روز سه شنبه مورخ ۱۷ دی ماه ۱۳۹۸، مراسم بزرگداشت شهادت سردار «حاج قاسم سلیمانی» و یاران وفادارشان در مسجد حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه اسلامشهر با سخنرانی «حجت الاسلام محسنی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنَهُ الله عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ مِنَ الآن إِلَی قِیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
زندگی ابدی شهیدان در راه خدا
ایّام شهادت بانوی دو عالم، حضرت صدّیقهی شهیده را به همهی شما عزیزان تسلیت عرض میکنم. همچنین آسمانی شدن سیّد شهدای جبههی مقاومت، سرباز ولایت و سردار دلها، جناب حاج قاسم سلیمانی رحمه الله علیه، شهدای همراه ایشان بالاخص مجاهد بزرگ، جناب ابو مهدی المهندس را به همهی شما عزیزان و سروران گرامی، ولایتمداران و زمینهسازان ظهور بقیّه الله الاعظم تبریک و تسلیت عرض میکنم.
إنشاءالله که در این ایّام فاطمیّه، این شهدای عظیم الشّأن، مهمان ویژهی مادر اهل بیت، بلکه مادر امّت اسلامی، حضرت فاطمهی زهرا باشند. إنشاءالله این شهدایی که آسمانی شدند و دست آنها بازتر شده است، به جمع ما، خانوادههای ما، تحت اشراف حضرت صدّیقهی طاهره، عنایت ویژهای داشته باشند.
قرآن کریم راجع به شهدا آیاتی دارد که یکی از آیات را خیلی شنیدهایم، امّا باید با نگاه بسیار ویژهای به این آیه نگاه کنیم. آیات قرآن برای ما انسانها است، مخاطب آیات قرآن ما انسانها هستیم، خداوند با زبان ما انسانها سخن گفته است. این آیات باید طبق فهم ما انسانها ترجمه و تفسیر و تفهیم شود. بعد سراغ مسائل باطنی و پشت پرده و پشت حجاب مسائل قرآنی برویم.
ترجمهای که از این آیات میشود به برزخ اشاره میکند، امّا قرآن اصلاً و ابداً اشارهی به برزخ نمیکند چون چیزی که از آن الفاظ برداشت میکنیم باید برای ما انسانها قابل فهم باشد. خداوندی که این آیات را در خطاب به ما نازل فرموده، قطعاً منظور (او) معنایی است که قابل فهم ما بوده است.
آن آیه این است: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».[۱] اگر به شأن نزول این آیات هم دقّت کنیم، میبینیم بعد از جنگ احد، وقتی که مؤمنین بعضی از دوستان خود را از دست دادند بسیار ناراحت بودند. وقتی نعمتهایی به آنها میرسید بسیار ناراحت میشدند، میگفتند: جای دوستان ما که از دنیا رفتهاند بسیار خالی است. این آیات نازل شد که شهدا نمردهاند. (ما معنی) مردن را میفهمیم.
بعد میفرماید: «بَلْ أَحْیاءٌ»، این شهداء زنده هستند. در اینکه منظور از این حیات چیست مسائل گوناگونی گفته شده است. امّا با توجّه به اینکه ما (معنی) مردن را میفهمیم، در مقابل مردن زنده بودن است. چرا صرفاً زنده بودن را به حیات برزخی ترجمه میکنیم؟ چرا؟ فرق یک انسان زنده با یک انسان مرده در چیست؟ انسان زنده تأثیرگذار و تأثیرپذیر است، امّا انسان مرده نمیتواند تأثیری بگذارد. امّا در این آیه میفرماید آنها (شهدا) زنده هستند، یعنی چه؟ یعنی تأثیرگذار هستند. یعنی میتوانند اقدام کنند، یعنی میتوانند دست شما را بگیرند (به شما یاری بدهند)، یعنی میتوانند به شما زندگانی بدهند، میتوانند به شما امید بدهند.
میتوانند به شما بشارت بدهند، الهامبخش هستند، به شما انگیزه میدهند. روح همیشه زنده است، روح نیاز به جسد دارد، نیاز به بدن دارد. بعضی از شهدای ما بدنی ندارند، «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» این مسئله را حل میکند. یعنی چه؟ یعنی شهید وقتی که جان او پر میکشد و آسمانی میشود، تأثیرگذار است؛ امّا نه با جسم و بدن و پیکر، بلکه با رزق الهی.
«یُرْزَقُونَ»، همیشگی، تأثیر آنها هزاران هزار برابر (بیشتر) خواهد شد. تأثیرگذاری حیات شهدا در جغرافیا و در زمان گسترده خواهد شد. برنامهی یزید و بنی امیّه این بود که اسلام را ریشهکن کنند، برای ریشهکن کردن اسلام به این نتیجه رسیده بودند باید اسلامشناس واقعی و کسی که تمام وجود او ذوب در اسلام شده را بزنند (از بین ببرند)، او را با همهی یاران به شهادت برسانند. همین کار را هم انجام دادند.
