در این متن می خوانید:
    1. سخنرانی حضرت استاد اخوان
      1. تسلیت ماه محرّم
      2. گریه بر سیّد الشّهداء توسط امم و پیامبران پیشین
      3. داستانی از شرافت امام حسین نزد پیامبران
      4. مضجع سیّد الشّهداء در دوران بنی امیّه بنا داشته است
      5. زیارت مضجع شریف امام حسین توسط موسی بن عمران (علیه السّلام)
      6. وداع امام حسین (علیه السّلام) با جناب امّ سلمه (سلام الله علیها)
    2. سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین رنجبریان
      1. فضایل ماه محرّم
      2. رابطه‌ی حرکت امام حسین علیه السلام و فضیلت ماه محرم
      3. آثار حرکت امام حسین علیه السلام بر ماه محرم
      4. بزرگداشت امام حسین علیه السلام، بزرگداشت انسانیّت
      5. توبه‌ در دستگاه امام حسین علیه السلام
      6. شرط قبولی توبه در دستگاه امام حسین علیه السلام
      7. شرط قبولی توبه‌ی حر
      8. ویژگی باطنی و ظاهری انسان توبه‌کننده
      9. تفاوت توبه‌ی حر و برادران یوسف
      10. عکس العمل امام حسین علیه السلام در برابر تقاضای توبه‌ی حر
      11. درخواست حر از امام حسین علیه السلام بعد از قبول توبه
      12. نحوه‌ی برخورد امام حسین علیه السلام با غلام خود
      13. انسان‌سازی دستگاه امام حسین علیه السلام

سخنرانی حضرت استاد اخوان

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏) فَلَعْنَهُ اللَّهِ ‏ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

Akhavan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (1)

تسلیت ماه محرّم

ضمن عرض تسلیت به مناسبت دمیدن هلال ماه محرّم از حضرت صاحب (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) توفیق خدمتگزاری در این ماه عزیز و بزرگ را برای خودم و برای همه‌ی عزیزان مسئلت می‌نمایم.

Akhavan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (8)

گریه بر سیّد الشّهداء توسط امم و پیامبران پیشین

موضوع شهادت سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) در بین امم سلف و در پیش از واقعه‌ی کربلا در همین امّت هم مطرح بوده است. در امم سالفه بنا بر روایاتی که از طریق ائمّه‌ی عصمت و طهارت (علیهم الصّلاه و السّلام) به ما رسیده است، در جناب آدم ابو البشر (علیه الصّلاه و السّلام)، جناب نوح نجی (علیه الصّلاه و السّلام)، ابراهیم خلیل (علیه الصّلاه و السّلام) و سایر انبیاء و اولیاء (علیهم صلوات الله اجمعین) در رسای سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) گریسته‌اند.

Akhavan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (7)

داستانی از شرافت امام حسین نزد پیامبران

صاحب کتاب فردوس الاخبار که یکی از مجامع روایی عامّه است که این کتاب را او در شهر همدان در ۱۰۷۰ سال پیش تألیف کرده است و این کتاب را سه نفر از اعیان علمای عامّه هم مورد مداقّه قرار داده‌اند. هم پسر او و هم دو ابن حجرها یعنی ابن حجر مکّی و ابن حجر عسقلانی که این دو هم از جهبذ فنّان اهل فن در علم درایه هستند، آن‌ها هم به این روایت تأکید کرده‌اند؛ یعنی چهار نفر از علمای اعیان عامّه در یک کتاب این روایت را مورد مداقّه قرار داده‌اند که جناب موسی (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلاه و السّلام) از خداوند متعال مسئلت کرد که به من اذن زیارت موضع قتل سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) مرحمت بشود. این مطلب در کتاب فردوس الاخبار وجود دارد.

Akhavan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (6)

مضجع سیّد الشّهداء در دوران بنی امیّه بنا داشته است

مرحوم شیخ (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب مستطاب امالی به اسناد خود روایاتی آورده است منتها این مربوط به این امّت است، باز این هم مربوط به زیارت جناب موسی است امّا آن روایت مربوط به روایت پیش از واقعه‌ی کربلا است و این مربوط به بعد از واقعه است. مرحوم شیخ (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب مستطاب امالی این روایت را به اسناد خود از جناب علیّ بن ابی حمزه، یعنی پسر ابو حمزه‌ی ثمالی که از مشایخ علمای امامیه است بیان می‌کند. ایشان می‌گوید آن موقع که برای دفن سیّد الشّهداء برای مرقد مطهّر امام (علیه الصّلاه و السّلام) مسلحه اسلحه‌دار- قرار داده بودند این در دوره‌ی بنی امیّه بوده است که آن‌جا اسلحه‌دار قرار داده بودند که کسی به زیارت نرود و از این روایت هم معلوم می‌شود که در آن دوره هم به قبر سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) احداث بنا شده بوده است. از این روایت معلوم می‌شود که در آن دوره هم مضجع سیّد الشّهداء (علیه السّلام) بنا داشته است.

