مورخ ۰۶ / ۱۰ / ۱۳۹۴ حجت الاسلام کاشانی در هیئت میثاق با شهدا به سخنرانی پیرامون «معبر نفوذ؛ یادگارها و آقازاده هاو نقش آنها در تاریخ اسلام» پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
- معبر نفوذ نفاق
- ضربههای نفاق بر شخصیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- احترام به شخصیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- رفتار امیر المؤمنین (علیه السّلام) با بازندگان جنگ جمل
- علّت تبعید عایشه به مدینه
- علّت سکوت عایشه بعد از جنگ جمل
- سوء استفاده از حرمت اهل بیت (علیهم السّلام)
- خواص اهل بیت (علیه السّلام)؛ شمشیر دو دم
- نمود نمادپرستی و انحراف در جنگ جمل
- علّت احترام به عایشه
- علّت انزوای امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- علّت انزوای علی (علیه السّلام) در بیان محمّد ابو زهره
- مخالفت با یاران علی (علیه السّلام)
- منزوی ساختن مخالفان حکومت بنی امیّه
- علّت احترام عبدالله دیگر پسر خلیفه در بنی امیّه
- جلوگیری امام سجّاد (علیه السّلام) از سوء استفاده از اهل بیت (علیهم السّلام)
- یادگار باید با اصل منطبق باشد
- ظلمهای تاریخ در حقّ اهل بیت پیامبر (علیهم السّلام)
- خشونت خلیفهی دوم
- علّت منزوی ساختن امام حسین (علیه السّلام)
- علّت مطرح شدن ابن عبّاس در جامعه
- خدمات ابن عبّاس به بنی امیّه
- ماجرای نصر بن حجّاج
- روابط خلیفه و ابن عبّاس
- برخورد ابن عبّاس با اهل بیت (علیهم السّلام)
- قیام زید
- علم کردن افراد در مقابل اهل بیت (علیهم السّلام)
- شخصیّت زید پسر امام کاظم (علیه السّلام)
- صحبت امام رضا (علیه السّلام) با زید
- جریان سازی علیه امام رضا (علیه السّلام)
- زیدیّه و جعفر کذّاب
- جریان فطحیّه
- ادغام شدن جریانهای مختلف با هم
- ادّعای غیبت امام کاظم (علیه السّلام)
- رشوه دادن به افراد مهم
- ائتلاف کردن جریانها
- مخفی بودن حقایق امامت
- جعفر بعد از شهادت امام حسن عسکری (علیه السّلام)
- جریانهای لیبرالی
برای تماشای این تصویر در سایز بسیار بزرگ، اینجا کلیک نمایید.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱].
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
معبر نفوذ نفاق
بحثی که امشب در خدمت شما هستیم یکی از نقاطی است که بخشهای زیادی از زحمات رسول خدا را به هدر داد. چرا چنین عنوانی برای این بحث انتخاب کردیم؟ از این جهت که در جایی که احساس خطر امنیتی وجود دارد، خطر نظامی وجود دارد، دشمنی علنی وجود دارد، انسان همهی نیروهای خود را تجمیع میکند و در مرزها در اوّلین نقطهای که احساس خطر میشود تجمّع نیروها همانجا است.
ضربههای نفاق بر شخصیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
در جریان نفاق چون منافق سایرین یک جا زندگی و رفت و آمد میکند قدرت نفوذ بسیاری زیادی دارد، خصوصاً در مسائل فرهنگی. منافق در مسائل فرهنگی عرفسازی میکند.
امسال محرّم روزی ما این بود که ۲۲، ۲۳ جلسه راجع به نفاق و حرکت نفاق و بعضی از مصادیق آن بحث کردیم لذا نمیخواهم آنها را تکرار کنم، این بحث تکملهی آن بحث است.
در جریان نفاق چون به دنبال ایجاد وجاهت هستند و باید رفتار آنها باورپذیر بشود سعی میکنند از افرادی که عضو خانوادهی اسلامی هستند استفاده کنند. در طول تاریخ وقتی شما نگاه میکنید حرفهایی را که میخواستند به اسم اسلام در تخریب اسلام بزنند از کسانی که آشنا محسوب میشدند گفتند. مجموعهی توهینهایی که به شخصیت اخلاقی رسول خدا شده بالای ۹۵ درصد از زبان عایشه گفته شده است. وقتی شما به پیغمبر (صلوات الله و سلامه علیه) اکرم توهین کنید به عنوان سابّ النّبی در مورد شما اعمال قانون انجام میگیرد امّا اگر همسر او بگوید ما اینطور عمل کردیم و این اتّفاق رخ داد همسر او است. از این جهت معبر نفوذ است.
بالای ۹۵ درصد از تمام شبهاتی که به شخصیت اخلاقی پیغمبر ربط دارد از همسر پیغمبر رسید که اثر گذاشت و باورپذیر شد که تبدیل به حرف و ادبیات عموم شد و پخش شد، منتشر شد. اگر شخص دیگری از بیرون فضای اسلام این حرفها را بیان میکرد با او مقابله به مثل میشد، علیه او بیانیه صادر میشد، علیه او جبهه میگرفتند و میگفتند تهاجم است، امّا اینجا همسر پیغمبر گفته باید چه کنیم؟ در موضوعی که افرادی که منتسب به بیوت معتبر و مهم هستند مثل همسر پیغمبر، مثل فرزند خلیفهی اسلامی و در چنین مواردی باید به چند نکته توجّه کرد.
احترام به شخصیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
نکتهی اوّل که بسیار مهم است حفظ احترام است. شیعه و سنّی این موضوع را قبول دارد. چه شد که سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) میفرمایند: من را قبول ندارید –چون ناصبی بودند- ولی آیا من پسر پیغمبر هستم یا نیستم؟ آیا جز من فرزند پیغمبری روی زمین وجود دارد یا ندارد؟ نبود. پس آنگونه رفتار معنی نداشت. «الْمَرْءُ یُحْفَظُ فِی وُلْدِهِ»[۴] اگر میخواهید به یک نفر احترام بگذارید به فرزندان او احترام بگذارید. در قرآن کریم آن آیاتی که میگوید: «وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ»[۵] شیعه و سنّی در ذیل این آیه روایت دارند که چرا آن عبد صالح، حضرت موسی (علیه السّلام) آن دیوار را ساخت؟ چون «أَبُوهُما صالِحاً»[۶] چون پدر آنها صالح بود از حضرت صادق (علیه السّلام) نقل است که ششصد سال پیش یا شش نسل پیش –در این مورد اختلاف وجود دارد که هر دو در روایت بیان شده است- آنها جدّ خوبی داشتند، حرمت اینها را حفظ کنید. سرّ احترام به سادات همین است. به عموم سادات به همین جهت احترام میگذارند. از همین جهت به معمّم احترام میگذارند میگویند لباس پیغمبر بر تن او است، شخص حقیقی مهم نیست. لذا حفظ حرمت لازم است.
رفتار امیر المؤمنین (علیه السّلام) با بازندگان جنگ جمل
حضرت امیر (سلام الله علیه) در ماجرای جمل با نهایت احترام از عایشه گذشت. حتّی عایشه از امیر المؤمنین (علیه السّلام) خواست از جرثومهی فساد آنها، ابن زبیر بگذرد. او قتل مرتکب شده بود، حضرت از او گذشت و فرمود: او را با خود ببر. پس حفظ احترام واجب است.