«مُصِیبَهً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»،[۲] چه جنایت بزرگی کردند. «اگر کشتند چرا آبت ندادند؟»
«لَیتَکُم فِی یَومِ عَاشُورا جَمِیعاً تَنظُرونی کَیفَ أَستَسقِی لِطِفلی فَأَبُوا أَن یَرحَمُونی»
کوفیان از آب هم مضایقه کردند، به علی اصغر هم رحم نکردند. کاش فقط رحم نمیکردند! آن ده نفری که بعد از پاره پاره شدن بدن ابا عبد الله الحسین… بدن چاک چاک ابا عبد الله الحسین بر خاک تفتیدهی کربلا رها شده بود. در گزارش خود به مافوق این شعر را خواند…
کاش فقط آب نمیدادند، کاش فقط «إرباً إربا» میکردند. میدانید چه گفت؟ گفت:
«نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ بِکُلِّ یَعْبُوبٍ شَدِیدِ الْأَسْرِ
حَتَّی عَصَینَا الله رَبَّ الأَمرِ بِصُنعِنَا مَعَ الحُسَینِ الطُّهر»[۳]
ترجمهی آن دردناک است. گزارش داد، ببینید این نانجیب کلمات را چطور انتخاب کرد. میگوید: میدانید ما با حسین پاک چه کردیم؟ ما استخوانهای سینه را مثل استخوانهای کمر لِه کردیم! با چه چیزی؟ با اسبهای قوی و قدرتمند. با این کار خود خداوند را معصیّت کردیم، با کدام کار؟ «بِصُنعِنَا مَعَ الحُسَینِ الطُّهر»، با کاری که با حسین پاک کردیم.
برکت خون سیّد الشّهداء علیه السّلام
امویان آمده بودند ریشهی اسلام را بزنند، به این نتیجه رسیده بودند که باید رأس تربیت اسلامی و سبک زندگی الهی، یعنی امام زمان خود، حضرت ابا عبد الله الحسین، حضرت سیّد الشّهداء و تمامی یاران باوفای ایشان و اهل بیت و فرزندان و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگان ایشان را به شهادت برسانند تا قائلهی اسلام به اتمام برسد. امّا أبا عبدالله الحسین با خون خود «بَلْ أَحْیاءٌ».
وقتی که از این بدن چاک چاک رهایی پیدا کرد چنان شوری به پا کرد، چنان تأثیری بر جهان اسلام گذاشت، چنان یزید و یزیدیان و ریشههای امویان را ریشهکن کرد که حتّی مادر ابن زیاد، آن زن بدکاره، مرجانه، وقتی پسر خود ابن زیاد را دید گفت: «وَیهَک قتلت ابن بنت رسول الله لا تری الجنّه أبدا»، «یَا خَبیث قَتَلتَ إِبنَ رَسولِ اللّه وَ اللَّهِ لَا تَرَى الجَنَّهِ أَبداً».[۴] وای بر تو ای پسر ناخلف! پسر دختر رسول خدا، پسر رسول خدا را کشتی؟!
این حرفها برای چه کسی است؟ مرجانه. مرجانه چه کسی است؟ یک زن بدکاره! تأثیر خون شهید، بلکه سیّد الشّهداء در جهان اسلام چنان غوغایی به پا کرد که مادر بدکارهی ابن زیاد، مرجانه هم تأسّف میخورد و به ابن زیاد میگوید: «لَا تَرَی الجَنَّهِ أَبَداً». ای پسر خبیث من! بهشت را نخواهی دید. پسر رسول خدا، پسر حضرت محمّد مصطفی را کشتهای؟!
تأثیر خون سیّد الشّهداء نه در منطقهی جغرافیایی کربلا، بلکه در تمام جهان اسلام (مشاهده میشود). نه در قطعهی زمانی عاشورا، بلکه در تمام قطعات زمانی تا روز قیامت، چنان شوری به پا میکند که هر سال اربعین را میبینید که بسیار باشکوهتر از سال گذشته است، جهانیتر میشود. «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَهً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً».[۵] این عشق، این شور، این تأثیر خون شهید، هیچ وقت سرد نمیشود. این یعنی چه؟ یعنی شهید زنده است، شهید تأثیرگذار است.
کاری که کلام ابا عبد الله الحسین انجام نداد، چون به حرف ایشان گوش نمیکردند؛ کاری که خطبهی ابا عبد الله الحسین انجام نداد، خون ایشان چنان تحوّل ایجاد کرد که حتّی یزید ملعون هم در شام ابن زیاد را مقصّر جلوه داد. گفت: ابن زیاد زیادهروی کرد، من راضی به ریخته شدن خون حسین نبودم! تأثیر خون شهید را ببینید. «بَلْ أَحْیاءٌ»، امّا نه با این جسم. «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»، با آن پیکر رزق الهی، پیام آنها در جغرافیا و زمان محدود نخواهد شد. غوغایی به پا میکند، شهید زنده است، تأثیرگذار است. کارهایی که با زبان و عمل فردی خود نمیتوانست انجام بدهد، بعد از شهادت با خون خود چنان همه چیز را میشوید (پاک و روشن میکند) که با زنده بودن او شاید این تأثیر به وجود نمیآمد. «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ».
این زنده بودن است، یعنی تأثیرگذار است، امّا نه با جسم، نه با پیکری که «إرباً إربا» شده، نه با بدنی که سر ندارد، نه با بدنی که چاک چاک شده است. بلکه با توفیق و رزق الهی غوغایی به پا میکند. «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ * فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ». خوشحال هستند، شاد هستند، دست آنها در یاری رساندن به دیگران باز میشود.
