سومین جلسه از مراسم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز سه شنبه مورخ ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ در هیئت نور الرضا علیه السّلام با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «فاطمیه جامعه ساز» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
از خود گذشتگی فاطمه سلام الله علیها برای امیر المؤمنین
خدمت شما عرض کردیم که میشود راجع به صدیقهی طاهره سلام الله علیها مباحث و فضائل و نکاتی مطرح کرد که هم دل ما جلا پیدا کند و هم شنیدن آن ثواب باشد، حق هم هست. فضائل ایشان قابل فهم نیست، قابل درک نیست، نه برای ما بلکه انبیا علیهم السّلام نمیتوانند ایشان را درک کنند، بفهمند. منتها حیف است مطلبی که میخواهم تقدیم کنم بیتوجّه به شرایط زمان ما باشد، یعنی کأنّه قرن دو، پنج، در قرون وسطی نشستیم و با هم صحبت کنیم، الآن در جنگ است یا در صلح است. این انصاف نیست که ما راجع به صدیقهی طاهره سلام الله علیها فقط راجع به بعضی از فضائل ایشان صحبت کنیم، گرچه ثواب دارد.
به نظر ما توجّه، تمرکز، دقّت، مطالعه در رفتار صدیقهی طاهره سلام الله علیها جامعهساز است. دو نکته را تا به حال عرض کردیم و امشب هم باز این را توضیح میدهم. اوّلاً صدیقهی طاهره سلام الله علیها از شخصیّت خود برای دفاع از امیر المؤمنین صلوات الله علیه گذشت و این چیزی است که خیلی کمیاب است. کم عالِم داریم که از شخصیّت خود بگذرد و از حق دفاع کند، کم بچّه حزب اللّهی داریم از آبروی خود بگذرد و از حق دفاع کند. کم انسان داریم که از خود و داشتههای خود بگذرد و از حق دفاع کند.
عرض کردیم یک عزیزی میگفت شب عملیات که میشد آن لحظهای که سیم خاردارها را منفجر میکردیم که عبور کنیم، چون روشن میشد، تیر تراش میزدند، همه به زمین میچسبیدند، ۵۰ نفر اگر به زمین میچسبیدند یکی دو نفر بلند میشدند. حالا یا خیلی ملکوتی بودند یا خیلی لات بودند. زیر بار این عار نمیخواستند بروند که نشستند، بقیّه هم با اینها بلند میشدند. چند نفری هم بودند تا آخر از جا بلند نمیشدند. کار صدیقهی طاهره سلام الله علیها –بلاتشبیه-کار آن کسی است که نفر اوّل بلند شد. آن کسی که نفر اوّل بلند شود همهی تیر تراشها سمت او میآید. صدیقهی طاهره سلام الله علیها هم جسم خود را سپر کردند و هم شخصیّت خود را سپر کردند.
نکتهی بعدی اینکه حضرت زهرا روحی له الفداء به موضوعی تمسّک کرد که این تیغ دو دم بود، خیلی آبروی حکومت را برد. امّا متأسّفانه به ایشان بهتان زدند، جسارت کردند. چند مورد را دیشب عرض کردم، خلاصهی آن این بود که حالا میخواهم ادامه را بگویم. یعنی از این حیث که چرا حضرت زهرا سلام الله علیها در بین این همه موضوع آمدند روی بحث فدک و مالیّت فدک سرمایهگذاری کردند؟ چرا چیز دیگری نفرمودند؟ چرا حضرت زهرا سلام الله علیها روی اصل غدیر سرمایهگذاری نکردند؟ چون میدانید روایتی از فواطم است که فاطمهی زهرا سلام الله علیها فرموده است، بعد در سلسلهی سند، فاطمهی بنت الحسین است، فاطمهی بنت السجّاد است، فاطمهی بنت موسی بن جعفر است، اینها با هم، همه از هم نقل کردند. به آن حدیث فواطم میگویند، یعنی فاطمهها.
آنجا است که حضرت در سخنرانی اعتراضی خود میفرمایند: «اَنسیتُمْ قَوْلَ رَسُولِ اللّه صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلِهِ یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ».[۴] نه اینکه حضرت اشاره نکرد، اشتباه نشود. حضرت فرمودند: غدیر را از یاد بردید که «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌّ مَولاهُ»؟ اشاره کردند. امّا بار استدلال کجا بود؟ روی مسئلهی مالی فدک بود. ما توضیح دادیم حکومتی که ادعای دینی بودن دارد -و این خطر بزرگ برای نظام ما هم هست، همه باید تلاش خود را در این موضوع قرار بدهند- اگر مشکلات اقتصادی در کشور وجود دارد، دزدی وجود دارد، غارت وجود دارد، رانتخواری وجود دارد، کثافتکاری وجود دارد، اگر قاضی فاسد وجود دارد، اگر با اینها مقابله نشود اصل نظام را نابود میکند.
