بامداد روز پنجشنبه مورخ ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۰ مصادف با شب دوم ماه مبارک رمضان، جلسه هیات عبدالله بن الحسن علیهما السلام با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی با موضوع «مقدماتی بر فهم ما از عقائد اسلامی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه حضرت بقیّه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال هرچه خیر و برکت و رشد و کمال به برکت حضرت حجّت ارواحنا فداه به بندگان خالص خود در این بیش از هزار سال افاضه نموده است به کَرَمِ خودش روزی ما هم قرار بدهد، ان شاء الله خدای متعال همهی بیماران را شفاء عنایت بفرماید و دلهای شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را از هر دغدغهای معطوف و منصرف به غیبت امام زمان ارواحنا فداه کند صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
بحثی را با تردید و احتیاط با یکدیگر شروع کردیم، شب گذشته هم عرض کردم که اگر عدهای جمع شوند و به آقایان اعلام کنند که بحث را عوض کنیم، حتماً این کار را انجام خواهیم داد، شاید موضوع خیلی برای منبر مناسب نباشد، ولی از نظر حقیر لازم و ضروری آمده است، فعلاً به نظر خودم عمل میکنم، اگر حوصلهی عزیزان سر برود مسلّماً وظیفهی ما نوکری و خدمت به شماست.
بحث ما «درنگی در سیر تکوّن عقائد شیعه» است.
اهمیّتِ جایگاه «عقیده»
ما باید چگونه عقیده پیدا کنیم؟ باید چگونه باور کنیم و باورمند بشویم؟ این موضوع خیلی مهمّی است. اینکه در روایات فراوانی هست که اگر یک نفر از صبح تا شب عبادت کند و جهاد فی سبیل الله داشته باشد و بعد شهید بشود و به فقرا به اندازهی یک کوه طلا هدیه بدهد و ولایت نداشته باشد، یعنی اگر عقیدهی لازم را نداشته باشد از او هیچ نمیپذیرند؛ پس این «عقیده» چیزِ خیلی مهمّی است، «فکر» چیزِ خیلی مهمّی است.
ما خیلی از اوقات خیال میکنیم برای اینکه رفتار مردم را اصلاح کنیم باید برای آنها درس اخلاق برگزاری کنیم، در حالی که پیشزمینهی اخلاق «فکر و عقیده» است.
«هشام بن حکم» میگفت که «امام» چهار مادرِ گناه را ندارد، یعنی گناه چهار مادر دارد، چهار ریشه دارد، یکی از آنها «خشم» است.
چرا امام خشمگین نمیشود؟ وگرنه خشم لله و فی الله که دارد، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به وسط میدان میرفتند سپاه روبرو میگفتند که «موت احمر» آمد! یعنی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میترسیدند. آن خشمی که بد است خشم شخصی است، حشام میگوید علّت خشم «ضرر کردن» است، اما امام معصوم سلام الله علیه میداند که ضررزننده فقط خدای متعال است، این عقیدهی امام است، نافع هم خدای متعال است، کسی نمیتواند ضرر بزند که این شخص بگوید من ضرر کردم و عصبانی بشود، لذا اینطور نیست که مدام به یک نفر بگویند که خشمگین نشو!
ممکن است کسی از نظر بدنی مثلاً سردمزاج یا فلان باشد و این موضوع اثر هم داشته باشد، اما چرا امام معصوم خشمگین نمیشود؟ حشام میگوید چون عقیدهی امام درست است خشمگین نمیشود، امام میداند که کسی به او ضرر نمیزند.
خانمی بدحافظه بود و مدام از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سؤال میکرد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم جواب میدادند، هنوز از در خانه بیرون نرفته بود که میگفت باز هم فراموش کردم!
اگر ما چند مرتبه از معلم خودمان سؤال میکردیم خشمگین میشد، ولی این زن خجالت میکشید و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم با خوشرویی پاسخ میدادند، در نهایت هم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: اگر به تو بگویند یک کار سخت را انجام بدهی ولی مقدار بسیار زیادی طلا به تو بدهند، آیا تو اذیت میشوی؟ مسلّماً اصلاً حس اذیت نداری، با اینکه کار سخت است اما چون پاداش ویژه دارد سختی را حس نمیکند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: تو هر مرتبهای که سؤال میکنی من با یک گنج طرف هستم.
قاعدتاً هدیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم بایستی به اندازهی خودشان باشد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرمایند: چرا من باید ناراحت بشوم؟ استقبال هم میکنم!
بجای اینکه ده نفر سؤال کنند، یک نفر ده مرتبه سؤال میکند، این همان است.
این برای عقیده است، حتّی اگر بخواهیم اخلاق خودمان را هم درست کنیم، بخشی از آن بحث عقیده است، البته بخشی از اخلاق، دیدنِ آدم حسابیها است، که آن موضوع بحث ما نیست، خدای متعال روزی کرده است و ما در عمر بیبرکت ناقابل خودمان کسانی را دیدهایم که آن روزی که همهی کشور ایشان را تخریب میکردند با روزی که همه برای ایشان درود میفرستادند تفاوتی نداشتند.
روزی ایشان کار سختی به من سپردند و من عرض کردم: من همهی تلاش خودم را میکنم ولی من ضعیف هستم، ایشان فرمودند: ما تلاشی نداریم که تلاش کنیم!
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم!
این مطالب باید در جان انسان بنشیند، وگرنه همه این اذکار را شنیدهایم.
خلاصهی مطلب این است که حتّی اخلاق هم به اعتقادات ربط دارد، وای بحال خودِ اعتقادات.
آیا عقاید تقلیدی هستند؟
باید اعتقادات خودمان را از کجا بیاوریم؟ من این روزها و بلکه در دو سال اخیر، چند مرتبه به گوشههایی از این بحث پرداختهایم، خیلی هم مورد ابتلا هست، منتها چون نمیخواهم الآن رسماً نسبت به یک فرد یا یک جریانی موضع بگیرم، چون فقط یک فرد و یک جریان نیست، برای همین واضح نمیگویم، اما اصل درد این است که ما باید عقیدهی خودمان را از کجا بیاوریم؟
صاف و پوستکندهی آن که در جایی بطور مفصل توضیح دادم این است که ما باید عقاید خودمان را از یک استاد عقیده بگیریم.
ممکن است در ذهن عزیزی این سؤال مطرح بشود که «آیا یعنی عقاید تقلیدی هستند؟»، من به این پاسخ در جلسهای مفصل توضیح دادهام و الآن نمیخواهم آنها را تکرار کنم، در حد ده دقیقه میگویم که بله! عقاید تقلیدی هستند.
