همهی فقها شیعه میگویند: دفاع از مرزهای اسلامی واجب است به عثمان حمله کردند، حکم به جهاد دادند ولی وقتی آمریکا حمله کرد عراق را بگیرد هیچ مرجع تقلیدی حکم به جهاد نداد. چرا؟ ترسیدند چون قدرت داشتند؟ کدام مرجع تقلیدی حکم جهاد داد؟ چرا با اسرائیل برویم درگیر بشویم، این کنار ما که آمریکا حمله کرده است حکم جهاد… چرا آن موقع مدافعان حرم قیام نکردند؟ این سؤال است، آن موقع مدافعان حرم کجا بودند؟ دقیقاً مسئله همین جا است، قیام کردن اصل نیست قعود هم اصل نیست. «(و ما نودی) وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ»[۱] اگر قرار بر این بود که همهی افراد تک تک تشخیص بدهند که در همهی شرایط همیشه حکم ثابت است اصلاً ولی لازم نبود، رسالهی عملیّه را حاکم اسلامی قرار میدادند. قانون را باز میکردند، میخواندند. قانون مفسّر میخواهد. مخصوصاً آن جایی که تزاحم وجود دارد. اگر طاغوت کافر حربی به مرز کشور اسلامی حمله کرد مثل آمریکا حکم این است که باید رفت… اگر به کشور سنّیها حمله کردند، علمای شیعه فتوا به جهاد دادند ولیّ فقیه ایران را کنار بگذارید، مراجع تقلید غیر انقلابی و بیرون از فضای جمهوری اسلامی هم وقتی به عراق حمله شد، حکم به جهاد ندادند. چطور برای داعش حکم به جهاد دادند، برای آمریکا چرا حکم به جهاد ندادند؟ برای اینکه مسئله این نیست که همیشه باید دفاع کرد. بله باید از مرز اسلامی دفاع کرد، بله باید اقامهی حق کرد. بله باید اقامهی عدل کرد. ولی گاهی پیش میآید که تزاحم وجود دارد، تشخیص مسئله سخت است، مسئله فردی نیست. اینجا اگر قرار بر این بود که همواره جواب آن یک چیز باشد، دیگر آن وقت لازم نبود ولی باشد. یک مکتوبی در خانههای مردم میفرستادند، میگفتند: اگر اینطور شد سپس اینطور بکنید؛ حمله شد، دفاع بکنید. ظاهراً اینطور نیست. پیچیدگی کار هم دقیقاً همینجا است؛ ما در دورهای هستیم که بوقچیها زیاد هستند و حرف زدن را سخت میکند و نمیخواهم فکر بکنید امروز میخواهم ولایت را علم بکنم که عدالت را با آن دفن بکنم. نمیخواهیم با ولایت عدالت را دفن بکنیم و من هم کار ندارم که آن کسی که مدّعی عدالت است، مدّعی عدالت است یا واقعاً عادل است. به من ربطی ندارد من کار ندارم امّا برای چه گفتند: «(و ما نودی) وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَهِ» برای اینکه او الآن تشخیص میدهد که…
اصلاً رهبری و امامت یعنی این. اگر شما باور کردی امام، امام است، دیگر باید بروی پشت سر او قرار بگیری، نه پیش روی او. نه از او جلو بزنی. نه اینکه بخواهی به او فرمان بدهی. نهایت فکر میکنی خبر از یک موضوعی ندارد، به او اطّلاعرسانی میکنی امّا آنجایی که تصمیم میگیرد، دیگر اگر قرار باشد که همه در مقابل او بایستند، نظرات خود را بخواهند اعمال بکنند که این جملهی امیر المؤمنین علیه السّلام میشود: «وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّهُ وَالِیَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ»[۲] امیر المؤمنین علیه السّلام میفرماید: آن موقعی که والی به رعیّت خود، حاکم به مردم خود ظلم بکند این حالت چه اتّفاقاتی را به دنبال دارد که برای شما میخوانم. اگر والی به مردم ظلم بکند، اینطور میشود. از آن طرف میفرماید: ظلم رعیت به والی چیست؟ «وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّهُ وَالِیَهَا» اگر مردم بخواهند بر حاکم غلبه بکنند یعنی چه؟ یعنی نگذارند حاکم، حاکم باشد. حضرت میفرماید: اگر والی ظلم بکند، در حکمتهای نهج البلاغه هم است که فرمود: اگر قبلاً در حکومتهای قبلی میگفتند: ولاه ظالم هستند، امروز مردم دارند به من ظلم میکنند. چه ظلمی میکنند؟ «لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاعُ»[۳] اجازه نمیدهند من آن چیزی را که تشخیص میدهم بگویم و آن را عمل بکنم. آنها میخواهند نظر خود را تحمیل بکنند. «وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیَّهُ وَالِیَهَا»[۴] چه وقت رعیّت به والی ظلم میکند؟ وقتی نمیگذارند او به تشخیص خود عمل بکند.
[۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۱۸٫
[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۳۳٫
[۳]– همان، ص ۷۱٫
[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۳۳٫
پاسخ دهید