- لمس کردن رأفت مهربانی امام رئوف
- داستانی در رابطه با مشاهده کردن امام رضا در صحن مبارک
- زیارت جامعه، دانشنامهی امامشناسی
- داستان مکاشفهی علامهی مجلسی
- کارکرد امامت در تربیت جهانی بشریّت و نقش امامت در توحید و معرفت توحیدی
- علّت نامگذاری سلسله الذهب
- شرط دژ بودن توحید الهی چیست؟
- امام مرزبان مرز شناسایی توحید خالص از توحید مشوب
- جملیها چه کسانی بودند؟
- حدیثی در مورد جنگ جمل و شورش کردن جملیها بر علیه امیر المؤمنین
- امامت منصبی در راستای ربوبیت
- امام دژبان توحید در عرصهی مدیریت تربیتی
- دلیل انحراف خوارج و اهل جمل چه بود؟
- شیطان اوّل مخالف امامت حضرت آدم
- جدل حضرت آقای قرائتی با وهابی
- امام بیانگر حدود و ثغور توحید الهی
- امام رضا محوریت دژبان توحید الهی
- اتّفاقتی که بعد از رحلت رسول خدا در جامعهی اسلامی برای امیر المؤمنین افتاد
- کنار گذاشتن دژبان توحید الهی از اجرای اوامر توحید الهی
- دلایل به وجود آمدن انحرافات در جامعه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنََهُ الله عَلَی أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ مِنَ الآنِ إلی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
لمس کردن رأفت مهربانی امام رئوف
امام، امام مهربانی و به تعبیر علّامه قاضی رأفت او لمس شدنی است. امامی که مظهر رأفت و محبّت الهی هستند و اگر کسی با اخلاص به زیارت ایشان بیاید قطعاً رأفت کریمانهی حضرت شامل حال او میشود و با تمام وجود مهربانی او را لمس میکند. امامی که به دنبال پاکی ما است، حضرت آیت الله مازندرانی که شاگرد ایشان عازم ارض اقدس بودند، وقتی شاگرد آمد اجازه بگیرد، استاد به او فرمود: سلام ما را به امام برسان و پاسخ بگیر. شاگرد متعجّبانه گفت: سلام میرسانم، امّا چگونه پاسخ بگیرم؟ استاد فرمود: امام، امام الرئوف است پاسخ تو را خواهد داد. شاگرد حال خوشی پیدا میکند، رو به روی ضریح حضرت امام علی بن موسی الرّضا را میبیند که تکیه به قبر داده است و او را نظاره و نگاه میکند. شاگرد میگوید: استادم سلام رساند، پاسخ میخواهد؟ حضرت این شعر فارسی را خواندند
آینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب کن تو خانه پس مهمان طلب
آینه شو دل را باید سیقل داد تا آینهی تمام نمای رخ زیبای یار شود، جارو کن خانه این دل باید پاکیزه شود، «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ».[۱]
(جاروب کن تو خانه پس مهمان طلب) دل باید بزرگ شود، باید وسیع شود، باید پاکیزه شود تا میهمان در این دل بیاید و نورانیّت تمام وجود انسان را بگیرد. کلام امام پاکیزه شدن و پاکیزه زیستن و انسان زیستن است.
داستانی در رابطه با مشاهده کردن امام رضا در صحن مبارک
إنشاءالله پیش پای حضرت برویم که مأثور است بزرگان و حتّی قطب عالم امکان آنجا برای زیارت میایستند. من این داستان را حدود شاید ۱۱ سال پیش از استاد معظّم خود حضرت حاج آقای صدیقی شنیدم که به نقل یکی از دوستان خود میگفتند: یک آقایی -حالا نمیدانم دوستان ایشان بود یا آقای دیگری بود- پیش پای حضرت ایستاده بودند، در حال زیارت بودند، یک جوان زیبا رویی از طرف صحن آزادی میآید، چند جوان هم اطراف او نورانی جلوتر از این عالم میایستند و یک پیر سالخورده هم کنار آن عالم بزرگوار است. آن جوان پیشوا و امام شروع به زیارت نامهای میکند که این عالم میگوید: من در عمر طلبگی خود این زیارت نامه را نشنیده بودم و نخوانده بودم. با تعجّب از این پیر سالخورده پرسیدم: این چه زیارت نامهای است؟ چه کلماتی است؟ آن پیر میگوید: زیارت نامهی مخصوص آقا است. پرسیدم: آقا کیست؟ فرمود: قطب عالم امکان. تو چه کسی هستی؟ من خضر هستم.
