بامداد روز سه شنبه مورخ ۰۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ مصادف با شب چهاردهم ماه مبارک رمضان، جلسه هیات عبدالله بن الحسن علیهما السلام با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی با موضوع «مقدماتی بر فهم ما از عقائد اسلامی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدمه
- آیا امامت در قیام خلاصه میشود؟
- احساسِ نیاز به وجود امام معصوم علیه السلام
- حسِ حضور امام معصوم، ناشی از عقیده است
- قطعِ عُلقه و امید از تمام اسباب، وسائل و وسائط
- ما باید هر لحظه آماده ظهور و قیام باشیم
- اثرِ دلبستگی ما به دنیا، اسباب، وسائل و وسائط
- هر نعمتی که داریم به برکت وجودِ حضرت ولی عصر علیه السلام است
- توسل به حضرت جواد الائمه صلوات الله علیه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یَسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین صلواتی محبت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
عرض ادب به پیشگاه با عظمت حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف و رزقنا الله تعالی رویته و زیارته و شهاده بین یدیه صلوات دیگری مرحمت بفرمائید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
خیلی از افراد به مجالس و توسّلات به آل الله امید دارند.
خدایا! همه حاجتمندان، مومنانِ گرفتار و بیماران را امشب بیش از توقعشان از سر سفره با برکت حضرت جواد الائمه صلوات الله علیه دستِ پُر، حاجت روا و شفا عنایت بفرما. صلوات دیگری محبت کنید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
آیا امامت در قیام خلاصه میشود؟
به محضر عزیزان عرض کردیم که بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، تقریباً مسئله هدایت از خلافت منسلخ و خلافت به حکومت تبدیل شد.
اذهانِ شیعیان متوجه این موضوع بود که هر وقت امام بر حق قیام کرد، ما هم خود را با ایشان هماهنگ میکنیم و در آن صورت جلوی ظلمها گرفته میشود، دزدی از بیتالمال قطع میشود، استبداد کم میشود و… اینها را تشخیص میدادند.
مردم کوفه در نامههای که به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نوشتند، دغدغههای خود را عرض کردند که حکومت بطورِ استبدادی اداره میشود، ظلم وجود دارد، حکومت به مردم فشار میآورد، دیکتاتوری وجود دارد، عدهای را با رانت پولدار کردند و پول هم بین همین افراد میگردد و سایر مردم را داخل آدم حساب نمیکنند و… مردم اینها را میفهمیدند، لذا دنبال این بودند که یکی از اهل بیت علیهم السلام حاکم باشد. این بخشی از حق بود و مردم هم این را میدانستند و هنوز از اذهان شیعیان نرفته بود.
دعوت به قیام نسبت به اهل بیت علیهم السلام و دعوت از حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه برای بدست گرفتن حکومت از این جهت بود. این جهت هر چند جهتِ کاملی نیست ولی درست است.
شیعیان تشخیص میدادند که حکومت باید دستِ یک عادلی از اهل بیت علیهم السلام باشد اما دغدغه این را موضوع نداشتند که احکام خود را باید از چه کسی بگیرند و هم از جانب اهل بیت علیهم السلام خیلی بیان نمیشد چون شرایط آن وجود نداشت.
ما به چه چیزهای باید باور و عقیده داشته باشیم؟ هم باور آن زیاد مطرح نمیشد و هم شیعیان فکر نمیکردند که احکام و عقائد را باید از معصوم بگیرند.
احساسِ نیاز به وجود امام معصوم علیه السلام
دویست سال قبل را در نظر بگیرید. دینداران، دین خود را از مراجع میگرفتند. آیا افراد، احساسِ نیاز به حضور معصوم را هم داشتند؟ آیا احساسِ نیاز به حضور معصوم را داشتند و ما داریم؟ واقعیت مطلب آن است که احساس نیاز به حضور معصوم را نداشتند و نداریم.
احساس نیاز مانند احساسِ فرد روزه دارِ دم افطار که آبِ خنک، شربت، چای و… را آماده میکند. افرادی که زودتر روزه میگیرند، ده ساعت قبل از افطار از مادر خود میپرسند: تمهیدِ امشب چیست؟! چون یک نیازی را احساس میکنند.
با وجود این که در روایات از امام معصوم علیه السلام با تعبیر «ماء مَّعین» یاد میشود ولی این حسِ نیاز نیست.
– بالاخره احکام خود را که از مرجع میگیریم، عقائد را هم یا مطالعه میکنیم یا از چهار نفر میپرسیم! اگر دویست سال قبل بود میگفتیم که ان شاء الله این شاه بمیرد و یک شاه بهتر بیاید تا مشکلات حل بشود. اگر الان باشد، این که هست برود و ان شاء الله یکی بیاید تا مشکلات حل بشود.
قبلاً توضیح دادم که این بدین معنا نیست که ما تلاشی برای اصلاح و بهبود نکنیم.
اما اگر شما وارد یک جایی بشوید، همین مسجد را در نظر بگیرید و ببینید که اینجا را با قلوه سنگهای چهارصد و پانصد کیلویی تا سقف پر کرده اند، مثلاً ۸۰۰۰ هزار قطعه سنگ ۴۰۰ یا ۵۰۰ کیلویی وجود دارد. بعد به شما بگویند که خالی کنید! شما میدانید که این کار از عهده شما خارج است. اگر قرار بر دریافت حقوق یا مجازات و عدم مجازات باشد، در همین حد میگویید که آقا! من تلاش خود را کردم، دو سه قطعه را خارج کردم. فرد میبیند و میداند که این کار از عهده او خارج است.
یکی از تخدیرهای دورهی غیبت این است که… هر کسی که بخواهد این کار را انجام دهد بگوید: «این که کاری ندارد، ده دقیقه دیگر بیایید تا من تحویل دهم»! نگاه شما اینطور است که گویی او یک ایرادی دارد و باید به دکتر مراجعه کند. معلوم است که این کارِ یک آدم نیست.
دویست سال پیش دعا میکردیم این شاه که بد است برود، الان که خودمان یک نقش کوچکی داریم میگوییم: «ان شاء الله یک اتفاقی رخ بدهد، یکی کمک کند و دو تا لیفتراک هم بیاورد تا این سنگها را جابهجا کند».
