- برخی از عبارات متداول که با حدیث اشتباه میشوند
- مظاهر تمدّن در زمان قبل و بعد از اسلام
- اقتصاد مکّه قبل و بعد از اسلام
- بررسی جامعهی مکّه در زمان پیامبر و پیش از اسلام
- مظاهر تمدّن قبل از اسلام در مکّه وجود داشته است
- احکام اسلام عدم نیست
- جوامع غربی از نظر انسانی بیروح هستند
- وجود فواصل طبقاتی عامل ایجاد گناه است
- شهر مکّه پیش از اسلام مظهر بیبند و باری بود
- عظمت و شکوه اسلام
- تمدّنهای بزرگ در زمان پیامبر و پیش از اسلام
- مقایسهی دوران جاهلیت با عصر حاضر
- جناب عدنان، جدّ بزرگوار پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- اختلاف بنی هاشم و بنی امیّه
- سلالهی پاک ائمّه (علیهم السّلام)
- یاری خداوند متعال به جناب عدنان در مبارزه با یهود
- دعای سیّد الشّهداء برای امام زمان (عجّل الله فرجه)
- ورود امام حسین (علیه السّلام) به کربلا
- تصاویر مربوط به مراسم نوحه خوانی برادر حسینی
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ بَاعِثِ الأنبِیَاءِ وَ المُرسَلینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا حَبیبِ إلَهِ العَالَمینَ أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى أهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومینَ المُقَرَّبینَ المُنتَجَبین وَ لَا سِیَّمَا بَقیَّهِ الله فِی الأرَضین فَااللَّعْنَهُ اللَّهِ ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلَی یَومِ الدِّینَ آمینَ رَبَّ العَالَمینَ».
برخی از عبارات متداول که با حدیث اشتباه میشوند
«أنَّ دین الإسلَام کَمَا أنَّهُ مُحمَّدیُّ الحُدوثَ فَهُوَ حُسَینیُّ البَقَاء»[۱] این عبارت که گاهی از اوقات به عنوان یک روایت و حدیث بیان میشود که البتّه حدیث بودن آن هم معلوم نیست و ظاهراً باید یک کلام حکیمانه بوده باشد که حالا در تمادی قرون و اعصار فی ما بین شیعیان و در مجالس سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) خیلی کلام با رونقی بوده، گاهی از اوقات اینطور گمان شده که روایت باشد و ظاهراً روایت نیست امّا خود عبارت یک عبارت حکیمانه و در خور تأمّل و بررسی است. این یک عبارت است که گاهی در بین متدیّنین در بین برخی از فضلا و… به عنوان روایت بعضی اوقات رواج دارد که اینها روایت نیست مثلاً «مَن لَا مَعَاشَ لَهُ لَا مَعَادَ لهُ» این عبارت از کلمات مرحوم سیّد جمال الدّین اسدآبادی است. سیّد محسن امین این را آورده ولی این عبارت حدیث نیست امّا این یک کلام پر مغز و در خورد تأمّل و بررسی است. منشأ بعضی از کلمات معلوم نیست کجا است امّا چون کلمه حکیمانه است و متداول بوده این عبارت هم جزء همین عبارات است که در خور تأمّل و بررسی است که «أنَّ دین الإسلَام کَمَا أنَّهُ مُحمَّدیُّ الحُدوثَ فَهُوَ حُسَینیُّ البَقَاء».
با توجّه به دیانت اسلام، با توجّه به آن شرایطی که در آن شرایط دین اسلام شکل گرفته است و با تمام آن اشکالاتی که میشده این اشکالات در نظر گرفته شود که برای دین ایجاد سد کند، ایجاد مانع کند. امّا با این همه با یک وضع بسیار خوب و مناسب این دین در بستر جامعه پدید آمده و پیش آمده و اینکه بعداً دین بعد از رحلت نبی مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با چه موانعی روبرو شده و در نهایت ماجرای کربلا این موانع را باز پس زده و این آب از جوی رفته را باز به جوی باز گردانیده. خود این مسئله یک موضوع در خور تأمّل است.
