بامداد روز شنبه مورخ ۲۸ فروردین ماه ۱۴۰۰ مصادف با شب چهارم ماه مبارک رمضان، جلسه هیات عبدالله بن الحسن علیهما السلام با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی با موضوع «مقدماتی بر فهم ما از عقائد اسلامی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- مرور جلسات قبل
- چرا جامعه «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» را سخت قبول میکرد؟
- باورِ جامعه از مبانی اسلام در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چگونه بود؟
- حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قرآن کریم را احیاء نمودند
- حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه درواقع حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را هم احیاء نمودند
- برخی از پیشبینیهای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
- معاویه ملعون حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را با خود مقایسه میکرد!
- امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفرمایند
- روضه و توسّل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به پیشگاه قطب عالم امکان حضرت بقیّه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال به برکت نفس قدسی حضرت حجّت ارواحنا فداه درد مادّی و معنوی، ناپاکیهای نفسانی و روحی، بیماریهای جسمانی، عزیزانی که بیمار هستند و گرفتار بیمارستان هستند، بیماران کرونایی، ان شاء الله خدای متعال به همه شفای کامل و عاجل و عافیت تام عطاء بفرماید صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات قبل
عرض میکردیم اینکه ما وارسی کنیم که عقاید خودمان را از کجا بدست میآوریم موضوع مهمّی است. هر چه ارتکازات ذهنی ما بیمبنا و قوی باشد، اصلاح آن سختتر است، هر چه بیشتر عادت کرده باشیم اصلاح آن سختتر است.
در یک روزگاری هستیم که به نام تحلیل یا حرف نو، حرفهای سبک و سطحی فراوانی پیدا میشود، کلا حرف حساب کم پیدا میشود، و آدم آنقدر هم با حرف سبک عادت میکند که دیگر اشکالات آن را متوجه نمیشود.
اگر یک نفر در یک روستای کوهستانی دائماً غذای طبیعی میل کرده باشد، اگر یک مرتبه این فستفودهای ما را میل کند قطعاً حال او بهم میخورد و به بیمارستان میرسد. ولی معدهی انسان در شهر به این چیزها عادت پیدا میکند و دیگر خیلی واکنش نشان نمیدهد.
آنقدر موسیقی حلال یا حرام گوش میدهیم، نفس آنقدر آسیب میبیند که نسبت به آسیبهایی که بوجود آمده است اصلاً احساس نمیکند که چه بلایی بر سر او آمده است.
در خیلی از زمینهها اگر کسی حرف خطای واضح هم بزند، چون با ذهن این شخص آشناست و خو گرفته است و حواس و حسگرها و سنسورهای او آسیب دیده است میگوید من که نمیفهمم! این شخص حرف خوبی میزند! چرا میگویید اشتباه است؟
عقاید این شخص حتماً پالایش و تحمیص و غربال میخواهد، و یکی از جاهای مهم برای این امر ماه مبارک رمضان است، و معلوم است و بنده شبهای گذشته عرض کردهام که منظور ما این نیست که حرفهای ما حرف حساب است و اتفاقاً عرض کردیم که باید اینها را هم ببرید و عرضه کنید، ولی بالاخره انسان باید مبنا داشته باشد.
ما نمیتوانیم تا زمانی که متخصص نشدهایم عقیدهی درست را به راحتی از عقیدهی غلط تشخیص بدهیم، همانطور که نمیتوانیم پروتکل درمانی را به این راحتی تشخیص بدهیم، اگر برای ما توضیح بدهند ممکن است که بگوییم هر سه مسیر عقلایی است و هر کسی تشخص نمیدهد که فوت کوزهگری کجاست و خطا در کجا صورت گرفته است، کجای آن مغالطه شکل گرفته است.
ما آرام آرام از صدر اسلام شروع کردیم و نکات ناقابلی را تقدیم کردیم.
عرض کردیم زمانی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشریف آوردند، جامعهی دوران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ممکن بود که فضائل اندکی هم داشته باشند، مانند میهماننوازی، مانند توجّه به ماههای حرام، ولی این از جهت حسن فاعلی نبود، کسی نیّت نداشت که آدم حسابی باشد، اندکی اوحدی نادری از اولیای خدا مانند حضرت عبدالمطلب علیه السلام و حضرت ابوطالب علیه السلام و حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها و حضرت آمنه بنت وهب سلام الله علیها، این بزرگواران را عرض نمیکنم، بلکه عموم اینطور بودند که گاهی کارهای خوبی هم میکردند اما حسن فعلی نبود و لذا کار خوب نمیکردند. کثافتکاری هم که اصلاً به صورت وحشتناکی زیاد بود، به راحتی به نوامیس هم تعرّض میکردند و همینطور امور دیگر.
