برای دانلود فایل PDF این نوشتار، اینجا کلیک نمایید.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

مروری بر مباحث گذشته

در ادامه‌ی بحث منابع گفتیم اگر ما بخواهیم معارف دین را بشناسیم، باید به سه منبع مراجعه کنیم: منبع اوّل قرآن است، منبع دوم سنّت است و منبع سوم عقل. در مورد منبع قرآن توضیحی اجمالی ارائه دادیم. امّا گفتیم در مورد سنّت -مثل همان قرآن- دو بحث وجود دارد: یکی بحث سند و دیگر بحث محتوا و متن. سند سنّت مثل قرآن یقینی نیست، گفتیم در مورد قرآن ما یقین داریم و با استدلال عقلی معتقد هستیم این قرآنی که امروز در اختیار ما است، همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم نازل شده و ایشان برای اصحاب خود خوانده اند.

لزوم اطمینان از منابع سنّت

ولی آیا این سنّت و روایاتی که امروز داریم، گفتار و رفتاری که از پیامبر و معصومین برای ما نقل شده است، با گذشت هزار و چند صد سال از آن، ما چگونه مطمئن بشویم این‌ها همان چیزی است که توسط پیامبر اکرم و امامان معصوم گفته شده است و تغییری نکرده، اضافه و کم نشده و جعل و تحریف در آن صورت نگرفته است، این بحث مهمّی است. این بحثی است که دانشمندان اسلامی از همان قرون اوّل به آن توجّه کرده‌اند و برای این‌که اطمینان ایجاد بشود و ما بدانیم این روایات همان گفتار هستند، علومی را طرّاحی و پایه‌گذاری کردند و بیش از هزار سال صدها متفکّر با هزاران جلد کتاب کاملاً پایه‌های این علوم را محکم کردند. نتیجه‌ی این علوم مستحکمی که بر پایه‌ی عقل و فکر بشر طرّاحی شده، این است که ما امروز می‌توانیم بعد از هزار و چند صد سال روی هر روایتی که دست می‌گذاریم، بدانیم این روایت چه وضعی دارد.

مفهوم سند

دو علم مهم به این کار پرداخته، برای اعتبار سند که آیا این سند معتبر است یا نه. سند یعنی چه؟ سند این است که این روایت را پیامبر اکرم فرمودند، اوّلین طبقه‌ی یاران ایشان این را نقل کردند، از پیامبر شنیدند، برای طبقه‌ی دوم و نسل بعد نقل کردند. طبقه‌ی دوم برای سوم، طبقه‌ی سوم برای چهارم نقل کرد، این تا ۳۶ طبقه و نسل ادامه پیدا کرد. فاصله‌ی ما از امروز تا زمان پیامبر ۳۶ یا ۳۷ طبقه است. چون هر نسل را میانگین ۳۰ سال حساب می‌کنند. پس سند یعنی این واسطه‌ی بین پیامبر تا ما که ۳۶ طبقه می‌شود.

پیدایش علم درایه و رجال

برای این‌که ما بفهمیم این سند و این مسیر درست طی شده است و در این بین، افرادی دست به جعل و تحریف نزدند، دو علم مهم به نام علم درایه و علم رجال طرّاحی شده است.

تعریف علم درایه

علم داریه علمی است که در آن علم، قواعد و اصول عقلی که آن‌ها باید رعایت بشود، تدوین شده تا با رعایت آن‌ها ما مطمئن بشویم این روایتی که از پیامبر نازل شده، تا امروز دچار مشکلی نشده است. با ریزه‌کاری‌های عمیق این قواعد و اصول را استخراج کردند. این علم درایه است، یعنی علم اصول و مبانی و قواعد شناخت سند معتبر و تشخیص آن از غیر معتبر. این یک علم مستقل است. این‌ علم که کامل شده و البته هنوز هم روی آن بحث و نقّادی می‌شود، ، چه در حوزه‌های شیعه و چه در حوزه‌های اهل سنّت.

