حجت الاسلام کاشانی روز پنجشنبه مورخ بیست و یکم تیرماه ۱۴۰۳، مصادف با روز پنجم محرم الحرام در “حسینیه آیت الله حق شناس رحمت الله تعالی علیه” به سخنرانی با موضوع “ماجرای یک جنایت قانونی” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
- مقدّمه
- تبیین بحث
- موضوع گریه بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
- ماهیت حادثه کربلا «ترور» نیست
- تئوری پردازی و تبلیغات و کار رسانهای عظیم برای قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
- اهمیّت روضه و حزن بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
- وقتی جایگاه حاکم را مقدّس میکنند
- جامعهای که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را نصیحت میکند!
- سنّت خیر و سنّت شرّ
- تئوریزه کردنِ قتلِ امام حسین علیه السلام
- آشپزی امام سجاد علیه السلام برای عزاداران امام حسین علیه السلام
- مساجدِ ملعونه
- مناسبت سازی برای مقابله با عاشورا
- بیتفاوتی حاجیان نسبت به مسئلهی غزّه
- ما نسبت به امام حسین علیه السلام وظیفه داریم
- روضه و توسّل به حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص حضرت مجتبی علیه السلام و سیّدالشّهدا سلام الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ارادت و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر بابرکت حضرت بقیه الله اعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
هدیه به ارواح طیّبهی شهدا، امام امّت، مرحوم آیت الله حقشناس، سلامتی رهبر معظم انقلاب، اساتیدی که از آنها بهرهمند شدیم، مخصوصاً استاد عظیم الشأن حاج آقای حسینی قمی که الحمدلله این حسینیه از ایشان بهرهمند است و امروز هم در محضر ایشان درس پس میدهم صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
تبیین بحث
بحثهای زیادی میشود راجع به سیّدالشّهداء سلام الله علیها مطرح کرد، یکی از موضوعاتی که ابعاد مختلفی دارد و شاید بد نباشد گوشههایی از این موضوع را با یکدیگر گفتگو کنیم، ریشهیابی این ماجراست.
منتها قبل از آن این تذکّر را به خودم عرض میکنم که ماجرای کربلا، یک ماجرای چند بُعدی است، لایههای ملکوتی فراوان و اسرار عجیب و غریبی دارد که ظاهراً همانها هم کربلا را گرم نگه داشته است. خوف این است که وقتی انسان قدری وارد تحلیل ماجرای عاشورا میشود، بخاطر ضعف گوینده و ضعف فهم گوینده، مفاهیم عاشورا تنزّل داده شود، برای همین بایستی به خودم و شما عزیزان عرض کنم که گوشهای از یک سطحِ پایینی از سطح را با یکدیگر گفتگو میکنیم، بالاخره توان گوینده مشخص است. یعنی خیلی از جاهای ابعاد پشت پرده و پشت صحنهی حرکت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه غیر قابل فهم است، فقط به بعضی از آنها اشاره است.
موضوع گریه بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
مثلاً اینکه هرآنچه در بهشت و جهنّم است بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه میکنند، نشان میدهد گریه بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مانند گریه بر اموات صرفاً یک انفعال روحی و یک قطره اشک نیست؛ بلکه عرش الهی برای این حادثه تحت تأثیر قرار گرفته است. اینها موضوعات سادهای نیست.
اینکه حضرت صادق سلام الله علیه در نقلی به ابوبصیر فرمود: مادر ما در عرش بر او گریه میکند و ضجّه میزند…
این موضوعی که حتّی زمان حضرت صادق علیه السلام هشتاد سال از آن گذشته است، الآن که بیش از هزار سال گذشته است.
اگر موضوعی بعد از هشتاد سال سرد نشده است، یعنی دیگر سرد نمیشود.
زمانی حضرت سجّاد علیه السلام تحمّل شنیدن یا دیدن ندارند، چون ممکن است در ذهن ما اینطور باشد که ایشان شاهد عینی کربلاست، اما حضرت صادق سلام الله علیه در نقل دیگری دارند که وقتی فرزندان خودم را میبینم، فرزندان جدّم مقابل چشم من قرار میگیرند و نمیتوانم تحمّل کنم.
این حرارتی که در دلها هست، چیزهایی نیست که بشود آنها را به این راحتی تحلیل کرد.
لذا چاقوی تحلیل، اگر تحلیلگر «تحلیلگر» باشد، برای مسائل ساده و عینی است، نمیشود به این راحتی عمق و باطن موضوع کربلا را فهم کرد.
فی الجمله انسان متوجه میشود که ظاهراً موضوع کربلا با همه جا یک تفاوتی دارد، نو به نو و تازه میشود، اثر وجودی دارد. انسان قدری اینها را متوجّه میشود، این موضوع تجربی است.
لذا وقتی میخواهیم وارد ماجرای کربلا شویم، خوب است کسانی که مانند من حواسشان نیست بدانند که ما با قصور ذاتی وارد این دریا میشویم و به اندازهی خودمان برمیداریم.
حال اگر بخواهیم ماجرای کربلا را در ابعاد مختلف ریشهیابی کنیم، امروز یک مقدّمه عرض میکنم تا ملاحظه بفرمایید؛ در ابتدا این بُعد معنوی را (بدون اینکه آن را انکار کنیم) کنار بگذاریم، چه اتفاقی رخ میدهد که چنین اتفاقی در جامعهای رخ میدهد؟ اگر این اتفاق را تحلیل کنیم، از ابعاد مختلف عجیب است. باید یک خشمِ سنگینی ایجاد شده باشد که بعضی اتفاقات علی رغم فقه همهی مذاهب اسلامی رخ بدهد.
