهی زهرا سلام الله علیها به غاصبین خلافت
- علّت جسارت خلفا و تابعان آنها به زهرای اطهر سلام الله علیها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
حُسن بیان فضائل زهرای اطهر سلام الله علیها
عرض کردیم که ما میتوانیم بدون توجّه به اینکه الآن در چه دورهای هستیم، قرن پنج است یا قرون وسطی است، در عراق هستیم یا ایران یا اروپا هستیم، در مورد فاطمیه و زهرای اطهر سلام الله علیها گفتگو کنیم. این کار، بد هم نیست، بیان فضائل زهرای اطهر سلام الله علیها، ما را تطهیر میکند، محبّت ما نسبت به اهل بیت، ما را پاک میکند. در روایت آمده است که اگر کسی سردی محبّت ما را در قلب خود حس میکند، باید مادر او دعا کند. بله، چنین واقعیتی وجود دارد و امکان دارد. و چون صاحب عزا، امیر المؤمنین صلوات الله علیه است، باید از این فضائل هم بگوییم و به بعضی از آن فضائل هم اشاره میکنیم.
تناسب زوجیت حضرت امیر المؤمنین السّلام و زهرای اطهر سلام الله علیهما
وجود مبارک زهرای اطهر سلام الله علیها یک شخصیت کاملاً استثنایی است. ازدواج حضرت در تاریخ اسلام به صورت استثنایی صورت گرفته است و در عالم، نمونهی دیگری ندارد. ما اصلاً در اسلام، کفویت به این شکل نداشتهایم. بحث مفصّلی را در محفلی، طی هفت الی هشت جلسه مطرح کردیم؛ مثلاً زینب کبری سلام الله علیها که کفو عبدالله بن جعفر نبوده است. حالا نمیخواهم بگویم عبدالله بن جعفر آدم بدی بوده است امّا کفو حضرت زهرا سلام الله علیها نیست. این ازدواجی که باید کفویت در آن لحاظ بشود «باید»… چون وقتی شما میخواهید ازدواج کنید، کفویت، بایدی نیست، ترجیح دارد. خوب است که با کسی ازدواج کنید که کفو هم باشید، بتوانید زندگی کنید، واجب نیست. واجب نیست که یک شخص مذهبی حتماً با یک شخص مذهبی ازدواج کند. بله، طبیعتاً دو نفر که میخواهند با هم ازدواج کنند باید به هم از نظر فرهنگ و عقاید نزدیک باشند و در این صورت زندگی آنها بهتر میگذرد ولی واجب نیست.
شما اگر فرزندان سیّد الشّهداء علیه السّلام را ببینید، بعضیها با فرزندان عثمان ازدواج کردهاند. کفویت، شرط ازدواج نیست به این معنا که ازدواج باطل بشود، حرام باشد، خیر. ولی این ازدواج (حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما) استثنایی بوده است و پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم تصریح کرده است که این ازدواج، استثنایی است و شاید یکی از کینه یهای قاتل زهرای اطهر سلام الله علیها هم همین باشد، چون خودش گفته است. او میگوید: علیّ بن ابیطالب علیه السّلام سه خصلت دارد که اگر یکی از آنها ر ا به من میدادند اگر همهی دنیا برای من بود، حاضر بودم آن را به خاطر یکی از این سه مورد بدهم. سومین مورد این است که خیلی از افراد از فاطمهی زهرا سلام الله علیها پیش پیغمبر صلوات الله علیه و آله خواستگاری کردند ولی پیغمبر، علیّ بن ابیطالب را لایق دید؛ یعنی قاتل هم که آنقدر نسبت به امیر المؤمنین (علیه السّلام) بیمعرفت بوده است، این را میفهمیده که استثناء است.
بحث از فضائل زهرای اطهر سلام الله علیها
ما میتوانیم روی این موضوعات با هم گفتگو کنیم و آنقدر هم مطلب وجود دارد که پنج شب، راجع به فضائل زهرای اطهر سلام الله علیها با هم گفتگو کنیم. منتها ما بنا را بر این گذاشتهایم که مسائل ما، معطوف به مسائل خودمان هم باشد؛ یعنی سعی کنیم که اگر شد، از مسائل زهرای اطهر سلام الله علیها الگو بگیریم.
