خطبهی ۲۱۶ راجع به حقوق متقابل رهبر و مردم است. حاکم سیاسی جامعه و مردم در قبال هم باید چه کنند؟ تأسّف از اینجا است که چون سیرهی اهل بیت علیهم صلوات الله برای مردم اهمّیّت دارد، خلاصه هر قومی با غرض و فهم خودش سعی کرده است اهل بیت را آنطور که دوست دارد تفسیر کند، نه آنگونه که هستند. ما یک بلیّهای که گرفتار هستیم اینکه امثال من نستجیر بالله نمیروند به سمتی که امام چگونه بود، سعی میکنند امام را آنطور تعریف کنند که میخواهند. لذا تفاسیر مختلفی از امام ارائه میشود. کم پیش میآید که این تفاسیر مختلف به خاطر بد فهمی باشد. معمولاً به خاطر این است که استناد به سیرهی معصوم وسیلهای است که بشود اغراض خود را پیاده کنیم. اینکه شما میبینید از قیام سیّد الشّهداء درس مذاکره گرفته میشود و از سیرهی حضرت رضا علیه السّلام و از سیرهی حضرت مجتبی فلان درس گرفته میشود، اینکه گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی و گروههای مختلف –نه اینکه بگویم یک گروه- معمولاً گروههای مختلف سعی میکنند از اهل بیت خرج کنند.
یکی از روشهای مغالطه در مباحث نقلی که این تقریباً رایج است و همه جا است، اینکه ما بخشی از یک روایت را ببینیم، بخشی را نبینیم. یا یک روایت را ببینیم، ۵۰ روایت مقابل آن را نبینیم. این یکی از علائمی است که آن فرد یا صلاحیت بحث علمی ندارد یعنی بررسی نکرده حرف میزند، غرض ندارد، فهم او همین مقدار است که شایستگی شنیدن ندارد. یا اینکه اینطور نیست، توان آن را دارد، غرض او را واداشته است که اینطور بیان کند. تقریباً تمام این مباحثی که به عنوان شبهات مطرح است، اینگونه است که یا اصلاً آن روایت، روایت نیست، در عصر انتساب به آن معصوم محل بحث است یا اینکه است، نیمهی دوم هم دارد و یا اینکه آن روایت است و ده روایت دیگر هم است. به چه جهت شما از بین ۱۱ روایت این روایت را انتخاب کردید؟ باید دلیل داشته باشید که چرا یک روایت را میپذیرید و یک روایت را حذف میکنید؟! اگر آداب بحث علمی باشد باید اینها رعایت شود یعنی هم انتساب آن به معصوم و هم اینکه این خلاف و معارض دارد یا ندارد؟ یک جمله است یا ده جمله است؟ معمولاً اگر بخواهیم به این شکل به این مباحث بپردازیم دیگر نمیتوانیم غرض خود را بیان کنیم، باید ببینیم امام چه میگوید. لذا معمولاً به این پرداخته نمیشود. گرچه گاهی صورت علمی هم پیدا میکند، خیلی هم به آن آب و تاب داده میشود.
پاسخ دهید