ماهیت حادثه کربلا «ترور» نیست
زمانی است که یک نفر را دستگیر میکنند و میکشند، اما او را نمیشناسند. اما کربلا اینطور نیست، کربلا یک ترور نیست، ماهیت حادثهی کربلا یک ترور نیست، مانند هجوم به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیست.
هجوم به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک ترور است، یک حملهی ناگهانی است، هیچوقت هیچ کسی این موضوع را گردن نگرفته است. یعنی میدانستند نباید گردن بگیرند. هجوم به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک حملهی ناگهانی در پی یک کودتای نظامی است، باید آن موضوع را به شیوهای تحلیل کرد، اما موضوع کربلا را باید به شیوهی دیگری تحلیل کرد.
تئوری پردازی و تبلیغات و کار رسانهای عظیم برای قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
کربلا یک قتلِ تئوریزه شده است، یک قتل قانونی است، به این موضوع کاری ندارم که این قانون از صد بیقانونی، بیقانونتر است، ولی منضبط، قانونی و شرعی است، البته آن شرعی که صد هزار مرتبه از کفر، کفرتر است، ولی بصورت شرعی با محاصرهی چند روزه و آشنایی از قبل صادر شده است. به قول قاآنی که میگوید: در چه زمانی؟ در میان روز! جلوی چشمِ سی هزار نفر، بصورتِ از قبل تعیین شده!
چه زمانی این اتفاق رخ میدهد؟ وقتی که در نگاه آن سی هزار نفر، یا اکثریت آن جمعیت، یک جرم قابل ملاحظهای (از نگاه آنها) صورت گرفته باشد.
برای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چند کیفرخواست نوشتند و او را محکوم به مجازات قتل کردند!
ماجرای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور نیست، ناگهانی حمله کردند و آن فاجعهی عظما را رقم زدند و بعد هم هیچوقت گردن نگرفتند و همیشه انکار کردند، چون نمیتوانستند از این موضوع دفاع کنند.
اما حداقل صد سال پس از کربلا، به شکل جدّی، برای قتل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تئوریسازی کردند.
یعنی هم قبل از ماجرا، ماجرا را بصورت قانونی جلوه دادند… البته در ذهن عزیزان این موضوع برداشت نشود که منظور از قانونی بودن «درست بودن» است، بلکه یعنی آنها برای این موضوع قانون قانون ساختند و ماده قانون نوشتند و موضوع را از نگاه خودشان شرعی جلوه دادند و به آیات و روایات استناد کردند، بعد هم سعی کردند این موضوع را تئوری کنند، و تا حد زیادی هم موفق بودند.
همین امروز در جهان اسلام، در بیشترِ کشورها خبری از عاشورا نیست، ما باید خیلی کار کنیم.
ما امسال مکه مشرف بودیم، بنده زودتر برگشتم، همکاروانیهای ما تا روز تاسوعا آنجا هستند، دیروز در گروهی که آنجا داشتیم عکس از ماشینهای عروس جلوی دربِ هتل گذاشته بودند که در سالن هتل مجلس عروسی گرفته بودند!
البته توجّه کنید که نمیخواهم عرض کنم این بدین معناست که آنها ناصبی هستند، به احتمال زیاد اگر شما بروید و سؤال کنید، اصلاً خبر ندارند که اوضاع از چه قرار است، ولی ماه محرم برای خیلیها ماه جشن است.
یعنی ما با یک کار عظیم تبلیغاتی، رسانهای، تئوریپردازی مواجه هستیم، آن هم از قبل از قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، حینِ قتل، و بعد از قتل تا امروز!
متأسفانه در بسیاری از کشورهای اسلامی، ایام محرم ایام شادی است. البته این شادی با آن شادی که ما در زیارت عاشورا میگوییم فرق میکند، آن شادی برای قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است؛ بعد تلاش گسترده کردند که این شادی در اذهان بماند، در خیلی از جاها تا حدّی موفق بودند و هستند، امروز دیگر شادی به بهانهی آغاز سال نو دارند، ولی خبری از حزن نیست.
اهمیّت روضه و حزن بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
شما نگاه کنید که یک دستگاه تبلیغاتی امّت را محروم کرده است، این حزن بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سرمنشأ هدایت و رشد و سعادت و توبه است. شما ببینید اولاً جلوی چه هدایتی را گرفته است، ثانیاً جلوی بغض نسبت به طواغیت را گرفته است.
ما این روضهای که میخوانیم را ساده درنظر نگیریم.
وقتی ما روضه میخوانیم، منظور من همان روضهخوانیِ روضهخوان است، نه منبرِ منبری؛ در روضهخوانیِ روضهخوان نکاتی هست، بیزاری از ظلم در آن موج میزند. وقتی دقایقی روضه میخوانند حال ما از ظلم بهم میخورد، ما نسبت به ظلمِ به مظلوم واکنش نشان میدهیم، گرچه آن مظلوم مهمترین مظلومِ عالم است، ولی ما برای مظلومیتِ او گریه میکنیم. ما نسبت به ظالم بیزار میشویم و حال ما از ظالم بهم میخورد، یعنی ما عملاً یک خطکشی پیدا میکنیم و جبههگیری داریم، همان روضهای که میخوانند و ما گریه میکنیم روی ذهن ما خطکشی ایجاد میکند و ما در جبههبندی قرار میگیریم؛ «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَک» دارد، یعنی من با اینطرف هستم و با آنطرف نیستم. از خوبیها خوشمان میآید و دوست داریم شبیه آن بشویم، و از بدیها بدمان میآید و دوست داریم از بدیها فرار کنیم، پس کاملاً جبههبندی دارد.