هم آیات قرآن کریم این موضوع را نشان میدهد و هم اینکه اگر جملات حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در نهج البلاغه را ببینید، آیهی قرآن کریم میفرماید، یکی از بدترین چیزها این بود که اگر با کسی درگیر میشدند طرف را میدزدیدند و به منطقهی دیگری میبردند و میفروختند و این شخص دیگر برده بود! قرآن کریم میفرماید: «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ».[۴]
از بند جیببُرها در زندان هم مثال زدیم.
وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند، بدنهی اصلی شهر مکه گفتند که این هم یک دکّان جدیدی برای بدست آوردن پول است، از بند جیببُرها در زندان هم مثال زدیم. اصلاً اینکه یک نفر هست که میخواهد خود را فدا کند و دیگران را به سعادت برساند، این حرفها طوری بود که در آن جامعه کسی خیلی سخت میتوانست باور کند، چرا؟ چون سطح جامعه اینطور بود.
در همین جامعه خودمان ببینید، من نمیخواهم بحث من سیاسی بشود، نه اینکه سیاسی حرف زدن بد باشد بلکه الآن موضوع بحث من نیست.
من زمانی را در خاطر دارم که وقتی میخواستیم رأی بدهیم توقع داشتیم بشود پشت کسی که رئیس جمهور میشود نماز خواند، اصلاً شما چقدر من را امین میدانید؟ اگر صد میلیارد تومان پول داشته باشید، یا اصلاً خانه و زندگی خودتان را به دست من میسپارید؟ مسلّماً طرف باید خیلی امانتدار باشد. ما زمانی را پشت سر گذاشتهایم که خیلی حساب میکردیم…
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفرمایند زمانی که آدمهای سفیه… شب گذشته «سفیه» را معنا کردیم و عرض کردیم به کسی سفیه گفته میشود که معاملهی سفهی میکند و دین خود را به دنیا خود میفروشد یا آخرت خود را به دنیای خود میفروشد یا حقیقت را به حزب خود میفروشد یا حق را به دوستان خود میفروشد. ببینید این امر چقدر سطح را پایین میآورد. در این بیست سال یا سی سال اخیر نگاه کنید!
یکی از عواملی که باعث شده است که الآن احتمال دارد هر بچهای برای ثبت نام کاندیداتوری ریاست جمهوری بیاید، برای این است که آنقدر سطح پایین آمده است که به قول جوانها دیگر خَز شده است!
حال یک نفر بگوید «قربه الی الله لخدمه شیعه امیرالمؤمنین!»… مردم باور نمیکنند و میگویند در حال نقش بازی کردن است، شاید راست بگوید ولی آنقدر به نام عدالت دروغ گفته شده است، آنقدر به نام خدمت دروغ گفته شده است، دیگر وقتی یک نفر بیاید و بگوید عدالت و خدمت و… دیگر مردم باور نمیکنند.
سطح پایین میآید، آن زمان که یقه ببندید و مردم باور کنند دیگر گذشته است، البته خیلیها یقه میبندند و ریش دارند و نمازشبخوان و ولی خدا هستند، اما خیلیها هم مانند من هستند، مردم دیگر زخمخورده هستند.
در بستگان ما کسی بود که حتّی قدرت خرید یک پیکان را هم نداشت، بعد با کسی آشنا شد که او یکی از مسئولین بزرگ بود، همین شخص الآن کشتی دارد!
اثرِ این امر چیست؟ مثالی عرض خواهم کرد:
نوجوان به خانه میرود و مادر از او میپرسد که نمرهی فلان درس تو چند شده است؟ آن نوجوان هم میگوید ۱۲، همینکه بخواهند او را توبیخ کنند میگوید: همه خراب کردند و تازه من از بقیه بیشتر هم شدهام!
نتیجه این است که میگوید آنها میلیارد میلیارد میخورند و من فقط دویست میلیون تومان میخورم!
این موضوع اخلاق را نابود میکند.
آنهایی هم که انگیزه نداشتند ناگهان فریب میخورند و میگویند همه اینطور هستند و فکر میکنند که عقب افتادهاند.
فکر میکنید چرا در حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، به این زهد حیرتانگیز و این لطافت بینظیر میگفتند که دروغ میگوید؟ چون باور نمیکردند که یک نفر بعد از عثمان بیاید و حرف بزند و پشت دیوار را ببیند، از سهم بیت المال خود مصرف نکند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در زمستان دیدند و احساس کردند که حضرت از سرما میلرزند، لباس حضرت نازک بود. درآمد نقدی سالانهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از زمینهای خودشان چهل هزار دینار بود، موقوفه بود و همه را خرج کرده بودند، از بیت المال هم برنمیداشتند، به حضرت عرض کردند: آقا! حتّی سربازان شما هم از بیت المال سهم دارند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: من احتیاط میکنم.
