حجت الاسلام کاشانی مورخ ۲۱ شهریور ۹۷ مصادف با شب سوم محرم در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السّلام به موضوع ((مصائب دینداری)) پرداختند که مشروح آن تقدیم می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۲]
«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه اهل بیت علیهم صلواه الله خاصه سیّد و سالار شهیدان روحی له الفداه صلواتی هدیه بفرمایید.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
عنوان گفتگوی ما «مصائب دینداری» است، دینداریِ حقیقی مشکلات و سختیهایی دارد، یک مقدّمهای داریم که خودِ آن به تنهایی آنقدر مهم است که خودِ مقدّمه میتوانست عنوان بحث باشد ولی طمع کردیم که دو بحث را در این دهه خدمت شما عرض کنیم.
آن مقدّمه این است که چرا ما دین داریم؟ به جهتِ اینکه از این دین با این محدودیّتهایی که برای ما ایجاد میکند منافعی به ما برسد، آن منافع هم یعنی هم دنیای ما را اصلاح کند و هم آخرتِ ما را، و خدای متعال در قرآن کریم فرموده است که همهی انسانها خسارت میبینند، بیدینها که هیچ، دیندارها هم همگی خسارت میبینند مگر اینکه این چهار عمل را انجام دهند، ایمان بیاورند، همهی اعمال صالح را انجام بدهند، که دیشب یک عرض مختصری داشتیم که این همهی اعمال صالح را انجام بدهند یعنی چه؟ یعنی اینکه در مسئلهی اعمال صالح بویژه واجب و حرام ما تدریج نداریم که بگوییم فعلاً دو واجب را انجام میدهم و چهار واجب هم ان شاء الله سال آینده، اینطور نیست، باید تصمیم بگیرد که همهی واجبات را انجام میدهم و همهی محرّمات را هم ترک میکنم، حالا اگر خدای ناکرده نشد و یا اشتباه کردم توبه میکنم، عرض کردیم که نستجیربالله گناه هم همینطور است، اینکه کسی گناه برنامهریزی شده انجام دهد خیلی خطرناک است، نستجیربالله من بدانم که هفتهی بعد میخواهم فلان غلط را انجام دهم خیلی خطرناک است، این موضوع خیلی جای بحث دارد که بخاطر کمبود وقت عبور میکنم و اگر بحث به جایی رسید شاید دوباره روی این موضوع برگشتیم، سوّمی این بود که «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»[۴] تواصی به حق میکنند، حق میگویند، همدیگر را به حق سفارش میکنند، این یعنی اینکه اولاً باید حق را شناخت که خودِ این موضوع خیلی جای بحث دارد و فعلاً عبور میکنم و میگویم علی الحساب فی الجمله میدانیم که منظورمان از حق چیست… و حق را به یکدیگر سفارش میکنند، حق را میگویند، یعنی حق را میگویند که عمل نکنند؟ یعنی به حق عمل میکنند، تهمیداتی برای مقدّمات عمل شده به حق میاندیشند، جلوی کسی را که کاری انجام میدهد به حق عمل نشود را میگیرند، جلوی انحراف را میگیرند، وقتی میگویند یعنی سعی میکنند حق را اقامه کنند، بعد هم چون این راه خیلی مشکل است ممکن است به سختی بخورند برای همین هم به صبر و شکیبایی هم سفارش میکند.
عرض کردیم که اگر کسی صبر و شکیبایی جامعه را کمرنگ کند خدای متعال او را در سوره مبارکه توبه منافق قلمداد کرده است، باید همه یکدیگر را به صبر سفارش کنند، و این سفارش به صبر به این معنا نیست که ما بگوییم یک مخدّری به مردم بزنیم تا دردهای اجتماع را متوجّه نشوند تا بعضی از مسئولین به خطاهای خود برسند، نه! «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» جلوی آنها را میگیرد، «وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» برای جامعه مخدّر نیست که مثلاً حالا که گرسنه نیستید… اگر «وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» میگوید قبل از آن «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» میگوید، یعنی ابتدا سعی میکند که جلوی منحرفین و سوء استفاده کنندگان داخلی و خارجی را بگیرد، ولی همزمان سفارش به صبر هم میکند.
عرض کردیم که وقتی میفرماید «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» یعنی شما نمیتوانید در غار زندگی کنید، یعنی نمیتوانید نسبت به جامعه بیتفاوت باشید، تازه برای ما که انسان عادی هستیم این را فرموده است، یعنی مسئولینِ دینی و اجتماعی بیشتر، نمیتوانید در غار زندگی کنید، نمیتوانید تنها زندگی کنید، یعنی نمیتوانید بگویید به من ربطی ندارد و من به جای دیگری میروم.
عرض کردیم که فرار نداریم، اگر هم فرار داریم از یک شهر به یک شهر دیگر است، نمیشود اجتماع را رها کرد.