ما باید وظایف خود را در زندگی انجام دهیم ولی اصلاح زندگی ما از عهده ما برنمیآید.
خدا برای شما نیاورد که یک بیماری در بیمارستان داشته باشید که پزشکان از درمانِ بیمار اظهار عجز کنند و بگویند: هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم، حالا بیمار را خارج یا هر جا که میخواهید ببرید. آمبولانس میدهیم، هر بیمارستانی میخواهید بیمار را ببرید. دیگر کاری از دست کسی برنمیآید.
بنده اینطور مبتلا شدم. هیچ وقت در زندگی مانند آن دوره ای که این اتفاق برای من افتاد «احساسِ نیاز به حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف» را درک نکردم. این مطلب را از روی تجربه عرض میکنم. قبل از این اتفاق هم منبر میرفتم، همیشه هم راجع به تخدیر دوران غیبت صحبت میکردم.
ما متوجه نیازِ خود به امام زمان روحی له الفداء نیستیم چون مکرراً چشم ضعیفِ احولِ دوبین من به ابزار نگاه میکند و ابزار را اصل میپندارد.
– اگر من نزد فلانی، سلام علیکی کنم، او هوای مرا فلان جا خواهد داشت!
ابزارها را نگاه میکند و کار خود را با ابزارها پیش میبرد.
آن زمانی که همهی ابزارها اظهار عجز کنند، شبیهِ «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»،[۴] وقتی که در کشتی در حالِ غرق شدن هستید که ناخدایی هم ندارد یا احساس میکنید که خدای ناکرده هواپیما در حالِ سقوط است، در آن لحظه دل کنده میشود و میگوید: هر چند همه ابزارها باید وظایف خود را انجام دهند ولی از اول هم کاره ای نبودند.
یک تخدیر پر رنگ و یک دود غلیظی در سر ما وجود دارد که تا اصلاح صورت نگیرد، بدین راحتی از ابزارها و وسیلهها منسلخ نمیشویم.
من از سرِ شکم سیری عرض میکنم: «اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج»[۵] چقدر هم تلاش میکنم و مینویسم که در دعاهای من باشد و یک وقت جا نماند چون نیازِ من نیست.
این نیاز را میفهمم که الان میخواهم خانه بخرم و پول میخواهم لذا صبح تا شب دنبال آن میدوم و در فکر و ذهن من هم هست. خدای ناکرده اگر بیمار داشته باشم، این را میفهمم که درمانِ آن بیمار حاجت من است امّا الان، حالا زندگی میگذرد!
زندگی برای من میگذرد و من توجه بدان نیاز اساسی نسبت به منجی حقیقی که لحظه به لحظه که من دارم در چاه ویل میافتم و باید دستِ مرا بگیرد، ندارم.
گاهی انسان، افتادن در چاه را میفهمد لذا کمک میطلبد ولی یک وقتی انسان متوجه افتادن در چاه نیست، مانند این که با سرعت دارد به سمت مسیری میرود که او را به خطر نزدیک میکند و حواسِ او هم جمع نیست و مکرراً سرعت خود را زیاد میکند، در این صورت اصلاً حواس فرد جمع نیست که کمکی بطلبد. سرگردان است ولی احساسِ سرگردانی ندارد.
ممکن است ما مکرراً وقتی تاریخ را نگاه میکنیم بگوییم: «این افراد در عصرِ حضور معصوم علیه السلام بودند ولی گیج بودند»! نه! اگر انسان دقیق در آن فضا باشد…
امروز، حقیقتِ حضورِ امام معصوم علیه السلام در جامعه ما به هیچ وجه کمتر از زمانِ امام صادق علیه السلام نیست ولی در ذهن ما این پیش فرض وجود دارد که گویی دوره امامت گذشته است، تا زمانِ امام حسن عسکری علیه السلام امامت وجود داشت و دیگر الان … حتی یک آقایی کتاب نوشته که امامت «تعلیق» شده است، بعداً که امام زمان علیه السلام تشریف میآورند، امامت دوباره آغاز میشود! گویی در یک دوره بی امامی هستیم!
فرض کنید ما در دوره امام صادق صلوات الله علیه در همین تهران بودیم و امام صادق صلوات الله علیه در مدینه تشریف داشتند. مثلاً الآن هم روابط دیپلماتیک قطع است لذا راه مدینه هم بسته است. مسلّماً در این صورت حالمان با حالِ الان یکی نبود. ما در این شرایط میخواستیم که به گونهای نامهای تهیه کنیم و… الان اینطور نیستیم. چرا اینطور نیستیم؟ چون حسِ حضور امام معصوم علیه السلام را نداریم.
آیا امام معصوم علیه السلام حاضر است یا خیر؟ امام که له آسمان نرفته است که بعداً بیاید بلکه در دنیا حضور دارند، مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه نیستند که در دنیا نیستند و اشراف دارند. صرفِ اشراف نیست، بلکه حضرت ولی عصر روحی له الفداء در دنیا حضور دارند.
بنده یک زمانی راجع به کتب بسیار بسیار بسیار مهم «انسان ۲۵۰ ساله» که تحلیلهای بسیار مهمی دارد، عرض کردم که این کتاب در کنارِ حرفهای خیلی مهمی که دارد، یک نکته را باید در ابتدا تذکر بدهد که منظور از «انسانِ ۲۵۰ ساله» دوره حضور امامان است نه این که امامت۲۵۰ ساله باشد. اگر خیال کنیم که امامت۲۵۰ سال بود، پس الان در چه دوره ای هستیم؟
اگر کسی خیال کند که هدایت و حجّیت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نسبت به آن ۲۵۰ سال نقصان دارد، در این صورت اولاً پس ما در قیامت آزاد هستیم، خطاهای خودم را انجام میدهم و در قیامت میگویم که حجّت نبود! این که نیست. قطعاً حجّت وجود دارد، تمام هم هست. اصلاً به جهتِ «اتمام حجّت» بودن ایشان است که اسامی مبارک سایر ائمه اطهار علیهم السلام را ذکر میکنیم ولی نسبت به ایشان عرض میکنیم: «حجّت بن الحسن» صلوات الله علیه. حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء، حجّتِ تمام هستند.
