سومین جلسه از مراسم ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، روز یکشنبه مورخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ در هیئت بیت الرضا علیه السلام با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «فاطمیه ناموس تشیع» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
- جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها در عقاید شیعیان
- کوتاهترین راه برای بیان حقانیّت مذهب تشیّع
- حسیکهی نفاق بعد از قتل پیغمبر صلوات الله علیه و غصب خلافت
- شناخت سیّد بن طاووس و آثار او
- وصیّت نامهی سیّد بن طاووس به پسرش
- توجیه خلیفهی دوم برای غصب حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام
- شَمّ بالای کتابشناسی سیّد بن طاووس
- اتهام مالی برای ساقط کردن شخصی
- متهم شدن حکومت دینی به غصب و سرقت
- نقش ناصبیها در غصب خلافت اهل بیت علیهم السّلام
- تناقضگویی در گفتار برخی مخالفان حضرت زهرا سلام الله علیها
- فراموش نشدن مسئلهی فاطمیّه از سوی اهل بیت علیهم السّلام
- به زندان افتادن حضرت موسی بن جعفر با تلقّی مخالفت او با وحدت
- شرایط سخت موسی بن جعفر علیه السّلام در سیاه چال هارون الرشید
- مدحهای مرحوم غروی اصفهانی در باب فاطمهی زهرا سلام الله علیها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادَ»[۱].
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
جایگاه حضرت زهرا سلام الله علیها در عقاید شیعیان
خدمت شما عرض کردیم ما با یک چالشی رو به رو هستیم و آن اینکه مسئلهای که شیعیان در فاطمیّه مطرح میکنند یعنی اینکه جریان اکثریت جهان اسلام پیرو اهل نفاق هستند، شاهد هم از غیب رسید و شب گذشته سخنران محترم و باتقوای بیت رهبری اینطور در بیت روضه خواند که فاطمهی زهرا سلام الله علیها کشته شد و نفوذیها و منافقان به بیت ایشان حمله کردند. گفت این حرف خیلی سنگین و پر هزینه است. چرا باید ما این حرف را بزنیم؟ درگیری درست میکند. فاطمیّه چه اهمّیّتی دارد، ما بیایید تولد حضرت زهرا سلام الله علیها را ده روز جشن بگیریم؟ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چه جایگاهی در عقاید ما دارد؟ اگر جایگاه مهمی دارد، اگر رکنی از عقاید ما است طبیعتاً کوتاه نمیآییم؛ امّا اگر جا دارد تخفیف بدهیم، معامله را به هم نزنیم تا بین جهان اسلام اختلاف ایجاد نشود.
کوتاهترین راه برای بیان حقانیّت مذهب تشیّع
نکتهی بعدی این است که ما مدام دم از وحدت میزنیم، این وحدت یعنی چه؟ اصلاً میشود بین قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت امیر وحدت رخ بدهد؟ ما چه میگوییم که دم از وحدت میزنیم؟ سومین نکته هم اینکه اهل بیت چه کار میکردند؟ اخیراً یک برادری در یکی از دانشگاهها این بحث را مطرح کرده است که اصلاً اهل بیت اینقدر مرزبندی نمیکردند، هر کسی ادای امانت و صدق حدیث و راستگویی و پسر خوبی باشد، با ادب باشد، ناخنهای خود را سر وقت بگیرد این جعفری میشود، ادب جعفر میشود. حالا یک کسی ناخنهای خودش را هفتهای دو بار میگیرد، یکی یک دفعه میگیرد آن جعفریتر از آن یکی میشود. این راستگو است، آن راستگوتر است، این جعفریتر میشود؛ نه اینکه نظافت باید باشد و من بگویم یا راستگویی باشد یا باید امانتداری باشد.، نمیخواهم این را عرض کنم.
این حرفها چیست که شما میزنید شقاق درست میکنید، یک قضاوت سنگینی میکنید، میگویید بعد از پیغمبر مسیر خراب شد، یک روایتهایی هم دارید «ارتَدَّ النَّاسَ بَعدَ رَسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله إلّا ثَلاثَه»[۴] بعد همه را مرتد میکنید، دعوا درست میکنید! این حرف شما خیلی هزینه دارد، این حرفی که شما میزنید خیلی سنگین است، اهل بیت از این کارها انجام نمیدادند. سؤال سوم اینکه آیا اهل بیت این کارها را انجام میدادند، قبول داشتند؟ نکند ما بیاییم برای مادر اهل بیت عزداری کنیم بعد خودشان راضی نباشند؟! خودشان چه کار میکردند؟
دو شب گذشته اینطور عرض کردیم داخل تشیّع ما چه میگوییم یک بحث است، اینکه آیا ما حرفی داریم که در صحنهی بیت المللی برای حقانیّت مذهب خود بزنیم، برای اینکه اگر خواستیم دیگران را به سمت حق دعوت کنیم؟ عرض کردیم ادله را که بررسی کنیم، ما حرفهایی برای گفتن داریم، ولی آنکه کوتاهترین راه است، سنگینترین ضربه را به مخالف ما میزند، او را دچار تناقض میکند، آن را از ویترین اوّلیهی مؤدبانه خارج میکند، منفعل میکند، یک دفعه اصلاً فحش میدهد.