علّت تأکید حضرت زهرا سلام الله علیها بر مسئلهی فدک
شب اوّل توضیح دادیم زهرای اطهر سلام الله علیها روی این موضوع سرمایهگذاری کردند. به جای اینکه بیایند بگویند خلیفه غدیر را فراموش کرده است – نمیگویم این موضوع را نگفتند- سرمایهگذاری را بردند روی اینکه شما دزد هستید. چون اگر شما به یک آخوندی بگویید شما دزد هستید، حالا او خیلی قرائت خوبی دارد، ریشهای او زیبا است، عمّامهی او زیبا پیچیده شده است، نماز شب میخواند، میگویند: همهی اینها فیلم است! اگر دزد باشد شما هیچچیز او را باور نمیکنید. با بچّه محلها خیلی مهربان است، میگویند فیلم است، ۵ وعده در مسجد نماز میخواند، نماز صبح میآید، میگویند دزد است، فیلم او است، میخواهد معلوم…
اگر کسی، مخصوصاً یک آبرودار دیندار، متّهم به سرقت یا گناه مالی شود همهی ادعاهای او فراموش میشود، یعنی همهی رفتارهای او مورد تردید قرار میگیرد. حتّی خوشاخلاقیهای او، حتّی فضائل او، میگویند ای فلان فلان شده چه فیلمی بازی کرد! صدیقهی طاهره سلام الله علیها هم روی همین سرمایهگذاری کردند. این خیلی ضربهی سنگینی است، اصلاً تمام هیمنهی حکومت خلفا را نابود کرد. امّا این تیغ دو دم بود، آنها هم گفتند فاطمهی زهرا سلام الله علیها دنبال فدک بوده است -نستجیر بالل- چون دنیا دوست بوده است. مسئلهی مالی است، دیگر در دعوا طرف هر چه بخواهد میگوید. لذا عرض کردیم یکی مثل ابن عثیمین گفت: -نستجیر بالله- بیعقل است. این آدم معاصر بوده است، ۱۴۲۱ سقط شده است. اگر کسی این حرف را راجع به یکی از خلفا در عربستان میزد گردن او را میزدند. بعد راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها این حرف را میزنند و چاپ میکنند، آن وقت میگویند: ما اهل بیت علیهم السّلام را دوست داریم.
خدا شاهد است ابن تیمیه کتابی به نام «الصارم المسلول على شاتمی الرّسول» یعنی «شاتمین الرسول» که «نون» آن وقتی اضافه میشود میافتد. شمشیر بُرّان روی سر کسانی که دشنام به پیغمبر میدهند، در ادامه کسانی که دشنام به صحابه میدهند. گفته اگر کسی به «قِلَّهِ العِلمِ أوِ عَدَمِ الزُّهد»[۵] «قله العلم او البُخل» بگوید فلان صحابی خیلی… دکتری نداشته لیسانس بوده، او را باید کتک بزنید، چون بیحرمتی کرده است. بگوید فلان صحابه سخی نبوده میگوید او را کتک بزنید، توهین کرده است.
سیوطی یک کتابی به نام «إلقام الحجر» دارد، یعنی سنگ پرت کن در صورت کسی که به اصحاب پیغمبر توهین میکند. مثال میزنم، مثال از من است، میگوید اگر کسی بگوید شهادت زنها معادل شهادت مردان نیست، دو تا زن باید بیایند معادل یک مرد شهادت بدهند. طرف بگوید هر زنی؟ میگوید: بله، حتّی عایشه. این یعنی چه؟ این یعنی اینکه از نظر این فرد عایشه بهترین زنها است، این حکم برای همهی بانوان است، عایشه هم باشد فرقی نمیکند. توهین کرده است؟ نه، میخواهد بگوید حتّی او، یعنی میخواهد بگوید حتّی آن زنی که فضیلت هم دارد فرقی ندارد، این حکم برای بانوان است. سیوطی میگوید: باید او را بگیرید و به او شلاق بزنید، راجع به همسر پیغمبر اینطور صحبت کرده است. میخواهم فضا را درک کنید. بگویید فلان صحابی دکتری ندارد، میگوید او را کتک بزنید، بگویید فلان صحابی سخاوتمند نیست، میگوید او را کتک بزنید.
زنها احکامی دارند، حتّی اگر عایشه باشد جزء زنها است، مرد که نیست. میگوید او را کتک بزنید. آدرس هم دادم، اسم کتاب «إلقام الحجر» است، چاپ هم شده است. نستجیر بالله میگوید عقل حضرت زهرا سلام الله علیها در این مسئله از دست رفته است! اگر در عربستان بگویند که عایشه عقل خود را از دست داده است گردن او را میزنند، چرا مفتی اعظم شما در دو کتاب خود، هم شرح بخاری خود و هم شرح مسلم، هم تعلیق بر مسلم این را نوشته است و چاپ شده است؟ ما در یک کانالی که از این سندها منتشر میکنیم نشان دادیم، چرا شما فقط به حضرت زهرا سلام الله علیها توهین میکنید؟ ما دیشب توضیح دادیم، چون این مسئلهی نسبت دزدی دادن به مکتب مقابل هیچ چیزی باقی نمیگذارد، راهی جز دشنام ندارد. ابن تیمیه راهی ندارد -خدا با قاتل زهرای اطهر او را محشور کند- میگوید: من قبول ندارم به خانهی فاطمه هجوم بردند، امّا اگر هجوم بردند برای اینکه اموال مردم را پس بگیرند، نستجیر بالله.
یعنی این را جز یک حرامزاده میتواند به زهرای اطهر سلام الله علیها نسبت بدهد؟! یعنی پول مردم را حبس کرده بود و به زبان خوش آنها را پس نمیداد؟! این را راجع به کس دیگر بگویند، یک آقایی که پنج ثانیه پیغمبر را دیده است، به او چه میگویید؟ راجع به ناموس پیغمبر، بضعهی پیغمبر، پارهی تن پیغمبر چطور چنین حرفی میزنید؟! چطور چنین حرفی میزند؟ ضربهای که حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها زده است باعث شده است که آنها فاطمهی زهرا سلام الله علیها را دوست نداشته باشند. سلفیها فاطمهی زهرا سلام الله علیها را دوست ندارند، چون میفهمند چه بلایی سر آنها آورده است. به خلیفه نسبت دزدی داده است، حرف او را قبول نکرده است. راجع به بحث فدک توضیح خواهم داد.