این «اگر شد» را به چه دلیل میگویم؟ برای اینکه وجود مبارک حضرت، دست نیافتنی است. کسی نباید سادگی کند و بگوید: الگوی ما فاطمهی زهرا سلام الله علیها است. ما تنها دوست داریم که الگوی ما، فاطمهی زهرا سلام الله علیها باشد امّا حضرت الگوی ما نیست کما اینکه حضرت جواد سلام الله علیه که عرق بسیار ویژه به مادر خود، فاطمهی زهرا سلام الله علیها داشته است، در زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها میفرماید: «وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ»[۴] میشود به شکل دیگری به غیر از این معنی که من بیان کردم آن را معنا کرد ولی این معنا به ذوق نزدیکتر است که «ما خیال میکنیم تو را دوست داریم» چون دوست داشتن، باید یک معرفتی باشد، چون آدم نمیتواند آنچه نمیشناسد را دوست بدارد، نمیشود دوست بدارد! دست نیافتنی است. «لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَهُ فَاطِمَهَ؟»[۵] «وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَهُ لِأَنَّ الْخَلْق»[۶] چرا اسم (حضرت را) فاطمه گذاشتند؟ فرمود: «لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» چون اصلاً سنخ مردم اینطور نیست که بتوانند او را بشناسند. به همین دلیل هم گفتهاند: او لیله القدر است؛ یعنی ناشناخته است. بستر پیشرفت امیر المؤمنین علیه السّلام و پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است. آنها با زهرای اطهر سلام الله علیها سیر میکردند. ما میتوانیم در مورد این موضوعها صحبت کنیم و لذّت ببریم و قطعاً ثواب هم دارد. ولی زهرای اطهر سلام الله علیها غیر از اینها هم کارهایی انجام دادهاند. این وجود مبارک بینظیر در عالم وجود، این وجود مبارک، به صحنهی اجتماع آمده است. الآن ما چقدر آدم حسابی در جامعه داریم که مشکلات مردم، مشکلات انحراف جدّی در جامعه رخ میدهد و خود را به خطر نمیاندازند؟ از اهل علم بگیرید، تا سیاستمداران، تا بزرگترها، تا سرشناسان.
زهرای اطهر سلام الله علیها کسی است که وقتی از او میپرسند بهترین چیز برای یک زن چیست، ایشان میفرمایند: مردی او را نبیند و مردی هم او را نبیند. منطق حضرت این است. «کَانَتْ أزْهَدَ هذهِ الأمَّه و أعبَدَها» زاهدترین فرد بود. شما کجا شنیدهاید که یک نفر… آنقدر این مطالب را شنیدهایم که برای ما تکراری شده است و الّا کجا کسی شنیده است که یک نفر در شب عروسی خود، لباس عروسی خود را ببخشد. إنشاءالله کسانی که ازدواج نکردهاند ازدواج کنند و إنشاءالله خدا به آنها همسر فاطمی هیئتی علوی ولایی بدهد، آن وقت متوجّه میشوند که سنخ زهرای اطهر سلام الله علیها با بقیه فرق دارد. «کَانَتْ أزْهَدَ هذهِ الأمَّه و أعبَدَها» حضرت سنّی نداشتند. ایشان ۹۰ ساله نبودند که آنقدر نماز میخواندند که «کَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»[۷].
هدف زهرای اطهر سلام الله از طرح دعوای غصب فدک توسط خلفا
دیشب عرض کردیم، حضرت صدّیقهی طاهره سلام الله علیها دست روی نقطهای گذاشت که این نقطه، هم برای حکومت و هم برای حضرت ناسزاهای زیادی را همراه داشت. منتها چون حضرت خود را مدافع امیر المؤمنین علیه السّلام دید، خطر را به جان خرید. دیدهاید که بعضی اوقات میگوییم: اگر بخواهم حرف بزنم، برای من بد میشود. میگویند اینجا دارد یک حق ضایع میشود. میگوید: خراب میشوم (شخصیت من تخریب میشود). من نمیخواهم بعضی از جملاتی که اهل سنّت در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها گفتهاند را به شما عرض کنم و شما را عصبانی کنم.
دیشب عرض کردیم، حکومتی که دینی است -در مورد یک وجههی آن صحبت کردیم- اگر شما به آن اشکال مالی وارد کنید، حیثیت آن حکومت نابود میشود. خلیفهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دزد است. این اصلاً کأنّه بازیگری کرده است. از جهت حمله، این حربه، بسیار تیز است. إنشاءالله در مورد این جهت نیز امشب یا فردا شب توضیح خواهم داد که حضرت زهرا سلام الله علیها چگونه به غاصبین فدک دزدی را نسبت داد. امّا این همه بدعت، مهمترین بدعت، کنار گذاشتن امیر المؤمنین صلوت الله علیه است. ایشان در مورد این موضوع نیز سخنرانی کردند ولی عمدهی همّت را در موضوع فدک گذاشتند حتّی مخاطبان هم اسم این خطبه را خطبهی فدکیه گذاشتند و نگفتند خطبهی غصبیه یا خطبهی خلافت غصب شده؛ یعنی برداشت آنها این بود که حضرت روی فدک سرمایهگذاری کردهاند.
ما در شب گذشته یک مقدار توضیح دادیم که این سرمایهگذاری روی موضوع فدک به چه جهت بود. جهت این سرمایهگذاری این بود که شما هر نوع فکری داشته باشید، مثلاً بگویند این شخص که آخوند است و ریش بلندی دارد و عمّامه هم بر سر میگذارد، دزد است! در آن صورت شما حتّی در مورد نماز خواندن او میگویید فیلم است، بازی (ظاهرسازی) است؛ یعنی اصلاً نمیتوانید… حالا یک وقت اختلاف نظر وجود دارد، میگویید: نظر فلان شخصیت این است و نظر شخصیت دیگری این است. این اختلاف نظرها بالاخره پیش میآید. دو مدّاح یک شعر را ببینند، یک نفر آن را میپسندد و مدّاح دیگر آن شعر را نمیپسندد یا دو سخنران یک مطلب را میپسندند و دیگری نمیپسندد یا یک نفر میگوید: این روضه را بخوانید و دیگری میگوید نخوانید. این موارد، اختلاف نظر است امّا شنائت دزدی اصلاً به نحوی است که متّهم را نابود میکند.