شما شهید بزرگوار ما، حاج قاسم سلیمانی را ببینید. قطعاً در آسیای غربی و جهان اسلام تأثیرگذار بود، نبود؟ ۲۰ سال است دنبال حذف فیزیکی حاج قاسم بودند، خصوصاً موساد، خصوصاً CIA، دنبال او بودند. او را حذف کردند، «إرباً إربا» کردند. آن عکسی که منسوب است دست مبارک این شهید با آن انگشتر جدا شده، دست او را مثل اباالفضل جدا کردند. فکر کردند قاسم سلیمانی تمام میشود، فکر کردند حاج قاسم سلیمانی به اتمام میرسد، یک زهر چشمی از ایرانیها میگیریم. (فکر کردند) یک زهر چشمی از عراقیها میگیریم، یک زهر چشمی از لبنانیها میگیریم، یک زهر چشمی از یمنیها میگیریم، یک زهر چشمی از سوریها میگیریم. (فکر کردند) یک زهر چشمی از دشمنان ابهّت پوشالی آمریکا میگیریم.
کلام رهبر در شهادت سردار سلیمانی
امّا چه اتّفاقی افتاد؟ رهبر معظّم انقلاب فرمود: ایشان نمونهی برجستهی تربیت شدهی مکتب اسلام و مکتب حضرت امام خمینی بود. درست است؟ بنده از شهرداری تهران تشکّر میکنم، خیلی زیبا عکسهای این شهید را در سراسر شهر نصب کرد. امّا زیر این عکسها یک جملهای بود، جمله این است: ایشان رفت تا ایران بماند. بنده میخواهم بگویم درست است، امّا چطور میشود یک نفر فدایی مردم خود شود؟ باید به این اشاره کنیم.
حاج قاسم چطور برای دفاع از ایران مدافع شد؟ چون تربیت شدهی مکتب اسلام بود. حاج قاسم برای ایران نبود، حاج قاسم برای آسیای غرب و خاورمیانه هم نبود، حاج قاسم برای جهان بود. یعنی چه؟ توضیح میدهم. مأموریّت حاج قاسم که جناب سردار معظّم، این سردار شامی، این سرداری که تخصّص او شامات و اسرائیل است (هم گفت)، سردار قاآنی امروز چه گفت؟ گفت: ما انتقام حاج قاسم را میگیریم و زمینهی ظهور آقا امام زمان، حضرت بقیّه الله الأعظم، مهدی آل محمّد را فراهم خواهیم کرد.
بله، حاج قاسم مدافع ایران بود، امّا به دنبال این مأموریّت الهی بود: ایجاد زمینهی ظهور آقا بقیّه الله الأعظم. دشمن درجهی یک حضرت بقیّه الله الأعظم چه کسی است؟ «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ»،[۶] اسرائیل. اسرائیل دنبال شناسایی امام زمان و کشتن امام زمان است. حاج قاسم داشت این ارتباط را برقرار میکرد… إنشاءالله توضیح خواهم داد، اجازه بدهید به بحث اصلی برسیم.
میخواستم این را بگویم، بحث اوّل بنده این است: «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». تأثیرگذارتر میشوند، دست آنها در کمک به جامعهی اسلامی و انسانی بازتر میشود. عزیزان، اتّفاقی که دو شب پیش در مجلس یا همان پارلمان عراق افتاد، مورد سادهای نبود، یک اتّفاق بسیار بزرگی بود و این تأثیر خون شهید است. عراق چند قسمت شده بود، شیعیان عراق هم چند قسمت شده بودند، چند گروه شده بودند، هر کس میخواست در پازل دشمن (زمین دشمن) بازی میکرد.
امّا این خون چه کرد؟ با اینکه کردهای کردستان عراق مدیون حاج قاسم بودند، با اینکه سنّیهای عراق (مدیون حاج قاسم بودند) ـ داعش دختران و زنان آنها را به بردگی جنسی برده بود حاج قاسم آنها را نجات داده بود، موصل را حاج قاسم آزاد کرد ـ میخواستند آبستراکسیون کنند. یعنی مجلس را از اکثریّت خارج کنند تا نتواند اخراج خفّتبار آمریکاییها را تصویب کند. امّا به لطف خدا، به این تأثیرگذاری شدید «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»، مجلس عراق یکپارچه اخراج حکومت تروریست آمریکا را از عراق تصویب کرد.
نه فقط آمریکا، بلکه تمام قوای خارجی. آلمان سریع خارج شد، دنبال بهانه بودند که بروند. ایتالیا همین امروز خارج شد. آمریکا هم نامه داد ما خارج میشویم، بعد دیدند آبروی آنها میروند تکذیب کردند، امّا نامه را دادند، آنها (آمریکاییها) هم دارند میروند. این اوّلین تأثیر خون شهید است.
این انسجام درونی مجلس، این استقبال بزرگی که اهوازیها از این شهید کردند. این استقبال بزرگی که مشهدیها کردند، این استقبال شگفتانگیزی که شما تهرانیها کردید. این استقبال بسیار پرشور و البتّه دردناک و غمانگیز که امروز در کرمان انجام شد. شنیدیم جمعی از کسانی که در تشییع پیکر پاک شهدا شرکت کردند، به خاطر ازدحام جمعیّت، به شهید پیوستند. سریع به ایشان رسیدند. دردناک بود. دیشب قمیها، قم هم عجیب بود. به نظر شما عادی است؟ وجداناً عادی است؟ خیلی غیر عادی است. اینها بوی اتّحاد و آمادگی برای ظهور حضرت بقیّه الله الاعظم، مهدی آل محمّد میدهد. این اتّفاقات ساده نیست.