امّا حفظ احترام به معنای دادن مسئولیت نیست چون محترم است احترام او از ذات خود او نیست، احترام او از جهت توانمندیهای او نیست، افضل نیست، چرا امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) باید بعد از جنگی که چندین هزار کشته در پی داشته احترام را رعایت کند؟ احترام به همسر پیغمبر احترام به پیغمبر است. امّا وقتی او درخواست میکند، هر طور که شده، با اینکه درخواست میکند، با اینکه میدانید بعد از شکست جمل وقتی حضرت امیر (صلوات الله علیه) به خیمههای آنان وارد شد یک عدّه با گریه به امیر المؤمنین گفتند: قاتل الأحبّه، قاتل عزیزان و جگرگوشههای ما وارد شد. حضرت فرمود: اگر من میخواستم قاتل الأحبّه باشم که شما زنده نبودید. یک شمشیر گرداندم و جمل رخ داد، شما که زنده نمیماندید!
علّت تبعید عایشه به مدینه
بعد تصمیم گرفت به بصره برود. امیر (سلام الله علیه) فرمود: نمیشود به بصره بروی. چون اهل بصره تازه مسلمان هستند و صحابهی رسول خدا را ندیدهاند، تو را نمیشناسند، اگر به آنجا بروی فتنه میکنی و دوباره جنگ دیگری درست میشود و باید عدّهی دیگری کشته شوند؛ تو باید به مدینه بروی که هر روز همسران پیغمبر بگویند: ما به تو توصیه کردیم که نرو «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ»[۷] که تو دیگر توان عکس العمل سیاسی و اجتماعی نداشته باشی.
علّت سکوت عایشه بعد از جنگ جمل
عایشه به محاق رفت. عایشه بعد از جمله قریب به سه سال و نیم سکوت محض بود. در جلسات خصوصی لعن و نفرین میکرد و دیگر حرف نمیزد. در برابر رسانههای آن روز نمیتوانست حرف خود را اعلام کند به دلیل اینکه از نظر سیاسی مفتضح شده بود. اینکه حرمت حفظ شود یک بحث است و اجازهی تحرّک پیدا کردن بحث دیگری است. مخصوصاً گروهی که قصد سوء استفاده کردن را دارند.
سوء استفاده از حرمت اهل بیت (علیهم السّلام)
احترام گذاشتن بحث مهمّی است برای اینکه اگر خدای نکرده بیاحترامی کنیم مورد خدشه واقع میشویم. امّا اینکه از صدر اسلامی به ما ضربه خورده است آنقدر معونه دارد که واقعاً نمیدانم از کجا بحث را مطرح کنم، به حدّی دامنهی بحث طولانی میشود. هر وقت میخواستند با ما مواجهه کنند و قدرت نظامی جواب نداده، در اوج دوران قاهریت بودیم یا حکومت قاهر مثل دوران رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا از نظر اجتماعی شخصیت آن فرد الهی قاهر بوده مثل دوران عسکری (علیه السّلام)، مثل دوران حضرت رضا (علیه السّلام). علوّ امام رضا و امام عسکری (سلام الله علیهما) بر جامعه روشن شد. جریان نفاق دید چه در دوران پیروزی نظامی چه در دوران پیروزی فرهنگی اگر بخواهد از این موضع ورود پیدا کند و ضربه بزند سیلی میخورد لذا سعی کردند از چیزی استفاده کند که راحتتر نفوذ کند و امکان پذیرش در بین طرفداران باشد لذا از این عنوان استفاده کردند.
خواص اهل بیت (علیه السّلام)؛ شمشیر دو دم
وقتی سقیفه شکل میگیرد خویشاوندان پیامبر آن را شکل میدهند. البتّه همهی خویشاوندان بد نبودند همانطور که امیر (سلام الله علیه) هست افراد دیگر هم هستند. نزدیکان اهل البیت (علیهم السّلام) یا نقاط حسّاس تاریخ اسلام را به خطر انداختند یا به خطر انداختند، چرا؟ چون خواصّ تأثیرگذار هستند. هم ضربه را از خواص خوردیم و برای ما راه نجات بودند. قصد من این نیست که بگویم خواصّی که نزدیک هستند لزوماً بد هستند منتها باید ملاک را نگاه کرد.
نمود نمادپرستی و انحراف در جنگ جمل
تمام تلاشی که جریان دو طلحه در جریان جمل ایجاد کردند این بود که قصد داشتند عایشه را به صحنه بیاورند چون عروس و حجلهی پیغمبر است، خصوصیترین نقطهی زندگی پیغمبر، اتاق خصوصی پیغمبر با همسر او است لذا او را در مرعی و منظر آوردند و کاملاً موفّق شدند. عدّهای به اسم پیغمبر… مثل کاری که در صلح حدیبیه با پیغمبر کردند که حتّی برای جمع کردن آب وضوی پیامبر با هم مسابقه میدادند در جمل نیز نوبت میگذاشتند که مدفوع آن عسگر را تبرّکاً بخورند!! کار به جایی رسید که وقتی جنگ جمل شروع شد، شکست قطعی که رخ داد یک نقطه بود که هرچه میزدند این شتر نمیخوابید. حتّی دست و پای شتر را قطع کردند امّا یک عدّه زیر شتر رفتند و او را نگه داشتند. چرا چنین اتّفاقی رخ میدهد؟ به علّت اینکه به آن شتر جنبهی تقدّس داده بودند. گفتند: میخواهید از ناموس پیغمبر دفاع کنید؟ این فرق دارد تا اینکه شما بخواهید بجنگید. جنگ برای رسیدن به قدرت است یک نوع انگیزه دارید، دفاع از (بلا تشبیه) حرم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) خاصیت دیگری دارد. یک وقت شما میگویید میآیید برای فتح بیابانهای کالاهاری برویم؟ انگیزهای ندارید ولی برای دفاع از حرم زینب کبری (سلام الله علیها) انگیزه دارید.
علّت احترام به عایشه
در جامعهای که قریب ۲۵ سال سعی شده بود عایشه را مفتی اعظم حکومت معرفی کند که مجموع روایات همسران پیغمبر که جالب است آنها هم یادگار پیغمبر بودند ولی محلّی از اعراب نداشتند! امّ سلمه از امیر المؤمنین (علیه السّلام) دفاع کرد، یک سال حقوق او را از بیت المال قطع کردند تا دیگر این کار را انجام ندهد! نه اینکه آنها بلد نبودند حرف بزنند. خود عایشه میگفت: من دنبال گوسفندبازی بودم که پیغمبر از دنیا رفت –اینطور که نقل کردهاند- مشغول بود، خروسبازی و گوسفندبازی میکردم یک دفعه گوسفند آمد آیات قرآن را خورد من متوجّه نشدم. اگر سنّ تو تا اواخر عمر پیغمبر اینقدر بود چه شده است که تو مبصر همهی زنان پیامبر شدهای؟ یعنی بالاترین روایت برای تو است! چرا؟ IQ بیشتری داشت؟ EQ او با بقیه فرق داشت؟ سواد بیشتری داشت؟ خیر، او با حکومت وقت همگام بود لذا او به عنوان «أعلَم بِکِتَابِ الله وَ سُنَّهِ نَبیِّه» تبلیغ شد، اعلم معرفی شد؛ هر کاری میخواستند انجام دهند او باید فتوا میداد. چنین جایگاهی برای او درست کردند. مردمی که در جمل مقابل امیر المؤمنین (علیه السّلام) ایستادند به فتوای عایشه عمل میکردند. آنها آمده بودند از ناموس پیغمبر خود دفاع کنند. تقدّسسازی کردند.
