بامداد روز جمعه مورخ ۲۷ فروردین ماه ۱۴۰۰ مصادف با شب سوم ماه مبارک رمضان، جلسه هیات عبدالله بن الحسن علیهما السلام با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی با موضوع «مقدماتی بر فهم ما از عقائد اسلامی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال به برکت روزهداری امام زمان روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف باقیماندهی غیبت ایشان را به حرمت گریههای مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر ما ببخشد و توفیق دیدار حضرت و شهادت در راه حضرت روزی همهی ما بشود صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
در حال گفتگو راجع به این موضوع کلّی با یکدیگر بودیم که ما عقاید خودمان را از کجا بدست آوردهایم؟ اگر بررسی کنیم باورهای ما از کجا آمده است؟ بخش اندکی از باورهای ما فی الجمله در ذهن ما استدلالی هستند، مانند اینکه اصلاً خدایی هست یا نه، این خدا ضعیف هست یا نه، کمالاتی مانند مهربانی دارد یا نه، اصلاً پیغمبری وجود دارد یا نه، این پیغمبر خطا میکند یا نه، این کلّیات به استدلال نیاز دارد، شب قبل هم عرض کردیم که هر کسی به اندازهی فهم و توان خود باید استدلال محکمی داشته باشد، لازم نیست همه فیلسوف باشند ولی هر کسی باید به یک اطمینان نفسی با یک استدلال در حد فهم خود برسد. آن چیزی که مهم است «ایمان آوردن به برخی گزارهها» نیست، بلکه «فهم حقیقت به اندازهی وسع و انکار نکردنِ حقیقت» است، برای همین باید تلاش کرد.
وقتی به اسلام ورود کردیم و با استدلالهایی مسلمان شدیم، تفصیلات و جزئیات باورهای ما که عمدهی آنها اینهاست، ما یک سری باور داریم، فهمی از امام زمان ارواحنا فداه و فهمی از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و فهمی از حقیقت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه داریم، که اینها آن استدلال اولیهی ما نیستند، اینها را از کجا آوردهایم؟ عرض کردیم بایستی اینها را از متخصص گرفت، طبعاً مسائل اعتقادی هم مانند فقه نیست که او بگوید اینطور بخوان و شما اینطور بخوانید، مسائلِ اعتقادی باورکردنی هستند، یعنی انسان باید بفهمد و طبعاً احساس کند که درست است و باور کند، ولی دیگر تحقیق مجدد روی حرف متخصصی که تحقیق کرده است انجام نمیشود، تعداد آدمهایی که متخصص عقیده هستند و بتوانند در این زمینه مرجع باشند زیاد نیست، اینطور نیست که مانند احکام متخصصین زیادی دارد.
بعد میخواهم عبارت دیگری را مطرح کنم تا با یکدیگر سیر تاریخی برخی از این عقاید را بررسی کنیم.
شب گذشته هم عرض کردم که طبعاً بایستی محتوای این عرایض ناقابل بنده را هم به آن استاد عرضه کرد، حضرت عبدالعظیم سلام الله علیه عقایدِ خود را به امام هادی سلام الله علیه عرضه میکند، سعد بن عبدالله اشعری با همراه احمد بن اسحاق قمی عقاید خود را به حضرت عسگری روحی له الفداه عرضه میکنند.
اینکه ما در زیارت آل یاسین یک به یک عقاید خودمان را میگوییم، «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ أَنَّ نَاکِراً وَ نَکِیراً حَقٌّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ»، درواقع عقاید خودمان را به امام زمان ارواحنا فداه عرضه میکنیم.
مباحث اعتقادی را از هر کجا که میشنویم باید برویم و با آن کسی که به او اطمینان داریم که او در این زمینه خبره است عرضه کنیم، یا اینکه ببینیم آن شخص مورد اطمینان هست یا نه، اگر نیست قرآن بخوانیم، اگر در شبهای ماه مبارک رمضان قرآن بخوانیم خیلی بهتر از این است که به حرفهای کسی گوش بدهیم که معلوم نیست این حرفها را از کجا آورده است، حال بعداً این تصویر ذهنی ما که ممکن است بعداً باور تبدیل بشود و محکم هم بشود، بعداً باید چطور این باور را از خودمان جدا کنیم؟ سری که درد نمیکند را دستمال نبندیم، برای خالی نبودن عریضه پای حرف کسی ننشینیم، مثلاً معلوم است که من در این مجلس تقریباً چهل دقیقه صحبت میکنم، اگر بعد از آن بیایید و روضه را بشنوید، روضهای گوش دادهاید و گریه هم کردهاید و ثواب هم بردهاید، اما اگر حرفهایی که من میزنم غلط باشد گرفتاری دارد، باید مطمئن باشید و با وسواس هم گوش بدهید، ضمناً ما معصومی بغیر از چهارده معصوم نمیشناسیم، یا اینکه حجّت داشته باشیم و تحقیق کرده باشیم که کسی مرجع عقیدهی ما باشد، این افراد هم مسلّماً معدود هستند، اینها را کنار بگذارید، در مورد بقیه اصل را بر این بگذارید که خطا میگوید، یا عمداً دروغ میگوید یا اگر عمداً هم دروغ نمیگوید مانند خیلیهای دیگر خطا میکند، انسان باید احتیاط کند، اینجا جای کلّی گویی و کلّیشنوی نیست.