این تحوّلی که در عراق، امروز در بصره رخ داد، استقبال از ابو مهدی مهندس بود. دیروز در یمن، در صنعا چه غوغایی به پا بود؟ بعد از ظهر در حلب سوریه چه غوغایی به پا بود؟ با اینکه در تیررس ارهابیها هستند، در تیررس تروریستهای النّصره و داعشیها هستند. چون حلب در تیررس است، ادلب هنوز آزاد نشده است که إنشاءالله آزاد خواهد شد. امّا مردم جمع شدند. اینها تأثیرات خون است.
قطعی بودن سنّتهای الهی
سنّتهای الهی قطعاً محقّق خواهد شد: «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدیلاً»،[۷] «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً».[۸] جهان آفرینش یک جهان کاملاً دقیق و قاعدهمند و نظاممند است. قرآن میفرماید: «إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»،[۹] همه چیز دقیق اندازهگیری شده است. آفرینش الهی و آفرینش انسان و جامعهی انسانی کاملاً نظاممند است، ضابطهمند است، قانونمند است. این ضوابط و این قوانین را باید پیدا کرد. این قوانین کجا است؟ در قرآن آمده است.
قرآن ضوابط حاکم بر جامعهی انسانی جهت شکوفایی استعدادهای الهی را تبیین کرده است. امشب به مناسبت شهادت حاج قاسم میخواهم به یکی از مهمترین قوانین قرآنی اشاره کنم. در بین ضابطههای قرآنی، کدام قاعده (را میخواهم عرض کنم)؟ این قاعده که جبههی حق و جبههی باطل قطعاً درگیر خواهند شد. این سنّت الهی است. درگیری بین جبههی حق ـکه محور آن توحید الهی و هدف آن اقامهی کلمه الله است، «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»[۱۰]ـ با جبههی باطل قطعی است. جبههی باطل دنبال چیست؟ دنبال هوی و هوس خود است. دنبال چپاول است، دنبال استثمار است، دنبال استعمار است، دنبال به بردگی کشاندن دیگران است، دنبال غارت تمام استعدادهای انسانی و تمام اموال ملّتها است.
بقیّهی ملّتها را در حدّ یک حیوان برای خود میداند! فقط خود را انسان میدانند! بقیّه را برای نوکری میخواهند، بقیّه را برای خدمت میخواهند؛ و الّا ذرّهای برای جان انسانها ارزش قائل نیستند. قرآن در سورهی آل عمران، آیهی ۱۴۰ میفرماید: «تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ»، ای مردم، ای مؤمنین، خود را آماده کنید، درگیری جبههی حق با جبههی باطل قطعاً محقّق خواهد شد. چرا؟ چون جبههی حق خدا محور و خدا مدار است، تن به ذلّت نمیدهد.
(اهل حق) اگر او را قطعه قطعه کنند، اگر او را «إرباً إربا» کنند، اگر او و فرزندان او را به شهادت برسانند؛ چه میفرماید؟ میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّهِ وَ الذِّلَّهِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ».[۱۱] جبههی حق تن به ذلّت نمیدهد، تن به تسلیم نمیدهد، سر خود را پایین نمیآورد. جبههی باطل چطور است؟ آنها هم عقبنشینی نمیکنند. جبههی باطل هم تا زمانی که جبههی حق تسلیم نشود عقبنشینی نمیکند، محکم ایستاده است. برنامهریزی میکند، پول خرج میکند، تبلیغات میکند، عقبنشینی نمیکند. جبههی باطل هم دنبال منافع خود است. جبههی باطل هم میخواهد به هوی و هوس خود برسد، میخواهد به چپاول انسانها و استعدادها برسد، عقبنشینی نمیکند. او (جبههی باطل) عقبنشینی نمیکند، جبههی حق هم عقبنشینی نمیکند. پس به نظر شما اینها میتوانند با هم صلح داشته باشند؟ قطعاً درگیر میشوند.
درگیری قطعی بین جبههی حقّ و باطل
امّا درگیری چه زمانی اتّفاق میافتد؟ در یکی دیگر از آیات قرآن، سورهی انبیاء، آیهی ۱۸ میفرماید: اگر جبههی حق میخواهد به پیروزی برسد، «وَ کَلِمَهُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا»[۱۲] شود و در جهان طنینانداز شود، چه باید کرد؟ باید درگیر شود. فکر نکند با سازش، با مذاکره، با عقبنشینی، با رفاهطلبی، با عافیتطلبی، با راحتی میتواند با این جبههی (باطل) کنار بیاید. اینها اگر مذاکره میکنند تاکتیکی برای تسلیم شما است، اگر به هدف خود رسیدند گردن شما را میشکنند! تاریخ باید چند مرتبه تکرار شود؟
مختار ابو عبید ثقفی وقتی در محاصرهی دوم قرار گرفت، حدود شش هزار نفر در کاخ بودند. مختار به یاران خود گفت: اینها که میگویند تسلیم شوید جان شما را میخریم، دروغ میگویند. میخواهند مقاومت شما را بشکنند، تسلیم شدید گردن شما را میشکنند. یاران گفتند: خسته شدهایم. جبههی حق گفتند: دیگر نمیخواهیم بجنگیم. مصعب پناه داد، امان داد، مختار جنگید به شهادت رسید. خیلی عجیب است. بعد از تسلّط مصعب بن زبیر بر کوفه، این شش هزار نفر که تسلیم شدند، در سال ۶۶ یا ۶۷ هجری قمری، مثل گوسفند سر بریده شدند!