باز یک نمونهی دیگر آوردم برای اینکه بگویم اینقدر این کار را تکرار میکنند تا جا بیندازند. شما ببینید فاطمهی زهرا سلام الله علیها چه کاری انجام داده است، همهی حرف من این است. فاطمهی زهرا سلام الله علیها که امام مراجع است، آن لحظهای که میخواهد بیاید و از امیر المؤمنین صلوات الله علیه دفاع کند همهی شخصیّت خود را به میدان میآورد و سپر میکند. دردا که بعضی وقتها حق تنها است، اهل حق و علما ساکت باشند. شب اوّل عرض کردم، امیر المؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند: «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا»،[۶] خدا از علما میثاق گرفته مقابل دزدی، ظلم آرام و قرار نداشته باشند. مقابل اینکه ببینند یک مظلومی گرسنه است همینطور قرار نداشته باشند، «أَنْ لَا یُقَارُّوا». اگر قرار دارد، آرامش دارد، یعنی از این میثاق نگرفتهاند یعنی عالم نیست. یا دارد خیانت میکند یا یک توجیهی پیدا کنید. «أَنْ لَا یُقَارُّوا» قرار نداشته باشد. فاطمهی زهرا سلام الله علیها وسط میدان آمد.
یک کتابی است که در اصول فقه بحث شده است، یک کسی به اسم عبدالعلی لَکنَوی نوشته است، کتاب اصول فقه اهل سنّت است، عبارت آن را میخوانم ببینید چرا اینها اینطور صحبت میکنند. اگر اینها بخواهند احتجاج زهرای اطهر سلام الله علیها را بپذیرند باید بپذیرند که خلیفه دزد است و اگر خلیفه دزد است اصلاً جایی برای مباحث بعدی نیست. مثلاً بگویند امام جماعت مسجد دزد است امّا قرائت خوبی دارد، چیزی باقی نمیماند. یعنی حضرت روی یک نقطهای سرمایهگذاری کرده است که چیزی باقی نمیماند. هر کسی، حتّی از ادیان دیگر، شما بشنوید یک کشیشی بود، یک کسی در معبد بوداییها بود که دزد بود، یعنی بشر از او منزجر میشود، نه اینکه بحث دینی پیش بیاید. خیلی استدلال لازم ندارد.
ضربه خیلی محکم است لذا آنها هم مجبور هستند که بگویند اشتباه کرده است. حالا عبارت عبدالعلی لکنوی را بشنوید، در کتاب «فواتح الرحموت» است که برای شیخ عبدالعلی لکنوی است، متوفی ۱۲۲۵ است، آدم مهمی است، کتاب هم اصول فقه حنفیها است، در جلد ۱، صفحهی ۲۷۹ میگوید: «أهلُ البَیتِ کَسَائِرِ المُجتَهِدینَ»، اهل بیت مثل بقیّهی مجتهدها هستند، اجتهاد میکنند یعنی ممکن است خطا کنند. «یَجُوزُ عَلَیهِمُ الخَطَأ فِی إجتِهَادِهِم» ممکن است خطا کنند. «وَ هُم یُصیبُونَ وَ یَخطَئون» ممکن است درست عمل کنند، ممکن است فهم آنها خطا باشد. «وَ کَذا یَجُوزُ عَلَیهِمُ الضِلَّه» همینطور ممکن است پای آنها بلغزد، خطا کنند -نستجیر بالله برای آنها گمراهی پیش بیاید- «وَ هِیَ وُقُوعُهُم فِی أمرِ غَیرٍ مُناسِبِ لِمَرتَبَتِهِم»، اهل بیت پیغمبر ممکن است یک کاری انجام بدهند که خلاف شأن آنها باشد. بعضی از علمای شیعه اینجا گفتند ممکن است کاری کنند که حرام باشد، ولی در این چاپها اینطور است که «غَیرِ مُناسِبٍ» مناسب شأن آنها نیست. «کَمَا وَقَعَ مِن سَیِّدَهِ النِّسَاءِ» کجاها پای آنها میلغزد و خطا میکنند؟ «کَمَا وَقَعَ مِن سَیِّدَهِ النِّسَاءِ» همانطور که فاطمهی زهرا سلام الله علیها انجام داد. «مِن هِجرانِهَا خَلیفَهَ رَسُول الله» با خلیفهی پیغمبر قهر کرد.
چون باید بگویید یا قهر کرد چون خلیفه را دزد میدانست، یا قهر کرد پس اشتباه کرده است و اگر دزد میدانست چیزی باقی نمیماند. امامِ دزد که نداریم، لذا راهی ندارد برای اینکه بگوید ایشان -یعنی فاطمهی زهرا- اشتباه کرده است. «حینَ مَنَعَهَا فَدَک مِن جَهَهِ المیراث»، وقتی زهرای اطهر سلام الله علیها آمد و فدک را خواست، خلیفهی دوم آمد یک حرفهایی زد ایشان قهر کرد و حرف او را قبول نکرد. شما ببینید کجا پیدا میکنید معاویه در ماجرای صفین… یک روایت متواتری داریم که شک نیست پیغمبر فرموده است، هم شیعه و هم سنّی این روایت را دارند، دو طرف هم متواتر میدانند. ما روایت متواتر خیلی کم داریم. روایت متواتر مثل آیهی قرآن است، آیهی قرآن تواتری به ما رسیده است، اینقدر آدمهای مختلف و نسخههای مختلف و تعداد مختلف نقل کردند شک نیست اینها آیهی قرآن است، کسی شک نمیکند.
