روز پنجشنبه مورخ ۲۴ مهر ماه ۱۳۹۹، ششمین جلسه عزاداری دهه سوم ماه صفر در حسینیه مهدویه مشهد مقدس با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» پیرامون موضوع «ما و استمرار فرهنگ سقیفه» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین؛ صلواتی هدیه بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
عرض تسلیت به پیشگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف تحیه و الثناء، صلواتی هدیه بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
ان شاء الله خداوند این نشست و برخاستِ ناقابل و عرض ارادت ناچیز ما را به کَرمِ خودش از همه ما قبول کند و اجرِ ما را تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، توفیقِ دیدار روی مبارکِ، خدمت نوکری آستانِ و شهادت در راه آن بزرگوار را روزی همه ما، خانواده، نسل، ذرّیه، دوستانمان و شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه تا روز قیامت مقدر بفرماید؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
خیلی از افراد برای برپایی یک مجلس زحمت میکشند. دیروز یکی از برادرها به بنده گفت: من هنوز حرم نرفتم، مشغول آشپزی و خدمت هستم. [جلسات در مشهد مقدس در جوار حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء برگزار میشود.] یا امام رضا! از همه نوکرانِ خود به اندازه کرمِ خودتان بپذیرید. هر حسرتی که هر محب شما برای زیارت نرفتن خورده است، این حسرتها را برای آنها زیارتِ مقبول ثبت و ضبط بفرمائید.
ما و استمرار فرهنگ سقیفه
موضوع بحث ما؛ فرهنگ مستمر سقیفه است. «سقیفه» یک فرهنگ است نه یک رخداد و حادثه یکباره. سقیفه، حمله مغول نیست که مغولها تفوق نظامی پیدا کردند ولیکن نوادگانِ چنگیز خونریز، شیعه شدند و تقریباً در همه شهرها موقوفههای دارند. مغولها مرتکب ظلم و قتل شدند ولیکن پایدار نبودند.
ظلمِ خطرناکتر از ظلم چنگیز؛ ظلمی است که رنگ و لعاب حقیقت بدان بزنند و مار خوشخطوخال، فریبنده و فریبکار باشد. این کار را بسیار سخت میکند. غربت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و فرزندانِ ایشان نسبت به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همینجا است.
اگر دشمنان در زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کافر نبودند و منافق بودند، تظاهر به اسلام میکردند. اگر زیرِ لب یا یکگوشه بد میگفتند؛ هنگام توبیخ به غلط کردن میافتادند. غلط کردم و ببخشید میگفتند و ظاهر را حفظ میکردند. دیگر نمیگفتند: حق و حق! بلکه میگفتند: ما باطل هستیم و مرتکب اشتباه و خطا شدیم. «یحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکمْ لِیرْضُوکمْ»[۴] سوگند میخوردند که دیگر از این کارها نمیکنیم و شما را راضی میکنیم.
در برابر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه یک اسلام…کاری ندارم که این اسلام؛ اسلام بود یا نبود. ظاهر، هیکل، پرچم، شعار و… همگی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه»، اسلام، نماز و آثار اسلامی بود! کار خیلی سختتر بود. هر چه گذشت؛ اوضاع بر ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین از این جهت سختتر شد چون تزویر پررنگتر شد.
دیروز یکگوشه از فریبکاری این جریان در لباس دین نسبت به حضرت زین الساجدین صلوات الله علیه عرض کردیم. امروز هم میخواهم یکگوشه از فریبکاری این جریان نسبت به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را عرض کنم.
«اَللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکو إِلَیک فَقْدَ نَبِینَا وَ غَیبَهَ إِمَامِنَا»[۵] خدایا ما چه کار کنیم که بعضی از مسئولین ما برای توجیه خرابکاریهای خود به اهل بیت علیهم السلام دروغ میبندند؟! هر سال در مناسبتها بعضی از مسئولین ما به بعضی از ائمه ما یا دروغ میبندند یا با نابجا یا نیمه و ناجور سخن گفتن عملاً دروغ میرسانند. همین است که فرهنگ سقیفه مستمر است. این جریان یک روز حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه و یک روز هم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را تخریب کرد.
بنده برای شما عرض کنم که معاویه و بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین چگونه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را تخریب کردند، شما خود سخنانِ بعضی از مسئولین این روزها را مطالعه کنید و ببینید که عملاً امامِ این افراد، معاویه لعنه الله علیه است یا خیر. شما خود مقایسه بفرمائید. بنده امروز چیزی از معاصرین عرض نمیکنم و تاریخ خود را عرض میکنم. شما خود مقایسه بفرمائید که این افراد از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یا از معاویه لعنه الله علیه به اسم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه گفتند. بنده فقط همینقدر عرض میکنم که باید به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء شکوه کرد.
خداوند متعال هر کس که اهل بیت علیهم السلام را زیر پا میگذارد تا به مطامع خود برسد و رفتار خویش را توجیه کند؛ با دشمنان اهل بیت علیهم السلام محشور بفرماید. ان شاء الله خداوند متعال جان، دارایی، ناموس، مال، علم، اعتبار، آبرو ما را در راه اهل بیت علیهم السلام صرف و فدا کند.
خدا میداند که این بحث (جلسه ۵ و ۶) برای اهل مطالعه «کلیدِ حلالمسائل» است. شاید این بحث برای عزیزانی که حوصله مطالعه ندارند هم حاوی نکاتی بوده باشد ولیکن برای اهلِ مطالعه… اگر بنده این دو جلسه (۵ و ۶) را نمیدانستم (حالا شاید خیلی از افراد میدانستند) و فردی به بنده میفرمود؛ اگر بنده فاصله تهران ـ مشهد را پیاده میرفتم خسته نمیشدم چون ما هستیم و دریای کتب. بنده نمیدانم که آیا تابهحال در یک کتابخانه عمومی که کتب اسلامی دارد، رفتید با خیر؛ دریای کتاب وجود دارد.
آقا! کدام این کتب صحیح است؟ کدام غلط است؟ از بعضی از معاصرین، مثال روضه خواندن برای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را مثال زدم.
یکی از کارهایی که دشمنان اهل بیت علیهم السلام انجام میدهند این است که «مناقب نویسی» میکنند.
هدایت اختیاری است ولیکن باید بستر را فراهم کرد
خوب دقت کنید تا بنده موضع بحث خود را روشن کنم. در اینجا بحث بنده عمومِ اهل سنت نیست. همین انقلت و اشکالی که بنده الآن و در جلسه قبل کردم، بعضی از بزرگان اهل سنت هم کردند. آقا! اهل سنت یک طیف نیستند، همانطور که شیعیان یک طیف نیستند. قیامت بسیاری از این افراد یقه علماء خود و خیلی از ما را میگیرند و میگویند: ما از حقیقت خبر نداشتیم؛ اینها با تحریک عناد و لج ما را درآوردند لذا ما به سمت اینها نرفتیم و سخن اینها را هم نشنیدیم و آنها هم با کتمان حقیقت را پنهان کردند.
اگر الآن یک نفر به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه جسارت کند؛ ما دیگر حرف او را نمیشنویم. معلوم نیست که در پرونده اعمال ما در قیامت چند مرتبه بنویسند که «صد عن سبیل الله» کردی، فلانی میخواست هدایت شود ولیکن تو یک حرف زدی و او لج کرد و رفت. در کارنامه اعمال این فرد مینویسند: صد عن سبیل الله و معیت با معاویه لعنه الله علیه. حال اینکه او هدایت نشد، باید حساب خود را پس بدهد.