مظاهر تمدّن در زمان قبل و بعد از اسلام
آن مسئلهای که در بستر دین اسلام شکل گرفت نیاز به تأمّل و بررسی فراوان دارد. گاهی با بعضی از عبارات –شاید تعبیر آن مناسب نباشد، من زیاد روی آن تأمّل ندارم- کلیشهای مثل اینکه عرب وحشی یا عرب به دور از تمدّن تمام جریان عرب در این یک کلمه میخواهد خلاصه شود و بعد هم قرار است موضوع پدید آمدن اسلام مورد بحث قرار بگیرد اینجا محلّ تأمّل است. در بعضی از موارد به فرمایش امیر المؤمنین (سلام الله علیه) استناد میشود که حضرت (صلوات الله علیه) فرمودند: این عرب در بدترین شرایط، در بدترین فضاها، در بدترین فرهنگها زندگی میکرد. این بدترینها را که این بدترین در نظر امیر المؤمنین (سلام الله علیه) از چه موضوعی صحبت میکند در نظر ما این از چه موضوعی است الآن دو بحث است. من به شما عرض کنم که چیزی که امروز به عنوان مظاهر تمدّن شناخته میشود، چیزهایی که به عنوان مظاهر تمدّن که امروز شناخته میشوند فرق میکند با آن چیزهایی که به عنوان مظاهر تمدّن در ۱۴۰۰ سال پیش شناخته میشده است. مظاهر تمدّن به آن معنا که خانههای آباد داشته باشند، زندگیهای لوکس داشته باشند، فرشهای زربافت داشته باشند، اینها در مکّه بوده یعنی اینطور نبوده که اینها در مکّه نباشند.
اقتصاد مکّه قبل و بعد از اسلام
مکّه در یکی از مسیرهای فرعی جادهی ابریشم بوده و آن کالاهای بسیار ارزشی که از چین برای روم میآمده خیلی از آنها از مکّه عبور میکرده است. آن زمان مکّه یک اقتصاد بسیار پیچیده داشته است که آن را اقتصاد ربوی میگویند. امروز یکی از مظاهر تمدّن در غرب فکری همین نظام ربوی و نظام بانکداری است که امروز در همهی جهان این نظام سلطهگر است و یکی از مواردی که فرهنگ غرب را کاملاً تحت سلطهی خود قرار داده است همین نظام ربوی است. نظام ربوی در بهرهی مرکّب یکی از چیزهایی است که امروز پا برجایی اقتصاد غرب به آن است. این مشکل و این نظام در مکّه بوده است «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَهً»[۲]، «أَضْعافاً مُضاعَفَهً» سود مرکّب است. ما این میدانیم در جامعهای که بخواهند سود مرکّب را حساب کنند احتیاج به محاسبات ریاضی خاصّ خود را دارد. اگر آن محاسبات ریاضی نباشد که نمیتوانند بهرهی مرکّب را حساب کنند. این نحوهی محاسبه در سرزمین مکّه بوده است. بازرگانان میآمدند و کالا میآوردند و میخواستند آن را برای روم ببرند. وقتی به مکّه میرسیدند آنجا گاهی از اوقات سرمایههایشان تمام میشد و احتیاج داشتند استراحت کنند و در سرمای آنجا نزول میکردند. به روم میرفتند و کالاهای خود را که میفروختند بر میگشتند و با بهرهی مرکّب آن میدادند. این احتیاج به یک نظام پیچیدهی اقتصادی دارد. این در مکّهی آن دوره بوده نه اینکه میگویند.
بررسی جامعهی مکّه در زمان پیامبر و پیش از اسلام
گاهی وقتی گفته میشود مکّه در انحطاط بوده بعضی تصوّر میکنند یعنی آنها یک عدّه انسانهای لخت و عور و برهنهای بودند و یک حصیر هم به خود بسته بودند. من این تلقّی را در بعضی از افراد دیدهام. مثل سرخپوستهایی که هلهله میکردند و پایین و بالا میپریدند کار همینطور تمام میشد، امّا اینطور نبوده است. بله، امیر المؤمنین (سلام الله علیه) اگر الآن هم تشریف داشته باشند نظام فکری آمریکا را، نظام فکری انگلیس را، نظام فکری فرانسه و نظام کشورهای منحط غربی را بدترین نظامها میدانند، بدترین فرهنگها میدانند و نابودترین ممالک از حیث ترقّی و تعالی میدانند. این به این معنا نیست که ساختمانهای آنها آباد نیست، این به آن معنا نیست که زندگی آنها زندگی مفرّحی نیست. از دید یک انسان متعالی آن جنبههایی که به عنوان انحطاط ذکر میشود به غیر از آن دید یک انسان مادّی است که یک موارد را به عنوان انحطاط میگوید.