آیا قدما که فرمودهاند تقلیدی نیست… بنده عرض میکنم که قدما احتمالاً چه فرمودهاند، البته از اینکه با بعضی از اساتید در این زمینه مخالفت کنم ابایی ندارم، اما تقریباً همه همین نظر را دارند که کلیات عقیده اصلاً تقلیدی نیست، یعنی خدا هست یا نه؟ اسلام هست یا نه؟ مسلّماً وقتی هنوز به اسلام ورود نکردهایم تقلید معنی ندارد، منظورم از «تقلید» در اینجا «مراجعه به متخصص» است.
آیا خدا هست یا نه؟ آیا این خدا فی الجمله ضعیف و ذلیل و بیچاره است؟ آیا علم ندارد؟ یا اینکه علم و کمال و رحمانیّت و رحیمیّت دارد؟
اینکه معنی این وصفها چیست که فضای بسیار گستردهای دارد، ما اساتیدی دیدهایم که یک سال یا چند سال در مورد کلمهی «رحمان» حرف زدهاند، مدّتی در مورد «سمیع» بحث بود، مدّتی در مورد «بصیر» بحث بود.
مسلّماً قرار نیست همهی مردم متخصص بشوند، اصلاً بین طلاب هم اکثریت مطلق متخصص نیستند، وای بحال بقیه که حتّی مقدّمات هم نخواندهاند، مثل اینکه همهی پزشکها کاشف واکسن کووید ۱۹ نیستند، ولو اینکه پزشک و متخصص باشند، همه جراح یک قسمت خاص بدن نیستند، ولو اینکه متخصص هستند.
کلیّات عقیده تحقیقی نیست و باید تحقیق کرد، چه سطح تحقیق؟ آیا همه باید ملاصدرا و ابن سینا و علامه طباطبایی بشوند؟ نه! هر کسی باید به اندازهی فهم خود تحقیق کند.
پیرزنی در حال چرخاندن وسیلهای بود، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از او پرسیدند: آیا خدا داریم یا نه؟ او گفت: بله! حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: از کجا فهمیدی؟ عرض کرد: وقتی من دست خودم را بردارم این وسیله نمیچرخد، وقتی این چرخ عالم میچرخد مسلّماً یک نفر در حال چرخاندن این چرخ است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «علیکم بدین العجائز»، یعنی این پیرزن که ممکن است سواد هم نداشته باشد، در حد خودش استدلالی بر وجود خدا دارد.
طبعاً اگر کسی دکترای فلسفه دارد و دقّت بیشتری دارد، مثلاً شبهات هیوم به برهان نظم را هم میداند، پس باید استدلال قوی و قویمتری بیاورد. هر کسی باید به اندازهی خود تلاش کند.
اما این موضوع راجع به کلیات است، مانند اینکه پیغمبر هست یا نه؟ پیغمبر فی الجمله میتواند گنهکار باشد یا نه؟… کلیاتی از دین تقلیدی نیست، ورود شما به مسئلهی دین است، حتّی در احکام هم اینطور است و کلّیات احکام تقلیدی نیست، اینکه شما باید بدانید اگر من یک مسلمان هستم احکامی دارم، نماز هست و روزه هست و حج هست، اینها تقلیدی نیست، اینکه این نماز را به چه شکل و ترتیبی بخوانم به متخصص نیاز دارد، چه زمانی زمانِ فضیلتِ نماز است؟ وضوی افضل چه شکلی دارد؟ بهترین ذکر طواف چیست؟ چه کارهایی در طواف جایز نیست؟ برای اینها بایستی به متخصص رجوع کرد، اما اینکه ما در اسلام حج داریم دیگر تقلیدی نیست.
پس کلیات ورود تقلیدی نیستند، چه در عقاید و چه در احکام. در تفصیل و جزئیات آن راهی بجز دو مسیر نیست، یا باید همه متخصص باشند، این موضوع که قطعاً امکان ندارد، اولاً اگر به قبل نگاه کنیم خواهیم دید که زمان خودِ ائمه علیهم السلام همه متخصص نبودند و ائمه علیهم السلام هم دستور ندادند که همه متخصص بشوند، اگر قرار بود همه به وظیفهی خود عمل نکنند و به جهنّم بروند مسلماً امام معصوم تذکّر میدادند، نه زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و نه زمان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، قطعاً همهی شیعیان متخصص نبودند!
«عَمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی»،[۴] نفرمودند «ممن آخذ احکام فرعی مبتلابه خودم را!، فرمودند: «خُذْ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ». معالم به معنی سرشاخههای اصلی دین است، معالم دین خودم را از چه کسی بپرسم؟ فرمودند: از یونس بن عبدالرحمن.
از این روایات فراوان است، و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تشویق هم مینمودند که در هر منطقه چند مسئول باشند و اینها با امام ارتباط داشته باشند و اشکالات خود را هم بپرسند، مثلاً حضرت عبدالعظیم سلام الله علیه بیاید و دین خود را عرضه کند، و بعداً همین شخص معلم بقیه بشود. زمان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین همه متخصص و معلم نبودند. از نظر تجربهی تاریخی که همه متخصص نبودند، از نظر عقلایی هم این کار قطعاً برای همه مشکلات فراوانی بهمراه دارد، مانند این میماند که بگوییم همه باید سنگنورد باشند! مسلّماً توانایی افراد با یکدیگر متفاوت است، آیا باید همه در همهی جزئیات دین متخصص بشوند؟
اشکال بزرگی که اخباریها دارند و هر روز هم… اخیراً بخاطر اینکه بیسوادها… در آخرالزمان جوان بیسواد به منبر میرود، این تقصیر خودتان است، ما بارها عرض کردهایم که حتماً باید شخصی باشد که حداقل یک یا دو نفر حرفهای او را تأیید کنند که دو روز بعد مشخص نشود که او خزعبل میگفته است.
نکتهای هم در این بین عرض کنم، ما یک بدبختی هم داریم که بخاطر سیاستبازی خودمان، اگر آن کسی که خزعبل میگوید همحزبی ما باشد صدای ما درنمیآید اما اگر برای جریان مقابل باشد جیغ میزنیم! اما او چون برای جناح رقیب است بد است، وگرنه شبیه به او در همین جناح هم هست ولی صدای کسی درنمیآید. هر وقت جناح او تغییر کرد به انحرافات عقیدتی او هم خواهیم پرداخت! اما او فعلاً همتیمی ماست!!!
خلاصه اینکه این امر مبتلابه است، یعنی خیلیها در گروههای مختلف از این حرفهای ذوقی میزنند، ولی معمولاً نگاه میکنیم که این شخص آیا با ما هست یا نه!
