«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به ساحتِ مقدّسِ حضرت بقیّه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف، ان شاء الله دیدار روی پُربرکت حضرت، خدمت در آستان باکرامت حضرت و شهادت در راه حضرت روزی همه‌ی ما بشود صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

خدایا! در آستانه‌ی هشت روز از روزه‌داری در ماه مبارک رمضان هستیم، ان شاء الله خدای متعال توفیق ترک گناه، طهارت نفس، تلاش برای رضایت حضرت حجّت ارواحنا فداه را روزی ما بگرداند صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات قبل

موضوع بحث ما «بازنگری و مقّدماتی بر فهم عقاید شیعه» است. تفکّر اعتقادی در اذهان و باور شیعیان با چه شکل و کیفیتی شکل گرفته و رسوب کرده است، مقدّماتی به محضر عزیزان تقدیم کردیم.

به آنجا رسیدیم که به چند جهت، یک مورد فضای جامعه‌ای که آنقدر گنهکار دیده بود، آنقدر خلافکار دیده بود، آنقدر ناتو دیده بود، آنقدر دزد دیده بود که باور نمی‌کردند معصومین اصلاً اینقدر با بقیه متفاوت باشند. از طرفی چون دائماً اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین با حکّام و شاهان قیاس می‌شدند، مسئله‌ی امامت در جامعه‌ی اسلامی… این از بزرگترین خیانت‌هایی است که سقیفه عملاً مرتکب شود، و عملاً مسئله‌ی امامِ هدایت و هادی بودنِ حاکمِ مسلمین، وصیّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودن، کمک کردن، ملجأ و مأوا و فریادرس بودنِ روحی و مادّی و معنوی، همه‌ی این‌ها از اذهان جامعه رخت بر بست.

وقتی دیگران تا یزید ملعون روی تخت خلافت نشستند، اصلاً کسی به این موضوع فکر نمی‌کرد که حاکم مسلمین باید مقامات معنوی هم داشته باشد یا اینکه حاکم مسلمین باید وصیّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد، اصلاً از این خبرها نبود، تصوّر می‌کردند حاکم مسلمین یک شاهی است که اولین از همه‌ی مسلمین… با همه‌ی خطاهایی که مسلمین دارند، هر فردی خطایی دارد، حال یک نفر در جمع ما، که مسلّماً شما عزیز و نورچشم هستید و من خاک پای شما هستم، یک نفر از بین جمعیت ما از همه برتر باشد، مسلّماً آن شخص در مقامات الهی هنوز خیلی رشد نکرده است، مثلاً به اندازه‌ی مقامات انبیاء علیهم السلام رشد نکرده است، تازه ما بهتر از آن‌ها هستیم!

حاکم مسلمین که قرار است برتر از دیگران باشد، یعنی برتر از چه کسانی؟ حتّی برتر از دیگران هم نبود! نه یزید معلون برتر از دیگران بود، نه بعضی از آن‌هایی که قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند، حتّی در ذهن طرفدارانِ خودشان.

خودِ این موضوع یک خسارت بود.

یک فضای خفقان شدیدی هم بود که اصلاً اجازه نمی‌داد که بیان بشود، تا اینکه به اینجا رسیدیم… البته ما عمداً سیر تاریخی بحث را مدام در طی پنجاه سال عقب یا جلو عرض می‌کنیم که بحث درست تبیین شود، گاهی به امام صادق صلوات الله علیه می‌رسیم و من دوباره به سر جای خود برمی‌گردم، علّت این است که می‌خواهم موضوع تبیین بشود و قدری از خسته کننده بودنِ بحث کم بشود.

وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با معاویه آتش بس امضاء کردند و متأسفانه مؤمنان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را طرد کردند، که ما سعی کردیم که چه چیزی در ذهن مؤمنان بود و چه چیزهایی مانع فهمِ آن‌ها بود و نمی‌توانستند امام را تحلیل کنند، و یک مستمسکِ درستی داشتند، مستمسک درست بود، یعنی بهانه بهانه‌ی خوبی بود، اما حرف آن‌ها حرف درستی نبود، واقعاً بهانه بهانه‌ی خوبی بود، آتش بس با معاویه یعنی چه؟ اما به این موضوع توجّه نداشتند که یک امام معصوم این تصمیم را گرفته‌اند که مسلّماً آن امام معصوم عرصه‌ها و عوالم و جاهای دیگر را هم می‌بیند، در حالت عادی حرف درست بود، مثال حضرت موسی علیه السلام و حضرت خضر نبی علیه السلام را در این مورد عرض کردیم.

تغییرِ مردم کوفه بعد از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه حدود بعد از شش ماه از اوایل خلافتشان آتش بس را امضاء نمودند و به مدینه تشریف بردند، بروید و این ایام کوفه را ملاحظه کنید، کدام ایام؟ حدود سال ۴۱ تا ۴۳ هجری، یعنی دو سه سال بعد از شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، نمی‌توانید اثر تاریخی پیدا کنید که نماز امام جماعت‌ها در مساجد کوفه متفاوت باشد، گزارشی نمی‌بینید که بگویند شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نمازی متفاوت از مخالفین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌خوانند.

در دوره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و در جنگ جمل داریم که بعضی گفته‌اند «ذَکَّرَنَا هَذَا الرَّجُلُ صَلاَهً کُنَّا نُصَلِّیهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»،[۴] در بخاری آمده است که «عمران بن حصین» گفت: بخدا این نماز پیغمبر است،[۵] اگر نماز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را هر روز در مساجد می‌خواندند که تعجّب نمی‌کردند.

پس یعنی در کیفیت و اذکار و نحوه و مدلِ ایستادن و خشوع و زمان و وقت فضیلت نماز تفاوت بود، اما وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شهید شدند دیگر یا خیلی ثبت نشده است یا نبوده است که مثلاً بگویند مسجد طرفداران حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در کوفه نسبت به طرفداران فلانی متفاوت نماز می‌خوانند.