مظاهر تمدّن قبل از اسلام در مکّه وجود داشته است
آن چیزهایی که امروزه به عنوان مظاهر تمدّن برشمرده میشود در مکّه موجود بوده است. ما در قرآن اسم چندین رقم پارچه را میشنویم مثل اینکه امروز بگویند فاستونی، بگویند ترویرا، بگویند تترون و… این نوع کلماتی که در جامعه گفته میشود، هر کدام از اینها را یک عدّه میشناسند و با آنها سر و کار دارند، اینها با این نوع پارچهها زندگی میکنند. در قرآن یک جا بحث از پارچهی حریر است، یک جا بحث از سندس است، یک بار بحث از استبرق است، این پارچهها هر کدام پارچههای اعیان و اشراف بوده است. آدم لخت که نمیتواند از پارچهی سندس استفاده کند یا از پارچهی استبرق استفاده کند.
احکام اسلام عدم نیست
یا ارائک وقتی گفته میشود «عَلَى الْأَرائِکِ»[۳] یعنی مبل. آنها در خانههای خود مبل میگذاشتند و از مبل استفاده میکردند. زندگی آنها اینطور بوده. در اسلام فرمود: کسی از ظرف طلا و نقره برای خوردن و آشامیدن استفاده نکند. اگر در آن جامعه نبود که این حکم به صورت عدم نیامده است. آنها در آن طایفههای بسیار ثروتمندی که بودند از ظروف بسیار اعلی استفاده میکردند. حتّی وقتی کسانی که از اعیان و اشراف بودند میخواستند میوه بخورند مثلاً پرتقال را با پوست مصرف نمیکردند، با چاقو آن را پوست میگرفتند و بعد استفاده میکردند. همان چیزهایی که در افراد معمولی و متموّلین جامعهی قدیم وجود دارد در آنها هم وجود داشته است.
در ماجرای حضرت یوسف میفرماید: «وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَهٍ مِنْهُنَّ سِکِّیناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ»[۴] من جدیداً در کاوشهای باستانی دیدم که یک نوع چنگال را از سرزمین حجاز پیدا کردهاند که چنگال دو شاخه بوده و برای خوردن خرما بعضی از آنها از چنگال استفاده میکردند، آن هم چنگالی از جنس نقره. همینطور دو، سه سال پیش دیدم از بتهایی که از سرزمین حجاز به دست آمده بود نمایشگاهی در آمریکا گذاشته بودند که از حیث ظرافت، حیث دقّتی که در آن به کار رفته به قدری ظریف بودند که همسنگ بتهای روم هستند، اینقدر ظریف و دقیق ساخته شدهاند.
جوامع غربی از نظر انسانی بیروح هستند
چیزهایی که میگویم به چه معنا است؟ یعنی مثل امروز ممالک صنعتی که در دید فرهنگ اسلامی اینها ممالک میّت هستند، ممالک مرده و بیروح هستند امّا کسی نگفته است آنها در اقتصاد شکوفا نیستند، کسی نگفته زندگی آنها مرفّه نیست، کسی این را نگفته است. امّا میگوید آن جنبهای که قوام انسان به آن جنبه قائم است در این جوامع مرده.
وجود فواصل طبقاتی عامل ایجاد گناه است
این همان جامعهای بود که نبیّ مکرّم اسلام در آن جامعه میزیستند. اصلاً چیزهای مثل شراب، مثل قمار، مثل فحشاء، اینها حاصل زندگیهایی است که یک طرف آن در رفاه است و یک طرف هم در فقر واقع میشود. تا زمانی که در یک جامعه قشر مرفّه نباشد ربا در آن رواجی ندارد. تا زمانی که در یک سمت جامعه ثروتهای باد آورده نباشد که آنجا اصلاً قمار معنا ندارد.