ولی احساس ما این نیست که امام معصوم علیه السلام در مدینه تشریف دارد ولی من به ایشان دسترسی ندارم. در حالی که ممکن است، حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء نه در مدینه بلکه در همین مجلس حضور داشته باشند. ممکن است که حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در شهر ما باشد. ممکن است که حضرت بقیه الله روحی له الفداء، در قم تشریف داشته باشند. اگر مطمئن بودم که امام معصوم علیه السلام در مدینه تشریف داشتند نامهی خود را به نحوی به ایشان میرساندیم.
حسِ حضور امام معصوم، ناشی از عقیده است
حسِ حضور امام معصوم علیه السلام را عرض میکنم. «حسِ حضور» ناشی از عقیده است.
چه چیزی سبب میشود که اولیاء خداوند متعال، شجاع میشوند؟ همهی این افراد که رزمنده نیستند که مشقِ شمشیر کرده باشند. چه چیزی باعث شجاعت در اولیاء خداوند متعال میشود؟ این شجاعت ناشی از اعتقاد آن فرد است که ضار و نافع را خداوند متعال میداند و حسابی روی سایرین باز نمیکند، لذا وقتی که ساواک حضرت امام خمینی رحمه الله علیه را میبرد، آن طرف میلرزد ولی امام رحمه الله علیه محکم است.
مگر حضرت امام خمینی رحمه الله علیه بدنساز بودهاند؟! آیا لزوماً زورِ امام زیاد بود؟ شاید نه. شاید خیلی از اوقات اولیاء خداوند متعال مانند حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه نحیف هم هستند. چرا نمیترسند؟
این شجاعت و نترسیدن، حاصلِ ساعتها ورزش رزمی نیست. فردی که ورزش رزمی انجام میدهد و نمیترسد، تازه متوهم است…
یک مسیحی بیچاره شده است و میگوید: من مستِ این جمله هستم. حضرت علی بن ابی طالب، هر جنگی که میرفت، پهلوانِ شماره یک دشمن را با ضربِ اول به زمین میانداخت و بعد میفرمود: «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ»[۶] «پهلوان» فردی است که به هوای نفس خود غلبه کند.
اگر زور من زیاد باشد… مثلاً زور من چقدر زیاد است؟ اگر زور یک نفر زیاد باشد، حریف ۵۰۰ نفر است. او نمیتواند جلوی خطر را بگیرد چون میتوانند با هزار نفر سراغ او بروند.
آن آرامشی که یک ولی خدا دارد که وقتی میخواهد حرفی بزند نمیترسد، یک آدمی که ناگهان بین ده هزار نفر بلند میشود و حرف خود را میزند، زور ندارد بلکه اعتقاد دارد.
اگر من به وجود مبارک حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، اعتقادِ پُر رنگ و حسِ حضور داشته باشم و با ایشان گفت و گو کنم، دلم برای ایشان تنگ میشود.
اگر کسی تجربه مناجات با خداوند متعال داشته باشد، وقتی از دنیا بشدّت ناراخت است و با خداوند متعال حرف میزند و سبک میشود، ما خیلی از اوقات این را هم نداریم…
بنده همیشه عرض کردم، آفتِ هیأتهای پر سر و صدا، پر زرق و برق و یا حتی موفق، این است که ممکن است خلوت ما با خداوند متعال و حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء را از بین ببرد. بالاخره ذهن من روی صدای خوش روضه خوان و شعرِ خوبی است که انتخاب کرده است… در صورتی که اگر شما به آن زیبایی مطلق توجه کنید، اصلاً نیاز نیست که حرفی بزنند.
«گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم»…
این برای وقتی است که دسترسی نیست، وقتی دسترسی پیدا شود و ارتباط اتفاق بیفتد، «دیگر چه بگویم که تو هستی»…
ما در همین روزگارِ خودمان و در گذشته هم دیدهایم که اولیاء خداوند متعال که در روضه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه ضجه میزدند، اصلاً لازم نبود که برای آن بزرگواران روضه بخوانید، چه برسد به روضهی باز.
من همین الان کسی را میشناسیم که وقتی میگویند: «قرار است روضه بخوانند» دیگر گریه او بند نمیآید… همین که ذهن او به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه منتقل میشود، شروع به گریه میکند. میگوید: «میخواهم روضه بخوانم» بعد اینقدر گریه میکند که دیگر نمیتواند روضه بخواند، چون این حسِ حضور وجود دارد، ما نسبت به این حسِ حضور فقر هستیم و دائماً چیزهای دیگری ذهن ما را خاکی میکند و ما را فاصله میدهد.
این که عرض کردم، مقدمه عرایض آینده است.
قطعِ عُلقه و امید از تمام اسباب، وسائل و وسائط
یک جمله عرض میکنم که این جمله خیلی جمله حساسی است و امیدوارم با همین مقداری که توضیح دادم، بعد از آن برداشت نشود.
روایاتِ فراوانی داریم که میگوید که یکی از دلائلِ طول غیبت امام عصر روحی له الفداء این است که باید انسان از همه مدعیان، حکومتها، منجیها، مکتبها و نسخهها ناامید و مأیوس بشود و دل بکند.
این جمله بدان معنا نیست که ما وظیفه خود را در دوره غیبت انجام ندهیم. حکومت اسلامی ما به اندازه فهم و توان خودمان تا حکومتِ اسلامی حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف خیلی فاصله دارد. شاید بهترین تعبیر همین باشد که حضرت آقا حفظه الله فرمودند که از هزاران هزار گام، گام دوم هستیم. مثلاً ۲ از ۵۰۰ هزار.
این وظیفهی ما سر جای خود است که باید انجام بدهیم.
بالاخره ما باید وظیفه خود را انجام بدهیم. ما تلاش خود را میکنیم امّا اولاً نسبت به تلاشِ خود، اثر قائل نیستیم، گرچه ممکن است که اثر بگذارد، ثانیاً منتظر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم.