ببینید منظور این است که آینقدر جَو سیاسی است.

در همان دوره گزارش‌هایی هست، قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم هست، بعد از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم هست که بعضی از اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه می‌کردند و می‌گفتند که اگر الآن حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیایند هیچ چیزی از چیزهایی که زمان خودشان می‌دیدند را بین ما نمی‌بینند، یعنی ظاهر مناسک تغییراتی کرده است، اما حوالی سال ۴۲ در کوفه اینطور دیده نمی‌شود که دو گروه بصورت چشمگیر دو نوع نماز بخوانند، چون از این طرف بیان نیست.

جامعه‌ای که از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حتّی سؤال شرعی هم ندارند!!!

جامعه اسلامی اصلاً از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سؤال شرعی ندارد که بپرسد! عملاً امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن نوزده سال امامتشان امامت نکردند، البته بعداً که معنای امامت را بگوییم عرض خواهیم کرد که امام بودند، اما اینکه جامعه بیاید از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در حدّ یک مرجع تقلید استفتاء کند نیست!

اگر شما در یک شهری زندگی کنید که مرجع تقلید شما بدون محافظ در نماز جماعت محل شما شرکت کند، در این صورت انسان همه‌ی سؤالاتی که دارد و ندارد را می‌پرسد.

معمولاً انسان‌ها سؤال ندارند چون اطمینان ندارند که از چه کسی بپرسند، اگر احساس کنند کسی می‌تواند به سؤالات آن‌ها پاسخ بدهد هزاران سؤال مطرح می‌کنند.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بین مردم زندگی می‌کردند، پیاده به سفر حج می‌رفتند، اما هرچه در تاریخ می‌گردیم نمی‌بینیم که کسی از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سؤال کرده باشند، یعنی بقدری کم است که اصلاً انگار نیست!

در حالی که عبدالله بن عمر هم از لحاظ سن… برای چه این شخص را مثال می‌زنم؟ برای اینکه ممکن است یک نفر بگوید که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه از نظر سِنّی جزو صغار صحابه هستند و نباید ایشان را با پیرمردها مقایسه کرد، به اندازه‌ی کتاب‌های زیادی سؤال از عبدالله بن عمر پرسیده شده است، حال اینکه او چه جوابی داده است و جواب او چقدر درست است یک بحث دیگری است، ولی محل سؤال واقع شده است، چون یک جریانی می‌خواست او را امام کند، اما آیا در این طرف از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سؤال می‌شد؟ آیا از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سؤال می‌شد؟

ممکن است تصوّر کنید که الآن می‌خواهم بگویم اهل سنّت آن زمان، کسانی که قائل به حقّانیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بعنوانِ اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حق هستند و دیگران باطل هستند اینطور بودند، نه! راجع به شیعیان با شما صحبت می‌کنم!

شما بروید و جستجو کنید و ببینید که آیا شیعیان آن زمان از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه استفتاء کرده‌اند؟

بحث من الآن تخطئه‌ی شیعیان آن زمان نیست، انسان باید مسئله را در آن فضا ببیند، گاهی ممکن است همسایه‌ی شما ولیّ خدا و یار امام زمان ارواحنا فداه باشد و شما او را نشناسید، وقتی او را نشناسید همان رفتاری را با او دارید که با من دارید، اگر بدانید او چه شخصیتی دارد ممکن است به پای او بیفتید، ولی وقتی ندانید فکر می‌کنید که کسی مانند من است، و رد می‌شوید و می‌روید و کاری با او ندارید، اما اگر بدانید او یکی از نوکرانِ نوکرانِ امام زمان ارواحنا فداه است اصلاً حالِ شما تغییر پیدا می‌کند.

قصد ندارم شیعیان آن زمان را تخطئه کنم اما شیعیان هم از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه استفئاء نکردند، فهم شیعیان آن زمان از امامتِ این دو بزرگوار امامتِ سیاسی است، و این موضوع، خیانتی است که سقیفه انجام داده است، اگر بنا بر این بوده است که مسئله‌ی خلافت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در جای خود ببرند، نه اینکه فقط در یک عرصه باشد، مثلاً اینکه شرطِ خلافت «علم» باشد، خطیب خوارزمی می‌گوید: هر وقت عمر در پاسخ خراب می‌کرد و علی پاسخ صحیح را می‌داد عمر می‌گفت: اگر علی نبود در جواب هلاک می‌شدم!

اگر قرار بود مسئله علم باشد… کلاً هیچ وقت رقابتی در کار نبود، همه‌ی این‌ها توهّمِ رقابت بود، ولی حتّی اگر مسئله فقط «علم» هم بود، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ادّعایی نموده‌اند که «سَلُونِی قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِی»،[۶] «أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی، فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ، قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَهٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا»،[۷] طرفِ مقابل در این زمینه باید چه بگوید؟

پس بنابراین شرط علم را کنار گذاشتند.

در آن زمان خانم‌ها بیشتر در خانه بودند، روایتی که خلیفه دوم از پیغمبر نقل کرده است و در مصادر آمده است این است که: مرد هرچه زنِ خود را بزند ایرادی ندارد!!! فضا این است که آنقدر زن خود را می‌زده است تا اینکه خسته بشود! این فضا در جامعه بوده است، و به خوی عربیّت عرب هم می‌آمد، همان خانم‌ها که فقط کتک می‌خوردند و نه در مراکز علمی بودند و نه در کلاس درس و نه در مدرسه و نه در مکتب و نه در مسجد و نه در منبر، مطبخی بودند و از صبح تا شب پای هیزم و آغل و اسطبل بودند، چون این زنان را در آن جامعه اینطور نگه داشته بودن که مدام بر سرِ آن‌ها بزنند… در این فضا، خلیفه دوم در حال حرف زدن بالای منبر بود و زنان از پشت پرده آیه قرآن می‌خواندند که بگویند تو اشتباه می‌گویی!