شهر مکّه پیش از اسلام مظهر بیبند و باری بود
شهر مکّه پیش از اسلام شهر قمار بوده است، شهر فحشا بوده، شهر شراب بوده است و شهر تمام مظاهر بیبند و باری که امروزه در غرب است بوده. مکّه آخرین منزلگاه این کاروانهای تجاری در آسیا بوده است. آنجا بارهای خود را هر طور که میخواستند قرار میدادند و تجدید قوا میکردند و حالا میخواستند به قسمت اروپا وارد شوند که از دریای سرخ عبور میکردند تا به آنجا برسند. خود مکّه با فرهنگ اروپا کاملاً مأنوس بوده است. آنها کاروانهای تجاری بسیار مهمّی داشتند. چطور الآن در بین ما رایج است و مثلاً بحث میکنیم که آمریکا فلان کار را انجام داد، اروپا چنان کاری را انجام داد، انگلیس چنین کاری انجام داد، آنها هم در مراکز اقتصادی خود به بحث مینشستند که ایران اینطور است و روم آنطور است. آنها اینقدر به موضوع حسّاس بودند.
این کلمه، کلمهای است که اگر کسی بخواهد آنطور تفوّق کند در تحلیل تاریخ به اشکالات مهمّی برخورد میکند. آن جامعهای که پیغمبر اسلام در آن جامعه ندای توحید داد از حیث معنویت جامعهی مرگزدهای بود، کشوری مانند انگلیس امروز. مثل برخی از ممالک صنعتی امروز. در این کشورها مظاهر تمدّن بوده امّا آن جنبههای مادّیگرایانه آنها را به سمت جامعهی مرگزده برده بود. فرهنگ خدایان متعدّد را از روم گرفته بودند «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»[۵] خدای باد، خدای باران، خدای خورشید، ربّ شراب، ربّ حبّل، خود حبّل و امثال اینها. آن جنبهی حلول و اتّحاد که در بین رومیان به نسبت آیین عیسوی آن دوره رواج داشت آن را به جزیرۀ العرب آورده بودند و داشتند به نسبت این ارباب خودشان آن را به کار میبردند. ربّ زحل، ربّ مرّیخ و همینطور ربهای فراوان دیگر. آنها کاملاً با این مفاهیم آشنا بودند.
عظمت و شکوه اسلام
عظمت اسلام در همین است. نه اینکه پیغمبر اسلام یک عدّه از مردم وحشی دور از معارف را مسلمان کرده باشد. اگر الآن هم یک نفر به قارهی سیاه برود و یک خارق عادت انجام دهد دو هزار وحشی اطراف او را میگیرند و به او سجده میکنند. این کار هنر نیست، ما اینطور تلقّی نکنیم. در مکّه کسانی مثل ابو جهل بودند. ابو جهل را به عنوان پدر حکمت ذکر میکردند. مثل ابو سفیان که شخصی مثل راکفلر، چنین انسانهایی بودند که ذهن اقتصادی داشتند. کسانی بودند که کارهایی انجام میدادند که…
تمدّنهای بزرگ در زمان پیامبر و پیش از اسلام
مکّه بین چهار امپراطوری عظیم قرار گرفته بود. دو امپراطوری که در آن زمان از عظمت فراوانی برخوردار بوده است و از سوی دیگر امپراطوری چین و از دیگر سو امپراطوری روم، از طرف شمال هم امپراطوری ایران و یمن که اینها خودشان تحت الحمایۀ میشدند و از طرف بالا هم به آن فرهنگ قدیم و تمدّن کهن فینیقیه. اینجا کاروانهای تجاری علی الدّوام در رفت و آمد بود که در قرآن به همین مهاجران میپردازد «لِإیلافِ قُرَیْشٍ * إیلافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ»[۶] اینها در سال دو کاروان راه میانداختند. اگر هر ده سال یک کاروان به یک منطقه بیاید فرهنگ آنجا را عوض میکند حال چه رسد به اینجا که سالی دو مرتبه کاروانها به آنجا میآمدند. آنها از شام میبه سمت یمن میرفتند.