مثال سنگهای مسجد را که عرض کردم، حالا فرض کنید که یک یا دو قطعه از این ۸ هزار سنگِ ۵۰۰ کیلویی بیرون بردم، قابل مقایسه با زمانی نیست که ایشان تشریف بیاورند و ممکن است که با یک عنایت ایشان همه چیز جابهجا بشود.
حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف میداند که چگونه مرا نجات بدهد و میتواند مرا نجات بدهد. ما هم نمیدانیم که نجات ما در چه چیزی است و هم نمیتوانیم خود را نجات بدهیم. ما هم علم و هم قدرتِ نجات خود را نداریم.
ما اصلاً فهمی از عدلِ حضرت بقیه الله الاعظم روحی له الفداء نداریم. عدالت ما، قیاسی است. مانند کنکور که درس میخوانیم و در قیاس با دیگران رتبه میآوریم. این در حالی است که شاید من، یک فردِ بیاستعداد و در یک خانواده ضعیفی و یک منطقه دوافتاده باشم و معلم و کتاب نداشته باشم، در یک چیز دیگری استعداد داشته باشم ولی در این رشته استعداد نداشته باشم ولی ما باید در قیاس با هم موفق بشویم و اگر ما در یک سال کنکور داشته باشیم، من باید شما را شکست بدهم. همه موفقیتهای ما در دنیا این شکلی است.
فهم ما از عدالت این است. نهایت عدالتِ ما این است که کنکور برگزار کنیم تا آقازادهها جلوجلو نروند ولی خودِ کنکور بی عدالتی است چون استعدادِ من با سایر افراد فرق میکند.
موفقیت در اینجا، شاگرد اول شدن است، یعنی قیاسی است. منبری و روضه خوان خوب فردی است که از دیگران بهتر باشد! همیشه با هم قیاس میشوند، در حالی که در مسئله عدالت، باید مرا با خودم و شرایطم قیاس کنند. دادگاه خداوند متعال در قیامت این گونه است که مرا با شرایطم میسنجند. «من تلاش کردم یا نکردم؟».
میبینید یک نفر اصلاً درس نمیخواند ولی یک استعدادی دارد که نمره او بهتر از فردی میشود که روزانه ۵ ساعت درس میخواند.
فهم ما از عدالت، ناقص است و باید به اندازه خودمان زور بزنیم. اصلاً نه فهم و نه توان آن را داریم.
جالب است که مسیحیان در شعرهای خود برای حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این را گفتند که علی آمد و حکومتی تشکیل داد که ابناء بشر اصلاً فهمی نداشتند که بخواهند عمل کنند. اگر هم میخواستند عمل کنند، نمیتوانستند.
حکومت حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به علت شرایط قابل قیاس با حکومت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء نیست.
گفتهاند که ما باید از همه چیز ناامید بشویم. آنقدر عقب میاندازد تا ما عین همان ماجرا که کشتی در حال غرق شدن است و اول میگوییم که ناخدا! دست ما به دامن شما! ملوان! قایقهای اضطراری! اول سراغ این ابزارها میرویم، تا آن لحظه که از همه چیز قطع امید میکنیم و به اندازه خودمان صادقانه «یا الله» میگوییم. مضطر «یا الله» میگویم.
تا زمانی جامعه بشری باید وظیفه خود را انجام بدهد ولی تا جامعه بشری برای اصلاح از خود مأیوس نشده است، حسِ نیاز به منجی اتفاق نمیافتد.
یکی از دلایل این که ما اخیراً تلاش میکنیم تا روی این موضوع تمرکز کنیم این است که این موضوع، موضوعِ حساسی است. هر چیزی که روی اضطرار ما پرده بیندازد، ما را نزدیک نمیکند بلکه دور میکند.
ما حتماً باید وظیفه خود را انجام بدهیم. اگر سنخیتی وجود نداشته باشد، حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف هم بیاورند، با ما چه کار دارند؟ ما چه ربطی به ایشان داریم؟ امّا توانِ ما به اندازه خودِ ما است، مانند یک بچه ۲ ساله که وقتی میبیند که پدر او میخواهد این سنگها [۸۰۰ هزار قطعه ۵۰۰ کیلویی] را بردارد، بیاید و تکان بدهد. خب! اصلاً نمیتواند تکان بدهد.
بله! تلاش بکنیم ولی تا وقتی که ما از خودمان و از همه مکاتب و فکرها قطع علقه و امید نکنیم، هنوز روزِ ظهور برای ما نرسیده است. روزی که یأس مطلق از اسباب (نه از رحمتِ خداوند) پیدا کردیم، «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ» آن وقت یک قدم جلو رفتیم.
در دوره حضور چون خیال میکردند که امام معصوم علیه السلام در یک شهر است و ما یک شهر دیگر هستیم… حتی احساس این که ما باید افکار، عقائد و رفتارهای خود را با او اصلاح کنیم هم نمیکردند چه برسد به بالاتر از آن. ما فقط از این جهت شباهت داریم که فکر میکنیم که دست ما نمیرسد لذا کلاً خودمان دور هم داریم مشکلاتمان را حل میکنیم. در منطق دینداری به این شیوه انتظار نمیگویند.
وقتی همه چیز نظیر آب و دانه من سرجای خود باشد… فرض بفرمائید که به یک نفر بگویند که همسر و فرزندان تو در سلامت هستند، ۵۰۰ میلیارد تومان پول، ۵ هزار چک سفید امضاء و حکم روان داری. حالا بگو که دادگاه فلان، زمین شهری، منابع طبیعی و… تو حق داری که ده هزار حکم بنویسی و افراد روی چشم خود بگذارند. اگر با این فرض، باز هم حالِ اضطرار داشتیم معلوم است که فکر ما درست است وگرنه توهم داریم.
اگر آب و دانه ما قطع بشود و به دنبالِ حضرت ولی عصر روحی له الفداء باشم، این هم حسِ ناقصی است چون خیلی از افراد میتوانند آب و دانه ما را موقتاً درست کنند. اصلاً خیلی از افراد در دنیا هستند که ممکن است که مشکل آب و دانه نداشته باشند. یک جاهایی وجود داشته باشد که وضع زندگی مردم خوب باشد و مثلاً سالانه ۵۰۰ هزار دلار یا ده میلیون دلار به آنها بدهند. باید کلاهِ خود را قاضی کنم. اگر هنوز احساسِ اضطرار میکنم، یعنی مسیرم درست است وگرنه باید برگردم و نگاه کنم.