علّت انزوای امیر المؤمنین (علیه السّلام)
آیا در دوران خلف علیّ بن ابی طالب عالمتر نبود؟ بود ولی فایدهای نداشت این یادگار را در جامعه مرجع قرار دهند. اگر او را مرجع قرار دهیم چه سودی به ما میرسد؟ او با ما سازگاری ندارد. امیر المؤمنین (علیه السّلام) از آن دسته افرادی نبود که اگر به او لقبی نسبت دهند توجّه کند. اگر من ببینم bbc میگوید شیخ جوانی هست که گاهی حرفهای خوبی بیان میکند. آن وقت من باید خود را بررسی و تنبیه کنم که چه کار اشتباهی انجام دهم که bbc من را حمایت میکند؟ کجا اشتباه قدم برداشتم که آنها فکر کردند من با آنها هستم؟ امیر المؤمنین (علیه السّلام) با حکومت کاری ندارد. به او اجازهی حرف زدن نمیدهند. فریب این حرفها را نخورید که امیر المؤمنین (علیه السّلام) مشاور بود. الحمدلله چون همدیگر را میشناسیم وحدت اسلامی از استراتژیهای اصیل انقلاب است و شکّی در آن نیست که اسلامی است امّا کجا امیر المؤمنین (علیه السّلام) مشاور بود! وقتی به اصل تاریخ رجوع کنید میبینید گاهی اوقات به شدّت در تنگنا قرار گرفتهاند. من به یاد ندارم قبل از اینکه در جواب دادن به سؤالی به بنبست رسیده باشند از امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) مشورت گرفته باشند. حالا فرض کنید پنج مورد هم اینطور بوده که من چنین چیزی را به یاد نمیآورم. اینطور نبود که از ایشان مشاوره بگیرند. رفتار امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) با آنها تفاوت بسیاری داشت. امیر قبول نداشت که کسانی که از خطّ قرمز عبور کردهاند یعنی رسماً منافق هستند به حکومت بیایند. میگفتند از کارآمدی آنها استفاده کنید، امیر المؤمنین (علیه السّلام) قبول نداشت، همه را عزل کرد لذا امیر المؤمنین (علیه السّلام) هیچ محبوبیتی از نظر آن حکومت نداشت، به او اجازهی صحبت نمیدادند.
علّت انزوای علی (علیه السّلام) در بیان محمّد ابو زهره
محمّد ابو زهره که شیخ بینظیر در کلّ وهّابیت است و از شیخان بزرگ الازهر است. او اصلاً شیعه نیست و کتابی در مورد نقد و ردّ امام صادق (علیه السّلام) دارد. او در دو کتاب الامام الصّادق و امام زید که در دورهی دکتری فقه تدریس کرده میگوید: میدانید چرا مطلب از علیّ بن ابی طالب کم است؟ در هر دو کتاب تصریح میکند چون حکومت نمیخواست علی مطرح شود. شخصی از علی یادگارتر نداشتیم. هم فامیل نسبی بود، هم داماد بود، ابو الرّیحانتین بود، زوج البتول بود، سیف الرّسول بود. میگوید: نمیخواستند علی مطرح باشد لذا مطلب از علی کم مطرح شده است چون علیّ بن ابی طالب که زهرای مرضیه نیست که زود از دنیا برود. امیر المؤمنین (علیه السّلام) بعد از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ۳۰ سال بوده است. چرا به اندازهای که بود از او مطلب وجود ندارد؟ از ابو هریره ده برابر مطلب وجود دارد در حالی که یک سال و نیم پیغمبر را دیده در حالی که امیر المؤمنین (علیه السّلام) در خانهی پیغمبر رفت و آمد داشت، صاحب نجوا بود. ابو هریره اگر پیغمبر را دیده باشد گاهی در مسجد دیده است. چرا مطالبی که از او وجود دارد ده برابر بیشتر از حضرت علی (علیه السّلام) است؟ چون اجازه نمیدهند. بیان نام علیّ بن ابی طالب خلاف بود. این یادگار هم بود امّا قرار نبود مطرح بشود.
مخالفت با یاران علی (علیه السّلام)
در دورهی بعد مگر محمّد بن ابی بکر یادگار خلیفه نبود؟ بود امّا انحراف سیاسی داشت، تندرو بود، فرماندهی از فرماندهان امیر المؤمنین بود. شما بررسی کنید آیا یک مقالهی مؤدّبانه راجع به محمّد بن ابی بکر، پسر خلیفه نوشته شده است؟ فتنهگر، تندرو، خونریز دیگر ناسزاها را نمیگویم. بعد هم که او را دستگیر کردند به کشتن او رضایت ندادند، او را کشتند و سپس سوزاندند و خاکستر او را به باد دادند! مگر او پسر خلیفه نبود؟ مگر برادر عایشه نبود؟ بود ولی فایده نداشت از این یادگار نامی مطرح شود. اگر ملاک به یادگاری است او هم یادگار بود.
منزوی ساختن مخالفان حکومت بنی امیّه
عبد الرّحمن بن ابی بکر که اصلاً با علیّ بن ابی طالب روابط خوبی نداشت، با شیعیان مشکل داشت و آنها را قبول نداشت ولی نباید مطرح شود، چرا؟ چون وقتی که معاویه میخواست یزید را به عنوان ولیعهد معرفی کند او اعتراض کرد. گفت: مگر هرقلیّه است؟ یعنی مگر پادشاهی روم است که تو بروی بعد پسر تو بیاید؟ اگر به پسر باشد که من پسر خلیفه هستم که او را کشتند. این آدم هیچ جا مطرح نمیشود و اسم او هیچ جا نیست. اگر در عربستان بررسی کنید هیچ رساله و مقالهای راجع به او نیست و منتشر نمیشود. این یادگار نباید مطرح شود چون یادگار در مسیری که خواستیم نرفته است.
علّت احترام عبدالله دیگر پسر خلیفه در بنی امیّه
امّا عبدالله پسر شمارهی ۲، باید مطرح شود و بسیار عزّت دارد. مختار که دو بار به زندان افتاده و بعدها ۸۰ هزار در بنی امیّه را به خطر انداخته دو بار با نامهی او آزاد میشود. اگر میبینید یک مستکبر به یک نفر احترام میگذارد باید ببینید چه چیزی را بهای چه چیزی کرده است؟ چرا او در بنی امیّه محترم است؟ برای اینکه دو کار انجام داد: ابو موسی اشعری پدر همسر عبدالله بود وقتی که او میخواست در روز تحکیم، حکمیّت نام او را مطرح کند خنجر و پول برای عبدالله فرستادند، یعنی یکی از این دو را انتخاب کن! عزّت دوست دارید یا شهادت؟ به مدینه رفت و به پدر همسر خود ابو موسی اشعری گفت: من استخاره کردم خوب نیامد، معاویه به حکومت رسید. واقعهی حرّه که بعد از سیّد الشّهداء اتّفاق افتاد –در بخاری نقل شده است- مردم مدینه قیام کردم. پسر خلیفه حکم حرمت قیام را صادر کرد و از یزید دفاع کرد. آن وقت میبینید که اگر نامه بنویسد حتّی حکومت حاضر میشود مختار را هم آزاد کند! و حتّی بالاتر از مختار را هم آزاد میکند.