یک وقت یک آقایی در شبکهی وصال عربی مناظره میکرد، بحث عدالت صحابه بود، این جوابهایی که میداد آنها نتوانستند جوابی بدهند، وسط برنامه در مناظره مهمان را بیرون کردند. وضع مناظره معلوم است، نتوانستند جواب او را بدهند، گفتند برو بیرون. درست است که ظاهر امر این بود که او را از استودیو اخراج کردند، این یعنی اینکه نمیتوانیم جواب تو را بدهیم. ده دقیقه مانده بود که برنامه تمام شود، اگر میشد دقیقه تحمّل میکردند بعد فردا شب میگفتند ایشان نتوانست بیاید، به گردن او میانداختند که مثلاً ماشین او دیر رسید. طرف آمد جواب او را بدهد، گفت تو دیگر حرف نزن، کافی است، برو بیرون. یعنی تمام آن جوابهایی است که از آن وقت تا حالا آن یکی داده است اصلاً شوت بوده است، او آبروی ما را در برنامهی زندهی تلویزیون برده است، اخراجش کردیم. این اتّفاق حدود دو سال و نیم پیش بوده است. نتوانست تحمّل کند، این اتّفاق در یک برنامهی زنده است و ما رسانه هستیم و مؤدّب هستیم و کار رسانهی فرهنگی میکنیم یک دفعه از ویترین خود بیرون میآید.
اگر مصیبت وجود حضرت زهرا سلام الله علیها برای امیر المؤمنین خار در چشم، استخوان در گلو است، وجود ایشان برای دشمنان خار در چشم و استخوان در گلو بود، نمیتوانستند اصلاً تحمّل کنند، الآن هم نمیتوانند تحمّل کنند. الآن هم ابداً جایی اسم ایشان مطرح نیست. ما یک جلساتی داشتیم که بحث ما آنجا بایکد حضرت زهرا در رسانههای اهل سنّت بود. میگفتند بهتر است راجع به آن حرف نزنیم، این آینهی دق را کنار بگذاریم و راجع به آن چه بگوییم؟ نمیتوانیم راجع به آن صحبت کنیم. چون وجودش یعنی سونامی در عقاید. وجودش یعنی خلیفهی پیغمبر که آنها قبول دارند، دزد است، دروغگو است، منافق است، قاتل است، دیگر نمیشود او را تحمّل کرد، اصلاً قابل جمع نیست. بهتر است آن را مطرح نکنیم.
حسیکهی نفاق بعد از قتل پیغمبر صلوات الله علیه و غصب خلافت
به ویژه اینکه زهرای اطهر سلام الله علیها تأکید کرده است که این چهار نسبت به آنها بچسبد. در سخنرانی فرمود: «ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَهُ النِّفَاقِ»[۵] جریان نفاق که یک ثانیهای، دو ثانیهای، پنج دقیقهای نیست، یک جریان مستمری است تا مخفیانه جریان نفوذ منافق جواب بدهد. حضرت به این اشاره کردند. فرمودند: زمان پیغمبر بودید، کاشته بودید، حسیکهی نفاق، آن سر سبزی که از خاک بیرون میزند و آشنا میشود، «ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَهُ النِّفَاقِ» آن بذری که کاشته بودید بعد از قتل پیغمبر و غصب خلافت این حسیکهی نفاق «ظَهَرَ» آشکار شد. یعنی از قبل شما سرمایهگذاری کردید.
یک وقتی خلیفهی دوم میگوید ماجرای سقیفه بحران بود، گرفتار بودیم، دعوا شد، پیغمبر از دنیا رفته بود، ما مثل دیوانهها شده بودیم نمیدانستیم چه کار کنیم، اصلاً نمیدانستیم پیغمبر از دنیا رفته است، نرفته است. مردم را چه کار کنیم، دشمن خارجی را چه کار کنیم، الآن به هم بریزد چه کار کنیم، مرتد شوند چه کار کنیم، حالا گفتیم یک نفر بیاید کار را به عهده بگیرد، این یعنی اینکه ما از قبل برنامهریزی نکرده بودیم که امیر المؤمنین علیه السّلام این را نقد میکند، میگویند اگر برنامهریزی نکرده بودید….
شناخت سیّد بن طاووس و آثار او
خدا سیّد بن طاووس سلام الله علیه را رحمت کند. ما چندین سیّد بن طاووس داریم، ما برای کتاب نقدهایی که برای ابطال الباطل نوشتند ۵۰ تومان دادیم، این را گفتم که لایو ضبط شود و معلوم شود که ما به عهد خود عمل کردیم. یک آقایی جلوی در جواب داد، از سه سؤال، دو سؤال را جواب داد، ولی ما ۵۰ دادیم، بعداً با شما حساب میکنیم. همین که به ما احترام گذاشته که ناقابل هستیم، رفته در اینترنت دیده است، باید دست او را هم بوسید. یکی احقاق الحق قاضی ملا شوشتری است، اسم آن را نمیدانم پول را دادیم رفت، احتمالاً قلابی بود، فراموش کردم کارت شناسایی او را تطبیق کنم. آن کار خود را انجام داد و رفت.
