مراسم شب شهادت امام رضا علیه السلام روز شنبه مورخ ۲۷ آبان ۱۳۹۶ در هیات بیت الرضا مسعودیه تهران با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
- مقدّمهی ورود به بحث در مورد خدمات امام رضا علیه السّلام
- ریشهی به وجود آمدن نفاق
- نفاق اخلاقی
- روند شکلگیری نفاق
- شناسایی جریان نفاق در جامعه
- تأثیر جریان نفاق بر روی افراد جامعه
- چهرهی نفاق در جنگ تبوک
- آشکار کردن چهرههای نفاق در قرآن
- نقش چهرهی منافق در جامعه
- آشکارسازی هویت منافقان توسط پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
- توصیف سطح قدرت نفاق از زبان بخاری و مسلم
- بررسی دوران امام رضا علیه السّلام
- استقبال اهل نیشابور از امام رضا علیه السّلام
- سیاست مأمون در استفاده از جایگاه امام رضا علیه السّلام
- عقیدهی واقفه پیرامون غسل امام معصوم
- اعتقاد واقفه در مورد امامت امام رضا علیه السّلام و پاسخ حضرت
- مناظرهی مأمون در اثبات غصب خلافت و حقّانیت امیر المؤمنین علیه السّلام
- اقدام امام رضا علیه السّلام در تثبیت و ترویج عقاید تشیّع
- تلاش امام رضا علیه السّلام در جهت متّحد الشّکل کردن شیعیان
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلَهِی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمهی ورود به بحث در مورد خدمات امام رضا علیه السّلام
حضرت رضا صلوات الله علیه خدمات بسیار فراوانی به شیعه و عالم اسلام عرضه کرده است. قصد دارم یکی از آن مواردی که کمتر به آن اشاره کردهام را خدمت شما بیان کنم. بحث راجع به حضرت رضا علیه السّلام زیاد است، حضرت خیلی کار کرده است. یک مقدّمه تقدیم میکنم که وقتی میخواهیم وارد بحث بشویم این موضوع روشن بشود.
ما سه مرحلهی اصلی نفاق در دورهی اهل بیت علیهم السّلام داریم. مراحل کوچکتر و نفاقچه و نفاقک داشتیم، سه مرحلهی اصلی نفاق داریم؛ یکی نفاق دورهی مدینه است. اگر حالا در مورد این موضوع بحث کنم به اصل بحث و عظمت حضرت رضا علیه السّلام پی میبریم. سلطنت این سلطان، علیّ بن موسی الرّضا سلام الله علیه تنها به ولایتعهدی او نیست.
ریشهی به وجود آمدن نفاق
نفاق چه زمانی به وجود میآید؟ وقتی که دشمن نمیتواند به صورت طبیعی و علنی کار مخرّب انجام دهد. سخت است که انسان بخواهد کار خود را لا پوشانی کند، مخفی کند، علنی راحتتر است، به آن صورت سخت است. چه موقع به وجود میآید؟ در دورهی اقتدار جامعهی اسلامی، در دورهی اقتدار یک موضوع، وقتی مخالفت ظاهری هزینه دارد، امکان ندارد، مشکل است، نفاق به وجود میآید که کار را پیش ببرد. همیشه همینطور بوده است.
نفاق اخلاقی
مثلاً زمان مکّه، ما جز نفاق اخلاقی، گزارشهای چندان معتبری بر نفاق نداشتهایم؛ یعنی جریانِ براندازِ کافری که ظاهراً اسلام آورده است پیدا نمیکنیم. در مکّه، نفاق، نفاق اخلاقی است. نفاق اخلاقی همان چیزی است که من هم دچار آن میشوم، ریا میکنم، گاهی مثلاً جلوی شما جانماز آب میکشم، خانه طور دیگری هستم، جلوی شما به یک شکل نماز میخوانم و در خانه به شکل دیگری هستم، این نفاق اخلاقی است، این ضعف اخلاقی است و مسئلهی بحث ما نیست. در مکّه، نفاق نیست. چرا نیست؟ زیرا انگیزهی آن وجود ندارد. وقتی میآیند، کتک میزنند، ناسزا میگویند، پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را تهدید میکنند، حصر میکنند اصلاً نیازی به نفاق نیست. چرا بیجهت هزینهی نفاق بدهند؟
پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را در شعب ابی طالب، سه سال حصر کردند. این یکی از عجیبترین حصرهای تاریخ است. یک وقت یک نفر را به بیابان میبرند، یک وقت یک نفر را فرض کنید در همین کوچه –کوچهی صاحب الزّمان- حصر کنند. حصر به این معنا که اجازهی خرید و فروش، آوردن و بردن جنس ندهند، در این حد.
در مکّه کوه، فراوان بود. آنها که قدیم به مکّه میرفتند میدیدند که پر از تپه بود ولی همهی آنها را صاف کردهاند و آثار را از بین بردهاند. در بین این درّههای کوچک خانه میساختند و کوچه کوچه بود و به نام خانوادهای بود که آنجا زندگی میکردند. شعب ابی طالب یعنی کوچهای که آل ابی طالب آنجا بودند. در خانهی آنها دو طرف را بستند، آنها در نزدیکی کعبه سه سال در حصر بودند و کسی حق نداشت برای آنها غذا ببرد. بعضیها که طواف بیت الله را میکردند صدای ضجّهی بچّهها را از شدّت گرسنگی از شعب میشنیدند! اینجا که نیازی به نفاق ندارد، وقتی جنگ اینقدر رسمی است نیازی به نفاق نیست.
روند شکلگیری نفاق
نفاق چه زمانی به وجود میآید؟ وقتی قدرت مرکزی ولو کوچک و ضعیف در مدینه شکل میگیرد، آن وقت نفاق هم شکل میگیرد. هر چقدر قدرت مرکزی بیشتر بشود، جریان نفاق باید پیچیدهتر و پوشیدهتر عمل کند لذا هرچه قدرت و اقتدار دولت مرکزی بیشتر بشود، نفاق هم قویتر میشود، مجبور است و الّا آشکار میشود «یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ»،[۴] میترسند آیهای نازل بشود و هر چقدر سپاه اسلام مقتدرتر میشود، نفاق هم پیچیدهتر میشود، زیرکانهتر میشود. زیاد هستند ولی آشکار کردن آن به این راحتی نیست لذا پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برای اینکه نفاق آنها را آشکار کند نشانههایی میفرمود. مثلاً چون آنها منافق هستند و ایمان ندارند حالا به هیئت آمده، سیاه هم بر تن کرده است، امّا دیگر نمیتواند اشک بریزد. خسته میشود، دل که نمیدهد. وقتی میرفتند نماز بخوانند، صف آخر میایستادند که از بین دو پای خود خانمها را نگاه کنند! چنین کسی که حال نماز ندارد، چون اصلاً به نماز اعتقادی ندارد. لذا «إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاهِ قامُوا کُسالى»،[۵] وقتی میخواهد نماز بخواند کسل است، چرا؟ چون نماز را قبول ندارد. نسبت به آن کسی که باعث شده او پیچیده و پوشیده عمل کند، کینه دارد، یعنی امیر المؤمنین و پیغمبر علیهما السّلام و اصلاً چون امیر المؤمنین علیه السّلام نفس پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است به شدّت از او نفرت دارد چون پیغمبر باعث شده است که آنها مجبور بشوند نفاق بورزند که کمر اسلام را بشکنند، آنها از رهبر جامعهی اسلامی کینه دارند.