مسئله یادگاری نیست، مسئله این است که این شخص از نفوذ خود استفاده میکند و با ما همکاری میکند. بنی امیّه تلاش جدّی میکرد خود را اهل بیت پیغمبر معرفی کند. در شام که میگفتند جز معاویه و فرزندان او پیغمبر اهل بیتی ندارد، نسل بقیه منقرض شده و فقط همین یک گروه ماندهاند. در
جلوگیری امام سجّاد (علیه السّلام) از سوء استفاده از اهل بیت (علیهم السّلام)
این دوره حضرت سجّاد (علیه السّلام) چه کرد؟ ملاکی را به ما یاد داد. روایات متعدّدی –بیش از ده روایت در شیعه و سنّی- داریم که رفتار امام سجّاد (علیه السّلام) را تحلیل کردند. میگویند امام سجّاد (علیه السّلام) در آن دوره یک بار یک حبّه انگور –من میگویم چون میخواهم یک مقدار کم را بگویم- از «رَجُلٌ مِن أهل النَّبی» قبول نکرد. همین که میگفتند شما از اهل بیت هستید میفرمودند: باید دید چقدر در عمل چقدر با پیغمبر نزدیک هستی؟ اینها ملاک است. اگر حضرت میخواست به این قضیه دامن بزند که فلان شخص ادّعا میکند من پسر پیغمبر هستم بنی امیّه هم به این عنوان که امّ حبیبه خواهر معاویه همسر پیغمبر بوده خود را منتسب به اهل بیت میدانستند، معاویه دایی مؤمنین میشد و اینها پسر داییهای مؤمنین میشدند! داشتند سوء استفاده میکردند.
یک وقت من داشتم بررسی میکردم چرا امام سجّاد (صلوات الله علیه) با اینکه اهل بیت النّبی از این بزرگوار تجلیل کنند مخالفت میکرد؟ در صورتی که اهل بیت دائم ما را به سوی اهل البیت دعوت میکنند. او اجازه نمیداد به عنوان اهل بیت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای کسی امتیازی قائل شوند. اگر میخواست خرید انجام دهد از محلّهی زندگی خود خرید نمیکرد، به محلّهی دیگری میرفت. گاهی سؤال میشد یا بن رسول الله اگر میخواهید ما یجتاج زندگی خود را فراهم کنید چرا به محلّههای دیگر میروید؟ میفرمود: نمیخواهم به عنوان اهل بیت النّبی به من تخفیف بدهند. ما در عمل باید به پیغمبر شبیه باشیم. این درس است.
یادگار باید با اصل منطبق باشد
یادگار وقتی یادگار است که منطبق با اصل باشد آن وقت باید او را بزرگ شمرد و اگر منطبق باشد نیاز به تبلیغ ندارد چون امام سجّاد (علیه السّلام) با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منطبق است، نیازی به تبلیغ نیست. وقتی جایگاه پیغمبر معلوم است جایگاه یادگار او نیز معلوم است. چنین سوء استفادههایی فراوان بود و اهل بیت به شدّت در پی جلوگیری از آن بودند.
ظلمهای تاریخ در حقّ اهل بیت پیامبر (علیهم السّلام)
در تاریخ اسلام سه اقدام همیشه صورت گرفته است. آن یادگارهایی که مردم را به یاد اصل میاندازند باید ارتباطشان با کسانی که میشود به اسم یادگار به مردم باورند تا مردم از مسیر اصلی منحرف شوند ترویج شدند و امنیت داشتند. کار سومی که انجام دادند یادگارسازی بود. نمونهی بارز آن مثالی است که عرض خواهم کرد. وقتی که به صدر اسلام برگردید صدها نمونه از خطراتی که در جامعه اتّفاق میافتد را خواهید دید. نمونهی بارز آن ابن عبّاس است. اهل مطالعه به شرح ابن ابی الحدید رجوع کنند. بخشهای تاریخی شرح ابن ابی الحدید در هشت جلد با نام جلوهی تاریخ در شرح نهج البلاغهی ابن ابی الحدید ترجمه شده است. در جلد ۵، حدود دویست صفحه راجع به این موضوعی که میگویم مطلب در حواشی بیان شده است.
خشونت خلیفهی دوم
خلیفهی دوم شخصیت بسیار خشنی داشت. شاکله و ذات او خشن بود و این چیزی نیست که من عرض کنم، همهی آقایان این مطلب را قبول دارند. وقتی به خواستگاری دختر خلیفه و خواهر عایشه هم رفت هر چقدر اصرار کرد و واسطه و نماینده و وکیل فرستاد و هر چقدر وعده داد قبول نکردند. گاهی پیش میآمد زن بارداری میفهمید در کوچه ایشان آمده سقط جنین میکرد! چرا؟ چون خشونت او را در عمل چشیده بودند. مثلاً یک آقا و خانم داشتند در خیابان رد میشدند و دو سال بود که ازدواج کرده بودند و هنوز فضای محبّتآمیزی بین آن دو بود و داشتند با هم حرف میزدند. هنوز حرف آنها با هم تمام نشده بود. خانم محجّبه بود، آقا هم محاسن داشت و فقط داشتند با هم حرف میزدند. خلیفه با شلّاق شروع به زدن آنها کرد. گفتند: برای چه میزنی؟! گفت: زن و شوهر هستید داخل خانه صحبت کنید اینجا خیابان است. گفت: ما داریم حرف میزنیم! گفت: نباید حرف بزنید ما از کجا بدانیم شما چه نسبتی با هم دارید؟ خشونت او را دیده بودند.
یک روز شخصی لباس شیک پوشیده بود و بیرون آمده بود. گفت: لباس را بر تن او پاره کنید! ۲۰ ضربه شلّاق هم به او بزنید توهّمی به او دست ندهد! مردم خشونت او را چشیده بودند. در شلّاق زدنهای بیجهت خلیفهی دوم ۳۳ موضوع وجود دارد که هر کدام چند نمونه در ذیل خود دارد.
برای اینکه کسی از کسی استفادهی علمی نکند اینطور که من و شما نشستهایم یک نفر مینشست د و اگر دو نفر مقابل او مینشستند میگفت: میخواهی مرید برای خود جمع کنی؟ او را شلّاق بزنید. اگر کسی میخواست از کسی درس یاد بگیرد اجازه نداشت یک نفر بنشیند و دو نفر هم روبروی او بنشینند. خشونت عجیبی در رفتار او بود.
علّت منزوی ساختن امام حسین (علیه السّلام)
در دورانی که اهل البیت (علیهم السّلام) به محاق رفتند. این بسیار جانسوز است که از امام حسین (علیه السّلام) یک استفتاء مطرح نشده است. منظور من استفتاء کتبی است امّا مرحوم علّامه طباطبایی میفرمایند: اصلاً قول فقهی هم از ایشان نیست؛ قول فقهی نیست یعنی امام به عنوان کسی که نه اینکه امام مسلمین و نه کسی که معصوم است و نه کسی که مرجع دین است حتّی به اندازهی عالم دینی هم مورد رجوع جامعه نیست چون برای مردم ضرر داشت. ارتباط با اهل بیت باعث میشد مردم از موهبتهای اجتماعی دور شوند و مورد اتّهام قرار بگیرند و از حقوق آنها کم شود.