مقابلهی غاصبان فدک با زهرای اطهر سلام الله علیها
امّا از سوی دیگر، حضرت زهرا سلام الله علیها از خودگذشتگی کرد و این یکی از تلخترین قسمتهای قیام زهرای اطهر سلام الله علیها است. دیشب در روضه اشاره کردم که طوری به ایشان جسارت کردند که ایشان فرمودند: ای کاش به دنیا نیامده بودم! حضرت میدانست، عالماً و عامداً… این مسئلهی مالی، مانند تیغ دو دم و دو لبه بود و اگر اثر میکرد که اثر کرد، دشمن را نابود میکرد ولی اگر او دفاع میکرد هم تیزی آن به حضرت میرسید؛ چرا؟ چون اینطور نوشتهاند که نستجیر بالله العظیم مثلاً ابن تیمیه -که إنشاءالله خدا او را با قاتل زهرای اطهر سلام الله علیها او را محشور کند. میخواهم بگویم که ببینید چه فضایی به وجود آمد- میگوید: نواصب در مورد او گفتند: او مالپرست است؛ به جای اینکه جامعه را بعد از -بالاخره دشمن هم ساکت نمینشیند، هنگام دعوا به هم ناسزا میگویند- شما بزرگترین فرد عالم، کسی که انبیاء برای نوکری درِ خانهی او افتخار میکنند را وسط آوردهای و او نسبت دزدی به طرف مقابل داده است، لذا او را نابود کردهای. او هم اگر دشمن وقیح نبود، قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها نمیشد، غاصب حقّ خلافت نمیشد. اگر قرار بود حرمت بشناسد که حرمت میشناخت، او که حرمت نمیشناخت. آنها چگونه واکنش نشان دادند؟ آنها هم نستجیر بالله گفتند: حضرت زهرا سلام الله علیها دنیادوست است و سعی کردند برای این، مثال درست کنند و بگویند: به جای اینکه جامعهی اسلامی را آرام کند، بر سر یک تکه زمین، دعوا درست کرد! یعنی او (دشمن) باید واکنش نشان بدهد. حضرت زهرا سلام الله علیها میدانست این اتّفاق رخ میدهد. اگر حضرت میرفت و فقط راجع به غصب خلافت صحبت میکرد، کمتر به این حرف متّهم میشد. این موضوع جدّی است.
اشارهی امیر المؤمنین علیه السّلام به غصب فدک در زمان رسیدن به حکومت
حتّی وقتی که امیر المؤمنین علیه السّلام به حکومت رسید، فدک را پس نگرفت چون پس گرفتن فدک، متّهم شدن امیر المؤمنین علیه السّلام بود؛ یعنی نگاه کن ۲۵ سال اختلاف آنها بر سر زمین بود! در صورتی که این زمین، حقّ حضرت بود. من راجع به کسانی که هدف حضرت را نمیفهمند عرض میکنم. لذا امیر المؤمنین صلوات الله علیه برای اینکه خود را (از این اتّهامات) حفظ کنند، برای اینکه دچار شبهه نشوند، فدک را مطالبه نکردند. فقط یک جا فرمودند: «بَلَى کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ»[۸] بله، ما از همهی آنچه آسمان بر آن سایه افکنده است، یک (زمینی به نام) فدک داشتیم. البتّه امیر المؤمنین صلوات الله علیه بعدها باغ و بستانهای زیادی درست کرد امّا در زمان حکومت خود، به فدک نیز اشارهای کرد: «فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ»[۹] یک عدّه بخل ورزیدند و نتوانستند این یک تکه زمین را در دست ما ببینند. البتّه بعدها راجع به اینکه این یک تکه زمین چه ارزشی داشت، صحبت خواهم کرد. این زمین، ارزشمند بود.
«سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ» ما با سخاوت از آن گذشتیم؛ یعنی جنگ درست نکردیم. ولی حضرت میفرماید: «وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ»[۱۰] دعوا تمام نشده است. بعداً در دادگاه عدل الهی دادخواهی خواهیم کرد. جنگ تمام نشد، درگیری تمام نشد، «وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ». آقا شما که این همه بخشیدید، این زمین را هم میبخشیدید. امیر المؤمنین صلوات الله علیه در زمان حکومت، خود را به خطر نینداخت که از فدک دفاع کند زیرا متّهم میشد. اینکه زهرای اطهر سلام الله علیها آمد و از فدک مطالبه کرد، با علم به این بود که ممکن است به او جسارت بشود که جسارت هم شد.