پس مسلّماً این جریان نمی‌توانستند بگویند که «علم» از شروطِ خلافت است، علم را برداشتند و عصمت را برداشتند و شجاعت را برداشتند و… همه‌ی این‌ها به شروط مستحبّی تبدیل شدند، لذا وقتی به خلافت و حاکمیت و مسئولیت تبدیل شد، دیگر صرفاً به قدرت سیاسی تبدیل شده بود.

شیعیانی هم که در آن عرصه بودند و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را افضل می‌دانستند یا اینکه حضرت را دوست داشتند و یا طرفدارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند، بجز خاص الخاص‌ها که خیلی خیلی کم بودند، بقیه فکر می‌کردند که شاه یزید نیست و امام حسین علیه السلام است یا معاویه نیست و امام علی علیه السلام است! برای همین استفتاء نمی‌کردند، ما ندیدیم که شیعیان بروند و استفتاء کنند.

آنقدر این موضوع کم رخ داده است که در تاریخ ثبت شده است، حتّی شاید اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم عمد داشتند که برخی‌ها را نفرمایند، چون مورد سوء استفاده واقع می‌شد.

سرنوشت نامه‌ای که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای محمد بن ابی بکر سلام الله علیه نوشتند

این واقعه را ببینید.

محمد بن ابی بکر سلام الله علیه به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نامه نوشت، او یک جوان بیست و چند ساله بود که حاکم مصر شده بود، نامه نوشت و تعدادی سؤال پرسید و بعد هم گفت: آقا! لبّ دین و مناسک و احکام و عقاید را برای ما بفرستید که ما به مردم آموزش بدهیم.

آن زمان محمد بن ابی بکر سلام الله علیه فکر می‌کرد که حکومت باید در بهشتی شدنِ مردم نقش داشته باشد، مانند الآن نبود که در انقلاب اسلامی با خونِ این همه شهید، مسئول جمهوری اسلامی بگوید که بهشتی شدنِ مردم به ما ربطی ندارد!

همان مسئول به این موضوع فکر نمی‌کند که اگر موضوع شاهنشاهی بود که او هیچ وقت مسئول نمی‌شد! تو روی خون چندصد هزار شهید مسئولیت گرفته‌ای؟ که بعد بگویی بهشتی شدنِ مردم به ما ربطی ندارد؟

بهشتی شدنِ مردم به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و محمد بن ابی بکر سلام الله علیه ربط داشته است.

محمد بن ابی بکر سلام الله علیه نامه نوشت و این موضوعات را از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه درخواست کرد، حضرت در یک نامه‌ای، فصولی از عقاید و احکام را بیان نموده‌اند، اینکه اول وقت نماز چه زمانی است و… ولی محمد بن ابی بکر سلام الله علیه زود کشته شد، تقریباً یک سال و چند ماه کارگزار بود و بعد توسط عمروعاص و معاویه بن حُدَیج ملعون کشته شد.

وقتی محمد بن ابی بکر سلام الله علیه شهید شد اموالِ او را غارت کردند، نامه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بدست معاویه ملعون افتاد، این را به نام آموزش‌های ابوبکر در جامعه مطرح کردند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ابراز ناراحتی کردند…

نه اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از این‌هایی باشند که بگویند چرا به نام دیگری منتشر شده است، بلکه حضرت دیدند اگر این علم به دست غیر برسد ممکن است حق و باطل قاطی بشود، اینکه عدّه‌ای مدّتی نماز را درست نخوانند، روز قیامت معذور هستند و می‌گویند به آنچه که فهمیدیم عمل کردیم، اگر این‌ها بعداً درست را بفهمند خیلی بهتر از این است که حق و باطل قاطی بشود.

چون معاویه در مسائلی مانند اول وقت نماز که با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دعوا ندارد، اتّفاقاً دوست دارد این کلاس را داشته باشد که مردم از معاویه یاد بگیرند که اول وقت نماز چه زمانی است، کمااینکه وقتی یک مرتبه می‌خواست به مدینه برود که سخنرانی کند گفت: اینجا مدینه‌ی پیغمبر است و اصحاب در اینجا زندگی می‌کردند، من از پیغمبر شنیدم که اگر زنی موهای خود را… به این موضوع توجّه نمی‌کرد که خودِ او از سر تا پا طاغوت است، به موی زن زیر چادر گیر می‌دهد ولی وقتی به هندی‌ها بُت می‌فروشد و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را ترور می‌کند و بیت المال مسلمین را می‌خورد، صدای او درنمی‌آید!

این موضوع برای معاویه بد نبود که یک کلاس دینی داشته باشد که وجهه‌ای برای خود تأمین کند.

برای همین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ابرازِ ناراحتی نمودند.

سختی‌های حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در بیانِ حق

یعنی می‌خواهم ببینید که چقدر محدودیت برای بیان حق جدّی است. از طرفی اگر می‌خواستند خیلی از حقایق را هم بیان کنند، آدم‌های خاکستری کمرنگ هم فرار می‌کردند.

با توسّل به زور رفته بودند و منطقه‌ای را گرفته بودند که مردم آن منطقه هیچ جنگی با مسلمین نداشتند، زن مردم را بعنوان کنیز به کسی فروخته بودند و طرف از او بچه آورده بود، در صورتی که همین زن شوهر داشته است و این شخص اصلاً با مسلمین جنگ نکرده است!

از آرزوهای حضرت است که فرمودند: «رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ الْأُمَمِ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صلوات الله علیه»،[۸] این ظلمِ بزرگی است، دوست داشتم این‌ها را به رفتاری که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌نمودند برگردانم، ولی اگر بخواهم به این سمت‌ها بروم جامعه از هم می‌پاشد و قبول نمی‌کنند.