چگونگی بررسی روایات بر اساس علم درایه

این قواعد علم درایه را در علم رجال پیاده‌سازی می‌کنند، می‌گویند اگر ما ۳۶ طبقه داریم، یعنی طبقه‌ی اوّل، کسانی که از پیامبر نقل کردند، چند نفر هستند؟ مثلا صد نفر، به طبقه‌ی دوم می‌رسد، کسانی که در طبقه‌ی دوم از این طبقه‌ی اوّل روایات را برای طبقه‌ی سوم نقل کردند، چند نفر هستند؟ مثلاً دویست نفر شدند. طبقه‌ی سوم سیصد نفر شدند، همین‌طور تا امروز ادامه پیدا کرده، این‌ها را که جمع می‌زنیم، ده‌ها هزار نفر می‌شوند. در علم رجال تمام بیوگرافی این چند هزار نفر را از تاریخ استخراج کرده اند. این نفر پنجاهمی که در این‌جا به نام فلان شخص نقل کرده، مثلاً در اصحاب امام صادق یا امام رضا ع به نام زراره یا به نام ابان بن تغلب یا مثلاً فضل بن شاذان این فرد چه کسی بوده، پدر او چه کسی بوده، در چه خانواده‌ای زندگی کرده، استادان او چه کسانی بودند، شاگردان او چه کسانی بودند، دوستان او چه کسانی بودند. با یک بررسی جامع بیوگرافی فرد فرد این چند هزار نفر را استخراج کرده و نتیجه گیری کرده اند که آیا این افراد که به نام راوی شناخته می شوند شرایطی را که در علم درایه ذکر شده دارند یا نه؟

تقسیم‌بندی روایات در علم درایه

طبق قواعدی که در علم درایه استخراج کردند، احادیث و روایات را به چهار طبقه تقسیم کردند؛ گفتند ما روایت صحیح داریم که بالاترین سطح اعتبار را دارد، روایت موثّق داریم، روایت حَسَن داریم و روایت ضعیف. این قواعد رجال را بر این چند هزار نفر تطبیق کردند و بعد تشخیص دادند که روایاتی که این آقا نقل کند، جزء کدام دسته است و اعتبار هر دسته را مشخّص کردند. دسته‌ی ضعیف را اصلاً نمی‌شود قبول کرد و بی‌ارزش است. این صحیح بهترین نوع سند است.

کاربرد علم رجال و درایه

نتیجه این است که شما الآن چه در احادیثی که اهل سنّت نقل کردند، چه احادیثی که ما شیعیان نقل کردیم، در این ده‌ها هزار حدیثی که وجود دارد، هر حدیثی که به سراغ آن بروید، علم درایه و رجال دقیقاً به شما می‌گوید که وضعیت این حدیث چیست.راویانی که واسطه بودند تا این حدیث به دست شما رسیده است، دقیقاً می‌گوید آیا همه‌ی آن‌ها خوب هستند، معتبر هستند یا نیستند. اگر ایراد دارند، برای کدام طبقه است، در آن طبقه ایراد این فرد چه بوده که موجب شده اعتبار این حدیث ضعیف بشود. دقیقاً یک به یک این احادیث را به شما خواهند گفت، یعنی نمی‌شود هیچ راوی را در این ده‌ها هزار حدیث پیدا کرد که این کار در آن صورت نگرفته باشد، آن هم در یک پروسه‌ی چند صد ساله که در مورد یک راوی ده‌ها متفکّر اظهار نظر کرده اند، حرف یکدیگر را نقد کردند، به هم ایراد گرفتند، دفاع کردند و تبدیل به یک علم عقلانی شده، در آن تعبّد دینی هم نیست، دقیقاً عقلانی است، بر اساس اصول عقلی تنظیم شده است. این یکی از آن کارهای بسیار اساسی است که در سندشناسی روایات و سنت صورت گرفته است.

دسته‌بندی روایات

به لحاظ موضوعی چند دسته روایت داریم؛ از جمله روایات فقهی که در آن احکام و دستورات دینی ذکر شده است. روایات تاریخی که در آن موضوعات تاریخی بیان شده است، روایت کلامی که در آن بحث‌های اعتقادی ذکر  شده و روایات تفسیری و ..