وقتی این حزن را از جامعهی اسلامی بگیرند، اصلاً چه چیزی باقی میماند؟
وقتی جایگاه حاکم را مقدّس میکنند
حکومتهای بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، مانند دوران یزید، با حکومتِ دوران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، در آن نگاه نستجیربالله دیگر چندان تفاوتی نمیکند، هر دو مشروع هستند، یکی از دیگر بهتر است!
شما مطالب کسانی که راجع به حاکمان بعد از پیغمبر مطلب نوشتهاند را نگاه کنید، به حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حکومت مشروع میگویند.
در حکومتی که مشروع است شما میتوانید به فرمان حاکم، هنگام جنگ آدم بکشید. اگر حکومتی نامشروع باشد نمیشود این کار را کرد.
در جنگهای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشروع این است که میتوانی بکشی.
در ادامه راجع به حکومتِ یزید هم میگوید این حکومت مشروع است، یعنی اینجا هم میتوانی بکشی.
ضمن اینکه تندروها میگویند آن کسانی که دوران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند و با حضرت جنگیدند، اهل بدعت هستند!
فقیه فتوا میدهد!… منظور بنده از فقیه کسانی مانند «ابن صلاح» هستند که تقریباً در همهی دانشگاههای علوم حدیث، مقدّمهی او تدریس میشود، صدها شرح به این کتاب نوشته شده است. در یک کتاب دیگر او که کتاب فتاوای اوست، میگوید: کسی حق ندارد به یزید اساعه ادب کند، چون یزید قاتل نیست.
ابتدا شما تصوّر میکنید منظور او این است که به یزید تهمت زدهاند، اما اینگونه نیست.
میگوید: کسی حق ندارد به یزید اساعه ادب کند، چون یزید قاتل نیست، آمر هم نیست، اگر آمر یا قاتل هم باشد نمیتوانید اهانت کنید، چون او حاکم است.
اگر اینطور است چرا آن قید را زدی؟ برای اینکه به ناصبیگری متّهم نشود.
ما در موضوع سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با ماجرایی طرف هستیم که اولاً جریان مقابل به حساسیتِ جریان شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیست که گفتگو اینقدر سخت باشد… در موضوع شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تقریباً نمیشود بین مسلمین گفتگو کرد، چون اصلاً تحمّل شنیدن ادعای ما را ندارند، تقدّسی قائل هستند، ولی برای یزید تقدّس به آن معنا قائل نیستند، گرچه خیلی از اوقات دفاع میکنند.
ممکن است عزیزی برود و کتاب تاریخ خلفای سیوطی را ورق بزند و بگوید به یزید جسارت کرده است. باید توجّه کرد که جسارت او مهم نیست، باید ابتدای کتاب او را ببینید، میگوید: من اسم کسانی را میآورم که حکومت آنها صحیح است، یعنی مشروع است، حال اصلاً شما بگویید خوب نیست.
حال با این تعریف اگر فحش داده باشد هم مهم نیست، چون میگوید حکومت یزید شرعی است، حال اصلاً فرض بگیرید که حکومت او از حکومت پدرش بهتر نیست، اما این بدین معنا نیست که یزید طاغوت است.
ممکن است برای ما خیلی تعجّبانگیز باشد که هزار و چهارصد سال است تئوریسازی برای جلوگیری از لعن یزید ادامه دارد.
هر کسی در جامعه اسلامی (غیر از فضاهای شیعی) کتاب اخلاقی نوشته است، بسیاری به این سمت رفتهاند که بگویند زبانتان را به هر کلامی باز نکنید، حواستان را جمع کنید، مدارا کنید، مثال: به یزید اهانت نکنید!
شاید برای ما خیلی عجیب باشد که کتابهای فراوانی، آن هم نه فقط برای یک گروه خاص، بلکه بسیاری از مسلمین نوشتهاند، که بنحوی یزید را تبرئه کنند! آن هم با نحوههای مختلفِ استدلال. یکی از آنها این است که حواستان را جمع کنید، اگر مردم از یزید بیزار شوند، این بغض به پدرش منتقل میشود و به سمتِ بغض به صحابه گرایش پیدا میکند، و چون این موضوع یک خط قرمز است، روی یزید بایستید که از یزید آنطرفتر نرود؛ لذا از یزید دفاع میکنند.
حال ما به این مسائل روز کاری نداریم، به همان ابتدای کار برگردیم.
جامعهای که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را نصیحت میکند!
در جامعهی اسلامی چکار کردند که قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قانونی شد؟
کار به جایی رسید که بعضی از عزیزان ما، بعضی از متفکّرین ما… آنقدر امام حسین علیه السلام در زمان خودش مخالف دارد، که یکی از متفکرین ما فکر کرده است که هیچ کسی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را قبول نداشت و هیچ کسی این حرکتِ حضرت را قبول نمیکرد، میگوید: هیچیک از عقلا قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را درست نمیدانست.