این روایت این است که پیغمبر فرمود: دو گروه مقابل هم قرار میگیرند، یک گروه دعوت به آتش میکنند، یک گروه دعوت به بهشت میکنند، آن گروه که دعوت به بهشت میکنند عمّار در آن گروه است، آن گروه که عمّار را میکشند دعوت به جهنّم میکنند. معنای حدیث هم معلوم است، مولا هم ندارد که بگویند نمیفهمند یعنی چه. این اتّفاق در صفین افتاد به هم ریخت، همه فهمیدند. صحیح بخاری، صحیح مسلم، خیلی جاها گفتهاند. بنده توفیق داشتم پنج شش ساعت راجع به این روایت و مطالبی که از آن برمیآید بحث کردم. خیلی مهم است، مثل حدیث غدیر نیست که بگوییم مولای آن را نمیفهمیم یعنی چه. یعنی لغت نامفهومی در آن نیست، همه یک طور میفهمند.
یک گروه دعوت به آتش میکردند، چه کسانی دعوت به آتش میکنند؟ «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»،[۷] دعوت به آتش میکنند. اینها چه کسانی هستند؟ اینها در قرآن ملعونین هستند. پیغمبر میفرماید: آن گروهی که عمّار را میکشند این گروه هستند. شما بروید شارحان اهل سنّت را ببینید، ببینید چند نفر آنها گفتهاند که معاویه دچار ضلالت و گمراهی شد، به این واضحی. غدیر را رها کنید، شما در مسئلهی به این واضحی… میگویند: نه، هم علی خوب بوده است و هم معاویه. ابن تیمیه میگوید: اگر علی جنگ را شروع نکرده بود اصلاً این اتّفاق نمیافتاد. پیغمبر یک چیزی فرمودهاند، خود تو میگویی اگر کسی روایت متواتر را انکار کند کافر است. متواتر بودن این حدیث کاملاً مشخّص است، شیعه و سنّی شکّی ندارند، قطع دارند این جملهی پیغمبر است. دعوت به جهنّم و آتش میکنند، میگوید نه، هر دو خوب هستند!
چه میشود اینجا میگویید فاطمهی زهرا سلام الله علیها دچار لغزش شده است؟ عرض بنده این است که ضربه اینقدر سنگین است آنجا چیزی باقی نمیماند، مجبور است. شما اگر میخواهید ببینید قدرت موشکی که زدهاید چقدر بوده است میروید وسعت تخریب را حساب میکنید. بهترین روش این است که وسعت تخریب را حساب میکنید. در فیلم شما میبینید دو نفر ضربه به یک نفر میزنند، یک ضربه طرف خیلی تکان نمیخورد، یکی دیگر که ضربه میزند میبینید با سر به زمین میخورد، میفهمید که ضربهی دوم شدیدتر بوده است. اینها به شدّت فضاهای خبری و تاریخی را بایکوت کردند. ولی شما میبینید گزارشاتی رسیده است.
کاری که زهرای اطهر سلام الله علیها کرده است سنگین است. در اسلام اگر کسی سه روز قهر کند دچار مسئله میشود. برای یک تکّه زمین فاطمهی زهرا سلام الله علیها قهر کرده است -از جهت مقابل میگویم- بهتان به خلیفهی رسول خدا زده است!
حدیث شهادت زهرا سلام الله علیها از زبان پیغمبر
یکی از مراجع عظام یک حرفی زدند، خیلی دقیق است، خدا إنشاءالله به ایشان سلامتی بدهد. یک روایتی است شیعه و سنّی همه آن را نقل کردهاند. پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله زهرای اطهر سلام الله علیها را خبر کرد، یک چیزی فرمود، حضرت زهرا سلام الله علیها گریه کردند، یک چیز دیگری فرمودند حضرت زهرا سلام الله علیها لبخند زدند. عایشه آمد گفت: این چه بود؟ -حضرت زهرا- فرمود: من سِرّ پیغمبر را فاش نمیکنم. دو نکته بود؛ اوّلاً من سِرّ فاش نمیکنم، ثانیاً من مثل بعضیها نیستم که در ماجرای تحریم سِرّ پیغمبر را فاش کردند. اشاره به شخص خاصّی نمیکنند.
همهی عالم و آدم میدانند که عایشه و حفصه سرّ پیامبر را فاش کرده است. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: من سرّ پیغمبر را فاش نمیکنم. اینها کینه دارند، بیجهت نیست که به تابوت حضرت زهرا میگوید: کجاوهی عروس. ضربه خورده است، بالاخره باید یک عکس العملی نشان بدهد. این روایت در منابع خود آنها هم وجود دارد، حضرت فرمودند: من سرّ پیامبر را فاش نمیکنم. بعد که پیغمبر از دنیا میروند حضرت میفرمایند: پیغمبر به من فرمودند فاطمه جان من عن قریب از دنیا میروم، من گریه کردم. بعد فرمودند: «أَنْتِ أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِی لُحُوقاً بِی»[۸] تو اوّلین فرد از اهل بیت من هستی که به من ملحق میشوی و من برای همین خوشحال شدم.