چرا جامعه «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» را سخت قبول میکرد؟
در آن شرایطی که مردم دیده بودند هر کسی از کارگزاران عثمان از دنیا میرود نمیشود ثروت او حساب کرد، برای همین بعضیها میگفتند لابُد او هم در حال نقش بازی کردن است و باور نمیکردند. در کافی شریف آمده است که طلحه و زبیر گفتند که لابُد علی پول ندارد و اینطور است، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: بخشی از غلات را بفروشید و پول آن را نقد کنید، صد هزار درهم شد، آن پول را آوردند و به یک برآمدگی بزرگ تبدیل شد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه طلحه و زبیر را صدا زدند و فرمودند: این درآمد بخشی از غلات است!
فکر میکردند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بلد نیست یا ندارد یا استعداد این کار را ندارد یا دست او نمیرسد. چرا؟ چون حکمای قبلی جامعه را به سمت جاهلیت برگردانده بودند.
بحث من این مطالب نبود، چرا امشب این حرفها را میزنم؟ برای اینجا که دغدغهی شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در آن روزگار که شعیان هنوز بجز تعداد اندکی از اصحاب که در مدینه بودند، در این بیست و پنج سال بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، اینها که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ندیده بودند، از یمن و جاهای مختلف آمده بودند و در کوفه و بصره و… ساکن شده بودند، اینها حکومت خلفا را دیده بودند، رفتارِ اینها را دیده بودند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم در جامعه تقریباً محو کرده بودند.
بزرگواری میگوید که از استاد خودم پرسیدم که چطور شد که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را ترور نکردند؟ پاسخ داده بودند برای اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «کالمیّت بین الأحیاء» زندگی میکردند.
الآن اگر کسی در این جمع مُرده باشد چطور است؟ اگر همه گریه کنند او ساکت است، اگر همه بخندند او ساکت است، انسان نسبت به محیط خود واکنش دارد، اما مُرده اینطور نیست.
یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آنقدر تحرّک نداشتند… ما یک چیزی شنیدهایم که «فَصَبَرْتُ وَفِی العَیْنِ قَذًى وَفِی الْحَلْقِ شَجًى»،[۵] آنقدر که گفتهایم برای ما عادی شده است.
اینها چیزی از خلیفهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشنیده بودند، حتّی آنهایی که به آنها «شیعیان علی» اطلاق میشد، عمدهی آنها اینطور بودند، البته من استثناءها را حذف میکنم، من نمیگویم مثلاً جناب عمّار رضوان الله تعالی علیه را میگویم.
اصلاً نه شرایط اعتراض بود، مخصوصاً تا سال ۲۳ هجری، اصلاً جای اعتراض و انتقاد نبود و نمیشد نفس کشید، بعد هم که برای اینکه حواس مردم را پرت کنند فتوحات حیرتانگیز را گسترش دادند، یک جنایاتی در جامعه اسلامی رخ داده است که شاید زمانی عرض کردم، آن جنایات باورنکردنی است، ان شاء الله ارقام را دروغ گفته باشند، طلبهها میگویند عدد مفهوم ندارد، ولی اگر تقریبی هم بگویند که مثلاً خالد بن ولید در یک واقعه هفتاد هزار اسیر را گردن زده است… اتفاقات عجیبی افتاد، منتها پول خوب میآمد، بیکار بودند و مردها را به جنگ میفرستادند، وقتی هم برمیگشتند با طلا و جواهر و برده و کنیز برمیگشتند، با دست پُر هم برمیگشتند، سبک زندگی مردم عوض شد، تا دیروز همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بین مردان که ایشان را نمیشناختند قابل شناسایی نبودند، زنهای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بین زنها قابل شناسایی نبودند.
دختر خلیفه اول بعد از فتح ایران با تاج ملکه ایران و با سیصد بادیگارد به خیابان میرفت!
مانند همین کاری که الآن با ما انجام دادهاند. یکی از نمونههای تخریب اخلاق در کشور ما در ماجرای بورس اتفاق افتاد، بروید و بررسی آماری کنید، اگر عدّهای جامعهشناس شیعهی خوب سراغ دارید بروند و کار میدانی کنند، ببینید که آن زمان چقدر قرض الحسنه از بین رفت.
یعنی درواقع همه در یک میدان مسابقهای میافتند، در یک تنافس ثروتِ سنگین! دیگر نمیتواند کاری برای کسی انجام بدهد.
قبلاً توقع او چه بود؟ چطور زندگی میکرد؟ توقع نداشت، الآن با بسیاری از چیزهایی که ما داریم و قبلاً نداشتیم و راحت زندگی میکردیم، الآن اگر نداشته باشیم اصلاً نمیتوانیم از شدّت احساس بدبختی بخوابیم! مدل زندگی عوض شده است.