Akhavan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (5)

زیارت مضجع شریف امام حسین توسط موسی بن عمران (علیه السّلام)

جناب علیّ بن ابی حمزه می‌گوید من می‌خواستم برای زیارت بروم و به خود گفتم طوری بروم که به اسلحه‌دارها برخورد نکنم. لذلک شب حرکت کردم و دیدم که از بقعه‌ی مبارکه نوری به چشم می‌رسد. معلوم می‌شود که آن‌جا بقعه و بنا بوده است. می‌گوید: من در شطّ فرات غسل کرده بودم و به محض ‌این‌که به سمت بقعه‌ی مطهّر حرکت کردم دیدم سفید پوشی از بقعه خارج شد و به من گفت: «إرجِع مَکَانَکَ»  سر جای خودت برو. من برگشتم و در موضع خودم بودم. قدری صبر کردم تا ‌این‌که حدود نیمه‌ی شب شد، مجدّداً غسل کردم و به سمت بقعه‌ی متبرّکه حرکت کردم و باز دیدم شخصی خارج شد و به من گفت: «إرجِع مَکَانَکَ» سر جای خود برگرد. من سر جای خود برگشتم تا نزدیک سحر شد و گفتم اگر از این دیرتر بشود من دیگر نه فرصت زیارت می‌کنم و نه می‌توانم از دست این اسلحه‌دار فرار کنم، فلذا من به سمت مضجع شریف حرکت کردم و دیدم باز کسی از این بقعه‌ی شریف خارج شد و به سمت من آمد و گفت: «إرجِع مَکَانَکَ». من گفتم: من از راه دور برای زیارت آمدم و ‌این‌جا هم اسلحه‌دار دارد، اگر من بخواهم ‌این‌جا معطّل بشوم با آن‌ها مواجه می‌شوم و برای من ایجاد زحمت می‌کنند. سؤال کردم: شما چه کسی هستید که به من می‌گویید «إرجِع مَکَانَکَ» سر جای خودت برگرد. گفت: جناب موسی بن عمران (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلاه و السّلام) از خداوند متعال استیذان کرده در معیت ۱۳ یا ۱۴ هزار ملک که من هم یکی از آن‌ها هستم به زیارت تربت سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) مشرّف شده است و الآن هم آن‌ها در آن‌جا مشغول زیارت هستند. حالا که شما می‌خواهید بیایید اجازه بده ما برویم که شما تشریف بیاورید. بعد وارد بقعه شد، من هم ایستاده بودم. مختصری گذشت دیدم بقعه خاموش شد. آن‌گاه من وارد شدم و زیارت کردم و نماز صبح را هم خواندم و پیش از ‌این‌که هوا روشن شود از آن منطقه خارج شدم.

Akhavan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (4)

بنا بر این روایت جناب موسی بن عمران هم پیش از واقعه‌ی کربلا و هم بعد از واقعه‌ی کربلا به نسبت به زیارت مضجع مطهّر سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) این‌گونه از خود اشتیاق نشان داده است. این درباره‌ی همه‌ی انبیاء است. بنده از سلسله‌ی جمیله‌ی انبیاء به ذکر یک نمونه اکتفا کردم.

در روایت دارد که وقتی سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) خواستند برای حرکت به سمت مدینه اقدام بفرمایند سراغ زوجات نبی و زوجات امیر المؤمنین آمدند.