من یک موقع به عکس موزاییکهایی که در یمن ساخته بودند نگاه میکردم واقعاً صحنههای حیرتآوری بودند. پارچههایی که در یمن بافته میشده چه حریرهای اعلایی بوده. من عکسهای آن را نگاه میکردم. در خود فرهنگ و تمدّن فینیقیه اصلاً اوّلین جایی است که خط در آنجا شکل گرفته است. سوریه اوّلین سرزمینی است که خط در آنجا شکل گرفته است؛ بنا بر آن چیزی که امروزه شناخته شده است. یکی از سرزمینهایی که تمدّن در آن بسیار کهن است منتها تمام تمدّن آنها شرکآلود بود، آنها هم مفهوم توحید را در جامعهی خود میدانستند امّا به آن تمکین نمیکردند «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»[۷] آنها خدای الله را میشناختند امّا یک سلسله آلهه تحت آن قرار داده بودند. ظاهراً آنها یک بحث فلسفی به نام اسماء و صفات و رسل را از یونان باستان گرفته بودند و نمیدانستند چگونه باید آن را پیاده کنند بنابراین به تعدّد آلهه قائل شده بودند و چنین نتیجهای در پی داشته است. این خیلی مهمتر است که ما بدانیم پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این فضا آغاز به دعوت کرده است. مثل وقتی که آقا امام زمان (علیه السّلام) تشریف میآورند با یک عدّه آپاچی سر و کار نخواهند داشت. یک موقع کسی اینطور تصوّر نکند که سر و کار امام با یک عدّه وحشی است که به غیر از دنیاطلبی هیچ چیزی نمیفهمند. امّا آنها مظاهر تمدّن دارند. چیزی که امروزه به آن مظاهر تمدّن میگویند. اینها در مکّه بودند و در مظاهر تمدّن محشر میکردند. برای یک کوزه ۵۰ مدل واژه داشتند پس باید ۵۰ ما به ازاء داشته باشند. تعدّد الفاظ بر تعدّد مفاهیم دلالت میکند. برای یک سر کوزه ۵۰ واژه داشتند، آنها برای هر چیزی مثلاً برای خلخالی که میخواستند به پا بزنند واژههای زیادی داشتند. برای دستبندی که به دست میکردند.
مقایسهی دوران جاهلیت با عصر حاضر
من این اسمها را دوست ندارم امّا مقدّمهی بحث است. چطور در هالیوود برای یک صحنهپردازی هزار نوع افکت دارند اینها هم در حجاز برای یک گردنبندی که به سینهی یک زن میانداختند هزار شعر داشتند. مانند همین دوره بوده است منتها یک نوع آن برای ۱۴۰۰ سال پیش بوده است. همان فرهنگ، همان گمان، چیزهایی که امروزه به آن تمدّن میگویند امّا در عین حال از معنویت دور بودند. سرزمین حجاز از دیرباز مورد طمع بوده است.
جناب عدنان، جدّ بزرگوار پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
جدّ اعلای پیغمبر خدا که در تاریخ شناخته شده جناب عدنان، ایشان توسط بوکت نصّر اوّل یعنی بخت النّصر در حجاز مورد تعرّض قرار گرفته است. با او جنگیده، عین واقعهی کربلا را در تاریخ ذکر میکنند که بخت النّصر از کجا آمده بود تا با جدّ پیغمبر بجنگد. آنها با جدّ پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه کاری داشتند؟ مثل اینکه میخواستند این نسل را از ابتدا قطع کنند. من نمیدانم چگونه بوده است؟ آمدهاند با اجداد پیغمبر خدا جنگیدهاند، میخواستند آنها را بکشند و خداوند متعال آن جناب را نجات داد. او به سمت فلسطین میرود و در آنجا یهود میخواستند او را در آن دوره بکشند. آنها در آن دوره با جدّ پیغمبر چه کار داشتند، چرا میخواستند او را بکشند؟
اختلاف بنی هاشم و بنی امیّه
این مسئلهی اجداد پیغمبر را شما در دو شاخه نگاه کنید: یک شاخه میبینید بنی امیّه با اجداد پیغمبر عداوت و دشمنی میکند «لَعِبَتْ هَاشِمُ»[۸] من تعجّب میکنم چرا این شعر را از هاشم به بنی هاشم تعبیر میکنند؟ میگوید: «لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْکِ» میگوید هاشم با سلطنت بازی کرد. آنها کینه را از هاشم آورده بودند. آنها نوعاً «لَعِبَتْ» یعنی پیغمبر «بِالْمُلْکِ» ترجمه میکنند. آن مسئله بحث جدایی دارد. اختلاف آنها از جناب هاشم بوده است.