نقطهی مشترک گروههای انحرافی
نقطهی ضربه زدن به ما هم همینجاست. من هیچ گروه انحرافی از گروههای انحرافی معاصر را نمیشناسم که اینها برای منحرف کردن جامعه، شمشیر نقد را روی همهی علما نبرند!
یک وقتی میگوییم کاشانی اشتباه میگوید، راست میگوید، زمانی میگوید فلان بزرگ هم پُراشتباه است، این هم ممکن است، اما اگر دیدید جایی… مثلاً جریان احمدالحسن اینطور است، بعضی از جریانهای بعضی از سیاسیون ما اینطور هستند، میگویند حوزهی علمیه بر باطل است!
زمانی میگویند فلان حوزه یا فلان جریان باطل است، اما زمانی میگوید همه بر باطل هستند! اگر همهی علما بر باطل باشند، دین و مذهبی که همهی علمای آن باطل باشند حتماً باطل است. آن جریانی که امروز در فضای مجازی از جهل مردم استفاده میکنند و میگویند اصلاً شما باید در احکام هم خودتان بروید و روایات را بررسی کنید، این جماعت که نمیتوانند بطور مستقیم از امام زمان ارواحنا فداه حکم بگیرند، باید به روایات رجوع کنند، این روایات از کجا آمده است؟ از کتاب علما آمده است!
مقدّمهی هر کتاب مهم ما را در کتب روایی اصلی مانند کافی و تهذیب و من لا یحضر ببینید، میبینید که تصریح میکنند، شیخ کلینی رضوان الله تعالی علیه، شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه، میگویند من از بین روایات بسیاری این تعداد را آوردهام، یعنی درواقع گزینش کرده است!
پس شیخ کلینی رضوان الله تعالی علیه یک سری روایات را نیاورده است! هر عالم دیگری هم که کتاب مینوشته است یک سری از روایات را نیاورده است، آن کسی که میخواهد یک روایت را از یک جایی بخواند، باید آنقدر خبره باشد که هم بتواند تشخیص بدهد که این روایت از معصوم هست یا نه، اولاً اینکه حجّت دارم از معصوم حساب کنم یا نه، ثانیاً آیا روایت دیگری در جایی بر خلاف این روایت، یا توضیحدهندهی این روایت، یا مفسّر این روایت، یا مقیّد این روایت، یا محدودکنندهی این روایت، یا توسعهدهندهی این روایت نباشد!
لذا آن کسی که میگوید همهی علما دروغ میگویند، منظور علمای چه زمانی است؟ پنجاه سال اخیر؟ علما از چه زمانی ناگهان همگی دروغگو شدهاند؟ آیا فقط علمای معاصر دروغ میگویند یا اساتیدشان هم دروغ میگفتهاند؟ ناگهان چه شد که همه دروغگو و باطل شدند؟
من نمیگویم کسی بر خطا نیست، اما اینکه کسی بگوید همهی این جریان باطل هستند، این جمله قطعاً انحراف است.
ما متأسفانه در جریانهای سیاسی مختلف، چپ و راست، بین آنها آدمهایی را داریم که امروز برای اینکه مردم بخواهند دین خود را بگیرند راهی بجز حوزه و خبرگان حوزه معرّفی میکنند، اینها چه بفهمند و چه نفهمند منحرف هستند و ضال مضل هستند، حزب اللهی اینطوری داریم، چپی اصلاحطلب داریم، سکولار هم داریم، این یک مسئلهی سیاسی نیست، این یک تفکّر خطرناک است.
چون نمیخواهم بحثهای من سیاسی بشود لذا از مصداقی حرف زدن فرار میکنم، وگرنه در همهی گروهها اینطور هست، وقتی میخواهد یک الگو بدهد، به او گفتم در این موضوع دینی حوزه چه نظری دارد؟ گفت: حوزه را رها کن!
حوزه خطا و کمکاری زیاد دارد، ولی «حوزه را رها کنم» و جای حوزه تو را برگزینم؟!
مانند این است که کسی بگوید در بیماری به پزشکان مراجعه نکنید! قبول میکنیم اما بگو بجای پزشکها به چه کسی مراجعه کنیم؟ اگر مورد بهتری سراغ داری به سراغ او میرویم، الان کسی نتوانسته است این بیماری کرونا را درمان کند، ولی با این حال باز هم به سراغ همین پزشکها میرویم، فعلاً کسی را بهتر از اینها نمیشناسیم، ممکن است در بین پزشکها دزد هم داشته باشیم، اما اگر بگویید همهی پزشکها دزد هستند مسلّماً انسان عاقل نمیپذیرد.