مدل زندگی را عوض کردند، دینداران به جهاد با کفار میرفتند، برخی از مؤمنها هم به جهاد میرفتند، چون همهی آن جهاد باطل نبود، بخشی از آن جهادها دفاع بود، الآن قصد مطرح کردنِ آن بحث را ندارم، جاهایی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با آن جریان فتوحات مخالفت کردهاند، اما جاهایی در آن دفاعها وقتی از حضرت مشورت خواستند حضرت دریغ ننمودهاند، یعنی مسئلهی ماجرای فتوحات یک خطی نیست.
ولی یکی از کارکردهای فتوحات این بود که حواس مردم به سیاستهای دولت نباشد.
مانند این میماند که الآن بیکاری زیاد است، بگویند میخواهیم برای فلان پروژه که در مناطق دورافتاده است نیرو جذب کنیم و به هر کسی پنجاه میلیون تومان هم حقوق میدهیم، مسلّماً همه میروند. وقتی این اتفاق بیفتد دیگر مردم خیلی به مسائل اجتماعی و سیاسی روز توجه نمیکنند، چون مشغول آنجا هستند و حقوق خوب هم میگیرند و زندگیشان هم زیر و رو میشود.
آدمها بیتوجه شدند، هرچه آدمها بیتوجّهتر، فاصله از دوران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیشتر! شکاف به قدری زیاد شد که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت رسیدند و میخواستند اولیات انحراف را اصلاح کنند، مؤمنترین مؤمنان زمان خودشان که شیعیان ایشان بودند و حضرت را دوست داشتند اعتراض میکردند، بعد خوبها عذرخواهی میکردند.
چون عادت کرده بودند.
همهی این بحث را تا اینجا گفتم، چون بحث اعتقادی است.
باورِ جامعه از مبانی اسلام در زمان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چگونه بود؟
این زمان وقتی مردم از واژهی «امام» استفاده میکردند، چه چیزی از امام در ذهنشان میگذشت؟ اینها چه میزان از حقیقت امامت را میشناختند؟ وقتی «امام» میگفتند ارتکاز عمومی و باور عمومی و آنچه در ذهن همه رسوب کرده بود، شاه و حاکم بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را امام میگفتند، به مسئول دولت امام میگفتند، لذا اسامی افراد بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نگاه کنید، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چهارمین نفر از این چهار نفر هستند، پس طبعاً در ذهن جامعه اسلامی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تفاوت خیلی زیادی با دیگران ندارد، بجز عدّهی قلیل اندکی از یاران خاص، که تعداد آنها خیلی کم است، من نمیدانم که حتّی جناب مالک اشتر سلام الله علیه از نظر اطلاعات دینی آن زمان اینها را میدانستند یا نمیدانستند، چرا؟ چون هنوز فرصت بیان اتفاق نیفتاده بود، مالک اشتر که صحابی نبود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دیده باشد، مالک اشتر از یمن به کوفه آمده بود، حاکمان کوفه قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چه کسانی بودند؟ اگر شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم میخواستند حرفی بزنند آنها را زندانی میکردند، مانند «جنذب أزدی».
پس طبیعی این بود که اصلاً ندانند، منظورِ این جامعه از «امام» کسی بود که بتواند جامعه را اداره کند، یعنی بیشتر کنش اجتماعی و اداره اجتماعی را مدّنظر داشتند، منظورِ این جامعه از «امام» همان حاکم مسلمین بود.
تا اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت رسیدند، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت رسیدند، حضرت چند کار کردهاند که الآن موضوع بحث من سیر تاریخ رفتار حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نیست، برای همین فقط کُد میدهم، چون بحث ما مبانی اعتقادی است.
در یاد دارید که شبهای گذشته هم عرض میکردم که میخواهم بگویم چگونه عقیدهی امامت در جامعه شکل گرفته است.
لذا باید شما را در آن فضا ببرم که شما ببینید وقتی مردم در مسجد مینشستند چگونه فکر میکردند.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت رسیدند، حتّی خیلی از خوبها ممکن بود که حضرت را حداکثر بهتر از گذشتگان بشناسند، مجدداً تکرار میکنم که من کاری به خواص ندارم.