آیا اصحاب کهف به غار فرار کردند؟
هنوز کسی این إن قُلت را به من نکرده است، من زودتر به قول طلبهها دفع دخل مقدّر میکنم، کسی نگفته است که این «فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ»[۵] که در قرآن آمده است، اینکه به اصحاب کهف سفارش کردند به غار بروید چه میشود؟ تو که مدام میگویی نمیشود به غار فرار کرد آنها به غار فرار کردند، عرضِ ما از فرار این است شما با اختیار انتخاب کنید، اگر جایی برای زندگی در هیچ اجتماعی برای تو نبود و امکان زندگیِ موحدانه نبود، مادامی که این خطر هست…. حالا این یک بحثِ موقّتی است، اگر برای اصحاب کهف هم آن فشار که از جانب سلطان وقت بر آنها اعمال میشد و اجازهی زندگیِ موحدانه نداشتند برداشته میشد در غار زندگی نمیکردند، ما که نمیخواهیم آیه را تکذیب کنیم، آنها راهی برای زنده ماندن نداشتند، راه به هیچ جایی نداشتند و باید پنهان میشدند که کشته نشوند، یعنی فرار از کشته شدن است، طبیعتاً یعنی تا مادامی که آن خطر است، یعنی دائمی نیست، منظورِ ما از این فرار فرارِ انتخابی است.
یعنی طرف میبیند که فضای جامعه پرگناه شده است، مشکلاتی هست، حالِ این را هم ندارد که پای کار بیاید، چون اصل مصائب دینداری از اینجا شروع میشود، وقتی شما بخواهید به دین عمل کنید و تواصی به حق و صبر کنید تازه مصیبتها شروع میشود، سختیها از اینجا شروع میشود، که ما عرض کردیم و جلوتر خواهیم گفت که منظور ما این نیست که به مردم سخت بگیرید، که مثلاً به یکدیگر گیر بدهیم، ان شاء الله آن را هم عرض خواهم کرد.
آنجایی که میخواهی پای کار بایستی تازه ابتدای شروع شدنِ سختیهاست.
پس وقتی ما میگوییم نمیشود در غار زندگی کرد منظورِ ما این نیست که آیهی اصحاب کهف را قبول نداریم، عرض ما این است که انتخاب فرار به غار نمیکند، آنها اگر جای دیگری میرفتند خطر مرگ تهدیدشان میکرد، موقّتاً پنهان شدهاند که آنها را نکشند و بعد هم سیصد سال به خواب رفتند، وگرنه قرارشان این نبود که سیصد سال در غار بمانند، بطور موقّت پنهان شده بودند، کما اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هم در غار پنهان شدهاند.
چون من مدام گفته بودم که نمیشود به غار فرار کرد، دیشب قبل از خواب به ذهنم رسید که یک وقت در ذهن کسی نیاید که هم پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در غار رفتند و هم اصحاب کهف؛ آنها موقّت بودند، اینکه کسی بگوید من به غار میروم… عرض کردم که نمونهی آن همین برادرانی هستند که از شهر بیرون رفتهاند که ان شاء الله امام زمان ارواحنا فداه بیاید! فعلاً از جامعه دوری گزیدند! ما این عمل را در شرع نداریم! اگر اینها در جامعه بیایند که کسی اینها را نمیکشد، کسی کاری به کار آنها ندارد، این یک نکته.
تواصی به حق در کدام جامعه است؟
نکتهی بعدی اینکه وقتی «جامعه» میگویم فقط جامعهی کلّی را مدّنظر ندارم، مثلاً اینکه چون شما در تهران هستید تهران مدّنظر باشد، خانوادهی شما هم یک جامعه است، شما نسبت به خانوادهی خود مسئول هستید، این صریحِ خاص هم دارد، «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ»[۶] این دیگر آیهی خاص دارد، همسر و فرزند خود را رها نکن، ان شاء الله خدای متعال مشکلات اقتصادی را حل کند، طرف صبح تا شب تلاش میکند، بعضی وقتها مجبور هستند و خدا آنها که مردم را مجبور به این کار کردهاند لعنت کند، اما بخشی از آن هم طرف برای یک چیزهایی اهمیّت قائل است و برای یک چیزهایی هم اهمیّت قائل نیست، برای چه همسر و فرزند خود را رها کردهای؟ برای چه پدر و مادر و خواهر و برادر خود را رها کردهای؟ این صله رحم و امثالهم را رها کردهای؟ اقوام جزوِ همین اجتماع است، ما خیلی کمکار هستیم، من معمولاً بحث اخلاقی نمیکنم برای اینکه وضعِ من خیلی خراب است، برای این یک جمله وضع من خیلی خراب است، اگر من در اقوام در یک میهمانی شرکت کنم همه تعجّب میکنند، همینجا میگویم که وضع من خیلی خراب است، اگر انسان به چیزی که میگوید عمل نکند روسیاهی میآورد… نمیشود اقوام را رها کرد که بگوییم هر کاری که میکنند بکنند و به ما ربطی ندارد، تواصی به حق آنجا هم هست. اینجا من را شطرنجی کنید، خدا میداند که قدیمها وقتی ما میخواستیم با خانوادهیمان حرف بزنیم در دفترمان وقت میگرفت، مثلاً میگفت چهارشنبه ساعت ۵، خیلی کمکار هستیم، ان شاء الله خدای متعال ما را آدم کند… اقوام اینطور است، شما نسبت به اقوام مسئول هستید، مدرسهیتان، محل کارتان، در یک جایی کار میکند که مدام رشوه میگیرند و شما هم هستی؟ باید تواصی به حق کنی! یعنی یک جایی هستی که میبینی حقّ مردم را ضایع میکنند، باید بگویید من این کار را نمیکنم؛ خیلی سخت است! میدانید دیگر! خیلی سخت است که همکار مقابل همکار بایستد…