سه اسم به نام سیّد بن طاووس داریم، دیگر جرأت نمیکنم بگویم سه اسم سیّد بن طاووس را پیدا کنید، منتها چون میخواهم توضیح بدهم نمیتوانم مسابقه کنم. چون گفتید برای چه صلوات گرفتید؟ یکی از اینها فقیه برجسته است، وقتی در فقه سیّد ۱۰۰ و چند سال پیش میگفتند، منظور ایشان بود، استاد علآمه حلّی است خیلی کتاب دارد هم در فقه و هم در عقاید سیّد احمد است. سیّد علی هم هیئتیها بیشتر میشناسند که لهوف دارد. این سیّد علی که لهوف دارد در کتابشناسی کولاک است.
یک نمونه این است که آنقدر شم او بالا است که میداند کتابهایی که زمان او است، ممکن است در اعصار دیگر نباشد، یک سری کتاب دارد که میگوید ممکن است این کتاب به دست آیندگان نرسد، این نکتهی مهم در فلان کتاب است و الآن اینگونه است که بعضی از آن کتابها از بین رفته است، ولی ایشان نکتهی مهم آن کتاب را به دست ما رسانده است. از جمله همین که من برای شما در سقیفه میخوانم.
الآن چند سؤال من را این جواب میدهد. یک کتاب به نام کشف المحجه لثمره المحجه برای پسرش وصیّتنامه نوشت. معمولاً وصیّتنامه که مینویسند میگویند با ثلث اموال من چه کار انجام دهید، آقا اینجا تخصّص مرگ و میر دارد، از این حرفهای فقهی میزنند ما دیگر ورود نمیکنیم، احکام الهی پیچیده است، دردسر دارد، هر یک جملهای که آقا در این شبها میگویند، آن فقیه بیچارهای که نشسته است، سالها انصافاً زحمت کشیده که یک جمله بگوید. مثل منبر نیست که آدم همینطور صحبت کند. یک میشود او نمیشود کلّی ماجرا است. یک اظهر است یا ظاهر است دردسر دارد. اصل منبر انصافاً آن است، احکام است. حالا ما هم یک چیزی اینجا میگوییم.
وصیّت نامهی سیّد بن طاووس به پسرش
ایشان برای پسرش وصیّتنامه نوشته است، در آن میگوید من یک چیزی بگویم، کلینی یک کتابی به اسم رسائل دارد، ممکن است این کتاب به دست آیندگان نرسد، بگذارید من اینجا یک چیزی بگویم و واقعاً کتاب رسائل شیخ کلینی امروز به دست ما نرسیده است، ولی آن نکتهای که باید میرسید یکی حداقل این است میگوید از ابن ابی عمیر با سند معتبر روایت داریم. ما در بحث سقیفه گرفتار طبری هستیم، سیّد بن طاووس یک کاری کرده است که یک روایت دست ما است. میگوید کلینی رحمه الله علیه که کافی دارد، در کتاب الرسائل که امروز به دست ما نرسیده است، یک روایت گفته است که وقتی سال ۳۸ به امیر المؤمنین علیه السّلام گفتند راجع به سقیفه حرفی دارید بزنید، حضرت فرمود: یک متنی مینویسم این را هر جمعه در نماز جمعه بروید برای مردم بخوانید.
قابل توجّه کسانی که میگویند اهل بیت را ماست مالی بفرمایید. بعد هم حضرت میفرماید هر کسی هم اشکال پیدا کرد فلانیها بروند جواب او را بدهند یعنی اگر شبههای برای آنها پیدا شد، هر جمعه این را برای مردم بخوانید. مثل متن ثابت در نماز جمعه بخوانید. یک جا این است که امیر المؤمنین میفرماید اگر…
توجیه خلیفهی دوم برای غصب حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام
بحث را گم نکنید، گفتم خلیفهی دوم میگفت بحران شد، ما هم یک دفعه عجله کردیم و لباس را تن آقا کردیم، ما از قبل برنامهریزی نکرده بودیم. امیر المؤمنین میفرماید: اگر برنامهریزی نکرده بودید وقتی او مُرد دوباره سراغ اصل میبردید. بعد از آن چرا این کار را نکردید؟ نقد میکند. میگوید شما آن موقع بحران داشتید، قبول، بعد از آن چرا این کار را نکردید؟ دو سال بعد مُرد. وقتی مُرد برای چه یک نفر دیگر را انتخاب کردید که امیر المؤمنین فرمود: «احْلُبْ حَلْباً لَکَ شَطْرُهُ»[۶] بدوش شیری را که نصف آن سهم خودت است، شما اینجا بال بال میزنید برای بحران نیست، میخواهی سهم شیر خود را برداری. بعد هم اتّفاقاً او به حکومت رسید. بحران برای بعد از پیغمبر بود، دیگر خلیفهی اوّل که شخصیّت خاصّی نبود. اگر راست میگویید آنجا فرض کنید به شورای مسلمین واگذار میکردید. عبارات خیلی مهمی آنجا دارد و در کمال ادب هم است، چون حکومت امیر المؤمنین حکومتی است که مخاطبان شیعه نیستند لذا حضرت خیلی نمیتواند باز صحبت کند.