شناسایی جریان نفاق در جامعه
اگر شما بخواهید در هر جامعه نفاق را بشناسید باید ببینید که چقدر نسبت به رهبر جامعهی اسلامی تلاش میکند، کاملاً روشن است. وقتی میخواهد اقتدار رهبر جامعهی اسلامی را -که در آن زمان رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم است- را بشکند همان شخص است، او میخواهد چند صدایی درست کند، هر چیزی که رهبر میگوید این شخص مخالفت میکند، این طرف و آن طرف بر علیه او صحبت میکند. این طبق آیات قرآن است. آنها این طرف و آن طرف مینشستند و در مورد مردم صحبت میکردند و چون مردم هم ضعف بینش داشتند و فهم سیاسی و اجتماعی بین آنها ضعیف بود باور میکردند.
قرآن میفرماید: «فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ»،[۶] وقتی آنها چرند میگویند مردم باور میکنند، چرا؟ چون بینش دقیقی ندارند. آنها این طرف و آن طرف مینشستند و میگفتند: کانالهای پیغمبر بسته است، یک عدّه اطراف او را میگیرند و هر چیزی که میخواهند به او میقبولانند و روی محاسبات او دارند محاسبهسازی و تصمیمسازی میکنند، «وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ»،[۷] پیغمبر مثل گوش است، خوشباور است، اطراف او را گرفتهاند و برای او تصمیمسازی میکنند که اگر پیغمبر هر تصمیمی گرفت این مسلمان در درون خود بگوید: مبادا برای او تصمیمسازی کردهاند.
تأثیر جریان نفاق بر روی افراد جامعه
شما وظیفه دارید به صحبت پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گوش بدهید. امّا شخص با خود میگوید: مبادا این تصمیم، تصمیم خود او نیست و برای او تصمیمی ساختهاند. این، کار را خراب میکند و از درون میلرزاند. این نفاق بسیار طولانی است، میتوان ۵۰ جلسه راجع به آن گفتگو کرد. قرار است بحث ما به امام رضا علیه السّلام برسد. اگر قدرت جامعهی اسلامی قدری زیاد بشود که بخواهد عرصه را بر منافقین تنگ کند، مثل گربهای که وقتی شما در خیابان راه میروید و او هم از کنار شما رد میشود و چراغ هم میزنید. اگر به سمت او بروید، مراقب میشود، اگر بتواند فرار میکند، اگر نتواند گارد میگیرد، اگر راه فرار نباشد او حمله میکند، انتحار میکند. درست است؟ منافق هم همین کار را میکند.
چهرهی نفاق در جنگ تبوک
به عنوان مثال، هنگامی که جنگ تبوک آغاز شد… باید تقریباً نهصد کیلومتر راه میرفتند. بعد طرف مقابل، پیش قراولان امپراتوری روم بودند. حالا اگر اینها آنجا اسیر میشدند باید با سختی فراوان میگفتند ما بتپرست هستیم، اصلاً پیغمبر و نماز و این چیزها را قبول نداریم. آنها قبول نمیکنند! لذا اینها دیدند بهتر است که نرویم، تا جایی که امکان دارد نرویم، از سوی دیگر هم میترسند آیه نازل بشود چون پیغمبر دارد میرود شما کجا بمانید؟! مهمترین وظیفهی شما این است که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را حفظ کنید. لذا اینها با شلوار کردی و رکابی (با ظاهری ناآماده) آمدند و گفتند: یا رسول الله، وسائل ما آماده است امّا اگر اجازه بدهید ما نیاییم. یک نفر گفت: همسرم مریض است، یک نفر گفت: پدر من کمی نگران است.
آشکار کردن چهرههای نفاق در قرآن
بعدها قرآن فرمود: «لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّهً»،[۸] اینها اگر میخواستند بیایند با زیرشلواری (با ظاهر ناآماده) پیش تو نمیآمدند. از لباس او معلوم است که او نمیخواهد نهصد کیلومتر سفر کند. اگر تو آماده هستی آیا برای چنین سفری این لباس تو است؟ آنها اصلاً بار سفر نبستهاند! پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم اجازه داد بعضیها نیایند. ظاهر امر این بود که خدا، پیغمبر را توبیخ کرد امّا از آیهی دوم بعد از این آیه برمیآید که خدا اینها را توبیخ میکند و پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم درست عمل کرده است. خدا فرمود: «عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ»،[۹] چرا به آنها اجازه دادی که نیایند؟ چون اگر اجازه میدادی هم نمیآمدند و آن وقت معلوم میشد که آنها چه کسانی هستند. میترسیدند. منتها دو آیه بعد از این میفرماید: «لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً»،[۱۰] اگر میآمدند آنقدر گلایه و شکوه میکردند که روحیهی نیروهای نظامی را خراب میکردند و فرمانده نظامی اسلام که رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم باشد، درست تشخیص داد که حضور آنها به حال جنگ مضر است، آنقدر که گلایه میکنند… با این نانهایی که دارند، کنسرو را هم نجوشانده به ما دادهاند بخوریم.
نقش چهرهی منافق در جامعه
اگر جمعیتی را برای اردو برده باشید، دیدهاید که بدترین چیز در اردو این است که یک نفر مدام شکوه کند، این کار باعث خراب شدن اردو میشود. مثلاً ببینید معلّم چه زمانی عصبانی میشود؟ وقتی دارد یک بحث سخت را مطرح میکند، تدریس ۳۰ دقیقه طول میکشد. آنها که دیفرانسیل طول کشیدهاند میدانند که تعریف حد همینطور است، فهماندن آن درس مشکلی است. ۳۵ دقیقه، ۴۰ دقیقه طول میکشد تا شما آن تعریف را تبیین کنید. مثلاً ۴۰ دقیقه طول میکشد و دقیقهی ۳۵ یک نفر میگوید: من که هیچ چیزی نفهمیدم! آنجا است شما میبینید مثل آن شخصیتی که در کارتون پلنگ صورتی که رنگش قرمز میشد و بینی بزرگی داشت و منفجر میشد، آقای معلّم به شدّت عصبانی میشود چون اگر بخواهد دوباره شروع کند باید ۴۰ دقیقه را از اوّل بگوید. چون همه چیز از هم پاشیده شد. «لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً»، اینها میخواستند مکرّر و مکرّر شکوه و گلایه کنند. اصلاً لشکر را از هم میگسیختند. کار پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم درست بود که به آنها بگوید نیایند ولی وقتی آنها نیایند وقتی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برود و برگردد، آنها شهر مدینه را تصرّف کردهاند. لذا پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مجبور شد امیر المؤمنین علیه السّلام را در مدینه نگه دارد. و چون اینها هم دیدند کار به اینجا رسیده است، دست به عملیات انتحاری زدند و سعی کردند شتر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را از کوه به طرف پایین هول بدهند. گفتند: حالا که علی نیست، مراقب اصلی نیست.