تحمّل فراق پیامبر سخت است. شیعیان این را فراوان نقل کردند و شما هم این را شنیدید. سنّیها این را نقل کردند چون غرض داشتند. غرض چه بود؟ بگویند: فاطمهی زهرا از فراق پیغمبر زود از دنیا میرفتند، خود پیامبر هم میدانست، قتل کجا بود؟! چون به نظر آنها رسید مقابل مسئلهی قتل چیز خوبی است آن را نقل کردند. فراوان نقل شده است، صحیح بخاری، مسند احمد، در همه جا نقل شده است. گفتند بفرما، قتل کجا بود؟! پیغمبر پیشبینی کرده بوده تو زودتر پیش من میآیی، این برای فراق است. گرچه این ظهوری ندارد که فاطمه جان کشته میشوی یا به مرگ طبیعی از دنیا میروی. چنین چیزی در آن نیست، امّا چون میخواستند بگویند پیغمبر هم میدانست، فراق پیغمبر سخت بود، زهرای اطهر از فراق پیغمبر تاب نداشت، این را همه نقل کردند. شیعه و سنّی این را فراوان نقل کردند.
این مرجع بزرگوار که خدا ایشان را حفظ کند میفرمایند: رها کنیم اینکه زاهدترین و عابدترین امّت فاطمهی زهرا سلام الله علیها بود، ایشان نه با علم دنیایی بلکه با وحی و الهام نبوی فهمید… اگر شیعه باشید میگویید زهرای اطهر سلام الله علیها از همه چیز خبر داشته است. سنّی هم باشید میگویید با وحی الهام نبوی، چون پیغمبر میتواند پیشگویی کند. یعنی اینکه پیغمبر -نستجیر بالله- دروغ گفته است؟ گزاف گفته است؟! نه، اتفّاقاً همه میخواهند بگویند دیدید پیغمبر گفت زود از دنیا میرود؟ برای این بود.
به وحی الهی، به الهام الهی پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به حضرت فاطمه سلام الله علیها میفرمایند تو زود از دنیا میروی. اگر به شما بگویند چند روز بیشتر زنده نمیمانید آیا دنبال مال دنیا میروید؟ فاطمهی زهرا سلام الله علیها به کنار، الآن یک نفر بیاید به این مجلس خبر بدهد بگوید برو پیغمبر با تو کار دارد، زمان زیادی زنده نیستی. شخص گبر هم باشد معمولاً اگر از طرف پدر و مادر مشکل نداشته باشد و مشکل خیلی ریشهای نباشد، میگوید این چند روز باقی مانده بروم وضعیّت خود را درست کنم. شأن حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها روحی له الفداء به اندازهی یک آدم عادی نبود؟! «سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»[۹] نبود؟ ایشان به وحی نبوی، به الهام…
اگر مثل شیعهها نگویید خبر داشت، به الهام رسول خدا از طرف خدا فهمید زمان زیادی زنده نیست، برای یک تکّه زمین آمد جامعهی اسلامی را به گند کشید؟! این را میپذیرید؟! بعد جامعهی اسلامی را به گند کشید، «أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِی لُحُوقاً بِی»؟! میپذیریم جای او هم خوب است؟! به یکی میگویند پنج روز، ده روز بیشتر زنده نیستی، در این ده روز میرود دزدی کند؟! کاری که حضرت زهرا سلام الله علیها با جامعه کرد اگر خطا باشد بدتر از اینها است. چون فتنه کرده است اگر ناحق باشد، «الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ».[۱۰] حضرت زهرا سلام الله علیها آبروی جامعهی اسلام را برده است، اگر -نستجیر بالله- ناحق باشد. دعوایی که رخ داده است تا امروز باقی است «مَا سُلَّ… فِی الإِسلَامِ عَلَى قَاعِدَهٍ دینیّه کَمَا سُلَّ عَلَى الإِمَامَه».[۱۱] همهی اهل فرق و مذاهب اینطور مینویسند، میگویند در هیچ مسئلهای اینقدر خون ریخته نشده است که در مسئلهی امامت ریخته شده است. مگر دعوا درست شد؟
هزار سال پیش هم شیعهها فاطمیه عزاداری میکردند، اسناد آن موجود است، خود حضرت زهرا این دعوا را… اگر بگوییم ناحق است معنی ندارد به پیغمبر ملحق شود، اگر فتنهگری کرده باشد. هیچ کسی این را نمیتواند… اینقدر این سنگین است کسی نمیتواند این را باور کند. «سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ» خبر دارد که خیلی زنده نمیماند. با مبانی ما که همه چیز روشن است، من میگویم به فرض که کسی نفهمد بگوید زهرای اطهر سلام الله علیها هم یکی از اصحاب است. دیگر پیغمبر الهام کرد که شما خیلی زنده نیستید، یک تکّه زمین چقدر میارزید که بخواهد به ناحق -نستجیر بالله- اگر حقّ ایشان نبود پافشاری نکند. این را میشود باور کرد؟ نمیشود باور کرد.
اگر فهمیده بودند این «أَنْتِ أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتِی لُحُوقاً بِی» چه بلایی سر آنها میآورد این را هم نقل نمیکردند. این را جای دیگر نقل کردند که بگویند حضرت شهید نشده است. به خاطر میراث فدک حقِّ نداشته را طلب کرد -نستجیر بالله- میشود این را گفت؟!