بعضی از علماء آنطرف هم کتمان کردند. گاهی ما خواستیم بگوییم ولیکن بهگونهای گفتیم که اعصاب فرد را له کردیم و لذا آن فرد لج کرد و حق را نپذیرفت. همه عامه یک شکل نیستند و همه جور در عامه وجود دارد.
بنده در این سخنان که به مکتب سقیفه اعتراض میکنم، بزرگانی از اهل سنت هم اعتراض کردند که چرا اینقدر به اهل بیت علیهم السلام ظلم میکنید؟! خلاصه بحث بنده، دعوا با سنی نیست. بنده بسیاری از اهل سنتِ عالم (بالای ۹۰ درصد) را مستضعف میدانم.
اگر کسی قدری کارِ تاریخی کرده باشد، میفهمد که چه بلایی بر سر این افراد آوردند تا دستِ این افراد به حق نرسد. این افراد چه میدانند حقیقت چیست و در قیامت یقه علماء خود را میگیرند که اینها چه بود که به ما گفتید.
یک جوانِ غیر شیعه، شیعه شده بود. یک روز در مشهد با هم صحبت میکردیم و او گریه میکرد. گفتم: چرا گریه میکنی؟! گفت: من پدری داشتم که از دنیا رفته است. او نماز شب میخواند، برای هزار تومان مالِ حلال خیلی زحمت میکشید تا حرام نخورد، فکر میکرد که دیندار است و محبت اهل بیت علیهم السلام را هم داشت. کاش الآن زنده بود و من به او میگفتم: بابا! شما که اینقدر تأکید به قرآن کریم داشتید، من حالا فهمیدم…
این را شیخ حسن شحاته رحمه الله علیه هم می گفت که کنیه من از بعضیها بیشتر است چون پدر مرا هم گمراه کردند. او نمیدانست و خیلی از وقایع را نفهمیده بود.
قیامت یقه شیعیانی که توانِ بیان درخور دارند را خواهند گرفت. خداوند متعال در موضع تبلیغ به حضرت موسی و هارون علی نبینا و آله و علیهما السلام میفرمودند: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَینًا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشَی»[۶] با نرمیِ کلام با فرعون (!) سخن بگویید. این تبلیغ به گونه ای نباشد که لج فرعون دربیاید، بالاخره فرعون سلطان است. یک جوری بگوید؛ شاید فرعون هم هدایت شد.
شما گمان نکنید که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه همینطوری یزید، شمر، عمر بن سعد لعنه الله علیهم اجمعین را در کربلا تبلیغ کردند که بیایید. امام حسین صلوات الله علیه، عبدِ محض آن الله است که برای فرعون هم سفره هدایت پهن میکند. بله! هدایت اختیاری است. کسی را به اجبار هدایت نمیکنند. جناب حر سلام الله علیه برمیگردد ولیکن فردی دیگری برنمیگردد.
هدایت اختیاری است ولیکن حضرت حق میفرماید: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَینًا». دلِ شیعه باید از بغض الو بگیرد و غلغل کند ولیکن ظاهر او خندان باشد و حق را بفهماند. ما با یقه کشی، دشنام و فریاد جز ضربه به مکتب اهل بیت علیهم السلام هیچ کاری نمیکنیم.
امام صادق صلوات الله علیه که این همه شاگرد غیر شیعه داشتند، فحش نمیدادند و همه را به اجبار هدایت نمیکردند. خیلی از هزاران غیر شیعه که به محضر امام صادق صلوات الله علیه میآمدند و میرفتند، شیعه نشدند. خب توفیق نداشتند.
هدایت قیمت دارد چون اختیاری است. اینهمه آدم در سپاه کوفه بودند. جناب حر سلام الله علیه در سپاهِ کوفه آبرو، اعتبار و غنیمت داشتند و این سمت سرشکستگی بود. سر را پایین انداختن و عذرخواهی کردن سخت است ولیکن جناب حر سلام الله علیه توبه را انتخاب کردند. این مردانگی است.
گاهی یک زن و شوهر ۲۰ سال است که با هم زندگی میکنند، فرزند هم دارند ولیکن مرد یا زن که آن خانواده که مرتکب اشتباهی شده است، مردانگی ندارد که بگوید: غلط کردم و من اشتباه کردم. زندگی از هم میپاشد. بیان عبارت «من اشتباه کردم» کار خیلی سختی است. مردانگی میخواهد.
امام صادق صلوات الله علیه به اجبار کسی را هدایت نمیکردند بلکه بستر را فراهم میکردند. بعضی از افراد برمیگشتند و میآمدند، بعضیها هم نمیآمدند. اصلاً این است که قیمت دارد.
یا امام رضا! آقاجان ما تقریباً ۶۰ روز است که برای پدر شما گریه کردیم، وای به حال ما اگر از این مشهد مقدس سفر کنیم و در کارنامه عمل ما توبه مقبول نباشد. «یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاک اَلْمُسِیءُ»[۷] گنهکار با امید آمده است. «مَلْجَأَ اَللاَّجِینَ»[۸] ای پناهگاه پناهندگان! ما با امید آمدیم.
سلطان تائبان عالم وجود
آن چیزی که جناب حر سلام الله علیه را «حر» کرد این بود که جلوی ۳۰ هزار نفر عرض کند: غلط کردم. در مقابل دیدگانِ کودکانی که صدای «العطش» آنها بلند است. درست است که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه او را معطل نکردند، درست که «رشد» در مکتب خدا و اهل بیت علیهم السلام زمان لازم ندارد…
فدای حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه بشوم که در مناجات ابوحمزه فرمودند: «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَه»[۹] هر چه هم بیچاره باشم، وقتی قدم به سمت تو بردارم؛ راه بسیار نزدیک است.
حر بود با آنهمه جنایت، وقتی قصد کرد که برگردد؛ تنها کسی است که ارباب ما بالا سر او روضه خواندند.
وقتی آن کار را با پسر ایشان حضرت علیاکبر علیه آلاف تحیه و الثناء کردند، حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه راجع به زخمهای پسر خود حرفی نزدند و فرمودند: «ما أجرَأَهُم عَلَی الرَّحمنِ، وعَلَی انتِهاک حُرمَهِ الرَّسولِ! عَلَی الدُّنیا بَعدَک العَفاءُ.»[۱۰] به خدا جسارت کردند و حرمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را شکستند، وقتی که به این بدنِ نازنین ضربه زدند.
بهبه! بنده مستِ این جمله حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه هستم. مقرم نوشته است که وقتی حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بر بالین جناب حر سلام الله علیه تشریف آوردند، فرمودند:
لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرُّ بَنی رِیاحِ وَحُرٌّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّماحِ[۱۱]
بهترین آزادمرد؛ آزادمرد قبیله بنی ریاح است. (حر بن یزید ریاحی سلام الله علیه.)
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به بدنِ جناب حر سلام الله علیه نگاهی کردند و مشاهده فرمودند که غرقِ تیر و نیزه است. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نتوانستند تحمل کنند و فرمودند: «وَ حُرٌّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّماحِ» حرِ
مرا ببین که اینطور غرقِ نیزه شده است. امام اینقدر مهربان است.
آقا! شما نتوانستید نیزه های بدنِ مبارک حر سلام الله علیه را ببینید. پسر خودشان «إرباً إرباً»[۱۲] بود ولی نتوانستند نیزه های بدن جناب حر سلام الله علیه را ببینند. او از ما خجالت کشید و توبه کرد.