مثلاً در جامعهی معلّمها اگر یک معلّمی کمکاری کند و بعد زنگ تفریح پیش بقیه بیاید، خیلی مرد میخواهد که یکی از معلّمان بگوید چرا در کلاس میخوابی؟ ما خیلی کم دیدهایم… چرا بیش از نیمی از وقت کلاس استراحت است؟
در یک مدرسهای دانش آموزی بعد از کلاس آمد، من دیدم که چشمان او باد کرده است، گفت: اگر میشود من به منزل بروم؛ گفتم: چی شده است؟ دلت درد میکند؟ عرق نعناء میخواهی؟ گفت: نه! من باید به منزل بروم و برمیگردم، لطفاً یک آژانس برای من بگیرید من بروم و میآیم، گفتم: چیزی شده است؟ کلید جا گذاشتهای؟ باید به کسی چیزی میدادی؟ گفت: آقا اگر میشود خصوصی به شما میگویم، گفت: در کلاس شیمی ما خوابیدیم، همچنین خوابیدیم که خواب دیدیم، حالا من باید بعد از مدرسه به کلاسی بروم و نماز ظهر من قضاء میشود، اگر اجازه بدهید من بروم… من به آن معلّم گفتم: خوش انصاف! آنقدر کلاسِ تو پربار است که طرف بعد از هفت پادشاه به حرمسرایشان هم سر زده است و برگشته است… آیا همکار جرأت دارد این را بگوید؟ من آنجا مسئولیّت داشتم و میگفتم…
این تواصی فقط برای یک اجتماع خیلی بزرگ نیست، چون وقتی من میگویم اجتماع، شما میگویید منکه رئیس جمهور نیستم، مگر من چقدر در این جامعه اثر دارم؟ در هیئتی که میروی، در خانوادهات، در بین اقوامت، در اداره، در محل کار، در بازار، آیا اینها که در بازار تهران هستند گبر هستند؟ نه! هنوز هم هیئات بازار شلوغ است، این که ما مدام درونگرا باشیم و به تواصی به حق کمک نکنیم و مدام روز به روز نگاه میکنید و میبینید که مرز جغرافیاییِ حقمداران کوچکتر میشود، امروز بدتر از دیروز میشود، امسال بدتر از سال گذشته میشود، سال بعد بدتر از امسال میشود، اقوام بدتر از سال گذشته… محل کار، محل زندگی، در بین رفقا، در بین جمعها، چرا اصلاً باید به خود اجازه بدهد… این همه جا هست، ما همهجا این گرفتاریها را داریم، مثلاً از طلبهها بگویم، طلبهها حجره دارند، مانندِ دانشجوها که خوابگاه دارند، من زمانی در جایی یک مسئولیّتی داشتم و یکی از طلاب میگفت: اینجا حجره واجب است و من نمیتوانم به خانه بروم شما وساطت کنید که من به خانه بروم،… آن حجره را برای چه دادهاند؟ برای اینکه اگر طرف بخواهد از فلان نقطهی شهر به خانهیشان برود و برگردد و سه چهار ساعت در راه است، میگویند بجای این به کتابخانه برو و درس بخوان… گفت: من نمیتوانم درس بخوانم، چرا؟ چون دو نفر از همحجرهایهای من فرض بفرمایید که تمام این فصول سریالهای بین المللی را میبینند و من نمیتوانم درس بخوانم؛ گفتم: چرا اعتراض نمیکنی؟ گفت: خجالت میکشم! این «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» کلّی است دیگر! مثلاً نگفته است که در انتخابات ریاست جمهوری «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»، گفته است همهجا!
روح این مطلب این است که نمیتوانید نسبت به جامعه بیتفاوت باشید، نمیتوانید صحنه را خالی کنید، نمیتوانید بگویید من مسئولیّت ندارم، مگر اینکه بعضی از این گروهها که نمیخواهم نامِ آنها را ببرند بگویند یک طوری این آیه را دور بزنیم! مثلاً یک نظریّه درست که این آیات فعلاً معلّق است تا امام زمان بیاید! این کار را هم کردهاند دیگر… پناه بر خدا از آخوند فاسد… کارهایی که به عقل جن نمیرسد را آخوند فاسد میتواند انجام دهد، یعنی دیگر مابقی مردم دیگر به اینجا فکر نمیکنند، اگر شما تا قیامت هم اینجا مینشستید شاید متوجّه نمیشدید که میشود قرآن را هم از کار انداخت! یعنی وقتی نمیشود از دستِ آن فرار کرد بگوییم شاید این برای دورهی امام زمان است، به عقل جن نمیرسد ولی به عقل آخوند فاسد میرسد، «اِذا فَسَدَ العالِم، فَسَدَ العالَم» همین است، هم صلاح دستِ آنهاست و هم فساد!
پس اینکه ما میگوییم نمیشود نسبت به جامعه بیتفاوت باشد، از جوامع کوچکی که در آن هستیم… نه اینکه همه هم بیایند تهران را درست کنند، اگر انسان دقّت کند میبیند که همین آیهی مختصر جامعهی اسلامی را تطهیر میکند، میگوید شما کجا هستید؟ در یک روستا هستید؟ فعلاً هم در آنجا زندگی میکنید و ضرورتی هم پیش نیامده است که نقل مکان کنید، مثلاً خدای ناکرده دیگر آب نیست و کمبود است و نمیتواند کشاورزی کند و مجبور هستی به شهر بیایی، آن را نمیگوید؛ شما در جایی زندگی میکنید، مثلاً در یک روستایی یا در یک شهری زندگی میکنید، شما آنجا مسئول هستید، وقتی همه مسئولیّت حس کنند و همه مطالبهی حق کنند کار به اینجا نمیرسد که….