این حرف با این اطلاق عموم درست نیست، اما واقعیت این است که خیلیها قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را قبول نداشتند. چه اتفاقی رخ داد که خیلیها این قیام را قبول نداشتند؟
وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با یزید بیعت نکرد و از مدینه به مکّه آمد، «عَمره بنت عبدالرحمن» که شاگرد مشهور عایشه است، نامهی بسیار تندی به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نوشته است که از اطاعت امام خودت خارج نشو و تقوا داشته باش!!!
سنّت خیر و سنّت شرّ
اگر کسی برود و بررسی کند میبیند که زمانی اتفاقی رخ میدهد، کسی هم به گردن نمیگیرد. مثلاً دو نفر تصادف میکنند که امری سهوی است، یک نفر هم خسارت میدهد، اما زمانی قانون میگذاریم که هر کسی از این خیابان رفت، او را بزنید. دیگر این موضوع تکرار میشود، چون قانون شده است.
این موضوع خیلی بالاتر از یک مرتبه رخ داده است، این همان چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید: «مَنْ سَنَّ سُنَّهً حَسَنَهً کَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّهً سَیِّئَهً کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ»[۴] اگر کسی یک کار خوبی را سنّت و عادت و شیوه و روش کند، تا روز قیامت هر کسی این کار را کند، این شخص هم خیر میبیند.
مثلاً یکی از کسانی که خیلی راحت در جمهوری اسلامی خیر دید، آن کسی بوده است که پیشنهاد داده است گویندههای خبر قبل از خبر میگویند «با صلوات بر محمد و آل محمد»… شما نگاه میکنید که این موضوع به یک عادت تبدیل شد.
صلوات درست بود و قبلاً هم بود، ولی ابتدای بیان اخبار نبود، سنّتِ حسنه مانند این.
از آن طرف هم سنّتِ سیّئه داریم، یعنی یک نفر یک کار، یک شیوه، یک روش، یک حرف غلط، یک رفتار نامناسبی را باب کند. مثلاً شاید اولین کسی که چهارشنبه سوری که در محلات جشن میگرفتند را به زمین انفجار تبدیل کرد. کسی که روز اول یک ترقهی ساده زده است، نمیدانست که روزی بمب منفجر میکنند!
ما نمیدانیم آن نفر اول چه کسی بوده است، یک بابی باز کرده است. ناگهان یک امر توسعه پیدا میکند و میلیونها نفر با آن موضوع درگیر میشوند.
تئوریزه کردنِ قتلِ امام حسین علیه السلام
نسبت به موضوع سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این کار را کردند، لذا مهمتر از قاتلِ امام حسین علیه السلام، آن کسی است که قتلِ امام حسین علیه السلام را تئوریزه کرده است. آن کسی که قتل را تئوریزه کرده است، اثر بیشتری از قاتل دارد. چون قاتل یک مرتبه انجام داده است، و او یزید نیست. یزید نتوانست از قتل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دفاع کند، یزید در مباحثهای که به حضرت زینب و حضرت سجّاد سلام الله علیهما داشت کم آورد و گفت اصلاً من این کار را نکردهام. یعنی یزید اصلاً به گردن نگرفت.
اگر کسی کار خوبی کرده باشد، مسلماً به کار خود افتخار میکند.
یزید از پس حضرت سجّاد و حضرت زینب سلام الله علیهما که ظاهراً اسیر بودند برنیام؛ اما هم قبل از حادثه و هم بعد از حادثه، جریانی پیدا شد که این کار را شرعی نشان داد؛ اثر این موضوع بیشتر و ماناتر و ماندگارتر است. اینطور دیگر قتلهای مشابه هم رخ میدهد.
وقتی بتواند قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را با موازین و با ادّعا سازگار کند، بقیهی کارها هم رخ میدهد. خطر اینها از یزید بیشتر است.
اینها که قبل از حادثه و بعد از حادثه بودند، چه کسانی هستند؟
اگر با این نگاه ببینیم، خیلی روشن میشود که چرا گفته شده است سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا کشته نشد. در کربلا به قتل رسید، ولی زمینهسازی قتل و شهادتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در جای دیگری بود و فکر دیگری رخ داد، و بعد مشابهسازی هم شد. هر کسی بر این مسیر حرکت کرد کشته شد.
اگر ما شروع به کار کردن کنیم، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از بین برندهی آن مسیر خطاست.
آشپزی امام سجاد علیه السلام برای عزاداران امام حسین علیه السلام
همزمان با قتل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دو جریان بوجود آمد.
یک جریان به رهبری حضرت سجّاد علیه السلام و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شروع کرد به عزاداری کردن.
ظاهر امر این است که عزاداری اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تا قیام مختار و قتل عبیدالله زیاد دائمی بود، این موضوع از فحوای روایات برمیآید.
مثلاً عبارت در «محاسن» احمد بن محمد خالق برقی اینطور است که وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به شهادت رسید و خانوادهی امام حسین علیه السلام به مدینه آمدند «لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ»،[۵] سیاه و خشن پوشیدند. یعنی لباس نرم و لطیف و میهمانی به تن نکردند، لباس خشن و مشکی به تن کردند و شروع کردند به عزاداری.
آن آراستنی که گاهی خانمها دارند، نزد آرایشگر میروند، این موضوع از قدیم هم بوده است، یا حتّی شانه زدنِ تزئینی… ظاهر روایات این است که نوامیس آل الله مشغول عزاداری بودند و به این کارها نمیپرداختند.