حال الآن بجای رجوع به علما چکار کنیم؟ بعد بگو تا ببینم اگر چنین انحراف عمیقی رخ داده است که همهی علما دروغگو هستند امام زمان ارواحنا فداه چکار میکند؟
علما چه زمانی منحرف شدهاند؟ در بیست سال اخیر؟ در سی سال اخیر؟ در پنجاه سال اخیر؟ در صد سال اخیر؟ در دویست سال اخیر؟ چه زمانی؟
آن جریانی که به همهی علما بدبین است به نظر ما قطعاً جریان ضال مضل است و خطرناک است، ولو اینکه چفیه به گردن داشته باشد یا بیریش باشد یا باریش باشد، مهم نیست، این حرف انحراف قطعی است، ما از این حرف زیاد ضربه خوردهایم.
مثالی عمیق برای بحث؛ «بندِ جیببُرها»
آن روزی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشریف آوردند فضای جامعهی جاهلیّت طوری بود که به خرج آنها نمیرفت کسی خطا نکند و دروغ هم نگوید، موردی پیش بیاید و مکان مناسبی هم باشد ولی عفّت به خرج بدهد.
مثال بزنم: مثلاً شما را برای کار آماری به بند زندان جیببُرها ببرند، یعنی شما در میانِ آنها نفوذی باشید، وقتی یکدیگر را نگاه میکند، آن کسی در آنجا آبرودارتر است که سریعتر و مخفیانهتر و تیزتر و بیشتر بزند! اصلاً اینطور نیست که بگویند فلانی دستپاک است، اینها دستپاک ندیدهاند، به یکدیگر هم رحم نمیکنند، در این شرایط اصلاً دستپاک بودن به ذهن خطور نمیکند، مثلاً اگر در آنجا احساس کنند کسی هم پولی در مقابل دارد و برنمیدارد میگویند لابُد میخواهد به مرخصی برود یا تخفیف بگیرد، باور نمیکنند که کسی هست که صد میلیارد تومان پول ببیند و برندارد، اینها از یک پفک نمیگذرند، صد میلیارد پول؟ اصلاً باور نمیکنند.
در جمع رشوهبگیرها میگوید میشود همه را خرید، اصلاً فکر نمیکنند که پیش بیاید کسی باشد که خریدنی نباشد.
فضای عمومی جامعه، زمانی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حاکم بودند
اشعث شخص بسیار زرنگی است، چرا یک ظرف عسل به در خانهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میبرد؟ ابله! اگر میخواهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را هم بخری آیا قیمتِ او یک ظرف عسل است؟ ببینید این اشعث از نظر روحیه اخلاقی چه دلهدزدی است که حتّی وقتی قصد میکند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بخرد… حال عالَم که در برابر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قیمتی ندارد، کهکشانها و گنج زمین و آسمان در مقابل عظمت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چیزی به حساب نمیآیند، ولی ببینید سطح اشعث ملعون چقدر پایین است، یک ظرف عسل؟!؟!
این کار برای این است که این اشعث شخصیتی دارد که بخاطر یک ظرف عسل حق را ناحق میکند، آدمی که حق را با یک ظرف عسل ناحق میکند خیال میکند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم در حالِ نقش بازی کردن است.
آن جیببُرها هم اگر ببینند کسی پولی را از روی زمین برنمیدارد میگویند لابُد فکر کرده است که دوربین مخفی است!
در دورهی جاهلیت اکثریت اهل اخلاق و انسانیّت نبودند، اگر در جایی هم کاری میکردند حرف مردم برایشان خیلی مهم بود، مثلاً اگر میهمان به جایی برود و تکریم نشود و بعد بگویند فلان قوم میهمان را تحویل نمیگیرند بد حساب میشود، اصلاً اخلاق را باور نمیکردند، حتّی وقتی مسلمان شده بودند باور نمیکردند.
قرآن کریم میفرماید: اینها میآیند و دروغهایی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت میدهند و بعضی از شما هم باور میکنید، اصلاً بعضی از شما حرفهای منافقین راجع به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را تکرار میکنید. بتپرستها میگفتند محمد ساحر است…
کسی که در عمر خود حتّی یک آدم طهر طاهر مطهّر من طهر طاهر مطهّر ندیده است، وقتی آن عظمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را میدیدند میگفتند شما را سحر کرده است! یعنی اولین گزینهای که به ذهن آنها میرسید این بود که میگفتند شما را سحر کرده است که جذب او شدهاید. چون سابقه نداشته است که اینها جذب خوبی بشوند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: پدر من فقیر بود و رئیس شد، ببینید جناب ابوطالب سلام الله علیه چه کسی بودهاند! هیچ وقت کسی در قریش رئیس نشده بود که بیپول باشد.