این خاطرهای که میخواهم تعریف کنم برای زمانی است که محاسنِ من چهار برابرِ الان بود، ادارهی مالیات برای یک مجموعهای که کلاً در فلاکت بود و در حال ضرر دادن بود هشتاد و شش میلیون تومان مالیات بریده بود، آن مجموعه اصلاً آه نداشت که با ناله سودا کند، اگر هشتاد و شش میلیون تومان پول داشت که… من رفتم بپرسم که این مبلغ را با چه دستورالعملی حساب کردهاید؟ شاید دفتر اشتباه شده است، شاید صفرِ اشتباه گذاشتهاند، یا… چند نفر دورِ میزهای خود نشسته بودند و وسط خالی بود، شما باید میدیدید که کدامیک خلوت میشوند که به سراغِ او بروی، همهی متصدّیان هم شبیه به بانک همه کاری میکردند، من دیدم که یکی از آنها خلوت شد، گفتم: این هشتاد و شش میلیون تومان است؟ گفت: شش میلیون و ششصد هزار تومان بده برای تو حل میکنم! من برگشتم ببینم که با چه کسی صحبت میکند؟ دیدم کسی آن وسط نیست و همه مشغول هستند، گفتم: با من هستی؟ گفت: بله!… یعنی به زیرمیزی و اینها هم نرسید، گفتم: به حسابِ شما بریزم؟ گفت: بله! شماره حساب میدهم، نقدی که نمیشود… من پیشِ خود گفتم که مشخص است او قبلاً به ریشبلندتر از این هم گفته است و طوری نشده است که حالا به این اندازه ریش میگوید! دیگر وای بحال بیریش! و لابُد میدهند که میگوید! وگرنه اگر میترسید یا کسی با او مقابله میکرد که نمیگفت، اگر او را درجا دستگیر کرده بودند که نمیگفت… معلوم است که کسی نگفته است…
شبیه این هم ما بعد از مدّتها به مسافرت رفتیم و جایی را در شمال کشور اجاره کردیم، به ما گفتند که اینجا مطمئن است! گفتم: جایی را به ما بدهید که در آنجا خیلی سگ رفت و آمد نکرده باشد، گفتند: این خیلی مطمئن است، طرف آنجا را به ما تحویل داد و گفت: این شماره هم داشته باشید، اگر خریدی داشته باشید اینجا پیک موتوری دارد، هرچه بخواهید برای شما میآورند، تشکّر کردم، گفت: مواد خوراکی هم بخواهید میآورند، میخواستم بگویم فهمیدم! گفت: هر مارکی هم بخواهید میآورند! بعد فهمید که من هنوز متوجّه نشدم و شروع کرد به نام بردن از برندها!… تازه یک دختر بچهی چادری هم با ما بود!…
من پیشِ خود گفتم که وقتی این شخص این مطلب را به ما میگوید لابُد قبلاً هم گفته است، و لابُد درآمد دارد که میگوید دیگر، مثلاً بعنوان امر به معروف که نمیگوید، لابُد کسی اعتراض نکرده است که این شخص براحتی جرأت میکند و میگوید!
ما که هیچ چیزی نیستیم ولی قیافهی ما حدّاقل مشخص بود! این شخص حتّی احتیاط هم نمیکند، قدیمترها در انقلاب اگر میخواستند چیزی بفروشند ابتدا قیافهیتان را نگاه میکردند و اگر میدید که به تو میخورد بصورت مخفیانه میگفت، همینطور که به همه نمیگفت!
وقتی شما عکسالعمل نشان نمیدهید و تواصی به حق نمیکنید میبینید که انحراف در حال شکلگیری است، حدّاقل این است که انسان بگوید این کلید تحویل شما و من نمیآیم که بفهمد که دفعهی بعدی برای اینکه جایی را اجاره بدهد حدّاقل به هر کسی نگوید، لابُد به هم قیافهایهای من هم گفته است و نه نگفتهاند و بلکه خریدهای خوب کردهاند که گفته است!
دین یک مجموعه است که باید به همهی آن عمل کرد
خدای متعال با ما خیلی راحت صحبت کرده است، همهیتان خسارت میبینید، این چه دینی است که دارید؟ خسارت میبینید، مگر اینکه ایمان داشته باشید و عمل صالح داشته باشید و تواصی به حق کنید! خیلی واضح با ما حرف زده است! و ان شخص راهی ندارد که بگوید این قرآن برای امام زمان است وگرنه شما چطور به بیرون شهر رفتهاید؟ شما ببینید که این چقدر مسخره است که میگویند فساد را زیاد کنیم تا آقا بیاید! این دیگر…
قرآن کریم یک آیهی دیگری بیان میفرماید، «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ»[۷] یک عدّه از مردم هستند که خدای متعال را با حرف عبادت میکنند؛ حرف به معنای سخن نیست، حرف یعنی گوشه و کنار و جنب، یعنی خدای متعال را یک بُعدی عبادت میکنند، خدای متعال را همهجانبه عبادت نمیکنند، نمیخواهند به همهی دین عمل کنند، دین را گزینش میکنند، اینها خدای متعال را یک بُعدی عبادت میکنند، هر جایی را که دوست داشته باشند عبادت میکنند، هر گوشهای که بخواهند عبادت میکنند.