قطعاً همه نمیتوانند متخصص باشند، واضح است که منظور ما کلیات عقیده نیست، اما در تفصیلات راهی ندارم که فعلا دو دلیل آن را عرض کردهام.
این اخباریها هر روز یک مطلبی عَلَم میکنند و مدام هم سؤال پیش میآید، مثلاً میگویند امام زمان ارواحنا فداه خمس را بخشیده است!
الآن من چند روایت میخوانم که بر خلاف افکار شماست و معتبر هم هست.
همانطور که اگر شما به سراغ یک پزشک بروید… کتابی که داروها را معرّفی کرده است را به سراغ یک انسان عادی نمیدهند، اصلاً ترجمه فارسی نمیکنند، چرا؟ چون متخصص تشخیص میدهد که در این شرایط با این عوارض و این ویژگیهای مثبت باید این دارو را به این فرد که یک کیس درمانی با ویژگیهای خاص خودش هست بدهم یا ندهم، ماشین نیست که کلید را بزنید و اتفاقی رخ بدهد.
برای همین این موضوع آسان نیست.
الآن کسی در آن طرف دنیا پیدا شده است که میگوید من سه دکتری دارم، بعد میخواهد همهی مردم را مجتهد کند! یعنی همهی مردم به حکم شرعی خودشان برسند!
این موضوع برای اهلِ آن خیلی واضح است که خندهدار است، ما هم غلط میدانیم که «وسائل الشیعه» را به فارسی ترجمه کنند، چرا؟ چون یک روایت معتبر در آن میگوید: اشکالی ندارد زن مسلمان بیحجاب نماز بخواند، در تهذیب هم هشت روایت میگوید زن مسلمان باید نماز را محجبه بخواند، حال کدام روایت است و کدام نیست؟ کدامیک از معصوم روایت شده است و کدامیک نشده است؟ اگر صادر شده است تقیهای بوده است یا نه مراد جدّی امام همین بوده است؟ این را به آنها ترجیح بدهیم یا آن را به اینها؟
کما اینکه آن روایتی که میگوید امام زمان ارواحنا فداه خمس را بخشیدهاند، آیا برای شرایط خاصی بوده است یا نه؟ آیا برای یک قوم خاصّی بوده است یا نه؟ آیا اصلاً آن روایت معتبر هست یا نه؟ آن روایاتی که میگویند باید خمس بدهید چند عدد است؟ آنها از معصوم است یا این؟
همین میشود که باید یک نفر مقدّماتی بخواند تا فقیه بشود، اینکه یک روایت را از یک جایی برداریم و بیرون بکشیم، این برای بازی کردن و سر کار گذاشتن مردم و تشویش اذهان عمومی خوب است.
بعد چه میشود که یک روایت برای ما آشناست و یک روایت برای ما غریبه است؟ یعنی بر خلاف ارتکاز ذهنی ماست، یعنی باورهایی در ذهن ما رسوب کرده است که میگویند ارتکازی شده است، یک چیزهایی در ذهن ما باور شده است.
مثلاً شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف در اعتقادات میگوید قاتل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه «سنان بن أنس» لعنه الله علیه است، اما برای شما شمر لعنه الله علیه است.
پس شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف زیارت عاشورا را قبول نداشته است؟ این را در یک هیئت بگویید و دسته جمعی ایشان را معاذالله لعن هم کنید! مدلِ ما در این زمان اینگونه است.
خودِ اینکه به چه کسی «لعنه الله علیه» بگوییم در تکفیر کارِ خیلی مهم اجتهادی است، اگر آدم کسی را تکفیر یا لعن کند و آن فرد مستحق نباشد به خودِ شخص برمیگردد، بایستی احتیاط کرد.
ممکن است متخصصی نظری بر خلاف شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف داشته باشد یا نداشته باشد، به چه دلیل شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه دلیلِ دیگری را بر روایت زیارت عاشورا ترجیح داده است؟ باید رفت و پرسید. باید به متخصص رجوع کرد.
اینکه بگوییم همه باید متخصص عقائد باشند همانقدر مسخره است که بگوییم همه باید پزشک بشوند، یعنی اصلاً باید همهی کارهای خودت را تعطیل کنید و بعد ببینی آیا اصلاً استعداد داری یا نه؟!
من قبلاً هم عرض کردهام که زیارت عاشورا به برکت جمهوری اسلامی خیلی بیشتر از قبل رواج پیدا کرده است، درست است که تلویزیون پخش نمیکند اما هیئتها توسعه پیدا کرده است، تعداد جلسات قابل قیاس با قبل نیست.
مرجع تقلید فرموده است: در سی و یک یا سی و دو سالگی مجتهد شده بودم، چند سال بود که مجتهد شده بودم ولی هنوز زیارت عاشورا را ندیده بودم.
من نمیخواهم بگویم که شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه حتماً مسیر درستی را برای ترجیح آن روایت رفتهاند، شما بروید و نقد کنید، اما پاسخ اینکه کسی نظری دارد «لعنه الله علیه» نیست.
چه میشود که شمر لعنه الله علیه برای ما پُررنگتر است؟ چون زیارت عاشورا برای ما پُررنگتر است، آیا شما واقعاً در مورد اعتبار سندی روایاتی که در مورد سنان لعنه الله علیه هست بررسی خاصّی انجام دادهاید؟ چه کسی این کار را کرده است؟ طرف میگوید این مشهور است! به این موضوع توجّه نمیکند که مشهور برای زمانی است که اتّصال به زمان معصوم داشته باشد.
شهدای کربلا که ما در دههی اول محرم یاد میشوند برای ما آشنا هستند، آیا باقی شهدای کربلا برای ما آشنا هستند؟ نه! این شهرت برای چیست؟ برای اینکه ما مراسم درست کردهایم، کار خوبی هم کردهایم، اگر مراسم برای شهید دیگری درست میکردیم دیگر اینطور در ذهن ما مشهور نبود.
حال این روایت را ببینید، سختگیرترین اهل رجال میگویند این روایت معتبر است، ما شنیدهایم «مَا مِنَّا إِلاَّ مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ»،[۵] اگر کسی این روایت را انکار کند که سریعاً یک لعنه الله علیه به او میگوییم، اما ظاهراً شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه روی این حدیث بحث داشتهاند، حال این روایت را میخوانم که شما ببینید که چرا متخصص لازم است، این روایت در «کمال الدین» شیخ صدوق و در «کافی» آمده است، سند روایت هم معتبر است.