مانند کسی که پدرش از دنیا رفته است و یکی دو روز اول حواس او به این چیزها نیست، اما آل الله مدّت زیادی اینگونه بودند. آنقدری که حداقل در آن اوایل… عبارت این است که «کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلاَم یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ»، چون اینها عزادار بودند حضرت سجّاد سلام الله علیه غذا درست میکرد و اینها مشغول عزاداری بودند؛ تا اینکه خبر به درک رفتن عبیدالله زیاد آمد، اینها بعد از آن تغییر حال دادند.
مساجدِ ملعونه
از آنطرف وقتی به کوفه برگشتند، سه یا چهار مسجد شوقاً و سروراً تجدید بنا شد!
اینکه شما یک مسجدی را در یک شهر، با ابراز اینکه نذر کردیم اگر توانستیم خطری را از سر حکومت اسلامی کم کنیم (نعوذبالله)… منظور از حکومت اسلامی «یزید» بود و آن کسی که خطرآفرین است «سیّدالشّهداء صلوات الله علیه» است… میگوید نذر میکنم مسجد را تجدیدبنا کنم، و این کار را کردند!
مرحوم «ابن المشهدی» که کتاب «مزار» او مشهور است و زیارت غدیریهی امام هادی علیه السلام آنجا نقل شده است و مطالب مهم زیاد دیگری هم در آن کتاب موجود است، رسالهای در مورد مسجد کوفه دارد که میگوید اینها مساجد ملعونه هستند. بیشتر این مساجد ملعونه آن مساجدی است که بعد از قتل امام حسین علیه السلام، از خوشحالی تجدید بنا شده است.
یعنی موضوع رنگ و بوی دینی گرفته است، یعنی دین در مقابل دین قرار گرفته است، یک دین در مقابل یک دینِ دیگر!
مثلاً ممکن است ما نذر کنیم ان شاء الله اگر مردم غزّه بر اسرائیل پیروز شدند، ده روز مجلسه بگیریم و مسجد محل را تجدید بنا کنیم. چرا؟ چون ما معتقد هستیم اسرائیل طاغوت و دشمن خداست، و این مردم مسلمان مظلوم هستند.
حال فرض کنید آن طرف هم گروهی پیدا شوند که برای نصرت اسرائیل نذر کنند.
این دو کاملاً بر ضد یکدیگر هستند، نذر هم مسئله را دینی میکند، و اگر جامعه قبول نداشته باشد کسی نمیتواند برای یک قتل اظهار شادی و پیروزی کند، باید جامعه و گروه و جمعی قبول داشته باشند.
زمانی کسی نزد حجاج آمد و گفت: برای ما مالیات بریدهای؟!
حجاج گفت: تو برای کدام طایفه هستی؟
آن شخص گفت: از «بنی اَود» هستیم.
حجاج گفت: چرا نباید برای شما مالیات ببریم؟
آن شخص گفت: ما طایفهای هستیم که اولین مرتبه زنی از طایفهی ما نذر کرد که اگر حسین کشته شد، روزه بگیرد، و ما روزهی روز عاشورا را شروع کردیم.
حجاج گفت: حقاً این فضیلت است و نباید از شما مالیات گرفت.
چون اینها نواصب هستند.
مناسبت سازی برای مقابله با عاشورا
حال شما بروید و ببینید روزهی روز عاشورا، که در منابع روایی دیگران شروع دوباره پیدا کرد، چه بابِ وسیعی است. بعداً این موضوع را به پیامبر نسبت دادند، در صحیح بخاری روایتی از پیغمبر نقل کردند که «مَنْ کَانَ أَکَلَ فَلْیَصُمْ بَقِیَّهَ یَوْمِهِ، وَمَنْ لَمْ یَکُنْ أَکَلَ فَلْیَصُمْ»،[۶] کسی که روزه است روزهی خود را ادامه بدهد، و اگر کسی روزه نیست از الآن تا مغرب دیگر چیزی نخورد، «فَإِنَّ الیَوْمَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ» چون امروز روزِ عاشوراست.
بعد برای این روز مناسک درست کردند.
چطور ما قبل از محرم برای محرم آمادهسازی میکنیم و مجلس سیاهپوشان برگزار میکنیم، آنها هم مقابل این امر ساختهاند. تمام چیزهایی که برای عید غدیر و… نقل شده است، مانند توسعه بر عیال، برای عاشورا نقل کردند. بعد دیگر آنقدر این موضوع جعل شد که اگر ما بخواهیم آثار این موضوع را بررسی تاریخی کنیم، باید در جعلینامهها به دنبال این موضوع بگردیم، یعنی کتابهایی که روایات جعلی را نوشتهاند.
ما اینطرف میگوییم اگر کسی یک قطره اشک بر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بریزد، چشم او بیمار نمیشود یا… او هم مقابلسازی کرده است و سعی کرده است که جامعهای را دیگر کند و جامعهای هم درگیر شده بوده است.
فقهای آنها مفصل بحث کردهاند، مثلاً اگر مردی از شادی در روز عاشورا بر چشم خود سرمه بکشد و ابراز شادی کند، چشم او تا آخر عمر بیمار نمیشود.
یعنی تقابل دو جریان است که هر دو از پیامبر اکرم حدیث نقل میکنند، دو تفکّر، دو دین.
امروزه که دیگر بعضی از این کارها در جهان اسلام، حالِ مسلمین را بهم میزند، عناوین عوض شده است ولی اصول بر سر جای خود مانده است. الآن هم شادی روز عاشورا هست، ولی بعنوان سال جدید!