شما فرض کنید که انسان گوشهی یک نشیمنگاه بنشیند، اگر کمی تکان بخورد قطعاً خواهد افتاد، آن کسی که وسط مینشیند میتواند جابجا شود، کسی که دین همهجانبه دارد دین هم همهجانبه به نفع اوست و دنیا و آخرتِ او را نگه میدارد، زندگیِ دنیای خود را انجام میدهد و مشکل ندارد، به اسم اینکه حقوق خانوده و حقوق زن و … ببینید که وضع زندگیها و طلاقها چه شده است، ما نمیگوییم که بعضیها قبلاً اشتباه نمیکردند ولی اینطور هم نبود که الآن هست، الآن مانند قبل هم نیست، میگفتند قبلاً ظلم میشده است، الآن بدتر ظلم میشود! الآن که ظلم بیشتری به زنها میشود! یک عدّه سوءاستفادهکننده را ارضاء میکنند و طرف دیگر در این شرایط اقتصادی خانواده تشکیل نمیدهد و به بقیّه هم ظلم میشود.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ» اینها خدای متعال را یک جانبه عبادت میکنند، عرض کردم که مثلاً وقتی میخواهد برای فرزندِ این شخص خاستگار بیاید میگوید دیندار باشد ولی خیلی سفت نباشد اما خانه داشته باشد، یعنی وقتی به شرایط میرسد بعضی از شرایطِ دینیِ آن شخص را رها میکند… چون در آنها کار سخت میشود… یک چیزهای دیگری از آن شخص میخواهد!
ما عرض کردیم که شخص دیندار دینداری میکند که چیزی بدست بیاورد و دنیا و آخرتِ او درست شود، وقتی این دین را گزینش میکند دیگر هم دنیای او خراب میشود و هم آخرتِ او.
حضرت حق میفرماید که «فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ» کسی که خدای متعال را یک بُعدی میخواهد یعنی چه؟ یعنی برای اینکه جیبِ او پُر شود خدا را میخواهد، برای اینکه فعلاً در جامعهی مسلمین زندگی کند بالاخره دوست داشتنی است که یک هیئتی هم برود خدای متعال را میخواهد، چکهای او پاس نمیشود اما هیئتِ او ترک نمیشود! این برای ما فاجعه است که تقریباً همه یقین دارند که اگر خودرویی ثبت نام کنید دیگر آن چیزی که خودروساز تعهّد کرده است دیگر نیست! حالا باید شانس بیاورید که با چند ماه تأخیر به شما تحویل دهند، شبیه هواپیماییِ ماست، چون من زیاد به سفر میروم گاهی اوقات پیش میآید که خانواده تماس میگیرند که حال من را بپرسند میگویم: الحمدلله بیش از چهل و پنج دقیقه تأخیر نداشت! آنها هم میگویند: خدا را شکر! من یک سوره یاسین خوانده بودم که اذیّت نشوی!… در حدّ یک ساعت که اصلاً چیزی نیست، قدیمها عذرخواهی میکردند الآن دیگر عذرخواهی هم نمیکنند، در حدّ یک ساعت که عذرخواهی هم ندارد، عذرخواهی برای دو سه ساعت است! یک «با عرض پوزش» میگویند که این دو سه ساعت را جبران کنند!
این خدای متعال را یک جانبه میخواهد، خدای متعال را برای دنیای خود میخواهد، برای همین هم هست که میگوید که من یک داماد میخواهم که خیلی سفت نباشد، یک عروس میخواهم که خیلی سفت نباشد، این از بزرگترها… کوچکترها هم میگویند که یک همسری میخواهم که خیلی سفت نباشد! در عوض فلان چیزها را داشته باشد؛ یعنی گزینش میکند!
حضرت حق میفرماید: اینها اینطور هستند که دیندار میشود ولی دین را برای دنیای خود میخواهد؛ ناگهان به یک مشکل مالی میخورد و او دیگر از خدای متعال قهر میکند! با خدا چکار داری؟ خودت گفتی تا ۱۴۰۰، این وسط به خدای متعال چه ربطی دارد؟ آیا حضرت جبرئیل سلام الله علیه این وسط وعدهای داده بود؟ این وسط به خدا چکار داری؟ چرا با خدای متعال قهر میکنی؟ چرا به حجاب اعتراض میکنی؟ حجاب که برای اینها نیست، حجاب آیه دارد، قبل از اینکه اینها بیایند بوده است و بعد از اینکه اینها معلوم نیست باشند، مثلاً صد سال دیگر یا بیست سال دیگر که من نمیدانم چه زمانی است، مثلاً امام زمان سلام الله علیه بیاید هم هست! با حجاب چه کاری داری؟ وقتی که دینداری تک بُعدی بشود مینشیند و مدام منافع خود را میشمارد… آنهایی که به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند همینطوری به کربلا نیامدند، دیدند اگر بیایند اموالشان را مصادره میکنند، اگر بیایند همسر و فرزندانشان به خطر میافتد، اگر بیایند ممکن است که دستگیر بشوند، دیدند به سختی میافتند و اصل را بیخیال شدند!
«فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ» اگر یک خیری به این شخص برسد میگوید: الحمدلله! خدا را شکر! اگر بین مؤمنین قرعهکشی کنند و پانصد میلیون تومان به او بدهند خوب است اما اگر ضرر کند…
من در خاطر دارم که در زمان جنگ شخصی کاسبی داشت، آن زمان هم دلار نوسان داشت، این شخص لباسفروش بود، اگر جنسی که فروخته بود ده درصد گرانتر شده بود او به نستجیربالله حضرت حق حرف میزد… شما این را نستجیربالله در لحظهی مرگ دیدهاید، طرف عزادار است ناگهان عدالت خدا را زیر سوال میبرد!
«فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ» تا زمانی که خدای متعال به او پسر کاکلزری بدهد همه چیز خوب است، اگر خدای ناکرده مریض شود و صعب العلاج باشد، ان شاء الله خدای متعال برای کسی پیش نیاورد، حالِ او عوض میشود، «فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ» اگر به یک آزمایشی بخورد، مثلاً یک چیزی سخت میشود، «انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ» دینداریِ او کمرنگ میشود…
شما با جمهوری اسلامی چکار دارید؟ فرض کنید در نهایت غلط عمل میکند، اگر دینِ تو قلاّبی است و بند به ۱۴۰۰ است برو یک مرتبه دینِ خود را بررسی کن که اشتباه عمل نکرده باشی! اما اگر دینِ تو درست است که وقتی انسان به یک مشکل خورده است که دین را رها نمیکند!
قدیمها ما حسّاس بودیم که موسیقی که پخش میشود حرام نباشد، الآن دیگر نمیتوانیم تلویزیون هم ببینیم! جرأت هم نمیکند که بگوید اینها حرام است، الآن دیدهاید که میگویند سانسورچی و… آنطور که تو میگویی توقّع داری که تا لباس زیرِ تو هم سانسورچی… تا از یک کجا شروع میکند میگویند مثلاً اینجا با اینجا چه فرقی میکند، اینجا با اینجا، اینجا با اینجا… تو با چه کسی مشکل داری؟
«وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ» چرا «خَسِرَ الدُّنْیَا»؟ چون دیگر دنیای تو هم دنیا نیست، این وضعِ زندگیهاست… در تهران در سه سال اول ازدواج نزدیک به شصت درصد طلاق داریم، یعنی تقریباً از هر دو ازدواج تهران در سه سال اول یکی خراب میشود، دنیا را هم باختهای… زندگیِ علی و فاطمه سلام الله علیهما در آن مسیر…. فضای جامعه را خراب کردهای و خودت مدام به زندگیِ خود شک داری! عفّتِ جامعه را خراب کردهای، حالا دیگر نمیتوانی به همسر خود هم اعتماد کنی!
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که زناء از بیغیرتی است، آن مردی که نسبت به ناموس مردم غیور است نسبت به همسرِ خود هم خوشبین است، در زندگی آرامش دارد، میگوید من به کسی چپ نگاه نکردهام که کسی به من نگاه چپ کند، اصلاً نمیتوانم چیز دیگری تصوّر کنم، غیرتِ من اجازه نمیدهد؛ چون برای بدبینی باید چیزهایی در ذهنِ تو بیاید، غیور به خود اجازه نمیدهد که راجع به ناموس خود بد فکر کند.
«خَسِرَ الدُّنْیَا» میگوید تو دنیای خود را هم باختهای، دیگر زندگیِ خود را هم خراب کردهای، خدای متعال فرمود: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»[۸] برای شما همسرانی خلق کردم که پیشِ آنها آرامش پیدا کنید، «وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً» خدای متعال این را از آیاتِ خود میداند، وقتی خدای متعال میخواهد بگوید که من خلق کردهام و نشانه دارم…. عجیب است دیگر! دو نفر از دو قوم، از دو عشیره، از دو شهر جدا، دو نژاد مختلف، این همه عُلقه… خیلی عجیب است دیگر!
وقتی خدای متعال میفرماید که من آسمانها و زمین را خلق کردم، کهکشان راه شیری در مقابل آسمانها چیزی نیست، کنا اینها میفرماید: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا»! حتماً شما نمیدانستید که همسرتان آیت الله است! عظمی هستند! آیتِ عظمی هستند! «وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»…
خدای متعال اینجا میفرماید: «خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ» این را هم باختهاید! وقتی آنطور که من میگویم زندگی نمیکنید دنیا را هم باختهاید، فقط آخرت را نباختهاید که بگویید حالا من دنیای خود را داشتهام و دنیا هیچ!
چون عرض کردیم آن دینی که دنیا را درست نکند قلّابی است، آن دینی که عُرضه ندارد دنیا را درست کند چطور میخواهد آخرت را درست کند؟ اینجا که آسانتر از آنجاست!
گاهی اوقات ما برای دنیا یک چیزهایی در ذهنمان میآید، از آخرت است که هیچ چیز نمیدانیم! آنجا سختتر است! «خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ». بعد دوباره میفرماید «ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ»[۹]، من همهی اینها را برای چه گفتهام؟ برای اینکه دینداریِ نصف و نیمه… بر سر قبری نشستهایم و فاتحه میخوانیم که در آن خالی است، سر کاری است، نسخهای را عمل میکنیم که شفابخش نیست، از قبل مشخص است است!