چون اصلاً ارزشهای اینها معلوم بود، باید کسی چقدر مانند جناب ابوطالب سلام الله علیه عظمت داشته باشد که بگویند بین این همه پولدار تو که هیچ پولی نداری رئیس قبیله باش.
اصلاً باور نداشتند، معصوم باشد؟ این شوخیها چیست؟
راحت باور میکردند، راحت حرف میزدند، اگر فرصت بدست میآوردند به ناموس یکدیگر تعدّی میکردند، برای آنها اصلاً تعجّب نداشت که یک نفر بگوید یک پیغمبر نستجیربالله با کسی ارتباط داشته است و اینها هم به هم خبر بدهند، مسلمانها به یکدیگر میگفتند، چرا میگفتند؟ چون اینها تازه مسلمان شده بودند و در یک جامعهای بودند که اصلاً فرصتطلبی را زرنگی حساب میکردند و مانند غنیمت گرفتن محسوب میشد، اینها هم بویی از اخلاق نبرده بودند و راحت حرف میزدند.
خیلی سخت است که یک قومی را تربیت کنی که اینها در این فضا هستند، در بند جیببُرها، در بند کسانی که همه تجاوز به عنف کردهاند، یک آدم چشم پاک باشد، مثلاً وقتی ملاقاتی برای یک زندانی دیگر میآید، یک نفر در آن بند سر بلند نکند، اصلاً کسی باور نمیکند!
باور نمیکند وقتی کسی میتواند دروغ بگوید راست بگوید.
دیدهاید که گاهی اوقات حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خطبه میخواندند و بعد به صورت خود میکوبیدند، اصلاً ببینید میتوانید این موضوع را تصوّر کنید؟ شما یک مرجع تقلید، ولی فقیه، آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف را درنظر بگیرید که اینها در بهترین حالت شاگردی از شاگردان آن بزرگواران و خاک پای آنها هستند، سخنرانی کند، در مقابل چشم چند هزار نفر به صورت خوب بکوبد، در این صورت حتّی سنگ هم آب میشود، اینها همینطور نشسته بودند!
در ذهن چیست؟ اگر معاویه در شام سخنرانی کند و لشگر او آماده نباشد و به صورت خود بکوبد شما چه میگویید؟ میگویید این معاویه میخواهد مردم را تحریک کند که بروند و این معاویه شکست نخورد و حکومت را از دست ندهد. آن کسی هم که در فضای جاهلی بود راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه همینطور فکر میکند، بعد ببینید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چه میفرمایند، فرمودند: بخدا قسم تلاش من برای این نیست که بر شما حکومت کنم، میبینم که اگر شکست بخورید جاهلان بر شما حکومت میکنند. بعد فرمودند: سفهاء… سفیه به معنای کسی است که معاملهی سفهی میکند، مثلاً یک ساعت به مبلغ پانصد هزار تومان خریده است و چهل هزار تومان میفروشد و خوشحال هم هست! معاملهای میکند که ضرر میکند. بارزترین معاملهی سفهی این است که کسی دین خود را به دنیای خود و آخرت خود را به دنیای خود و آخرت خود را به دنیای دیگران بفروشد، این شخص دیگر انتهای سفیه است!
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: سفهاء میآیند، اگر سفهاء بیایند شما را عادت میدهند که به همان سبک زندگی کنید، به مرور اعتقادات شما سست میشود. هدف من از تلاشهایم این نیست که مرز دولت خودم را حفظ کنم، اگر میخواستم این کارها را انجام بدهم که پیشنهادات فراوانی بود، از مغیره ملعون تا ابن عباس پیشنهاداتی داشتند، میگفتند با فلانی ببند، حرفی بزنید که مصرف داخلی یا مصرف خارجی داشته باشد، حرکتی بزنید که مصرف داخلی یا مصرف خارجی داشته باشد…
صدق حدیث و ادای امانت
جدیداً به جای واژهی «دروغ» میگوییم که این حرف مصرف داخلی دارد یا مصرف خارجی دارد…
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: دروغ را باب میکنند، معروف را منکر و منکر را معروف میکنند.
آنهایی که نشسته بودند چه چیزی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفهمیدند؟ چه بسا عدّهای خیال میکردند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در حال داغ کردن هستند.
امام صادق علیه الصلاه و السلام به «عبدالله بن ابییعفور» فرمودند: هیچ چیزی علی را علی نکرد، «فَإِنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ»،[۴] الا به دو چیز «بِصِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ».
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه وقتی صحبت میکردند راست میگفتند، فرمودند: میآیند و شما را بردهی خودشان میکنند.
اختلافات آن روز اول، هنوز بحثها به سمت مسائل ریشهای اعتقادی بین مردم نرفته بود، بحث این بود که چه کسی مسئولیت حکومت بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بدست بگیرد، و کسی هم باور نمیکرد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این همه حرارت را بخاطرِ مصلحتِ آنها داشته باشند.