لزوم بررسی روایات در فقه

بیشترین کاربرد علم رجال برای فقه است، چون یک فقیهی که می‌خواهد بر اساس این روایت اظهار نظر بکند، او می‌خواهد بر اساس یک روایت فتوا بدهد این کار حرام است یا حرام نیست. کار بسیار مشکلی است، اگر یک روایت صحیح پیدا بشود، این فقیه بر اساس این روایت فقیه فتوا می‌دهد این کار حرام است یا حلال است. فقیهان سخت‌گیری زیادی می‌کنند، یعنی یک روایت را با کمترین نقطه ضعف حذف می‌کنند، می‌گویند ما برای آن اعتبار قائل نمی‌شویم. همین که کمترین نقطه ضعفی وجود داشته باشد، آن را کنار می‌گذارند. می‌گویند تا یک روایت کاملاً معتبر نباشد، ما نمی‌توانیم بر اساس آن بگوییم این کار حرام است یا واجب است. فقیهان با کمترین ضعف روایات را حذف می‌کنند، بعد به سراغ راه‌های دیگر می‌روند؛ اصول عملی و اصول دیگر.

بررسی روایات مستفاد در بحث تاریخی

در بحث‌های تاریخی سخت‌گیری نمی‌شود. یک روایتی آمده یک داستان تاریخی را نقل می‌کند، چندان سخت‌گیری نمی‌کنند. اگر چندان معتبر هم نباشد، در تاریخ ذکر می‌کنند. لذا می‌بینیم در بحث‌های تاریخی و در حوادثی که اتّفاق افتاده یک نفر می‌گوید این درست است، یک نفر می‌گوید این درست نیست، ولی همه نقل می‌کنند.

اهمّیّت بررسی روایات در بحث اعتقادی

امّا در بحث‌های اعتقادی چطور؟ در بحث‌های اعتقادی سخت‌گیری بیشتر است، این‌جا باید دسته‌بندی دیگری بگوییم، بعضی از خبرها، خبرهای اطمینان‌بخش یا یقینی هستند، بعضی‌ها خبرها یقینی نیستند. بسیاری از خبرهایی که در زندگی عادی به ما می‌رسد، اطمینان‌بخش نیستند، یقینی نیستند. ولی ما به این خبر غیر یقینی اعتماد می‌کنیم، چرا؟ چون اگر اعتماد نکنیم، اصلاً مسائل زندگی دچار مشکل می‌شود. به عنوان مثال یک دوستی می‌گوید امروز کلاس برگزار نمی‌شود، ما با خوشحالی تمام از این استقبال می‌کنیم و این حرف را قبول می‌کنیم، با این‌که احتمال دارد او خطا کرده باشد، درست نشنیده باشد، ولی این‌ها را نادیده می‌گیریم، از همان خبر با ۶۰، ۷۰ درصد احتمال درستی عبور می‌کنیم و آن را قبول می‌کنیم. در حالی که خبر اطمینان‌آور آن خبری است که نزدیک صد درصد برای انسان اعتماد حاصل بشود، روایاتی که به ما می‌رسد هم همین‌گونه است.

تعریف خبر متواتر و خبر واحد

به خبر یقینی اطمینان‌بخش خبر متواتر می‌گویند، به خبر غیر یقینی خبر واحد می‌گویند. آیا فقط خبر متواتر یقین‌آور معتبر است؟ از نظر عقلی خیر، ما در زندگی عادی خود خبرهای غیر یقینی، ولی با احتمال راستی زیاد را هم قبول می‌کنیم. اگرچه به حدّ یقین نرسد.

علما و دانشمندان علم درایه و رجال هم همین‌طور بحث کردند، گفتند لازم نیست یک خبری برای ما یقین بیاورد، همین‌قدر که حدّی از اعتماد را ایجاد کند و احتمال راستی آن زیاد باشد، ما آن را قبول می‌کنیم. در فقه این‌گونه است، امّا در بحث‌های اعتقادی بعضی از دانشمندان اهل نظر می‌گویند ما فقط خبر یقینی را قبول می‌کنیم، در بحث‌های راجع به اصول دین، اعتقادات، فقط باید خبر یقینی را قبول کرد. خبر صحیح و موثّق غیر یقینی که در فقه قبول می‌کنند، برای بحث‌های اعتقادی کافی نیست. پس تفاوتی نیز در این‌جا قائل شدند.

