دو تا از اصحاب پیغمبر که خود را خرج میکردند، حذیفه و عمار بودند. یک روز ابوموسی داشت با عبدالله بن مسعود وارد مسجد میشد. حذیفه چه کسی است؟ حذیفه در آن جنگی که امیر المؤمنین جنگ تبوک به خاطر خطرناک بودن آن در مدینه ماند، حذیفه افسار شتر پیغمبر را گفته بود که میخواستند منافقین هل بدهند، آیهی قرآن به آن تصریح کرده است. میخواستند پیامبر را از آن بالا هل بدهند پایین، ترور بکنند. حذیفه آن ۱۲ نفر را دید. اگر بیان میکرد آنها چه کسانی هستند، کشته میشد. در تاریخ نقل است، خلیفهی شمارهی دو گاهی پیش حذیفه میآمد، میگفت: «یَا حُذَیفه أقسمَتَ بِالله أنَا مَنهُم» تو را به خدا قسم من هم جزء آنها دیدی یا ندیدی؟ آقا اگر شما نبودی… وسواس دارد. یعنی چه «أقسمَتَ بِالله أنَا مَنهُم»؟ حذیفه ۱۲ نفر از منافقین را به اسم میشناخت، پیامبر گفته بود: این اینطور است، این اینطور است. عبدالله بن موسی و ابوموسی وارد شدند، میخواهم چه چیزی عرض بکنم؟ میخواهم یک وقت به ذهن شما نیاید، امّت زمانی که امیر المؤمنین را یاری نکردند یا سیّد الشّهداء را یاری نکردند، عذر داشتند، عذر نداشتند. چون عدّهای بودند بصیرت میدادند. تا آمد وارد بشود حذیفه، کتب اهل سنّت را هم نگاه بکنید میگویند: کسی که اسامی منافقین را میدانست- تا آمدند وارد بشوند -روایت صحیحه است- گفت: «أحَدُهُمَا مُنافق» الآن دو نفر وارد مسجد میشود، «أحدُهُمَا مُنَافق» یک نفر منافق است. پرده را کنار زدند، عبدالله بن مسعود و ابوموسی اشعری وارد شدند. بعد گفت: یکی از آن کسانی که به هدایت پیغمبر شبیه است، بر مرام رسول خدا است عبدالله بن مسعود است. به جلد ۲، صفحهی ۳۹۴ تا ۳۹۸ کتاب سیر الاعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط مراجعه بکنید، این سلفی اینجا گیر کرده است چه کار بکند. میگوید: روایت صحیح است. مدلول آن این است که ابوموسی صحابی پیغمبر منافق است. نهایت این است که نتیجه این است که حذیفه از یک چیزی عصبانی بوده است، در عصبانیت هم که شما میدانید آدم یک دفعه یک چیزی میگوید. دیگر نمیگوید: اگر یک آدمی از اصحاب به یک نفر بگوید: منافق. این اتّهام او را از عدالت خارج میکند. میآیی ابرو را درست بکنی، چشم را کور میکنی، فرقی نمیکند.
مفتضح شدن ابوموسی اشعری توسط حذیفه
کلیپ صوتی از حجت الاسلام و المسلمین کاشانی
در حال لود شدن فایل های صوتی...
پاسخ دهید