اگر بررسی کنید، در بسیاری از جهان اسلام، ایام محرم اصلاً خبری از حزن نیست.
اگر بشود عاشورا را اینطور تحریف کرد، دیگر خاک بر فرق من و تمثیل من، غزّه که دیگر…
بیتفاوتی حاجیان نسبت به مسئلهی غزّه
در حج امسال اوضاع طوری بود که انگار ده سال قبل بود، شما در جایی یک لیوانی نمیدیدید که روی آن یک علامتی دربارهی ماجرای غزّه باشد، انگار هنوز خبرِ اینکه یهودیان صهیونیست به قبلهی مسلمین حمله کردند و آنقدر بچه کشتند که دیگر جای تقیّه و سکوت و اعلام تأسف سازمان ملل و… ندارد… اگر در یاد داشته باشید ابتدا به بیمارستان المعمدانی حمله کردند و گفتند این کارِ ما نبود و کار خودشان بود، بعد از آن آنقدر به بیمارستانها حمله کردند که دیگر هیچ چیزی نگفتند!
حال شما برو و یک میلیون و هشتصد هزار حاجی را نگاه کن و بین آنها بچرخ، به اندازهی یک برچسب روی یک دیوار نیست!
عربها زیاد از چفیه استفاده میکنند، چفیه برای شیعه نیست. یکی از همکاروانیهای ما در طواف چفیه به گردن داشت، دو مرتبه او را گرفتند که نکند این چفیه را برای همنوایی با مردم غزّه به گردن انداخته باشد.
ساده نگیریم که چطور ممکن است، درس است که اینها امروز در عربستان برای وهابیت است، ولی ریشه دارد، پشت خودش تئوری دینی دارد، با همان تئوری دینی هم امام حسین علیه السلام را کشتند.
روی این موضوع کار کردند.
ما نسبت به امام حسین علیه السلام وظیفه داریم
من نمیخواهم نتیجهی این حرفها در ذهن شما این باشد که هر کسی که شیعه نیست حتماً بغض اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دارد، چون جمع زیادی که در این میان صدمه خوردند، صدمهشان این بود که از حقایق دور شدند و اصلاً نمیدانند موضوع چیست، هم از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه محروم هستند و هم از چیزی خبر ندارند.
تحلیل واقعهی عاشورا از یک طرف به ما میگوید که درست است که نشستن در مجلس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برکت است، اما ما نسبت به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وظایفی هم داریم. وقتی ما در مجلس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مینشینیم، سراسر نور و خیر و برکت است، نور میگیریم و استضائه میکنیم. اما اگر ما امروز اینجا نسشته بودیم و در خیابان کناری امام حسین علیه السلام را میکشتند، دیگر اینجا نمینشستیم که فقط عزاداری کنیم، بلکه به نصرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میرفتیم. معنا ندارد آن لحظهای که میخواهند امام حسین علیه السلام را شهید کنند، یک نفر بگوید من میخواهم بروم و نماز شب بخوانم، دیگری بگوید من میخواهم بروم و به ایتام کمک کنم. اصلاً چطور میخواهی قصد قربت کنی؟
اگر امروز حواس ما جمع باشد میبینیم که قطعاً باید این عزاداریها باشد و تقویت شود، ولی باید حقایقی به گوش عدّهای هم برسد که امروز سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در تئوری نزنند. یک روزی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را کشتهاند، اما هزار و چهارصد سال قتل او را به انحاء مختلف تئوریزه میکنند.
شخصی هست که دور از محضر شما انسان خیلی بیخودی است، نام او «عبدالستار شیخ» است، بیش از صد کتاب دارد، کتب او بیشتر در شامات چاپ شده است. حداقل راجع به صد شخصیت کتاب نوشته است. در مقدّمهی کتابی که راجع به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نوشته است میگوید: من راجع به پیغمبر و علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا و حسن بن علی سلام الله علیهم أجمعین، سالهای خیلی قبل کتاب نوشتهام، اما سالهاست میخواهم راجع به حسین بن علی کتاب بنویسم ولی نمیتوانم، چون کار خیلی سختی است. چون بنی امیّه مظلوم هستند.
شما در هر نمایشگاه بین المللی جهان اسلام که بروید، نشر «دارالقلم» مشهور است، آثار این «عبدالستار شیخ» هم معروف است و موجود است.
میگوید: آن خطایی که حسین بن علی کرد و جهان اسلام را وارد این وادی کرد، از یک طرف اگر بخواهی حرف بزنی «ناصبی» میشوی و مردم بدشان میآید، اگر نخواهم بنویسم هم جبههی حق مظلوم واقع میشود!
چند سال قبل یک سریالی راجع به امام حسن و امام حسین علیهما السلام ساخته شد، آیا در جهان اسلام تظاهراتی رخ داد؟ آیا کسی از عربزبانهای غیرشیعه گفت به امام حسین علیه السلام توهین شده است؟ نه! چرا؟ چون مطابق با عقیدهشان بود.
اصلاً نمیتوانم بیان کنم که آنجا چه نسبتهایی به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه داده است.
یعنی یک نفر فکر کرده است که اینها دین است، بخاطر همین اصلاً اعتراض نمیکند.
در آن سریال امام حسن مجتبی یک شخصیت صلحطلبِ مهربان است و امام حسین نعوذبالله یک ماجراجوی جنگطلب که رفقای بدی دارد که او را به اشتباه تحریک میکنند.