وداع امام حسین (علیه السّلام) با جناب امّ سلمه (سلام الله علیها)

این‌طور که از تاریخ استفاده می‌شود حسنین (علیه الصّلاه و السّلام) با ‌این‌که مورد بی‌مهری هم قرار می‌گرفتند به نسبت زوجات رسول الله از خود شأن احترام نشان می‌دادند. حالا چه آن‌ها که نسبت به حسنین (علیه الصّلاه و السّلام) بی‌مهری می‌کردند و چه آن‌ها که اظهار ارادت می‌کردند. سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) هم برای ‌این‌که خداحافظی کنند سراغ زوجات نبی آمدند و تاریخ برای ما یکی از این خداحافظی‌ها را ذکر کرده است. وقتی که امام حسین (علیه السّلام) سراغ جناب امّ سلمه (سلام الله علیها) آمدند و فرمودند: من می‌خواهم سمت مکّه حرکت کنم جناب امّ سلمه عرض کرد که یا ابا عبدالله من چه کنم که آیه‌ی شریفه‌ی قرن در قرآن است و الّا من هم با شما همراه می‌شدم. ‌این‌که در قرآن به ما همسران نبی فرموده است: «وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى‏»[۱] و الّا من هم با شما همراه می‌شدم و حضرت (علیه الصّلاه و السّلام) از جناب امّ سلمه تشکّر کردند و فرمودند: من از شما ممنون هستم که شما دارید حرمت جدّ ما را حفظ می‌کنید. سپس جناب امّ سلمه عرض کرد: یا ابا عبدالله اگر امکان دارد این مسیر را نروید، من از این مسیری که شما می‌روید خائف هستم. فرمودند: یا امّاه من چاره‌ای ندارم.

Akhavan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (3)

یک عبارت از سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) در طول این سفر رسیده است که امام آن را در چند جا فرموده‌اند: «لَوْ تُرِکَ الْقَطَاهُ لَنَامَ»[۲] -این پرنده‌ای که یک نفر می‌رفت و دست در لانه‌ی او می‌برد و او را شب وحشت‌زده می‌کرد و آن پرنده این طرف و آن طرف می‌نشست و بی‌آشیانه می‌شد عرب به این پرنده قطاه می‌گوید- سیّد الشّهداء چند با این عبارت را فرمودند: «لَوْ تُرِکَ الْقَطَاهُ لَنَامَ». اگر این پرنده را به آشیانه‌ی خود راحت می‌گذاشتند استراحت می‌کرد، آن‌ها من را سرگردان کردند، من را آواره کردند. ‌این‌جا هم سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) هم همین را به جناب امّ سلمه فرمودند: «یَا أمَّاه! لَوْ تُرِکَ الْقَطَاهُ لَنَامَ»، (ظاهرا این خطاب به حضرت زینب است) اگر آن‌ها من را آواره نمی‌کردند من در جای خود می‌نشستم امّا من چاره‌ای ندارم و باید بروم.

سپس جناب امّ سلمه عرض کردند: یا ابا عبدالله من دیشب خدمت جدّ بزرگوار شما بودم. برای نماز شب که نبیّ مکرّم اسلام مشغول شدند من گفتم من کمی استراحت می‌کنم و بعد خود را به نماز پیغمبر می‌رسانم. وقتی از خواب بیدار شدم دیدم رسول خدا تشریف ندارم. کمی صبر کردم و گفتم اگر تا قبل از نماز صبح تشریف نیاوردند آن موقع به بنی هاشم می‌گویم. دیدم نزدیک نماز صبح شد و رسول خدا دارند تشریف می‌آورند «شَعْثَاءَ غَبْرَاء» عبارتی از جناب امّ سلمه است یعنی موی مبارک ایشان ژولیده شده است.

آقایان شما همه در دستگاه اهل بیت بزرگ شده‌اید و گریه کرده‌اید، گریه‌ی عادی موی سر را ژولیده نمی‌کند، حالت مصیبت‌زدگی عادی موی سر را ژولیده نمی‌کند. باید مصیبت‌زدگی به قدری شدید باشد که بر سر و صورت خود چنگ بیندازد و خراش وارد کند تا مویش این‌طور ژولیده شود. آن هم پیغمبری که وقت به دیدن همسران خود می‌رفتند سر مبارک را شانه می‌کردند و عطر و روغن به موی خود می‌زدند، به حدّی گریسته بودند که اشک در قسمتی از صورت مبارک ایشان به گل تبدیل شده بود.Akhavan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (2)