وقتی پیکر مطهر جناب حر سلام الله علیه را در خیمه دار الحَرب نهادند، حضرت یک نگاه به بدن جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه کردند و فرمودند: «قَتْلاَنَا قَتْلَی اَلنَّبِیینَ وَ آلِ اَلنَّبِیینَ»[۱۳] گناهکار آمدی لیکن بسان انبیاء از دنیا رفتی.
اگر در عالم افسانه بسان این سراغ دارید، بیاورید تا روبهرو کنیم؛ «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَه» اگر کسی به سمت تو بیاید، راه نزدیک است. «یا سَرِیعَ اَلرِّضَا»[۱۴]
پناهگاهِ عالمیان
یا امام رضا! ما با امید به درِ خانه شما آمدیم.
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز[۱۵]
سعدی اینطور میسراید:
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت[۱۶]
آقا! به مجلس ما هم یک سر بزنید…
اگر توبه کند، اینطور میشود. ما نسبت به مسلمین وظیفه داریم. به خدا سوگند! اگر این زیبایی های حیرتانگیز را به غیرمسلمانان، اسکیموها حتی به نفهمها عرضه میکردیم؛ باید در عالم پرچم «عَلی وَلیُ الله» به اهتزاز درمیآمد.
ما کمکاری کردیم. ما عرضه نداشتیم که شما را به اندازه فهمِ خود بشناسیم و معرفی کنیم.
وقتی مأمون لعنه الله علیه وزیر ایرانی (فضل بن سهل) خود را به قتل رساند، طرفدارانِ ایرانی فضل میخواستند مأمون را تکهتکه کنند و در دارالحکومه جمع شده بودند؛ مأمون لعنه الله علیه به امام رضا علیه آلاف تحیه و القناء پناهنده شد. «یا کهْفَ اَلْفُقَرَاء» ای پناهگاه بیچارگان! امام رضا علیه آلاف تحیه و الثناء هم به او پناه داد، با طرفداران ِفضل صحبت فرمودند و آنها را آرام کردند.
متوکلِ ناصبی لعنه الله علیه بیمار شد. هر پزشکی که آورند، خوب نشد. مادرِ متوکل لعنه الله علیه به امام هادی صلوات الله علیه پناهنده شد و گفت: برای پسر من دعا کنید. امام هادی صلوات الله علیه دعا کردند و متوکل لعنه الله علیه خوب شد. ما نمیفهمیم.
وقتی در واقعه حره حمله کردند و ناموس بنیامیه لعنه الله علیهم اجمعین به خطر افتاد؛ مروان لعنه الله علیه همسر خود را به امام سجاد صلوات الله علیه پناهنده کردند و امام سجاد صلوات الله علیه هم پذیرفتند.
ما به خودمان رحم نمیکنیم، وای به حال دشمنانِ شما! ما، شیعیان خوبی برای شما نبودیم. یک عمر خود را به شما بستیم.
حالِ بنده خراب است. روزهای سفر ما رو به اتمام است و نمیدانیم امام رضا علیه آلاف تحیه و الثناء میخواهند امسال با ما چه کار کنند.
انبیاء گدای کوی شما هستند
برای اینکه شما قدرِ بدانید که به کجا مشرف شدید و فضلت حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیهما را عرض کنم تا حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف تحیه و الثناء به ما نظر کنند، این را عرض میکنم.
عبدالباقی افندی از نوادگانِ خلیفه دومِ قرن ۱۳ است ولیکن شعر برای جد خود نسروده است و فقط برای اهل بیت علیهم السلام شعر سروده است. او بغدادی است و خیلی به زیارت حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیهما مشرف میشد. او میگوید:
و أتو لبابک یحملون وسیله المرسلون غدا بها تتوسل[۱۷]
یا موسی بن جعفر! گداها درِ کوی شما زیاد هستند. انبیاء برای توشهگیری قیامت به محضر شما میآیند.
ما بیاییم یا نیاییم، حرم شما که غریب و خلوت نمیشود. چشمِ دنیای ما، چهار آدم بسان خودمان را میبیند.
شفاعت که فقط برای از بین رفتن گناهان نیست. انبیاء صلوات الله علیهم اجمعین برای ارتقاء درجه به شما متوسل هستند.
خدا میداند، به خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سوگند! اگر ما میدانستیم که کجا هستیم، جلوی حرم نمیتوانستیم قدم از قدم برداریم. یقین میکردم که ما لایق نیستیم که وارد شویم و از شوق جان میدادیم.
یا امام رضا! ما کتمان نمیکنیم که گنهکار هستیم ولی شما هم کتمان نکنید که شما را دوست داریم. این شوق درونی ما که دیگر خلاف نیست.
خلاصه گمان نکنید که بحث این روزهای ما «سقیفه» است و شما هم باید یقه اهل سنت را پاره کنید، ابداً. جمعیت زیادی (۹۰ درصد) مستضعف هستند، حق به آنها نرسیده است و حقیقت را نمیدانند.
اگر کسی علم حق بلند کند و اینها بفهمند؛ بسیاری از اینها برمیگردند. همانطور که دیروز فرمودند: در بین آنها مدافع حرم، روضهخوان، گریه کن و حتی قمهزن داریم! حال بین خود شیعیان محل بحث است که «قمهزنی» حلال یا حرام است. دعوایی بین فقها است، این اختلاف برای بزرگترها است و به درد بچهها نمیخورد. همهجا همه جور وجود دارد. ما نسبت به آنها هم وظیفه داریم.
وقتی لطف و کرم امام رضا علیه آلاف تحیه و الثناء شامل «ابن حبان» می شود!
ابن حبان در کتاب «المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین» خود عبارتی آورده است که مفهوم آن این است: حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف تحیه و الثناء، نستجیر بالله کذاب است! اصلاً اسم امام را جزو راویانِ ضعیف و غیرقابلاعتماد آورد! بیادب!
گمان نکنید که فقط حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بودند که شمر و عمر بن سعد لعنه الله علیهم را هم دعوت کردند. این سیره اهل بیت علیهم السلام است. «عَادَتُکمُ اَلْإِحْسَانُ وَ سَجِیتُکمُ اَلْکرَمُ»[۱۸] تا بتوانند به رو نمی زنند.
این «ابن حبان» تقریباً متعلق به هزار و نود پیش است. کتاب «المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین» و «الثقات» او هم موجود است.
یک کتاب دارد که در آن روایانِ ضعیف و دروغگو را جمع کرده است، نستجیر بالله اسم حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف تحیه و الثناء را جزو آن اسامی ذکر کرده است. همین فرد (ابن حبان) یک کتاب «الثقات» دارد و باز هم اسمِ حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف تحیه و الثناء را ذکر کرده است. عجب!
بعضی از افراد حدس زدند: ابن حبان کتاب «المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین» نوشته و بعد از سفر به طوس به زیارت رفته است.
آقا! بعضی از افراد اهلِ زیارت نیستند ولیکن اگر بیمار بشوند و به پزشکهای مختلفی برای درمان مراجعه کنند ولیکن درمان نشوند و ناامید شوند… اگر خود فرد یا فرزند او بیمار شود، به هرکسی رو میزند. گفتند: آقا! همهجا که رفتی، یکبار هم اینجا برو.