شَمّ بالای کتابشناسی سیّد بن طاووس
یک عبارت دیگر هم میگوید که با تمام تاریخهایی که نوشته شده فرق دارد. تاریخهایی که نوشته میشود میگوید انصار در سقیفه یک کارهایی میکردند، این دو، سه نفر آنجا رفتند. اینجا امیر المؤمنین میفرماید: وقتی اینها خواستند حکومت را بردارند، انصار برای اینکه اینها حکومت را نگیرند، یک جمعی درست کردند که ببینند چه کار کنیم که کار از دست علی خارج نشود، برعکس است. از این گرفتند، کتاب شیخ عباس جدید است، از جهت سندی کتاب کلینی ۳۲۹ است، روایت برای ابن ابی عمیر است، امام محدثان شیعه است، این خیلی قدمت دارد. اینکه این روایت استثنایی دست ما مانده است که هیج کجایی جز اینجا چنین جزئیاتی ندارد. بخشهایی جای دیگر هم است، این به خاطر شم بالای کتابشناسی سیّد بن طاووس است.
خیلی خوب است آدم برای هئیت اهل بیت علیهم السّلام قیمه بدهد و حتماً ثواب میبرد، امّا گاهی یک نفر را میبینید که یک کاری میکند ۷۰۰ سال است همه سر سفرهی او هستند، در همهی هیئتها شریک است. در اینکه غذا آدم را بدهد شک نکنید که کار خوبی است. ولی یک وقت میبینید یک نفر پول خود را خرج یک جایی میکند که هزار سال بماند. کلینی یک مطلبی گفته که برای ۱۱۱۰ سال پیش بوده است. تازه کتابش را قبلاً نوشته است، اگر سال وفات او را حساب کنیم تا الآن ۱۱۱۰ سال پیش میشود. من امشب روی منبر گفتم، چه من بگویم خدا کلینی را رحمت کند چه نکند، او در این معرفتی که من به شما انتقال میدهم شریک است. «العلمُ سلطان» خدا روزی ما کند.
پس سه مسئله داریم اینکه اهمّیّت فاطمیّه چیست؟ وحدت را چه میکنید؟ اهل بیت چه کار میکنند؟ ما در قسمت اوّل عرض کردیم وجود حضرت زهرا اینها را به دست انداز میاندازد، شب گذشته هم یکی را عرض کردیم. یکی دیگر را اشاره کنم کاری که حضرت زهرا سلام الله علیها انجام داده است انتهای اصطحکاک است.
اتهام مالی برای ساقط کردن شخصی
اگر شما بخواهید حکومتی را نابود کنید، حکومتی که تقدّس دارد، معنوی است یا ادّعای معنوی دارد حالا بلانسبت عزیزانی که اینجا هستند راجع به خودم میگویم، اگر بگویند این فلانی که شبها میآید صحبت میکند در مسئلهای مثلاً روششناسی تاریخ یک نظر خاصّی دارد، حالا غلط یا درست نظر خودش را دارد، حالا بحث علمی دارد، آبروی شخص نمیرود. حالا بگویند این سخنران شما متأسّفانه دزدی میکند، دیگر هیچ چیزی از اعتبار برای آن آدمی که ظاهر او مقدّس یا مقدّس نما است نمیماند.
میگویند یک امام جماعتی در مسجد داریم سه وعده به نماز میآید، بعد بگویند چون دزد است میخواهد مردم او را محترم بدانند. میگوید نماز صبح میآید که مردم را فریب بدهد؟! شما هر چقدر راجع به اینکه اختلاف نظر دارد، مرجع او فلان کس است بگویید، میگویند اختلاف نظر عقیدتی است. امّا اگر بگویند دزد است هیچ چیز باقی نمیماند. بهترین روش برای ساقط کردن کسی که آدم دینی است، این است که به او اتهام مالی بزنید. هیچ آبروی دیگری برای او باقی نمیماند، میگویند تمام تظاهر او دکانبازی بوده است.
یک نفر در محل ما بود ۲۲ سال پیش بود، وقتی او در مسجد اذان میگفت پیرمردها میگفتند امشب چرا تلویزیون دو دفعه اذان گفت؟ یک بار اذان تلویزیون را میشنیدند، میآمدند در راه مسجد که اذان را از بلندگو پخش میکرد، فکر میکردند تلویزیون دوباره اذان گفته است، یعنی اینقدر حرفهای اذان میگفت. آن سال ۶۰ و خردهای مال مردم را خورد. مؤذّن مسجد گفته بود ۵۰۰ هزار تومان دارید بدهید، گفتند قابلی ندارد چند روز دیگر میدهیم، بعد هم رفت، نیست و نابود شد. اذان او قشنگ بود ولی من یادم است میگفتند او اذان را وسیلهی خوردن کرده است، دیگر کسی نمیگفت عجب مؤذّن خوبی است. چون میگفت او وسیلهی دزدی بوده است.
متهم شدن حکومت دینی به غصب و سرقت
کاری که صدیقهی طاهره کرده است اینگونه است. تمرکز دعوای حضرت با اینها این است که این زمین ما را بالا کشیدید بدهید. حکومت دینی متهم به غصب و سرقت است. بعد از خودش دفاع میکند، میگوید نه ما نمیخواستیم ارث شما را ندهیم، پیغمبر گفته است. اگر کسی روایت را پیغمبر را… الآن شما میگویید ببخشید برای چه باید نماز حمد و سورهی نماز مغرب را بلند بخوانیم و نماز ظهر را بلند نخوانیم؟ میگویند روایت داریم. میگوید برو دیگر قهر هستم و با تو حرف نمیزنم. چنین چیزی میشود؟! ما این کار را انجام میدهیم که بگویند روایت است قهر کنیم؟! بگوید آقا باید خمس بدهید، بگوید برای چه باید خمس بدهیم؟ میگویند مثلاً فرض کنید امام صادق فرموده است، بگوید برو دیگر من اصلاً با تو حرف نمیزنم. یعنی چه؟! یک آدمی که یک مقدار دیندار باشد این کار را نمیکند.