عمّار و حذیفه مسئول مراقبت از جان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بودند. اگر بخواهند یک نمونه از این دم خروسهایی که بیرون آمده است، بگویم (اگر بخواهم نمونهای از اقدامات چهرهی نفاق را بیان کنم) این ماجرا است. ابوالقاسم بُستی کمی بعد از شیخ کلینی است، یعنی خیلی قدیمی است، کمی بعد از تاریخ طبری است. او زیدی است ولی ما او را شیعه نمیدانیم. ما زیدیهای بطری را شیعه نمیدانیم، سنّی میدانیم. آنها خلفا را به شدّت قبول دارند. او یک کتاب نوشته و در آن کتاب، شیعه را تکفیر کرده است.
یکی از آن کارهای جالبی که در کشور ما انجام شده است این است که کتاب «البحث علی الأدلّه التّکفیر» که اثبات کفر شیعه است را یک مرکز دولتی چاپ کرده است. این کتاب در سال ۸۲، ۸۳ در ایران به تحقیق ویلفرد مادلونگ توسط مرکز نشر دانشگاهی چاپ شده است. او میگوید: از ادلّهی کفر شیعه این است که شیعیان به دو خلیفهی اوّل بهتان میزنند. بهتان چیست؟ در ماجرای تبوک، پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آب کم است. سپاه که حرکت میکند مثل پیادهروی اربعین نیست که کنار مسیر بیایی و چیزی بخوری، باید حرکت کنی و در منزلگاه بعدی توقّف کنی، لشکر نظامی است، پیک نیک که نیست! آب بسیار مهم است. اگر با خودت آب کم ببری در بین راه دچار مشکل میشوی. آب کم بود. اگر عدّهای از منافقین زودتر داخل آب میرفتند ممکن بود آب برکه را حیف و میل کنند -آب برکه محدود است- یا آن را مسموم کنند. حضرت فرمود: قبل از اینکه من وارد بشوم کسی وارد آب نشود. وقتی رسول خدا به آب رسید، دید ده، پانزده نفر دارند آنجا شنا میکنند! حضرت آنها را لعن کرد. تاریخ اینطور نوشته است که پیغمبر آنها را لعن کرد. آنها چه کسانی بودند؟ دو نفر از آنها آمدند و گفتند: ما نشنیدیم که شما گفته باشید وارد آب نشوید. کسانی که عذرخواهی کردند چه کسانی بودند؟ اگر به کتب تاریخی نگاه کنید کلّاً در مورد منافقین اینطور است. چرا؟ چون کتب تاریخ را پدران منافقین و پسران منافقین نوشتهاند. کتب تاریخی عمدتاً Fact sheet خلفا است؛ یعنی گذاره برگ است، یعنی مرکز اسناد خلفای اسلامی و بنی امیّه است که آن را منتشر کردهاند.
آشکارسازی هویت منافقان توسط پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم
یک نمونهی دیگر این است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم داشت به سمت مدینه میآمد و بادی وزید، پیغمبر فرمود: کبیری از منافقین، گُندهٌ (بزرگترین شخص) «مِن المنافقین» حتماً مرده است! وقتی به مدینه رفتیم دیدیم بله! گندهای از منافقین مرده است. منافقین قابل شناسایی نیستند، گندهی آنها مرده است یعنی چه؟ شما از کجا میدانید آن کسی که مرده است منافق است یا نه؟ گنده است یا کوچک است؟ گندهی منافقین مرده است یعنی این آدم شناسایی شده است. و الّا بگویند منافق مرد، ما که نمیشناسیم منافق چه کسی است؟ شاید من منافق بودم! گندهای از منافقین مرد یعنی هویت اصلی او آشکار شد. چون پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: گندهای از آنها مرده است. وقتی به شهر رفتیم متعجّب شدیم و دیدیم فلان شخص مرده است. چه کسی مرده بود؟ نگفتند! چه انگیزهای داری که نگفتی؟! اگر بگویی شناسایی نشد میگویند: از کجا متوجّه شدی که او گنده بود یا کوچک، سرباز صفر بود یا ژنرال منافقین بود؟ اگر گنده بود، کبیری بود، چه کسی بود؟ نگفته است.
ابو القاسم بسطی میگوید: شیعیان دروغ میگویند! شیعیان میگویند: اینها رفتند که کاری کنند که آب را به عنوان بحرانی برای امنیت کاروان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شکل بدهند در حالی که این دو نفر آمدند توبه کردند و گفتند: ما نشنیدیم. میخواسته مچ ما را بگیرد روشنگری کرده است! میگوید: این دو نفر آمدند گفتند: ما نشنیدیم و توبه کردند.
کسانی که بروند این تاریخ را بخوانند –عرض کردم این کتاب بسیار قدیمی است- معلوم میشود که چرا آقایان نگفتهاند چه کسانی بودهاند. بنابراین اگر کسی بخواهد از این تاریخ، حضرت رقیّه سلام الله علیها را بیرون بیاورد نمیتواند. چه کسی میآید منتشر کند که کنار کاخ حکومتی چنین کاری با یک طفل کوچک کردهاند؟ هیچ کسی نمیکند، او اینطور منتشر نمیکند. بعد میگویند چرا این مطلب در چنین کتابهایی نیست. میخواهی در این کتابها باشد؟! معلوم است که نیست، اگر بود مایهی تعجّب میشد. این از منافقین زمان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم.
توصیف سطح قدرت نفاق از زبان بخاری و مسلم
بعد از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، بخاری و مسلم نوشتهاند: «إنّ المنافقین فی زمن رسول الله یسرّون»، «إِنَّ الْمُنَافِقِینَ الْیَوْمَ شَرٌّ مِنْهُمْ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ ص کَانُوا یَوْمَئِذٍ یُسِرُّونَ»،[۱۱] اصحاب اینطور میگویند: منافقان در زمان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مخفیانه عمل میکردند «وَ الْیَوْمَ یَجْهَرُونَ»، امروز علنی. چرا؟ چه زمانی منافق علنی عمل میکند؟ وقتی قدرت اسلامی نیست، وقتی از کسی نمیترسد، وقتی خودیها آمدند، فامیلها سر کار آمدند، دیگر نمیترسد لذا دیگر نیازی به نفاق نیست، سطح نفاق پایین میآید. دیگر نیازی نیست اینقدر پوشیده و پیچیده عمل کنید، دیگر خطری نیست، کار در دست خود ما است لذا شما دیگر نفاق نمیبینید. نمیگویم سطح آن صفر میشود امّا دیگر به آن قوّت نمیبینید.