«شَعْثَاءَ غَبْرَاء» دیدم رسول خدا این‌طور آمدند. من عرض کردم یا رسول الله چرا این‌طور شده‌اید؟ فرمودند: برادرم جبرئیل آمد من را به کربلا برد. سیّد الشّهداء در آن زمان سه، چهار ساله بودند و در خانه خوابیده بودند. خبر آن این‌گونه پیغمبر خدا را این‌گونه به هم ریخت. فرمود: من را به کربلا برد و موضع قتل حسین را به من نشان داد. وقایع و مطالب کربلا را به من گفت و من آن‌جا گریستم، اشک ریختم، ضجّه زدم. بعد به من فرمود: امّ سلمه هر وقت حسین آمد و خواست از تو خداحافظی کند این خاک را که من به تو می‌دهم در شیشه نگه می‌داری از آن روز تو به این شیشه نگاه کن، هر روز که خاک آن شیشه خون شد بدان آن روز حسین من را کشته‌اند. آقا سیّد الشّهداء دست خود را زیر پای مبارک انداختند و یک مشت خاک از زمین برداشتند و آن را به جناب امّ سلمه دادند. فرمودند: مادر جان، این خاک را هم شما در یک شیشه‌ی دیگر بریز و در کنار آن شیشه بگذار. هر موقع خاک آن شیشه خون بشود خاک این شیشه هم خون می‌شود؛ یعنی من هر جا بروم من را خواهند کشت.

آن موقع سنّ مبارک سیّد الشّهداء سه سال بود و در منزل کنار مادر خود فاطمه‌ی زهرا و پدر بزرگوارشان امیر المؤمنین خوابیده بودند، خبری که از آینده است حال رسول خدا را این‌قدر متحوّل کرد «شَعْثَاءَ غَبْرَاء» شدند، آن هم رسول خدا با آن اخلاق عظیمی که دارند.

 


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


 

[۱]– سوره‌ی احزاب، آیه ۳۳٫

[۲]-‌ إعلام الورى بأعلام الهدى، النص، ص ۲۳۹٫



سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین رنجبریان

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأَنبِیَّاءِ وَ المُرسَلینَ حَبِیبِ‏ إِلَهِ‏ الْعَالَمِینَ‏ أَبِی الْقَاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ ِ ‏الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ الله تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏ إِلَى قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ».

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱].

فضایل ماه محرّم

ماه محرّم ماهی است برای تقرّب الی الله. خدای تعالی این اثر را در ماه رمضان قرار داده بود. در ماه رمضان است که به اراده‌ی مستقیم الهی فرمود: «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ … وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ»[۲] ماه رمضان از ما خریدند که یک پذیرایی معنوی کاملی صورت بگیرد. حتّی برای خواب ما حساب باز کردند. برای نفس کشیدن ما حساب باز کردند. همه چیز حساب شده است، همه چیز خریداری شده است و تا قبل از عاشورا در ماه محرّم خبر خاصّی نبود. ماهی از ماه‌های خدا بود. در حدّ همان ویژگی‌ها و فضایل عادی و متفاوتی که هر ماهی می‌تواند داشته باشد.

Ranjbariyan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (1)

رابطه‌ی حرکت امام حسین علیه السلام و فضیلت ماه محرم

امّا حرکت سیّد الشّهداء به سمت خدای تبارک و تعالی حرکتی بود که همه‌ی آن آثار ماه رمضان در این ماه آورد. طوری که این ماه هم به یمن خون سیّد الشّهداء ماه توبه شد، ماه توجّه به خدا شد، ماه سیر الی الله شد. شد ماهی که در آن فرصتی فراهم است برای هر کسی که می‌خواهد با خدای خود سر و سرّی برقرار بکند.

آثار حرکت امام حسین علیه السلام بر ماه محرم

این اثر آن حرکتی که حضرت اباعبدالله در مسیر خدای تعالی قدم برداشت و این وضع ایجاد شده است که الآن همه داریم می‌بینیم که بلکه گاهی آدم می‌بیند که گویا در محرّم نزدیک شدن به خدا راحت‌تر است. اقرب الطّرق، اسرع السّفن همه چیز فراهم است. در محرّم اتّفاقاتی می‌افتد که در غیر آن نظیر ندارد. در محرّم انسان‌هایی می‌آیند عوض می‌شوند.

Ranjbariyan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (5)

بزرگداشت امام حسین علیه السلام، بزرگداشت انسانیّت

 گاهی افرادی طعنه می‌زنند، شبهه می‌کنند می‌گویند: شما برای چه مشکی پوشیدید؟ می‌گویید: برای امام حسین. می‌گویند: او که برای ۱۴۰۰ سال پیش بود. جواب او این است که بزرگداشت امام حسین، بزرگداشت همه‌ی خوبی‌ها است. بزرگداشت همه‌ی فضایل است و حفظ دین است و در بساط امام حسین، در دستگاه امام حسین اتّفاقی می‌افتد که در غیر آن چنین اتّفاقی نظیر ندارد.