کینه از امیر المؤمنین علیه السّلام دلیل اصلی دشمنی با او
چرا میگویند: فدک؟ ما هنوز وارد اصل فدک نشدیم، ما هنوز در حاشیهی فدک هستیم و داریم میگوییم حضرت چه کاری انجام داده است. هنوز وارد فدک نشدیم. برادران غیر شیعه باید این مسئله را پاسخ بدهند که میگویند صحابهی پیغمبر همه عادل هستند و این وسط یک نفر -نستجیر بالله- فتنهگری کرده است، آبروی جامعهی اسلامی را برده است، یا یک نفر غصب کرده است. محمّد بن ابیبکر وقتی به مصر رفت به معاویه یک نامهای نوشت، گفت: خجالت بکش، تو و پدرت از اوّل هم منافق بودید – به معاویه ناسزا میگوید- چرا اینقدر علیّ ابن ابیطالب را اذیّت میکنید؟ این نامه خیلی جاها آمده است، اینقدر مطالب نامه وحشتناک است، طبری میگوید: دوست ندارم این نامه را نقل کنم، از آن میگذرد.
ولی در منابع دیگر مثل «وقعه الصّفین» سال ۲۱۲ فوت کرده است. «أنساب الاشراف بلاذری» ۲۷۹ فوت کرده است. «مسعودی» ۳۴۵ فوت کرده است، منابع قدیمی نوشتهاند. معاویه برای اینکه جواب محمّد بن ابیبکر را بدهد، پسر ابوبکر بود ولی خانهزاد امیر المؤمنین بود، چون مادر او اسماء بود. گفت: «مِنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ الزَّارِی عَلَى أَبِیهِ»[۱۲] کسی که آبروی پدر خود را برده است، این را به محمّد بن ابیبکر گفت. گفت: ما زمان پیغمبر بودیم و «وَ أَبُوکَ مَعَنَا فِی حَیَاهِ نَبِیِّنَا» در زمان حیات پیغمبر، پدر تو با ما بود. «نَرَى حَقَّ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ لَازِماً» ما میدانستیم حقّ علیّ ابن ابیطالب به چه صورت است. «فَضْلَهُ مُبَرَّزاً عَلَیْنَا» فضل و برتری علی بر ما مبرّز بود. «فَکَانَ أَوَّلَ مَنِ ابْتَزَّهُ حَقَّ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ حَقَّهُ أَبُوکَ وَ فَارُوقُهُ» اوّلین کسی که حقّ علی را گرفت پدر تو و فاروق او بود. اینها را معاویه گفته است، آدرس سندهای آن را هم دادم.
بعد یک جملهای میگوید؛ این در کتاب «وقعه الصفین» است. شرایط اجازه نمیدهد، مسائل مسائل حسّاسی است، اجازه نمیدهد که شما بر علیه یک حکومتی این حرفها را منتشر کنید. نصر بن مزاحم سال ۲۱۲ از دنیا رفته است، میگوید: وقتی این اتّفاق افتاد که اینها حکومت را گرفتند و حق او را غصب کردند «فَهَمَّا بِهِ الْهُمُومَ» خیلی غم به دل او وارد کردند. یعنی چه کار کردند؟ نمیتواند صریح حرف بزند. نامهی معاویه است، میگوید: «فَهَمَّا بِهِ الْهُمُومَ» این دو نفر خیلی غم به دل علی وارد کردند. «وَ أَرَادَا بِهِ الْعَظِیمَ» قصد کردند یک کار بزرگی را انجام بدهند.
آن چه کاری است؟ بعد از پیغمبر صلّی الله علیه و آله چه کار بزرگی با علی انجام دادند؟ چه همّ و غم شدیدی به او وارد کردند که معاویه نوشته است؟ «فَبَایَعهُمَا»، تا علی مجبور شد بعد از مدّتی بیعت کرد. سؤال این است که چه کردند؟ سؤال این است که پیغمبر به زهرای اطهر سلام الله علیها فرمودند: من از دنیا میروم، تو بر فراق من صبر کن، اگر صبر کنی میشوی «سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»، زهرای اطهر سلام الله علیها باید به چه چیزی صبر میکردند که «سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّهِ» شود؟ این در صحیح بخاری است. بر چه چیزی صبر برترین زن بهشت شود؟ «فَهَمَّا بِهِ الْهُمُومَ وَ أَرَادَا بِهِ الْعَظِیمَ»[۱۳] چه بلایی میخواستند سر علی بیاورند؟ خیلی دل آدم میسوزد.
در سورهی مبارکهی غافر است زمانی که فرعون میخواست حضرت موسی را بکشد به مردم گفت: اجازه بدهید من موسی را بکشم. فرعون است، اگر یک نفر خیلی گستاخ است و هر کاری که دوست دارد انجام میدهد به او میگویند تفرعن دارد. تفرعن دارد یعنی او خیلی متکّبر است. میخواهم جامعهی اسلامی را ببینید. بنی اسرائیل نامرد، بیانصاف که با موسی بودند و از رود نیل گذشتند، گفتند یک خدا برای ما بساز که او را بپرستیم. از همین رودخانه که گذشتند، هنوز پاهای آنها خیس بود، یک معجزهی بزرگ دیده بودند. ناگهان رودخانه ایستاد و آنها از وسط آن گذشتند. پشت سر هم فرعویان آمدند و غرق شدند. یک سجدهای، شکری… ما بودیم آقای بهجت این کار را برای ما کرده بود تبرّکاً به ایشان دست میکشیدیم. به حضرت موسی گفتند: «اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ»[۱۴] یک بتی را بساز، حالا که فرعون رفت یک بتی بساز. کسانی که وقتی حضرت موسی آنها را نجات داد گفتند ما اینجا مینشینیم تو و رب تو بروید بجنگید.