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی
خضری که حضرت موسی کلیم الله نسبت به شاگردی او کم میآورد، الآن دنبالهروی قطب عالم امکان است. میتوانم برسم؟ حرکت کن، اگر رسیدی آقا را میبینی. میگوید: آقا حرکت کرد، من هم حرکت کردم، ناپدید شدند.
زیارت جامعه، دانشنامهی امامشناسی
حالا میخواستم بگویم امام زمان هم پیش پای حضرت زیارت میخوانند چه بهتر که زیارت جامعهی کبیره باشد که یک دانشنامهی امامشناسی است. جامعهی کبیره «نِعمَهِ الزِّیاره، الزِیَارهُ الجَامِعَه» یک زیارت بسیار عالی و یک دانشنامهی کامل امامشناسی است. ما میتوانیم در اوج شناخت امام از این زیارت نامه استفاده کنیم.
داستان مکاشفهی علامهی مجلسی
بزرگان ما با زیارت جامعهی کبیره به معارف بسیار بالایی رسیدند. داستان مکاشفهی علّامهی مجلسی را شنیدید که میگوید من در حرم امیر المؤمنین در حال خواندن زیارت جامعهی کبیره بودم، یک دفعه خود را در سامرا دیدم، نگاه کردم دیدم حضرت بقیّه الله تکیه به قبر مبارک حضرت امام عسگری داده است، من را نگاه میکند. میگوید با ولع بیشتری جامعه را تمام کردم، به من گفت: نزدیک شو. خیلی سنگین بود، گفتم: من نزدیک شوم؟ فرمود: ادب در امتثال و اطاعت است که حضرت او را در آغوش میگیرد و این جمله را میگوید «نِعمَهِ الزِّیاره، الزِیَارهُ الجَامِعَه» عجب زیارتی است. إنشاءالله در این چند روزی که محضر مبارک امام مهربانیها هستیم با زیارت جامعه پیش پای حضرت گرهها را باز کنیم، خیلی شخصی نگاه نکنیم، جهانی نگاه کنیم. اوضاع منطقه، ایران، استکبار، مظلومین، مقاومت همه چیز را در نظر بگیریم، برای خود دعا کنیم، برای همدیگر دعا کنیم، برای مدرسه دعا کنیم، برای استاد عزیز خود حضرت حاج آقای صدیقی دعا کنیم، برای اساتید و پدر و مادر و دوستان خود دعا کنیم.
کارکرد امامت در تربیت جهانی بشریّت و نقش امامت در توحید و معرفت توحیدی
امّا بحثی که در این چند دقیقهی پایانی محضر مبارک شما میخواهم داشته باشم یک بحث معرفتی راجع به کارکرد امامت در تربیت جهانی بشریّت و نقش امامت در توحید و معرفت توحیدی بشر است. حضرت امام رضا (علیه الصّلاه و السّلام) با ورود خود به ایران بذر محبّت و عشق به ولایت را در سر تا سر ایران پاشیدند. امّا یکی از بذرهای عمیق معرفتی که حضرت در ایران اسلامی به یادگار گذاشتند، وقتی به نیشابور رسیدند محدّثینی زیادی جمع شده بودند، حضرت جملهای انشاء میفرمایند که این جمله به حدیث سلسله الذّهب معروف میشود یعنی إنشاءالله در بحث درایه و فقه الحدیث حتماً ملاحظه میکنید که در بحث سند اتّصال سند و ثقه بودن و شیعه بودن روات سند از عوامل مهم صحّت سند هستند.
علّت نامگذاری سلسله الذهب
این حدیث از حضرت امام علی بن موسی الرّضا، از امام موسی بن جعفر، از امام جعفر صادق، از امام باقر میرود تا به امیر المؤمنین و رسول خدا حضرت محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به جبرائیل امین و ذات باری تعالی میرسد که «قَالَ الله عَزَّ وَ جل» برای همین سلسله الذّهب طلا، نورانی، درخشان میگویند. چون هم متّصل از سند است و هم اوج ثقه بلکه اوج پاکی و پاکیزگی است؛ چون همهی روات اهل بیت هستند تا به خدا برسد.