تا زمان عمر بن عبد العزیز که بعضی تصور کردهاند شاید او انسان خوبی باشد امّا شاید او پیچیدهترین فرد بنی امیّه باشد. شاید این شخص پیچیدهترین فرد بنی امیّه باشد. وقتی هشتگ همیاری همه جا را میگیرد و همه میروند به زلزلهزدهها کمک کنند، هر کسی که در فضای رسانهای آدم مهمّی است ولو شده برود آنجا سلفی بگیرد الآن مجبور است برود. بد است، ضایع است! مثلاً اگر الآن یک نفر بگوید یعنی چه؟ میخواهید از مردم پول بگیرید، به ما چه ربطی دارد؟! ما به همشهریهای خودمان پول میدهیم. اصلاً نمیتوانید چنین چیزی بگویید، اصلاً در فضای رسانهای نمیتوانید چنین چیزی مطرح کنید.
کاری که امام سجّاد صلوات الله علیه انجام داد که ما نمیخواهیم بپردازیم، از ائمّهی مظلوم و غریب ما که خدمات بسیار زیادی دارد، امام سجّاد علیه السّلام طی ۳۴ سال کاری انجام داد که… در کربلا دیدید که اینها گفتند ما نستجیر بالله با کافر جنگیدیم لذا آنها را دفن نمیکنیم و ناموس آنها را به اسارت میبریم، اینها هم کافر هستند. امام سجّاد علیه السّلام ۳۴ سال… امام سجّاد علیه السّلام در دورهی عمر بن عبد العزیز نیست، امام سجّاد علیه السّلام در سال ۹۵ شهید شد و عمر بن عبد العزیز در سال ۹۹ زندگی میکرد ولی امام سجّاد علیه السّلام در آن ۳۴ کاری انجام داد که وجههی اهل بیت علیهم السّلام را به جامعه برگرداند. وقتی همه دنبال این هستند که به اهل بیت علیهم السّلام محبّت کنند در حالی که اوّل امامت امام سجّاد صلوات الله علیه فرمود: در کلّ مکّه و مدینه، ۲۰ نفر هم ما را دوست ندارند. حضرت کاری کرد که اهل بیت علیهم السّلام علیرغم تبلیغات سنگین بنی امیّه که حتّی بردن نامشان ممنوع بود، یعنی شما مجلسی پیدا نمیکنید مثل این مجلس که خدا به من فرصت داده که راجع به معارف صحبت کنم و شما به احترام اهل بیت علیهم السّلام تحمّل میکنید، در دورهی امام سجّاد علیه السّلام پیدا نمیکنید، بلکه در دورهی امام صادق علیه السّلام هم پیدا نمیکنید. جلسات عمدتاً نصفه و نیمه، سر گذری، در بین مسیر، در راه سفر، در ایّام حج، به این صورت است. کلاس درس و تابلو بزنند و مثلاً بنویسند بیت الرّضا و مثلاً بگویند درس خارج آیت الله حقیقی، آیت الله تامّ تمام، جعفر بن محمّد الصّادق، از این حرفها خبری نبود، اصلاً اجازه نمیدادند. این فرصت برای ما است.
امام سجّاد صلوات الله علیه کاری انجام داد که بنی امیّه برای اینکه شکست نخورد مجبور شد عمر بن عبد العزیز… چون وقت نیست توضیح بدهم درجهی سوختگی پدر او بالا است! عمر بن عبد العزیز مجبور شد بگوید که فدک را برگردانید. برگردان فدک یعنی فحش ناموس دادن به خودشان! چون تمام حقیقت این جریان این است که ائمّهی ابتدایی آنها غاصب نباشند. برگرداندن فدک هزینهی بسیار بالایی دارد. ولی وقتی کار به جایی میرسد که جامعهی اسلامی توقّع دارد به اهل بیت، وقتی امام سجّاد علیه السّلام محبوب میشود میگویند: نگاه کن، چه توقّعی از شما دارند؟ چرا حقّ آنها را میخورید؟ او مجبور شد فدک را برگرداند و بعد بگوید علیّ بن ابیطالب علیه السّلام را به صورت علنی لعن نکنید. نه از حب، دید روش قبل جواب نمیدهد و به صورت عکس عمل میکند. این قدرت امام بود.
پس ما یک دورهی قدرت در زمان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم داریم که مقابل آن نفاق است. یک دورهی دوم، قدرت دورهی زین العابدین علیه السّلام است. حضرت قدرت نظامی ندارد. ولی کاری انجام میدهد که فضای افکار عمومی جامعه را به دست میگیرد. ما مدام میگوییم نه میشود، نه میشود. برویم ببینیم اهل بیت علیهم السّلام در چه شرایطی کار کردهاند؟ کاری میکند که دشمن مجبور شود نفاق بورزد و از این نفاق ورزیدن عمق قدرت حضرت سجّاد علیه السّلام فهمیده میشود.
بررسی دوران امام رضا علیه السّلام
دورهی سوم، دورهی امام رضا علیه السّلام است که محلّ بحث ما است، تا به حال مقدّمه بود. دورهی پدر امام رضا علیه السّلام را نگاه کنید. شرایط به گونهای است که امام کاظم علیه السّلام را به زندان میاندازند و ما یک شب اینجا در مورد امام کاظم علیه السّلام با هم –نمیدانم شهادت بود یا تولّد بود- با هم گفتگو کردیم که اگر امامزادهها همراهی کرده بودند آن زمان هم این اتّفاق نمیافتاد. منتها بعضی از امامزادهها به خدمت اهل بیت علیهم السّلام رسیده بودند، لابی کردند و موسی بن جعفر علیه السّلام را لو دادند و زندانی کردند و حکومت هم دیگر از اینکه حضرت را به زندان بیندازد نترسید.
استقبال اهل نیشابور از امام رضا علیه السّلام
چرا هارون این کار را انجام نداد؟ به دو دلیل مأمون مجبور شد این کار را انجام بدهد؛ یک دلیل، قدرت امام رضا علیه السّلام بود. شما ببینید کاری که اهل بیت علیهم صلوات الله انجام دادند باعث شد وقتی که امام رضا علیه السّلام به نیشابور رفت یک جمع زیادی که بعضی تصور کردند آنها تا به حال چنین چیزی ندیده بودند و آمده بودند ببینند حدیث چیست، آقا یک حدیث میگویید؟!! خیر، افرادی در آنجا حضور دارند که سیصد هزار حدیث با سند حفظ هستند. آنها حدیثندیده نیستند. آنقدر اهل بیت علیهم السّلام کار کرده بودند که اهل البیتی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده بود و آنها شخصیتشان را خراب کردند، تخریب کردند و کشتند را به جامعه برگرداندند.