توبه‌ در دستگاه امام حسین علیه السلام

در این بساط انسان‌ها می‌آیند توبه می‌کنند عوض می‌شوند. در این بساط ره صد ساله طی می‌شود. امثال رسول ترک در این بساط‌ها پیدا می‌شوند که این‌ها در طول تاریخ یکی نفر و دو نفر هم نبودند، خیلی‌ها بودند. حالا بعضی از آن‌ها در تاریخ ثبت می‌شوند. رمز آن هم همان‌جا است که می‌فرماید: «مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ‏» هر که در خانه‌ی شما آمد، نجات پیدا کرد.

Ranjbariyan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (4)

شرط قبولی توبه در دستگاه امام حسین علیه السلام

منتها انسان چطور باید در این خانه بیاید تا نجات پیدا بکند؟ خیلی‌ها آمدند و رفتند. شهریار ما این طرف تاریخ ایستاده است می‌گوید:

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین             به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

نه امیر المؤمنین را به صورت ظاهر دیده است، نه سایر ائمّه را. امّا کسانی بودند در اطراف امیر المؤمنین می‌گشتند، می‌چرخیدند، لکن هیچ بهره‌ای نداشتند. این «مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا» یعنی این‌که بیایی و بمانی، بیایی و عوض بشوی. یک اشکالی گاهی انسان احساس می‌کند در نوع بیان ما شاید در جامعه وجود دارد که به نحوی دستگاه سیّد الشّهداء را معرّفی می‌کنیم که شاید عدّه‌ای تلّقی بکنند که هر کسی در طول سال هر کار خواست انجام بدهد، بعد هم بیاید دهه‌ی محرم پاک بشود، دوباره سر جای اوّل خود برود. این خلاف روح دین است، این نیست. این‌که فرمود: اشک بر سیّد الشّهداء همه‌ی گناهان را پاک می‌کند، زیارت سیّد الشّهداء همه‌ی گناهان را پاک می‌کند به این شرط است که بیایی و بمانی. بیاییم و عوض بشویم تا بشویم مصداق «مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا» وگرنه اگر کسی بیاید، دوباره سر جای اوّل خود برود، معلوم است که این اصلاً نیامده است. اصلاً فایده نکرده است، اثر نکرده است. نجات شامل حال آن کسی می‌شود که با شکستگی در این خانه بیاید.

شرط قبولی توبه‌ی حر

همان‌گونه که حر آمد. حر درست است دیر آمد، درست است حر جرایم سنگینی داشت، درست است حر گذشته‌ی بسیار بدی داشت. گناه حر گناه شخصی هم نبود، به تعبیر استاد معظّم حضرت حاج آقای صدّیقی می‌فرمودند: ایشان گناه سیاسی داشت. این اکبر کبائر است؛ یکی می‌رود برای خود یک گوشه‌ای یک گناهی می‌کند ولی یک کسی جلوی امام خود را می‌گیرد. از این بالاتر تصوّر ندارد. این با آن وضعیت است. امّا وقتی که در خانه‌ی سیّد الشّهداء می‌آید، دیگر می‌آید. این دیگر از خود خارج شده است. آمده دارد حقیقتاً در خانه‌ی سیّد الشّهداء را می‌زند. این بازی نیست، این صورت ظاهر نیست. این همه واقعیت او است، این همه حقیقت او است.

ویژگی باطنی و ظاهری انسان توبه‌کننده

چطور آمد؟ «وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً» با شکستگی، با شرمندگی، با خجالت، با سر پایین، اصلاً همین که این حالت برای کسی ایجاد بشود، این اوّل نجات است. همین که طرف شکست، همین که سر خود را از خجالت پایین انداخت.

Ranjbariyan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (3)

تفاوت توبه‌ی حر و برادران یوسف

 آن وقت وقتی که در خانه‌ی سیّد الشّهداء را زد، خوب برادرهای یوسف هم آمدند پیش جناب یعقوب اظهار کردند که ما اشتباه کردیم. «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»[۳] جناب یعقوب پیغمبر بود، فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»[۴] باشد حالا برای شما استغفار می‌کنم، نه الآن حالا یک مقدار بگذرد. نمی‌دانم حالا بروید، فعلاً شما را نبینم. گناه شما بزرگ بود، یوسف من را در چاه انداختید. این جواب حضرت یعقوب بود.