علّت مطرح شدن ابن عبّاس در جامعه
شما میبینید ابن عبّاس بسیار آبرودار است. ابن عبّاس چند سال داشت که پیغمبر از دنیا رفت؟ حدّاکثر نه سال داشت. او تا سنّ نه سالگی چقدر از پیغمبر یاد گرفته است که یکی از بزرگترین محدّثین تاریخ اسلام هستی؟ خود او میگفت: من شاگرد علیّ بن ابی طالب هستم. ولی ابن عبّاس نمیتوانست تحلیل کند –این احتمال خوشبینانه است- که چرا به جای اینکه به علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) رجوع کنند من را به عنوان اهل بیت پیغمبر مطرح کردند؟ قبلاً هم پدر او مطرح بود مثلاً در قحطیها به جای توسّل به علیّ بن ابی طالب و حسنین به پدر او عبّاس توسّل میکردند و در مسائل علمی به ابن عبّاس مراجعه میکردند. خلیفه با آن میزان خشونت اینجا مصلحت را در این میبیند که ابن عبّاس یادگار نبوی بشود لذا در همان جلد ۵ کتاب جلوهی تاریخ در شرح نهج البلاغهی ابن ابی الحدید ببینید گاهی با خلیفه محاجّه میکند و بسیار تند برخورد میکند و جواب او را میدهد و او را توبیخ میکند. امّا میگوید: خلیفه عصبانی شد و مجلس را ترک کرد. اگر جای دیگری بود اعمال قانون میکرد امّا اینجا فقط مجلس را ترک کرد. خوشبینانه این است که ابن عبّاس تصوّر میکرد من خیلی خوشفکر هستم. متوجّه نبود که در جامعه مطرح شده است تا دیگری به چشم نیاید.
خدمات ابن عبّاس به بنی امیّه
شبیه کاری که پهلوی کردند. وقتی امام حسن (علیه السّلام) از دنیا رفتند معاویه نامهی تسلیت برای ابن عبّاس فرستاد. البتّه آنجا ابن عبّاس گفت: سیّد اهل البیت امروز حسین بن علی (علیه السّلام) است. ابن عبّاس از اهل بیت (علیهم السّلام) دفاع هم کرده است. ولی شکّی نیست که ابن عبّاس یا روی هوای نفس یا روی جهل سیاسی برای بنی امیّه خدمات انجام داده است. از چه جهت؟ از این جهت که من میفهمم اینجا میخواهند یک بزرگی به منبر نیاید یک بچّهای مثل من را دعوت میکنند، میفهمم من را دعوت کردهاند یکی را بزنند، نباید این کار را انجام دهم. ببینم چه کسی است، لایق است؟ لایق نیست؟ چه شخصیّتی است؟ تو را علم کردهاند که علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) به محاق برود. تو چرا مشاور شدی؟ عالمتر از تو نبود؟ تو نه سال داشتی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از دنیا رفته، چه شده که تو مرجع تقلید دو بعد از عایشه شدی؟ چطور است که تو صحبت میکنی حکومت با تو کاری ندارد؟ در حالی که یک مورد داریم شخصی آمد به خلیفه گفت: سؤالی دارم، گفت: بپرس، یک آیه را سؤال کرد، گفت: تفسیر میپرسی؟ نمیدانی تفسیر کردن ممنوع است؟ تبعید به بصره.
ماجرای نصر بن حجّاج
یک مورد دیگر است، یک بدبختی زیبا بود، شخص زیبایی به نام نصر بن حجّاج بود، از صحابهی پیغمبر است. خیلی معروف است، منابع درجهی یک همه قبول دارند، چون واضح است، خیلی ماجرای معروفی است. یک روز داشت عبور میکرد، خلیفه گفت: اگر میخواستم توضیح بدهم وقت میگرفت. گفت: اینجا بیا، چقدر زیبا است، او را ۱۰۰ تا شلّاق بزنید! ۱۰۰ تا شلّاق زدند گفت: صبر کن، هنوز زیبا است، ۱۰۰ تا شلّاق دیگر! تا به ۴۰۰ شلّاق رسید. زنا کرده بود ۱۰۰ شلّاق برای او کافی بود، ۴۰۰ ضربه شلّاق به نصر بن حجّاج صحابهی پیغمبر زدند. گفت: او را کچل کنید هنوز زیبا است! بعد او را به بصره تبعید کردند.
روابط خلیفه و ابن عبّاس
کسی که اینطور رفتار میکند آقای ابن ابن عبّاس چرا از تو تجلیل میکند؟ کسی که حرمت افراد اصلی را نگه نمیدارد چرا از تو تجلیل میکند؟ کسی که به حسنین توجّه نمیکند چرا به تو توجّه میکند؟ به تو میدان میدهد که آنها را به محاق ببرد، متوجّه نمیشدی. هواس نفس داشت. لذا شما نگاه میکنید در واقعهی کربلا… باز هم عرض میکنم ابن عبّاس خدمات هم دارد، ولی وقتی بنی امیّه طمع کنند، به یک نفر نامه بنویسد بگوید طوری حسین بن علی را راضی کن با ما مدارا کند، چرا این نامه را به تو نوشتند به حبیب بن مظهّر ننوشتند؟ چرا این نامه را به تو نوشتند به کسان دیگر ننوشتند؟ لقب علّامهی امّت، حبر الامّه به تو دادند، همان موقع علیّ بن ابیطالب (علیه السّلام) اجازه نداشت یک جمله صحبت کند، لقب به تو دادند که از تو سوء استفاده کنند، لقب دادند که بده بستان کنی. این کار را انجام داد.
برخورد ابن عبّاس با اهل بیت (علیهم السّلام)
لذا شما میبینید بقیّه یک مرتبه آمدند به امام حسین (علیه السّلام)… عبد الله پسر خلیفهی دوم یک مرتبه آمد به امام حسین (علیه السّلام) گفت: قیام نکن، برای چه میخواهی قیام کنی؟ شقّ عصاء نکن، تفرقه افکنی نکن. ابن عبّاس چهار، پنج مرتبه آمد گفت: قیام نکن. از یزید نامه گرفته بود. چرا هر وقت… تو هم از اهل بیت هستی، هم هر وقت اهل بیت کتک میخورند، اسیر میشوند، در فقر میافتند، باز وضع تو خوب است؟ تو چه اهل بیتی هستی؟ یادگار در خوشیها هستی. اگر از اهل بیت پیغمبر هستی اهل بیت پیغمبر در واقعهی کربلا چه شدند؟ چرا برای تو اتّفاقی نیفتاد؟ چطور بچّههای تو سالم ماندند؟ تو را علم کردند که کس دیگری مخفی شود. گاهی یک نفر را علم میکنند که یک کسی به محاق برود، این اصلاً یادگار هم نیست.
قیام زید
یک نمونهی دیگر عرض کنم، دورهی ائمّه (علیهم السّلام) هم همین اتّفاق افتاد. وقتی زید قیام کرد، خود زید خیلی شخص خوبی است، ولی قیام زیدیّه بعد از زید منحرف شد. البتّه خود زید پارهی تن پیغمبر است ولی مادر خوبی نداشت. امام صادق (سلام الله علیه) قیام زید را تجویز نفرمود، ملحق شدن به زید را ممنوع اعلام کرد. مادر او آمد گفت: چیست؟ حسودی میکنی قیام کرده همه سراغ او آمدهاند؟! هم پسر امام سجّاد (علیه السّلام) است، تو نوهی امام سجّاد هستی، او در امامت اولویّت دارد. قیام هم که کرده، حسودی میکنی اجازه نمیدهی؟! خود زید به شهادت رسید، خود او انسان خوبی بود.
علم کردن افراد در مقابل اهل بیت (علیهم السّلام)
امّا زیدیّه بعد از جناب زید برای اینکه مقابل اهل بیت (علیهم السّلام) قرار گرفتند، طرف مقابل حکومت است، این طرف امام صادق (علیه السّلام) است، بعد امام کاظم (علیه السّلام) است، بعد امام رضا (علیه السّلام) است، زیدیّه هم داعیه داری میکند، میگوید من امام هستم، اینها دروغ میگویند امام هستند. اصلاً کسی که ادّعای امامت میکند یعنی غیر از من دروغ میگوید. همزمان که چندین امام نداریم، در هر دوره یک امام بیشتر نیست، هر کسی مدّعی امامت شود یعنی دیگران دارند دروغ میگویند.