«أیوب بن نوح» میگوید به محضر امام رضا صلوات الله علیه رفتم و عرض کردم: «إِنِّی أَرْجُو أَنْ تَکُونَ صَاحِبَ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ أَنْ یَسُوقَهُ اَللَّهُ إِلَیْکَ بِغَیْرِ سَیْفٍ»،[۶] ما امید داریم شما امام ما باشید که قیام میکنید و منجی عالم بشریت میشوید، یعنی منظور او این است که ما امید داریم شما مهدی موعود باشید، و خدا این کار را بدون درد و خونریزی و شمشیر جهان را بگیرید و عالم را پُر از عدل و داد کنید، «فَقَدْ بُویِعَ لَکَ وَ ضُرِبَتِ اَلدَّرَاهِمُ بِاسْمِکَ»، با شما بیعت شده است، نام شما را روی سکّهها نوشتهاند، بعد از سالها جسارت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نام حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را روی سکّهها نوشتهاند، امام رضا صلوات الله علیه فرمودند: «مَا مِنَّا أَحَدٌ اِخْتَلَفَتْ إِلَیْهِ اَلْکُتُبُ» بین ما نیست کسی که نامهها به سمت او میآید، یعنی این شخص مرجع امور مردم میشود، «وَ أُشِیرَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سُئِلَ عَنِ اَلْمَسَائِلِ» سؤالهای خودشان را از او میپرسند و او هر کجا که راه میرود او را نشان میدهند، «حُمِلَتْ إِلَیْهِ اَلْأَمْوَالُ» وجوهات برای او بیاید، به او خمس بدهند و با عشق به او کمک کنند و به او هدیه بدهند، «إِلاَّ اُغْتِیلَ أَوْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ» الّا اینکه ترور میشود یا در بستر خود میمیرد.
معنای این روایت با آن روایت مخالف است، حال به کدامیک معتقد باشیم که نگویند ما ملعون هستیم؟
این امور بچهبازی نیست، باید رفت و عقاید را از صاحب فکر و متخصص مانند علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف یا مرحوم علامه مصباح اعلی الله مقامه الشّریف گرفت، منظور بنده تفصیلات عقیده است، باید به سراغ متخصص رفت.
اگر ما هم میخواهیم در این شبها گفتگوی اعتقادی کنیم، شما باید بالاخره در جزئیات از یک متخصص بپرسید و حرفها را با او منطبق کنید، آنها که ادّعا میکنند همه بروند و متخصص بشوند، این کار که من میگویم آسانتر است، من میگویم یک نفر را پیدا کنید و دِین خودتان را بر گردنِ او بگذارید، این موضوع با تقلیدِ کورکورانه تفاوت دارد، کورکورانه تقلید کردن یعنی به سراغ هر کسی بروید، یا بگویید پدرم این موضوع را دوست داشت، من میگویم بروید و تحقیق کنید، اما در تفصیلات امکان ندارد که شما بتوانید شخصاً به نتیجه برسید.
وقتی من این دو روایت را عرض کردم، قصد داشتم که بگویم مسئله به این سادگی نیست که روایت بخوانیم، ما قبلاً هم عرض کردهایم که موافقِ این موضوع نیستیم که شما یک صفحهی مجازی ایجاد کنید و همینطور روایات را در آن بگذارید، چون برداشت مردم از این روایات این است که قطعاً امام صادق صلوات الله علیه این روایت را فرمودهاند و معنای آن هم قطعاً همان است، یعنی در ذهن مردم دو «قطعاً» وجود دارد، اگر شما پشت یک کامیون هم «قال الصادق علیه السلام» ببینید، عموم اینطور فکر میکنند که حتماً امام صادق صلوات الله علیه فرمودهاند و حتماً هم معنای آن همین چیزی است که من فکر میکنم، در حالی که هر دوی آنها یک مسیر سختی دارد که آیا حتماً حضرت فرمودهاند یا نه و آیا حتماً معنای آن این هست یا نه، خیلی زحمت دارد و کار هر کسی نیست.
میتوان مثلاً چهل حدیث امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بخوانید و بگویید من امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را قبول دارم و چهل حدیث ایشان را میخوانم که او روایات را معنا کرده است، مثلاً میگویند استاد عقیدهی ما فرموده است که چهل حدیث اربعین شیخ بهائی رضوان الله تعالی علیه را بخوانید، یا مثلاً شرح نهج البلاغهی فلان آقا را بخوانید، خیلی سخت است که خودِ ما بخواهیم تصمیم بگیریم و بگوییم اولویت در این است یا در آن است.
آیا ما میتوانیم بفهمیم که اصلِ علّت غیبت برای چیست؟
مثلاً بفرمایید که امام زمان ارواحنا فداه برای چه غیبت فرمودهاند؟
در یک روایت زراره از امام صادق صلوات الله علیه نقل میکند و میگوید که علّت غیبت این است که «یَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ اَلذَّبْحَ»،[۷] یعنی از ترس جان.
حال اگر این روایت درست باشد یعنی فقط خوف از جان است؟ اگر فقط خوف از جان باشد… اگر فقط این روایت باشد و این روایت درست باشد، پس اگر ما به نحوی بتوانیم امنیت را تأمین کنیم دیگر علّتی برای غیبت باقی نمیماند.
روایت دیگری میفرماید: «لَیْسَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ»،[۸] میخواستند بیعت با کسی بر گردن حضرت نباشد.
یعنی اگر امام زمان ارواحنا فداه بودند باید تقیّه میکردند و اگر تقیّه میکردند یا باید مانند ائمهی قبلی بیعت اضطراری میکردند و یا سکوت میکردند، و علّت این بوده است.
اگر فقط این جهت باشد باید تمام سلطانهای روی زمین را که با حضرت حجّت ارواحنا فداه معارض هستند کنار گذاشت تا حضرت بتوانند تشریف بیاورند. پس دوباره ما در آن نقش خیلی پُررنگی داریم.
روایت دیگری میگوید: «اِنَّ هَذَا الْاَمْرَ اَمْرٌ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی وَسِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَغَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ»،[۹] یعنی اصلاً قرار نیست که شما علّت آن را بفهمید، شما همهی آن را نمیفهمید، ممکن است چیزهایی را بفهمید اما چیزهایی از آن را متوجّه نمیشوید.
در این مورد ما باید قطعاً شبانهروز برای حضور امام زمان ارواحنا فداه آماده باشیم، اما دیگر لزوماً به حرکت ما فقط بستگی ندارد، اگر همهی افراد روی زمین هم آماده باشند ممکن است ظهور رخ ندهد و دلیل دیگری وجود داشته باشد که ما نمیدانیم. اینکه «ما باید آماده باشیم» قطعی است، اما لازم است و کافی نیست.
یک روایت دیگری میگوید: باید عدّهای به دنیا بیایند تا بعد قیام رخ بدهد.
چرا وقتی به خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حمله شد دفاع نکردند؟ امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: باید عدّهی دیگری به دنیا میآمدند.