عکس العمل امام حسین علیه السلام در برابر تقاضای توبه‌ی حر

امّا وقتی حر به امام حسین عرض می‌کند چند یوسف در کنار امام حسین بود. یک علی اصغر امام حسین به همه‌ی آن یوسف بود. وقتی که آمد و عرض کرد: آقا من خجالت می‌کشم که سر خود را بالا بگیرم. امام حسین نفرمود: حالا برو، نفرمود: حالا بگذار شب جمعه‌ای بیاید. اوّلین جمله‌ی سیّد الشّهداء این بود: «ارْفَعْ رَأْسَکَ» سر خود را بالا بگیر، دیگر تمام شد. تو دیگر آمدی، آن اتّفاقی که باید می‌افتاد، افتاد. بعد فرمود: بیا کنار ما بنشین. این جمله‌ای که ابا عبدالله فرمود: بیا کنار ما. این تعارف نبود. این یک واقعیت بود. اثر آن این است که امروز شما وقتی در زیارت عاشورا سلام می‌کنید می‌گویید: «وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ‏» حر آن‌جا است. می‌گویید: «وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ‏» حر آن‌جا است. همان‌جایی که حبیب نشسته است، همان‌جا که سران دستگاه سیّد الشّهداء نشستند. مسلم بن عوسجه آن‌جا است، حر هم همان‌جا است. این‌که فرمود: بیا کنار ما. یعنی تمام شد. حر خجالت می‌کشید، گفت: «قَد کَانَ مِنِّی مَا کَان» یک گذشته‌ی بدی دارم که خجالت می‌کشم به زبان بیاورم. «هَلْ لِی مِنْ تَوْبَهٍ»[۵] این توبه‌ای که می‌گویید، شامل حال ما هم می‌شود؟ پَرِ ما را هم می‌گیرد؟ و ابی عبدالله این‌طور کریمانه ماجرای حر را تمام کرد.

Ranjbariyan-13940723-Moharram01-ThaqalainSite (2)

درخواست حر از امام حسین علیه السلام بعد از قبول توبه

منتها وقتی که ابی عبدالله فرمود: بیا کنار ما بنشین. فقط درخواست بعدی حر این‌جا بود که اگر اجازه بدهید، من خجالت می‌کشم که چشم من به چشم فرزندان شما بیفتد. اجازه بدهید که من زود بروم. خوش به حال آن کسی که دیر آمد امّا درست آمد. خیلی‌ها یک عمر این طرف بودند، امّا نشد. طرف یک عمر آن طرف بود چه کسی فکر می‌کرد؟ آن وقت کسایی که این‌جا بودند، گاهی آن لحظه‌ی آخر کم می‌آوردند. این درس توبه است، این درس نحوه‌ی ارتباط با خود سیّد الشّهداء است.

نحوه‌ی برخورد امام حسین علیه السلام با غلام خود

او هم آن غلام سیّد الشّهداء است. مرحوم شیخ مفید در ارشاد می‌نویسد، می‌گوید: غلام ابا عبدالله دید همه دارند می‌آیند اذن می‌گیرند، او هم آمد، ما هم خود را با این‌ها یکی بکنیم. آمد گفت: آقا به من هم اجازه می‌دهید؟ سیّد الشّهداء گفت: تو که دیگر خدمتکار خانه و بیت ما بودی و کار را انجام دادی، تو دیگر برو به زندگی خود برس، از تو توقّعی ندارم. جمله‌ی او عجیب است، به اباعبدالله روی کرد، عرض کرد: «کُنتُ أطَلَقَّسُ بِک»۱۳:۱۸ یعنی یک عمر کاسه‌لیس تو بودم، یک عمر سر سفره‌ی تو بودم، این لحظه‌ی آخر من را رد نکن. ابی عبدالله او را به آغوش گرفت و به او هم اذن میدان داد.

انسان‌سازی دستگاه امام حسین علیه السلام

یک چنین دستگاهی است. دستگاه، دستگاه انسان‌سازی است. وضع طرف خراب است، می‌آید آباد می‌شود. آن یکی یک خادم است، معلوم نیست نژاد آن یکی چیست. اصلاً این حرف‌ها نیست. دستگاه، دستگاه اصلاح است. دستگاه، دستگاه انسان‌سازی است. بنای او بر این است که انسان‌ها را به آن درجه‌ای که باید برسند، برساند.


 

[1]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– الأمالی( للصدوق)، ص ۹۳٫

[۳]– سوره‌ی یوسف، آیه ۹۷٫

[۴]– همان، آیه ۹۸٫

[۵]– بحار الأنوار، ج ‏۴۴، ص ۳۱۹٫