بدبختی در اسلام نداریم الّا از روز سقیفه؛ چه چیزی باعث شد مردم شام در برابر عظمت امیر المؤمنین به سراغ معاویه بروند؟ یک بخشی از آن پول پرستی و این حساب و کتاب‌های آن‌ها است که من یکی دو نمونه از آن را عرض کردم. بخش دیگر آن این است که وقتی خلیفه‌ی دوم معاویه را بر شام منصوب کرد، رفتاری با او کرد که با هیچ یک از زمامداران خود نکرد. یک طوری در جامعه تعبیر شد، کأنّه سهم بنی امیّه -که از بزرگان قریش هستند- از حکومت شام و مصر است. این‌که دیگر ارث پدر ما است، حالا تا سر ادامه‌ی آن با هم بحث بکنیم.

وقتی رفتار حکومتی خلیفه‌ی دوم بررسی بشود، خیلی عجیب و غریب است. او منافقین را بر سر کار می‌آورد، می‌گفت: من از تخصّص آن‌ها استفاده می‌کنم. دو سال یک بار مشاطره می‌کرد. یعنی به طرف می‌گفت: به این‌جا بیا، اموال تو چقدر است؟ پانصد دینار، ۲۵۰ دینار برای تو، ۲۵۰ دینار برای من. چون حرام خوردی، نصف آن برای بیت المال است. از دم چوب به اموال طرف می زند، ۵۰ درصد. در تاریخ با دو، سه نفر را این کار را نکرده است. یک شب در روضه این را عرض کردیم با قنفذ این کار را نکرد. گاهی آن آدم را به همان حکومت یا به حکومت یک شهر دیگر برمی‌گردانند، باز سر دو سال می‌گفت: بیا، چقدر است، پنج هزار دینار؟ نصف آن برای تو، نصف آن برای بیت المال.

 ولی نسبت به معاویه این کار را نمی‌کرد. از وقتی که نصب شد تا وقتی خلیفه‌ی دوم از دنیا رفت، مشاطره‌ای صورت نگرفت. برعکس گاهی حرف‌ها و رفتارهایی می‌کرد خیلی عجیب بود، واضح بود خلاف است، می‌گفت: «إنِّی لَا آمُرِکَ وَ لَا أنهَاکَ» خود تو می‌دانی من نه امری می‌کنم نه نهی. به خود تو واگذار کردم. به شام سفر کرد، سوار یک خری شد و خیلی مسیحی‌ها لذّت بردند که خلیفه‌ی مسلمین…. چون به شدّت اهل اسراف هستند، مرکزیّت کلسیا مثل کاتولیک الآن خیلی با کلاس هستند. این‌ها دیدند خلیفه‌ی مسلمین روی خر سوار شده است خیلی لذّت بردند، بعد خلیفه آمد دم کاخ معاویه دید اصلاً یک چیز عجیبی ساخته  است. گفت: این چیست؟ گفت: می‌دانی ما این‌جا -از این حرف‌ها که الآن بعضی‌ها می‌زنند- ما این‌جا با خارجی‌ها، با کفّار بین المللی در ارتباط هستیم، آبروی اسلام است. آبروی اسلام است باید آن را شیک بکنیم. خلیفه گفت: «هَذا کَسری العَرَب»[۱] این کسرای عرب است. کسری به چه کسی می گفتند: به پادشاه ایران.

   

پی نوشت ها


[۱]– شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار، ج ‏۲، ص ۱۶۴٫