تهمت مالپرستی خلیفه به حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها
یکی از تلخترین صحنههای این ماجرای زهرای اطهر سلام الله علیها برای من به اندازهی کوچه، آن حادثهای -که دیشب روضهی آن را خواندم- البتّه کوچهی بنی هاشم به شکل کوچههای امروز نبوده است. طبق نقلها، خانهی امیر المؤمنین صلوات الله علیه، داخل مسجد بوده است. حالا راهرو بوده، در بوده، جلوی در بوده، از داخل مسجد بوده است، اینکه میگویند کوچه، چون بعدها کوچهی بنی هاشم شد و روضهخوانها به آن، کوچهی بنی هاشم میگفتند، عیبی هم ندارد که بگویند. حالا کوچه داخل بوده، بیرون بوده، کوچه نبوده، درِ خانه داخل مسجد بوده و این قسمتی که حضرت بیاید… حالا هر طوری که بوده، این خصوصیتی ندارد که کوچه باشد یا راهرو باشد یا مثلاً دو در، کنار هم باشد، این اصلاً مهم نیست. آن چیزی که دیشب برای شما گفتند یا واقعهی هجوم، شاید از اینها تلخی کمتری نداشته باشد و آن هم این است که وقتی زهرای اطهر سلام الله علیها مطالبه کرد که فدک را بدهید، خلیفه گفت: به خدا سوگند، تو برای من از دخترم عایشه، ارزشمندتر هستی. پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به ما فرموده است هر کسی را که میخواهید محترم بشمارید، فرزندان او را محترم بشمارید. من خیلی دوست دارم قدر شما را بدانم. بیا اموال قبیلهی ما را بگیر ولی من را وادار نکن مال مردم را به تو بدهم!!
تلخی خود این حرف و این توهین به زهرای اطهر، کمتر از هجوم نیست. اینکه کسی اینقدر وقاحت به خرج بدهد کأنّه نستجیر بالله حضرت –بعداً راجع به فدک با هم گفتگو میکنیم- اموال مردم را میخواهد و او هم الآن چون مسئولیتی بر عهده دارد میگوید: من نمیتوانم بیت المال را به شما بدهم چون دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هستی، امّا حاضر هستم خانهی خود را، دارایی خودم و اقوام خود را بگیرم و به تو بدهم. تو را به خدا قسم من را مجبور نکن که دست من به بیت المال آلوده بشود. حق و باطل، تمام قد جلوی هم ایستادهاند. البتّه عرض میکنم که نتیجهی این تقابل روشن بود. وقتی خلیفه در مجموع قبالهی فدک را نوشت، یعنی پذیرفت، عقب نشست و مجبور شد. نمیتوانید بگویید خلاف شرع عمل کرده است. سیّدهی نساء اهل الجنّه، دنبال خلاف شرع بود؟ ولی این حرفها را بیان کردهاند.
یکی از بزرگان وهّابیت -که خدا او را با قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها مهشور کند که بیش از ۱۵ سال است که از دنیا رفته است- میگوید این ماجرا چه شده است؟ میخواهم بگویم حضرت زهرا سلام الله علیها بر خلاف خیلی از اشخاص که وجههای دارند و خود را حفظ میکنند و خراب نمیشوند، حرف نزنیم. اوّلین نکته در نهی از منکر این است که آن کسی که نهی از منکر میکند ممکن است هتک حرمت بشود. اگر شما جلوی در همین مکان، نهی از منکر کنید نتیجه را خواهید دید! یا یک ناحق در حال اتّفاق افتادن است و یک آدم سرشناس، یک مرجع، یک عالِم، یک سیاستمدار، یک آدم معتبر، یک آدم مشهور بخواهد صحبت کند، ممکن است دچار دردسر بشود.
ارزش دفاع زهرای اطهر سلام الله علیها از امیر المؤمنین سلام الله علیه
در این عالم هیچ کسی به اندازهی زهرای اطهر سلام الله علیها ارزش نداشت. ایشان با وجود پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام محور بودهاند، این مطلب کمی نیست! حجّت خدا بر امیر المؤمنین علیه السّلام بوده است، معلّم امیر المؤمنین بوده است. یعنی آن امیر المؤمنین که اگر من چند جمله در مورد او به شما بگویم ممکن است کسی او را با خدا اشتباه بگیرد، او فرمایشات حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها را یادداشت کرده که نتیجهی آن یادداشتها، مصحف فاطمه شده است. امیر المؤمنین علیه السّلام که معلّم انبیاء و ملائکه است، شاگرد زهرای اطهر سلام الله علیها است. این شخصیت عظیم الشّأن آنجا که میخواهد از امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع کند، به شخصیت خود هیچ توجّهی نشان نداد، وارد صحنه شد و گفتگو شد. آن کسی که در شرایط عادی، هرگز در انظار حاضر نمیشد. شأن او اجل بود از اینکه بخواهد با نامحرمان محاجّه کند. ولی فاع از امیر المؤمنین علیه السّلام او را وادار کرد و حضرت جلوی نامحرمان هم رفت و سخن هم گفت، توهین هم شنید، احتجاج هم کرد. حقّاً سپر امیر المؤمنین علیه السّلام بود. بیجهت نبود که امیر المؤمنین صلوات الله علیه بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها عبارتی فرمود که صد هزار بار شدیدتر از جملهای است که سیّد الشّهداء سلام الله علیه در کنار علقمه فرمود. سیّد الشّهداء علیه السّلام فرمود: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی»[۱۱]. کمر بشکند، گچ میگیرند، پلاتین میگذارند. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «إنْهَدَّ رُکنَای» رکن من شکسته شد. رکن که شکسته بشود مثل این است که ستون وسط این اتاق را بکشند، دیگر چیزی باقی نمیماند، قابل جبران نیست. در روایات ما آمده است امیر المؤمنین علیه السّلام رکن الاولیاء است؛ یعنی همهی عالم به او تکیه کردهاند. در روایت داریم بلکه وقتی قیامت میشود، خاتم انبیاء به امیر المؤمنین علیه السّلام تکیه میکند. وقتی همگان وارد محشر میشوند، رسول خدا صلوات الله علیه و آله به امیر المؤمنین سلام الله علیه تکیه داده است. امیر المؤمنین، قوام عالم وجود است ولی تکیهگاه خو را از دست داد. زهرای اطهر سلام الله علیها با آن عظمتی که داشت که امیر المؤمنین علیه السّلام وقتی میخواهد وصیّت کند، به فرزندان خود میفرماید: من فرزندان فاطمه را جلوتر از فرزندان خودم مینویسم. بچّههای غیر از حضرت زهرا سلام الله علیها را «فرزندان من» میگوید و به فرزندان حضرت زهرا میگوید «بچّههای فاطمه» میگوید: تقرّبا إلی الله بچّههای فاطمه را جلوتر مینویسم؛ یعنی من اسم بچّههای فاطمه را اوّل مینویسم و این احترام را برای حضرت زهرا سلام الله علیها قائل میشوم تا خدا به من نظر کند. امیر المؤمنین علیه السّلام اینطور حضرت را قبول دارد. ایشان در این شرایط به میدان آمد. آن کسی که میخواهد دفاع کند…
ضربهی کاری فاطمهی زهرا سلام الله علیها به غاصبین خلافت
یک برادر مجاهد حرفی میزد که حرف بسیار عجیبی بود. میگفت: وقتی میرفتیم خط را شناسایی کنیم، معبر را باز کنیم، یک عدّه جلو میرفتند و معبر را باز میکردند و یک مدل منوّر بود که آنها را میگذاشتند و این پنج ردیف سیم خاردار را که مرحلهی آخر است در لحظهی آخر منفجر کند و این مسیر باز بشود. ما معبر را باز کرده بودیم، بچّههای گردان روی زمین خوابیده بودند. وقتی این مسیر باز میشد که بچّهها بخواهند حرکت کنند، نور داشت. کمین نشسته بودند و تیر تراش میزدند. همه به زمین چسبیده بودند و یکی، دو نفر بلند میشدند و میایستادند. این یکی، دو نفر که میایستادند ۳۰، ۴۰ نفر بلند میشدند و کار پیش میرفت، جلو میرفتند. یک وقت که دشمن آتش سنگین میریخت که هجوم بیاورد که سنگر را بگیرد، همه داخل سنگرها مخفی بودند و اگر کسی از جای خود بلند میشد، تیر میخورد.
امّا یکی، دو نفر بلند میشدند که میگفتند یا خیلی سیم آنها وصل بود (توکّل خالصانه به خدا داشتند) یا خیلی لات بودند، بد میدانستند که روی زمین بخوابند. و میگفت: وقتی این یکی، دو نفر بلند میشدند بقیه هم بلند میشدند. بعضیها هم از اوّل تا آخر از جا بلند نمیشدند تا کار تمام میشد. کاری که زهرای اطهر سلام الله علیها کرد بلا تشبیه، اینطور بود؛ یعنی وقتی به امیر المؤمنین علیه السّلام هجوم آوردند، آن لحظهای که هیچ کسی نتوانست دفاع کند، کسی که یک تنه از امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع کرد، زهرای اطهر سلام الله علیها بود. امیر المؤمنین خودش فرمود: «لَوْ کَانَ بِهِمْ حَمْزَهُ أَوْ أَخِی جَعْفَرٍ»[۱۲] اگر برادر من جعفر یا عموی من حمزه بودند، کار به اینجا نمیرسید که فاطمهی زهرا سلام الله علیها وارد عرصه بشود. وقتی بیبی به میدان آمد، فکر کرد که چه کاری انجام دهد که دشمن را ساقط کند، دید تیزی هیچ چیزی مثل این نبود که روی دزدی طرف مقابل دست بگذارد. تمام ادا و اطوار خلافت و جانشینی و اختلاف نظرها و بیعت مردم و… وقتی نسبت دزدی داده بشود کار تمام است، اصلاً همه چیز را از بین میبرد ولی میدانست که این تیغ دو دم است. وقتی حضرت میآید و راجع به اینکه باغ ما را بدهید صحبت میکند، آنها هم میگویند: حضرت، دنبال ما است! حضرت زهرا سلام الله علیها این چیزها را میدانست، با دید باز رفت. وقتی دو طرف لشکر همسان نیست، آن طرف یک جمعیت قرار دارد و این طرف یک نفر است، این یک نفر باید انتحار کند. لذا زهرای اطهر سلام الله علیها برای امیر المؤمنین علیه السّلام آبروی خود را سر دست گرفت و به میدان رفت. زد، آنها را از حیثیت انداخت –که إنشاءالله توضیح میدهم- ولی به خودش هم گفتهاند. از همان روزها گفتند تا همین اواخر هم هنوز میگویند، یعنی چیزی ندارند که بگویند. شما الآن بروید به یک قوم بگویید: آقا جان، امام شما دزد است. مثلاً شما به امام جماعت مسجد کناری بگویید: امام جماعت مسجد شما «ص» را خوب تلفّظ نمیکند. میگویند: اینقدر سختگیری نکن! امام جماعت شما سیّد نیست، شیخ است. بسیار خوب، قبول داریم. امام جماعت شما قد بلند است، قد او کوتاه است، بد اخلاق است. بسیار خوب، یک مقدا خوش اخلاق نیست… امّا اینکه بگویند: امام جماعت محل، دزد است. این اصلاً هیچ چیزی برایش نمیماند. دیگر مهم نیست سواد دارد یا ندارد، نماز را اوّل وقت، همهی پنج وعده را میآید یا نمیآید. دیگر هیچ چیزی برای او نمیماند! دیگر مهم نیست سواد دارد یا ندارد، همهی پنج وعدهی نماز را میآید یا نمیآید. یعنی هیچ چیزی نمیماند.