همهی اینها را عرض کردم برای اینکه بگویم من چرا عرض میکنم وقتی میخواهی به دین عمل کنی باید به همهی دین عمل کنی، تازه آن وقت انسان به وادیِ مصبت نزدیک میشود!
مصیبت دارد! چرا مصیبت دارد؟ چون وقتی شما میخواهید همهجانبه به دین عمل کنید و به جامعه هم اعتناء کنی، بقیّه نمیگذارند! چون خیلی از مردم «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ» هستند و نمیگذارند.
وقتی مولای ما حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام توسّط حرّ محاصره شد، بعضی نقلها میگویند که اینجا فرمودند: «النّاس عَبیدُ الدّنیا»…
ملاک دینداری
عرض کردیم که «مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ» یعنی یکجانبه، «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ»[۱۰]، امام صادق علیه السلام چقدر فرمودند که اگر میخواهید ببینید مثلاً یک کسی مثل کاشانی که الآن با شما حرف میزند راست میگوید دیندار است یا نه، بروید با آنهایی که معامله دارد بپرسید که مثلاً وقتی او خرید میکند سرحساب است یا نه؟ اگر بدحساب است غلط کرده است که میگوید من ایمان دارم! فرمود: اداء امانتِ او را ببینید، وعدهی او را ببینید، صدق حدیثِ او را ببینید.
«وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ» طبیعتاً من هرچه اینجا ریشِ خود را بلندتر کنم م غلیظتر صحبت کنم ممکن است برای اینکه نفسِ شما پاک است فکر کنید من هم که جانماز آب میکشم یک خبرهایی هست، یعنی میتواند عاملِ سوء استفاده بشود، یعنی طرف خود را مانندِ انسانهای حسابی درست کند، اگر وقت شد فردا چند سخنرانی عبیدالله و معاویه را میآورم و میخوانم، چون عبیدالله روز چهارم در مسجد کوقه یک سخنرانی کرده است که شما تصوّر میکنید که آقای بهجت به منبر رفته است! منتها نتیجهی آن این است که میخواهد مردم را به جنگ با امام حسین علیه السلام بفرستد! طبیعتاً نمیتواند به آن مردم بگوید من کافر هستم و خدا را هم قبول ندارم و شما هم به سراغ حسین بن علی بروید! بلکه باید با بسم الله بگوید که شما به سراغ حسین بن علی بروید! نان در این است!
«وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ» برای اینکه زندگیِ خود را تأمین کند ذکر میگوید.
طرف تلفن را برمیداشت و میگفت: یازهرا! سلام علیکم! فقط هفتصد میلیون تومان پول یک نفر را خورده بود! من رفتم که یک طوری بگویم که پول مردم را بده، قبل از سلام علیکم گفت: یا زهرا! سلام علیکم!…
آیا «یا زهرا» را میگویی که مردم را از «یا زهرا» بزنی؟ «یا زهرا» یعنی چه؟ بگو یا یزید! بعد هم بگو سلا م الله علی معاویه و بعد هم بگو پول شما را نمیدهم! «یا زهرا» برای چیست؟
امیرالمؤمنین سلام الله علیه و امام سجّاد سلام الله علیه آنقدر خوش حساب بودند و دوست نداشتند که کسی به این بزرگواران برای جایگاهشان تخفیف بدهد و برای همین هم از غریبه خرید میکردند! هم امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران حکومت خود و هم امام سجّاد علیه السلام که حاکم هم نبودند این کار را میکردند، میگفتند که ممکن است طرف مقابل بخاطر تعارفات به من تخفیف بدهد و از جای غریبه خرید میکردند.
در مقابل خلیفهی دوم اگر با کسی معامله میکرد طرف مقابل را بیچاره میکرد؛ تو چرا «یا زهرا» میگویی؟ بگو «یا حفصه»! اصلاً معنی ندارد که «یا زهرا» بگویی و پول مردم را ندهی!
«وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ» بیچاره مردم خوب هستند، اسم اهل بیت علیهم السلام که بیاید دل مردم میلرزد و میگویند این شخص آدم حسابی است، این شخص «یا زهرا» قبول دارد، این شخص گریهکنِ جلسه است، ان شاء الله پول ما را نمیخورد!
خدای ناکرده روز قیامت در کارنامه عمل بعضیها مینویسند عامل ارتداد سی نفر! آن «یا زهرا» را برای چه گفتی؟ دهان کسی که پول مردم را نمیدهد نجس است! بیادبی است که نام زهرا اطهر سلام الله علیه را ببرد!
این تواصی به حق و تواصی به صبر انواع دارد که ان شاء الله فردا شب بحث را از اینجا ادامه میدهم.
روضه
روضهی امشب روضهی خیلی سختی است…
السلامُ علیکِ یا بنتَ وَلی الله، السلامُ علیکِ یا بنت ابی عبدالله الحسین
من یک مطلبی بگویم، یک مریض بدحالی میشناسم که به ذهنِ من رسیده است که او را گریزِ روضهی خود قرار دهم.
یک پسربچه چهار پنج ساله است که سرطان کبد دارد، بدنِ نحیفِ درد شدید، خدایا! هر خانوادهای که مریض بدحال در خانه دارد و از همه جا ناامید است، به فرزند مظلوم سیّدالشّهداء سلام الله علیه، همه را به برکت سیّدالشّهداء علیه السلام شفاء عنایت بفرما.