خبر رسید اهل بیت پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمدهاند. شما میخواهید حدیث بشنوید معلوم نیست این حدیث، حدیث است یا نه. امّا الآن کسی آمده است که اگر حدیث بگوید قطعاً از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیده شده است. چون حدیث را پیغمبر گفته و امیر المؤمنین علیه السّلام شنیده و او از همه بیشتر مطّلع بوده است. بعد امام حسین علیه السّلام شنیده است که از همه بیشتر مطّلع بوده است. «أهلُ البَیتِ أدرى بِمَا فِی البَیتِ»، شما پدر بزرگ خود را بیشتر از هر کسی میشناسید، با او زندگی کردهاید. بعد امام سجّاد علیه السّلام شنیده، بعد امام باقر علیه السّلام شنیده است و حالا هم امام رضا علیه السّلام آمده است آن را بگوید. اینها آمده بودند حدیثی بشوند که یقین کنند این جملات از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است؛ یعنی آمده بودند از حضرت تبرّک بگیرند.
شما دیده بودید زمانی که آقای بهجت رحمه الله علیه به مشهد برای زیارت میرفت، مردم میایستادند و او را نگاه میکردند و به او دست میکشیدند –بلا تشبیه- مردم آمده بودند از امام رضا علیه السّلام برای تبرّک صله بگیرند، بگویند یک روایت که این جملات را قطعاً پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده است، مثل آیهی قرآن است، لفظ متعلّق به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است. آمدند جمع شدند، این جمع شدن برای عظمت اهل بیت علیه السّلام در دورهی امام رضا علیه السّلام است. قدرت امام رضا به گونهای بود که مأمون را مجبور به نفاق کرد.
سیاست مأمون در استفاده از جایگاه امام رضا علیه السّلام
البتّه مسئلهی دیگری هم بود که بحث آن را به طور مفصّل در جایی گفتهایم و الآن فقط به آن اشاره میکنم. درجهی سوختگی مأمون هم بالا بود. مادر مأمون، کنیز بود، عرب اصیل محسوب نمیشد. لذا بنی عبّاس برای او ارزش قائل نبودند. مأمون در مرو حاکم بود، تا وقتی به بغداد رفت هنوز سلطان جهان اسلام نبود، او را حساب نمیکردند. برای اینکه فشار بیاورد و بنی عبّاس زیر سلطهی او بروند به سمت امام رضا علیه السّلام حرکت کرد که اینها را به مرگ بگیرد تا به تب راضی شوند! او این انگیزه را هم داشت؛ یعنی باید بحثهای امام کاظم را اینجا بیاورید و ضمیمه کنید که شرایط چقدر سخت بود. دشمنیها، برادران و برادرزادههای امام رضا علیه السّلام، دشمنیهایی که میکردند، دشنامهایی که میدادند، خرابکاریهایی که میکردند، توطئههایی که با همدیگر میکردند. شرایط امامت حضرت بسیار سخت بود، اصلاً میگفتند: امام کاظم علیه السّلام غیبت کرده است امّا فوت نکرده که امام بعدی بخواهد بیاید.
عقیدهی واقفه پیرامون غسل امام معصوم
این ماجرا را شنیدهاید که چه کسی امام حسین علیه السّلام را دفن کرد و امام سجّاد علیه السّلام طیّ الارض کرد. به نظر شما این مسئله چیست؟ این مسئله را واقفه درست کرده است. خبری از معصومین وجود دارد که میگوید: «لا یُغَسِّلُ الإمام إلَّا إمام»،[۱۲] امام را کسی جز امام نباید غسل بدهد. این به این معنی نیست که خبر بدهد اینطور نمیشود بلکه حکم شرعی دارد که کسی حق ندارد این کار را انجام بدهد، این کار، شرعی نیست، هر کسی این کار را انجام دهد، حرام مرتکب شده است. مثلاً کسی به جز مسئول صوت، حق ندارد به این میکروفون دست بزند امّا توبیخ میشود. نه اینکه هیچ کسی دست نمیزند، خبر نمیدهد بلکه حکم میکند که کسی نباید این کار را انجام دهد. ممکن است کسی این کار را انجام دهد و او را توبیخ کنند.
اعتقاد واقفه در مورد امامت امام رضا علیه السّلام و پاسخ حضرت
واقفه برای اینکه میگفتند امام کاظم علیه السّلام غیبت کرده و فوت نشده است میگفتند: «لا یُغَسِّلُ الإمام إلَّا إمام»، امام را جز امام، کسی غسل نمیدهد. فهم اینها چه بود؟ فهم آنها این بود که معصومین خبر دادهاند که کسی جز امام، امام را غسل نمیدهد و اگر کسی امام را غسل دهد امام بعدی است لذا به امام رضا علیه السّلام گفتند تو امام نیستی. چرا؟ چون پدر شما بغداد بود و شما در مدینه بودید. در بحث تاریخ اندیشه در این مطلب نکتههای زیادی وجود دارد. امام رضا علیه السّلام فرمود: مگر امام سجّاد علیه السّلام اسیر نبود؟ -این یک جدل است- مگر در بین راه کوفه و شام… نبود؟ اگر شخص دیگری امام حسین علیه السّلام را دفن کرده باشد پس طبق نظر شما امام سجّاد علیه السّلام امام نیست در حالی که واقفه امام سجّاد علیه السّلام را امام میدانستند. گفتند: امام سجّاد علیه السّلام طیّ الارض کرده است. حضرت فرمود: اگر قرار است امام طیّ الارض کند و شما باور میکنید او طیّ الارض میکند و این نشان میدهد… اینکه عرض میکنم از نظر تاریخ اندیشه مهم است این است که شیعیان نخستین، طیّ الارض را مسائل عادی برای امام میدانستند. اینها غلوّ بعدیها نیست، طیّ الارض که (برای امام) کار مهمّی نیست. امام فرمود: اگر جدّ من طیّ الارض کرده باشد من هم میتوانم. این مسئله در مورد یک دعوای مذهبی وجود دارد، در کتاب بصائر الدّرجات نگاه کنید، این مسئله آمده است. این یعنی اینکه حضرت میخواهند ببینیم که اوضاع چگونه است؛ یعنی حضرت از تقیه بیرون آمده است. من امام هستم، طیّ الارض کردن که چیزی نیست.
مناظرهی مأمون در اثبات غصب خلافت و حقّانیت امیر المؤمنین علیه السّلام
امام رضا صلوات الله علیه بعضی از معارف را مطرح میکند، مأمون دید اگر بخواهد اوّلاً با امام رضا علیه السّلام مخالفت کند هویت او زیر سؤال میرود -مثل ماجرای زلزله- مجبور است همراهی کند؛ یعنی مأمون نفاق ورزید. مأمون طوری نفاق ورزید که سیّد بن طاووس میگوید: مأمون شیعه بود. مأمون به بغداد رفت و با ۴۰ فقیه بغداد مناظره کرده و اثبات کرده که خلیفهی اوّل غاصب است و خلیفهی بلا فصل امیر المؤمنین علیه السّلام است. اگر خواستید کتاب العقد الفرید، چاپ دار الکتب العلمیه، جلد پنجم، صفحهی ۳۴۹ راجع به این مطلب است، تقریباً پنج صفحه است، میتوانید ببینید، مأمون مناظره کرده است. قدرت امام رضا علیه السّلام را ببینید؛ یعنی شاه بنی عبّاس رفته و در اثبات غصب خلیفهی اوّل و اثبات حقّانیت امیر المؤمنین علیه السّلام مناظره کرده است! او به غدیر استناد کرده است. نه امام رضا علیه السّلام بلکه مأمون رفته و این کار را انجام داده است. رئیس منافقان آمده و میاندار شده است!! این نفاق به این سطح، قدرت امام رضا علیه السّلام را نشان میدهد. ما یک مقدّمه گفتیم، ببینید او چه کرده است.