این یک نگاه اجمالی به بحث سند بود. یک روایت دو بخش دارد؛ یکی سند است، اگر شما یک کتاب روایی را باز کنید، می‌بینید گاهی چند خط سند دارد، دقیقاً تمام آن طبقات در سند ذکر شدند، بعد در پایان آن یک متن کوچک یا بزرگی ذکر شده است، اگر شما در کافی نگاه کنید، یک روایت بدون سند نیست، تماماً گفته شده کلینی از فلانی، از فلانی، تمام این‌ها ذکر شده تا به آن امام می‌‌رسد. گفتیم سند را در علم رجال بررسی می‌کنند و به شما می‌گویند که این سندی که الآن در فلان صفحه‌ی کافی آمده معتبر است یا معتبر نیست.

این‌که می‌بینید فتواهای مجتهدین و مراجع تقلید با هم فرق می‌کند، گاهی به خاطر سند است. یک مجتهد این سند را به لحاظ علم رجال و درایه قبول می‌کند، مجتهد دیگری قبول نمی‌کند. این قبول کردن یا نکردن هم به دو صورت است: یا این‌که در رجال با هم تفاوت دارند؛ او می‌گوید این فرد در این روایت معتبر است، او می‌گوید این فرد معتبر نیست یا نه، در مبانی درایی تفاوت دارند؛ در درایه این فرد این شرط را معتبر می‌داند، فرد دیگر این شرط را معتبر نمی‌داند و بحث‌های عقلی با یکدیگر دارند.

اعتبار محتوایی قرآن و سنت

امّا به لحاظ محتوا چطور؟ وقتی ثابت شد این روایت از پیامبر است، آن را گاهی می‌شود چند طور معنا کرد.

در سایر متون حقوقی هم همین‌طور است شما یک متنی را، یک ماده قانون اساسی را به دست چند حقوقدان می‌دهید، چند نوع تفسیر می‌کنند. اختلاف تفسیر است. در تفسیریک ماده‌ی مصوّب مجلس اختلاف نظر به وجود می‌آید، هر کسی یک طور تفسیر می‌کند. لذا شورای نگهبان می‌گذارند، مجلس سنا می‌گذارند برای تفسیرصحیح قانون اساسی. روایات هم همین‌طور است.

پس در تفسیر روایات، در تفسیر آیات قرآن اختلاف نظر پیش می‌آید. اختلاف در فهم به وجود می‌آید. این‌جا چه باید کرد؟

اعتبارسنجی متن روایت

اصل بحث‌های اجتهادی فقهی در متن است، که دلالت این متن چیست، از این متن چه معنایی می‌شود برداشت کرد. اوّل روی واژگان بحث می‌کنند، در معنی لغت بحث می‌کنند، معنی این لغت چیست، و آیا همان معنی که امروز دارد، هزار سال پیش هم همان معنی را داشته یا ممکن است این معنی تغییر کرده باشد، باید به متون مراجعه کرد که آیا این معنی دچار تغییر شده یا نشده است. بعد که واژگان درست شد، روی ترکیب جمله بحث می‌کنند؛ معنی این جمله چیست، اگر این روایت دو جمله دارد، آیا این دو جمله یکدیگر را تکمیل می‌کنند یا ممکن است اوّل و آخر روایت با هم متناقض باشد و همدیگر را نقض کنند. حال این روایت درست شد، این روایت را با یک روایت دیگر مشابهی مقایسه کنیم، ممکن است شخص دیگری هم مشابه این روایت را نقل کرده باشد.