امام صادق علیه السلام فرمودند که اگر کسی برای ما گریه کند یا برای درد یکی از شیعیان ما گریه کند یک قیمت دارد.
یک طفل پنج ساله است که سرطان کبد دارد و دکترها او را جواب کردهاند، خانوادهیشان یک حرفی گفتهاند که من را بیچاره کردهاند، آنقدر که ذهن من را درگیر کرده است تا نیّت کردم آن را گریز روضهی حضرت رقیّه سلام الله علیها قرار بدهم.
ان شاء الله او را دعا کنیم، ان شاء الله که خدای متعال هیچ وقت شما را ناامید نکند.
چشمهای زردِ گود افتاده، بدنِ نحیف و لاغر، بچهی پنج ساله که این اندازه تحمّل درد ندارد، مادرِ او گفته بود که او را در جاهای مختلف میبریم که از او در موقعیّتها مختلف عکس یادگاری بگیریم، نگاه خانواده به او این است که معلوم نیست او را تا چه زمانی میبینیم، خدای متعال این را نیاورد که انسان به فرزند خود نگاه کند و حس کند که آخرین مرتبه است…
دلم رفت… ان شاء الله به آنجا بروم و برگردم، ان شاء الله حضرت زهرا سلام الله علیها کمک کند…
آن لحظهای که امیرالمؤمنین علیه السلام بالای سر زهرای اطهر سلام الله علیها آمد «یَا فَاطِمَهُ کَلِّمِینِی»[۱۱] وقتی چشمان مبارکشان را باز کردند یک نگاه به امام حسن و امام حسین علیهما السلام کرد و یتیمی را در اینها دید، فرمودند: «اِبکِنی وَابکِ لِلیَتَامَی»… آدم ببیند و بداند این نگاه آخر است، ان شاء الله خدای متعال ما را همچنین امتحانی نکند…
هر کجا میرویم با او عکس یادگاری میگیریم، میدانیم که کارِ او تمام است، دائم به اهل بیت علیهم السلام توسّل میکنیم ولی وضعِ او خراب است و هر روز بدتر میشود…
همهی اینها را عرض کردم برای اینکه بگویم گاهی این سختترین حالتِ ممکن است، اینکه یک نفر، یک بزرگتری به فرزندِ خود و به عزیزِ کوچکتر از خود نگاه کند و بفهمد که لحظاتِ آخرِ اوست، قاعدتاً باید خیلی از او مراقبت کنند، خواهر برادرهای دیگر یا دوستان یا پدر و مادر سعی میکنند او را عصبانی نکنند، میگویند اگر چیزی هم خواست به او بدهید، کسی او را عصبانی نکند، معلوم نیست که او چند دقیقه یا چند روز دیگر هست، ان شاء الله خدای متعال او را شفا بدهد…
دختربچهای که روی خار دویده بود… تازیانه خورده بود… هر کسی به او نگاه میکرد میدانست که همینطوری هم خیلی چیزی باقی نمانده است… رفتنی است… ان شاء الله دروغ گفته باشند که از جهاز شتر پایین افتاده است… اصلاً در حالتِ عادی وضعِ او مشخص است و همه میترسند… نقلهای متأخر میگویند اکثرِ این کودکانی که به کربلا آمدهاند در مسیر از شدّت مصائب روحی و جسمی و ضربات سنگین از دنیا رفتهاند… چیزی از او باقی نمانده است…
او تشت سرِ بابا لازم نداشت… این کارها را نمیخواست… خیلی تحمّل کرد… اینها را در یک مکانی قرار دادند که «لا یَکِنُّهُم مِن حَرٍ وَ لَا برد»[۱۲] سقف نداشت، میترسیدند دیوارها بریزد… به یکدیگر میگفتند که ما را اینجا آوردهاند تا این دیوارها روی سر ما خراب بشود… داشتند در خرابه زندگی میکردند…
ان شاء الله خدا برای شما نیاورد، یک جملهی دیگر عرض کنم، روضه سخت است و من نمیتوانم بعضی مطالب سخت را بگویم، یک وقت عزیزِ کسی از دنیا میرود و میگوید الحمدلله برای او یک جای خوبی پیدا کردیم، مثلاً دوست دارند او را به یک حرمی ببرند و دفن کنند، یا در یک جای آبرومندی دفن کنند، حسین جان! دخترِ تو را در خرابه دفن کردند…
پی نوشت:
[۱] سوره ی مبارکه ی غافر، آیه ی ۴۴
[۲] سوره ی مبارکه ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۳] صحیفه ی سجّادیه، صفحه ۹۸
[۴] سوره مبارکه عصر، آیه ۳ (إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ)
[۵] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۶ (وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا)
[۶] سوره مبارکه تحریم، آیه ۶ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ)
[۷] سوره مبارکه حج، آیه ۱۱ (وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)
[۸] سوره مبارکه روم، آیه ۲۱ (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)
[۹] سوره مبارکه زمر، آیه ۱۵ (فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ ۗ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)
[۱۰] تحف العقول، صفحه ۲۴۵ (اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ)
[۱۱] بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج۴۳، ص ۱۸۶-۱۸۷
[۱۲] روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج ۱، ص ۱۹۲٫
پاسخ دهید