یکی از دلایل قبول نکردن این نیست که مثلاً حکم خیلی سخت است و نمی‌فهمند، بلکه اگر به طرف بگویند این همسری که تو از او دو فرزند داری غصبی است و او برای کس دیگری است، آن هم در جامعه‌ای که این کار را زیاد انجام داده‌اند، مسلّماً نمی‌پذیرند.

خلفای قبل از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فاجعه درست کرده بودند، پس ائمه علیهم السلام اصلاً از جهات مختلفی برای حرف زدن محدودیت داشتند، لذا حتّی شیعیان هم که چیزی در این فضای غبارآلود شنیده بودند و فهمیده بودند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه افضل هستند، انصافاً ماجرای افضلیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نسبت به سایر صحابه، توهین به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است.

مانند این است که یک نفر بگوید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از «خالد بن ولید» یا «معاویه» افضل است! اصلاً چه کسی این حرف را می‌زند که بگوید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از چوب برتر است؟ یا کسی بگوید توان خدا از فیل بیشتر است! آیا این‌ها توهین نیست؟

لذا مفسّرین در مورد صفت تفضیل‌های قرآن کریم را تعیینی معنا می‌کنند، آنجایی که می‌گوید خدا أحق است، نمی‌گوید خدا سزاوارتر است یا آن دیگری و می‌گوید خدا سزاوار است.

بالاخره قیاس باید جهتی هم داشته باشد، پس روی چه جهتی قیاس کنند؟ چه کسی را قیاس کنند؟

اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌فرمایند: «لاَ یُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ فِینَا»[۹] یعنی اصلاً جای قیاس نیست، نه اینکه ما را مقایسه نکنید.

کسی که مجنون است و از زمانی که به دنیا آمده است در آسایشگاه بوده است، علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف که خاک پای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، علامه‌ای که بی‌نظیر است، حال بگویند علامه طباطبایی سلام الله علیه از این دیوانه باسوادتر است! اصلاً این چه قیاسی است؟

یکی از خیانت‌های سقیفه این بود که امامت را بعنوان یک مسئله‌ی سیاسی تبیین کرد

منتها بالاخره باید در آن فضا مردم فکر می‌کردند حاکم یا امام، یک مسئولیت سیاسی دارد، و وقتی کار سیاسی دارد مثلاً برویم و در لشگر او شرکت کنیم، اگر جایی استاندار یا خادم یا نیرو می‌خواهد برویم، اما حال که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه حکومت را تحویل داده است، تا دوره‌ای که دوباره حاکم بشود کارِ سیاسی ندارد، پس به دنبال زندگی خود می‌رویم!

یعنی فهمشان این بود که امامت به معنای حاکمیتِ سیاسی است.

لذا مردم شیعه‌ی کوفه خودشان بودند که کارهای خودشان را تنظیم می‌کردند، از همان فقهای کوفه سؤال می‌کردند نه از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه.

شاهدِ این حرف هم این است که در حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در میان اهل سنّت محلّی از اعرابِ فقاهت ندارند، اگر فقهای اصحاب را نام ببرند نام حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در بین آن‌ها هست، اما شافعی یک کتاب مفصل نوشته است که همه با علی مخالف هستند! یعنی به خودشان اجازه داده‌اند که طور دیگری فتوا بدهند. دیگر اصلاً نامی از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وجود ندارد.

وقتی فقهای درجه‌ی یک را می‌شمارند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کجا هستند؟ می‌گویند این‌ها نوه‌ها و عزیزان و یادگاران پیغمبر هستند!

نه فقط برای اهل سنّت، بلکه شیعیان آن عصر هم اینطور هستند که کاری به این بزرگواران ندارند. اگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه شهید بشوند به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیشنهاد می‌دهند که بر علیه معاویه قیام کن و ما هم هستیم، یعنی فکر می‌کنند فقط همین کار دین است.

اگر بگوید بیا و یک دینی به ما یاد بده، یا عقاید و کلّیات و تفسیر قرآن کریم و منبری باشد… نه حکومت اجازه می‌داد، اما اگر فقط حکومت اجازه نمی‌داد این‌ها بطور پنهانی بالاخره استفاده می‌کردند، کمااینکه از ائمه‌ی بعدی که فهمیده بودند امام هستند و علم دارند، هر چه تقیّه شدیدتر می‌شد بالاخره پنهانی و تقیه‌ای سؤالات خود را می‌پرسیدند، اما نسبت به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اصلاً اینطور نبودند.

مسئله سیاسی بود، فکر می‌کردند حکومت به معنای حاکمیت سیاسی است و خلافت هم همان حاکمیت سیاسی است.

با قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این فکر تقویت شد، جامعه این را بیشتر دوست داشت!

وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شهید شدند چند نفر نامزدِ امام شدن بین شیعیان شدند! محمد حنفیه، عمر بن علی، یعنی پسر اول و دوم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند شهید شدند، حال جامعه به سراغ سایر فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رفتند و گفتند ببینیم کدامیک از این‌ها قیام می‌کند، این مسئله هنوز صرفاً سیاسی است. باز هم تکرار می‌کند که اوحدی از یاران خاص وضع خاص دارند، اما عموم اینطور هستند.

امام زین العابدین سلام الله علیه اصلاً با اقبال جامعه مواجه نشدند، امام زین العابدین صلوات الله علیه اصلاً برای این جامعه جذاب نبودند. برای شما مثال بزنم: چند وقت دیگر انتخابات ریاست جمهوری است، بلاتشبیه، یک عابد زاهدی، یک آیت الله بهجتی، بلا تشبیه، هیچ کسی به معصومین علیهم السلام قابل قیاس نیست، برای تقریب به ذهن شما عرض می‌کنم، هیچ کسی به یک عابد زاهد دائم در مسجد نمی‌گوید که بیا و نامزد انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کن، مخصوصاً که این جامعه در ذهن خود یک آدم قلدر مدّنظر داشته باشد.