خاستگاه علم اصول

در فقه موارد زیادی وجود دارد که چند روایت با یک مضمون است، چند نفر نقل کردند. یکی این را از پیامبر نقل کرده، شخص دیگری روایتی را در همین موضوع از پیامبر به شکل دیگری نقل کرده است. سنجش این دو با یکدیگر؛ آیا این دو دقیقاً با هم مغایر هستند یا نسبت آن‌ها عامّ و خاص مطلق است یا عموم من وجه است. در این‌جا بحث‌های عقلی بسیار زیادی وجود دارد که برای آن یک علم طرّاحی شده است، به نام علم اصول، یک علم صرفاً عقلی و منطقی است. این علم اصول مبانی است، مثل همان علم درایه که مبانی سندشناسی بود، علم اصول مبانی و اصول متن‌شناسی است.

علم اصول، علم بسیار سختی است. الآن در حوزه‌های فعلی ما همین دوره‌ی قواعد و مبانی متن‌شناسی چقدر طول می‌کشد؟ بعضی از اساتیدی که امروز در حوزه درس می‌دهند، از آغاز این علم مبانی تا پایان آن، درس پنج روز هفته، ۲۰ سال طول می‌کشد، یعنی یک استاد از اوّل این شروع می‌کند، هر روز درس می‌دهد، وقتی به آخر می‌رسد، ۲۰ سال گذشته است. آن کسانی که دقّت خیلی زیادی می‌کنند، البتّه دوره‌های کوتاه‌تری هم وجود دارد، بستگی به روش استاد دارد. بحث‌های سنگین اصولی و عقلی دارد که گاهی فهمیدن یک خط عبارت آن نیاز به چند روز بحث دارد.

استنباط حکم فقهی بر اساس مبانی اصول

این شناخت مبانی و اصول متن‌شناسی است که اگر ما بخواهیم یک متن را بشناسیم، قواعد، روش‌ها و اصول آن چیست، یک روایت را بخواهیم بفهمیم، یک آیه‌ی قرآن را بخواهیم بفهمیم، اصول آن چیست. کسی که این اصول را خواند و مسلّط شد، می‌آید در علم فقه این‌ها را پیاده‌سازی می‌کند، می‌گوید ما یک روایتی داریم که راجع به نماز، جهاد یا خمس است، راجع به امر به معروف و نهی از منکر ، راجع به احکام قضاوت. یک به یک این روایات را باید بر اساس این مبانی تحلیل کنند و معنی متن را استخراج کنند. به این کار استنباط حکم یا اجتهاد می‌گویند، اجتهاد همین است که بیایند بر اساس مبانی اصولی آن معنی فقهی را استخراج کنند، از واژگان گرفته تا جمله و بعد هم نسبت سنجی با روایات دیگر.

تفاوت حوزه‌های شیعه و اهل سنّت در اجتهاد

علم اصول در حوزه‌های شیعه بسیار قوی‌تر و پیشرفته‌تر است، ولی در اهل سنّت چندان رشد نکرده است، چون مکتب اهل سنّت مکتب اشعری است، یعنی عقل‌گرا نیستند، بیشتر به ظاهر روایات توجّه می‌کنند و چندان اهل تحلیل عمیق نیستند، ولی چون مکاتب حوزه‌های علمیه‌ی شیعه عقل‌گرا هستند بحث‌های عقلی و دقّت‌های عقلی در حوزه‌های شیعه خیلی قوی‌تر است و با حوزه‌های امروز اهل سنّت قابل مقایسه نیست. لذا در بین اهل سنّت شما می‌بینید یک کسی که می‌آید چند سال در حوزه درس می‌خواند، فتوا می‌دهد. هر گروه برای خود یک مفتی دارند، هر چند نفر جمع می‌شوند، یک شخصی که دو یا سه سال کتاب حدیث بخاری را خوانده، فتوا می‌دهد. ولی در حوزه‌های شیعه یک نفر تا حدّاقل ۳۰ تا ۴۰ سال کار مستمر روزانه انجام ندهد، به درجه‌ی اجتهاد کامل نمی‌رسد.

پس تا این‌جا معلوم شد علّت اختلافاتی که در بین فتاوا پیش می‌آید، چیست، گاهی بحث‌ها در سند با هم اختلاف پیدا می‌کنند، گاهی در متن و در واقع تحلیل متن.