شرط دژ بودن توحید الهی چیست؟
حضرت فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی»[۲] کلمهی توحید دژ الهی است. «فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» هر کس وارد این دژ بشود در امنیّت کامل از عذاب الهی خواهد بود. بعد حضرت حرکت کرد، بعد توقّف کردند فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» این دژ وقتی میتواند امنیّت از عذاب دهد که یک دژبانی به نام امام رضا داشته باشد. فرمود: شرط دژ بودن توحید الهی کسی مثل من است. اینجا مستقیم به مدیریت جامعهی اسلامی اشاره میکند. مدیریت جامعهی اسلامی وقتی عامل نجات از عذاب و امنیّت اجتماعی خواهد شد که دژبان این دژ امام معصوم باشد.
امام مرزبان مرز شناسایی توحید خالص از توحید مشوب
این مسئله بسیار مسئلهی مهمی است. هم در مرحلهی تبیین حدود و ثغور توحید الهی، امام مرزبان مرز شناسایی توحید خالص از توحید مشوب است، توحید حقیقی و بیغل و غش از توحید التقاطی است. هم در صیانت امنیّت جامعهی اسلامی، در امور عقیدتی مرزبان مدیریت جامعهی اسلامی امام معصوم باید باشد. کلمهی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در جامعهی اسلامی و انسانی وقتی میتواند تأثیرگذار در نجات و امنیّت همه جانبهی بشر باشد که زمام مدیریت تربیت جامعه به دست کسی مثل امام رضا باشد. این نکتهی بسیار مهمی است که امام رضا پیریزی کرد.
جملیها چه کسانی بودند؟
بنده در تکملهی این مسئله از توحید شیخ صدوق (رحمه الله علیه) میخواهم برای شما روایتی بخوانم بعد این دو روایت را در کنار هم جمع میکنم. شیخ صدوق در کتاب شریف توحید خود نقل میکنند امیر المؤمنین در صحنهی کارزار جمل… جملیها طلحه و زبیر و دار و دستهی دنیاطلبان بریدهی از ولایت بودند. «مَا زَالَ الزُّبَیْرُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ»[۳] زبیر از اهل بیت بود. «حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ عَبْدُ اللَّهِ فَأَفْسَدَهُ» عبدالله بن زبیر نحس پدر خود را به انحراف کشاند. اینها کسانی بودند که دنبال قدرت بودند. جملیها به دنبال قدرت بودند، آمدند، امیر المؤمنین به آنها قدرت نداد، شمع بیت المال را خاموش کرد. طلحه دید عجب امیر المؤمنین در حرف خصوصی شمع را خاموش کرد، حالا ما میخواهیم بصره و کوفه را از او بگیریم. گفتند برویم، رفتند و شورش کردند.
حدیثی در مورد جنگ جمل و شورش کردن جملیها بر علیه امیر المؤمنین
حالا شیخ صدوق در رابطه با جنگ جمل اینگونه نقل میکند، سلسله سند آن را ببینید «إِنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ»[۴] یک عرب بیابانی خدمت امیر المؤمنین آمد، در اوج درگیری روز جمل بود. «فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَتَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ» شما میگویید خدا یکی است؟ «قَالَ» راوی میگوید: «فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَیْهِ» مردم به سوی این اعرابی حملهور شدند. گفتند: وسط کارزار جنگ با دشمن آمدی سؤال توحید میپرسی؟ به او حمله کردند. «قَالُوا یَا أَعْرَابِیُّ أَمَا تَرَى مَا فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ» -قلب اینجا به معنای ذهن است، تقسّم هم یعنی تکّه تکّه شدن- نمیبینی ذهن او پراکنده است یعنی دارد میچیند میمنه چطور باشد، میسره چطور باشد، میانه چگونه باشد، پشتیبانی چطور باشد، چه کسی جلو برود، ذهن او مشغول نقشهی جنگ است، تو داری از او توحید میپرسی؟ پاسخ امیر المؤمنین را کنار کلمات زیبای حضرت امام علی بن موسی، عالم آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بگذاریم «فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه الصّلاه و السّلام) دَعُوهُ» او را رها کنید. «فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ» نکتهی دقیقی است. فرمود: آن چیزی که این اعرابی از توحید میپرسد، آن چیزی که این بیابانگرد از ما میخواهد که برای او توضیح دهیم، همان چیزی است که ما از آنها میخواهیم.