این جامعه به حضرت زین العابدین سلام الله علیه نگاه می‌کرد که ایشان مدام عبادت می‌کردند، به فقرای مدینه که اصلاً ربطی به شیعیان ندارند مدام غذا می‌دهند، امام سجّاد صلوات الله علیه فرمودند: حتّی بیست خانه هم در مکّه و مدینه ما را دوست ندارند.

چه بسا قبلاً امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم این کارها را می‌کردند و شیعیان لجشان می‌گرفت.

همین الآن به شما بگویند یک مرجع تقلیدی مدام غذا به در خانه‌ی دشمنان می‌برد، یک وقتی یک نفر موافقِ او نیست، یک وقتی یک نفر با او مخالف است. یعنی خمس خودتان را به یک مرجع تقلید بدهید و ایشان هم پول‌ها را جمع می‌کنند و در مناطق غیرشیعه یا غیرمسلمان خرج می‌کنند، اگر همین الآن این حرف را بگویند برای افشاءگریِ سه نسلِ بعد از او هم کافی است!

می‌خواهم خیلی از مردمان آن زمان تعجّب نکنید، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه چکار می‌کردند؟ سه مرتبه اموال شخصی خودشان را کامل به فقرای مدینه که ابداً شیعه نبودند بخشیدند. این موضوع برای جامعه‌ی آن زمان تعجّب برانگیز بود، اصلاً نمی‌فهمیدند که امام کجا هستند.

وقتی مسئله سیاسی است درواقع امام رهبرِ حزبِ ماست، در حالی که امامت اینطور نیست و امام امامِ عالمِ وجود است، دلِ امام برای هر فقیری که در هر نقطه‌ی عالَم فقر دارد می‌تپد، ولی رهبرِ یک حزب سیاسی، مربی آبی‌ها یا مربی قرمزها فقط به تیم و حزب خود نگاه می‌کنند، این‌ها هم به دنبالِ یک رهبر سیاسی بودند ولی امام امامِ عالم وجود بودند و نمی‌توانستند رفتارِ امام را تحلیل کنند.

امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بیست مرتبه پیاده به حج رفته‌اند و برگشته‌اند، آیا کار مهم‌تری نداشته‌اند؟ اگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه (نُه سال و نیم ابتدای امامت) در جامعه‌ی امروز ما بودند مورد اتّهام سکولار بودن و… قرار می‌گرفتند! کمااینکه زیدیه این کار را کردند.

باید در سی و چهار سال کارهای امام زین العابدین صلوات الله علیه بگردیم که حرکت سیاسی ببینیم، البته بنده قائل هستم که هم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و هم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و هم امام سجّاد صلوات الله علیه بشدّت سیاسی بوده‌اند و در جایی توضیح داده‌ام و شاید اگر در همین سلسله جلسات هم فرصت بشود عرض کنیم، اما قالبِ رفتاری این نبود که مدام بیانیه بدهند و بر علیه رفتارهای حکومتی اظهار نظر کنند، چون خلأ دیگری را در جای دیگری دیده بودند و می‌خواستند آن خلأ را پُر کنند.

من نمی‌خواهم بگویم که نعوذبالله دین این بزرگواران اجتماعی و سیاسی نبود، نه، ولی اگر جامعه‌ی ما این ظاهر را می‌دیدند مسلّماً به راحتی این بهتان را می‌زدند، چون در جامعه‌ی ما بهتان به راحتی خرج می‌شود.

عدّه‌ای واقعاً دین را ناقص قبول دارند و دین اجتماعی را قبول ندارند، عدّه‌ی دیگری قبول دارند اما ما فکر می‌کنیم که حتماً باید عینِ ما رفتار کنند، شب قبل هم اشاره کردم.

امام سجّاد صلوات الله علیه برای بسیاری از شیعیان در ده سال ابتدایی امامتشان هیچ جذابیتی نداشتند، میلِ جامعه چه بود؟ یک حسین بن علیِ شش ماهِ آخر!

این دینِ نصف و نیمه است که هر کجای دین را که دوست داریم عمل کنیم.

دقیقاً در پاسخ به این شبهات گفته‌اند که «اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»،[۱۰] چون جامعه دچار شبهه بود که آیا هر دو بزرگوار با دو عملِ ظاهراً متفاوت امام هستند؟

اگر شما بخواهید با همین نگاه نگاه کنید، سیزده سال ابتدایی نبوّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را هم تخریب کرد، کار مخفیانه و با صبر و طمأنینه بود و کتک هم می‌خوردند و جواب هم نمی‌دادند، بروید و تاریخ را ببینید، اجازه‌ی جهاد در مدینه صادر شده است، اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به قصد کشت می‌زدند و آن‌ها دفاع نمی‌کردند.

منتها آن گذشته بود و دیگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فراموش کرده بودند و به دنبال یک امام حسینِ شش ماهِ آخر می‌گشتند، لذا کاری با امام سجّاد صلوات الله علیه نداشتند.

فارغ از اینکه عرض کردم که بحث راجع به مختار مفصل است و بنده الآن قصد ندارم وارد این بحث بشوم، ولی اگر مختار بیاید و خونخواهی کند جامعه می‌پسندد، ضمناً این جریان خیلی هم سرِ بریده داده است، عدّه‌ای پای‌کار بودند، حضرت زین العابدین سلام الله علیه صلاح ندانستند که رهبری این جریان را بعهده بگیرند، مختار پول فرستاد، حضرت بعضی اوقات قبول کردند و بعضی اوقات هم قبول نکردند که ارتباط حضرت با مختار تأیید نشود، این امر هم جهاتی داشت، البته بحث مختار باید سر جای خود باشد، کوفه مختار را خیلی قبول داشت، آنقدر قبول داشت که بنی امیّه دید اینطور خوب می‌تواند مختار را بزند که برای عدّه‌ای که گیج‌تر بودند گفتند مختار ادّعای نبوّت کرده است، برای عدّه‌ی دیگری که کمتر گیج بودند گفتند: مختار «باب الامام محمد بن حنفیه» شده است، یعنی رابطِ این امام شده است!