علّت جسارت خلفا و تابعان آنها به زهرای اطهر سلام الله علیها
ضربهای که صدّیقهی طاهره سلام الله علیها به اینها زد، ضربهای بود که هیچ چیزی برای آنها باقی نمیماند لذا آنها هم باید انتقام میگرفتند. لذا این ملعون، بن عثیمین نستجیر بالله میگوید: وقتی آدم بر سر مال دعوا کند عقلش زائل میشود. اینها کسانی هستند که اگر ببینند این حرف را کسی در مورد خلفا بگوید، گردن او را قطع میکنند. او در شرح خود بر صحیح مسلم و هم در شرح خود بر صحیح بخاری این مطلب را بیان کرده است.
برداشت بنده از این برخورد بیادبانه… آنها قائل هستند که اگر کسی به یکی از صحابه بگوید ایشان سخاوتمند نبود، میگویند: او را کتک بزنید، بیتربیت چرا به صحابهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم توهین کردی؟! وای به حال اینکه بگویی خسیس بود! اگر بگویی صحابهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم –فلان صحابی- دانش نداشت، میگویند: بیتربیت را کتک بزنید که توهین کرده است. شما به صحابی رسول خدا، به بضعهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، سیّدهی نساء اهل الجنّه، نستجیر بالله نسبت زائل شدن عقل میدهید؟ چرا؟ من به عنوان کسی که در زمینهی تاریخ کار میکنم و باید تحلیل کنم اینطور میفهمم، وقتی شما ضربهی بدی بخورید، مجبور هستید واکنش نشان دهید.
اگر اینها شعور و فهم داشتند که کار تمام بود. آنها احساس کردند زهرای اطهر سلام الله علیها همهی حیثیت آنها را برده است. لذا مقابله کردند. همین مقابلهی بیادبانه که خلاف تفکّرشان است، یعنی در ادّعا، ابداً قبول ندارند کسی به صحابی، کسی که پنج ثانیه پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را دیده است، صحابی محسوب میشود. اگر شما به این شخص بگویید علم ندارد، میگویند: او را کتک بزنید، بیتربیتی کردهای. حالا اگر کسی به زهرای اطهر سلام الله علیها چنین جسارتی کند… از دشنامی که خود خلیفه به حضرت زهرا سلام الله علیها داد –که من نمیتوانم بیان کنم- در نظر بگیرید تا اینکه در سال ۱۴۲۰ این شخص (بن عثیمین) در ۱۵ سال پیش نوشته است و کتاب او هم بعد از خودش چاپ شده است. صوت آن هم وجود دارد. من هم صوت نحس این بن عثیمین را شنیدهام و بعداً هم که کتاب او چاپ شد، هم شرح مسلم او را دیدم و هم شرح بخاری، در هر سه کتاب دیدم که اینطور جسارت کرده است. اگر کسی احساس کند امامش را… مثلاً یک وقت نستجیر بالله العظیم، آقای امیر المؤمنین علیه السّلام عصمت داشته است یا نه؟ بحث میکنیم. از بدو طفولیت عصمت داشته است یا از لحظهی امامت؟ یا مثلاً نستجیر بالله، نسبت دزدی به او بدهند. حال شما عوض میشود. آن بدبخت هم میبیند که زهرای اطهر سلام الله علیها خراب کرده است. لذا واکنش او بیادبانه است، نستجیر بالله میگوید: عقل او زائل شده بود.
یا عبارتی که ابن تیمیه گفته است که حالت انتقامگیری از این عبارت کاملاً مشخّص است. این انتقامگیری، حاصل شدّت ضربهای است که مادر سادات زده و آنها را به واکنش واداشته است. میگوید: گفتهاند به خانهی فاطمه حمله شده است. میگوید: من این را قبول ندارم ولی اگر شده باشد برای این بوده است که بروند اموال مردم را پس بگیرند و به مردم بدهند؛ یعنی نستجیر بالله، اموال مردم در خانهی فاطمهی زهرا سلام الله علیها بوده است و اینها هم اموال را پس نمیدادند که ما حمله کردیم!!