حضرت زهرا سلام الله علیها یک روایت شنید، خلیفه گفت پیغمبر فرموده است به شما ارث نمیرسد. قاعده این بود که بگوید روایت داریم حالا باز هم اشکالاتی بود، باشد خداحافظ. قهر کردن نداریم! حضرت زهرا سلام الله علیها تقوا دارد، زاهد است. اگر با تقوا باشید روایت بشنوید قهر میکنید؟ مگر معنا دارد که آدم روایت پیغمبر را بشنود و قهر کند، ما که ۱۴۰۰ سال از آن گذشته است، این همه سند خورده است، واسطه خورده است روایت را رد نمیکنیم، قهر کنیم. حضرت زهرا سلام الله علیها تا پیغمبر کلاً یک واسطه بیشتر ندارد، روایت را ظاهراً خلیفهی پیغمبر میگوید. نفر اوّل میگوید، تازه رفته چند نفر شاهد آورده است، شماره ۲ و دختر خود را هم آورد، گفت اینها هم از پیغمبر شنیدند. قاعده این بود که بگوید باشد.
حضرت قهر میکند؛ قهر میکند یا باید بگویید حضرت زهرا سلام الله علیها به خاطر مال دنیا نمیخواهد روایت پیغمبر را قبول کند، یا حضرت زهرا سلام الله علیها این روایت را روایت نمیداند. راوی هم تا پیغمبر یکی بیشتر نیست که شما گردن یکی دیگر بیندازید. این راوی را دروغگو میداند که با او قهر میکند و گرنه حضرت زهرا سلام الله علیه اگر قرار بود از حرف پیغمبر قهر کند که قهر از پیغمبر میشد. دو حالت دارد برای همین کار سخت است. یا حضرت زهرا سلام الله علیها نستجیر بالله دنبال مال مردم بوده است که حالا عرض میکنم کسی این را گفته یا نه. یا اینکه اصلاً روایت را نپذیرفته است و میگوید شما دروغ میگویید. یکی از این دو راه است، راه دیگری نیست. وقتی حضرت با راوی قهر میکند یعنی راوی دروغ میگوید، ایشان که خلیفهی مسلمین است، زمین ما را غصب کردند، سرقت کردند.
نقش ناصبیها در غصب خلافت اهل بیت علیهم السّلام
من سرقت را به جای غصب بگویم که شما منظور را متوجّه شوید. دروغ هم میگوید برای اینکه پس ندهند. بعد هم حمله کردند، هر کاری انجام دادند حضرت کوتاه نیامد. تا از دنیا رفت کوتاه نیامد. کار برای همین سخت است. آیا این درست است شما به برادر عزیز غیر شیعه بگویید آقا ببخشید از محضر شما عذرخواهی میکنم، گلاب به روی شما آیا دختر پیغمبر امام شما را غاصب و دروغگو میدانست؟ ببینید طرف چه حالتی پیدا میکند. اگر بخواهید مؤدبانهتر بگویید میگویید سلام علیکم و رحمه الله، عرض ادب و احترام به محضر شما، مخلص شما آیا دختر پیامبر، خلیفهی مسلمین، یار غار رسول خدا را غاصب و دروغگو میدانست؟ هر کاری کنید او خیلی حساس است.
اینکه شما میبینید ابن تیمیه میگوید اگر به خانهی فاطمه حمله کردند برای این بود که اموال مردم که آنجا بود را میخواستند پس بگیرند به مردم بدهند، این ناصبی چرا اینطور حرف میزند؟ چون گرفتار است. یک طرف خلیفه گرفتار است، یک طرف حضرت زهرا گرفتار است. او وسط اقیانوس از درخت بالا میرود؛ چون یا باید خلیفه را متهم کند یا فاطمهی زهرا سلام الله علیها را.
عرض کردیم اگر کسی روایت پیغمبر را رد کند، قهر کند و راوی راستگو باشد برای اینکه این مال که مال او نیست، پیغمبر گفته برای تو نیست، میگوید اگر شده من قهر کنم، به آن جامعه ضربه بزنم، فتنه شود، شقاق شود، درگیری شود، اختلاف شود یا زمین را به من میدهید یا من با شما آشتی نمیکنم. یعنی دنبال مال مردم هستند مگر اینکه بگوید آن کسی که راوی است دروغ گفته است، یکی از این دو است، خیلی هم سخت است. حالا من وارد خیی از جزئیات نمیشوم، دارم ساده میکنم.
اینکه من عرض کردم وسط اقیانوس از درخت بالا برود این است. برادران غیر شیعه اصحاب پیغمبر همه را بهشتی و عادل میدانند و برای اینها فرقی نمیکند چه حضرت زهرا چنین خطایی عظیمی کرده باشد و چه خلیفه چنین خطای عظیمی کرده باشد. اینها یکی از بزرگان صحابه هستند و حضرت زهرا هم نگذاشته کار به آشتیکنان برسد که بگویید یکی اشتباه کرد، آشتی کردند، بالاخره اینها معصوم که نیستند، اشتباه کردند آشتی کردند، عذرخواهی کردند، دلم همدیگر را به دست آوردند. بلکه قهر کرد، صحبت نکرد، دستور داد که مخفیانه باشد.