هر کسی در این عصر شمشیر بدست می‌گرفت و بر علیه ظلم بنی امیّه قیام می‌کرد، حتّی اگر دعوت به خود هم می‌کرد، البته توجّه کنید که من این موضوع را در مورد مختار نگفتم، حتّی اگر دعوت به خود هم می‌کرد، یعنی می‌گفتند مگر شما امامی نمی‌خواهید که شما را از دست این ظالم‌ها نجات بدهد؟ قیام کنیم!

کوفیان با اینکه بارها هزاران هزار کشته دادند، باز هم پشت سر او قرار می‌گرفتند.

این هم از خیانت‌های سقیفه است، که وقتی امامت فقط به عرصه‌ی سیاسی منحصر شد، کوفیان طرفدار اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین که خون می‌دادند، برای هر مدّعی طرفداری از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یک لشگر مفصل جمع می‌شد، چون ظلم بنی امیّه را می‌دانستند، مقابله با ظلم بنی امیّه را هم قبول داشتند، از این طرف هم به دنبال کسی می‌گشتند که امامت کند، این را نمی‌فهمیدند که امام امامِ جامع است.

اگر قرار باشد من وقتِ قیام و قعود را تشخیص بدهم، یا اینکه من کیفیت قیام را تشخیص بدهم، یا من اولویت را تشخیص بدهم، در این صورت امام برای چه می‌خواهم؟ در این صورت اگر خواستیم جنگ کنیم یک فرمانده‌ی نظامی کافی است.

اصلاً اینطور امامت را بیچاره کردند، و هنوز هم در بین غیرشیعیان مسئله‌ی امامت صرفاً یک حاکم سیاسی است.

ان شاء الله بایستی این بحث را ادامه بدهیم.

حضرات ائمه سلام الله علیهم أجمعین خیلی تلاش کردند که در آن شرایط و در آن سختی‌ها این فهم ما را اصلاح کنند.

اگر یک نفر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که رسول خاتم انبیاء و رحمه للعالمین و معلم انبیاء و ملائکه هستند را صرفاً یک رئیس جمهور ببیند، شما ببینید این امر چقدر بدبختی است. این است که عرض می‌کنم این موضوع از خیانت‌های سقیفه است، چون خلیفه النّبی همه‌ی شئونِ نبوّت را دارد و فقط به او تشریع جدید وحی نمی‌شود، حال این شخصیت را به یک حاکم سیاسی تبدیل کنند! این موضوع ظلم خیلی بزرگی بود و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خیلی تلاش کردند که این جایگاه را برگردانند، خون‌ها ریخته شده است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را داده‌اند که این مسیر را اصلاح کنند.

روضه و توسّل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه

امشب به یک آقایی متوسّل هستیم که همه‌ی دلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را برده است. امام صادق صلوات الله علیه یک روایتی دارند که اگر کسی بفهمد اصلاً نمی‌تواند روضه‌ی حضرت علی اکبر علیه السلام را گوش بدهد، حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهیدِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در کربلا هستند. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چند ساعت بعد از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام زنده بودند، داغ روی داغ دیدند، جگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه متعدد سوخت، شیرخوار شهید شد، پسرِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه با آن وضع روی سینه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه افتادند… هر آدمی وقتی داغ روی داغ ببیند، هر داغِ تازه‌ای داغِ قبلی را کهنه می‌کند، امام امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: «وَ لا تَسکُنُ عَلیکَ مَن أَبیکَ زَفرَهٌ»،[۱۱] جگرِ پدرِ تو تا آخرین لحظه برای تو می‌سوخت… اصلاً چه کسی این جمله را می‌فهمد؟… یعنی آن لحظه‌ای که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به علقمه رفتند و دست به کمر گرفتند، جگرِ ایشان برای شما می‌سوخت، یعنی داغ شما فراموش نشد، آن لحظه‌ای که شیرخوار را برمی‌گرداند که به پشت خیمه‌ها ببرند جگرِ حضرت برای شما می‌سوخت، ذهنِ ایشان منصرف نشد، انگار که همه‌ی وجود حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را آتش زده بودند…

حضرت علی اکبر سلام الله علیه چه مقام و چه عظمتی داشته‌اند…

ما آنقدر با الفاظ عادی برخورد کردیم که توجّه نمی‌کنیم این حرف‌ها یعنی چه، به امام صادق علیه الصلاه و السلام عرض کردند: آقا! شما خیلی عظمت و علم و عبادت و هیبت دارید… امام صادق صلوات الله علیه مدام از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تعریف می‌کردند، اگر کسی یک ماه مبارک رمضان در مورد فرمایشات امام صادق صلوات الله علیه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه منبر برود، سی شب تمام می‌شود اما فرمایشاتی که به ما رسیده است تمام نمی‌شود!

امام صادق صلوات الله علیه بودند که قبر مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را افشاء نمودند، طرف عرض کرد: به زیارت قبر مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رفتم و عرض کردم: سلام بر تو ای مرد خدا و… حضرت فرمودند: برو و بگو «اَلسَّلاَمُ عَلَى اِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّضِیِّ»[۱۲] سلام بر نام پسندیده‌ی خدا «وَ وَجْهِهِ اَلْمُضِیءِ وَ جَنْبِهِ اَلْقَوِیِّ وَ صِرَاطِهِ اَلسَّوِیِّ»، «اَلسَّلاَمُ عَلَى مِیزَانِ الْأَعْمَالِ وَ سَیْفِ ذِی الْجَلالِ» سلام بر شمشیر قَدَرقدرتِ صاحب قدرت و…

همینطور حضرت امام صادق صلوات الله علیه می‌فرمودند آن شخص عرض کرد: آیا شما با این همه علم و… شبیهِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستید؟ حضرت صادق صلوات الله علیه می‌فرمودند: هیهات! یک جدّی به نام علی بن الحسین داشتم که او اندازه‌ای به جدّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شبیه بود…

و ما این تشبیه را بجز برای حضرت زین العابدین صلوات الله علیه و حضرت حجّت ارواحنا فداه ندیده‌ایم.