ما باید هر لحظه آماده ظهور و قیام باشیم
بعضی از یارانِ ائمه اطهار علیهم السلام خیلی ثروتمند بودند، تقریباً کارتل اقتصادی بودند و تجارت بین الملل داشتند. وضعشان خوب بود. اصلاً برای این که لو نروند، کاسبی میکردند.
جناب زراره رحمه الله علیه به محضر امام صادق صلوات الله علیه مشرف میشود و عرض میکند: آقا! من یک رفیق دارم که بدهکار است، مثلاً یک طاغوتی طلبی از این رفیق من دارد و آبروی رفیق مرا هم میبرد. اگر موعودِ شما بدین زودیها قیام نمیکند، این دوست من برود، مشکل خود را حل کند و یک جوری این بدهی را پرداخت کند امّا اگر به زودی قیام میکند، این دوست من برود و یک جایی مخفی بشود.
چرا ائمه اطهار علیهم السلام در دورانِ حضور خود، اینقدر حسِ نیاز به منجی را نزدیک میآوردند که جناب زراره رحمه الله علیه عرض کند: آقا! چه زمانی قیام میشود؟!
آیا ما اینطور هستیم؟ مثلاً فرض کنید که من هفته بعدی چک دارم و بگویم که اگر حضرت ظهور میکنند، اوضاع یک جوری میشود وگرنه باید بروم … اصلاً این در ملاحظات ما وجود دارد؟
ما خیلی به اسباب، وسائل و وسائط توجه داریم. بنده نمیخواهم عرض کنم که نباید زندگی عادی بکنیم ولی معلوم است که فکر دیگری در مسیر تربیت دینی ما میکردهاند.
حسِ نیاز به منجی در دوره حضور ائمه اطهار علیهم السلام به قدری پر رنگ است که یارانِ ویژه ائمه اطهار علیهم السلام، هر لحظه احتمال قیام میدادند.
بنده قبلاً این توضیحات را عرض کردم که تعداد ائمه اطهار علیهم السلام و این که کدام امام، موعود است را نمیدانستند لذا در مسئله موعود، [بین شیعیان] سرِ چند امام اختلاف شد و در شیعه انشعاب به وجود آمد چون فکر میکردند که امکان دارد موعود، همین امام باشد.
شب گذشته برای شما خواندم که عرض کرد: «شما، امام بعدی را میشناسید؟» حضرت فرمود: «بله» عرض کرد: «موعود را هم میشناسید؟» خب! چرا اینجا عرض نکرد که آیا امام بعد از امام را میشناسید؟ چون نمیدانستند که قیام چه زمانی محقق میشود.
«إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیبا»،[۷] این عبارت فرق دارد با این که من بگویم که فردا میآید، پس فردا میآید، این دو کار را انجام دهیم میآید و…
این یک بحث است امّا این که حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف چه زمانی تشریف میآورند، «فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَبَاحاً و مَسَاء»[۸] فرد باید به گونه ای منتظر باشد که وقتی صبح از خواب بیدار میشود، گویی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شب تشریف میآورند و اگر شب گذشت و حضرت تشریف نیاوردند، به گونه ای منتظر باشد که گویی صبح تشریف میآورند. نه این «ان شاء الله تا هفته بعد»!
آیا این حس در ما وجود دارد؟ پس معلوم است که ما هنوز با عقائدی که ائمه اطهار علیهم السلام می خواستند که ما داشته باشیم، فاصله داریم.
ائمه اطهار علیهم السلام در زمانِ حضور خود از شیعیان توقع داشتند که عرض کنند: «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیبا»، قیام به زودی محقق میشود.
اثرِ دلبستگی ما به دنیا، اسباب، وسائل و وسائط
قرآن کریم عبارت «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیبا»[۹]را راجع به قیامت به کار برده است، ما قیامت را هم خیلی زود نمیدانیم.
اگر درسِ اخلاق یک استادی را پیدا کردیم که راجع به «طُول الْأَمَل» آرزوهای دراز صحبت کرد، جای آن بحث اینجا است که چرا آرزوهای دراز بد است؟ یکی از بدیهای آرزوهای دراز این است که ما را از افکار خود منسلخ میکند. من الان نسبت به این که قیامت چه زمانی است…؟ حالا تا قیامت خیلی مانده است… تا آقا بیاید و رجعت رخ بدهد و ۲۰ هزار سال این امام بیاید و… در ذهن ما این افکار وجود دارد…
ـ قیامت با ما خیلی فاصله دارد! حداقل ۴۰ هزار سال! پس قرآن کریم چه میفرماید: «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیبا»؟
ما گاهی خودمان باورهای خود را کسب کردیم. اگر به سراغِ مکتب اهل بیت علیهم السلام و روایاتِ معتبرِ منسجمِ متضافر برویم…
یک روایت فایده ای ندارد چون احتمالِ خرابکاری و دستکاری زیاد است ولی گاهی شما نگاه میکنید و میبینید که در یک موضوعی ۵۰ ـ ۲۰۰ ـ ۴۰۰ تا روایت وجود دارد، اینجا سخت است که بگوییم که همه این روایات را جعل کردهاند.
قیامت برای ما دور است لذا عرض میکنیم: خدایا! من چطور «صَلِّ صَلَاهَ مُوَدِّع»؟[۱۰] سخت است. مکرراً باید زور بزنم که این مرتبه که به زیارت رفتم، طوری بروم که گویی آخرین مرتبه است که به زیارت میروم. طوری نماز بخوانم که گویی آخرین بار است که نماز میخوانم. چگونه اینطور باشم؟ سخت است. چقدر باید تمرین کنم. اگر کسی قیامت را نزدیک ببیند…
زمانی بنده مشهد مشرف میشدم، هواپیما در چند چاله افتاد. کسی که کنار بنده نشسته بود، خیلی باکلاس بود و ابتدا به گونهای نشسته بود که به بنده نخورد!
پروازها یک به یک برگشت.