نمونهی آن که هیچ کسی نمیدانست این است که «عبدالرحمن بن ابی لیلا» آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! همه زمانی راجع به سقیفه حرفی زدهاند، اما هیچ چیزی از شما نقل نشده است، نظر شما چیست؟ یعنی در جامعه این میزان بیاطلاعی بود، وقتی نمیدانند سقیفه چه شده است آیا عصمت میدانند؟ آیا علم امام را میدانند؟ سقیفه که خیلی واضحتر است، سقیفه یک رخداد تاریخی است اما نمیدانند، اکثریت هیچ چیزی نمیدانند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قرآن کریم را احیاء نمودند
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای اینکه ذهنها را بهم بزنند چند کار انجام دادند، اول اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قرآن را احیاء نمودند، باید یک نفر برای شما یک دهه منبر با موضوع «احیاء قرآن کریم توسط حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه» برود. در آن جامعه قرآن کریم بود و قرآن کریم را میخواندند اما…
«غرضه بن کعب انصاری» میگوید در دوران خلیفه دوم میخواستم به کوفه بروم و مسئول امور فرهنگ و ارشاد اسلامی بشوم، خلیفه من را همراهی کرد و از مدینه برون آمد، من از بدرقهی او تعجّب کردم، وقتی دور شدیم و بر سر دوراهی کوفه رسیدیم گفت: آیا میدانی چرا من تو را بدرقه کردم؟ گفتم: چون من صحابه هستم؟ گفت: نه! شما به جایی میروید که قرآن میخوانند و نمیفهمند، مثلاً چه کسی در این جنگ فرار کرد؟ چه کسی بود که در فلان جا به پیغمبر خندید؟ چه کسی بود که در فلان جا نفاق داشت؟ چه کسی بود که فلان کار را کرد؟ آنها قرآن میخوانند ولی نمیفهمند چه میگویند، آنجا روایت نخوانید، من در ثواب این کار با شما شریک هستم.
این امر ساری و جاری بود.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه درواقع حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را هم احیاء نمودند
حال وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آمدند قرآن کریم را احیاء نمودند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را احیاء نمودند، چون این جماعت برای اینکه بتوانند کار کنند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در جامعه شبیه به خودشان تبلیغ کرده بودند، میگفتند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم کسی در سطح خلفا بود و شاید کمی بهتر.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را هم احیاء نمودهاند، بروید و خطبههایی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه راجع به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند را ببینید که خیلی هم زیاد است، چون آن پیغمبری که اینها میشناختند فاصلهی خیلی زیادی با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشت.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نسبت به مقام امامت هم خیلی چیزها را احیاء نمودند. معاویه به سوده حمدانی گفت: علی شما را پُررو کرد و توقع را بالا برد.
برخی از پیشبینیهای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی از این کارها نمودند و میدانستند هم که این کارها منجر به تخریب ایشان میشود.
مثلاً آمدند و گفتند: وقتی خوارج میخواستند بروند و بجنگد از رود گذشتند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: خوارج از نهر نمیگذرند! دیدهبان گفت: ما دیدیم که گذشتند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: من دروغ نگفتم و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم به من دروغ نگفتهاند که خوارج از نهر عبور نمیکنند. دیدبان بعدی آمد و گفت: خوارج از نهر عبور کردند، یعنی گرفتنِ آنها قبل از جنگ سخت میشود، چکار کنیم؟ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: خوارج از نهر عبور نمیکنند! دیدبان سوم هم آمد و گفت، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: نه! خوارج از نهر عبور نمیکنند، مقتلِ خوارج این طرف است.
در ذهن یاران حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینطور بود که اگر ضایع بشویم چه میشود، اما حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند که خوارج از نهر عبور نمیکنند.
میرفتند و میدیدند که بله همینطور بوده است. حال چه شده است که دیدبان از راه دور اشتباه دیده است یا رفتهاند و برگشتهاند، جنگ شد و خوارج همین طرفِ نهر کشته شدند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: بگردید و فلانی بین آنهاست، گشتند و او را پیدا کردند.
یک روز عدّهای آمدند و بیعت کردند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: صدمین نفر کجاست؟ امروز صد نفر با من بیعت میکنند!
ابن عباس از این فرمایش حضرت بسیار نگران است، آخوندِ باسواد است و میگوید ریسک نکنیم که یک وقت ضایع نشویم! یعنی او با افق دید خود درست میگوید، اما حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که با افقِ دید او کار نمیکنند! بعضی از نقلها میگویند اویس قرنی آمد.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جنگهای متعدد و کارهای مختلف…
طلحه و زبیر آمدند تا خداحافظی کنند و بروند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خداحافظی کردند، وقتی رفتند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: اینها به مکه نمیروند و در حال رفتن به بصره هستند که به ما خیانت کنند. بعضی از اصحاب گفتند اجازه بدهید تا برویم و آنها را بگیرم، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: نه! وقتی میخواهید کسی را دستگیر کنید باید سند داشته باشید.
پس چرا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفرمودند؟ برای اینکه عدّهای کم کم عادت کنند و بفهمند که ظاهراً جنسِ این آقا با دیگران تفاوت دارد.