مثل این است که فرض بفرمایید اخیراً در رشت شنیدیم یک نفر امام زمان پیدا شده، عربی هم بلد نیست، به لهجهی گیلکی صحبت میکند! این یعنی چه؟ یعنی من امام زمان (علیه السّلام) هستم کسی که شما آنجا گذاشتهاید دروغ است، هر کس غیر من باشد دروغ میگوید، نفر اصلی من هستم. اینها نگاه کردند از کجا میشود استفاده کرد؟ گشتند دیدند در فرزندان اهل البیت امام رضا (علیه السّلام) چند برادر دارد یک جوری میشوند. میدانید فرزندان موسی بن جعفر (صلوات الله علیه) زیاد بودند، خوب در بین آنها زیاد است. یک روایتی هم درست کردند که همهی فرزندان موسی بن جعفر خوب هستند. پسر موسی بن جعفر است، یادگار موسی بن جعفر است. خوب است بله، امام رضا (علیه السّلام) هم خوب است، حضرت معصومه (سلام الله علیها) روی سر ما جا دارند.
شخصیّت زید پسر امام کاظم (علیه السّلام)
زید چطور؟ ملاک او چیست؟ زید این طرف و آن طرف میگفت: ما پسر پیغمبر هستیم. به زیدیّه میرسم، زیدیّه یک گروه هستند، زید پسر امام کاظم (سلام الله علیه) یک شخص دیگر است، الآن به هم میرسند میبینید. او هر جا میرفت میگفت: من پسر موسی بن جعفر هستم، ما پسر پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستیم، ذرّیّهی زهرای مرضیه (سلام الله علیها) هستم. قتل و خونریزی میکرد میگفت من ذرّیّهی زهرای مرضیّه هستم.
صحبت امام رضا (علیه السّلام) با زید
وقتی مأمون به خاطر امام رضا (علیه السّلام) از او گذشت او را پیش امام رضا فرستاد، حضرت فرمود: اینجا بیا. یک نمونه از امام سجّاد (علیه السّلام) عرض کردم این یک نمونه از امام رضا (علیه السّلام). فرمود: چه چیزی تو را فریب داده است؟ مشاوران تو خوب نبودند، چیزی که شنیدی «إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى النَّارِ»[۸] حسن و حسین (علیهم السّلام) بودند.
ما معتقد هستیم امام رضا (علیه السّلام) هم همینطور است، ولی حضرت نگاه میکند از این روایت سوء استفاده شده، فرمود: چیزی که شنیدی «إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى النَّارِ»، فاطمه عفّت به خرج داد لذا خداوند بر فرزندان او آتش را حرام کرد، این «لِلحَسَنِ وَ الحُسَین». ما معتقد هستیم برای امام رضا (علیه السّلام) هم هست ولی حضرت از اینکه سوء استفاده شود جلوگیری میکند. فرمود: برای حسن و حسین است. تو از پدر خود بهتر هستی که کوه عبادت بود؟ بعد امام رضا (علیه السّلام) یک جملهی مهمّی فرمود که این درس است، فرمود: برادر جان، برادر من هستی مادامی که «أَطَعْتَ اللَّهَ». حضرت خیلی حرف عجیبی گفت، تا مادامی که بندهی خدا هستی برادر من هستی وگرنه خداوند به نوح هم فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ». فقط نسب تو ربط دارد اگر درست عمل نکنی. بعد هم او را بیرون کرد، فرمود: دیگر تو را هرگز به درگاه خود راه نمیدهم.
جریان سازی علیه امام رضا (علیه السّلام)
زید دید امام رضا (علیه السّلام) کاری برای او انجام نمیدهد، اصلاً اصل یادگار بودن او را هم دارد از بین میبرد، روایات فضایل او را هم دارد نقد میکند، دید فایدهای ندارد، لذا دو کار انجام دادند. یکی اینکه جریانی درست کردند گفتند اینطور است؟ معاذ الله پسر پسر تو نیست. غیر از برادرهای امام رضا (سلام الله علیه) و بعضی از پسر عموهای او این حرف را میگفتند شیعیان آنها را تکّه تکّه میکردند. امام رضا (علیه السّلام) در اوج محبوبیّت است، اهل سنّت ۸۰ هزار نفر، چند هزار نفر به نیشابور میآیند مقدم او را ببوسند، وای به حال شیعیان او، لباس امام رضا (علیه السّلام) را به قم بردند ۳۰ هزار سکّه فروختند. فرمود: در این لباس نماز خواندم، هر کدام تکّهای از آن را نگه دارند در قبر خود بگذارند. اگر کسی چنین توهینی به امام رضا (علیه السّلام) میکرد… ولی برادرهای او میتوانستند این توهین را بکنند، برادرهای او برای تخریب میتوانستند. یادگارها با هم تبانی کردند، جریان زیدیّه با زید بن موسی، گفتند بیا امام ما باش علیّ بن موسی الرّضا را زمین بزنیم. شما نگاه میکنید جریانهای انحرافی چند مرتبه با هم تلفیق شدند، نمیخواهم حرف روز بزنم وگرنه از این نمونهها خیلی داشتم که پدر یک نفر پدر یک نفر دیگر را به عنوان خائنترین فرد کشور معرّفی کرده الآن با هم دوست هستند. نمیدانم خائن بودن پدر خود را قبول کرده است؟ تهمت طرف مقابل را قبول کرده است؟ اوضاع عوض شده است؟
جریان زیدیّه دیدند نمیتوانند مقابل امام رضا بایستند، شهرت امام رضا (علیه السّلام) عظیم است، دو کار انجام دادند، یکی اینکه گفتند امام رضا (علیه السّلام) هم چون ولایت عهدی را قبول کرده ما هم که میگفتیم امام باید حتماً کار سیاسی انجام دهد، پس امام رضا هم با ما است، بیاحترامی نمیکردند. ولی زید را به عنوان امام معرّفی کردند. از ائمّهی زیدیّه یکی زید بن موسی است.
زیدیّه و جعفر کذّاب
جلوتر رفتند دیدند جعفر کذّاب طرفدار دارد، زیدیّه، جعفر، اینها اصلاً دو گروه هستند. جعفر امامت زیدیّه را قبول نداشت، زیدیّه را قبول نداشتند، منتها دید در دستگاه اهل بیت یادگار بودن او خیلی فایده ندارد، چون امام عسکری (علیه السّلام) وجود دارد جعفر کذّاب به چشم نمیآید، زیدیّه گفتند بیا امام ما باش. میبینید چرخش میکند، جعفر کذّاب با زیدیّه پیمان میبندد. به او برمیگردم. سوء استفاده از فرزندان اهل بیت کم نبوده، علیّ بن جعفر یک روز پیش امام رضا (علیه السّلام) آمد گریه کرد، گفت: ما این ننگ را چطور قبول کنیم؟ اگر دشمن این توهین را به شما کرده بود و گفته بود پسر شما پسر شما نیست قابل قبول بود. در کافی وجود دارد، علیّ بن جعفر این حرف را نگفته، چنین جسارتی نکرده، آمد عذرخواهی کرد.