آقایان مدافعان حرم بروند بجنگند، نتایج آن را ما میخوریم! غنیمت آمد ما هستیم، ولی فعلاً شما بروید بجنگید! ما مینشینیم «إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ»[۱۵] شما بروید. این نامردهای نمک به حرام، فرعون به آنها گفت: اجازه بدهید من موسی را بکشم، «ذَرُونی»[۱۶] چرا این را میگوید؟ هر کسی را که بخواهند بگویند خیلی متکّبر و خودخواه است میگویند تفرعن دارد. اصلاً تفرعن یعنی فرعون مانند است. خود فرعون میتوانست هر کاری که میخواهد انجام دهد، لشگر دارد، ولی به قوم خود میگوید: اجازه بدهید او را بکشم. یعنی یک عدّهای در قوم طرفدار موسی هستند، اجازه…
ما این درد را کجا ببریم که چند روز بعد از پیغمبر این اتّفاق افتاد؟ به در خانهی فاطمهی زهرا سلام الله علیها آتش بردند. چرا آنها انصاف به خرج ندادند؟ پیغمبر باید چه چیزی میفرمود؟ باید چه کار انجام میداد که حرمت زهرای اطهر سلام الله علیها رعایت شود؟ بعد بیایند اینطور هم صحبت کنند. هر روز میآیند میگویند یا رسول الله خیلی ممنون ما را از بت پرستی و بیچارگی نجات دادی، چقدر تقدیم کنیم؟ حضرت میفرمایند: «إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»[۱۷] من که برای پول با شما صحبت نکردم. اصرار کردند. حالا خود شما میخواهید بیچاره نشوید این زحماتی که من کشیدم هدر نرود با اهل بیت من مهربان باشید. جالب است خود خلیفهی اوّل این عبارت را گفته است که «أُرقُبوا»، از پیغمبر دربارهی اهل بیتش مراقبت کنید، حرمت اینها را حفظ کنید.
من تعجّب میکنم آنهایی که به خانهی فاطمهی زهرا سلام الله علیها حمله کردند به مردم نگفتند اجازه بدهید ما اینها را بکشیم اینها فتنه کردند. در سورهی غافر هم نگاه کنید فرعون میگوید: اجازه بدهید من موسی را بکشم، چون میخواهد فتنه گری کند. فرعون اذن میگیرد! یعنی چند نفر از بنیاسرائیلیها طرفداری کردند. چطور آنها از زهرای اطهر سلام الله علیها طرفداری نکردند؟ چطور میشود؟! اگر کینه باشد به این صورت میشود، اگر کینه باشد. وجود امیر المؤمنین صلوات الله علیه خیلیها را خراب کرد، شخص در محلّهی خود فرد شاخصی است، قوی است، یک غریبه میآید میگذرد، با هم برخورد فیزیکی دارند، طرف را طوری میزند که دیگر خجالت میکشد از آن محل بگذرد، او کینه دارد. امیر المؤمنین صلوات الله علیه هر جا که اتّفاقی در اسلام افتاد نفر اوّل بود و آبروی آنها میرفت.
آنجایی که برای امیر المؤمنین صلوات الله علیه از آسمان نازل شد «لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌ لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ»،[۱۸] خلیفهی دوم میگوید من اینقدر دویده بودم به بالای کوه رفته بودم. یکی فراری است و برای یکی «لَا فَتَى إِلَّا عَلِیٌ» است، طرف ضایع میشود. یکی فراری است، یکی کنار پیغمبر هم هست داخل غار میترسد، یکی جای پیغمبر خوابیده است، با هم فرق دارند. آیه که نازل میشود به یکی میگوید: نترس کنار پیغمبر هستی، به یکی میگوید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»،[۱۹] در این مقایسه ضابع میشود. اینها برای امیر المؤمنین صلوات الله علیه فضیلتی نیست، ولی مقایسه کنید آن طرف خیلی ضایع میشود، کینه دارند.
امیر المؤمنین صلوات الله علیه در ماجرای جمل -صد و پنجاه ششمین خطبهی نهج البلاغه است- میفرماید: اگر عایشه کینه نداشت با من این کار نمیکرد. میدانست خیلی کار او اشتباه است، میدانست مقابل امام حق نباید بایستد، کینهای که از من داشت… آدمی که کینه دارد دیگر ملاحظه حال خود را هم نمیکند، میخواهد ضربه بزند. یک معتزلی سال ۲۲۰ و خردهای از دنیا رفته است، جاحظ ادیب معروف میگوید: هزار سال یک بار بعضیها نمیآیند، هزار سال باید بگذرد تا یکی طلوع کند. اگر این حرف را قبول داشته باشید او نَظّام است، یعنی اینقدر در معتزله بزرگ است. نظّام بین معتزله خیلی آدم بزرگی است و خیلی هم ضدّ شیعه است، ۲۲۱ از دنیا رفته است. شیعه نیست، ضدّ شیعه است، خیلی طرفدار صحابه است. میگوید: من با شیعهها بد هستم، چون با بعضی از صحابه خوب نیستند. همین شخص میگوید: به خاطر رسیدن به حکومت به خانهی امیر المؤمنین حمله کردند.
