حضرت می‌فرماید من را مدح نکنید. عرض کردم که در این نهج البلاغه حضرت بارها خود را مدح کرده است که یک جمله‌ی آن هم این است. مثلاً فرمود: «أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَهِ»[۱] این برای خطبه‌ی قاصعه است. من نور وحی و رسالت را می‌دیدم. «وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّهِ» بوی نبوّت را می‌شنوم. «وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّهَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم» وقتی وحی به پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم نازل شد من صدای ناله‌ی شیطان را می‌شنیدم. تازه این‌جا امیر المؤمنینی که این‌ها او را معصوم نمی‌دانند، این ادّعای سنگینی است! وقتی وحی به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نازل شد یه آدمی بگوید من صدای نعره‌ی شیطان را می‌شنیدم! «فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّهُ» حضرت دارد این را برای مردم می‌گوید و مردمی که حضرت را معصوم نمی‌دانند. ابن ابی الحدید می‌گوید این عبارتی که علیّ بن ابی طالب روحی له الفداء به معاویه می‌فرماید: «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا»[۲] -این‌ قسمت جملات برای من است- این‌ را اگر می‌خواست به سلمان بگوید چه می‌گفت! این را به معاویه گفت، معاویه چه فهمی دارد؟ چه اعتقادی نسبت به امیر المؤمنین علیه السّلام دارد؟ به او می‌فرماید همه‌ی خلایق به برکت وجود من هستند. اگر می‌خواست به عمّار بگوید چه می‌گفت؟ اگر بخواهد حقیقت خود را برای امام حسن علیه السّلام بیان کند چه می‌گوید؟ این‌ها برای معاویه است! عرض کردم «یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّهُ»[۳] این صدای نعره چیست که فریاد می‌زند. «فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِه‏» شیطان از این‌که عبادت شود و پرستیده شود و به حرف او گوش داده شود مأیوس شده است. بعد فرمود که پیغمبر به من فرمود: «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى‏» این دیگر نهایت مدح است! آنچه من می‌شنوم تو می‌شنوی و آنچه من می‌بینم تو می‌شنوی. دیگر از این مدح بالاتر! این در خود نهج البلاغه است.

 

از بلایایی که ما گرفتار هستیم این است که کسانی بیایند راجع به عبارات اهل بیت صحبت کنند، یک جا را بگیرند و چند جا را رها کنند. این‌که امیر المؤمنین می‌فرماید: «فَلَا تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَه»[۴] یک سلطان یک پادشاه را چه کار می‌کردند؟ بی‌جهت او را مدح می‌کردند. به دروغ او را مدح می‌کردند. اتّقاء الشّر  او را مدح می‌کردند. از ترس او را مدح می‌کردند. یک وقتی یک عدّه به بیت رفته بودند و چهار بیت شعر خوانده بودند. یک نفر این را در پست گذاشته بود. یک چیزی نگوییم که خود امیر المؤمنین علیه السّلام را تخطئه کنیم. چقدر آدم آمدند مقابل امیر المؤمنین علیه السّلام بلند شده است و در مدح امیر المؤمنین خطبه خوانده است. حضرت هم ابداً نهی نکرده است. از همان ابتدای خلافت شروع کردند. گاهی کسانی می‌آمدند از سفر می‌گفتند. این‌ها را جمع کنیم مجلّدات می‌شود. چرا امیر المؤمنین علیه السّلام نهی نکرده است؟ چون ناحق نگفتند، می‌خواستند ابراز محبّت کنند. حضرت می‌فرمایند با من مثل سلطانی که از ترس یک چیزی باید بگوید که از شرّ او در امان باشیم، رفتار نکنید. یعنی این را باید کنار آن‌ها بگذاریم و معنی کنیم. از این‌که با من مثل رفتار «عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَهِ» یعنی خشن‌هایی که به سرعت عکس العمل نشان می‌دهند… می‌نشست و مثلاً می‌گفتند آن کسانی که آن انتها نشستند از شما بالاتر نشسته است.

 

نقل است؛ خیلی سخت است که آدم نقل‌های قبل از اسلام را بررسی کند که درست است یا نه. می‌گویند خسرو پرویز نشسته بود و یک عدّه از رقّاص‌ها و بدبخت‌ها داشتند کنسرت خود را اجرا می‌کردند. بعد خبر رسید که این‌ها که روی سن ایستادند از شما بالاتر هستند. گفت همه را گردن بزنید. کسی آن‌جا اگر سینه خیز برود از شدّت ترس است. با من این‌طور صحبت نکنید. چون ما قبلاً در خطبه‌ی شقشقیّه توضیح دادیم که با خلیفه‌ی دوم خیلی وقت‌ها این‌طور صحبت می‌شد. البّته چون آن وقت‌ها هنوز جا نیفتاده بود، بعضی‌ها بودند که جرأت می‌کردند که حق بگویند، ولی خیلی‌ها می‌ترسیدند. «وَ لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَه» با من تصنّعی رفتار نکنید. یعنی اگر می‌آیید عرض ادب و احترام می‌کنید از این‌که یک چیزی بگویم که دوست داشته باشد. یک پستی بگیرم، ۱۰ درصد مالیات من را کم کنند یا به پسر من یک پستی بدهند یا خیال کنید شنیدن حق برای من سخت است. این به این معنا که من را مدح نکنید، ابداً نیست. وگرنه اگر این‌طور معنا کنیم، خود حضرت ابداً این‌طور عمل نکرده است.


[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۱٫

[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۸۶٫

[۳]–  همان، ص ۳۰۱٫

[۴]– همان، ص ۳۳۵٫