جریان فطحیّه
جریان دیگری علم شد، فطحیّه، خوب دقّت کنید. فطحیّه، عبد الله افطح پسر امام صادق (علیه السّلام) است، او گفت: سنّ من بیشتر از موسی بن جعفر است من امام میشوم. موسی بن جعفر هم چون شرایط دفاع نداشت فرمود چیزی نگویید، زود میمیرد. چون امام کاظم (علیه السّلام) ادّعای رسمی امامت درون شیعه نکرد، چون کشته میشد و عبد الله افطح ادّعا کرد، یک خانوادهی بزرگی در تشیّع به اسم بنو فضّال فطحی شدند که این خیلی مهم است. گفتند پسران امام صادق (علیه السّلام) یکی بعد از امام صادق (علیه السّلام) ادّعای امامت میکند یکی هم ساکت است لابد امام است، اینها فطحی شدند. بعضی از این بنو فضّال ۱۲۰۰، ۱۳۰۰ روایت در کتب اربعهی ما دارند، یکی از آنها، حسن بن علی، ۱۲۴۲ روایت دارد. یکی یک کتاب در غیبت دارد، کتاب در توحید دارد، کتاب در امامت دارد.
ادغام شدن جریانهای مختلف با هم
امّا چون دیدند زمان موسی بن جعفر که تمام شد زید پسر موسی بن جعفر با زیدیّه پیمان بست، از طرف امام رضا (علیه السّلام) هم رسماً دعوتی نیست فطحیّه متمایل به زیدیّه شدند. میبینید فرقهها به هم خوردند، تبانی برای چه؟ برای اینکه جریان اصلی از بین برود. شما میبینید گاهی پیش میآید پنج جریان که هیچ ارتباطی به هم ندارند یک مرتبه ائتلاف سیاسی میکنند، از همهی اصول خود دست برمیدارند، ۱۸۰ درجه گردش میکنند. در یک دورهی انتخابات آن طرف است، دورهی بعدی آنجا است. نکته این است که همیشه هست، هر کس برود، هر کس بیاید این هست. دولت هم عوض بشود هست، انقلاب هم عوض بشود این هست. طوری است که همیشه هست.
ادّعای غیبت امام کاظم (علیه السّلام)
این جریان جلو آمد خطرناکتر شد، موسی بن جعفر که به شهادت رسید یک عدّه که پول در دست آنها بود گفتند: امام کاظم (علیه السّلام) از دنیا نرفته، غیبت کرده است. خدا میداند این خیلی فتنهی عجیبی است، امام رضا (صلوات الله علیه) در مجامع عمومی رسمی نمیتواند صحبت کند، خیلی این حرف خطر دارد، در دورهی قدرت هارون است. آنقدر که جرأت کرده امام را به زندان بیندازد، این اوج قدرت بود. از طرفی یک عدّه میگویند امام که غیبت کرده است. چه کسانی این صحبت را میکنند؟ کسانی این صحبت را میکنند – این را عرض کنم دقّت کنید تطبیق با خود شما باشد- که امام نامه نوشته: «الرَّادُّ عَلَیْهِ کَالرَّادِّ عَلَیَّ»،[۹] اگر او را رد کنی من را رد کردهای، وکیل من است، ۷۰ هزار دینار پول در دست او است، یعنی ۷۰ هزار مثقال طلا، یعنی ۷۰ هزار تا ۲۴/۴ گرم طلا، آخر شب برای اینکه مشتری شوید بخرید ته آن را میزنند،۷۰ هزار تا چهار گرم میشود، یعنی ۷۰ تا چهار کیلو، یعنی ۲۸۰ کیلو. شاید شما هم میرسیدید میگفتید امام غایب شده نه از دنیا رفته باشد، ۲۸۰ کیلو طلای ۲۴ عیار است، شوخی که نیست. این برای یکی از آنها است، سهم علیّ بن ابیحمزه کمتر بود، یک کیلو و ۲۰۰٫
رشوه دادن به افراد مهم
اینها برای اینکه در جامعه رشد کنند مجبور بودند سراغ انسانهای آبرودار بروند، بله، گاهی انسانهای آبرودار را میخرند. پیش یونس بن عبد الرّحمن رفتند، گفتند: چند کیلو؟ کیلویی چند؟ چقدر طلا بدهیم تو هم بگویی موسی بن جعفر از دنیا نرفته است؟ به صفوان بن یحیی گفتند: چقدر؟ یونس قبول نکرد، صفوان هم قبول نکرد. به قم رفتند علیه او فتنه کردند که این تندرو است، چماقدار است، یک عدّه در قم پشت یونس بن عبد الرّحمن نماز نمیخواندند، علیه او جو ساختند. رشوه را قبول نکرد به امام رضا (علیه السّلام) خیانت کند. در این بین حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) یک پسر دارد اسم او ابراهیم است، گفت: به من بدهید، پدر من نمرده غیبت کرده است. خدا میداند چه فتنهای میشود، میگویند پسر او دارد این حرف را میگوید، پسر او میگوید امام از دنیا نرفته غیبت کرده است.
ائتلاف کردن جریانها
فطحیّه قائل به یک امام هستند، واقفه قائل به توقّف امامت هستند، زیدیّه قائل به یک امام دیگر با شرایط دیگر هستند. شما میبینید زمان امام هادی و امام عسکری (علیهم السّلام) اینها با هم ائتلاف میکنند. Base اینها هم همه از یادگارها هستند، چون اینها میتوانستند فتنه کنند. همانطور که مثل علیّ بن جعفرها میتوانستند از امامت امام جواد (علیه السّلام) دفاع کنند. کسی نمیتوانست این کار را بکند که ابراهیم بن موسی میتوانست، کسی نمیتوانست، از درون خانوادهی امامت بود. همانطور که علیّ بن جعفر، همانطور که حضرت عبد العظیم، این سه گروه تلاش جدّی کردند به حضرت عبد العظیم گفتند تو بیا، بزرگ هستی، پسر امام حسن هم هستی. من مجموعهی سادات بنی الحسن را نگفتم، آنها هم همینطور. نفس زکیّه امام زیدیها شد، اینها به هم ارتباطی نداشتند، منفعت مشترک پیدا کردند. دیدند نفس زکیّه زمان امام صادق (علیه السّلام) قیام کرده میگوید من موعود هستم، زیدیها هم دنبال امام میگشتند. گفتند: پسر و نوهی امام حسن است. چند مرتبه اینها با هم اینطور ائتلاف کردند، ائتلاف خارج از اصول خود. معلوم است رسماً این ائتلاف سیاسی است. آمدند به عبد العظیم حسنی (سلام الله علیه) گفتند: سه کیلو. اینکه شنیدید آمد مقابل حضرت هادی (علیه السّلام) نشست، خطر مرگ را به جان خرید این کار را انجام داد.
شاید یکی از دلایلی که به ری فرار کرد همین بود. بزرگان را هم دعوت کرد، چون خیلی ارتباط با امام هادی (علیه السّلام) مشکل بود. البتّه این ظاهراً قبل از این است که امام هادی (سلام الله علیه) در سامرا محصور باشد. گفت: اگر میشود من یک مرتبه عقاید خود را بیان کنم. به این معنی است که من مأموم هستند شما امام هستید، شما اشکال من را بگیرید. آنجا حضرت فرمود: «أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً».[۱۰] هر وقت به حرم حضرت عبد العظیم میروید بدانید کسی است که پرچم امام هادی (علیه السّلام) را بالا نگه داشت، توان این را داشت ضربه بزند. بله، یادگار خوب هم داریم، منتها… این جریان جلوتر آمد، در روایت است که به امام صادق (علیه السّلام) جعفر بن محمّد الصّادق گفتهاند، چرا؟ چون یک جعفری در بین اهل البیت است که کذّاب است. این خیلی عجیب است، من به یاد ندارم جای دیگر ائمّهی ما اینطور کسی را قبل از به دنیا آمدن او کوبیده باشند، ببینید چه فتنهای کرد.