ابن حبان در کتاب «الثقات» خود مینویسد: «عَلی بن مُوسَی الرِّضَا وَهُوَ عَلی بن مُوسَی بن جَعْفَر بن مُحَمَّد بن عَلی بن الْحُسَین بن عَلی بن أبی طَالب أَبُو الْحسن من سَادَات أهل الْبَیت وعقلائهم وَجله الهاشمیین ونبلائهم»[۱۹] علی بن موسی الرضا [علیه آلاف تحیه و الثناء] از بزرگانِ اهل بیت [علیهم السلام] است. «قد زرته مرَارًا کثِیرَه وَمَا حلت بِی شدَّه فِی وَقت مقَامی بطوس فزرت قبر عَلی بن مُوسَی الرِّضَا» بارها به زیارت ایشان رفتم «وَ هَذَا شَیء جربته مرَارًا» و بارها تجربه کردم. هیچ وقت نشد که وارد حرمِ علی بن موسی الرضا صلوات الله علیهما بشوم و در آنجا دعا کنم الا اینکه خداوند دلِ ما را روشن کرد.
«رافت» در آستان تو تفسیر میشود دل با خیال حسن تو تسخیر میشود
صدها هزار نامه آلوده از گناه با یک نگاه عفو تو تطهیر میشود[۲۰]
حالا ممکن است بفرماید: آیا ابن حبان شیعه شد؟! خیر آقا!
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با آن همه زحمت، با همه جسارت به محضر شریف ایشان و با آن همه شکمبه گوسفند که به فرق ایشان ریختند؛ باز هم تا لحظه آخر نگرانِ هدایت امت بودند.
گمان نکنید که ابن حبان شیعه شد. شیعه نشد. از این یک قدم عقب آمد و نوشت: من بارها به زیارت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیهما رفتم و بارها تجربه کردم. نشد که در کنارِ قبر مبارک ایشان دعا کنم و احساس نکنم که خداوند متعال دعای مرا مستجاب کرده است. نشد.
ابن حبان در ادامه مینویسد: «أماتنا الله علی محبَّه المصطفی وَأهل بَیته صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ الله عَلَیهِ وَعَلَیهِم أَجْمَعِینَ» خدا ما را با محبتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت ایشان (صلوات الله علیهم اجمعین) بمیراند.
او شیعه نشد. این نشان میدهد که این خانواده [اهل بیت علیهم السلام] عجب خانوادهای هستند.
ابن حبان مینویسد: «یجب أَن یعْتَبر حَدِیثه إِذا روی عَنهُ غیر أَوْلَاده وشیعته وأبی الصَّلْت خَاصَّه فَإِن الْأَخْبَار الَّتِی رویت عَنهُ وَتبین بَوَاطِیلُ إِنَّمَا الذَّنب فِیهَا لأبی الصَّلْت ولأولاده وشیعته لِأَنَّهُ فِی نَفسه کانَ أجل من أَن یکذب» من فکر می کردم که امام رضا صلوات الله علیه، راستگو نیست! (نستجیر بالله) حالا فهمیدم که ایشان راستگو هستند ولیکن اباصلت، فرزندان و شیعیان او [سلام الله علیهم اجمعین] راستگو نیستند! (او هنوز هم بیادب است.)
عجب کرمی حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء دارد. امام؛ اوصاف خداوند متعال را روی زمین متبلور میکند. یکی از اوصاف خداوند متعال «طول انات» است. خداوند متعال با گناهکاران خیلی صبور و شکیبا است. چقدر من کثافتکاری کردم لیکن او پرده از روی من برنداشته است؛ طول انات دارد.
حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه عرض میکنند که من مخلوق هستم و همه وجودم را تو دادی، با اولین نافرمانی و گناه من، حق و عدالت این بود که مرا وسط جهنم ساقط کنی ولیکن طول انات داری و تحمل میکنی.
بنده نمیتوانم عین عبارت ابن حبان را عرض کنم و میدانم که شما اذیت میشوید ولیکن اگر او هم بیاید…
آقا! کرمِ اهل بیت علیهم السلام یک طرفه است. کرمشان جاده یک طرفه است. اینطور نیست که من کرم میکنم، تو هم برگرد. اگر قصد برگشت داری، خوشحال میشویم ولیکن «قُلْ لَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا»[۲۱] از شما اجر نمیخواهم.
اگر این یک اجر «قُلْ لَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی» را هم بیان کردم چون دلم میسوخت برای این که مسیر خود را گم نکنید وگرنه هر کاری که میخواهید انجام دهید. مجبور نیستید؛ «إِنْ أَجْرِی إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ»[۲۲]. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که دنبال اجر نبودند.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: هر جا که کار سخت میشد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که شما را فدایی خود نمیکردند بلکه اگر امنیت شما به خطر میافتاد؛ «قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا»[۲۳] برادر خود حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را جلو میانداخت تا شما را حفظ کند. در هر جنگی که خطری وجود داشت، علی علیه السلام شما را حفظ کرد. کی شما حافظ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شدید؟! ما مدینه نیامدیم که باعث زحمت شما بشوم بلکه آمدیم که برای شما رحمت بیاوریم.
اصلاً توقعی ندارد که آقا ابن حبان! آمدی و دعا کردی، خداوند متعال هم به برکت من دعا را مستجاب کرد… هیچ شرطی هم ندارد. باز هم جسارت کن! هنوز تا زمانی که زنده هستی، فرصت داری بلکه برگشتی.
مکتب سقیفه و لاپوشانی اعمال خود
جناب حر سلام الله علیه این طور شد یعنی بین ادب و بیادبی دستوپا میزد تا انتخاب کرد؛ این ارزش دارد. گفتند: آقا! وقت نماز است. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: ما نماز میخوانیم، شما هم نماز بخوانید. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه که نمیتوانند پشت سر آنها نماز بخوانند. جناب حر ریاحی سلام الله علیه عرض کرد: نه. شما نماز بخوانید، ما به شما اقتدا میکنیم. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: حالا که نماز را با ما خواندید، با ما هستید یا علیه ما؟
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه خواستند قبل از خواندنِ نماز، سخنرانی کنند. مؤذن اذان را که گفت؛ قبل از اقامه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به مؤذن فرمودند: صبر کن. ارباب خواستند که صبحت بفرمایند، یارانِ حر گفتند: آقا! نماز رفت! مقدستر از ارباب شدند! هدایت تو مقدم بر نماز است. «إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»[۲۴] نماز بیدین که نماز نیست. چرا عجله دارید؟! این نماز نیست.
ممکن است که فردی گمان که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نماز را به سخنرانی ترجیح دادند! بابا! اینها گمراه هستند و حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه تمایل دارند که از این اقتدا به نماز ایشان، چیزی برای آنها باقی بماند.
ما اینطور هستیم که گمان میکنیم که اگر کسی برای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه روضه خواند؛ فلان… «إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» معلوم نیست که روضهخوانی شاه قاجار برای امام حسین صلوات الله علیه، قبول باشد. مردم کوفه برای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه گریه میکردند، امام سجاد صلوات الله علیه فرمودند: چرا گریه میکنید؟! گریه شما که دیگر «تقبل الله» ندارد. شما صدای استغاثه او را نشنیدید، حالا گریه میکنید؟!
حضرت امالبنین سلام الله علیها روضهخوانی میکردند. ابن اثیر در کتاب «الکامل فی التاریخ» نوشته است، ایشان ۶ ـ ۷ سال روضه میخواند و اینقدر گریه میکرد…
خیلی عجیب است. ابن اثیر که شیعه نیست تا مجلس دار و روضهخوان باشد تا مجلس گرم کند. او ننوشته است که حضرت امالبنین سلام الله علیها برای حضرت قمر منیر بنیهاشم صلوات الله علیه گریه کرد. او مینویسد: آنقدری حضرت امالبنین سلام الله علیها برای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه گریه کرد که نابینا شد. یکی از افرادی که با ایشان گریه میکرد؛ مروان [لعنه الله علیه] بود!