فرض کنید یک نفر بیاید و به صورت خود بزند و بگوید فلان کس در انتخابات پیش رو شما را به بدبختی میکشاند، طبعاً میگویند ببین چقدر گرفته است که اینطور نقش بازی میکند! چه بسا که خیلی از اوقات اینطور هم باشد.
حال شما برگردید و در مسجد کوفه بنشینید، ببینید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به صورت خود میکوبند، عرف آن زمان چیست؟ حکومتهای قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چگونه بودند؟ آیا خیلی باتقوا و پاکدست بودند؟ رقیب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که معاویه و امثال معاویه بودند چگونه بودند؟ مردم دودوزه بازی را زیاد دیده بودند، وقتی نگاه میکردند…
دغدغهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چیست؟ فرمودند: کسانی به حکومت میرسند که نماز برای آنها اهمیّت ندارد، کسانی که راستگو نیستند.
الآن اگر یک نفر میآمد و این حرفها را میزد مردم میگفتند انگار شما خیلی از مسائل روز خبر ندارید! این همه دغدغه!
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: بعضی از اینها مرتکب فحشاء میشوند، اگر اینها بیایند بندگان خدا را مانند بردهی خودشان میدانند.
درواقع حضرت در حالِ معیار دادن هستند، و علّت تلاش خود را بیان میفرمایند.
من عمداً در بین عدّهای از دوستان طلبه پرسیدم که به نظر شما این فرمایش یعنی چه که آنچه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کرد «صدق حدیث و ادای امانت» بود؟ انصافاً اگر فکر میکردید چند نفر به این دو امر میرسیدند؟ تا اینکه معیارهای ما معلوم بشود.
عرض کردم که ما در طول تاریخ، گاهی اوقات معیارها و اصولمان بطورِ ذوقی جابجا شده است.
زمانی بزرگی [که الآن زنده است] به محضر آیت الله العظمی بهاءالدینی اعلی الله مقامه الشّریف رفته بود و ایشان فرموده بودند: بازیگر نیست و او راست میگوید، یا گفته بود که او بازیگر نیست و دروغ نمیگوید.
همه توقع داشتند که بگوید چشم برزخی او باز است و الآن پشت دیوارها را میبیند! اما آیت الله العظمی بهاءالدینی فرموده بودند: او بازیگر نیست و دروغ نمیگوید.
در مورد آن سؤال که از دوستان طلبه پرسیده بودم، بعضی از دوستان عزیز ما به درستی گفتند: ملاصالح مازندرانی میفرماید که صدق حدیث دائمی از یک قلب صادق برمیآید، قلب صادق از حقیقت انسانی است، پس حقیقتِ او بوده است، پس باید صدّیق باشد.
گفتم: منشأ صدق دائمی زبان اینها هست، اما امام صادق صلوات الله علیه میتوانستند بفرمایند که عصمت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود، اما این را نفرمودند و فرمودند «بِصِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ»، یعنی همینکه راستگویی در جامعه عامل علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شدن بشود، پس شیعهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باید نسبت به دروغ خیلی حساسیت داشته باشد و از دروغ فرار کند، باید نسبت به امانتداری خیلی حساس باشد.
یعنی اگر خواستید به یک نفر رأی بدهید ببین این فرد نسبت به راستگویی اهتمام دارد یا نه، با این وعدههایی که الآن میدهد میخواهد الآن مردم را تحمیق کند یا راست میگوید، اگر وعدهای میدهد که میدانید نمیتواند عمل کند، در این صورت این شخص دشمنِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، ولو اینکه معمم باشد! امانتدار هست یا نه، قرار است که شما هر سال هفتصد هزار میلیارد تومان بودجهی عمومی به دستِ این شخص بسپارید، آیا این شخص امانتدار است یا نه؟ قبلاً از مسئولیتهای قبلی خود چطور امانتداری کرده است؟
آن روزگار مسئلهی مردم این بود که چه کسی بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حاکم بشود، و چون عمدتاً حکام بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اخلاقمدار نبودند (که به این موضوع خواهم پرداخت)، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم که آمده بودند، فرمایشات حضرت را خیلی باور نمیکردند.
من مثالِ بندِ جیببُرها را برای این زدم که جامعهای که در حکومتِ سفهاء زندگی کند، دیگر اگر کسی بیاید و حرف حساب هم بزند، این جامعه دیگر به این راحتی قبول نمیکند.
در آن جامعه نسبت به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم «عصمت» نمیفهمند، چه برسد به بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم!
لذا وقتی میگویید حقیقتِ امامت، حقیقتِ امامتی که آن مردم میفهمیدند با حقیقتِ خودِ امام از زمین تا آسمان فاصله داشت و بلکه بیشتر.