فحشِ پُرشمار بنی امیّه و دشمنان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم «کذاب» است، در کربلا هم به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه معاذالله کذاب بن کذاب میگویند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یک ادّعاها و پیشگوییهایی دارند، که پیشگوییهای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از متواترات قطعی بین مسلمین است، از این موارد خیلی فراوان است، بعضی از آنها زمان خود حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به وقوع پیوست و بعضیها بعد.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: آن غلام سقیفی را، یعنی حجاج را میبینم که میآید و پوست شما را میکند.
علمایی که این موارد را جمع کردهاند از صد مورد بیشتر است، فقط هم شیعیان ننوشتهاند.
چرا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این کار را میکردند؟ برای اینکه جامعه کم کم…
معاویه ملعون حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را با خود مقایسه میکرد!
آن طرف معاویه میگوید: اگر راست میگویی این کار را انجام بده، یعنی او خودش و پدر و مادر خودش را میبیند و حضرت را اینطور مقایسه میکند.
شما میدانید که سرمنشأ همهی بدبختیها دروغ است، اول اسلام بر سر ماجرای خلافت بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عدّهای انکار کردند، یعنی میدانستند و گفتند نمیدانیم، گفتند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این روایت را فرموده است، همه چیز با دروغ شروع شد.
هر دولتی که بخواهد کار خود را بر اساس دروغ پیش ببرد همینطور میشود. معاویهی ملعون خیلی راحت دهان خود را باز میکند و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میگوید: اگر راست میگویی…
از آن طرف حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در حالِ رشد دادنِ این جامعه هستند.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفرمایند
میخواهیم به اینجا برسیم که جامعهی اسلامی چطور کم کم با مسئلهی مهدویت آشنا شد. چون بر خلاف تصوّر شما مسئلهی مهدویت به نحوی مادرِ مسئلهی امامت است، مسئلهی خیلی مهمّی است، در سطح نبوّت است.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شهید شدند، شام بیست و یکم ماه مبارک رمضان سیّد شباب اهل الجنّه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در یک منبر عمومی لباس سیاه به تن نمودند و فرمودند: «قَد قَتَلتُم اللَیلَه»[۶]، دیشب کشتید… یک نفر ضربه زد اما همهی شما کشتید.
میبینید که میگوییم «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین»، یعنی یک نفر نبود.
حال اینکه اینجا یهود چه کاره بودند و بنی امیّه چه کاره بودند و قریش چه کاره بودند، برای همهی اینها روایت داریم، اما موضوع بحث ما نیست.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «قَد قَتَلتُم اللَیلَه رَجُلً»… چه؟ آیا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رئیس جمهور بودند؟ آیا فرماندهی کل قوا بودند؟ آیا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میخواهند این عناوین را بفرمایند؟
ائمه سلام الله علیهم أجمعین خون دل خوردند تا ما قدم به قدم به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین همراه بشویم.
این منبر عمومی، بعد از غدیر که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعنوان یک معصوم در جمع آدمهای زیاد و عمومی راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه صحبت نمودند، یک غدیر دوباره برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سیّد شباب اهل الجنّه که درواقع حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به او چک سفید امضاء دادهاند… الآن اگر به شما بگویند امام زمان ارواحنا فداه فرمودهاند فلان آقا بهشتی است و نزد ماست، اگر شما او را ببینید حس متفاوتی نسبت به او دارید، یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم راجع به عاقبت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه چنین فرمایشی داشتهاند، فرمودهاند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سرور اهل بهشت هستند.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «قَدْ قَتَلتُم فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ»، از اول خلقت تابحال به او نرسیده بود… توجّه کنید که انبیاء علیهم السلام هم در این جمله هستند…
شما ببینید سطح این اجتماع کجا بود، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: شب گذشته کسی شما را ترک کرد که «مَا سَبَقَهُ اَلْأَوَّلُونَ وَ لاَ یُدْرِکُهُ اَلْآخِرُونَ» احدی از پیشینیان به او نرسید ولو انبیاء و اوصیاء علیهم السلام، احدی از پسینیان هم به او نخواهد رسید، یک نفر بود که گل سرسبد خلقت بود.
امام صادق صلوات الله علیه به ما یاد دادهاند که در زیارت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرضه بداریم: «اَلسَّلامُ عَلَى الَّثمَرِ الْجَنِیِّ، اَلسَّلامُ عَلى اَبِی الْحَسَنِ عَلِیٍّ»، سلام بر میوهی خلقت. خدای متعال همهی این کائنات را بوجود آورد که تو پای مبارک خودت را در این دنیا بگذاری.