حالا آیا شما به مروان لعنه الله علیه «تقبل الله» می گوید؟! خیر. «إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» این فرهنگ سقیفه که یزید لعنه الله علیه هم در مجلس خود…
بنده نمیدانم که این را عرض کنم یا خیر. اگر توانستم تحمل کنم، عرض کنم. در دربار یزید لعنه الله علیه برای اهل بیت علیهم السلام دو جور گریه کردند.
اگر فردی تازه گذشته داشته باشد، چند نفر دور او مینشینند و با او گریه میکنند تا او را آرام کنند.
نمیدانم تا حالا برای شما پیشآمده است یا خیر، خدا نکند که پیش بیاید که عزیز شما از دنیا رفته باشد، دو نفر جوان با هم بنشینند و بیاعتنا به روضه با هم لبخند بزنند. از این کار خود هم هیچ منظور جسارت به صاحبعزا ندارند، بیتوجه و غافل هستند. خیلی اذیت کننده است.
بنده این روضه را تابهحال جایی نخواندم. الآن هم مبهم عرض میکنم. آدم باید بعضی از حرفها را خصوصی بخواند و بمیرد.
یک: آن ملعون به کنیزهای دستور داده بود که بین نوامیس آل الله بنشینید، باحالت گریه شروع کنید ولیکن وسط گریه، قهقهه بخندید!
دو: حضرت سید الساجدین صلوات الله علیه کاری کردند که همین رذلها هم بعد از خطبه ایشان گریه میکردند. واقعاً گریه میکردند ولیکن دیگر «تقبل الله» ندارد. «تقبل الله» یعنی اول جلوی ظلم را بگیر.
شاه قاجار برای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه شعر سروده است. غلط کرده است. او اول باید جلوی ظلم را بگیرد چون به واسطه او ظلم رخ میدهد. این مکتب سقیفه است که یک سری از موارد را اصل قرار بدهد که هر کاری میخواهد انجام بدهد.
گریه مروان، عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد لعنه الله علیهم اجمعین که بدرد نمیخورد. اگر بازیگری هم نباشد، باز هم این گریه بدرد نمیخورد. تو الآن قدرت به دست داری؛ اگر واقعاً گریه میکنی، دستور حمله به خیام را نده.
ببخشید امروز بحث خیلی پریشان شد. با وجود اینکه بحث بنده مشخص است و نوشتم؛ هر کاری میکنم دلم نمیاد که بحث را پیش ببرم.
شیخ صدوق نوشته است: به خیمهها ریختند، حرامزادهای دست به سمتِ دختر حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه برد و گریه میکرد! فرمود: دیگر چرا گریه میکنی؟! آن حرامزاده پاسخ داد: آخر شما دختران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستید. فرمود: خب ملعون! غارت نکن. پاسخ داد: بالاخره من نبرم، فرد دیگری میبرد.[۲۵]
فرهنگ سقیفه بین ما زنده است. میپرسند: تو چرا رشوه میگیری؟! پاسخ میدهد: همه میگیرند! میپرسند: تو چرا دروغ میگویی؟! پاسخ میدهد: همه میگویند! چرا تو حرام میخوری؟! چرا تو به ناموس مردم نگاه میکنی؟! همه این کار را میکنند!!! این فرهنگ سقیفه است.
شهادت غریبانه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
دلِ بنده برای این حالت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، الو میگیرد.
گاهی شهید جان میدهد، دستوپا میدهد و تکهتکه میشود ولیکن لحظه شهادت با دلِ خوش و لبخند به لب در آغوش خداوند متعال میرود. وقتی نماز حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به پا شد، غرق تیرباران شد ولیکن زمانی که زمین افتاد، عرض کرد: آقا! از من راضی شدید؟!
اسم غلام سیاه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه؛ واضح سلام الله علیه بود. وسط میدان رفت. اصلاً فکر نمیکرد که اگر من زمین بیافتم، ارباب دوعالم خویش را به خطر میاندازد، وسط میدان میآید و زیر تیرباران دشمن سر مرا به دامن میگیرد. اصلاً خود را در این اندازه این حساب نمیکرد که وقتی زمین افتاد، سلام عرض کند و حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را به خطر بیندازد.
ـ من که حضرت علیاکبر علیه آلاف تحیه و الثناء نیستم.
وقتی زمین افتاد و سر او روی خاک بود، دید که زیر سر او نرم شد. چشم خود را که باز کرد، دید که ارباب ما سر او را به دامن گرفته است. خواست که سر خود را زمین بگذارد، حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نگه داشتند.
«فتبسم»[۲۶] یک لبخندی زد و عرض کرد: «من مثلی و ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم واضع خدّه علی خدّی» بسان من کیست که فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صورت مبارک خود را بر صورت من نهاده است! چی از این بهتر؟!
بعضی از شهداء با دل خوش از این دنیا رفتند ولیکن بعضی از شهداء نه کنارِ علقمه با افسوس پر کشیدند. شهادتِ مولای عالم حضرت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم هم همینطور است.
چند بار پنجتن دورهم جمع شدند. یکبار حدیث کساء نازل شد تا عالم بفهمد برای هدایت باید به کجا متوسل شود.
بار دیگر وقتی آیه مباهله نازل شد، این ۵ تن دور هم جمع شدند. آن مکابر های معاند نامسلمان که قرار بود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنها را لعن کند، وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در چادر دیدند، جرئت ادامه مباهله را پیدا نکردند. این افراد مسیحی عادی نبودند، آنها حق را فهمیده بودند ولیکن مکابره کرده بودند.
چند مرتبه این اتفاق (دور هم جمع شدن) رخ داد، بنده بار آخر را عرض میکنم. بار آخر دورِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جمع شدند. بعد از ۲۳ سال خوندل خوردن، جگر سوختن، تلاش کردن، دشنام شنیدن، فحش خوردن، سنگ به پیشانی خوردن، جسارت دیدن و… باز هم لحظه آخر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گریه میکردند.
فرمودند: علی جان! دستت را بده. دست مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در دستِ مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار دادند و فرمودند: «یا أَبَا اَلْحَسَنِ هَذِهِ وَدِیعَهُ اَللَّهِ وَ وَدِیعَهُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَک فَاحْفَظِ اَللَّهَ وَ اِحْفَظْنِی فِیهَا وَ إِنَّک لِفَاعِلُهُ یا عَلِی هَذِهِ وَ اَللَّهِ سَیدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ»[۲۷] فاطمه امانت خدا است، من یک عمر با دقت از او محافظت کردم. علی جان! حواس خود را جمع کن. وای به حال فردی که فاطمه من از او خشمگین شود.
آقا! یکی بسان ما است که لحظه مرگ همپشت پرده را نمیبیند ولیکن حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اینطور نبودند.