بنده در مشهد جلسه مهمی داشتم. خلاصه هواپیما رفت، نزدیک مشهد مِه به گونهای وجود که ما ۱۵ـ ۲۰ دقیقه هیچ چیزی نمیدیدیم. با وجود این که تلویزیون نشان میداد که ما در مسیر هستیم، ما هیچ چیز نمیدیدیم، اضطراب همه را گرفت. «دیگر پول و وسائل میخواهم چه کار؟»، فردی که کنار بنده نشسته بود، برگشت. حالا ما هم برای این که قیافه بگیریم و جلوی او آبروی سنخِ روحانیت را حفظ کنیم، آرام بودیم. بازیگر هستیم، نعوذ بالله!…
ـ حاج آقا! چه چیزی میخوانید؟
ـ برای امنیت در سفر، ادعیهای به ما فرمودند.
ـ من نمیتوانم عربی بخوانم.
ـ من به نیابت از شما هم میخوانم.
او دستِ مرا بگونهای محکم گرفته بود…
اگر در آن لحظه به شما بگویند که این دعا، دعای آخر شما است… واقعاً به قدری هواپیما تکان میخورد و بالای سر ما این قوطیها باز میشد و پایین میافتاد، احتمال این که واقعاً این دعای آخر باشد خیلی جدی بود. اگر فرد در این شرایط باشد، کاری ندارد که مانند فرد «مُوَدِّع» برای آخرین بار دعا کند چون خیلی جدی بود و احتمالِ جدی میداد که ممکن است آخرین لحظات باشد. بنده دعا را میخواندم، او دست مرا گرفته بود و سرِ خود را تکان میداد.
بقیه اوقات اینطور نیستیم. حالا هر چقدر هم عرض کنم «صَلِّ صَلَاهَ مُوَدِّع»…
دلبستگی ما به دنیا، وسائل و وسائط به قدری زیاد است که باورِ «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیبا» شعار است. انصافاً شعار است. تا وقتی شعار باشد، نمیشود. نمیشود نقش بازی کرد.
وقتی قطع علقه رخ میدهد، پزشک جواب کند. آنوقت دیگر روضه خوان لازم ندارید. اگر در آن حالات «یا صاحب الزمان» عرض کنید اشک میریزید، چون قطع علقه و رفع موانع رخ داده است، مه و پردهها را کنار زدهاند.
«النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»،[۱۱] گویی همه مردم خواب و در توهم هستند. واقعاً هم همین طور است.
امشب کمی از بحث اصلی خود فاصله گرفتم چون من نگرانِ این هستم که وقتی میگوییم: «در آن زمان یاران در کوفه بودند و امام در مدینه تشریف داشتند ولی اصلاً کاری نداشتند!» بعد پیش خود خیال کنم: «عجب آدمهای هستند!»، اگر ما مسئله را درست بررسی کنیم خواهیم دید که امروز ما هم به همان شکل هستیم، حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف جایی از زندگی ما نیست.
هر نعمتی که داریم به برکت وجودِ حضرت ولی عصر علیه السلام است
ان شاء الله هر وقت واردِ حرم معصومین علیهم السلام شدید، بد نیست که یکی از دعاهای شما انتهای دعای ندبه باشد. از عبارت «اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ [الْکُرُوبِ] وَ الْبَلْوَى وَ إِلَیْکَ أَسْتَعْدِی فَعِنْدَکَ الْعَدْوَى وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَهِ وَ الْأُولَى فَأَغِثْ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ عُبَیْدَکَ الْمُبْتَلَى وَ أَرِهِ سَیِّدَهُ یَا شَدِیدَ الْقُوَى»[۱۲]، بدین بنده مبتلا، آقای او را نشان بده.
فرض کنید که یک دارویی به من زدهاند و من توجه ندارم که ستون فقراتِ من شکسته است، برای همین تکیه دادهام، اما اگر ملتفت بشوم به زمین میخورم.
«خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَهً وَ مَلَاذاً وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قَوَاماً وَ مَعَاذاً»، او را پناه و عصمت و حفاظ ما قرار دادی. قوام، ستون فقرات و تکیهگاه ماست…
آدم که نمیتواند بدون ستون فقرات روی پاهای خود بایستد. یک چنین چیزی را ندارم. چه اتفاقی میافتد که وقتی میخواهم مشکل خود را حل کنم، این موضوع را محاسبه نمیکنم؟!
«جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ مِنَّا إِمَاماً» ایشان برای مومنینی که به ایشان ایمان دارند امامت میکنند.
« فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیَّهً وَ سَلَاماً» سلامی از طرف ما به ایشان ابلاغ کن. «وَ زِدْنَا بِذَلِکَ یَا رَبِّ إِکْرَاماً»…
«وَ اجْعَلْ صَلَاتَنَا بِهِ مَقْبُولَهً»، ما در حال نفس کشیدن هستیم و زندگی و کارهای خود را میکنیم، تو به برکتِ او نماز ما را قبول کن.
«وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَهً»، ایشان همه کارهی ما هستند، گناهانِ ما را به برکت ایشان ببخش.
«وَ دُعَائَنَا بِهِ مُسْتَجَاباً»… اگر الان به ما بگویند: «شما که مریض دارید، اگر یک میلیون تومان به صندوق فلان بریزید، مریض شما درمان میشود» حتماً این کار را میکنیم. حال اینجا را ببینید، باور این است که «وَ دُعَائَنَا بِهِ مُسْتَجَاباً» اگر دعا بخواهد مستجاب بشود، باید ابتدا دغدغه ما دغدغه فرج باشد و باید ابتدا برای او دعا کنیم و به او متوسل بشوید. کار، دستِ ایشان است.
چون سنخ دعا عوض میشود… جعل اول امورِ معنوی و جعل دوم امورِ مادی است…
«وَ اجْعَلْ أَرْزَاقَنَا بِهِ مَبْسُوطَهً» خدایا! رزق ما را به برکت او توسعه بده، «وَ هُمُومَنَا بِهِ مَکْفِیَّهً» درد و غمهای ما را به برکتِ او از بین ببر، «وَ حَوَائِجَنَا بِهِ مَقْضِیَّهً»…
همین شش عبارت را نگاه کنید. ما نسبت به دوره حضور، دو برابر محروم هستیم، چون حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف حضور دارند و ما نیست میپنداریم، و بعد هم خودمان میخواهیم حل کنیم. مکررا خراب می کنیم… همهی اینها لطف است، برای این که ما برگردیم و ایشان را فراموش نکنیم.
