«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱].

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏* وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۲]

«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

ساقط شدن حکومت با اتهام سرقت و کذب

محضر شما عرض کردیم بر خلاف آنچه معمولاً خیلی سریع از مسئله‌ی مالی فدک به ولایت عبور می‌کنند، ما چند شبی را روی اصل مسئله‌ی مالی فدک تمرکز کردیم برای این‌که بگوییم صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها خطر کردند، شخصیّت خودشان را سپر کردند، آبروی خودشان را خرج کردند و حکومت را بی‌آبرو کردند. اتهام سرقت و کذب ساقط می‌کند هر حکومتی که ادعای مسائل دینی داشته باشد. طبیعتاً چون ضربه‌ی بسیار سنگینی به پیکره‌ی شخصیّت حکومت زدند آن‌ها هم انتقام کشیدند، هم بلافاصله در آن واقعه‌ی جسارت به بعد از ماجرای فدک و هم بیت وحی، هم این‌که حتّی به گریه کردن حضرت هم سخت گرفتند و هم این‌که به عیادت نرفتند، هم این‌که عرض کردیم به تابوت حضرت جسارت کردند و تمسخر کردند، همه‌ی این‌ها علامت بود تا به بعدی‌ها که نسبت گناه دادند، نسبت نستجیر بالله حبس اموال مردم دادند، نسبت نفاق دادند که ابن تیمیه لعنه الله علیه انجام می‌دهد و همین‌طور چیزهای دیگر.

بعد از این‌که عرض کردیم فدک از جهت مالی یک دعوای بسیار جدّی است. بعد از این‌که چند روزی این بحث را مطرح کردیم بعد عرض کردیم حالا منظور ما این نبود زهرای اطهر صرفاً برای بحث مالی این کار را کردند. یک بخشی را به عنوان قسمت ولایت کار شب گذشته یک گریزی زدیم، امشب بخش برائت را می‌خواهم عرض کنم. 

جنبه‌ی ولایی و برائتی مسئله‌ی مالی فدک

عرض کردیم صدیقه‌ی طاهره این شخصیّت عظیم را خرج کسی کرد که اصل دین، لُب دین حقِ حقیق بود که شب گذشته به آن پرداختیم. یک روایت هم از خود صدیقه‌ی طاهره داریم که روایت خیلی زیبایی است. چون در منابع قدیمی ما آمده است، این را می‌خوانم که این تتمّه‌ی بحث شب گذشته‌ی ما باشد، البتّه بحث شب گذشته‌ی که بحث ولایت است جای بحث زیادی دارد، به اندازه‌ی یک شب فقط خواستیم عرض کنیم ما اگر بحث مالی فدک را مطرح کردیم، چون دیدیم به این کم توجّه می‌شود و اهمّیّت مسئله روشن نیست، وگرنه قطعاً صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها دنبال این بود که بعد از این‌که اتهام مالی می‌زند، از یک چیزی دفاع کند، یک جنبه‌ی ولایی داشت و یک جنبه‌ی برائتی.

قسمت ولایت را شب گذشته عرض کردیم که اصلاً همه‌ی حقیقت دین امام است، حتّی در روایات است که می‌گویند معرفه الله همان معرفه الامام است. اگر کسی حقیقت ولایت را بفهمد، می‌فهمد که اصلاً مهم‌تر از این چیزی نیست. «وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ»[۴] وقت نداریم روی این بحث متمرکز شویم.

یک روایت از خود صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها است، این کتاب، کتاب کفایه الاثر است. کتاب کفایه الاثر برای ۱۱۰۰ سال پیش است. کمی بعد از شیخ کلینی نوشته شده است. اسم نویسنده علی بن محمد خزاز قمی است. کتاب اخیراً چند بار چاپ شده است. اخیراً یک رونمایی برای چاپ دیگر آن بود. الحمدلله نسخه‌های خطی آن زیاد است و چاپ کردند.

کتاب کفایه الاثر خزاز قمی و امامان دوازده‌گانه

موضوع این است آیا برای ائمّه اثنا عشر روایاتی است که امام دوازده‌گانه داریم یا نداریم؟ نویسنده آن زمان یک جلد کتاب نوشته است و این روایت را جمع‌آوری کرده است. ضمن آن خیلی نکات مهم تاریخی و معرفتی هم است. یک یک روایاتی که از پیغمبر است، روایاتی که از امیر المؤمنین است، روایاتی که از صدیقه‌ی طاهره است، یکی از روایاتی که از صدیقه‌ی طاهره است من یک شب یک اشاره‌ای کردم، بعد دیدم حیف آمد که نخوانم.