اگر پیشنهاد مذاکره میدهند، اگر پیشنهاد امان میدهند، برای این است که مقاومت شما را (از بین ببرند). ما هیچ راهی جز مقاومت نداریم. نباید بیمنطق عمل کنیم، نباید بیتدبیر عمل کنیم، امّا دل ما به وعدههای کدخدا خوش نشود. زود باور نباشیم.
خدا را شکر، یکی از آثار بسیار مهم و پربرکت خون شهید عزیز ما، سردار دلها و محبوب قلوب، سردار سلیمانی این بود که امروز در مجلس دیدید. مجلسی که تعداد زیادی از این آقایان دل به وعدههای کدخدا بسته بودند، امروز برای اوّلین مرتبه در تاریخ مجلس، طرح سه فوریّتی دادند. شورای نگهبان هم حاضر شد همان لحظه تأیید کند و تأیید شد: کمک به سپاه قدس برای انتقام و مقابله با آمریکا، قرار دادن پنتاگون در لیست تروریستهای جهان.
چه کسی میتوانست این (نمایندهها) را قانع کند؟ آنها به کدخدا امید داشتند، امّا دیدند کدخدا دنبال منافع خود است، دست آنها به این… فکر نکنید… بعضی از آقایان که رأی دادند فهمیدند دل به آن (دشمن) ببندند، (دشمن) مسلّط شود گردن اینها را هم میشکند. پس مجاهدین را تقویت کنیم تا زنده بمانیم. ما راهی جز مجاهده نداریم، ما راهی جز استقامت نداریم، ما راهی جز جهاد نداریم. امیر المؤمنین فرمود: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ»،[۱۳] جهاد و مبارزه و مقاومت در مقابل دشمن، دربی از دربهای بهشت برای دوستان خاصّ خدا است.
در ادامه فرمود: «وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى»، این جهاد و مبارزه است که به شما ابهّت میدهد، آبروی شما را میخرد. اگر لباس بر تن ما نباشد چه اتّفاقی میافتد؟ اگر میخواهید تقوا و پاکیزگی و نورانیّت در زندگی شما باشد، این لباس تقوا با جهاد به وجود میآید. با نشستن در خانه، اینکه بگوییم به ما ارتباطی ندارد (موفّقیّتی حاصل نمیشود). اگر ما هم بگوییم به ما ارتباطی ندارد آنها (دشمنان) نمیگویند که به ما ارتباطی ندارد. امیر المؤمنین فرمود: «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ»،[۱۴] خود را به خواب بزنی دیگران نمیخوابند. تو برنامهریزی نکنی دیگران برنامهریزی میکنند، تو خواب بمانی دیگران بیدار هستند، تو را با لگد بیدار میکنند!
بعد امیر المؤمنین فرمود: «وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَهُ»،[۱۵] زره الهی که شما را مصون میکند جهاد است. فکر نکنید با مذاکره و تسلیم (کاری از پیش میبرید). اسرائیل جنوب لبنان را گرفت، صحرای سینا را از مصر گرفت، بلندیهای جولان را از سوریه گرفت، کرانهی باختری رود اردن را گرفت، کلّ فلسطین را گرفت. کجا با عزّت آزاد شد؟ فقط جنوب لبنان. حزب الله لبنان چون مجاهدین حسینی و علوی بودند با عزّت (آزاد شدند). فلسطینیها هم تا وقتی که دنبال مذاکره بودند، پیمان کمپ دیوید و دیگر موارد مشابه به هیچ جا نرسید. راحت اشغال میشدند. غزّه حیاط خلوت (اسرائیل) بود. امّا همین که جهاد اسلامی و حماس مجاهدانه با دشمن پیکار کردند، مبارزه کردند، جهاد کردند، (فلسطینیها) چنان عزّتی گرفتند که آرام آرام زمان جنگهای اسرائیل با غزّه کمتر شد. ۲۲ روز، بعد ۸ روز شد، بعد چند ساعت شد. دیگر (اسرائیلیها) نمیتوانند تحمّل کنند.
اسرائیل که ادّعا میکند «جیشٌ لا یقهر» است، ارتش شکست ناپذیر جهان است، در جنگ اخیر چند ساعت با حماس درگیر شد و تسلیم شد، گفت: هر چه شما بگویید قبول میکنیم. چرا؟ چون فلسطینیها اهل جهاد شدند، به تأسّی از حزب الله که حزب الله به تأسّی از امّت ایران، شما عزیزان (مقاومت کرد). جهاد به انسان عزّت میدهد.
«وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَهُ»،[۱۶] سپر بلای مطمئنّ جامعهی انسانی و الهی و اسلامی، جهاد است. جهاد، استقامت، مقاومت، مبارزه با دشمن. «جُنَّه» یعنی سپر، سپر بلای شما خواهد بود.
عواقب ترک جهاد در کلام امیر المؤمنین
اگر کسی جهاد را ترک کند چه میشود؟ حضرت فرمود: «فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ»، لباس ذلّت و نکبت را… من یک نکتهی تاریخی اینجا بگویم، مسلم بن عقیل وارد کوفه شد. ۱۸ هزار نفر با او بیعت کردند. بنده میگویم این ۱۸ هزار نفر غلط است، بلکه ۱۰۰ هزار نفر بودند. چون در بین این ۱۸ هزار نفر بعضی از رؤسای قبائل بودند، مثل هانی بن عروه مرادی مِذحَجی که نمایندهی پنج هزار شمشیر زن بود. پس هانی یک نفر نبود، بیعت او بیعت یک نفر نبود، بلکه پنج هزار بیعت بود. بیعت سلمان بن صُرَد خُزاعی یک بیعت نبود، بیعت مختار ثقفی یک بیعت نبود. امّا وقتی مسلم بن عقیل دستگیر شد چند نفر از آن ۱۰۰ هزار نفر در کنار او بودند؟ ۵۰ هزار نفر؟ ۱۰ هزار نفر؟ پنج هزار نفر؟ هزار نفر؟ ۱۰۰ نفر؟ ۱۰ نفر؟ یک نفر؟ نه، هیچ کس همراه مسلم نبود.