اشک ایشان جاری بود، یک نگاهی کردند و فرمودند: «کأَنِّی بِک وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّک وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَهِ ثَمُودَ فَیضْرِبُک ضَرْبَهً عَلَی قَرْنِک تَخْضِبُ مِنْهَا [بِهَا] لِحْیتُک»[۲۸] علی جان! دارم آن لحظه ای که محاسنت از خون شریفت خضاب می شود را میبینم.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه زهرا صلوات الله علیها فرمودند که دارم آن لحظه ای بین نامردها گیر افتادی و استغاثه میکنی درحالی که به تو رحم نمیکنند را میبینم.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشاره به لحظه شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و اشاره به ضربی که منجر به شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شد، کردند ولی به امام حسن مجتبی نفرمودند که به تو سم میدهند.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در حال خواندن نماز بودند، یاران ایشان آمدند و گفتند: تو مسلمان نیستی!! سجاده را از زیر پای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کشیدند!!! ایشان غریب شدند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: حسن جان! برای آن خنجری که به رانِ مبارک تو از غربت زدند، بمیرم. غریب مادر…
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «حَبیبی یا حسینُ کأنِّی أَراک عَن قَریبٍ…»[۲۹]
وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها وارد قتلگاه شدند، هر چه نگاه کردند؛ هیچ اثر شناسایی از برادر خود نیافتند. حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نه بدنی، نه سری، نه انگشتری، نه لباسی و نه آثار شناسایی داشتند.
بالاخره رایحه بهشتی حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را استشمام کردند.
ظاهراً چشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها باز بود. یک نگاهی کردند (این تحلیل از روایات مختلف است) دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمدند چون در روایت آمده است که دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خاک بر سرِ مبارک خود میریختند و به سر مبارک خود میکوبیدند.[۳۰]
سکینه خاتون سلام الله علیها فرمودند: مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند که من هم آنجا بودم.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها مشاهده فرمودند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن صلوات الله علیه حضور دارند. پنجتن یکبار هم در قتلگاه حاضر شدند.
حضرت زینب کبری سلام الله علیها دست بر روی سر گذاشتند و عرض کردند: «وَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّی عَلَیک مَلِیک اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ»[۳۱]…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] – سوره توبه، آیه ۶۲٫ (یحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکمْ لِیرْضُوکمْ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنِینَ)
[۵] – تهذیب الأحکام، جلد ۳، صفحه ۱۰۶.
[۶] – سوره مبارکه طه، آیه ۴۴٫
[۷] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۸۱، صفحه ۳۷۵. (وَ یقُولُ أَیضاً مَا رَوَاهُ اِبْنُ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ بَکرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْأَزْدِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ السَّلاَمُ فِی حَدِیثٍ هَذَا اَلْمُرَادُ مِنْهُ قَالَ: کانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلاَمُ یقُولُ لِأَصْحَابِهِ مَنْ أَقَامَ اَلصَّلاَهَ وَ قَالَ قَبْلَ أَنْ یحْرِمَ وَ یکبِّرَ یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاک اَلْمُسِیءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ اَلْمُحْسِنَ أَنْ یتَجَاوَزَ عَنِ اَلْمُسِیءِ وَ أَنْتَ اَلْمُحْسِنُ وَ أَنَا اَلْمُسِیءُ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّی فَیقُولُ اَللَّهُ مَلاَئِکتِی اِشْهَدُوا أَنِّی قَدْ عَفَوْتُ عَنْهُ وَ أَرْضَیتُ عَنْهُ أَهْلَ تَبِعَاتِهِ.)
[۸] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۴، صفحه ۱۴۵.
[۹] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۵، صفحه ۸۲.
[۱۰] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۵، صفحه ۶۵٫
[۱۱] – المقرّم، السید عبد الرزاق، مقتل الحسین علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۲۴۵٫
(لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرُّ بَنی رِیاحِ *** وَحُرٌّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّماحِ
وَنِعْمَ الْحُرُّ إِذْ نادی حُسَیناً *** فَجادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَ الصِّباحِ)
[۱۲] – خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۳۶٫
[۱۳] – المقرّم، السید عبد الرزاق، مقتل الحسین علیه السلام، جلد ۱، صفحه ۲۴۵٫
[۱۴] – مصباح المتهجد، جلد ۲، صفحه ۸۴۴.
[۱۵] – حافظ.
[۱۶] – سعدی.
[۱۷] – عبد الباقی افندی.
[۱۸] – من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۶۰۹.
[۱۹] – الثقات، جلد ۸، صفحه ۴۵۶ و ۴۵۷٫ (عَلی بن مُوسَی الرِّضَا وَهُوَ عَلی بن مُوسَی بن جَعْفَر بن مُحَمَّد بن عَلی بن الْحُسَین بن عَلی بن أبی طَالب أَبُو الْحسن من سَادَات أهل الْبَیت وعقلائهم وَجله الهاشمیین ونبلائهم یجب أَن یعْتَبر حَدِیثه إِذا روی عَنهُ غیر أَوْلَاده وشیعته وأبی الصَّلْت خَاصَّه فَإِن الْأَخْبَار الَّتِی رویت عَنهُ وَتبین بَوَاطِیلُ إِنَّمَا الذَّنب فِیهَا لأبی الصَّلْت ولأولاده وشیعته لِأَنَّهُ فِی نَفسه کانَ أجل من أَن یکذب وَمَات عَلی بن مُوسَی الرِّضَا بطوس من شربه سقَاهُ إِیاهَا الْمَأْمُون فَمَاتَ من سَاعَته وَذَلِک فِی یوْم السبت آخر یوْم سنه ثَلَاث وَمِائَتَینِ وقبره بسنا باذ خَارج النوقان مَشْهُور یزار بِجنب قبر الرشید قد زرته مرَارًا کثِیرَه وَمَا حلت بِی شدَّه فِی وَقت مقَامی بطوس فزرت قبر عَلی بن مُوسَی الرِّضَا صلوَات الله علی جده وَعَلِیهِ ودعوت الله إِزَالَتهَا عَنی إِلَّا أستجیب لی وزالت عَنی تِلْک الشدَّه وَهَذَا شَیء جربته مرَارًا فَوَجَدته کذَلِک أماتنا الله علی محبَّه المصطفی وَأهل بَیته صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ الله عَلَیهِ وَعَلَیهِم أَجْمَعِینَ)
[۲۰] – غلامرضا سازگار.