حقیقتِ امام زمان ارواحنا فداه را با عقل ناقص خودمان نسنجیم
اینکه ما امروز در روزگار خودمان میگوییم که امام زمان ارواحنا فداه تشریف میآورند که به نظر این کار یا آن کار را انجام بدهند، برای همین است که ما آن حقیقت عرشی عظیم جامعِ چند بُعدی را با ذهن عرفی ضعیف پُرخطای چالشیِ مثل خودمان میسنجیم و احساس میکنیم تصمیمات ما خیلی مطابقِ عقلِ ماست، توجه نمیکنم که افقِ حضرت اصلاً با ما متفاوت است.
روضه و توسّل به حضرت رقیّه سلام الله علیها
روضهی امشب روضهی خیلی سختی است، امشب میخواهم یک جمله از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بگویم و روضه را برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بخوانم، طاقتِ آن را ندارم که آن شعر وفایی شوشتری را بخوانم که میگوید: یا امیرالمؤمنین! وقتی اسراء را به کوفه بردند… شما که حاضر و ناظر هستید، «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامیَ اَشْهَدُ اَنَّکَ تَسْمَعُ کَلامِی َاَشْهَدُ اَنَّکَ تَرُّدُ سَلامی»… اینها را با چه وضعی به کوفه آوردند یا به شام بردند، در منظرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است… حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که اگر بشنوند یک شوهرِ مؤمنی که به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ایمان آورده است همسرِ خود را زده است یا او را ترسانده است، در نقل است که شمشیر کشیدند و به درِ خانهی او رفتند،[۵] شوهرِ مؤمنِ ایمان آورده به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که در بدترین حالت خطرِ جانی ندارد…
در زمان عمر عدّهای اسیر از ایران آوردند، مردها و زنها را جدا کردند، تعداد آنها زیاد نبود و وقتی میخواستند تقسیم کنند گفتند که اینها را بفروشیم و آن مبلغی که رسید را تقسیم کنیم، حال که میخواهیم بفروشیم باید روبندهای این زنها را برداریم که قیمتگذاری کنند، یعنی بیایند و اینها را نگاه کنند و قیمت بگذارند. اینها مسلمان نبودند، ولی در آن روزگار مانند روزگار ما نبود و دوست نداشتند اغیار و اجنبیها آنها را ببینند، کارگزاران و گزمهها و شرطهها آمدند تا روبندها بردارند، اینها مقاومت کردند، گریه کردند، در یک نقل هم دیدم که به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نگاه میکردند، حضرت جلو آمدند و واسطه شدند و فرمودند: چرا میخواهید این کار را کنید؟ مگر نمیبینید که اینها برای خودشان حرمت قائل هستند؟
توجّه بفرمایید که اینها اسیر جنگی هستند و مسلمان هم نیستند… به قربان غیرتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه…
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نگذاشتند اینها را به بازار بردهفروشها ببرند و قیمتگذاری کنند…
یا اباعبدالله…
«لأَندُبَنَّکَ صَباحا و مَساءً»[۶]… حل ببینید حضرت چه میفرمایند و چه جسارتی شده است… حضرت فرمودند: «وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ»، دستها را به زنجیر بستند، «یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ» اینها را در بازارها گرداندند…
من اینجا نمیتوانم مطلب را شرح بدهم، هم حق مطلب اداء نمیشود و هم از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خجالت میکشم، از حضرت زین العابدین سلام الله علیه خجالت میکشم…
با این کاری که کرده بودند اصلاً کشتن لازم نبود، عبارت حضرت زینب کبری سلام الله علیها را در خطبهای که در شام خواندهاند را ببینید، حضرت زینب کبری سلام الله علیها اهلِ گله کردن نبودند، حالت شکست در بیانِ حیدری حضرت زینب کبری سلام الله علیها نبود، اما حضرت زینب کبری سلام الله علیها وقتی دیدند مردم در حال گریه کردن در میان صحبتها هستند چند جنایت را فرمودند، یکی از آنها این بود که «یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ»،[۷] اینها را در معرض دیدن…
اینجا متأسفانه حرف خیلی زیاد است و نقل خیلی زیاد است، ای کاش همهی اینها دروغ بود، من هم همینقدر که عرض کردم بیادبی کردم…
این بزرگواران را با این وضع به کاخ آن ملعون بردند، اتّفاقات زیادی در آنجا افتاد، یکی از آنها را که امام سجّاد علیه السلام به آن اشاره نمودهاند را میگویم.