اگر من واقعاً متوجه میشدم که توسل به ذواتِ مقدسه چه عظمتی دارد، خدا میداند که اگر میگفتند که هفته بعد قرار است که اجازه توسل بدهند، یک هفته از شدّت شوق نمیتوانستم بخوابم.
اگر به شما بگویند که چه کسی را خیلی دوست دارید؟ چه کسی برای شما خیلی بزرگ است؟ الان فرد میرود و موهای خود را مانند فلان فوتبالیست میکند. اگر بگویند که قرار است که شما یک جلسه دیدار با او داشته باشید و یک ساعت با او حرف بزنید، یک هفته نمیتواند بخوابد. شما میتوانید فلان بزرگِ سیاسی، اقتصادی و … که میتواند ده میلیون دلار به شما بدهد، یک هفته دیگر ببینید. چه وجدی دارید؟
آنقدر بیهزینه به اهل بیت علیهم السلام توسّل کردیم که فراموش کردهایم. همین طوری پایین را نگاه کردهایم…
ان شاء الله خداوند متعال، ماه رمضان امسال رابطه ما را با امامِ زمانمان اصلاح کند و ایشان را قدری به اندازه عظمتشان در نظرِ ما بزرگ کند. ان شاء الله خداوند متعال به ما باور بدهد که حضرت ولی عصر روحی له الفداء منجیِ ما است.
توسل به حضرت جواد الائمه صلوات الله علیه
امشب به آقایی متوسل هستیم که برای هموار شدن مسیر امامتِ امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء خیلی زحمت کشیدهاند، حضرت جواد الائمه سلام الله علیه.
ایشان خیلی از دوست و دشمن جسارت دیدند. وقتی که در سن ۷ سالگی به امامت رسیدند، شیعیانی با نگاهِ کوچکی به ایشان نگاه کردند.
برای خداوند متعال که کاری نداشت که حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف تحیه و الثناء به جای این که در سن ۴۸ سالگی پسر دار شوند، در ۱۸ سالگی پسر دار میشدند، دنبال این بودند که فهمِ ما تغییر کند. ما بفهمیم که هر چند من الان امامِ خود را نمیبینم ولی ایشان به من احاطه دارد؛ و این را واقعاً باور کنم.
امام معصوم علیه السلام که علم خود را از کسب و مدرسه نمیگیرد که بگویید که این همه علم در سن ۷ سالگی از کجا نشأت میگیرد؟
امام جواد علیه السلام خیلی خون دل خوردهاند و خیلی نگاههای سخیف را تحمل کردهاند تا جامعه شیعه کم کم قدری رشد کرده است. جسارتها از نزدیکان دیدند. بالاخره این بار را برداشتهاند…
اگر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف گردنِ همه عالم حق دارند، امام جواد صلوات الله علیه گردنِ امام عصر روحی له الفداء حق دارند، چون مسیر را خیلی باز کردهاند…
نزدیکان دوست نداشتند که امام جواد صلوات الله علیه محبوب باشند و به دنبالِ این بودند که به گونهای امامتِ امام جواد علیه السلام را مخدوش کنند تا امامت به آنها برسد، لذا دلشان نمیخواست که امام جواد صلوات الله علیه به چشم بیایند!
وقتی مأمون لعنه الله علیه، حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء را به خراسان برد، به خانواده امام اجازه نداد که بروند و یک فراقی که هرگز احدی نمیتواند درک کند…
فراقِ حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء نسبت به حضرت جواد الائمه صلوات الله علیه قبل از ولادتِ امام جواد علیه السلام وجود داشت تا آن لحظه ای که میخواستند به خراسان تشریف ببرند و آن دو سال آخر که در مدینه نبودند… ما اصلاً نمیدانیم و قابلِ فهم برای ما نیست که دو وجودِ عظیم الشّأن…
اگر قرآن کریم اینطور قصه حضرت یعقوب و حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیهما السلام را نگفته بود که دو انسانِ کامل اینطور به هم عشق میورزند، «ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»[۱۳]… خداوند متعال هم حضرت یعقوب علی نبینا و آله و علیه السلام را توبیخ نکرده است بلکه با دستِ ملکوتی حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام ایشان را شفا داده است، یعنی نفی نکرده است.
اگر من هم از دوره غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له لفداء درک و فهم داشتم… اگر انبیاء در دروه غیبت و امامتِ ایشان بودند، میدیدید «ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ» و بلکه بالاتر رخ میداد، چون حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام هم یکی از نوکرانِ عظیم الشأنِ حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
نمیخواستند حضرت جواد الائمه صلوات الله علیه به چشم بیایند و امامتِ ایشان دیده بشود، لذا حضرت را از درِ پشتی میبردند.
حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثناء سفارش ما را به پسرِ خود کردند و نامه نوشتند که شنیدم که تو را از درِ پشتی میبرند، یک عده گدا میآیند و جلوی در میایستند و به تو امید دارند. از درِ اصلی بیا و برو. کیسههای خود را پر کن، این افراد با امید درِ خانه تو آمدند.
یا جواد الائمه! ما سفارش شدههای پدرِ شما هستیم. شب درِ خانه شما آمدهایم…
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که اگر فردی نیمهی شب درِ خانه شما آمد حتی اگر احتمال دادید که دروغ هم میگوید، او را دستِ خالی رد نکنید… بالاخره الان شب است و ما به درِ خانه شما آمدهایم…
ان شاء الله دلِ ما متوجه حرمِ با صفای حضرت جواد الائمه صلوات الله علیه بشود و امیدوارم که ان شاء الله امشب حضرت جواد الائمه صلوات الله علیه یک نظری به ما بفرماید و بین ما و پسرِ خود حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی له الفداء یک ارتباطی برقرار کند.
ذهنِ خود را سراغ حضرت جواد الائمه صلوات الله علیه ببرید. هر کسی که آبروی او در خطر است، ایشان را صدا بزند.