روایت ششم از آن بخشی که روایات صدیقه‌ی طاهره سلام الله علیها است، به عنوان «باب ما جاء عن فاطمه صلوات الله علیه عن النبی» یعنی روایاتی که حضرت زهرا از پیغمبر درباره‌ی موضوع امامان دوازده‌گانه فرمود. ماجرا این است یکی از اصحاب پیغمبر که من یک شب می‌خواستم روضه بخوانم اشاره کردم، اسم آن محمود بن لبید است. او خردسال بود، ۱۳، ۱۴ ساله بود. می‌گوید: «لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله) کَانَتْ فَاطِمَهُ تَأْتِی»[۵]، -«کَانَتْ تَأتِی» یعنی دائماً، استمراراً، مدام این کار را انجام می‌داد. حالا الآن منظور او را متوجّه می‌شوید کجا است- «کَانَتْ فَاطِمَهُ تَأْتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ وَ تَأْتِی قَبْرَ حَمْزَهَ وَ تَبْکِی هُنَاکَ» دائم به قبور شهداء و قبر حمزه می‌آمد و گریه می‌کرد. سرّ دارد که چرا سر قبر حمزه می‌رفت.

سال گذشته ما مفصّل این را بحث کردیم، امیر المؤمنین فرمود: «وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ حَمْزَهُ أَوْ أَخِی جَعْفَرٌ، مَا بَایَعْتُ کُرْهاً»[۶] اگر عموی من حمزه بود یا برادرم جعفر بود یعنی این خواص خاص، من این‌طور غریب نمی‌شدم. این‌که قبر جناب جعفر سلام الله علیه دور بود، نزدیک‌تر که حضرت فاطمه‌ی زهرا می‌توانست برود سر بزند، قبر حضرت حمزه‌ی سیّد الشّهداء بود، حضرت زهرا سلام الله علیها سر قبر حمزه می‌نشست، یعنی این علامت بود، یعنی اگر تو بودی این اتّفاق نمی‌افتاد وگرنه من این‌جا می‌نشینم تا یک نفر بیاید جای تو را پر کند.

یعنی اسم رمز است و گرنه قطعاً پیغمبر اکرم روحی له الفداء و صلوات الله علیه قطعاً اشرف است، شأن او اجل از حضرت حمزه است. چرا حضرت زهرا سلام الله علیها مدام سر قبر حضرت حمزه سلام الله علیه می‌رفت؟ یعنی الآن جای خالی تو خیلی احساس شد. حضرت زهرا سر قبر حضرت حمزه می‌نشست. بلکه دل این‌ها نرم شود و بفهمند و بیایند وظیفه‌ی خود را انجام بدهند. یعنی همه کار حضرت در همان راستای دفاع از ولایت است. «وَ تَبْکِی هُنَاکَ» و آن‌جا گریه می‌کرد. «فَلَمَّا کَانَ فِی بَعْضِ الْأَیَّامِ أَتَیْتُ قَبْرَ حَمْزَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ».

راوی می‌گوید من یک روز سر قبر حمزه رفتم «فَوَجَدْتُهَا صلوات الله علیها تَبْکِی هُنَاکَ» دیدم زهرای اطهر نشسته و گریه می‌کند. «فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَکَتَتْ» یک مدّتی صبر کردم تا گریه‌ی حضرت تمام شود. یعنی گریه می‌کرد تا نفس حضرت می‌گرفت و خستگی در می‌کرد تا دوباره حضرت توقّف کرد «فَأَتَیْتُهَا وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهَا» رفتم جلو سلام کردم «وَ قُلْتُ یَا سَیِّدَهَ النِّسْوَانِ» ای سرور بانوان! «قُطِعَتْ أَنْیَاطُ قَلْبِی مِنْ بُکَائِکِ» بند دلم از گریه‌ی شما پاره شد، چرا این‌طور شما گریه می‌کنید؟ «فَقَالَتْ یَا بَا عُمَرَ» -کنیه‌ی این محمود بن لبید است-  فلانی «یَحِقُّ لِیَ الْبُکَاءُ» دیگر جز گریه کاری از دستم نمی‌آید. «وَ لَقَدْ أُصِبْتُ بِخَیْرِ الْآبَاءِ رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه» بهترین پدر عالم را از دست دادم. هر کسی بود عرض می‌کرد سر قبر حضرت رسول برو. فقط فراق پیغمبر نیست یعنی پیغمبر رفت و آن اتّفاقی که باید می‌افتاد نیفتاد، جای حمزه خالی است.