امروز اگر شما به میان اهل سنّت بروید، مثلاً اگر به مسجد النبی و مسجد الحرام بروید، مثلاً قرآن میخوانید و بعد میخواهید نماز بخوانید، اگر قرآن را زمین بگذارید سریع میآیند و قرآن را برمیدارند، این احترامِ درستی هم هست، حال اگر آنها خطاهایی هم دارند این کار درست است، قرآن نباید پایین باشد، ما نباید از بالا به قرآن کریم اشراف پیدا کنیم، قرآن روی سر ما جای دارد، قرآن را باید بالا گذاشت، نباید پا به سمت قرآن باشد…
حضرت زین العابدین صلوات الله علیه فرمودند: آن ملعون روی تخت نشسته بود و سر مطهّر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را… دیگر نمیتوانم بگویم که چه کرد، همینقدر به شما بگویم که خیلی به غیرت دختر ارباب ما برخورد…
وقتی مجلس تمام شد و به خرابه رفتند، اینها حاضر بودند در آنجا صد سیلی بخورند اما اینطور به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اهانت نشود… باقی داستان را هم نمیگویم…
خیلی به این دختر فشار آمد، دختربچهها اگر خیلی ناراحت بشوند قهر میکنند و به گوشهای میروند، نازدانهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن خرابهای که امکان داشت هر لحظه خراب بشود، به یک گوشهای رفت و صورت نازنین خود را روی خاک…
خدا یزید را لعنت کند، اگر امشب را با این نازدانه کار نداشتند مرغِ جانِ او از شدّت غیرتی که داشت همان نیمهشب به سمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پر میکشید…
من در کرج این را دیدم که یک موتورسوار به سمت یک خانم بزرگسالی رفته بود، آن زن از تعدّی ترسیده بود، هیچ اتّفاقی هم نیفتاد، چند روز بیمار شد و از دنیا رفت.
یک دختر سه ساله، این همه صحنهی بیادبی و گستاخی را دیده است، اگر امشب تحمّل میکردند مرغِ روح او پر میکشید… وقتی از خواب بلند شد ناآرامی کرد… خلاصه میکنم… وقتی طبق را در مقابل این نازدانه قرار دادند…
ان شاء الله خدای متعال هیچ وقت برای شما نیاورد، نعوذبالله، به من بگویند یک تصادف شدیدی شده است و به پزشکی قانونی برو… وقتی یک اتّفاق شدید مهیب بیفتد، آن کسی که ارتباط عاطفی شدیدتری دارد بیشتر نمیتواند تحمّل کند…
همینکه این نازدانهی سهساله روبند را کنار زد عقب عقب رفت، اصلاً باورکردنی نبود… با بابای من چه کردهاند!!!!! بعد آمد و روی آن سر دست کشید… «مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟»[۸]…
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] الکافی ، جلد ۲ ، صفحه ۱۰۴ (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی کَهْمَسٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ أَبِی یَعْفُورٍ یُقْرِئُکَ اَلسَّلاَمَ قَالَ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِذَا أَتَیْتَ عَبْدَ اَللَّهِ فَأَقْرِئْهُ اَلسَّلاَمَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ لَکَ اُنْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِصِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ .)
[۵] المناقب لابن شهرآشوب، جلد ۲، صفحه ۱۰۶ (رَجَعَ عَلِیٌّ ع إِلَى دَارِهِ فِی وَقْتِ الْقَیْظِ فَإِذَا امْرَأَهٌ قَائِمَهٌ تَقُولُ إِنَّ زَوْجِی ظَلَمَنِی وَ أَخَافَنِی وَ تَعَدَّى عَلَیَّ وَ حَلَفَ لِیَضْرِبَنِی فَقَالَ ع یَا أَمَهَ اللَّهِ اصْبِرِی حَتَّى یَبْرُدَ النَّهَارُ ثُمَّ أَذْهَبُ مَعَکِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَتْ یَشْتَدُّ غَضَبُهُ وَ حَرْدُهُ عَلَیَّ فَطَأْطَأَ رَأْسَهُ ثُمَّ رَفَعَهُ وَ هُوَ یَقُولُ لَا وَ اللَّهِ أَوْ یُؤْخَذَ لِلْمَظْلُومِ حَقُّهُ غَیْرَ مُتَعْتِعٍ أَیْنَ مَنْزِلُکِ فَمَضَى إِلَى بَابِهِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَخَرَجَ شَابٌّ فَقَالَ عَلِیٌّ یَا عَبْدَ اللَّهِ اتَّقِ اللَّهَ فَإِنَّکَ قَدْ أَخَفْتَهَا وَ أَخْرَجْتَهَا فَقَالَ الْفَتَى وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاکَ وَ اللَّهِ لَأُحْرِقَنَّهَا لِکَلَامِکَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ آمُرُکَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَاکَ عَنِ الْمُنْکَرِ تَسْتَقْبِلُنِی بِالْمُنْکَرِ وَ تُنْکِرُ الْمَعْرُوفَ قَالَ فَأَقْبَلَ النَّاسُ مِنَ الطُّرُقِ وَ یَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَسَقَطَ الرَّجُلُ فِی یَدَیْهِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَقِلْنِی عَثْرَتِی فَوَ اللَّهِ لَأَکُونَنَّ لَهَا أَرْضاً تَطَؤُنِی فَأَغْمَدَ عَلِیٌّ سَیْفَهُ وَ قَالَ یَا أَمَهَ اللَّهِ ادْخُلِی مَنْزِلَکِ وَ لَا تُلْجِئِی زَوْجَکِ إِلَى مِثْلِ هَذَا وَ شِبْهِهِ)
[۶] زیارت ناحیه مقدّسه