برای امام زمان ارواحنا فداه هم گفته‌اند: ان شاء الله وقتی حضرت حجّت ارواحنا فداه تشریف بیاورند به سیره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عمل می‌کنند.

امام باقر صلوات الله علیه هم فرمودند، وقتی حضرت از عظمت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سخن فرمودند، که فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از بیت المال مصرف نمی‌فرمودند، با پولی که برای خود حضرت بود و با کارِ خودشان از باغ‌های مدینه کسب کرده بودند نان گندم و گوشت می‌خریدند و به فقرا می‌دادند و وقتی خودشان به خانه می‌رفتند نان جو میل نمی‌نمودند، عرق می‌ریختند و عبادت می‌کردند و دست‌ها زخم می‌شد، با پولی که جمع شده بود برده می‌خریدند و آزاد می‌کردند… شبانه روز هزار رکعت عبادت می‌کردند، عبادتی که از خوف خدای متعال مدهوش می‌شدند… بعد امام باقر صلوات الله علیه فرمودند: پدرم حضرت زین العابدین علیه السلام قدری به جدّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شبیه بودند…

ما این شباهت را رایگان خرج کرده‌ایم…

وقتی جابر بن عبدالله انصاری رضوان الله تعالی علیه آمد و امام باقر صلوات الله علیه را که خردسال بودند را دید گفت: شما چقدر به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شباهت دارید! آیا شما باقر هستید؟ چون ائمه علیهم السلام را مخفی می‌کردند، اما او از شباهت…

اهل سنّت که اباء دارند، وقتی می‌خواهند بگویند می‌گویند فاطمه در فلان موضوع و فلان موضوع به پیغمبر شبیه بوده است. یعنی مطلق نمی‌گویند و می‌دانند این حرف خیلی بار دارد، یعنی مثلاً می‌گویند راه رفتن و راستگویی ایشان شبیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها أشبه الناس به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌گویند، یعنی احتیاط می‌کنند که نکند بعضی‌ها در رقابت‌هایی که دارند کم بیاورند.

شهدای انصار شهید شدند، مولای عالم… «اسْتَأْذَنَ أَبَاهُ»[۱۳] آمد تا از پدر اذن بگیرد… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روی برنگرداندند و به سمت او نرفتند و آغوش باز نکردند و «فَأَذِنَ لَهُ» بلافاصله فرمودند: برو عزیزم…

امام حقیقتِ توحید است، نوشته‌اند حضرت علی اکبر علیه السلام به سمت میدان می‌رفتند و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سر مبارک را بلند کردند و «نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ» نگاهی با ناامیدی نمودند «وَ أَرْخَى عَیْنَهُ» سر مبارک خویش را پایین انداختند…

حسین جان! شما نمی‌توانستید راه رفتن حضرت علی اکبر علیه السلام را به سمت دشمن تحمّل کنید و سر مبارک خودتان را پایین انداختید…

بعد ببینید حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با چه صحنه‌ای مواجه شدند، اینجا بود که نوشته‌اند محاسن مبارک خویش را بدست گرفتند و صورت مبارک را رو به آسمان نمودند و «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ»

اگر حضرت علی اکبر علیه السلام زنده می‌ماندند مردم قطع داشتند که امامِ بعد از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند، نصّی از این واضح‌تر نداریم، همین هم باعث شد که دشمن در انتقام شدّت بدهد، گفتند: همینجا یک تیر می‌زنیم و دو نشان… کاری می‌کنیم که حسین به یک جسم بی‌جان تبدیل بشود… «إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ»… وقتی دلم برای جدّم تنگ می‌شد به صورت او نگاه می‌کردم…

حضرت علی اکبر علیه السلام به میدان رفتند و ضجّه‌ای این‌ها را درآوردند، ایشان را دوره کردند… فرق مبارک ایشان… پهلوی ایشان… اسب اشتباه رفت… اینجا مقتل‌نویسان عباراتی نوشته‌اند که من توان بیان ندارم، اگر کسی بتواند این جمله‌ای که نوشته‌اند با حضرت علی اکبر علیه السلام چه کرده‌اند را بفهمد انصافاً حق این است که زنده نماند…

صدای حضرت علی اکبر علیه السلام از آن دور بلند شد، «فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا»… وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خود را رساندند، عدّه‌ای را زدند و بقیه عقب عقب رفتند، می‌خواستند آب شدنِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را ببینند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با صحنه‌ای مواجه شدند…

اگر نوشته‌اند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کنار علقمه دست به کمر گرفتند، اینجا گفته‌اند روی زانوان خویش نشستند، باز هم توان نداشتند… «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ»


[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] صحیح بخاری، جلد ۱، صفحه ۱۵۶ (حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ الوَاسِطِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِدٌ، عَنِ الجُرَیْرِیِّ، عَنْ أَبِی العَلاَءِ، عَنْ مُطَرِّفٍ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ، قَالَ: صَلَّى مَعَ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَصْرَهِ فَقَالَ: «ذَکَّرَنَا هَذَا الرَّجُلُ صَلاَهً کُنَّا نُصَلِّیهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَذَکَرَ أَنَّهُ کَانَ یُکَبِّرُ کُلَّمَا رَفَعَ وَکُلَّمَا وَضَعَ»)

