سیّد رضا هندی یک شعر ویژهای گفته است، یک شعر ویژه و طولانی دارد. میگوید: امشب شب است، ما میتوانستیم جاهای زیادی برویم، امّا به اینجا که آمدیم با امید آمدیم «سَوَّدتَ صَحیفَهَ أَعمالى»[۱] با نامهی سیاه خود آمدم «وَ وَکَلتُ الأمرَ إِلى حَیدر» ولی کار را به تو سپردم، ببینم چه کار میکنی. منتها چون مدح امیر المؤمنین بدون نقد مخالفین او درست نیست، من دو بیت اوّل نقد را بگویم، میگوید:
«قَاسُوکَ أَبا حَسنٍ بِسِواک وَ هَل بِالطُّودِ یُقاسِ الذَّر»
میگوید: علی جان آمدند تو را با معاویه مقایسه کردند، «وَ هَل بِالطُّودِ یُقاسِ الذَّر» کسی کوه را با ذره مقایسه میکند؟! «أَنَّى سَاوُوکَ» چطور آنها توانستند بگویند: تو و معاویه؟! «أَنَّى سَاوُوکَ بِمَن نَاووک» -من میگویم معاویه منظور من کسانی دیگر هم هستند- چطور تو را کنار کسانی قرار دادند «وَ هَل سَاووا نَعلَى قَنبَر» اینها با نعلین قنبر قابل قیاس بودند؟!
ابن ابی الحدید این جملهی امیر المؤمنین را که میبیند، میگوید: ما در قصاعد خود یک حرفهایی زدیم. خود ابن ابی الحدید برای شما روضه هم خوانده است، من یک بیت روضهی او را میخوانم. اصل این شعر را ابن ابی الحدید در ۲۵ سالگی گفته است. مثل معجزه میماند و امروز دور ضریح امیر المؤمنین نوشتند. این همه شاعر در طول تاریخ شعر گفتند، یک سنّی شعر گفته است شعر او را دور ضریح امیر المؤمنین نوشتند. میگوید: ای رعد و برق پای تو به منطقهی غری که رسید، آنجا احتیاط کن. آنجا حقیقت همهی انبیاء است. آنجا موسی، عیسی، خاتم انبیاء، جبرئیل، میکائیل همه هستند.
آن کسی است که وقتی به میدان میرفت و میجنگید؛ وارد میدان که میشد، به قول اخطب خطبای خوارزم، خطیب خوارزمی «شَیاطینُ الوَغى دَحَروا دُحوراً» پهلوانهای جنگ مثل جرقههایی که روی زغال پرتاب میشود، پرتاب میشدند «بِهِ إِذ سَلَّ سَیفاً کَالشَّهابِ» وقتی شمشیر علی نازل میشد، اینها پرتاب میشدند. میگوید: آن کسی که آنجا خوابیده است از نظر شجاعت چه کسی است؟ «حَـتَّــى إِذَا اسـتَـعـرَ الـوَغــى مُتَلَـظِّـیـاً» یک آدمی که از تشنگی دارد میمیرد، وقتی به او آب میدهید چطور میشود، «شَــــرِبَ الــدِّمَـــاءَ بِـغِــلَّــهٍ لا تَـنــقَــعُ» علی وقتی داخل لشکر وارد میشد، مثل آب خوردن یک تشنهای که دارد از تشنگی میمیرد، با چه سرعتی آب میخورد، لشکرها را اینطور منهدم میکرد. میگوید: این آدم همان کسی است که خدا خواست امانت خود را به آسمانها بدهد، نتوانستند تحمّل بکنند.
پی نوشت ها
[۱]– امام شناسى، ج ۷، ص ۲۸۶.
پاسخ دهید