هر کسی به اندازهی خود در جامعه خطا ببیند و ساکت باشد، ظلم کرده است، اگر هم دل و همراه شوید، در سپاه علی (علیه السّلام) هستید -خود او فرمود و مفصّل هم توضیح دادیم- اگر هم ببینید دارند خطا میکنند، در سپاه معاویه هستید. چون تحلیل کرد، گفت آن کسی که با من است، من را شناخته است و با من هم دل است، در سپاه من است، غیر از این هم در سپاه من نیستید یا تنها گذاشتید یا به دشمن کمک میکنید.
در این شرایط امیر المؤمنین به معاویه نامه نوشت. شروع نامه این است. نامهی ۲۸ نهج البلاغه. فرمود: «وَ مِن کتابٍ لَهُ (علیه السّلام) إِلى مُعاویَه جَواباً» یعنی دارد جواب معاویه را میدهد، یعنی معاویه نامه نوشته است، علی (سلام الله علیه) دارد جواب میدهد و میگوید: «وَ هُوَ مِن مَحاسن الکُتُب» این از بهترین نامهها است، واقعاً ویژه است. اینطور شروع میشود «أَمَّا بَعْدُ» یعنی امّا بعد از حمد خدا، بعد از ذکر اسم الهی «فَقَدْ أَتَانِی کِتَابُکَ» معاویه در نامهی خود کمی از پیامبر تعریف کرده بود که پیغمبر خاتم بود، خدا او را «أَرْسَلَهُ بِالْحَقِ بَشِیراً وَ نَذِیراً» فرستاد، مردم را هدایت کرد. چه کسی گفت؟ معاویهای که اوّل دشمن اسلام بود، ۲۱ سال با اسلام جنگید، معاویه تا فتح مکّه فرماندهی سپاه مشرکین بود؛ دارد به چه کسی در مورد پیامبر حرف میزند؟ به امیر المؤمنین اوّلین کسی که اسلام آورده است در مورد پیامبر حرف میزند. میگوید پیغمبر چه کسی بود و بعد میگوید اصحابش پیغمبر را یاری کردند –شب گذشته در روضه عرض کردم- بعد میخواهد به امیر المؤمنین بگوید که تو کوتاهی کردی «وَ تَأْیِیدَهُ إِیَّاهُ لِمَنْ أَیَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ».
میگوید: به من نامه نوشتی که پیغمبر چه کسی بود، اصحاب او چه کسانی بودند؟ «فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْکَ عَجَباً» میگوید: خوب لطیفهای گفتی. «إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلَاءِ اللَّهِ تَعَالَى عِنْدَنَا» میگوید: نامه نوشتی که فضایل من را بگویی؟ «وَ تَأْیِیدَهُ إِیَّاهُ لِمَنْ أَیَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ» چه کسی را میگویی؟ در احد چه کسی بود که پدرت بیچاره شد، برادر، عمو و دایی، پدربزرگ تو را گردن زد، چه کسی را داری میگویی؟ به همان نامه نوشتی. ما یک چیزی در فارسی میگوییم، میگوییم: زیره به کرمان بردن، در عرب میگویند «کَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ» هجر یک منطقهای در عراق بوده است، مثلاً فرض کنید یک کیلو خرما، با دو کیلو شمش هم قیمت بود، اینقدر زیاد بود، خرمای درجهی دو و چهار هم زیاد داشته است، چین خرماکارها محسوب میشده است، خیلی خرما داشته است، میگوید: «کَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ» زیره به کرمان میبری؟! «أَوْ دَاعِی مُسَدِّدِهِ إِلَى النِّضَالِ» مثل شاگردی که کورمال کورمال سیبل را آن رو به رو میگذارند و تیر را به آنجا میزنند، بعد به استاد خود که قهرمان المپیک است، بگوید: چطور باید کمان را به دست بگیری «أَوْ دَاعِی مُسَدِّدِهِ إِلَى النِّضَالِ» یعنی این. حالا چرا حضرت دارد جواب او را میدهد؟ جلوتر میگوید، میگوید: من جواب تو را نمیدهم، ولی تو نامه را پخش کردی، من هم دارم به افکار عمومی جواب میدهم.
پاسخ دهید