آقا امام رضا علیه السّلام چه ابزار تبلیغی داشته است. چرا ما اینقدر زود خسته میشویم؟ ما نمیخواهیم بگوییم امام رضا علیه السّلام… احدی در این عالم قابل قیاس با امام رضا علیه السّلام و با امام معصوم نیست ولی نباید ناامید شد. امام رضا صلوات الله کاری انجام داده است که مأمون میبیند برای اینکه از غافله عقب نیفتد باید یک پستی منتشر کند! پست او این است که خلیفهی اوّل غاصب است، امیر المؤمنین علیه السّلام خلیفهی بلا فصل است. بعد هم کسانی که استناد کردهاند را مضحک دانسته است. استنادات آنها را خوانده و یک به یک به آنها خندیده و جواب آنها را گفته و گفته است: چرا چرند میگویید؟! آیا مأمون به این معتقد بود؟ قطعاً نبود. چون وقتی مأمون به بغداد رفت امام رضا علیه السّلام شهید شده بود، بنی عبّاس از ترس اینکه کار اشتباهی از او سر نزند گفتند: بسیار خوب، تو خلیفه هستی، عرب هستی! بعد از این مأمون چنین حرفهایی را بیان نمیکند، تشیّعبازی درنمیآورد. این قدرت امام رضا علیه السّلام را نشان میدهد. عرض کردم یک بخش، بحث با بنی عبّاس است، یک عامل، آن است و یک عامل، قدرت امام رضا علیه السّلام است.
اقدام امام رضا علیه السّلام در تثبیت و ترویج عقاید تشیّع
اگر تشیّع در بین ما رواج پیدا کرد کار امام رضا علیه السّلام است. ائمّهی قبلی به صورت کلّی کار علمی کردهاند. البتّه صحبتهای من صد درصدی نیستند؛ یعنی وقتی میخواهیم بگوییم تحوّل در جامعه رخ داد، فرض کنید میگوییم اگر کسی کمربند ایمنی نبندد او را جریمه میکنند. یعنی اکثریت کمربند نمیبندند امّا هنوز هم بزرگ مردانی هستند که این کار را نمیکنند! وقتی از چراغ قرمز رد بشوی نمرهی تو را کم میکنند و… هنوز مردانی در پارس هستند که اینها چراغ قرمز را رد میکنند.
وقتی ما در مورد تحوّل اجتماعی صحبت میکنیم برداشت اشتباه نداشته باشید که میگوییم صد درصد و یک مورد خلاف هم نبود. ولی طبیعتاً جریان کلّی به این صورت بود، ما داریم جریان کلّی را میگوییم. جریان کلّی به این صورت بود که ائمّهی ابتدایی ما، اعتقادات ما را علمی بیان میکردند امّا چه کسی کتاب میخواند؟ چند نفر اهل فکر و اندیشه و تولید هستند؟ چند درصد میدانند که در فلسفهی قیام چند نظریه وجود دارد؟ شما یک سفر اربعین بروید، مخصوصاً آنجا که ایرانیها آنجا را خراب نکردهاند… یکی از تخصّصهای ما این است که میرویم و بازی را عوض میکنیم، سبک را عوض میکنیم. پیشنهاد میکنم حتماً این کار را انجام دهید، از سمت بغداد و کاظمین به سمت… نه طریق المشّایه ی آنجا، طریق علما خیلی تحویل میگیرند، آن هم خیلی خوب نیست. آنجا هم همیشه مهمانی میدهند و حواس آدم همیشه پرت میشود. طریق کاظمین به کربلا یک مقدار طولانیتر است و شبیه نجف به کربلا است، ایرانی ندارد. به همین دلیل میگویم، بروید ببینید آنها چطور هستند؟ شما آنجا نگاه میکنید میبینید این آدمها مگر شهوت ندارند؟ اگر دو روز بعد از اربعین بروی بگویی آب –که ربع دیناری است- بده، اگر بگویی ایرانی هستم دینار را ۴۵۰ تومان حساب میکنند، بیشتر از قیمت درست آن حساب میکنند. مگر اینها حسّ مالکیت ندارند؟ دارند ولی مثل اینکه در آن ایّام چنین حسّی ندارند. چه چیزی باعث شده است؟ فلسفه، تئوری… آیا تاریخ اسلام خواندهاند؟ خیر، این عمل اجتماعی باعث شده که به این صورت توسعه پیدا کند لذا اصلاً شما یا هر کسی بار اوّل طریق المشّایه برود شروع میکند به گریه کرن. اصلاً تعجّب میکنید، عجب! مگر این آدمها معصوم شدهاند که اینطور هستند؟! التماس میکنند که تو را به خدا، قبول دارید که با کتاب خواندن قابل قیاس نیست. کاری که امام رضا علیه السّلام و ائمّهی بعدی انجام دادند این بود که آن محتوای معرفتی را به عمل اجتماعی و شعائر تبدیل کردند که همه آن را ببینند. نمونهی این کار این است که وقتی امام رضا علیه السّلام به خراسان رفتند، مأمون امام رضا علیه السّلام را به عنوان ولیعهد آورده بود. لذا گفت: لباس امام رضا علیه السّلام آزاد شد. امام رضا فرمود: همه این کار را انجام بدهید. چرا؟ اگر در آخر صفر یک خارجی به ایران بیاید و نگاه کند یک وقت است که شما درِ خانهی خودتان یک پرچم میزنید، این یک پرچم است، این یک پرچم است و… میگوید: ایرانیها عزادار هستند. تو داری پیغام میدهی، لازم نیست صحبت کنی. آیا نیاز دارد؟ اگر شما به خیابان بروید از در و دیوار و لباسهای مردم تشخیص میدهی که عزادار هستند، هر کسی پرچم متحرّک است. اثر این عمل بسیار زیاد است چون همهی افراد جامعه اهل فکر و علم نیستند. آن چیزی که همه را درگیر میکند، نمود اجتماعی است که بسیار مهم است. علّت اینکه بعضی از اهل صلاح مخالف قمهزنی هستند این است که -حالا حتّی فرض کنید اگر کسی بگوید قمهزنی کار خوبی است- این است که با این نمود اجتماعی -ریاضی خواندهاید، سه تا خط میکشید هم عرض میشد- در ذهن آن کسی که از بیرون نگاه میکند عاشورا هم عرض و معادل قمهزنی میشود؛ یعنی تحریف عاشورا رخ میدهد. شما میتوانید طریق المشّایه را بگویید. امام حسین علیه السّلام این طریق… این یک تصویر از امام حسین علیه السّلام و اربعین و کربلا است و آن هم یک تصویر است. وقتی تحریف میشود واقعیت را تحریف میکند به همین دلیل خطرناک است. و الّا اگر در زیر زمین خانههای خود میزدند کسی با آنها مخالفت نمیکرد. میگفتند کار خود را انجام میدهند، خوب و بد آن به ما ربطی ندارد. شما دارید واقعه را تحریف میکنید. آن کسی که از بیرون نگاه میکند چیز دیگری میبیند، آن چیزی که باید ببیند را نمیبیند.