آیا کسی جز ناصبی چنین غلطی میکند؟! جز ناصبی این حرف را میزند؟ اگر راجع به یکی از صحابهی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بگویند اموال مردم را پس نمیداد، شما چه میگویید؟ اموال مردم در خانهی سیّدهی نساء اهل الجنّه بود و آن را پس نداد و شما مجبور شدید هجوم ببرید؟ برداشت من این است که این یاوهگویی به دلیل شدّت ضربهای است که خوردهاند. چه بگوید؟ از چه جنسی ناسزا شنیده است؟! دیدهاید که وقتی شخصی ناسزا میگویند، طرف مقابل میگوید: خودتی!
من دارم تاریخ تحلیل میکنم، میگویم: چرا چنین جسارتی به بیبی کرده است؟ برای اینکه همین سیلی را خورده است، برای اینکه صدّیقهی طاهره سلام الله علیها را به مسجد تشریف بردهاند و فرمودهاند: شما دزدی کردهاید و او (خلیفه) در واکنش، هم خودش جسارتی کرده است و هم بعدیها هم که خواستهاند دفاع کنند اوّل سعی کردهاند اصل واقعه را نفی کنند که نه، چه کسی این مطلب را گفته است؟! آشتی کردند، با هم خوب بودهاند. بعضیها که شوت بودند گفتند: اصلاً گربه بوده است! (بعضی افراد که متوجّه پشت پردهی ماجرا نبودند گفتهاند اصلاً این اتّفاق رخ نداده است) امّا اینکه دشمن نتوانسته آن را پنهان کند و دیده برای یک طرف حیثیتی نماند، مجبور شده بگوید: «خودتی»! آن هم به پارهی تن پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم. این حرف، شوخی نیست که میگوید: من قبول ندارم که به خانه هجوم برده شده باشد امّا اگر هجوم بردند برای این بوده است که بروند اموال مردم را پس بگیرند. دقیقاً همان ناسزا را… معلوم است ضربهای که حضرت به آنها زده، کاری بوده است. چون این آقایان میگویند: هر کسی به هر یک از اصحاب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم -نه دختر پیغمبر، نه پارهی تن رسول خدا- چنین نسبتی بدهد، کوچکتر از این، بگوید خسیس است، نه اینکه مال مردم را گرفته و پس نمیدهد، مجبور شدیم به خانهی او حمله ببریم. آیا کسی که اینطور است عدالت دارد؟ چرا من میگویم اینها به چرندگویی افتادهاند؟ چون اگر کسی نستجیر بالله پول مردم را در خانه نگه داشته باشد و آن را پس ندهد تا مجبور بشوی به خانهی او حمله کنی، عدالت دارد؟ مگر شما نمیگویید همهی صحابه، عادل هستند؟ اگر دختر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که از بزرگترین اصحاب پیغمبر است، سیّدهی نساء اهل الجنّه عادل نیست، پس چه کسی عادل است؟ شما همهی داشتههای خود را از دست میدهید. یعنی شما ماندهاید بین اینکه خلیف دزد است یا نستجیر بالله صدّیقهی طاهره سلام الله علیها. حضرت که سیّدهی نساء اهل الجنّه است، این تهمتها به او نسبت پیدا نمیکند. به همین دلیل به یاوه افتادهای. نباید این حرف را میگفتی. منتها وقتی قرار باشد یکی… اگر شما بخواهید قسمت اوّل را از دست بدهید چیزی باقی نمیماند. صدّیقهی طاهره سلام الله علیها نرفته که تنها یک تکه زمین را پس بگیرد. فردا شب توضیح خواهم داد که با این یک تکه زمین، دزدی طرف را ثابت کرده است و دزدی طرف یعنی اصلاً هیچ چیزی باقی نمیماند. دیگر چیزی باقی نمیماند. لذا آنها واکنش نشان دادند.
من روضه را هم در همین باب مطرح میکنم. اینها با رفتار صدّیقهی طاهره سلام الله علیها بیحیثیت شدند. قدرشناس هم نبودند که بخواهند حرمت پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را نگه دارند لذا تا توانستند برعکس همین حرفها را گفتند. من چند نمونه را عرض کردم و میخواهم یک مورد دیگر را هم بگویم. خیلی کوتاه به آن اشاره میکنم ولی آن را باز نمیکنم.