کجا رفتند؟ ترسیدند. اگر جبههی حق کوتاهی کند و مبارزه نکند و مجاهدت و جهاد و استقامت را کنار بگذارد، قرآن میفرماید: «إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ».[۱۷] ای امّت اسلامی، اگر مجاهدت نکنید، مبارزه نکنید، کوتاهی کنید، به ذلّت دچار خواهید شد، عذاب خواهید شد. خداوند یک قوم دیگری را به جای شما برای پیروزی جبههی حق مشخّص خواهد کرد. «قَوْماً غَیْرَکُمْ».
مردم حجاز به امیر المؤمنین خیانت کردند، خدا فرمود: من قوم دیگری را میفرستم. مردم عراق در یاری ابا عبد الله الحسین کوتاهی کردند، خدا فرمود: اشکالی ندارد. پیروزی جبههی حق به تأخیر افتاد، هزار سال بعد، یک جمعیّت دیگری میفرستم. چه اتّفاقی افتاد؟ آن ۱۰۰ هزار نفر… ابن زیاد وقتی وارد کوفه شد با چند نفر وارد شد؟ با ۳۰، ۴۰ نفر وارد شد. نهایتاً از بصره ۵۰۰ نفر هم در راه بودند. بگویید هزار نفر باشند. ابن زیاد با هزار نفر آمد. همان ۵۰۰ نفر احتمال بیشتری دارد، ولی عند الورود هم ۵۰۰ نفر نبودند، حدود ۳۰، ۴۰ نفر بودند. امّا تغییر بزرگی ایجاد کرد، مردم ترسیدند، مقاومت نکردند. گفت: سپاه شام میآید. یعنی مردم را از سپاه پوشالی شام ترساند. مردم ترسیدند، تسلیم شدند.
چه اتّفاقی افتاد؟ وقتی هانی بن عروه دستگیر شد، جناب مسلم بن عقیل دید کوفه دارد خیانت میکند، اگر قیام نکند امام حسین را «إرباً إربا» میکنند. قیام را علنی کرد. رمز قیام این بود ـ با تشکیلات آمد که داستان آن مفصّل است ـ رمز تشکیلات حضرت مسلم بن عقیل به عنوان یک مدیر تشکیلاتی، این بود: «یَا مَنصور أَمِت»،[۱۸] کمتر از یک ساعت چهار هزار نفر آماده شدند. رفتند کاخ ابن زیاد را محاصره کردند. بروید در تاریخ بگردید، چند نفر در کاخ بودند؟ حدس بزنید. حداکثر ۲۰۰ نفر در کاخ بودند.
اگر عراقیها با مسلم بن عقیل همراهی میکردند، این ۲۰۰ نفر را هم میکشتند و خود هم کشته میشدند، ۲۰۰ نفر شهید داشتند. امّا پیروز میشدند و امام حسین به مسلخ برده نمیشد. اسلام دگرگون میشد، اسلام همان موقع جهانی میشد. امّا استقامت نکردند.
عاقبت همراهی نکردن با امام حسین علیه السّلام
میدانید چه اتّفاقی افتاد؟ جناب مسعودی در «مروج الذّهب» میگوید: بعد از کربلا فقط یکی از حکّام به نام حجّاج بن یوسف ثقفی ۱۲۰ هزار نفر از عراقیها را کشت. فقط حجّاج این تعداد را کشت. قیام توّابین، قیام مختار، قیامهای دیگر بماند، فقط حجّاج بن یوسف ثقفی، این انسان سفّاک خونریز، ۱۲۰ هزار نفر از اینها (عراقیها) را طیّ ۲۰ سال از حکومت خود کشت. اگر ۲۰۰ نفر شهید میدادند دچار این ذلّت میشدند؟
اگر ما استقامت کنیم بله شهید میدهیم، امّا (طرف مقابل) هم کشته میدهند. قرآن میفرماید: «فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ».[۱۹] اگر شما سختی و درد دارید، آنها (دشمنان) هم سختی و درد دارند، امّا شما به خدایی امید دارید که آنها ندارند. (کسانی که یاری نکردند) به ذلّت دچار شدند.
این «قَوْماً غَیْرَکُمْ» چه کسانی هستند؟ خداوند یک قومی را به جای شما جایگزین خواهد کرد، این قوم جایگزین چه کسانی هستند؟ شما بروید روایات اهل سنّت را هم ببینید، نه الآن، کتبی که ۳۰۰ سال، ۸۰۰ سال، هزار سال پیش نوشته شده است. در تفاسیر اهل سنّت نگاه کنید. اهل سنّت از رسول خدا روایت کردهاند، حضرت محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این «قَوْماً غَیْرَکُمْ»، «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»،[۲۰] خدا آنها را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند، «أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ»، با مؤمنین مهربان هستند، «أَعِزَّهٍ عَلَى الْکافِرینَ»، با کفّار با عزّت (روبرو میشوند). عزّت در زبان عربی به معنای چیست؟ به معنای نفوذ ناپذیری و اقتدار است. به معنای خشونت نیست. عزیز در زبان عربی یعنی نفوذ ناپذیر، مقتدر، آن قومی که عزیز است. «لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ»، از هیچ سرزنش سرزنش کنندهای نمیترسند.