تناقضگویی در گفتار برخی مخالفان حضرت زهرا سلام الله علیها
برای همین عرض کردیم در صحیح بخاری میگوید ۲۵:۴۵«فلما ماته فنها زوجها علی لیلا»، «فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا»[۷] هفت نفر در تشییع حضرت شرکت کردند، هفت هزار نفر شرکت نکردند. ولی راوی میگوید «و لم یؤذن بها ابا بکر»، «وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ» ابوبکر نیامد. ابوبکر نیامد یعنی آن کسی که خلیفه بود، عرف بود یک شخصیّت مهم از دنیا میرفت آن حتماً باید میآمد امام نماز میت میشد، نیامد. یعنی دعوا تمام نشد که شما بگویید جای توبه دارد، یکی اشتباه کرد. اینها گرفتار هستند بین اینکه این صحابی دروغگو است یا آن صحابی دنبال مال مردم است و کار هم به اتمام رسیده است، جای توبه نیست. حالا سنگ پایین عقاید خود را بکشد که آن خلافت است یا یک فحشی به حضرت زهرا سلام الله علیها بدهد.
اینکه عرض کردم در تناقض گرفتار هستند یکی میگوید رافضیها اینها را جعل کردند، چرا اینطور میگوید؟ چون میبیند هیچ کدام خوب نیست، یعنی انتخاب ندارد. اینطور نیست که بگوید سمت چپ بیا، سمت راست بگوید این طرف بهتر است، هر دو طرف بد است، ولی بین دو شر برای اینکه حل کند هر کسی یک جوابی داده است. آنکه ناصبی است، بغض دارد ناصبی است. ناصبی دشمن است، میگوید میخواستند بروند اموال مردم را پس بگیرند، در واقع دارد فحش میدهد. ایشان خودش فتوا داده است اگر کسی به یکی از اصحاب پیغمبر بگوید شجاع نیست او را شلاق بزنید. بعد چنین فحشی به حضرت زهرا میدهد. این همان تناقضی است که ما عرض میکنیم.
غدیر اوّل تشیّع فاطمیه
شما در ماجرای غدیر اصلاً اینطور نمیبینید. ابن تیمیه خودش را از تک و تا نمیاندازد، بحث میکند، نمیگویم درست بحث میکند، ولی عصبانی نمیشود که یک دفعه جفنگ بگوید. بله، ما شب گذشته عرض کردیم گفتیم سیّدهی نساء اهل الجنّه، «بَضعَهَ الرَّسول» اینها چیزی نیست که شما بتوانید چنین حرفی بزنید و قابل قیاس با کسی باشد. امّا این نیست که اگر بخواهد از حضرت زهرا سلام الله علیها دفاع کند، برای چه من میگویم وجود حضرت زهرا سلام الله علیها تیر در گلو و خار در چشم آنها بود؟ چون اگر بخواهد از حضرت زهرا سلام الله علیها دفاع کند خلافت را چه کار کند، گرفتار است باید از وسط اقیانوس از درخت بالا بالا برود، راهی ندارد. در هر دو طرف گرفتار است. شما در غدیر اینطور نیستید، اینکه من میگویم غدیر اوّل تشیّع فاطمیّه است برای همین است. چون در این عالم شک نیست که بین مسلمین دو اختلاف بوده است یا علی و یا ابوبکر. غدیر جنبهی اثباتی برای امیر المؤمنین علیه السّلام دارد، فاطمیّه هم جنبهی اثباتی و هم جنبهی نفی دارد. هم میگوید این خلیفه نیست، هم شک نیست فاطمهی زهرا سلام الله علیها خودش را فدای امیر المؤمنین کرده است.
فراموش نشدن مسئلهی فاطمیّه از سوی اهل بیت علیهم السّلام
اگر غدیر مهم است که قطعاً مهم است و شکی نیست و من خیلی اندوهگین هستم از اینکه عید غدیر در کشور ما کم رنگ است، از قبل عید غدیر روز شمار محرم میکنیم، خیلی اشتباه میکنیم. قدر غدیر را نمیدانیم، خیلی آن بزرگ است، شکی در آن نیست. فاطمیه ناموس غدیر است، چون هم زمان هم آن مدعی را نابود میکند و هم زمان آن کسی که صاحب غدیر است را تقویت میکند، خیلی متفاوت است. لذا اصلاً اگر بخواهند تشیّع را نابود کنند به فاطمیّه خدشه میکنند. حق دارد آن مرجعی که بگوید اگر کسی به فاطمیّه خدشه کند، بخواهد تضعیف کند، خیانت به امیر المؤمنین است، چون برهان امامت امیر المؤمنین علیه السّلام را خراب میکند. از آن طرف ائمّهی ما به هیچ وجه اجازهی فراموش نشدن این مسئله را نداده است، ابداً اجازه نمیدهند مسئله فراموش شود.