کسی جرأت نمیکرد به آن خانه حمله کند، خود فرد اصلی رفت و لگد زد. میگوید: آن موقع که فریاد زد: «یَصیح»، فریاد زد خانه را آتش بزنید، دیگر کسی الّا علی و فاطمه و حسن و حسین در خانه باقی نمانده بود. جلوی آقازادههای او… این شخصیّت که شیعه نیست. جز کینه نمیتواند این کار را انجام دهد، جز کینه نمیتواند اینطور عمل کند. وقتی میخواستند حمله کنند گروه اوّل وقتی رفتند آنها میدانند کجا دارند میروند. خانهی امیر المؤمنین صلوات الله علیه داخل مسجد پیغمبر است، آنها پشت در آمدند و سر و صدا کردند. یک خانهای که ناموس دارد، اراذل بیایند جلوی در سر و صدا کنند. زهرای اطهر سلام الله علیها پشت در آمدند. چون حرمت ایشان را میشناختند کاری کردند که اینها برگردند. فرمودند: ما عزادار هستیم، داغ پدر من را از پا انداخته است، ما را رها کنید. «انْصَرَفُوا بَاکِینَ»،[۲۰] گریه کنان برگشتند.
عدّهای دیگر را فرستادند، گفتند نمیشود. آنها پشت در آمدند و شروع به سر و صدا کردند. گویی میخواهند یک مجرمی را بگیرند، خانه محاصره شده است. زهرای اطهر (سلام الله علیها) پشت در آمدند. عرض کرد: «یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ»،[۲۱] بابا جان، یا رسول الله «هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ ابْنَتِکَ»، ببین چطور حرمت دختر تو را نگه میدارند. نوشتند آنها هم برگشتند. گروه سوم کسانی بودند که وقیحتر از آنها بودند «بِیَدِهِ قَبَسٌ مِنَ النَّار»، مشعل به دست گرفته بود.
رسول خدا وقتی در سفری خانمها را داشتند با خود میبردند خانمها را سوار کجاوه کرده بودند، روی محملها روی شترها نشسته بودند. شترها برای اینکه راه بروند آن ساربان حُدو خوانی میکند، میخواند آنها آرام آرام حرکت میکنند. ساربان یک مقدار سریع خواند سرعت شترها یک مقدار بیشتر شد. تا حرکت شترها بیشتر شد با اینکه درگیری نبود، بانوان روی کجاوهها در محملهای روپوشدار بودند. تا یک مقدار تکان خوردند: «رِفْقاً بِالْقَوَارِیرِ».[۲۲] قواریر جمع قاروره است، یعنی شیشه، مراعات کنید اینها مثل شیشه میمانند، مراعات کنید بانوان نشستهاند.
یا رسول الله اینها پشت در که آمدند مراعات نکردند. یا رسول الله مادر سادات فرزند در رحم داشت. میگوید: پشت در آمدم، پشت در که قرار گرفتم، صدای نفسهای او – فاطمهی زهرا- را شنیدم. این حرف معنی دارد، من جرأت نمیکنم توضیح بدهم، حال بیبی طوری است که در آن شرایط اگر پیش پزشک بروند میگوید در آن شرایط برای این بانو اضطراب خوب نیست، آرام حرکت کند، با سرعت تکان نخورد، نفسنفس میزند. میگوید: صدای نفسها را شنیدیم، در را فشار میدادیم «أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ»،[۲۳] سینهی مبارک خود را به در چسبانده بود. وقتی که مطمئن شدم پشت در قرار گرفته است، «فَرَکَلْتُ الْبَابَ» یعنی لگد زدم در باز شد.
پی نوشت:
[۱]ـ سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]ـ سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]ـ الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴]ـ إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ۲۱، ص ۲۷٫
[۵]– الصارم المسلول علی شاتم الرسول، باب المسئله الرابعه فی بیان الصب المذکور، ج ۱، ص ۵۸۶
[۶]ـ غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۳۳٫
[۷]ـ سورهی قصص، آیه ۴۱٫
[۸]ـ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۳۶، ص ۲۶۵٫
[۹]ـ الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۱۲۵٫
[۱۰]ـ سورهی بقره، آیه ۱۹۱٫
[۱۱]– دلائل الإمامه (ط – الحدیثه)، ص ۱۶٫
[۱۲]ـ شرح نهج البلاغه لابن أبى الحدید، ج ۳، ص ۱۹۰؛ أنساب الأشراف للبلاذری، باب أمر فی خلافه علی، ج ۲، ص ۳۹۶٫
[۱۳]ـ شرح نهج البلاغه لابن أبى الحدید، ج ۳، ص ۱۹۰٫
[۱۴]ـ سورهی اعراف، آیه ۱۳۸٫
[۱۵]ـ سورهی مائده، آیه ۲۴٫
[۱۶]– سورهی غافر، آیه ۲۶٫
[۱۷]ـ سورهی یونس، آیه ۷۲٫
[۱۸]ـ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۱، ص ۴۰٫
[۱۹]ـ سورهی بقره، آیه ۲۰۷٫
[۲۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۳۰، ص ۲۹۴٫
[۲۱]– همان.
[۲۲]ـ شرح نهج البلاغه لابن أبى الحدید، ج ۵، ص ۶۵ .
[۲۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۳۰، ص ۲۹۴٫
پاسخ دهید