[۷] لهوف، صفحه ۲۱۴ (فَقَامَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَتْ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ صَدَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ کَذَلِکَ یَقُولُ «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ» (سوره روم، آیه ۱۰) أَ ظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ حَیْثُ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ کَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَیْهِ وَ بِکَ عَلَیْهِ کَرَامَهً وَ أَنَّ ذَلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذْلَانَ مَسْرُوراً حَیْثُ رَأَیْتَ الدُّنْیَا لَکَ مُسْتَوْثِقَهً وَ الْأُمُورَ مُتَّسِقَهً وَ حِینَ صَفَا لَکَ مُلْکُنَا وَ سُلْطَانُنَا فَمَهْلًا مَهْلًا أَ نَسِیتَ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»[۷] أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ. سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِیٌّ وَ کَیْفَ یُرْتَجَى مُرَاقَبَهُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَکْبَادَ الْأَزْکِیَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ وَ کَیْفَ یَسْتَبْطِئُ فِی بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ مَنْ نَظَرَ إِلَیْنَا بِالشَّنَفِ وَ الشَّنَئَانِ وَ الْإِحَنِ وَ الْأَضْغَانِ ثُمَّ تَقُولُ غَیْرَ مُتَأَثِّمٍ وَ لَا مُسْتَعْظِمٍ «لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً/ ثُمَّ قَالُوا یَا یَزِیدُ لَا تُشَلَ» مُنْتَحِیاً عَلَى ثَنَایَا أَبِی عَبْدِ اللَّهِ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ تَنْکُتُهَا بِمِخْصَرَتِکَ وَ کَیْفَ لَا تَقُولُ ذَلِکَ وَ قَدْ نَکَأْتَ الْقَرْحَهَ وَ اسْتَأْصَلْتَ الشَّافَهَ بِإِرَاقَتِکَ دِمَاءَ ذُرِّیَّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ نُجُومِ الْأَرْضِ مِنْ آلِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ تَهْتِفُ بِأَشْیَاخِکَ زَعَمْتَ أَنَّکَ تُنَادِیهِمْ فَلَتَرِدَنَّ وَشِیکاً مَوْرِدَهُمْ وَ لَتَوَدَّنَّ أَنَّکَ شَلَلْتَ وَ بَکِمْتَ وَ لَمْ تَکُنْ قُلْتَ مَا قُلْتَ وَ فَعَلْتَ مَا فَعَلْتَ اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا فَوَ اللَّهِ مَا فَرَیْتَ إِلَّا جِلْدَکَ وَ لَا حَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَکَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْکِ دِمَاءِ ذُرِّیَّتِهِ وَ انْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِی عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَیْثُ یَجْمَعُ اللَّهُ شَمْلَهُمْ وَ یَلُمُّ شَعَثَهُمْ وَ یَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۸] وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ حَاکِماً وَ بِمُحَمَّدٍ ص خَصِیماً وَ بِجَبْرَئِیلَ ظَهِیراً وَ سَیَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِینَ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا وَ أَیُّکُمْ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَکَ إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ وَ أَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ لَکِنَّ الْعُیُونَ عبْرَى وَ الصُّدُورَ حَرَّى أَلَا فَالْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّیْطَانِ الطُّلَقَاءِ فَهَذِهِ الْأَیْدِی تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْکَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاکِی تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِیکاً مَغْرَماً حِینَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ فَإِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْهِ الْمُعَوَّلُ فَکِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا وَ لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْکَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُکَ إِلَّا بَدَدٌ یَوْمَ یُنَادِی الْمُنَادِی أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ فَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ یُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِیدَ وَ یُحْسِنَ عَلَیْنَا الْخِلَافَهَ إِنَّهُ رَحِیمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ.)
[۸] المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، طریحی، صفحات ۱۳۶-۱۳۷ (… فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنه له وهی تقول: یا أباه ! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟ یا أبتاه ! مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ یا أبتاه ! مَن بقی بعدک نرجوه ؟ یا أبتاه ! مَن للیتیمه حتّى تکبر ؟ یا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ یا أبتاه ! مَن للأرامل المسبیّات ؟ یا أبتاه ! مَن للعیون الباکیات ؟ یا أبتاه ! مَن للضائعات الغریبات ؟ یا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واخیبتنا ! یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واغربتنا ! یا أبتاه ! لیتنی کنت الفدى ، یا أبتاه ! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا . یا أبتاه ! لیتنی وسدت الثّرى ولا أرى شیبک مخضّباً بالدّماء .ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف , وبکت بُکاءاً شدیداً حتّى غشی علیها ، فلمّا حرّکوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنیا)
پاسخ دهید