«وَا شَوْقَاهْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ» دلم برای پیغمبر تنگ شده است. بعد شروع کرد، فرمود: «إِذَا مَاتَ یَوْماً مَیِّتٌ قَلَّ ذِکْرُهُ» هر کس بمیرد یاد او گم می‌شود «وَ ذِکْرُ أَبِی مُذْ مَاتَ وَ اللَّهِ أَکْثَرُ» از روزی که پدرم را از دست دادم هر روز شوقم به او بیشتر می‌شود، بیشتر جای خالی رسول الله، فراق پیغمبر و این مصیبت حس می‌شود.

من گفتم «یَا سَیِّدَتِی» تعبیر را ببینید بیچاره‌ها به حضرت زهرا «یَا سَیِّدَتِی» می‌گویند، در مورد امیر المؤمنین هم همین تعبیر را به کار می‌برند. «إِنِّی سَائِلُکِ عَنْ مَسْأَلَهٍ تَلَجْلَجُ فِی صَدْرِی» خانم من یک سؤالی دارم در ذهنم است و من را اذیّت می‌کند. فرمود: بپرس. «قُلْتُ هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه ‏قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِیٍّ بِالْإِمَامَهِ» آیا پیغمبر واقعاً امامت علی را مشخّص کرده است؟ الآن این جوان است، بچّه سال است، چه بسا او در حج حضور نداشته است. اوّلاً چرا این سؤال را می‌پرسد؟ چون همه می‌فهمند این گریه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها علامت امامت امیر المؤمنین علیه السّلام است، این‌جا چرا کنار حمزه می‌نشینی؟ همه می‌فهمند، او هم می‌فهمد، او هم می‌گوید واقعاً حالا پیغمبر امامت امیر المؤمنین را مشخّص کرده است یا شما امیر المؤمنین را برترین فرد می‌دانید این‌طور گریه می‌کنید؟

برترین جانشین و خلیفه‌ی بعد از رسول خدا

سیّده‌ی نساء العالمین پاسخ داد «وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِیتُمْ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ» روز غدیر خم را فراموش کردی؟! می‌گوید من گفتم نه، فراموش نکردم ولی حالا شما بفرمایید. یعنی می‌خواهم از شما بشنوم حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: «أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ یَقُولُ» به خدا سوگند من از پیغمبر شنیدم فرمود: «عَلِیٌّ خَیْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِیکُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَهُ بَعْدِی» برترین جانشین من، خلیفه‌ی من، امام بعد از من است. «وَ سِبْطَایَ وَ تِسْعَهٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ» و سبطای یعنی نوه‌های دختری و نُه فرزند از فرزندان حسین.

اصلاً چرا خزاز این روایت را آورده است؟ نمی‌خواسته روضه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها نقل کند. عرض کردم روایات درباره‌ی امامان دوازده‌گانه است، به خاطر این جمله این روایت را در این کتاب آورده است که پیغمبر فرمود: امام بعد از من علی است بعد دو سبط من است و نُه پسر از امام حسین. برای همین روایت را آورده است منتها دیگر خدا پدر او را بیامرزد روایت را کامل آورده است، ما اصلاً این روایت را به این خاطر امشب نخواندیم. «لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِینَ مَهْدِیِّینَ» اگر از این‌ امامان اطاعت کردید، تبعیّت کردید به هدایت می‌رسید. «وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَیَکُونُ الِاخْتِلَافُ فِیکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ» اگر تبعیّت نکنید تا یوم القیامه شما با هم اختلاف دارید.

همه‌ی حرف‌ها را برای این جمله‌ی بعدی گفتیم. حضرت دو جمله گفته است آدم یک حرفی بزند خودش مظهر عمل به آن حرف باشد می‌ارزد. حضرت دو جمله دارد که فوق العاده است. می‌گوید گفتم: «یَا سَیِّدَتِی فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ» چرا خود علی اقدام نکرده است؟ حضرت می‌فرماید: «لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَهِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی» امام فرق دارد، باید به امام مراجعه کنید، شأن امام اجل است از این‌که خودش بیاید. باید دور امام بگردید، امام سراغ شما نمی‌آید.

کسی این روایت را می‌گوید که همه‌ی وجودش این معنای روایت را بیان می‌کند، اصلاً زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها ترجمه‌ی این روایت از پیغمبر است. این روایت از پیغمبر یک حلاوتی دارد، این‌که زهرای اطهر از پیغمبر نقل کرده است یک چیز دیگر است. فرمود: «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَهِ» باید بروی به پای امام بیفتی «إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِی».