(رافت در آستان تو تفسیر می شود *** دل با خیال حسن تو تسخیر می شود
صدها هزار نامه آلوده از گناه *** با یک نگاه عفو تو تطهیر می شود
پیش از اجل به خانه چشمم قدم گذار *** تعجیل کن! فدات شوم! دیر می شود
حتی سکوت در حرم تو عبادت است *** اینجا نفس به یاد تو تکبیر می شود
اینجا اگر کبوتر دل آید از بهشت *** اطراف گندم تو زمین گیر می شود
دیوانه می شود دل عاقل در این حرم *** دیوانه ای که عاشق زنجیر می شود
صیاد را به نیم نگهت صید می کنی *** آهو به یک ضمانت تو شیر می شود)
[۲۱] – سوره مبارکه شوری، آیه ۲۳٫ (ذَٰلِک الَّذِی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَیۗ وَمَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکورٌ)
[۲۲] – سوره مبارکه شعراء، آیه ۱۰۹٫ (وَمَا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِی إِلَّا عَلَیٰ رَبِّ الْعَالَمِینَ)
[۲۳] – الاحتجاج، جلد ۱، صفحه ۹۷. (أَیهَا اَلنَّاسُ اِعْلَمُوا أَنِّی فَاطِمَهُ وَ أَبِی مُحَمَّدٌ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً وَ لاَ أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لاَ أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً – لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَائِکمْ- وَ أَخَا اِبْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکمْ وَ لَنِعْمَ اَلْمَعْزِی إِلَیهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَبَلَّغَ اَلرِّسَالَهَ صَادِعاً بِالنِّذَارَهِ مَائِلاً عَنْ مَدْرَجَهِ اَلْمُشْرِکینَ ضَارِباً ثَبَجَهُمْ آخِذاً بِأَکظَامِهِمْ دَاعِیاً إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکمَهِ وَ اَلْمَوْعِظَهِ اَلْحَسَنَهِ یجف [یجُذُّ] اَلْأَصْنَامَ وَ ینْکثُ اَلْهَامَ حَتَّی اِنْهَزَمَ اَلْجَمْعُ وَ وَلَّوُا اَلدُّبُرَ حَتَّی تَفَرَّی اَللَّیلُ عَنْ صُبْحِهِ وَ أَسْفَرَ اَلْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ نَطَقَ زَعِیمُ اَلدِّینِ وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ اَلشَّیاطِینِ وَ طَاحَ وَشِیظُ اَلنِّفَاقِ وَ اِنْحَلَّتْ عُقَدُ اَلْکفْرِ وَ اَلشِّقَاقِ وَ فُهْتُمْ بِکلِمَهِ اَلْإِخْلاَصِ فِی نَفَرٍ مِنَ اَلْبِیضِ اَلْخِمَاصِ وَ کنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ اَلنّارِ مَذْقَهَ اَلشَّارِبِ وَ نَهْزَهَ اَلطَّامِعِ وَ قَبْسَهَ اَلْعَجْلاَنِ وَ مَوْطِئَ اَلْأَقْدَامِ تَشْرَبُونَ اَلطَّرْقَ وَ تَقْتَاتُونَ اَلْقِدَّ أَذِلَّهً خَاسِئِینَ تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ اَلنّاسُ مِنْ حَوْلِکمْ فَأَنْقَذَکمُ اَللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بَعْدَ اَللَّتَیا وَ اَلَّتِی وَ بَعْدَ أَنْ مُنِی بِبُهَمِ اَلرِّجَالِ وَ ذُؤْبَانِ اَلْعَرَبِ وَ مَرَدَهِ أَهْلِ اَلْکتَابِ کلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اَللّهُ أَوْ نَجَمَ قَرْنُ اَلشَّیطَانِ أَوْ فَغَرَتْ فَاغِرَهٌ مِنَ اَلْمُشْرِکینَ قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا فَلاَ ینْکفِئُ حَتَّی یطَأَ جناحها بِأَخْمَصِهِ وَ یخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیفِهِ مَکدُوداً فِی ذَاتِ اَللَّهِ مُجْتَهِداً فِی أَمْرِ اَللَّهِ قَرِیباً مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ سَیداً فِی أَوْلِیاءِ اَللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً کادِحاً لاَ تَأْخُذُهُ فِی اَللَّهِ لَوْمَهُ لاَئِمٍ وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیهٍ مِنَ اَلْعَیشِ وَادِعُونَ فَاکهُونَ آمِنُونَ تَتَرَبَّصُونَ بِنَا اَلدَّوَائِرَ وَ تَتَوَکفُونَ اَلْأَخْبَارَ وَ تَنْکصُونَ عِنْدَ اَلنِّزَالِ وَ تَفِرُّونَ مِنَ اَلْقِتَالِ فَلَمَّا اِخْتَارَ اَللَّهُ لِنَبِیهِ دَارَ أَنْبِیائِهِ وَ مَأْوَی أَصْفِیائِهِ ظَهَرَ فِیکمْ حَسَکهُ اَلنِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ اَلدِّینِ وَ نَطَقَ کاظِمُ اَلْغَاوِینَ وَ نَبَغَ خَامِلُ اَلْأَقَلِّینَ وَ هَدَرَ فَنِیقُ اَلْمُبْطِلِینَ – فَخَطَر فِی عَرَصَاتِکمْ وَ أَطْلَعَ اَلشَّیطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِکمْ فَأَلْفَاکمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِیبِینَ وَ لِلْعِزَّهِ فِیهِ مُلاَحِظِینَ ثُمَّ اِسْتَنْهَضَکمْ فَوَجَدَکمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَکمْ فَأَلْفَاکمْ غِضَاباً فَوَسَمْتُمْ غَیرَ إِبِلِکمْ وَ وَرَدْتُمْ غَیرَ مَشْرَبِکمْ هَذَا وَ اَلْعَهْدُ قَرِیبٌ وَ اَلْکلْمُ رَحِیبٌ وَ اَلْجُرْحُ لَمَّا ینْدَمِلْ وَ اَلرَّسُولُ لَمَّا یقْبَرْ اِبْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ اَلْفِتْنَهِ أَلا فِی اَلْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ فَهَیهَاتَ مِنْکمْ وَ کیفَ بِکمْ وَ أَنَّی تُؤْفَکونَ وَ کتَابُ اَللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکمْ؟)
[۲۴] – سوره مبارکه مائده، آیه ۲۷٫ (وَاتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ ابْنَی آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّک ۖ قَالَ إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ)
[۲۵] – الأمالی الشیخ الصدوق، جلد ۱، صفحه ۲۲۸ و ۲۲۹٫ (عن أمه فاطمه بنت الحسین (علیه السلام)، قالت: دخلت الغاغه [الکثیر المختلط من الناس] علینا الفسطاط، وأنا جاریه صغیره، وفی رجلی خلخالان من ذهب، فجعل رجلا یفض الخلخالین من رجلی وهو یبکی، فقلت: ما یبکیک، یا عدو الله؟! فقال: کیف لا أبکی وأنا أسلب ابنه رسول الله! فقلت: لا تسلبنی. قال: أخاف أن یجئ غیری فیأخذه. قالت: وانتهبوا ما فی الابنیه حتی کانوا ینزعون الملاحف عن ظهورنا)
[۲۶] – تنقیح المقال فی علم الرجال، جلد ۹، صفحه ۳۲۷ و ۳۲۸٫ (و قد ذکر أهل السیر و المقاتل [۱] أنّه علیه السلام اشتراه بعد وفاه أخیه الحسن علیه السلام، و وهبه لابنه علی بن الحسین علیهما السلام و کان أبوه عمرو ترکیا، و کان أسلم کاتبا عند الحسین علیه السلام فی بعض حوائجه فلمّا خرج الحسین علیه السلام من المدینه إلی مکه، کان أسلم ملازما له حتی أتی معه کربلاء، فلمّا کان الیوم العاشر و شبّ القتال استأذنه علیه السلام-و کان قارئا للقرآن-فأذن له، فجعل یقاتل و یرتجز حتی قتل من القوم جمعا کثیرا، ثمّ سقط صریعا، فمشی إلیه الحسین علیه السلام فرآه و به رمق یومی إلی الحسین علیه السلام فاعتنقه الحسین علیه السلام و وضع خدّه علی خدّه، ففتح عینیه فتبسّم و قال: من مثلی و ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم واضع خدّه علی خدّی. ثمّ فاضت نفسه رضوان اللّه علیه)