سلالهی پاک ائمّه (علیهم السّلام)
از این طرف شما میبینید در فرهنگ اهل بیت (علیهم السّلام) «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَهِ»[۹] ما دو خط میبینیم که از عمق تاریخ جلو آمده است: یک خط به عنوان اجداد پیغمبر که هر کدام از آنها پرچمداران توحید، پرچمداران خداپرستی، پرچمداران انسانیت حقیقی نه انسانیت امانیسمی، آن انسانیتی که شأن انسانیت است «إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ»[۱۰] یکی اینطور است و یکی هم کسانی که در هوا و هوس و منیّت و دنیاپرستی غرق هستند؛ اینها همواره با هم در تعارض بودهاند، این مطلب در قرآن وجود دارد «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ»[۱۱] صریحاً میگوید: پسران آدم دو نفر هستند، یکی از آنها اینطور هستند، یکی هم آنطور هستند. این فرهنگ وارد حجاز شده است و همینطور جلو آمده است. اینها خواستند جناب عدنان را بکشند تا اینکه جناب عدنان به یمن رفته و خدا در یمن به او فرزندی مرحمت کرد -که جریان آن مفصّل است- اسم او را معدّ گذاشت یعنی ما شکست نخوردیم، ما پیروز هستیم؛ معدّ، پیروز، یاریشده یعنی پیروز، حاصل مصدر یاریشده یعنی پیروز، کسی که یاری میشود پیروز است. معدّ یعنی ما شکست نخوردهایم. این معدّ از اجرات پیغمبر خدا است. باز همینطور در تاریخ جلو آمده است. خود بررسی اجداد رسول خدا خیلی حرف دارد. هر کدام از این افراد در زمان خود چه شأنیتی داشتند؟ همینطور که ما در زیارات خود داریم شهادت میدهیم بدون هدف که حرف نمیزنیم و جلو نمیرویم. شهادت میدهم یعنی این معنا برای من واضح و روشن است، یعنی من دارم این معنا را میبینم که تو در صلبهایی بودی که این صلبها شموخ رتبه داشت و علوّ مرتبت داشت و تو در رحمهایی بودی که… صلبهایی که در حجاز بوده چه صلبهایی بوده است؟
شخصی از دیگری پرسید پدر تو چه کسی بوده؟ میخواست به او تعریض بیاید. او هم عصبانی شد و گفت: یک نفر شما است که بداند آبائش چه کسانی بودند؟ یک نفر بلند شد و گفت: من هستم. گفت: بله، تو یک نفر هستی. یعنی چنین فضایی بود. امّا در این فضا «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَهِ» واقعهی کربلا واقعهی دفاع این ایده و این آرمان در مقابل آن پستی و آن دنائت است که اینگونه آنجا به ظهور رسیده است. وقتی من در تاریخ نگاه میکردم این مسائل را بسیار مبهم نوشته است که جناب عدنان چگونه شهید شد؟ ایشان هم جدّ اعلای سیّد الشّهداء (علیه السّلام) هستند. سیّد الشّهداء (علیه السّلام) که از ما گرفته نمیشوند، ما به جدّ این بزرگوار مباهات میکنیم. مثل اینکه خود سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) در تاریخ عقب رفتند. جناب عندنان با جمع کثیری از یهود روبرو شد آن هم آن موقع. نسل بیست و یکم نبیّ مکرّم اسلام، یهود جناب عدنان را دوره کرده بودند و میخواستند این جناب را بکشند و این جناب شمشیر میزد و از خود دفاع میکرد. مثل سیّد الشهداء (علیه السّلام) چطور تک مانده بود؟
یاری خداوند متعال به جناب عدنان در مبارزه با یهود
مرحوم آیت الله کمپانی به دقّت میکند وقتی در مورد اجداد پیغمبر بحث میکند میفرماید: «بَل شَرَفُ الأشراف مِن عَدنَانِ»[۱۲] همهی این شرفها از جناب عدنان شروع شده است. او ملاذ تقوا و ملاذ بزرگواری در زمان خود بود. همینطور که جناب عدنان شمشیر میزد یک نفر و در مقابل این همه نانجیب بود، همینطور عقب رفت و داشت از خود دفاع میکرد: «إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَهٍ»[۱۳] همینطور عقب رفت تا به کوه رسید و به آن تکیه زد و داشت یک تنه با جمع کثیری از یهود میجنگید. اینجا خداوند متعال به او کمک میکند، موجوداتی آسمانی میآیند و صیحه میزنند و یهود بر زمین میریزند و همه واصل به جهنّم میشوند و جناب عدنان از آن مهلکه سربلند خارج میشوند.