جنبه‌ی ولایی قیام حضرت زهرا سلام الله علیها

بعد حضرت یک جمله‌ای گفت که اهمّیّت این‌که چرا حضرت قهر کرد، به یاد دارید این شب‌ها عرض کردیم آبروی دولت اسلامی است، ادعای آن زمان را بُرد. شب گذشته ما عرض کردیم مسئله‌ی ولایت است، این روایت را خوب نگاه کنید، بعد خود حضرت توضیح داده است و یک جمله‌ی دیگر گفته است. فرموده است: «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ» به خدا سوگند اگر این‌ها حق را به اهل آن داده بودند، یعنی چرا من گریه می‌کنم؟ بحث سر این است که پنج سال علی حکومت کند یا نه؟ فکر کردید ما این‌گونه هستیم؟! عرض کردم اگر خود حضرت امیر مطرح نبود، شأن حضرت زهرا نبود به خاطر یک تکّه زمین این همه بخشیدند آن هم می‌دادند. می‌خواستند حق گم نشود، فرمود: «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ» اگر این‌ها حق را ترک کرده بودند، این کسانی که غصب کردند. «عَلَى أَهْلِهِ» به اهل آن می‌دادند. «وَ اتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبِیِّهِ» از عترت پیغمبر پیروی می‌کردند «لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ» دو نفر با هم اختلاف نمی‌کردند. هر چه بدبختی در این عالم است، برای آن غلط زیادی است که آن روز آن‌ها انجام دادند. ما معتقد هستیم اگر امروز مشکل ریزگرد که نمی‌توانیم حل کنیم، برای این است که کار آن روز از دست کاردان در آوردند و دنیا و آخرت ما خراب شد. ما به این معتقد هستیم «أدین الله بهذا الاعتقاد» فرمود: دو نفر با هم اختلاف نمی‌کردند.

«وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ» و این حکومت درست اداره می‌شد اگر این‌ها این‌جا خراب‌کاری نمی‌کردند. «حَتَّى یَقُومَ» آن امامی که قیام می‌کند «التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ» تا آن بیاید قیام کند «وَ لَکِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ» ولی این‌ها آن کسی که خدا عقب انداخته بود، جلو انداختند. کار را خراب کردند. اگر من وارد این میدان شدم چون دعوا سر پنج سال حکومت و ده سال حکومت و تو حکومت کن، من حکومت کنم نبود. یک پیچ تاریخی بود که در همه‌ی تاریخ اثر می‌گذاشت، هدایت همه‌ وابسته به آن بود و این‌ها جلوی آن را گرفتند. اصلاً آدم نمی‌تواند بگوید این‌ها را بعضی یک گناهانی نسبت می‌دهند، ما می‌گوییم این‌ها اصلاً گناه نیست به نسبت کاری که آن‌ها انجام دادند. حضرت قیام کرد. این جنبه‌ی ولایی است. امّا جنبه‌ی برائتی آن که خود حضرت زهرا سلام الله علیها سرچشمه‌ی بیزاری از دشمنان خدا است.

در روضه‌ی شب گذشته عرض کردیم که حتّی در این حد که روی خود را به سمت این‌ها نکند. این کنایه از این است که تمام عنایت حضرت حق از این‌ها برداشته شده است. یکی از علمای اهل سنّت یک کتاب خواندنی به نام الامام الحسین ثم الذوات و ثم المعنا دارد. نویسنده ادبیات خیلی زیبایی دارد، ولی حرف‌های عجیبی زده است. گاهی آدم فکر می‌کند شیعه این کتاب را نوشته است. احتمالاً ترجمه هم شده باشد، نمی‌دانم شنیدم ترجمه شده است. حدود ۳۰ سال پیش نوشته شده است، همان چاپی که من دارم برای ۱۹۸۶ است. اوّل کتاب یک مقدّمه‌ای نوشته است، در مقدّمه یک حرفی زده است که جنبه‌ی برائتی را نشان می‌دهد که حضرت فدک را خواستند با او چه رفتاری داشتند؟