[۲۷] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۲، صفحه ۴۸۴. (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُتَقَدِّمِ عَنْ عِیسَی اَلضَّرِیرِ عَنِ اَلْکاظِمِ عَلَیهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی فَمَا کانَ بَعْدَ خُرُوجِ اَلْمَلاَئِکهِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قَالَ فَقَالَ ثُمَّ دَعَا عَلِیاً وَ فَاطِمَهَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَینَ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ لِمَنْ فِی بَیتِهِ اُخْرُجُوا عَنِّی وَ قَالَ لِأُمِّ سَلَمَهَ کونِی عَلَی اَلْبَابِ فَلاَ یقْرَبْهُ أَحَدٌ فَفَلَعَتْ ثُمَّ قَالَ یا عَلِی اُدْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِیدِ فَاطِمَهَ فَوَضَعَهَا عَلَی صَدْرِهِ طَوِیلاً وَ أَخَذَ بِیدِ عَلِی بِیدِهِ اَلْأُخْرَی فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ اَلْکلاَمَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ یقْدِرْ عَلَی اَلْکلاَمِ فَبَکتْ فَاطِمَهُ بُکاءً شَدِیداً وَ عَلِی وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَینُ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ لِبُکاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقَالَتْ فَاطِمَهُ یا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی وَ أَحْرَقْتَ کبِدِی لِبُکائِک یا سَیدَ اَلنَّبِیینَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ وَ یا أَمِینَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ یا حَبِیبَهُ وَ نَبِیهُ مَنْ لِوُلْدِی بَعْدَک وَ لِذُلٍّ ینْزِلُ بِی بَعْدَک مَنْ لِعَلِی أَخِیک وَ نَاصِرِ اَلدِّینِ مَنْ لِوَحْی اَللَّهِ وَ أَمْرِهِ ثُمَّ بَکتْ وَ أَکبَّتْ عَلَی وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَکبَّ عَلَیهِ عَلِی وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَینُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیهِمْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ إِلَیهِمْ وَ یدُهَا فِی یدِهِ فَوَضَعَهَا فِی یدِ عَلِی وَ قَالَ لَهُ یا أَبَا اَلْحَسَنِ هَذِهِ وَدِیعَهُ اَللَّهِ وَ وَدِیعَهُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَک فَاحْفَظِ اَللَّهَ وَ اِحْفَظْنِی فِیهَا وَ إِنَّک لِفَاعِلُهُ یا عَلِی هَذِهِ وَ اَللَّهِ سَیدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ هَذِهِ وَ اَللَّهِ مَرْیمُ اَلْکبْرَی أَمَا وَ اَللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِی هَذَا اَلْمَوْضِعَ حَتَّی سَأَلْتُ اَللَّهَ لَهَا وَ لَکمْ فَأَعْطَانِی مَا سَأَلْتُهُ یا عَلِی اُنْفُذْ لِمَا أَمَرَتْک بِهِ فَاطِمَهُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْیاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِیلُ عَلَیهِ السَّلاَمُ وَ اِعْلَمْ یا عَلِی أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتْ عَنْهُ اِبْنَتِی فَاطِمَهُ وَ کذَلِک رَبِّی وَ مَلاَئِکتُهُ یا عَلِی وَیلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَیلٌ لِمَنِ اِبْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَیلٌ لِمَنْ هَتَک حُرْمَتَهَا وَ وَیلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَیلٌ لِمَنْ آذَی خَلِیلَهَا وَ وَیلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اَللَّهُمَّ إِنِّی مِنْهُمْ بَرِیءٌ وَ هُمْ مِنِّی بُرَآءُ ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ ضَمَّ فَاطِمَهَ إِلَیهِ وَ عَلِیاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَینَ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّی لَهُمْ وَ لِمَنْ شَایعَهُمْ سِلْمٌ وَ زَعِیمٌ بِأَنَّهُمْ یدْخُلُونَ اَلْجَنَّهَ وَ عَدُوٌّ وَ حَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ وَ تَقَدَّمَهُمْ أَوْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ وَ عَنْ شِیعَتِهِمْ زَعِیمٌ بِأَنَّهُمْ یدْخُلُونَ اَلنَّارَ ثُمَّ وَ اَللَّهِ یا فَاطِمَهُ لاَ أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی)
[۲۸] – إقبال الأعمال – ط القدیمه، جلد ۱، صفحه ۳٫
[۲۹] – مکاتیب الأئمّه، جلد ۳، صفحه ۱۱۱٫ (حَبیبی یا حسینُ کأنِّی أَراک عَن قَریبٍ مُرَمَّلاً بِدِمائِک، مَذبوحاً بِأَرضِ کربلاء، بین عِصابَهٍ من أُمَّتی، وَأنتَ معَ ذلِک عَطشانُ لا تُسقی، وَظَمآنُ لا تُروی، وَهُم فی ذلِک یرجونَ شَفاعَتی، مالَهُم؟ لا أَنالَهُمُ اللّه ُ شَفاعَتی یومَ القِیامَهِ. وما لَهُم عِندَ اللّه ِ مِن خَلاقٍ. حبیبی یا حسینُ إنَّ أباک وَأُمَّک وأَخاک قَدِموا علَی وَهُم إلَیک مُشتاقونَ، وإنَّ لَک فی الجَنَّهِ لَدَرجاتٌ لَن تنالَها إلاَّ بالشَّهادَهِ)
[۳۰] – اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۱۸۹٫ نفس المهموم، جلد ۱، صفحه ۴۱۴٫ بحار الأنوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۴۰ و ۱۴۱٫ (و قال الشیخ ابن نما: و رأت سکینه فی منامها و هی بدمشق کأن خمسه نجب من نور قد أقبلت و علی کل نجیب شیخ و الملائکه محدقه بهم و معهم و صیف یمشی فمضی النجب و أقبل الوصیف إلی و قرب منی و قال: یا سکینه إن جدک یسلم علیک. فقلت: و علی رسول اللّه السلام یا رسول رسول اللّه من أنت؟ قال: وصیف من وصائف الجنه. فقلت: من هؤلاء المشیخه الذین جاءوا علی النجب؟
قال: الأول آدم صفوه اللّه (علیه السلام)، و الثانی إبراهیم خلیل اللّه (علیه السلام)، و الثالث موسی کلیم اللّه (علیه السلام)، و الرابع عیسی روح اللّه (علیه السلام).
فقلت: من هذا القابض علی لحیته یسقط مره و یقوم أخری؟ فقال: جدک رسول اللّه (صلی الله علیه و آله). فقلت: و أین هم قاصدون؟ قال: إلی أبیک الحسین (علیه السلام)، فأقبلت أسعی فی طلبه لأعرفه ما صنع بنا الظالمون بعده، فبینا أنا کذلک إذ أقبلت خمسه هوادج من نور و فی کل هودج امرأه، فقلت: من هذه النسوه المقبلات؟
قال: الأولی حواء أم البشر، و الثانیه آسیه بنت مزاحم، و الثالثه مریم بنت عمران و الرابعه خدیجه بنت خویلد، و الخامسه الواضعه یدها علی رأسها تسقط مره و تقوم أخری جدتک فاطمه بنت محمد أم أبیک. فقلت: و اللّه لأخبرنها ما صنع بنا، فلحقتها فوقفت بین یدیها أبکی، و أقول: یا أمتاه جحدوا و اللّه حقنا، یا أمتاه بددوا و اللّه شملنا، یا أمتاه استباحوا و اللّه حریمنا، یا أمتاه قتلوا و اللّه الحسین أبانا.
فقالت: کفی صوتک یا سکینه فقد أحرقت کبدی و قطعت نیاط قلبی، هذا قمیص أبیک الحسین معی لا یفارقنی حتی ألقی اللّه به. ثم انتبهت و أردت کتمان ذلک المنام و حدثت به أهلی فشاع بین الناس)
[۳۱] – المناقب، جلد ۴، صفحه ۱۱۱.
پاسخ دهید