تلاش امام رضا علیه السّلام در جهت متّحد الشّکل کردن شیعیان
امام رضا سلام الله علیه فرمود: لباسهای شما… اینکه شنیدهاید امام حسن عسگری علیه السّلام فرمودهاند: انگشتر در دست راست کنید چون دعوای معروفی است که معاویه اجازه نمیداد کسی انگشتر خود را در دست راست کند و در دست چپ انگشتر میکردند. امام عسگری تمام آن مواردی را که… یعنی از امام رضا علیه السّلام به بعد یکی از کارهای مهمّی که ائمّهی ما انجام دادند این است که –آنها با هم یک مسیر را انجام میدهند- در یک جامعه، شما به عنوان جمع شیعه دیده بشوید. دورهی کتکخوری تشیّع گذشت، دورهی پردهپوشی در سرداب گریه و عزاداری کردن. حالا پرچم بزنید و عزاداری کنید که ببینند. چرا میگویند لباس سیاه بر تن کنید و به خیابان بروید؟ برای اینکه بگویند چقدر عزادارها زیاد هستند! این کار یک هیبتی دارد. دو میلیون و سیصد هزار نفر از مردم ما با هم به یک مکان خاص رفتهاند. برای همین اگر شما نگاه کنید، آن کسانی که اهل این کار هستند، هفت، هشت سال پیش برای اربعین رفتهاند به یاد دارند که اصلاً جمعیت آنها چندان تغییری نکرده است چون آنها این فرهنگ را داشتهاند و چیز جدیدی برای آنها نیست. نمیگویم اصلاً تغییر نکرده است. تقریباً تمام ظرفیت آنها میآیند. ولی اگر آمار پیادهروی اربعین در بین ما ایرانیان را نگاه کنید، صعود آن به این شکل است. همان اثر را در بقیهی جاها هم گذاشته است. حضرت فرمود: انگشتر خود را در دست راست کنید که هر کسی در خیابان رد میشود بگوید او شیعه است، شیعه است… وقتی ببینند شیعیان زیاد شدهاند دیگر جرأت نمیکنند با یک نفر شیعه درگیر بشوند.
امام رضا علیه السّلام فرمود: پیش خواهر من در قم بروید که از دولت مرکزی فاصله داشته باشد تا دولت مرکزی هم اینقدر مزاحم شما نشود و مطمئن بشوند که شما دور شدهاید و شما آنجا راحتتر هستید، دولت قم هم تعیینشدهی نواصب بود امّا فاصله که زیاد باشد مدام سختگیری نمیکند که دعوا به وجود بیاید. به جایی دور از مرکز بروید و بروز کنید، این بروز جذب میکند.
من به یاد دارم وقتی چهار، پنج سال داشتم، دهل میزدند. اگر به من میگفتند نظریات فلسفهی قیام را بگو، بلد نبودم ولی دهل را میفهمیدم. مدام میگویند: بچّه بنشین، ساکت! یک اتاق درست میکنند و بچّهها را آنجا نگه میدارند. ولی یک نقش به او میدهند، مثلاً یک قندان دست او میدهند و او قند تعارف میکند، کار مثبت انجام میدهد، از او تشکّر هم میکنند، دیده میشود.
وقتی جمع یک کاری را انجام میدهد آدمهای سطوح مختلف را درگیر میکند. لذا میبینید که گفتند انگشتر خود را در دست راست کنید، «بسم الله» را بلند بگویید، چون آنها نمیگویند، کاری کنید که دیده بشوید. به جای اینکه شخصی عزاداری کنید مجلس بگیرید. مثلاً امام هادی علیه السّلام فرمود در غدیر این زیارت را بخوانید، جمع بخوانید، برای اینکه نمایش داده بشوید، نتوانند شما را حذف کنند.
این کار را امام رضا علیه السّلام انجام داد. بعد از غدیر، امام رضا دومین غدیر شیعه را در خراسان رسماً امامت را بیان کرد. تا قبل از این ائمّه علیهم السّلام این کار را انجام نداده بودند. امام رضا علیه السّلام، اسلام و تشیّع را زنده کرد. اسلام را زنده کرد به خاطر اینکه در توحید و نبوّت شبهههای زیادی وارد شده بود. این مناظرهها فرصتی شد که به آن شبههها جواب بدهد –که بحث آن طولانی است- تشیّع را زنده کرد چون معارف تشیّع را عمومی کرد، علنی کرد. دیگر امام رضا علیه السّلام اگر گریه کند دیگر مأمون نمیتواند به مأموران خود بگوید به خانهی او حمله کنید. نمیتوانند مهمانهای امام رضا علیه السّلام را بزنند. لذا شما میبینید امام رضا سلام الله علیه مثلاً در مورد غدیر چه کردند. اگر یک وعده غدا به کسی بدهید… اگر با یک شخص اهل تسنّن بحث کنی ممکن است با هم دعوا کنید امّا اگر یک پرس غذا در خانهی او بدهید که کار به دعوا نمیرسد. مثلاً نقل شد که برای یک وعده غذا دادن به کسی تا یک میلیون وعده غذا ثواب میدهند، اگر در روز غدیر یک وعده غذا به یک نفر بدهید مثل این است که همهی به همهی انبیاء غذا دادهای. چرا؟ هدف امام رضا علیه السّلام چیست؟ میگوید: دیگر جشن را خصوصی نگیرید، جامعه را تبدیل به جشن کنید، کاری کنید که لبخند شما را ببینند، بپرسند چه خبر است؟ میگویند: عید است. هدیه بدهید، ممکن است با اهل تسنّن دعوا کنید، امّا درِ خانهی او مثلاً خودکار میدهید، میگویید: ما امروز شاد بودیم میخواستیم شما هم شاد باشید. ناسزا که نمیگوید، تشکّر میکند. برسانید، رسانه یعنی چه؟ برسانید. یک بخش این است که بحث علمی کنید، کار هر کسی هم نیست. امّا میشود کاری کرد که مظاهر آن علنی بشود. این از کارهای امام رضا علیه السّلام است.