عوامل سقوط حکومت خلفا از دیدگاه نویسنده‌ی اهل سنّت

می‌گوید در حکومت خلفا عواملی باعث شد که حکومت خلفا با این‌که ۲۵ سال بیشتر از پیغمبر نگذشته بود و بعد از پیغمبر حکومت به اسم دین اداره شد و همه آخوند بودند، امام جماعت بودند، امام جمعه بودند، قضاوت می‌کردند، فقیه مثلاً بودند، سه خلیفه ظاهراً همه دینی بودند. خلیفه‌ی مسلمین و خلیفه‌ی رسول خدا و یکی فاروق بود یعنی فرق بین حق و باطل را تشخیص می‌دهد، یکی در ادّعا صدیق بود مثلاً خیلی راستگو بود و از این حرف‌ها می‌زدند، می‌گوید چه اتّفاقی افتاد که حکومت بعد از ۲۵ سال انقلاب شد و سقوط کرد؟ دولت صفویّه و دولت بنی عباس و بنی امیه‌ی با عدم کارایی لازم از سال ۴۰ تا ۱۰۰ و خورده‌ای بنی امیه سر کار بودند، بنی امیه چه سابقه‌ای داشتند؟ دیگر شاخ آن‌ها معاویه بود؟ چه کسانی بودند؟ چرا باید حکومت خلفا ۲۵ ساله سقوط می‌کرد؟ سؤال است حکومت خلفا چگونه سقوط کرد؟ قیام کردند و مردم را کشتند، نگذاشتند خلیفه‌ی سوم را در قبرستان مسلمان‌ها دفن شود.

۴۰ روز او را محاصره کردند هیچ کسی، او را آدم به حساب نیاورد که بیاید او را نجات بدهد. نویسنده سؤال مهمی پرسیده است، می‌گوید این بنی امیه ۱۰۰ و چند سال عمر کرد، آن بنی عباس ۵۰۰ سال عمر کرد، این صفویه‌ی شیعه‌ها روافض ۴۰۰ سال، ۳۰۰ سال عمر کرد، حکومت خلفا چسبیده به پیغمبر بودند، خلفای پیغمبر و خلفای رسول خدا ۲۵ ساله این‌ها سقوط کردند، چه اتّفاقی افتاد؟ می‌گوید عواملی بود. ما هم در این سال‌ها گاهی این عوامل را بحث کردیم اگر به یاد داشته باشید، عواملی که اسم آن را پوستین وارونه، دین چپه شد گذاشته بودیم.

بیعت نکردن فاطمه‌ی زهرا با حکومت خلفا یکی از عوامل سقوط آن‌ها

علائلی می‌گوید اوّلین عامل این بود که فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها با این‌ها بیعت نکرد. به یاد دارید عرض کردم سنگ زیرین پی این‌ها را کشید، این کسی که می‌گوید شیعه نیست، یک تحلیل‌گر تاریخ است. می‌گوید عواملی باعث شد حکومت خلفا زود سقوط کند، کما این‌که حکومت بنی امیه‌ی شاخه‌ی ابو سفیان چند سال بعد از امام حسین علیه السّلام سقوط کرد که عبد الملک مروان نوشت به اسم من این اهل بیت را نکشید. می‌دانید بنی امیه دو شاخه دارند بچّه‌های ابو سفیان و معاویه و یزید که خدا آن‌ها را لعنت کند، بودند بعد هم مروانی‌ها در بنی امیه آمدند گرفتند و چند سالی هم حدود ۸۰ سالی آن‌ها بودند.

چه اتّفاقی افتاد که از دست بچّه‌های ابو سفیان کار در آمد؟ آن کسی که پیروز شده است خودش می‌فهمد چطور انقلاب کرده پیروز شده است. عبد الملک پسر مروان به حجاج نوشت به اسم ما کسی را نکشید، اهل بیت را به اسم ما نکشید، این طرف و آن طرف تبلیغ کنید، مردم بگویند این‌ها دارند اهل بیت را می‌کشند، اهل بیت را نکشید. چرا؟ «فإنی رأیت بنی حَرب سُلبوا مُلْکهم لما قتلوا الحُسین» چون بچّه‌های ابو سفیان وقتی حسین را کشتند حکومت آن‌ها ساقط شد.

بین سیّد الشّهداء و سیّده النساء خیلی اسرار است. سیّده‌ی نساء و سیّد شباب اهل الجنّه مشابهت‌های زیادی با هم دارند. علائلی می‌گوید چه عواملی باعث شد که دولت حکومت خلفا خیلی مستعجل باشد که ۲۵ ساله سقوط کند. چرا؟ می‌گوید اوّل به خاطر این بود که فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها بیعت نکرد و اصلاً مشروعیت این‌ها را نابود کرد.

چرا حضرت زهرا بیعت نکرد؟ آقای علائلی چرا نمی‌گویی امیر المؤمنین بیعت نکرد؟! چرا می‌گویی حضرت زهرا بیعت نکرد، بگو شوهر او، امام او امیر المؤمنین بیعت نکرد؟ چرا این را نمی‌گویی؟ من یک روایت بگویم بعد برای شما توضیح بدهم چرا این حرف را گفته است. چقدر حرف دقیقی زده است.