توجّه کنید که کتاب آیات شیطانی در جهان اسلام واکنش بهمراه داشت، اما این سریال هیچ واکنشی به دنبال نداشت. چرا؟ چون گفتند همینطور بوده است!
روزانه عدّهای از حقیقتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه محروم میشوند. اگر ما به این موضوع توجّه کنیم، آنوقت الزام اینکه باید فیلم و سریال بسازیم و کتاب بنویسیم مشخص میشود.
میگویند متأسفانه هر کسی حدود سه ساعت در فضای مجازی است، باید هر کسی بگوید من هم که بر سر سفرهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستم، هر روز ده دقیقه یک موضوعی را بخوانم، من هم جملهای یا روایتی یا تصویری از آن حقیقت را به اندازهی خودم نشر دهم.
در دنیا چند میلیون نفر عزادارا امام حسین علیه السلام هستند؟ اگر اینها هر هفته دو مطلبِ سه خطی منتشر میکردند، آنوقت فضا تغییر میکرد و خیلیهای دیگر جرأت نمیکردند بعضی از حرفها را بزنند.
لذا امام حسین سلام الله علیه هنوز غریب است، نه اینکه غریب بود. یک مرتبه امام حسین علیه السلام را کشتند، هزار و چهارصد سال است که کشتنِ او را درست معرّفی میکنند، و عموم جهان اسلام هم مظلوم هستند و خبر ندارند.
تفاوت ما با آنها این است که ما نمیدانیم اولین مرتبه چه کسی ما را به جلسه آورده است، اصلاً چند سال داشتهایم که به این جلسات آمدهایم، ما یک عمر است که بر سر این سفره هستیم. ما دیدهایم که پدر و مادرمان بر امام حسین علیه السلام گریه میکنند.
مردم جهان اسلام اصلاً از این چیزها نمیدانند، لذا منظور من این نیست که برویم و با مردم جهان اسلام دعوا کنیم، آنها نمیدانند، بلکه ممکن است روز قیامت به ما بگویند که شما هزار مرتبه قیمهی نذری امام حسین علیه السلام را خوردید، یک مرتبه هم شما یک جمله میگفتید که به گوش من هم بخورد.
چون مگر چند نفر مثلاً آثار علمی پژوهشی را میبینند؟ این حرفها باید بیاید و در بدنهی عموم جامعه مطرح شود.
ان شاء الله خدای متعال ما را جزو مدافعان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قرار بدهد.
ان شاء الله خدای متعال به دست ما، اهل این جلسه را جزو کسانی قرار بدهد که عَلَمِ مظلومیتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بلند میکنیم و به گوش کسانی که نرسیده است میرسانیم و مشتریهای امام حسین علیه السلام را زیاد میکنیم.
ان شاء الله خدای متعال مجالس سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را صد برابر کند و ما هم در این موضوع شرکت داشته باشیم.
روضه و توسّل به حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام
روضهی امروز روضهی خیلی سختی است، وحشتناک است، البته محضر استاد درس پس میدهم.
معمولاً من وقتی روضه میخوانم سعی میکنم روضه را از حاشیه و فاصلهای بخوانم و تا جایی که میتوانم هر حرفی را نزنم، چند سال است که فکر میکنم روضهی پسر امام حسن را چطور بخوانم که کمی سبک بشود، ولی روضه در قتلگاه رخ داده است.
از یک طرف ما باید مظلومیت و رشادتِ پسرِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را بیان کنیم، از یک طرف بعضی از کلمات نباید به این راحتی از دهان انسان خارج شود، نباید گوش انسان به شنیدنِ هر کلمهای عادت کند، اینجا کار خیلی سخت است.
کسی نگران آن کسی که ترسو باشد نمیشود، چون هنوز جنگ شروع نشده فرار میکند، نگرانِ شجاع میشوند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مورد امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: «امْلِکُوا عَنِّی هَذَا الْغُلَامَ»[۷] مواظب او باشید که خیلی جلو نرود، چون مدام خودش را به خطر میانداخت. وگرنه ترسوها که فراری هستند.
نصّ کلامِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بر شجاعتِ این آقازاده است، چند نفر دیگر هم در کاروان امام حسین علیه السلام همسن حضرت عبدالله بن الحسن سلام الله علیهما هستند که در کاروان اسرا هستند، دختر خانم هم هست، ولی در نقل سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به حضرت زینب کبری سلام الله علیها فقط فرموده است که دست عبدالله را رها نکن، چون او نمیترسد و میآید…
مقتدای او حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است… وقتی به خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حمله کردند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شمشیر و سپر نداشت، تن خود را سپرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کرد… عبدالله هم دست خود را سپر خواهد کرد…
این جمله را هم به ذوق خودم عرض میکنم، اگر در خانوادهای خاطرهی بدی شکل بگیرد، در آن خانواده به آن موضوع حساس میشوند. چه بسا در خانوادهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این موضوع بود که روزی به مادرمان حمله کردند و ما نتوانستیم دفاع کنیم… چون هجوم در مقابل چشم فرزندان رخ داده است و بچهها با حضرت بودند.