سحر روز گذشته عرض کردم که یک مسیحی میگوید: خدا خواست که زمین را با وجود تو آرایش کند، بقیه به برکت وجود تو بوده است.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «إِنَّهُ قَدْ قَتَلتُم فِی هَذِهِ اَللَّیْلَهِ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ اَلْأَوَّلُونَ وَ لاَ یُدْرِکُهُ اَلْآخِرُونَ»، دیگر کسی از پیشینیان و پسینیان مانند او نخواهد آمد.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى نُوحٍ فِی عَزْمِهِ وَ إِلَى آدَمَ فِی عِلْمِهِ وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ فِی حِلْمِهِ وَ إِلَى مُوسَى فِی فِطْنَتِهِ وَ إِلَى عِیسَى فِی زُهْدِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ»،[۷] اگر میخواهید آدم را با آن علمی ببینید که ملائکه با آن علم بر او سجده کردند؟ نوح با آن حکمت و ابراهیم با آن حلم، پس به علی بن ابیطالب [صلوات الله علیه] نگاه کن.
بزرگی از اساتید فرمود: چرا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نفرمودند هر کسی که میخواهد من را در فلان موضوع ببیند، و برای هر کدام از آن پیامبران یک علمی زدند؟ پاسخ داد: چون حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند و نفس الرّسول در تمام صفات کمال حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، نه فقط علم و حلم و حکمت و شجاعت.
برای این جامعه خیلی کار داشت که به آنها بفهمانند که شما چه کسی را از دست دادهاید.
وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در حال رفتن از دنیا بودند، روزهای آخر سخت صحبت میکردند، نمیتوانستند بنشینند، وقتی آرام در حال صحبت کردن بودند فرمودند: «إِنَّمَا کُنْتُ جَاراً جَاوَرَکُمْ بَدَنِی أَیَّاماً»،[۸] تنِ من چند صباحی با شما همسایه بود، قدر ندانستید، تنِ من با شما همسایه بود…
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سر در عرش داشتند و برای هدایت ما پا بر فرش گذاشتند… بعد هر بی سر و پایی تهمتی زد…
یک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از دست عالَم رفت تا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بفرمایند «إِنَّهُ قَدْ قَتَلتُم فِی هَذِهِ اَللَّیْلَهِ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ اَلْأَوَّلُونَ وَ لاَ یُدْرِکُهُ اَلْآخِرُونَ»، از دست شما رفت…
روضه و توسّل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها
امشب به ذیل عنایت حبیبهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و زینت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و آبروی اهل اسلام حضرت زینب کبری سلام الله علیها در کوفه است.
کوفهای که اگر بقیه ندیده بودند، کوفیان در کوفه دیده بودند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چقدر غیور هستند، به زنها و حتّی کنیزهای ناشناس حساس هستند… کوفه مانند شام نبود که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را نشناسند، شامیان لزوماً نه اصلاً اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را میشناختند… فکر میکردند نسل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منقرض شده است، اینطور نبود که همه خبر داشته باشند. اما شرایط در کوفه اینطور نبود، هنوز در کوفه شیعیانی بودند که در رکاب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رزمندگی کرده بودند، بعضی از آنها مانند عبدالله بن عفیف سلام الله علیه نابینا بودند که به کربلا نیامده بودند.
وقتی اسراء را وارد کردند، عبید الله بن زیاد ملعون در مسجد کوفه سخنرانی کرد و گفت الحمدلله که خدا حق را بر باطل پیروز کرد و حاکم مسلمین را با جبار…. نستجیربالله… همینکه خواست حرف بزند… بقیه، آخوندها، تاجرها، صاحبمنسبها، همه سر در گریبان بردند، هر کسی در آنجا حرف میزد پوست او را میکندند، عبدالله بن عفیف أزدی سلام الله علیه نابینا بود و بلند شد و فرمود: ان شاء الله خدای متعال دهان تو را بشکند، در مقابل حضرت زینب کبری سلام الله علیها راجع به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اینطور حرف میزنی؟
مجلس در آنجا مغلوبه شد، عبدالله بن عفیف سلام الله علیه را بردند و کشتند، مجلس را خصوصی کردند، دیدند در جمع مسجدیها بالاخره یک نفر بلند میشود، یک رزمندهی قدیمی، ولو جانباز باشد…
بعضیها اینطور هستند، زمانی یک نفر به محضر مقام معظم رهبری رفته بود، من خیلی از خودم بدم آمد، گفت: من جانباز هفتاد یا هشتاد درصد هستم، من نمیتوانم کاری کنم، اما اگر جنگی رخ بدهد و بخواهد به ناموس این ملّت خطری وارد بشود، میتوانید من را مانند یک گونی شن حائل کنید، تنِ من میتواند سپرِ ترکشها بشود.