عکس العمل خلیفه در مقابل بیعت نکردن فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها

یک روایتی داریم که اهل سنّت خیلی سعی کردند آن را قبول نکنند، امّا بالاخره زیر بار آن رفتند. روایت این‌طور است عدّه‌ای به خانه‌ی امیر المؤمنین سلام الله علیه، خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها می‌آیند تحصن می‌کنند و بیعت نمی‌کنند. خلیفه دستور می‌دهد که بروید آن‌ها را بیاورید. عبارات مختلف است، در یک روایت می‌گوید اگر این‌ها بیعت نمی‌کنند و نیامدند بکشید، بجنگید.

شب گذشته روایت را گفتم. یک روایت این است که این‌ها را تهدید کنید، این روایتی که اهل سنّت آن را صحیح می‌دانند، این‌گونه است که خلیفه‌ی دوم رفت و گفت به فاطمه‌ی زهرا بگویید بیاید با و او کار دارم. فاطمه را صدا کرد. گفت ببین این کسانی که در خانه‌ی تو هستند بیعت نکردند به آن‌ها بگو اگر این‌جا بمانند من خانه را با اهل آن آتش می‌زنم. روایت نزد اهل سنّت صحیحه است، ما هم داریم.

ما یک سؤال داریم برای چه به حضرت زهرا سلام الله علیها گفت؟ حضرت زهرا زن خانه است نه شوهر خانه. ولایت با شوهر است، شاید بشود گفت خواسته این را القا کند که حضرت زهرا با کارهای بقیّه موافق نبود، ولی باز هم معنی ندارد حالا یک زنی از کار شوهرش موافق نباشد، مخصوصاً آن زمان، حالا الآن یک مقدار مردها زن ذلیل شدند. آن موقع این حرف‌ها معنی نداشت.

از آن طرف روایت صحیح بخاری این است امیر المؤمنین علیه السّلام مادامی که فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها زنده بود، چون بیعت نکرده بود، بیعت نکرد. سه دلیل شد. علائلی می‌گوید آقا حکومت خلفا چرا زود سقوط کرد با این‌که بنی امیه و بنی عباس زود سقوط نکردند؟ چند دلیل دارد یکی این‌که فاطمه بیعت نکرده بود. ما سؤال کردیم چرا می‌گویی فاطمه سلام الله علیها بیعت نکرد، بگو علیّ بن ابی‌طالب بیعت نکرد. گفتم این را به یاد داشته باشید.

روایت می‌گوید عمر به در خانه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها رفت، گفت حضرت زهرا را صدا کنید، اگر این‌ها از خانه‌ی تو بیرون نروند خانه‌ را آتش می‌زنم. ما می‌گوییم چرا به همسر می‌گویی صاحب خانه مرد است؟ این معنا ندارد که یک نفر با یک مردی مشکل دارد، برود به خانم او بگوید خانه را آتش می‌زنم. غیر از این‌که سال گذشته توضیح دادیم این یعنی پدر جد داعشی‌گری. برای این‌که به خانه‌ی حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السّلام چه کار داری؟ امیر المؤمنین علیه السّلام با تو بیعت نکرده است به بقیّه چه کار داری خانه را آتش می‌زنی؟ اگر الآن من این‌جا با یک مردی مشکل دارم، اصلاً پدر من را کشته است، چه معنی دارد که بروم خانه‌ی او را آتش بزنم، بچّه‌های او چه گناهی کردند؟! این منطق خلیفه است. خانه را آتش می‌زنم، در خانه امام حسن و امام حسین بودند یا نبودند؟ حضرت زهرا بود یا نبود؟ موافق بود یا مخالف؟ اگر بگویی با شما موافق بود که معنا ندارد خانه‌ی او را آتش بزنید، اگر بگویی با شما مخالف بود که همان حرف ما می‌شود، چرا رفتی به حضرت زهرا سلام الله علیها گفتی؟

روایت سوم صحیح بخاری است، می‌گوید: «فَهَجرَتهُ فَلم تُکَلِمهُ حَتَّى تُوفیَت»[۷] حضرت زهرا وقتی با خلیفه قهر کرد، دیگر با او صحبت نکرد تا از دنیا رفت. «فَلَمَّا توفیت دَفنهَا زَوجهَا عَلیّ لَیْلًا» بعد امیر المؤمنین شبانه او را دفن کرد. بعد می‌گوید «لَم یَکُن بَایع تِلْکَ الْأَشْهر» علی در آن ایامی که فاطمه زنده بود بیعت نکرد. یعنی محور کیست؟

دلیل دفاع نکردن امیر المؤمنین از حضرت زهرا سلام الله علیها

اهل سنّت از ما سؤال می‌کنند وقتی آمدند حمله کردند چرا امیر المؤمین از حضرت زهرا دفاع نکرد؟ پاسخ این است که پیغمبر فرمود: «یا علیّ أنفذ لما أمرتک به فاطمه»[۸] یا علی! دستورات فاطمه را اطاعت کن، این‌جا پرجم دست حضرت زهرا سلام الله علیها است، محور حضرت زهرا است. از آن تحلیل‌گر بگیر که می‌گوید بیعت نکردن فاطمه‌ی زهرا باعث شد حکومت این‌ها سقوط کند، نمی‌گوید بیعت نکردن امیر المؤمنین.