یعنی برای اینکه عدّهی دیگری بیایند و محبّت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به دلِ آنها بیفتد و ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بفهمند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینطور صبر کردند و زجر کشیدند.
بعد در آن روایات که حدود هفت روایت است میفرماید: «کذلک» همینطور مهدی ما سلام الله علیه…
خدای متعال اراده کرده است که عدّهای به این دنیا بیایند، معلوم است که ما را اراده کرده است، چون ما آمدهایم، آیا قرار است کسان دیگری هم بیایند و شیعهی امام زمان ارواحنا فداه بشوند یا نه؟ میفرماید: بله!
الآن که تقریباً هزار و دویست سال از غیبت گذشته است، آیا همهی آنهایی که باید میآمدند آمدهاند یا نه؟ میدانید؟ نه!
پس بغیر از آن سِرّ، یک امر دیگری هم هست که این هم به عمل ما و به آمادگی ما که قطعاً لازم است باشد مربوط نیست!
یعنی علّتهای غیبت اوسع و وسیعتر از صرفاً آمادگی ماست، قطعاً آمادگی ما لازم است، بلکه فرمودهاند صبح و شام در انتظار باشید، یعنی اگر امروز صبح گذشت نگویید ان شاء الله حضرت فردا تشریف میآورند، بلکه بگو ان شاء الله حضرت امشب تشریف میآورند، یعنی بگو ان شاء الله حضرت همین امروز تشریف میآورند.
ما اینطور آماده نیستیم، اگر امروز بخواهد به خانهی ما میهمان بیاید ما چطور آماده هستیم؟ ما در این حد هم آمادهی امام زمان ارواحنا فداه نیستیم.
آمادگی قطعی است، اما فقط همین چند روایتی که من عرض کردم، پس معلوم است که غیبت دلایل دیگری هم دارد، پس ظهور حضرت فقط به آمادگی ما و حتّی آمادگی همهی جهان بستگی ندارد، آمادگی ما واجب است و قطعی است و باید همهی جهان را آماده کنیم اما فقط این موضوع نیست، مسئله ماورای این حرفهاست.
حال یک نفر بگوید در مسئلهی ظهور اصل امر اجتماعی است، دیگری بگوید در مسئلهی ظهور اصل امر عبادی است، دیگری بگوید در مسئلهی ظهور اصل امر اخلاقی است، دیگری بگوید در مسئلهی ظهور اصل امر سیاسی است و باقی مسائل هیچ و ناچیز است!
این حرفها به نسبتِ این روایات… یا باید بگوییم این روایات را قبول نداریم، وگرنه نسبت به این روایات فقط یک حرف ذوقی زدهایم.
اولویت و اصل «دلیل» لازم دارد، آن هم از طرف کسی که علم جامع دارد.
بنده نمیتوانم حتّی پشت این دیوار را ببینم، حال چگونه میخواهم بگویم که همهی ابعاد اصلِ غیبت، بطور کامل و جامع چیست؟ نه تنها من، پدرجدّ من هم نمیداند، مرجع تقلید من هم نمیداند، چرا؟ چون آدمهای عادی، ولو نابغه، ولو آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه، اگر معصوم به آنها خبری ندهد در این زمینه راهی برای فهم ندارند.
هر کسی که بگوید اصل این است و آن نیست، یا اینکه اصل آن است و باقی مسائل ناچیز است، درواقع حرفِ گُتره زده است، و شما میبینید که این حرفها امروز به باور تبدیل شده است، فضای مجازی از این حرفها پُر است، ما همهی این جزئیات را باور داریم.
ان شاء الله خدای متعال به همهی ما روزی کند که آن روزی که حضرت حجّت ارواحنا فداه تشریف میآورند باشیم و یک مرتبه عقیدهی خودمان را با ایشان چک کنیم، ان شاء الله خدای متعال توفیق سر دادن در محضر حضرت حجّت ارواحنا فداه را روزی همهی ما بفرماید.
فقط همینقدر به شما بگویم که جگر شما هم مانند من بسوزد که روایت معتبر داریم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: در بین نُه فرزند حسینم که امام میشوند حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف افضل هستند، ما اصلاً نمیدانیم امام زمان ارواحنا فداه چه کسی هستند که وقتی امام رضا صلوات الله علیه میخواهند سخن بفرمایند به لرزه میافتند، وقتی امام موسی بن جعفر صلوات الله علیه میخواهند در مورد ایشان صحبت کنند بدن مبارک ایشان میلرزد، امام صادق صلوات الله علیه میفرمایند: سَیّدی! غیبت شما خواب را از چشم من گرفته است و من را بیچاره کرده است.
ما حتّی نمیتوانیم شاگردهای درجهی یک اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را بشناسیم، اصلاً من نمیفهمیم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «تَاسِعُهُمْ أَفْضَلُهُمْ»،[۱۰] ما نمیفهمیم… برای بعضی از یاران امام زمان ارواحنا فداه اوصاف امامان را نوشتهاند، من نمیخواهم بگویم یاران امام زمان ارواحنا فداه در حدّ ائمه علیهم السلام هستند، بلکه میخواهم بگویم ما هیچ چیزی از امام زمان ارواحنا فداه نمیفهمیم، مجهولات ما دریا دریا برابرِ آنچه میدانیم است، اگر ما عشر معشار فهمِ امام زمان ارواحنا فداه داشتیم میفهمیدیم که وقتی نام ایشان میآید باید بایستیم و حال ما عوض میشد…
روضه و توسّل به امام موسی بن جعفر صلوات الله علیه
امشب یک ذوقی دارم، خیلی وقت است که دل من برای امام رضا صلوات الله علیه تنگ شده است و امشب میخواهیم به پدر امام رضا صلوات الله علیه توسّل کنیم، حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه خیلی نسبت به امام رضا صلوات الله علیه اِرق داشتهاند.
عرب معمولاً اینطور است که پسر کوچک خود را با نام صدا میزند، پسر هم پدر را با کنیه صدا میزند، حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه از همان خردسالیِ امام رضا صلوات الله علیه ایشان را «ابوالحسن» صدا میزدند، وصیّت حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه را در مورد امام رضا صلوات الله علیه و فرزندان خود ببینید، یکی از برادران امام رضا صلوات الله علیه یک کار زشتی کرده است و این وصیت را آشکار کرده است، آنجا فرمودهاند: تصمیمگیری همهی اموال من و خانوادهی من با «ابوالحسن» است، اگر خواست و اجازه داد همسران من در خانههایی که زندگی میکنند بمانند، اگر چیز دیگری اراده کرد همانطور عمل کنید که او اراده کرده است، به پسرها دو برابرِ دخترها ارث بدهید، مگر اینکه علی بن موسی الرّضا [صلوات الله علیه] نخواهد.