این ایّام، ایّامی است که اگر بگوییم صدّیقهی طاهره سلام الله علیها در هفتاد و پنجمین روز بعد از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شهید شده باشد، حال ایشان در این روزها وخیم است. خیلی از بزرگان (از طرفدار خلیفه) رفتهاند که قضیه را فیصله بدهند. وقتی میخواستند اجازه بگیرند که به عیادت بروند، امیر المؤمنین علیه السّلام میفرمود: «إِنَّهَا ثَقِیلَهٌ»[۱۳] یعنی حال حضرت وخیم است. ما دیگر عیادتکننده نمیپذیریم. یکی از اینها، عایشه، دختر خلیفهی اوّل است. او میخواست برود زهرای اطهر سلام الله علیها را عیادت کند. از نظر من او میخواست برود ببیند وضع حضرت چگونه است و برود خبر بدهد که چیزی باقی نمانده است تا علی سلام الله علیه را زمینگیر کنیم؛ با یک تیر دو نشان را زدیم. حضرت او را راه ندادند. اسماء جلوی در ایستاده بود –این مطلب را پنج، شش کتاب اهل سنّت با سند معتبر نقل کردهاند- این کینهتوزی را ببینید. او آمد که بیاید و به خانهی فاطمهی زهرا سلام الله علیها برود، اسماء بنت عمیس اجازه نداد. عایشه ناراحت شد و رفت به پدرش شکایت کرد. -کمی ماجرای جلوتر از این را میگویم و بعد ادامه میدهم- پدر عایشه آمد و اسماء را صدا کرد. اسماء، همسر پدر عایشه بود. قبلاً همسر جعفر بود و با خانهی امیر المؤمنین علیه السّلام ارتباط داشت و هم الآن همسر خلیفه بود. او را صدا کرد و گفت: چرا همسر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، دختر من را راه نمیدهی؟ گفت: فاطمهی زهرا سلام الله علیها فرموده است: اغیار را راه ندهیم. حالا به شما میگویم که منابع چه نقل کردهاند. این خانم (عایشه) نسبت به پدر خود غیرت داشت، پدرش بیحیثیت شده بود، بیآبرو شده بود و حالا هم او را برای عیادت، راه نداده بودند. بیبی چند سال داشت که حال وخیمی داشتند؟ در روایات ما ۱۸ یا ۱۹ ساله هستند. در روایات اهل سنّت، ۲۸ یا ۲۹ ساله هستند -فرق چندانی ندارد- یک مادر ۲۸، ۲۹ ساله یا ۱۸، ۱۹ ساله که چهار فرزند دارد که بزرگترین فرزندش هفت سال دارد… اگر در همسایگی ما یک مادر یهودی در بستر بیماری باشد و هفت فرزند کم سن و سال دارد، در کمترین حالت، نسبت به او احساس رقّت قلب داریم. چرا باید دختر خلیفه برود و بگوید: من را در خانه راه ندادند، گوشهی حیاط را دیدم، دیدم یک تابوت ساخته بود. طبق این نقل، هنوز بیبی از دنیا نرفته بود که امیر المؤمنین صلوات الله علیه به امر حضرت (زهرا سلام الله علیها) تابوت را ساخته است. (عایشه) میگوید: من خواستم وارد بشوم، من را راه ندادند، یک چیزی مثل کجاوهی عروس برای او درست کرده بودند! این کینه را نشان میدهد. کجای دنیا دیدهاید که یک مادر که چهار فرزند کوچک دارد، وقتی دارد از دنیا میرود به تابوت او، کجاوهی عروس بگویند؟! این کینه، از ضربهای است که خوردهاند. ضربهای که صدّیقهی طاهره سلام الله علیها خورده بودند آنها را به این صورت به واکنش وامیداشت…
حضرت زهرا سلام الله علیها، همهی وجود خود را خرج امیر المؤمنین صلوات الله علیه کرد. اینها دیدهاند برای آنها آبروریزی ایجاد شده است، به نوعی واسطه فراهم کردند و پیش امیر المؤمنین صلوات الله علیه آمدند و گفتند: ما میخواهیم برویم با فاطمه سلام الله علیه دیدار کنیم، عیادت کنیم ولی او ما را راه نمیدهد. اوّل مظلوم عالم، خدمت زهرای اطهر سلام الله علیها آمد. فرمود: فاطمه جان، اینها میخواهند برای عیادت بیایند. فرمود: به خدا اینها را راه نمیدهم. فرمود: من را واسطه کردهاند. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: «الْبَیْتُ بَیْتُکَ»[۱۴] من فدایی تو هستم، «وَ الْحُرَّهُ زَوْجَتُکَ» من کنیز تو هستم.
وقتی اینها آمدند –این ماجرا در علل الشّرایع آمده است و این حرف بسیار جانسوز است- و در سمت راست حضرت نشستند. حضرت توان اینکه بنشیند نداشت. سر مبارک خود را به سختی به سمت چپ برگرداند. آنها وقیح بودند، بلند شدند و سمت چپ حضرت نشستند. بیبی دو مرتبه سر مبارک خود را به سمت راست برگرداندند. بار سوم که آنها سمت راست نشستند، حضرت دیگر توان نداشت سر برگرداند، خادمها را صدا کرد و فرمود: «حَوِّلْنَ وَجْهِی»[۱۵] سر من را برگردانید…
پی نوشت:
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیه، ص ۹۸٫
[۴]- تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج ۶، ص ۱۰٫
[۵]- علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۷۸٫
[۶]– تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۸۱٫
[۷]- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۳، ص ۸۴٫
[۸]- نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۱۷٫
[۹]– همان.
[۱۰]– همان.
[۱۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۴۲٫
[۱۲]- المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السّلام، ص ۴۱۷٫
[۱۳]- الأمالی (للطوسی)، النص، ص ۱۵۶٫
[۱۴]- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۸، ص ۳۰۳٫
[۱۵]- علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۸۷٫
پاسخ دهید