این آقازاده از یک سالگی در آغوش امام حسین علیه السلام بوده است…
این آخرین داغی است که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیده است، اگر بنا بر ابتلا باشد، باید سنگینترین ابتلا باشد، چون ابتلای پایانیِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، لحظاتی است که سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیگر توانِ نشستن هم ندارد، لحظات آخر عمر شریف سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است…
سن و سالی از آقای ما گذشته است، تشنه است، داغ دیده است، زخم زبان شنیده است، مدام از میمنه تا میسره رفته است، پیکر شهدا را به دارالحرب آورده است، تشنگی و خستگی و داغ و گریهی بر بالین شهدا و نگرانی برای حال مخدّرات حرم، تاب و توان را از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گرفته است. برای اینکه اهل حرم را آماده کند، میآمد و با اهل حرم صحبت میکرد و دوباره به میدان میرفت. طبق قاعده هر مرتبه که برمیگشت، دختر خانمها میدیدند که جراحات بدن مبارک سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیشتر شده است. همه نگران هستند…
وقتی حضرت مرتبهی آخر تشریف آورد و وداع کرد، به حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمود: دست عبدالله را رها نکن، عبدالله نمیتواند تحمّل کند. عبدالله آن روز برادرِ دو شهید است، او هم داغدیده است.
همه شهید شدهاند، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از علقمه برگشته است، علی اکبر سلام الله علیه را به خیمه رسانده است، شیرخوار را از وسط معرکه برگردانده است، دیگر کسی باقی نمانده است. دو برادرِ عبدالله شهید شدهاند.
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وداع کرد و به میدان رفت، تیرباران و سنگباران دائمی بود و حضرت باید دائم تحرّک میکرد که در تیررس قرار نگیرد، خستگی و تشنگی رمق حضرت را گرفته بود، «فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَهً»[۸] یک لحظه ایستاد تا نفس بکشد، «إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ» سنگی اصابت کرد… ضربه سنگین بود، اهانتآمیز هم بود… حضرت قدری تعلل کرد تا بتواند خودش را بازیابی کند که حرکت کند، تیری هم رسید… خون فوران کرد، خواست خودش را روی اسب نگه دارد…
اگر اینطور باشد که حضرت زینب کبری سلام الله علیها میدید، نمیخواست امیدِ زینبِ کبری سرنگون شود، سعی کرد خودش را روی اسب نگه دارد…
یک خوابی نقل میکنند که اگر درست باشد میشود اینجا از آن استفاده کرد و توضیح میدهد، میگویند روضهخوانی قمر بنی هاشم سلام الله علیه را در خواب دید، ایشان فرمود: چرا روضهی مرا نمیخوانی؟ عرض کرد: ما که روضهی شما را زیاد خواندیم. فرمود: روضهی من این نیست. عرض کرد: روضهی شما چیست؟ فرمود: روضهی من این است که وقتی کسی دست دارد و از بلندی به زمین میافتد، دست خود را برای سر و صورت خود حائل میکند، اما من دست نداشتم…
این ماجرا را ببینید، من مجبور هستم به این داستان یک تکمله بزنم…
وقتی تیر به سینهی مبارک امام اصابت کرد و خون فوران کرد، تاب حضرت از دست رفت…
نه ذوالجناح دگر…
حضرت پای مبارک خود را از رکاب خارج کرد… عبارت این است، از امام زمان ارواحنا فداه معذرت میخواهم، «فَسَقَطَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى اَلْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ اَلْأَیْمَنِ» با صورت به زمین افتاد… صورت روی خاک قرار گرفت…
چند مرتبه خواست از روی خاک بلند شود، باز دوباره بدن روی خاک برگشت، حضرت توان نشستن نداشت… حضرت را دوره کردند… وقتی دیدند حضرت توان جنگ ندارد، شمشیرزنها فاصلهی خود را کم کردند و نزدیک شدند، وقتی شمشیرها بالا رفت، شاید دست حضرت زینب کبری سلام الله علیها هم بالا رفت و روی سر خود گذاشت…
دست عبدالله آزاد شد و دوید، «وَ اَللَّهِ لاَ أُفَارِقُ عَمِّی»… من عموی خود را رها نمیکنم…
وقتی رسید دیر شده بود، شمشیر در حال فرود آمدن بود، چیزی نداشت جز اینکه «فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ» دست خود را جلوی شمشیر قرار داد…
بعضی متون قدیمی ما اینطور نوشتهاند، همینکه شمشیر به دست مبارک او اصابت کرد و درد بازو وجود او را گرفت، شاید به یاد مدینه افتاد، «فَنَادَى اَلْغُلاَمُ یَا أُمَّاهْ»… وای مادرم…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] الفصول المختاره من العیون و المحاسن، جلد ۱، صفحه ۱۳۶
[۵] المحاسن، جلد ۲ ، صفحه ۴۲۰ (عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ طَرِیفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (ع) لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ وَ کُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَ لَا بَرْدٍ وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (ع) یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ)
[۶] صحیح البخاری، جلد ۳، صفحه ۴۴ (حَدَّثَنَا المَکِّیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ أَبِی عُبَیْدٍ، عَنْ سَلَمَهَ بْنِ الأَکْوَعِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَمَرَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَجُلًا مِنْ أَسْلَمَ: ” أَنْ أَذِّنْ فِی النَّاسِ: أَنَّ مَنْ کَانَ أَکَلَ فَلْیَصُمْ بَقِیَّهَ یَوْمِهِ، وَمَنْ لَمْ یَکُنْ أَکَلَ فَلْیَصُمْ، فَإِنَّ الیَوْمَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ “)
[۷] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷
[۸] لهوف، صفحه ۹۵
پاسخ دهید