یکی برای حضرت زهرا چایی داده است، یکی برای حضرت زهرا سخنرانی کرده است، یکی یک روضهای خوانده است. موسی بن جعفر سلام الله علیه برای دفاع از کار حضرت زهرا سیلی خورده است. بیجهت نیست که موسی بن جعفر سلام الله علیه اینقدر فوق العادگی دارد. موسی بن جعفر سلام الله علیه زندانی کشیدهی دفاع از فاطمیّه است. آنها خسته شده بودند آنقدر فدک را به سرشان کوبیده بودند، میگفتند این واقع کجا است؟ لوکیشن آن را بفرست بدهم بروم، ما را خلاص کن، فوقش یک شهر است. آنقدر هارون فتوحات داشت که نمیرسید هر سال حج برود، یک سال میرفت به فتوحات سر میزد، یک سال به حج میآمد. ۲۰، ۳۰ رسالهی دکتری نوشتند که کسی ده رسالهی دکتری بگوید من یک ربع سکه میدهم.
ده رسالهی دکتری که در ۱۰، ۲۰ سال اخیر در مدح هارون الرّشید نوشتند، بدانید هارون کیست. هارون قَدَر قدرت بنی عباس است، هر سال نمیتوانست به حج برود. الآن او را میپرستند، مدام حکومت اسلامی را توسعه داد، مثل اینکه در قابلمه را محکم به سر طرف بکوبید، مدام میگفتند فدک. نگاه کنید هارون این همه کرهی زمین را گرفته است، این باغ مادر ما را غصب کردند، این در افکار عمومی خیلی ناپسند است. در پایان گفت بیایید ببینم فدک شما کجا است، لوکیشن آن را بدهید تا من چهار گوشهی آن را مشخّص کنم تا همین الآن به شما بدهم. اگر مسئلهی اتهام سرقت و کذب صرفاً یک زمین بود، حضرت میگفت اینجا است. اینجا کوچهی پنجم، رو به روی بوستان نیکو مثلاً آنجا است. اصلاً کل مدینه را بده. باور کنید اینها میدادند. برای آنها چیزی نبود، کرهی زمین را میگیرد، یک تکه باغ حالا هر چه درآمد آن بیشتر باشد.
من فقط یک نمونه به شما بگویم البتّه ما اخیراً خبر نداریم قدیم اینطور بود بعضی از مسئولین شب عروسی بچّهی خود سکه سر عروس و داماد میریختند، خدا إنشاءالله دست آنها را قلم کند، آن کسانی که ناحق میخورند و آبروی جهان اسلام را میبرند با قاتل حضرت زهرا محشور شوند. اینها را داخل همان تابوتی بیندازند که قاتل سیّد الشّهداء را انداختند که به خون شهداء خیانت میکنند. خدا کسانی هم که میخواهند تلاش کنند، پاکسازی کنند کمک کند. هارون سکه نمیریخت آنقدر پول داشت، یک قوطیهای طلایی نازک درست کرده بودند – خودشان میگفتند اگر قوطی طلا به سر کسی بریزیم سر او میشکند- داخل آن یک کاغذ بود، یک فوکولی هم به این قوطیها میبستند اینطور سر عروس و داماد میریختند، یکی برمیداشت داخل آن را باز میکرد مثلاً نوشته بود فرمانداری ملک فلان. مثلاً فرض بفرمایید خمس غنایم کجا، استانداری فلان، معاونت وزارت فلان، اینطور پول میریخت. البتّه بعداً یک پوستی آن داماد از او کَند. در پایان جعفر برمکی را کشت. یعنی برای او پولی نبود، میگفت مدینه را به تو میدهم. میگفت دعوا را کنار بگذارید، بگذارید من سلطنت خود را بکنم، مدام این طرف و آن طرف بگویید زمین مادر ما را خوردند.
به زندان افتادن حضرت موسی بن جعفر با تلقّی مخالفت او با وحدت
اینجا امام کاظم سلام الله علیها میفرماید به این خاطر است و این کار را انجام نداد، فرمود نمیتوانی بدهی. چون چهار گوشهی این سرزمین بزرگ است، فدک خلافت و جانشینی حکومت بعد از پیغمبر است، مادر ما میخواست دروغگویی آن مدّعی خلافت را مشخّص کند. حضرت موسی بن جعفر که این حرف را زد، هارون به مدینه آمد. سر قبر پیغمبر صلوات الله علیه رفت، گفت یا رسول الله من از دست شما خیلی شرمنده هستم، این پسر شما دارد فتنهگری میکند، وحدت مردم را به هم میزند. میدانید حضرت موسی بن جعفر متهّم به این است که وحدت را خراب کرده است.
گاهی تلقّی از وحدت به گونهای است که مطابق میل هارون الرّشید است. گفت یا رسول الله این پسر شما یک کاری کرده که وحدت را به هم میزند و من هم با اجازهی شما مصلحت میبینم برای اینکه امّت اسلامی به درگیری نیفتند او را به زندان بیندازم و موسی بن جعفر به زندان افتاد. به اسم اینکه مخالف وحدت است. چرا؟ چون تمام وجود شخص را نابود کرده است، نه فقط او را. الآن که تو غاصب هستی هیچ، پدر تو هم غاصب بوده است، عمی تو هم غاصب بوده است، سلسلهی بنی عباس هم غاصب بوده است، بنی امیه هم غاصب بوده است آن قبلیها هم غاصب بودند و موسی بن جعفر سلام الله علیه هزینه هم داد.