از آن روایت بخاری که می‌گوید امیر المؤمنین مادامی که فاطمه بیعت نکرد، کأنّ او امام است. او علمدار است، امیر المؤمنین پشت سر علمدار است، قیام با فاطمه‌ی زهرا است. درست هم همین است از این روایت بی بی هم این معلوم است که فرمود: «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَهِ»[۹] پرچمداری این قیام علیه حکومت با زهرای اطهر بود نه با امیر المؤمنین. لذا علائلی درست گفته است که بیعت نکردن فاطمه‌ی زهرا باعث شد، درست گفته است.

نکته‌ی بعدی این است که شأن و مقامی که برای زهرای اطهر سراغ داشتند با بقیّه قابل قیاس نبود، لذا وقتی خواستند به خانه حمله کنند «فَقِیلَ لَهُ یَا أَبَا حَفْصٍ إِنَّ فِیهَا فَاطِمَهَ»[۱۰] محوریت به اهل البیت با حضرت زهرا بود و خودشان هم می‌دانستند، لذا به او گفتند به کجا داری می‌روی، فاطمه در خانه است؟! در حالی که هم امام حسن بود و هم امام حسین بود، این‌ها ظاهراً طفل و معصوم بودند یعنی نه این‌که ما شیعه هستیم بگوییم، خردسال هستند «إِنَّ فِیهَا فَاطِمَهَ» اگر شما برگردانید، می‌بیند ما فقط شعار نمی‌دهیم که «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها» محور حضرت زهرا سلام الله علیها است، پرچمداری با او است، علمداری با ایشان بوده است و پیغمبر هم فرمود: علی باید دستورات فاطمه را اجابت کنی. لذا وقتی عموی علی علیه السّلام گفت بیایید تشییع جنازه را عمومی کنیم، فرمود: «أمرتنی بستر عن فاطمه» دستور داده که پرچمداری قیام با حضرت زهرا است.

امشب که وجهه‌ی برائت کار زهرای اطهر یک قدر اندکی سعی کردم عرض کنم، می‌خواستم این را بگویم که این حکومت ساقط شد با دشمنی که زهرای اطهر با این‌ها کرد. عرض کردیم حتّی به اندازه‌ی یک لحظه نگاه کردن به این‌ها دریغ کرد، حتّی وقتی از این‌ها برای بار سوم روی برگرداند، این‌ها گفتند اقلاً روی خود را برمی‌گردانی یک جمله‌ای با ما صحبت کن. فرمود: والله، به خدا سوگند من شبانه روز شما را نفرین می‌کنم. «وَ اللَّهِ لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَیْکَ»[۱۱] به خدا صبح و شام شما را نفرین می‌کنم تا پدرم را ملاقات کنم. من کوتاه نمی‌آیم، اگر امیر المؤمنین اجازه داده و دستور داده به خانه‌ی من بیایید، به من دستور نداده که با شما مماشات کنم. فرمود: «فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی»[۱۲]به خدا شما به من آزار دادید و من از شما نمی‌گذرم. من کوتاه نمی‌آیم.

لذا ما شیعه‌ها اگر ایام فاطمیّه دور هم جمع می‌شویم، از اصل و نسب درست ما است. یک نقلی داریم که خیلی قدیمی نیست، ولی مضمون آن خیلی خوب است. از امام رضا نقل می‌کند نظر شما راجع به آن دو نفر چیست؟ فرمود: ما یک مادر صالحه‌ای داشتیم، سند روایت خیلی قدیمی نیست، ولی حرف خیلی خوبی است. فرمود: ما یک مادری داشتیم که صالحه بود، با بغض آن‌ها از دنیا رفت. اگر ما بچّه‌ی آن مادر باشیم نمی‌توانیم راهی غیر از او برویم. خدا به ما شیعه‌های امیر المؤمنین لطف کرده است که اجازه داده در آن زمانی که اهل مدینه چند هزار نفر بودند، هفت نفر بیشتر اجازه‌ی حضور پیدا نکردند. پیغمبر خیلی به ما محبّت کرده است، اجازه داده ما مدّتی را مشکی بپوشیم. ما مشکی می‌پوشیم چون کاره‌ای نیستیم که بخواهیم عزداری کنیم و مجلس بگیریم، شأن بی بی اجل است. لطف و عنایت زهرای اطهر سلام الله علیها است.