گفتند اینجا بالاخره جانبازهای صفین هستند، برای همین مجلس را خصوصی کردند، وقتی مجلس خصوصی شد، در مجلس خصوصی عبید الله بن زیاد چه کسانی هستند؟ نزدیکان آن حرامزاده چه کسانی هستند؟ همهی اینها را روی صندلیها نشاندند، آماده شدند، آراستند، مجلس خلوت است، فرصت برای انتقام فراهم است، همه خودی هستند، بعد گفتند اسراء را وارد کنید…
من نمیتوانم خیلی از حرفها را بزنم، وقتی میخواستند بیایند، وقتی این بانوان یکدیگر را نگاه کردند… من این موضوع را از رفتارشان میفهمم که الآن توضیح خواهم داد، گفتند: بین ما یک نفر است که دخترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، وضع همه دون شأن بود، ولی به نحوی حائل شدند و حضرت زینب کبری سلام الله علیها را وسط گذاشتند که اگر کسی نگاه میکرد او ابتدا در جمعیت دیده نشود، بانوان دورِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها را گرفتند…
شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه قریب به این مضمون میگوید: «دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلَی ابنِ زِیادٍ»… دخترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه وارد شد، در لباسی که مناسب نبود… عبید الله بن زیاد ملعون از این حالتِ دور گرفتنِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها احساس کرد و گفت: او چه کسی است که میخواهید او را بپوشانید؟ گفتند: هذه زینب بنت علی…
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۶ (وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)
[۵] خطبه شقشقیه
[۶] تفسیر نور الثقلین ، جلد ۵ ، صفحه ۶۲۴ (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ جَمِیعاً عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا قُبِضَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: قَامَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فِی مَسْجِدِ اَلْکُوفَهِ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ: أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ قَدْ قَتَلتُم فِی هَذِهِ اَللَّیْلَهِ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ اَلْأَوَّلُونَ وَ لاَ یُدْرِکُهُ اَلْآخِرُونَ، وَ اَللَّهِ لَقَدْ قُبِضَ فِی لَیْلَهِ اَلَّتِی قُبِضَ فِیهَا وَصِیُّ مُوسَى یُوشَعُ بْنُ نُونٍ، وَ اَللَّیْلَهِ اَلَّتِی عُرِجَ فِیهَا بِعِیسَى بْنِ مَرْیَمَ، وَ اَللَّیْلَهِ اَلَّتِی نُزِّلَ فِیهَا اَلْقُرْآنُ، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجه .)
[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۰ ، صفحه ۸۱ (اَلْخَبَرُ اَلرَّابِعُ: مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى نُوحٍ فِی عَزْمِهِ وَ إِلَى آدَمَ فِی عِلْمِهِ وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ فِی حِلْمِهِ وَ إِلَى مُوسَى فِی فِطْنَتِهِ وَ إِلَى عِیسَى فِی زُهْدِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ . رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ فِی اَلْمُسْنَدِ وَ رَوَاهُ أَحْمَدُ اَلْبَیْهَقِیُّ فِی صَحِیحِهِ .)
[۸] نهج البلاغه، خطبه ۱۴۹ (أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ وَ أَنَا الْیَوْمَ عِبْرَهٌ لَکُمْ وَ غَداً مُفَارِقُکُمْ، غَفَرَ اللَّهُ لِی وَ لَکُمْ. إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَهُ فِی هَذِهِ الْمَزَلَّهِ فَذَاکَ، وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقَدَمُ فَإِنَّا کُنَّا فِی أَفْیَاءِ أَغْصَانٍ وَ [مَهَبِ] مَهَابِّ رِیَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامٍ، اضْمَحَلَّ فِی الْجَوِّ مُتَلَفَّقُهَا وَ عَفَا فِی الْأَرْضِ مَخَطُّهَا. وَ إِنَّمَا کُنْتُ جَاراً جَاوَرَکُمْ بَدَنِی أَیَّاماً وَ سَتُعْقَبُونَ مِنِّی جُثَّهً خَلَاءً، سَاکِنَهً بَعْدَ حَرَاکٍ وَ صَامِتَهً بَعْدَ نُطْقٍ، [لِیَعِظَکُمْ هُدُوئِی] لِیَعِظْکُمْ هُدُوِّی وَ خُفُوتُ إِطْرَاقِی وَ سُکُونُ أَطْرَافِی، فَإِنَّهُ أَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِیغِ وَ الْقَوْلِ الْمَسْمُوعِ. وَدَاعِی لَکُمْ وَدَاعُ امْرِئٍ مُرْصِدٍ لِلتَّلَاقِی. غَداً تَرَوْنَ أَیَّامِی وَ یُکْشَفُ لَکُمْ عَنْ سَرَائِرِی وَ تَعْرِفُونَنِی بَعْدَ خُلُوِّ مَکَانِی وَ قِیَامِ غَیْرِی مَقَامِی.)
پاسخ دهید