دعای سیّد الشّهداء برای امام زمان (عجّل الله فرجه)
سیّد الشّهدا (علیه السّلام) در مقتل مناجاتی دارد که بسیار جانسوز است «لَئن حَبَستَ أنَّ النَّصر فَاجعَلُ الخَیرِ مِنَّا» خدایا اگر مصلحت تو اینچنین اقتضا کرد که نصرت خود را از ما حبس کردی او را برای بهترین ما قرار بده «لَئن حَبَستَ أنَّ النَّصر فَاجعَلُ الخَیرِ مِنَّا» این به غیر از اینکه دعا در حق فرزند عزیزشان امام زمان (علیه السّلام) باشد در حقّ چه کسی است؟ یعنی ای خداوند متعال تو جدّ ما را یاری کردی، تو آباء من را یاری کردی «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَهِ» امّا حسین (علیه السّلام) باید در خون خود بغلتد امّا فرزند من مهدی (علیه السّلام) را تو یاری کن. وقتی که به کربلا رسیدند (با یار آشنا سخن آشنا بگو).
ما دوستی داشتیم که به گرجستان رفته بود. میگفت: من در خیابانهای گرجستان میگشتم، به جایی رسیدم که دیدم دقیقاً مانند خیابانهای تهران است. به یک نفر گفتم اینجا کجا است؟ گفت: به اینجا محلّهی قجر میگویند. فهمیدم شیعیان دویست سال پیش آنجا ساکن شدند و حتّی حال و هوای خانههای آن محلّه با دیگر محلّهها فرق دارد. فرهنگ اینطور اثر دارد.
ورود امام حسین (علیه السّلام) به کربلا
وقتی سیّد الشّهداء (علیه السّلام) به کربلا رسید دید این صحرا حال و هوا و بوی دیگری دارد. فرمود: به اینجا چه سرزمینی میگویند؟ (با یار آشنا سخن آشنا بگو) گفتند یا ابا عبدالله (علیه السّلام) به اینجا را «شَاطِئِ الْفُرَات»[۱۴] میگویند. «شَاطِئِ الْفُرَات» یعنی ساحل فرات، عرب فرات را دریا میدانسته است، دریای فرات، «شَاطِئِ الْفُرَات». عزیز فاطمه در «شَاطِئِ الْفُرَات» تشنه لب باشد. کلمهی فرات یعنی گوارا.
امام فرمودند: آیا اینجا اسم دیگری هم دارد؟ گفتند: اینجا را ماریه هم میگویند. فرمودند: اسم دیگری هم دارد؟ گفتند: گاهی اینجا را نینوا هم میگویند. آیا اینجا نام دیگری هم دارد؟ اینجا را غاضریه هم میگویند. این اسمها را ساربانها بلد بودند، آنها بلد راه هستند. گفتند: آیا اسم دیگری هم دارد؟ یک ساربان جلو آمد و گفت: یا ابا عبدالله (علیه السّلام) من میدانم شما دنبال چه اسمی میگردید؟ امام به او نگاه کردند، گفت: اینجا را کرب و بلا میگویند، از اسماء قدیم اینجا است. در تاریخ آمده است که دو هزار سال پیش آنجا را کربل میگفتند. من در تاریخ دیدهام. گفت: اینجا را کربلا هم میگویند. امام فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ»[۱۵].
تصاویر مربوط به مراسم نوحه خوانی برادر حسینی
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
[۱]– نظره فی کتاب البدایه و النهایه، ص ۹۸٫
[۲]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۰٫
[۳]– سورهی کهف، آیه ۳۱٫
[۴]– سورهی یوسف، آیه ۳۱٫
[۵]– همان، آیه ۳۹٫
[۶]– سورهی قریش، آیات ۱ و ۲٫
[۷]– سورهی لقمان، آیه ۲۵٫
[۸]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۲ ، ص ۳۰۷٫
[۹]– بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۲۰۰٫
[۱۰]– نهج البلاغۀ، ص ۴۲۷٫
[۱۱]– سورهی مائده، آیه ۲۷٫
[۱۲]– الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج ۸، ص ۴۳٫
[۱۳]– سورهی انفال، آیه ۱۶٫
[۱۴]– بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱٫
[۱۵]– همان.
پاسخ دهید