شفاعت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها در روز محشر

ام ابیها است، إن‌شاء‌الله ما مادری کردن او را در روز قیامت می‌بینیم. در روایات ما این‌طور به ما گفتند قیامت که می‌شود مادر اهل بیت وقتی می‌خواهد وارد شود شأن و مقام او به گونه‌ای است که به حضرت ابراهیم اجازه نمی‌دهند سر بلند کند. «یَا أَهْلَ الْجَمْعِ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ‏ حَتَّى‏ تَجُوزَ فَاطِمَهُ عَلَیْهَا السَّلَامُ عَلَى الصِّرَاطِ»[۱۳] می‌خواهد مشرف شود بلکه بهشت را مشرف کند.

«وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقینَ غَیْرَ بَعیدٍ»[۱۴] درست این است که بهشت آغوش خود را باز می‌کند، بهشت برای زهرای اطهر گریبان چاک می‌کند. مادر این‌گونه است، خدا إن‌شاء‌الله مادرهای شما را نگه دارد، اگر یک میوه‌ی نوبر به خانه بیاید سهم همه را نگه می‌دارد، وقتی صدا می‌آید سرها پایین است، ندا می‌دهند می‌خواهد مادر سادات وارد بهشت شود، می‌آید مقابل محاذی عرش قرار می‌گیرد، توقّف می‌کند خطاب می‌آید «یا فاطمه لک عند الرضا» رضایت با تو است، هر چه خواستی بگو. چک سفید داری، مادر سادات برای این‌که کار را محکم کند نوشتند «وَ عَلَی رَأسِهَا صَوباً ملطخا بدم الحسین» پیراهن خونی شهداء را روی سرش می‌گذارد، خطاب می‌آید هر چه می‌خواهی بخواه. إن‌شاء‌الله ما را فراموش نمی‌کند. خطاب می‌آید این‌طور صدا می‌زند «یَا رَبِّ شِیعَهُ وُلْدِی»[۱۵] تنها وارد بهشت نمی‌شود.

من این شب‌ها خیلی دوست داشتم صلوات حضرت زهرا را بخوانم به نیابت از اموات می‌خوانم بعد شما را به فیض می‌رسانند. رسم این‌گونه است مجلس ختم که می‌روند شروع به فضایل تازه گذشته را بیان می‌کنند، آن مجلسی که زهرای اطهر داشت آن‌قدر خلوت و مخفیانه بود کسی آن‌جا فضایل حضرت را بیان نکرد، بلکه آستین به دهان گرفته بودند.

صلوات حضرت زهرا سلام الله علیه:

«اللَّهُمَّ صَلِّ … عَلَى السَّیِّدَهِ الْجَمِیلَهِ الْجَمِیلَهِ الْمَعْصُومَهِ الْمَظْلُومَهِ الْکَرِیمَهِ النَّبِیلَهِ الْمَکْرُوبَهِ الْعَلِیلَهِ ذَاتِ‏ الْأَحْزَانِ‏ الطَّوِیلَهِ فِی الْمُدَّهِ الْقَلِیلَهِ الرَّضِیَّهِ الْحَلِیمَهِ الْعَفِیفَهِ السَّلِیمَهِ الْمَجْهُولَهِ قَدْراً وَ الْمَخْفِیَّهِ قَبْراً الْمَدْفُونَهِ سِرّاً وَ الْمَغْصُوبَهِ جَهْراً سَیِّدَهِ النِّسَاءِ الْإِنْسِیَّهِ الْحَوْرَاءِ».


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی غافر، آیه‌ ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫

[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۱۸٫

[۵]– کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، ص ۱۹۸٫

[۶]– المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السلام، ص ۴۱۷٫

[۷]– صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۳۹٫

[۸]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیده النساء إلى الإمام الجواد، ج‏۱۱-قسم-۲-فاطمهس، ص ۵۵۴٫

[۹]– کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، ص ۱۹۹٫

[۱۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۲۸، ص ۳۵۶٫

[۱۱]– همان، ج ‏۲۹، ص ۳۲۹٫

[۱۲]– همان، ج ۴۳، ص ۱۷۱٫

[۱۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۳، ص ۵۳٫

[۱۴]– سوره‌ی ق، آیه ۳۱٫

[۱۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۸، ص ۵۴٫