«یَا أَبَا جَعْفَرٍ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الْجَوَادُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یَا حُجَّهَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا
إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه»[۱۴]…
[۱] . سوره مبارکه غافر، آیه شریفه ۴۴٫
[۲] . سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳] . الصحیفه السجادیه، ص ۹۸٫
[۴] . سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۵ (فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُون)
[۵] . بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد۸۳، صفحه ۷٫
[۶] . بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۶۷، ص ۷۶٫
[۷] . دعای ندبه
[۸] . کافی ، جلد ۲، صفحه ۱۳۸٫
[۹] . سوره مبارکه معارج، آیات ۶ و ۷٫
[۱۰] . الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۴، ص ۲۶۱٫
[۱۱] . بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد ۴، صفحه ۴۳٫
[۱۲] . إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، جلد۱، صفحات ۲۹۸ و ۲۹۹٫ (اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ [الْکُرُوبِ] وَ الْبَلْوَى وَ إِلَیْکَ أَسْتَعْدِی فَعِنْدَکَ الْعَدْوَى وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَهِ وَ الْأُولَى فَأَغِثْ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ عُبَیْدَکَ الْمُبْتَلَى وَ أَرِهِ سَیِّدَهُ یَا شَدِیدَ الْقُوَى وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَى وَ الْجَوَى وَ بَرِّدْ غَلِیلَهُ یَا مَنْ هُوَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى وَ مَنْ إِلَیْهِ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبِیدُکَ التَّائِقُونَ إِلَى وَلِیِّکَ الْمُذَکِّرِ بِکَ وَ نَبِیِّکَ خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَهً وَ مَلَاذاً وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قَوَاماً وَ مَعَاذاً وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ مِنَّا إِمَاماً فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیَّهً وَ سَلَاماً وَ زِدْنَا بِذَلِکَ یَا رَبِّ إِکْرَاماً وَ اجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنَا مُسْتَقَرّاً وَ مُقَاماً وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَکَ بِتَقْدِیمِکَ إِیَّاهُ أَمَامَنَا حَتَّى تُورِدَنَا جِنَانَکَ [جَنَّاتِکَ] وَ مُرَافَقَهَ الشُّهَدَاءِ مِنْ خُلَصَائِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى حُجَّتِکَ وَ وَلِیِّ أَمْرِکَ وَ صَلِّ عَلَى جَدِّهِ مُحَمَّدٍ رَسُولِکَ السَّیِّدِ الْأَکْبَرِ وَ صَلِّ عَلَى عَلِیٍّ أَبِیهِ السَّیِّدِ الْقَسْوَرِ وَ حَامِلِ اللِّوَاءِ فِی الْمَحْشَرِ وَ سَاقِی أَوْلِیَائِهِ مِنْ نَهَرِ الْکَوْثَرِ وَ الْأَمِیرِ عَلَى سَائِرِ الْبَشَرِ الَّذِی مَنْ آمَنَ بِهِ فَقَدْ ظَفَرَ [شَکَرَ] وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِهِ فَقَدْ [وَ مَنْ أَبَا فَقَدْ] خَطَرَ وَ کَفَرَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَخِیهِ وَ عَلَى نَجْلِهِمَا الْمَیَامِینِ الْغُرَرِ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَ مَا أَضَاءَ قَمَرٌ وَ عَلَى جَدَّتِهِ الصِّدِّیقَهِ الْکُبْرَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى مَنِ اصْطَفَیْتَ مِنْ آبَائِهِ الْبَرَرَهِ وَ عَلَیْهِ أَفْضَلَ وَ أَکْمَلَ وَ أَتَمَّ وَ أَدْوَمَ وَ أَکْبَرَ وَ أَوْفَرَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ صَلِّ عَلَیْهِ صَلَاهً لَا غَایَهَ لِعَدَدِهَا وَ لَا نِهَایَهَ لِمَدَدِهَا وَ لَا نَفَادَ لِأَمَدِهَا اللَّهُمَّ وَ أَقِمْ [أَعِزَّ] بِهِ الْحَقَّ وَ أَدْحِضْ بِهِ الْبَاطِلَ وَ أَدِلْ [أَدِلَ] بِهِ أَوْلِیَاءَکَ وَ أَذْلِلْ بِهِ أَعْدَاءَکَ وَ صِلِ اللَّهُمَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ وُصْلَهً تُؤَدِّیَ إِلَى مُرَافَقَهِ سَلَفِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یَأْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ وَ یُمَکَّنُ [وَ یَمْکُثُ] فِی ظِلِّهِمْ وَ أَعِنَّا عَلَى تَأْدِیَهِ حُقُوقِهِ إِلَیْهِ وَ الِاجْتِهَادِ فِی طَاعَتِهِ وَ الِاجْتِنَابِ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ امْنُنْ عَلَیْنَا بِرِضَاهُ وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَیْرَهُ مَا نَنَالُ بِهِ سَعَهً مِنْ رَحْمَتِکَ وَ فَوْزاً عِنْدَکَ وَ اجْعَلْ صَلَاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] بِهِ مَقْبُولَهً وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَهً وَ دُعَائَنَا بِهِ مُسْتَجَاباً وَ اجْعَلْ أَرْزَاقَنَا بِهِ مَبْسُوطَهً وَ هُمُومَنَا بِهِ مَکْفِیَّهً وَ حَوَائِجَنَا بِهِ مَقْضِیَّهً وَ أَقْبِلْ إِلَیْنَا بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ اقْبَلْ تَقَرُّبَنَا إِلَیْکَ وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظِرَهً رَحِیمَهً نَسْتَکْمِلُ بِهَا الْکَرَامَهَ عِنْدَکَ ثُمَّ لَا تَصْرِفْهَا عَنَّا بِجُودِکَ وَ اسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِکَأْسِهِ وَ بِیَدِهِ رَیّاً رَوِیّاً هَنِیئاً سَائِغاً لَا ظَمَأَ [أَظْمَأُ] بَعْدَهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.)
[۱۳] . سوره مبارکه یوسف، آیه شریفه ۸۴٫
[۱۴] . دعای توسّل
پاسخ دهید