در آن شرایط وقتی مأمون قدرت امام رضا علیه السّلام را میبیند، مأمون هم منبری میشود و از غدیر صحبت میکند! خیلی زشت است اگر بخواهد چیز دیگری بگوید و بخواهد با جوّ حاکم مخالفت کند. این قدرت حضرت علیّ بن موسی الرّضا روحی له الفداء است. اقتدار شیعه از علیّ بن موسی الرّضا است. در یک روایت است که خداوند رأفت و رحمت را به برکت علیّ بن موسی الرّضا بر عالم نازل میکند. به همین دلیل آن شاعر بسیار دقیق گفته است (رأفت در آستان تو تفسیر میشود) و امام صادق سلام الله علیه فرمود: بشارت میدهم که خداوند پناهگاه امّت را به شما معرّفی خواهد کرد، «یُخْرِجُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ الْأُمَّهِ وَ غِیَاثَهَا»،[۱۳] که فرمود: نوهی من، علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام است. سمت امام رضا علیه السّلام پناهگاه بودن است. حضرت یک اذن دخول اختصاصی دارد که آنجا حرف بسیار عجیبی بیان کرده است. اگر مطلبی که میگویم درست نیست بروید بگویید اذن دخول امام رضا علیه السّلام را از آنجا بردارند. همهی شما خواندهاید. اگر کسی به این توجّه نکرده باشد ما هر چقدر طمعکار باشیم و خیالباف باشیم و خوش آرزو، تا به حال بعید است که کسی این را به امام رضا علیه السّلام گفته باشد که یا امام رضا، من را طوری تحویل بگیر که بهترین اولیاء تو میآیند من را بیشتر تحویل بگیری. ما میگوییم: (بابا دیگه کوتاه بیا!!) قبول دارید؟ آدم خجالت میکشد ولی خود صاحب کرم آدرس میدهد. به ما اینطور گفتهاند: «فَأْذَنْ لِی یَا مَوْلَایَ»،[۱۴] یعنی اذن بده، من را تحویل بگیر ای مولا، «فِی الدُّخُولِ أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ»، برتر از اینکه هر یک از یارهای ویژهی تو، دوستان خاص خود را دعوت میکنی چطور آنها را تحویل میگیری، من را بیشتر تحویل بگیر. برای اینکه برای مخاطب سؤال پیش نیاید تعلیل کرده است، «فَإِنْ لَمْ أَکُنْ أَهْلًا لِذَلِکَ»، اگر من ارزش آن را ندارم، «فَأَنْتَ أَهْلٌ لَهُ»، اگر قد من نیست، قد کرم تو هست. به ما اینطور آدرس دادهاند. ما به همان امام رضا علیه السّلام پناه میبریم که خود او گفته است یعنی خود اهل بیت علیهم السّلام گفتهاند اگر خواستید به اینجا بیایید، بزرگ بخواهید، بگویید من گناهکار هستم که آمدهام.
صدها هزار نامهی آلوده از گناه با یک نگاه عفو تو تطهیر میشود
من گناهکار هستم ولی من گناهکار را طوری تحویل بگیر که هیچ کدام از دوستان خود را تحویل نگرفتهای. خودت گفتی من این را بگویم. ما که چنین توقّعی نداشتیم، خودت توقّع درست کردی، خود صاحب کرم اینطور آدرس میدهد.
یک زیارت است که بسیار عرشی است؛ بین دعای عالیه المضامین و صلوات بر حجج طاهره در انتهای مفاتیح آمده است. کمتر از دو صفحه است. این دعا حرفهای زیادی به ما یاد میدهد و معرفتهای زیادی در آن وجود دارد. اسم آن زیارت وداع اهل بیت علیهم السّلام است. چرا میگویم زیارت وداع؟ چون ما معتقد هستیم هر جا که اسم اهل بیت علیهم السّلام باشد، آنجا متعلّق به آنها است. وقتی ما سلام میکنیم میگوییم، همینجا، همین الآن که من دارم صحبت میکنم، مولای ما علیّ بن موسی الرّضا به ما اشراف دارد و به همهی ما نگاه میکند. ما دو ماه عزاداری کردهایم حالا اگر قرار باشد وداع کنیم همانطور که خود ایشان یاد دادهاند وداع کنیم. آنها به ما جملاتی یاد دادهاند. اوّلاً میگوییم: «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی –مالی – تَحَنَّنُوا عَلَیَّ وَ ارْحَمُونِی وَ اجْعَلُونِی مِنْ هَمِّکُمْ»،[۱۵] امیر المؤمنین علیه السّلام بالای سر پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم وقتی میخواست پیامبر را دفن کند عرض کرد: «اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ»،[۱۶] یا رسول الله، ما را پیش خدا یاد کن، «وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ»، ما را فراموش نکن، ما خیلی در سختی هستیم. از کرمشان همین جمله را به ما یاد دادهاند که ما هم همین جمله را هم بگوییم.
دیدهاید شاگردان یک معلّم امتحان نهای یدارند، همه قبول شدهاند ولی یک نفر لنگ و لوک است (مشکل دارد)، با این شاگرد زنگهای تفریح هم کار میکند. ما میگوییم: «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی –مالی – … اجْعَلُونِی مِنْ هَمِّکُمْ»،[۱۷] من را زیر بال و پر خود بگیرید. دیدی ما دو ماه آمدیم اگر هدایت نشدیم، ضعیف هستیم، تجدیدی هستیم، «اجْعَلُونِی مِنْ هَمِّکُمْ»، به ما یک نگاه ویژه کن، «صَیِّرُونِی مِنْ حِزْبِکُمْ»، ما دوست داریم در قیامت زیر پرچم علیّ بن موسی الرّضا علیه السّلام جمع بشویم، «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»،[۱۸] ما لیاقت نداریم، ما اهل نبودیم –خودم را عرض میکنم- شما خوب هستید، شما که اهل هستید، «صَیِّرُونِی مِنْ حِزْبِکُمْ»،[۱۹] بعد یک جملهی دیگر هم میگوییم: خدایا، اگر اینجا، در مشهد اهل بیت علیهم السّلام –یعنی در حرم آنها این را میگوییم- ما اینجا را حرم اهل بیت علیهم السّلام میدانیم. میگوییم: خدایا، اگر اینجا آن رحمت خاصّ تو بر ما نازل نشود ما دیگر امید نداریم به جای دیگری برویم.
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیه، ص ۹۸٫
[۴]– سورهی توبه، آیه ۶۴٫
[۵]– سورهی نساء، آیه ۱۴۲٫
[۶]– سورهی توبه، آیه ۴۷٫
[۷]– همان، آیه ۶۱٫
[۸]– سورهی توبه، آیه ۴۶٫
[۹]– همان، آیه ۴۳٫
[۱۰]– همان، آیه ۴۷٫
[۱۱]– صحیح البخاری، باب إذا قال عند قوم شیئا، ثم خرج فقال بخلافه، ج ۹، ص ۵۸، ح ۷۱۱۳٫
[۱۲]- ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، ج ۲، ص ۳۲۴٫
[۱۳]- الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۳۱۴٫
[۱۴]- البلد الأمین و الدرع الحصین، النص، ص ۲۷۶٫
[۱۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۵۹٫
[۱۶]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۵۵٫
[۱۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۵۹٫
[۱۸]– سورهی إسراء، آیه ۷۱٫
[۱۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ص ۱۵۹٫
پاسخ دهید