یا امام رضا! پدر شما اینطور همهی شئونِ خود و فرزندان خود را به شما واگذار کرده است، در روایات هم در مورد شما آمده است که جدّ شما امام صادق صلوات الله علیه فرمودهاند: «یُخْرِجُ اَللَّهُ مِنْهُ عَزَّ وَ جَلَّ غَوْثَ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ وَ غِیَاثَهَا»،[۱۱] خدای متعال فریادرس امّت را که میشود به او پناه برد را برای مردم میفرستد و او علی بن موسی الرّضا [علیه السلام] است.
یا امام رضا! چند وقت است که دل ما برای شما تنگ شده است، امشب دور یکدیگر جمع شدهایم و میخواهیم روضهی پدر شما را برای شما بخوانیم…
یا امام رضا! در روایت اینطور نوشتهاند که پدر شما چند سال در سیاهچاله بودهاند، مدّتی نور آفتاب را ندیدند، در زندان نمور و مرطوب، غل و زنجیر به دست و پا و گردن بسته بودند، با زنجیر میخوابیدند و با زنجیر بیدار میشدند، با زنجیر نماز میخواندند… فقط همین نبود، بجای پذیرایی یا رقاصهی بیحیاء میبردند و یا شکنجهگر…
یا امام رضا! نمیدانم پدر شما وقتی بزم حرام در آن سیاهچاله درست میکردند چقدر به یاد جدّ شما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میافتادند، ولی نوشتهاند گاهی ایشان کاری میکردند که وقتی زن بدکاره پایین میرفت پشت سر امام برای نماز خواندن میایستاد…
آنهایی که آن مجلس را برای خانوادهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ترتیب دادند بیحیاءتر بودند…
هارون خسته و درمانده شده بود، میگفت کسی را پیدا کنید، به او پول کلان میدهیم، وقتی او را به این سیاهچال میفرستیم دیگر فقط او و موسی بن جعفر است، موسی بن جعفر او را هدایت نکند…
یا امام رضا! پدرِ شما دشمنان را جذب کردهاند، بد است که ما در نیمهی شب به درِ خانهی شما بیاییم و گمراه و بیچاره و بیپناه برگردیم، دست ما را به دستِ پدرتان بدهید…
حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه شباهتهایی به جدّهی خودشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و جدّ خودشان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارند، من یک مورد را عرض میکنم…
یک مرد هرچه لاغر بشود بالاخره اسکلت استخوانبندی او درشت است، روزی هارون برای دیدن آمد که مطمئن بشود شکنجه به اندازهی کافی صورت میگیرد، از آن بالا نوری به پایین انداختند که پایین را ببینند، هارون ملعون به فضل بن ربیع نگاه کرد و گفت: «مَا هَذِهِ المَلحَفَه» این پارچه چیست که روی زمین افتاده است؟ گفت: این پارچه نیست، «هذا موسی بن جعفر»…
«حَلِیفِ السَّجْدَهِ الطَّوِیلَهِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَهِ»،[۱۲] برای اینکه کمتر اذیت کنند، البته حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه اهل عبادت بودند و خالصاً لِوَجه الله از اذان صبح تا اذان ظهر در سجده بودند، حضرت غرقِ عبادت بودند، اشک جاری بود، «وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَهِ» دائم همینطور در سجده و سوز و گداز بودند… اما دیگر این زندان با حضرت کاری کرده بود که استخوانهای مبارک پا آسیب جدّی دیده بود…
من جلوتر از این نمیروم، فقط اشارهای میکنم…
یا امام رضا! برای ما مسجّل است که به مادرتان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عنایت دارید، حرفی که برای پدر شما نوشتهاند برای مادرتان هم نوشتهاند، «نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ»[۱۳] جسم از بین رفت و گوشت حضرت آب شد و انگار شَبَه و پارچهای روی زمین بودند…
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] الرجال (لابن داود) ، جلد ۱ ، صفحه ۳۸۱ (وَ رَوَى عَبْدُ اَلْعَزِیزِ بْنُ اَلْمُهْتَدِی قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: عَمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی قَالَ: خُذْ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ.)
[۵] کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر ، جلد ۱ ، صفحه ۱۶۰ (أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ اَلْخُزَاعِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَى اَلْجَلُودِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا اَلْغَلاَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُتْبَهُ بْنُ اَلضَّحَّاکِ عَنْ هِشَامِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ رَقِیَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِما السَّلاَمُ فَأَرَادَ اَلْکَلاَمَ فَخَنَقَتْهُ اَلْعَبْرَهُ فقد [فَقَعَدَ] سَاعَهً ثُمَّ قَامَ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی کَانَ فِی أَوَّلِیَّتِهِ وَحْدَانِیّاً وَ فِی أَزَلِیَّتِهِ مُتَعَظِّماً بِالْإِلَهِیَّهِ مُتَکَبِّراً بِکِبْرِیَائِهِ وَ جَبَرُوتِهِ خَلَقَ جَمِیعَ مَا خَلَقَ عَلَى غَیْرِ مِثَالٍ کَانَ سَبَقَ مِمَّا خَلَقَ رَبُّنَا اَللَّطِیفُ بِلُطْفِ رُبُوبِیَّتِهِ وَ بِعِلْمِ خُبْرِهِ فَتَقَ وَ بِإِحْکَامِ قُدْرَتِهِ خَلَقَ جَمِیعَ مَا خَلَقَ وَ لاَ زَوَالَ لِمُلْکِهِ وَ لاَ اِنْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ فَوْقَ کُلِّ شَیْءٍ عَلاَ وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ دَنَا فَتَجَلَّى لِخَلْقِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ یُرَى وَ هُوَ بِالْمَنْظَرِ اَلْأَعْلَى اِحْتَجَبَ بِنُورِهِ وَ سَمَا فِی عُلُوِّهِ وَ اِسْتَتَرَ عَنْ خَلْقِهِ وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ شَهِیداً عَلَیْهِمْ وَ أبَعَثَ فِیهِمُ اَلنَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیىٰ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ لِیَعْقِلَ اَلْعِبَادُ عَنْ رَبِّهِمْ مَا جَهِلُوهُ فَیَعْرِفُوهُ بِرُبُوبِیَّتِهِ بَعْدَ مَا أَنْکَرُوهُ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَحْسَنَ اَلْخِلاَفَهَ عَلَیْنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ عِنْدَ اَللَّهِ نَحْتَسِبُ عَزَاءَنَا فِی خَیْرِ اَلْآبَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عِنْدَ اَللَّهِ نَحْتَسِبُ عَزَاءَنَا فِی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ قَدْ أصبت [أُصِیبَ] بِهِ اَلشَّرْقُ وَ اَلْغَرْبُ وَ اَللَّهِ مَا خَلَّفَ دِرْهَماً وَ لاَ دِینَاراً إِلاَّ اَلْأَرْبَعَمِائَهِ دِرْهَمٍ أَرَادَ أَنْ یَبْتَاعَ لِأَهْلِهِ خَادِماً وَ لَقَدْ حَدَّثَنِی جَدِّی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّ اَلْأَمْرَ یَمْلِکُهُ اِثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَفْوَتِهِ مَا مِنَّا إِلاَّ مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ ثُمَّ نَزَلَ عَنْ مِنْبَرِهِ وَ دَعَا بِابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَأُتِیَ بِهِ فَقَالَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ اِسْتَبْقِنِی رکن [أَکُنْ] لَکَ وَ أَکْفِیکَ [أَکْفِکَ] أَمْرَ عَدُوِّکَ بِالشَّامِ فَعَلاَهُ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِسَیْفِهِ فَاسْتَقْبَلَ اَلسَّیْفَ بِیَدِهِ فَقَطَعَ خِنْصِرَهُ ثُمَّ ضَرَبَهُ ضَرْبَهً عَلَى یَافُوخِهِ فَقَتَلَهُ لَعَنَهُ اَللَّهُ .)