مگر طلحه و زبیر خصوصاً زبیر که در آن لحظات تنهایی امیر المؤمنین، در آن لحظات مظلومیّت امیر المؤمنین، در آن لحظات بییاری امیر المؤمنین کنار امیر المؤمنین بود مشکل توحید داشت یا قدرتطلب بود؟ زبیر دنبال قدرت بود، طلحه دنبال قدرت بود، بقیّهی لشکر دنبال دنیا بودند، بصره را غارت کردند، مشکل توحید نداشتند، امّا امیر المؤمنین اینجا خیلی عجیب میفرماید: «فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ» همان چیزی است که ما از آنها میخواهیم. یعنی ما از آنها توحید میخواهیم؟ بله، کسی که در مقابل امامی که دژبان توحید الهی در جامعهی اسلامی است، بایستد یعنی توحید افعالی خدا را نفهمیده است. یعنی توحید در حاکمیّت الهی را نفهمیده است یعنی توحید در ربوبیّت و تدبیر و برنامهریزی الهی را نفهمیده است.
امامت منصبی در راستای ربوبیت
آنها نفهمیدند که امامت منصبی در راستای ربوبیّت است، «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[۵] کلید واژههای این آیه را دقّت کنید «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ»، «ابْتَلى»، «بِکَلِماتٍ»، «فَأَتَمَّهُنَّ»، «جاعِلُکَ»، «لا یَنالُ عَهْدِی» کنار هم بگذارید ربوبیّت، امامت، نصب، جعل و در پایان عهد است. امامت عهد الهی است، در راستای ربوبیّت الهی است. ربوبیّت الهی یعنی تدبیر با مدیریت و برنامهریزی جهان هستی یک تدبیر تکوینی است که امام قطعاً مفیض فیض الهی است
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
«أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی»[۶] در بحث ربوبیّت تکوینی و در ربوبیّت اجرایی و مدیریتی جامعهی بشری امام در راستای ربوبیّت الهی و به جعل و نصب الهی و به انتخاب الهی است. مشکل اهل جمل عدم فهم توحید در ربوبیّت و حاکمیّت الهی بود.
امام دژبان توحید در عرصهی مدیریت تربیتی
امام دژبان توحید در عرصهی مدیریت تربیتی جامعهی انسانی است. امام است که حدود و ثغور توحید را در اجرای دستورات الهی تدبیر میکند و امام است که تمام حدود و ثغور معرفت توحیدی را بیان میکند.
دلیل انحراف خوارج و اهل جمل چه بود؟
تمام انحراف خوارج در عدم فهم توحید الهی بود. عمروعاص ملعونِ زیرک، خوارج ساده لوحِ احمق را با یک جملهی قرآنی فریب داد. «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ»[۷] شعار درست کردند «لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[۸] آن آیه بود، این هم شعار آنها بود. به امیر المؤمنین گفتند: آقا جان آنها میگویند: «لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ». حضرت فرمود: «کَلِمَهُ حَقٍ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» یعنی آنها نفهمیدند توحید در حاکمیّت مجری میخواهد، مجری باید امام معصوم باشد. حرف آنها حرف درستی است، حکم حکومت و حاکمیّت و مدیریت از آن خدا است، امّا خدا به واسطهی نایب و خلیفهی خود مدیریت میکند.
شیطان اوّل مخالف امامت حضرت آدم
«إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۹] چه کسی با خلافت الهی مخالفت کرد؟ اوّل مخالف با ولایت امامت آدم، شیطان بود. شیطان خدا را قبول داشت، توحید را قبول داشت، امّا توحید در ربوبیّت و توحید در حاکمیّت را منحصر در خدا میدانست.
جدل حضرت آقای قرائتی با وهابی
حضرت آقای قرائتی بسیار زیبا و بسیار ساده با یکی از وهابیها جدل کرد. وقتی آقای قرائتی کنار چهار قبر مظلوم ائمّهی بقیع در حال زیارت بود، خودکاری گرفت و روی زمین انداخت. به آقای قرائتی گفت: بگو یکی از این امامها این خودکار را به تو بدهد. مگر شما نمیگویید همه کاره هستند؟ حضرت آقای قرائتی خودکار را برداشت و دوباره انداخت، گفت: مگر تو نمیگویی خدا همه کاره است به خدا بگو خودکار را به دست تو بدهد. «فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ»[۱۰] متعجّب ماند که چه بگوید. «أَبَى اللّه أَن یَجِرى الأُمور إِلَّا بِأسبَابِها»[۱۱] وهابیها توحید را نمیفهمند. ابن تیمیه و قبل از او حنبل و بعد از او عبد الوهاب و الآن ورژن جدید ۲۰۱۵ داعشیها توحید را نمیفهمند. وقتی توحید را نمیفهمند خون به پا میکنند، خونریزی میکنند. «أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء»[۱۲] چه کسانی هستند؟ کسی که خدا را نشناسد، کسی که توحید را نشناسد.