مخفی بودن حقایق امامت
دورانی که اگر میگفتند امام عسکری (علیه السّلام) فرزند دار شده فرزند را میکشتند. خانههای شیعه را به شدّت میگشتند، فرزند دار شدن حضرت مخفیانه است، شیعیان درجهی یک هم خبر نداشتند امام حسن عسکری (سلام الله علیه) فرزند دار شده است. برای بعضی از افراد خیلی خاص حضرت پول فرستاد که گوسفند عقیقه کنید موعود آمد. این را در پرانتز بگویم، اینقدر مسئلهی مخفی بودن موعود جدّی است شما تصوّر نکنید یاران اهل بیت میدانستند ۱۲ امام نوبت به نوبت چه کسانی هستند. همین عبد العظیم (سلام الله علیه) آمد به امام جواد (علیه السّلام) گفت: شما امام زمان هستید؟ شما غیبت میکنید؟ اینقدر جریان مخفی بود، میکشتند، شوخی که نبود. متأسّفانه جعفر کذّاب به عنوان اهل بیت النّبی محترم شمرده میشد، این شوخی نیست. شما کمال الدّین شیخ صدوق را ببینید، رسالهای که ابن قِبهی رازی نوشته را ببینید که در همان کمال الدّین آمده، به شبهات جعفر دارد جواب میدهد. اگر جعفر کذّاب همانطور که برای شما کذّاب است واضح بود نیاز نبود شیخ صدوق سال ۳۸۰، یعنی ۱۰۰ سال، ۱۲۰ سال بعد از واقعه، ابن قبه قریب به ۵۰ سال بعد از واقعه در ردّ حرفهای جعفر رساله بنویسند. لابد این حرفها خریدار داشته است.
گفت فرزند که ندارد، امامت هم که منقطع نمیشود، من امام بعدی هستم. در اینجا دو حالت اتّفاق میافتاد، بعضی میگفتند بعد از امام عسکری (علیه السّلام) امام بعدی جعفر میشود و سه امام پایانی ما برخلاف ائمّهی قبل که در تقیّه بودند رسماً اعلام امامت میکردند، یعنی مردم دنبال امام بعدی میگشتند، حتّی غیر شیعه. بعضی هم میگفتند حالا که امام عسکری (علیه السّلام) فرزند دار نشده و امامت از برادر بعد از حسنین نمیرسد، پس امام عسکری (علیه السّلام) هم امام نبوده است. یک پلّه عقب میرویم اشتباه کردیم، امام هادی (علیه السّلام) امام بوده جعفر امام است. بعد شما میبینید فرزندان او مؤیّد بالله امامان زیدیّه میشوند. شروع به تبلیغ کرد که من امام هستم. اینجا خیلی بحث دارد، قسمت جعفر و کارهایی که انجام داد. با فارس یک تیم تشکیل دادند امام را تخریب کردند بعد اتّفاقی افتاد.
جعفر بعد از شهادت امام حسن عسکری (علیه السّلام)
در دورهای که هیبت امام عسکری (علیه السّلام) به قدری بالا بود که بعد از فتنهها امامت حضرت روشن شده بود، آرامشی به شیعه برگشته بود، فرقههای انحرافی ضعیف شده بودند، امام عسکری (علیه السّلام) در محاصرهی شدید زندگی میکرد، به شهادت رسید. وقتی به شهادت رسید حکومت آمد امام عسکری (علیه السّلام) را به شیعهها نشان داد، گفت: جای خراش هم ندارد، ما او را نکشتیم، به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. اگر جرأت داشت میگفت او را کشتیم، نگفت. این جعفر رفت گفت: شاید فرزند داشته باشد، به خانهی او حمله کنید. در نقلی که از شیعه وجود دارد خود او فرماندهی حمله به خانهی امام عسکری (علیه السّلام) را به عهده گرفت، خود او شخصاً، خانهی امام عسکری (علیه السّلام) را غارت کردند. همسر امام به زندان افتاد، عمّهی امام به زندان افتاد. غیر از جعفر کسی جرأت میکرد این کار را انجام دهد؟ امام زمان ما (سلام الله علیه) تنها امام حی است که در زمان حیات، ارث او به عنوان میّت تقسیم شد و حضرت از شش سالگی آواره است، امام ما از شش سالگی زندگی با آرامش ندارد، در این دنیا هم زندگی میکند. چند مرتبه ما باید از افرادی سیلی بخوریم که… اگر کسی یادگار امام معصوم باشد باید راه امام معصوم را برود، منهج امام معصوم را برود.
جریانهای لیبرالی
دردا که لیبرالها عدّهای را به اسم امام تشویق کنند و تبلیغ کنند. کدام امام منظور شما است؟ آن امامی که ما دانشجو بودیم، مثلاً ۱۵ سال پیش، شما در دانشگاهها جلسه میگذاشتید او را میکوبیدید، به غار رفته، به موزهی تاریخ رفته، حرفهای او معلوم نیست چیست، ضعف دارد، چند ده کتاب علیه ولایت فقیه او نوشتید، چقدر او را تمسخر کردید، فشار آوردند تلویزیون سخنرانیهای او را پخش نکند. همان امام منظور شما است که صحیفهی او وجود دارد یا آن هم ورژن جدید دارد؟ مثل اینکه یک بندهی خدایی است که معصوم پانزدهم است! برای اثبات معصوم پانزدهم بودن راه که ندارد باید خواب ببیند! چون نه روایت داریم نه آیه، لذا سخنرانیهای متعدّدی در عظمت خواب در اسلام میکند، خواب یکی از مصادر دین! شما اگر از همین مسیر میخواهید استفاده کنید میشود به امام چیزهایی نسبت داد، ولی امام که معلوم است. این باید مطالبهی عمومی شود که جریانهای لیبرال یک نفر را به اسم امام علم کنند، دارند او را فریب میدهند، حیف امام است، درد دارد. خدا میداند انسان خیلی ناراحت میشود وقتی میبیند نشریّهای که سر تا سر لیبرالیسم را دارد تبلیغ میکند امروز امام امام میکند. اگر امام را قبول دارید جرأت دارید حرفهای امام راجع به لیبرالیسم را منتشر کنید، جرأت دارید حرفهای امام راجع به سکولارها را معرّفی کنید، راجع به فرزندان بازرگان را چاپ کنید.
اگر دنبال یادگار امام هستید امام که برای ۵۰۰ سال پیش نیست. هر کسی که یادگار امام است خیلی برای ما محترم است، البتّه فرزندان نسبی او هم محترم هستند. این حرف آخر من باشد، ما دورانی که سقیفه را میخوانیم خیلی دل ما میسوزد که بعد از آن همه تلاش پیغمبر سقیفه رخ داد، به خانهی زهرای مرضیّه حمله شد.
پایان
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفهی السّجّادیه، ص ۹۸٫
[۴]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۱، ص ۱۰۳٫
[۵]– سورهی کهف، آیه ۸۲٫
[۶]– همان.
[۷]– سورهی احزاب، آیه ۳۳٫
[۸]– بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۲۳۰٫
[۹]– الکافی، ج ۱، ص ۵۲۸٫
[۱۰]– الأمالی (للصدوق)، ص ۳۳۸٫
پاسخ دهید