[۶] الکافی ، جلد ۱ ، صفحه ۳۴۱ (عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنِّی أَرْجُو أَنْ تَکُونَ صَاحِبَ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ أَنْ یَسُوقَهُ اَللَّهُ إِلَیْکَ بِغَیْرِ سَیْفٍ فَقَدْ بُویِعَ لَکَ وَ ضُرِبَتِ اَلدَّرَاهِمُ بِاسْمِکَ فَقَالَ مَا مِنَّا أَحَدٌ اِخْتَلَفَتْ إِلَیْهِ اَلْکُتُبُ وَ أُشِیرَ إِلَیْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سُئِلَ عَنِ اَلْمَسَائِلِ وَ حُمِلَتْ إِلَیْهِ اَلْأَمْوَالُ إِلاَّ اُغْتِیلَ أَوْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ حَتَّى یَبْعَثَ اَللَّهُ لِهَذَا اَلْأَمْرِ غُلاَماً مِنَّا خَفِیَّ اَلْوِلاَدَهِ وَ اَلْمَنْشَإِ غَیْرَ خَفِیٍّ فِی نَسَبِهِ .)
[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۵۲ ، صفحه ۹۷ (مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ اِبْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ : لِلْغُلاَمِ غَیْبَهٌ قَبْلَ قِیَامِهِ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ اَلذَّبْحَ.)
[۸] کمال الدین و تمام النعمه ، جلد ۱ ، صفحه ۳۲۲ (وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ سَیِّدُ اَلْعَابِدِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اَلْقَائِمُ مِنَّا تَخْفَى وِلاَدَتُهُ عَلَى اَلنَّاسِ حَتَّى یَقُولُوا لَمْ یُولَدْ بَعْدُ لِیَخْرُجَ حِینَ یَخْرُجُ وَ لَیْسَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ.)
[۹] کمال الدین و تمام النعمه، جلد ۲ ، صفحه ۴۸۲ (حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَهَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (علیهالسّلام) یَقُولُ: اِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْاَمْرِ غَیْبَهً لَا بُدَّ مِنْهَا یَرْتَابُ فِیهَا کُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَلِمَ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: لِاَمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی کَشْفِهِ لَکُمْ… یَا ابْنَ الْفَضْلِ اِنَّ هَذَا الْاَمْرَ اَمْرٌ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی وَسِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَغَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَمَتَی عَلِمْنَا اَنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِاَنَّ اَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَهٌ وَاِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِف.)
[۱۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۶ ، صفحه ۳۷۲
[۱۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۲۳ (نَصُّ آخَرُ حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْوَلِیدِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْمُتَوَکِّلِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى اَلْعَطَّارُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى اَلْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ اَلْأَشْعَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلشَّامِیِّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُوسَى اَلْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ مَوْلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِی اَلْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ اَلْجَعْفَرِیِّ عَنْ یَزِیدَ بْنِ سَلِیطٍ اَلزَّیْدِیِّ قَالَ: لَقِینَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی طَرِیقِ مَکَّهَ وَ نَحْنُ جَمَاعَهٌ فَقُلْتُ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتُمُ اَلْأَئِمَّهُ اَلْمُطَهَّرُونَ وَ اَلْمَوْتُ لاَ یَعْرَى أَحَدٌ مِنْهُ فَأَحْدِثْ إِلَیَّ شَیْئاً أُلْقِیهِ إِلَى مَنْ یَخْلُفُنِی فَقَالَ لِی نَعَمْ هَؤُلاَءِ وُلْدِی وَ هَذَا سَیِّدُهُمْ وَ أَشَارَ إِلَى اِبْنِهِ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ فِیهِ اَلْعِلْمُ وَ اَلْحُکْمُ وَ اَلْفَهْمُ وَ اَلسَّخَاءُ وَ اَلْمَعْرِفَهُ بِمَا یَحْتَاجُ اَلنَّاسُ إِلَیْهِ فِیمَا اِخْتَلَفُوا فِیهِ مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ وَ فِیهِ حُسْنُ اَلْخُلُقِ وَ حُسْنُ اَلْجِوَارِ وَ هُوَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ اَللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ وَ فِیهِ أُخْرَى هِیَ خَیْرٌ مِنْ هَذَا کُلِّهِ فَقَالَ لَهُ أَبِی وَ مَا هِیَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی قَالَ یُخْرِجُ اَللَّهُ مِنْهُ عَزَّ وَ جَلَّ غَوْثَ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ وَ غِیَاثَهَا وَ عِلْمَهَا وَ نُورَهَا وَ فَهْمَهَا وَ حُکْمَهَا وَ خَیْرَ مَوْلُودٍ وَ خَیْرَ نَاشِئٍ یَحْقُنُ اَللَّهُ بِهِ اَلدِّمَاءَ وَ یُصْلِحُ بِهِ ذَاتَ اَلْبَیْنِ وَ یَلُمُّ بِهِ اَلشَّعْثَ وَ یَشْعَبُ بِهِ اَلصَّدْعَ وَ یَکْسُو بِهِ اَلْعَارِیَ وَ یُشْبِعُ بِهِ اَلْجَائِعَ وَ یُؤْمِنُ بِهِ اَلْخَائِفَ وَ یُنْزِلُ بِهِ اَلْقَطْرَ وَ یَأْتَمِرُ بِهِ اَلْعِبَادُ خَیْرَ کَهْلٍ وَ خَیْرَ نَاشِئٍ یُبَشَّرُ بِهِ عَشِیرَتُهُ قَبْلَ أَوَانِ حُلُمِهِ قَوْلُهُ حُکْمٌ وَ صَمْتُهُ عِلْمٌ یُبَیِّنُ لِلنَّاسِ مَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ قَالَ فَقَالَ أَبِی بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَیَکُونُ لَهُ وَلَدٌ بَعْدَهُ فَقَالَ نَعَمْ ثُمَّ قَطَعَ اَلْکَلاَمَ وَ قَالَ یَزِیدُ ثُمَّ لَقِیتُ أَبَا اَلْحَسَنِ یَعْنِی مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بَعْدُ فَقُلْتُ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تُخْبِرَنِی بِمِثْلِ مَا أَخْبَرَنِی بِهِ أَبُوکَ قَالَ فَقَالَ کَانَ أَبِی عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی زَمَنٍ لَیْسَ هَذَا مِثْلَهُ قَالَ یَزِیدُ فَقُلْتُ مَنْ یَرْضَى مِنْکَ بِهَذَا فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اَللَّهِ قَالَ فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ أُخْبِرُکَ یَا بَا عُمَارَهَ إِنِّی خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی فَأَوْصَیْتُ فِی اَلظَّاهِرِ إِلَى بَنِیَّ فَأَشْرَکْتُهُمْ مَعَ اِبْنِی عَلِیٍّ وَ أَفْرَدْتُهُ بِوَصِیَّتِی فِی اَلْبَاطِنِ وَ لَقَدْ رَأَیْتُ رَسُولَ اَللَّهِ فِی اَلْمَنَامِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَعَهُ وَ مَعَهُ خَاتَمٌ وَ سَیْفٌ وَ عَصاً وَ کِتَابٌ وَ عِمَامَهٌ فَقُلْتُ لَهُ مَا هَذَا فَقَالَ أَمَّا اَلْعِمَامَهُ فَسُلْطَانُ اَللَّهِ تَعَالَى عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلسَّیْفُ فَعِزَّهُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلْکِتَابُ فَنُورُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلْعَصَا فَقُوَّهُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا اَلْخَاتَمُ فَجَامِعُ هَذِهِ اَلْأُمُورِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اَلْأَمْرُ یَخْرُجُ إِلَى عَلِیٍّ اِبْنِکَ قَالَ ثُمَّ قَالَ یَا یَزِیدُ إِنَّهَا وَدِیعَهٌ عِنْدَکَ فَلاَ تُخْبِرْ بِهَا إِلاَّ عَاقِلاً أَوْ عَبْداً اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ أَوْ صَادِقاً وَ لاَ تَکْفُرْ نِعَمَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ إِنْ سُئِلْتَ عَنِ اَلشَّهَادَهِ فَأَدِّهَا فَإِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ إِنَّ اَللّٰهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اَلْأَمٰانٰاتِ إِلىٰ أَهْلِهٰا وَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهٰادَهً عِنْدَهُ مِنَ اَللّٰهِ فَقُلْتُ وَ اَللَّهِ مَا کُنْتُ لِأَفْعَلَ هَذَا أَبَداً قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ وَصَفَهُ لِی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ عَلِیٌّ اِبْنُکَ اَلَّذِی یَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ وَ یَسْمَعُ بِتَفْهِیمِهِ وَ یَنْطِقُ بِحِکْمَتِهِ یُصِیبُ وَ لاَ یُخْطِئُ وَ یَعْلَمُ وَ لاَ یَجْهَلُ وَ قَدْ مُلِئَ حُکْماً وَ عِلْماً وَ مَا أَقَلَّ مُقَامَکَ مَعَهُ إِنَّمَا هُوَ شَیْءٌ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ فَإِذَا رَجَعْتَ مِنْ سَفَرِکَ فَأَصْلِحْ أَمْرَکَ وَ اُفْرُغْ مِمَّا أَرَدْتَ فَإِنَّکَ مُنْتَقِلٌ عَنْهُ وَ مُجَاوِرٌ غَیْرَهُ فَاجْمَعْ وُلْدَکَ وَ أَشْهِدِ اَللَّهَ عَلَیْهِمْ جَمِیعاً وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً ثُمَّ قَالَ یَا یَزِیدُ إِنِّی أُوخَذُ فِی هَذِهِ اَلسَّنَهِ وَ عَلِیٌّ اِبْنِی سَمِیُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ سَمِیُّ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ أُعْطِیَ فَهْمَ اَلْأَوَّلِ وَ عِلْمَهُ وَ نَصْرَهُ وَ رِدَاءَهُ وَ لَیْسَ لَهُ أَنْ یَتَکَلَّمَ إِلاَّ بَعْدَ هَارُونَ بِأَرْبَعِ سِنِینَ فَإِذَا مَضَتْ أَرْبَعُ سِنِینَ فَاسْأَلْهُ عَمَّا شِئْتَ یُجِیبُکَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تَعَالَى .)
[۱۲] زیارت حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْیَارِ وَ عَیْبَهِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّکِینَهِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِکَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِی کَانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَهِ الاسْتِغْفَارِ حَلِیفِ السَّجْدَهِ الطَّوِیلَهِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَهِ وَ الْمُنَاجَاهِ الْکَثِیرَهِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَهِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَیْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَهِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ،بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ کَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِیظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاکَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَهَ لَکَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَهَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَوَامِرِکَ وَ نَوَاهِیکَ لَوْمَهُ لائِمٍ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاهً نَامِیَهً مُنِیفَهً زَاکِیَهً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَهَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَایَاکَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّهً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَهً وَ رِضْوَانا إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِیمِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.)
[۱۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۸ ، صفحه ۲۸۲ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّینَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ یَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا سَبْعِینَ یَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ کَیْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَکْشُوفَهً وَ قَدْ صِرْتُ کَالْخَیَالِ وَ جَفَّ جِلْدِی عَلَى عَظْمِی قَالَتْ أَسْمَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَیْکِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَکِ شَیْئاً رَأَیْتُهُ فِی بَلَدِ اَلْحَبَشَهِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ یَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِیرِ عَلَى اَلْمَیِّتِ یَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِی فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَکَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِی اَلْإِسْلاَمِ .)
پاسخ دهید