امام بیانگر حدود و ثغور توحید الهی
چه کسی حدود و ثغور توحید را برای ما بیان میکند؟ امام. امام در مرحلهی معرفت دژبان قلعهی امنیّت توحید الهی در مرحله اجرای توحید است و در تربیت عمومی جامعهی بشری، مدیر و مجری هم امام است، اگر غیر از امام باشد جزء داعشیهای کنونی و خوارج قبلی و سلفی میشوند.
امام رضا محوریت دژبان توحید الهی
مسئله این است با این کلام حضرت امام علی بن موسی الرّضا این مطلب باید تبیین شود که توحید در مرحلهی توصیف و توحید، در مرحلهی تربیت و توحید، در مرحلهی اجرا در جامعهی اسلامی و انسانی باید به محوریّت دژبانی مثل امام رضا باشد «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».[۱۳]. امام دژبان توحید الهی است. امام جامع اجرای توحید در جامعهی انسانی برای رسیدن به «أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» به امنیّت فکری، به امنیّت اجتماعی و امنیّت فرهنگی و امنیّت اقتصادی است. امام باید در رأس امور باشد و اگر نباشد چه اتّفاقی میافتد؟
اتّفاقتی که بعد از رحلت رسول خدا در جامعهی اسلامی برای امیر المؤمنین افتاد
وقتی رسول خدا از دنیا رفتند، امیر المؤمنین که جانشین رسول خدا در مدیریت تربیتی جامعهی اسلامی و تبیین توحید و اجرای فرامین توحیدی ذات باری تعالی در جامعه بود را خانهنشین کردند. ۲۵ سال گذشت، امیر المؤمنین وقتی به مسند مدیریت برگشت، جامعه آنقدر به انحرافات رفتاری و انحرافات فکری و اخلاقی رسیده بودند که نتوانستند امام را تحمّل کنند. در پایان حکومت امیر المؤمنین فرمود: «یَا أَشباحَ الرِّجَال وَ لا رِجَال».[۱۴] ۲۵ سال ریل تربیتی توحیدی رسول خدا از مدیریت تربیتی امام که دژبان توحید است، خارج شد، جامعه تحمّل امیر المؤمنین را نداشت. ۲۵ سال گذشت.
کنار گذاشتن دژبان توحید الهی از اجرای اوامر توحید الهی
سال ۶۰ شد دیگر جامعه آنقدر به انحراف کشیده شد، به نام دفاع از دین رسول خدا، فرزند رسول خدا را به مسلخ میبرند و با طرز بسیار وحشیانهای «مُصِیبَهٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»[۱۵] وحشتناک بود. دژبان توحید الهی از اجرای اوامر توحیدی الهی کنار گذاشته شد.
دلایل به وجود آمدن انحرافات در جامعه
تمام انحرافات اجتماعی، تمام انحرافات سیاسی، تمام انحرافات اخلاقی و تمام انحرافات رفتاری وقتی است که ما از توحید ناب الهی که مرزبان توصیفی آن امام است و مرزبان اجرای دستورات آن، امام در جامعه است، از تربیت جامعه دور شود. اینجا است که آنقدر جامعه از خدا دور میشود که تبدیل به یک حیوان درّنده میشوند.
[۱]– بحار الأنوار، ج ۶۷، ص ۲۵٫
[۲]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۳۵٫
[۳]– بحار الأنوار، ج ۳۴، ص ۲۸۹٫
[۴]– التوحید (للصدوق)، ص ۸۳٫
[۵]– سورهی بقره، آیه ۱۲۴٫
[۶]– بحار الأنوار، ج ۱، ص ۹۷٫
[۷]– سورهی انعام، آیه ۵۷٫
[۸]– بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۵۴۴٫
[۹]– سورهی بقره، آیه ۳۰٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۲۵۸٫
[۱۱]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۷، ص ۲۷۲٫
[۱۲]– سفینه البحار، ج ۶، ص ۵۱۱٫
[۱۳]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۳۵٫
[۱۴]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۴، ص۲۳٫
[۱۵]– بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۲۹۲٫
پاسخ دهید