یک بنده خدا در تاکسی به من گفت حاج آقا من صدای این را کم کنم شما اذیّت نشوید. حاج آقا شما چطور زندگی میکنید؟! آقا اینقدر خجالت کشیدم. یک لحظه یاد آن اسکیمو افتادم که با نیزه ماهی میگیرد بخورد. یک نگاه عاقل اندر سفیه کرد و گفت شما زندگی میکنید؟! گفتم ببخشید عذر خواهی میکنم. محیط ما خوب نبوده است، ژن خوب نداشتیم! چند بار تلویزیون دیدید، شخص را به عنوان مهمان آوردند که میگوید من نمیدانم آنهایی که اهل آن نیستند چطور زندگی میکنند؟! شما میخواهید نهی از منکر کنید؟ در این فضا نهی از منکر یعنی نهی از معروف. انگار به طرف بگویید که شما نفس نکش. بعد چطور به شما نگاه میکند؟! عینک خود را پایین میآورد کأنّه این آدم است؟! میگوید راه برو ببینم آدمیزاد هستی یا نه؟
عصر غربت دین عصری است که فرهنگ عمومی به دلایلی که ما خیلی به آن دلایل کار نداریم، با باورها تفاوت پیدا کرده است و تفاوت پیدا میکند. وقتی با باورها تفاوت پیدا میکند شما یا باید هضم شوید، هر روز هم حمله میکنند، چون شما دارید کار بد میکنید. بیتربیت آن کسی است که خلاف فرهنگ عمومی حرکت میکند. هم پول میبرید و هم پیاده میروید! میگوید مگر چوب در سر شما خورده است؟! هم پیاده میروید و هم پول ویزا میدهید. هر سال هم میروید، بعد هم برمیگردید پاهای شما تاول زده است. خدا عقل بدهد!
چون مطابق فرهنگی عمومی کسی نمیگوید، آمار آن را در بیاوریم در کلّ سال به اضافهی اربعین دو میلیون و هفتصد هزار نفر به کربلا میروند و شش میلیون فقط به آنتالیا میروند. آمار آن را بپرسید. بقیّه جاها هم به شرق دور میروند. چرا هر سال نزدیک محرّم تذکّر میدهند؟ چون کار بدی میکنید و خلاف فرهنگی عمومی است که میخواهد ترویج کند. شما دارید کار بد میکنید. دارید جریان را به سمت خشونت میبرید. از قبل دارید به استقبال عزا میروید. چطور آدمی هستید؟ چطور دارید زندگی میکنید؟ افسردگی ندارید؟ به روانشناس رجوع کردید؟ همین نگاه را آن زمان دارند، خیلی تفاوتی نیست. الآن نزدیک شما یک سری ماشین در خیابان دور میزنند، آنجا شتر قرمز را میبردند دور میزنند. مصداق آن عوض شده است، ولی همان است.
یک عدّه بودند کاسبی آنها این بود که نسب اسبها را حفظ میکردند و کتاب میکردند. میگفتند مثلاً ژن این خیلی خوب است، یک برادر او در شام است و هفتهای یک روز یزید روی آن مینشیند. نسخهی خطّی آن هنوز وجود دارد. انساب اسب است. آنقدر که بعضی جاها کتاب انساب اسب وجود دارد، انساب آدمها نیست. آدمها که مهم نبودند. در این جامعه شما میخواهید مردم را برگردانید. شما نگاه کنید چقدر در آن جامعه غریب است که یک نفر بگوید: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِه»[۱] امام حسین فرمود: نمیبینید یعنی اینکه… ضعف بینایی که ندارید! مردم نابینا هستند. «أَ لَا تَرَوْنَ» استفهام انکاری است. یعنی میبینید، ولی چرا هیچ عکس العملی نشان نمیدهید «أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِه وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ» شما اگر در فضای جامعهی مدینه بروید میبینید که مردم عینکهای خود را پایین گرفتند که یعنی او دارد چه کار میکند؟! راجع به چه چیزی صحبت میکند؟! چقدر زندگی سخت است!
امام سجّاد علیه السّلام فرمود: ما از دست این مردم چه کار کنیم؟ حرف بزنیم ما را مسخره میکنند. این چند روایت را یک شب میآورم و به جای روضه میخوانم. فرمود اگر حرف نزنیم این مردم جهنّمی میشوند. حرف که بزنیم ای کاش در دهان بزنند. درد کتک زدن خیلی کمتر از این است که در یک جمعی مثل اینجا به یک نفر طوری نگاه کنند که دیگر نتواند سر خود را بالا بگیرد. فرمود: ما از دست این مردم چه کار کنیم؟ حرف نزنیم اینها هدایت نمیشوند. من در این دنیا آمدم که دست بگیرم. سراغ آنها میروم تمسخر میکنند! در مورد همین عزاداریها پیش امام صادق علیه السّلام آمد، حضرت فرمود: با خبر هستم که شما را مسخره میکنند. بعد فرمود بگو ببینیم با اینکه شما را مسخره میکنند… آقا کتاب کامل الزّیارات را بخوانید، یک دور ترجمهی آن را بخوانید. فرمود: شنیدم شما را مسخره میکنند، ولی بعضی از شما این کار را انجام میدهید. گفت: بله آقا. حضرت فرمود: الحمدلله در این عالم یک عدّه هستند که به خاطر ما گریه میکنند. نه اینکه امام نیاز داشته باشد، امام نیاز ندارد، پناه بر خدا. از اینکه یک عدّه از آن فضا فاصله گرفتند و به این طرف آمدند.
[۱]– تحف العقول، ص ۲۴۵٫
پاسخ دهید