شرایط سخت موسی بن جعفر علیه السّلام در سیاه چال هارون الرشید
اگر کسی میخواهد با حضرت زهرا ارتباط برقرار کند به این سه امام پشت سر هم حضرت موسی بن جعفر، حضرت رضا و حضرت جواد علیهم السّلام توسل کند. موسی بن جعفر در بین ائمّه کسی است که برای دفاع از حضرت زهرا سیلی خورده است، در زندان کتک خورده است. روضهی حضرت موسی بن جعفر به مادرش شباهت دارد، حضرت را به زندان انداختند، آن زمان زندان نمیانداختند، در سیاه چال بود، در آب انبار بود، نمور بود، نمناک بود، نور نداشت. گاهی در چاه میانداختند، سیاه چال یعنی چاه تاریک «وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ»[۸] نمور، آفتاب نمیدید. یک پنجرهای درست کرده بودند که گاهی به او سر بزنند، آنجا دارد چه کاری انجام میدهد، صبح تا شب، شب تا صبح عبادت میکرد «حَلِیفِ السَّجْدَهِ الطَّوِیلَهِ» بعد از نماز صبح به سجده میرفت تا اذان ظهر.
گاهی کسانی به آن پایین میرفتند ایشان را مورد اذیّت قرار میدادند، دوست ندارم بیان کنم، خوش به حال موسی بن جعفر سلام الله علیه در راه فاطمهی زهرا خیلی سیلی خورده است، خیلی لگد خورده است. «وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً رَحِیمَهً»[۹] آنقدر در این زندان نمور ماند، آنقدر زنجیر سنگین به گردن و پای حضرت بستند یک روز هارون آمد به حضرت سر بزند، ببیند چه خبر است، زنده است، مرده است. فضل بن ربیع آمد حضرت را به او نشان بدهد، یک نگاهی به آن پایین انداخت، گفت: «مَا هَذهِ المَلحَفَه» گفت این ملحفه نیست، «هَذَا مُوسی بن جعفر» بدنش آب شده است، چقدر به مادرش شباهت پیدا کرده است. شب گذشته عرض کردیم «حتی صارت کالخیال» مادرش هم مثل شبه شده بود، از غصّهی امیر المؤمنین آب شده بود.
سیّد بن طاووس سلام الله علیها برای ما بیان کرده است، امشب روزی ما بود که سیّد بن طاووس را هم یاد کردیم، إنشاءالله ما را یاد کند، حتماً جای او خوب است. سیّد بن طاووس برای موسی بن جعفر یک صلواتی دارد، سالهای اخیر میخوانند «وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ»[۱۰] موسی بن جعفر کسی است که زیر ستمها او را دفن کردند. «وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ» در آن تاریکیهای سیاه چالههای نمناک. «ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ» آنقدر این آهنهای سنگین را در این فضای نمناک به ساق پای حضرت بستند و آنقدر ضربه زدند، ساق پای مبارکش این استخوانها کوبیده شده بود. –مرضوض یعنی کوبیده شده، له شده «ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ».
مدحهای مرحوم غروی اصفهانی در باب فاطمهی زهرا سلام الله علیها
مرحوم آیت الله غروی اصفهانی در مورد مادر شما اینطور گفته است. میگوید وقتی اینها حمله کردند، خیلی کارها انجام دادند، من این شبها نمیتوانم بیان کنم، یک جمله را بگویم. فعل ر با دو ض، رض، مرضوض یعنی کوبیدن، کوبیده شدن. در مورد مادر شما این عارف بزرگ، فقیه بزرگ اینطور گفته است. برای موسی بن جعفر گفتند «ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ» کسی که ساق پاهای مبارکش از این حلقههای فولادین کوبیده شد. مرحوم غروی اصفهانی در مورد مادر شما اینطور گفته است. میگوید «أیُضرَمُ النَّارُ بِبابِ دارها»[۱۱] در آن خانهی وحی که پیغمبر اذن میگرفت اینها آتش بردند، «وَ آیَهُ النُّورِ عَلَی مَنارِها» آیهی نور را ندیده بودند «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا».[۱۲]
«وَ بَابُهَا بَابُ نَبیِّ الرَّحمَه وَ بَابُ أبوابَ نِجاهٍ الامّه».[۱۳]
ما امید داریم که امشب آمدیم، باب نبی رحمت است، باب نجات امّت است. بعد میگوید من یک چیزی بگویم «إِذ رَضُّ تِلکَ الأضلُع الزَّکیّه» میگوید آن استخوانها را چنان کوبیدند…
پی نوشت:
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫
[۴]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۲، ص ۵۶٫
[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۹، ص ۲۲۵٫
[۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۲۸، ص ۱۸۵٫
[۷]– صحیح البخاری، باب غزوه خیبر، ج ۵، ص ۱۳۹٫
[۸] – بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۷٫
[۹]– همان، ص ۱۱۰٫
[۱۰]– همان، ص ۱۷٫
[۱۱]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیده النساء إلى الإمام الجواد، ج۱۱-قسم-۲-فاطمهس، ص ۵۸۳٫
[۱۲]– سورهی نور، آیه ۳۶٫
[۱۳]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیده النساء إلى الإمام الجواد، ج۱۱-قسم-۲-فاطمهس، ص ۵۸۳٫
پاسخ دهید