اینها چه کسانی هستند؟ در روایات اهل سنّت آمده است، در بیشتر روایات اینطور آمده که: اینها «سَلمَان وَ قومُهُ» هستند. آن قومی که جبههی حق را پیروز میکند و زمینهی ظهور دولت کریمهی حقّ حضرت امام زمان را جهانی خواهد کرد، مردم ایران هستند. عین روایات اهل سنّت است. البتّه قبل از اینکه تعصّب عربی این روایات را کنار بزند. در کتب قدیمی آنها آمده است. در بعضی از روایات آنها هم آمده که یمنیها هستند. این هم منافات ندارد. ایرانیها با کمک یمنیها قدس را فتح خواهند کرد. «لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ».[۲۱]
بدانید مأموریّت حاج قاسم سلیمانی این بود که زمینهی فتح قدس را برای ظهور آقا امام زمان آماده کند. امروز جانشین او، جناب سردار قاآنی همین را گفت. مأموریّت ایشان این بود. إنشاءالله با این خونی که ریخته شد و با این موجی که ایجاد کرد و با این «أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»، تأثیرگذاری الهی که این خون خواهد داشت، آرام آرام ما به لحظات نابودی اسرائیل و پیروزی جبههی حق بر جبههی باطل نزدیک خواهیم شد. به حول و قوّهی الهی و با عنایات حضرت زهرا سلام الله علیها مطمئن باشید محقّق خواهد شد.
قرآن میفرماید: «لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی»،[۲۲] نگران نباشید، خدا آنها را به ذلّت خواهد کشید. وعدهی انتقام الهی وعدهی قرآنی است، امّا مجری آن ما هستیم. اگر ما منتظر ظهور هستیم باید اقدام کنیم، نه اینکه دست روی دست بگذاریم آنها به خانهی ما حمله کنند و ناموس و ثروت و استعدادهای ما را ببرند. باید برنامهریزی کرد و حاج قاسم همین کار را کرد. باید لبنان آماده میشد و شد، باید راه ارتباطی آنها برقرار میشد، سوریه و عراق و تهران (راه ارتباطی هستند). تمام این انتقامی که جمعه آمریکا از حاج قاسم گرفت برای این بود که حاج قاسم تهران را به قائمیّه و قائمیّه را بوکمال و بوکمال را به دمشق و دمشق را به بیروت و جولان وصل کرد.
یعنی چه؟ یعنی مقدّمات نابودی اسرائیل (را فراهم کرد). (دشمنان) گفتند باید او را بزنیم (از بین ببریم). برای اینکه او را بزنیم (از بین ببریم) قبل از آن گفتند باید ایران را به هم بریزیم، بعد عراق و لبنان را به هم بریزیم تا این راه ارتباطی قائمیّه به بوکمال قطع شود. شما ببینید در این راه، هر جا مربوط به این راه ترانزیتی مهم بود، شورش ایجاد شد. آنها اوّل میخواستند ما را درگیر کنند. میدانید میخواستند چه کنند؟ میخواستند ماهشهر و عسلویه را تخریب کنند، ماهشهر بنزین ما را تأمین میکند، عسلویه گاز ما را تأمین میکند. زمستان از سرما یخ بزنیم و مردم مشغول شوند. سپاه قدس وارد ماجرا شود، بعد لبنان را به هم بریزند، بعد عراق را به هم بریزند.
ما سه ماه پیش اعلام کردیم قائمیه به بوکمال وصل شد، جادّهی آن را احداث کردیم. آنها گفتند باید زودتر به خط بزنیم (زودتر وارد عمل شویم). قبل از اینکه ایران را به هم بزنند کجا را به هم زدند؟ لبنان، دولت لبنان سقوط کرد. دولت عراق سقوط کرد. اوضاع وحشتناکی شده بود. به خاطر بیتدبیری در مسئلهی بنزین، گروهی که آماده بود… دیدید خیلی عجیب بود، در یک روز این همه شورش در ایران اتّفاق افتاد، مردم معترض بودند، حق هم داشتند، قیمت بنزین سه برابر شده بود. امّا این همه کشتار اتّفاق افتاد!
در فتنهی ۸۸، در هشت ماه، ما اینقدر کشته ندادیم، این برای چه بود؟ این همان برنامهریزی بزرگ بود تا ما به جولان و قنیطره نرسیم، ما به بیروت نرسیم. نه از طریق هوایی، بلکه از طریق زمینی، چون از طریق هوایی میزنند (نابود میکنند). راه امن حاج قاسم، گفتند باید حاج قاسم را بزنیم (از بین ببریم). کار تمام است، اگر بماند ما را نابود میکند، او را از بین ببریم خیلی سنگین است. امّا نمیدانستند خیلی سنگینتر از چیزی بود که فکر میکردند.
ترامپ بسیار ترسیده است، چون نمیدانستند این خون (چه اثری میگذارد) «أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» را نمیفهمیدند. الآن حاج قاسم کار خود را انجام داد، تربیت خود را انجام داد، تهران را به بیروت و جولان وصل کرد. الآن باید آنها منتظر عواقب باشند. الآن سعودیها گفتهاند ما کاری نکردیم، کویتیها میگویند ما را مقصّر ندانید، سفیر آمریکا در افغانستان استعفاء داد. بعضی از ارکان وزارت دفاع آمریکا ـ بلکه وزارت جنگ آنها ـ استعفاء دادند. نتانیاهو بعد از دیدن این شور میلیونی که تخمین زدند حدود هفت میلیون دیروز در تهران بودند، کابینهی امنیّتی تشکیل داد. گفت: اصلاً راجع به سردار سلیمانی صحبت نکنید، ما کاری نکردیم، آمریکا بود. در حالی که قطعاً همهی این کارها برای منافع اسرائیل است. امّا این خون اسرائیل را نابود خواهد کرد. «وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّهٍ».[۲۳] إنشاءالله.
ادب و مرام اباالفضل علیه السّلام
«السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنَ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَهِ».[۲۴] وقتی (عکس) آن دست بریدهای که از بدن مطهّر این شهید سرافراز بود منتشر شد، همهی دلها به سمت علقمه رفت.
«أَبَا الفَضلِ یَا ذَا الفَضلِ وَ الإِبَا أبَی الفَضلُ إلّا أَن تَکُونَ لَهُ أَبَا»
شمع شده، آب شده، سوخته روح ادب را ادب آموخته
اباالفضل تندیس ادب بود. حاج قاسم هم که قاسم شد، «إرباً إربا» شد، ادب خود را از اباالفضل یاد گرفت. سه سال پیش که آقا از کنار فرماندهان عبور کرد یک عکسی تاریخی شد، حاج قاسم احترام نظامی داد و دست خود را هم روی سینه گذاشت. یعنی من سرباز ولایت هستم. درست است نظامی هستم، امّا ارادت دارم. با قلب خود مطیع ولایت هستم، این ادب را از چه کسی یاد گرفته است؟ از اباالفضل یاد گرفته است.
اباالفضل العبّاس پیش آقای خود، ابا عبد الله آمد، گفت: «قَدْ ضَاقَ صَدْرِی»،[۲۵] آقا جان، سینهی من به تنگ آمده است، اجازه بده به میدان بروم. آقا ابا عبد الله الحسین فرمود: برو آب بیاور. دوست دارد بجنگد، امّا چون سرباز ولایت است ولیّ او گفته برو آب بیاور، او هم اطاعت کرد. به سمت شریعهی فرات رفت.
میدانید شریعهی فرات حالت سرازیری است، آب هم کم بود، آن موقع هنوز باران نباریده بود. باید دو سه متری پایین میرفت (تا آب بیاورد). آنها (دشمنان) هم اجازه دادند پایین برود. چرا؟ چون بعد از آن باید بالا بیاید. آب را دید، به نفس خود نهیب زد: «یَا نَفس مِن بَعدِ الحُسَین هونى»،[۲۶] میخواهم نباشی اگر حسین تشنه باشد یک قطره بنوشی. مشک را پر از آب کرد و بالا آمد.
اینجا بود… الآن میفهمیم عمود آهنین یعنی چه، از آن بالا عمودهای آهنین را پرتاب کردند. اباالفضل حرکت کرد، دست راست اباالفضل را قطع کردند، به جای ناله فرمود:
«وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمُ یَمِینِی إِنِّی أُحَامِی أَبَداً عَنْ دِینِی
وَ عَنْ إِمَامٍ صَادِقِ الْیَقِینِ نَجْلِ النَّبِیِّ الطَّاهِرِ الْأَمِینِ»[۲۷]
قسم به خدا، دست راست من را قطع کنید، باز از دین خود، از امام زمان خود، از فرزند رسول خدا حمایت میکنم. دست چپ او را قطع کردند، بدن او را تیر باران کردند. اینجا بود که یک عمود آهنین به فرق مقدّس اباالفضل برخورد کرد. اباالفضل دست در بدن ندارد، با بدنی پر از تیر، افتاد.
پایان
[۱]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۹٫
[۲]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۲۳۵٫
[۳]– تسلیه المجالس و زینه المجالس (مقتل الحسین علیه السّلام)، ج ۲، ص ۳۲۶٫
[۴]– تذکره الخواص من الأمه فی ذکر خصائص الأئمه، ص ۲۳۳٫
[۵]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۸٫
[۶]– سورهی مائده، آیه ۸۲٫
[۷]– سورهی احزاب، آیه ۶۲، سورهی فتح، آیه ۲۳٫
[۸]– سورهی فاطر، آیه ۴۳٫
[۹]– سورهی قمر، آیه ۴۹٫
[۱۰]– سورهی توبه، آیه ۳۳، سورهی صف، آیه ۹٫
[۱۱]– اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، ص ۹۷٫
[۱۲]– سورهی توبه، آیه ۴۰٫
[۱۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۶۹٫
[۱۴]– همان، ص ۴۵۲٫
[۱۵]– همان، ص ۶۹٫
[۱۶]– همان.
[۱۷]– سورهی توبه، آیه ۳۹٫
[۱۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۴، ص ۳۴۸٫
[۱۹]– سورهی نساء، آیه ۱۰۴٫
[۲۰]– سورهی مائده، آیه ۵۴٫
[۲۱]– سورهی اسراء، آیه ۷٫
[۲۲]– سورهی مجادله، آیه ۲۱٫
[۲۳]– سورهی اسراء، آیه ۷٫
[۲۴]– تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج ۶، ص ۹۶٫
[۲۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۴۱٫
[۲۶]– همان.
[۲۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۴۰٫
پاسخ دهید