[۵] صحیح بخاری، جلد ۱، صفحه ۱۵۷ (حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ غَیْلاَنَ بْنِ جَرِیرٍ، عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: صَلَّیْتُ خَلْفَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَا وَعِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ، «فَکَانَ إِذَا سَجَدَ کَبَّرَ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ کَبَّرَ وَإِذَا نَهَضَ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ کَبَّرَ»، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَهَ أَخَذَ بِیَدِی عِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ، فَقَالَ: قَدْ ذَکَّرَنِی هَذَا صَلاَهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – أَوْ قَالَ: لَقَدْ صَلَّى بِنَا صَلاَهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ)

[۶] نگاه کنید به: صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۲۶۶-۲۶۸، ۲۹۶-۲۹۹؛‌ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ش، ص۷۴؛ صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۱۳۳ و۳۴۱-۳۴۴؛ نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱۸۹، ص۲۸۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۳؛ خوارزمی، المناقب، مؤسسه نشر اسلامی، ص۹۱؛ جوینی، فرائد السمطین، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۳۴۰ و ۳۴۱؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۸۶، ج۶، ص۱۳۶، ج۷، ص۵۷، ج۱۰، ص۱۴، ج۱۳، ص۱۰۱.

[۷] نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹

[۸] الکافی (ط – الإسلامیه)، جلد ‏۸، صفحه ۶۰ (قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاهُ قَبْلِی أَعْمَالًا خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ ص مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ‏ النَّاسَ‏ عَلَى‏ تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ الَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام فَرَدَدْتُهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ علیه السلام وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله کَمَا کَانَ‏ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ الْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَوَ اسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ الْحُکْمَ فِی الْفُرُوجِ وَ الْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ‏ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ الْعَطَایَا وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله یُعْطِی بِالسَّوِیَّهِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ الْمِسَاحَهَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ الْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ الرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ‏ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله إِلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ الْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى النَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَالِ الْمُتْعَتَیْنِ‏ وَ أَمَرْتُ بِالتَّکْبِیرِ عَلَى الْجَنَائِزِ خَمْسَ تَکْبِیرَاتٍ‏ وَ أَلْزَمْتُ النَّاسَ الْجَهْرَ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله فِی مَسْجِدِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى حُکْمِ الْقُرْآنِ وَ عَلَى الطَّلَاقِ عَلَى السُّنَّهِ وَ أَخَذْتُ الصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ الْوُضُوءَ وَ الْغُسْلَ وَ الصَّلَاهَ إِلَى مَوَاقِیتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ الْأُمَمِ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صلوات الله علیه و آله إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّی وَ اللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِی‏فَرِیضَهٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِی النَّوَافِلِ بِدْعَهٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُیِّرَتْ سُنَّهُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ الصَّلَاهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَهِ جَانِبِ عَسْکَرِی مَا لَقِیتُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ مِنَ الْفُرْقَهِ وَ طَاعَهِ أَئِمَّهِ الضَّلَالَهِ وَ الدُّعَاهِ إِلَى النَّارِ وَ أَعْطَیْتُ‏ مِنْ ذَلِکَ سَهْمَ ذِی الْقُرْبَى الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ‏ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ‏ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ‏فَنَحْنُ وَ اللَّهِ عَنَى بِذِی الْقُرْبَى الَّذِی قَرَنَنَا اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ صلوات الله علیه و آلهفَقَالَ تَعَالَى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ‏ فِینَا خَاصَّهً- کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ‏ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ‏ فِی ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ- إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ‏ لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَهً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِیَّهُ صلوات الله علیه و آله وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا فِی سَهْمِ الصَّدَقَهِ نَصِیباً أَکْرَمَ اللَّهُ رَسُولَهُ صلوات الله علیه و آله وَ أَکْرَمَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَنْ یُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ فَکَذَّبُوا اللَّهَ وَ کَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا کِتَابَ اللَّهِ النَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اللَّهُ لَنَا مَا لَقِیَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِینَا بَعْدَ نَبِیِّنَا صلوات الله علیه وآله وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏ عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ.)

[۹] عیون أخبار الرضا علیه السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۶۶ (وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَیْتِ لاَ یُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ فِینَا نَزَلَ اَلْقُرْآنُ وَ فِینَا مَعْدِنُ اَلرِّسَالَهِ.)

[۱۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴ ، صفحه ۱ (حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ دَاوُدَ اَلدَّقَّاقِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَللَّیْثِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی بُکَیْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَلاَءِ اَلْخَفَّافُ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: قُلْتُ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ لِمَ دَاهَنْتَ مُعَاوِیَهَ وَ صَالَحْتَهُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ اَلْحَقَّ لَکَ دُونَهُ وَ أَنَّ مُعَاوِیَهَ ضَالٌّ بَاغٍ فَقَالَ یَا بَا سَعِیدٍ أَ لَسْتُ حُجَّهَ اَللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ إِمَاماً عَلَیْهِمْ بَعْدَ أَبِی عَلَیْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَسْتُ اَلَّذِی قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِی وَ لِأَخِی – اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا قُلْتُ بَلَى قَالَ فَأَنَا إِذَنْ إِمَامٌ لَوْ قُمْتُ وَ أَنَا إِمَامٌ إِذَا قَعَدْتُ یَا بَا سَعِیدٍ عِلَّهُ مُصَالَحَتِی لِمُعَاوِیَهَ عِلَّهُ مُصَالَحَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِبَنِی ضَمْرَهَ وَ بَنِی أَشْجَعَ وَ لِأَهْلِ مَکَّهَ حِینَ اِنْصَرَفَ مِنَ اَلْحُدَیْبِیَهِ أُولَئِکَ کُفَّارٌ بِالتَّنْزِیلِ وَ مُعَاوِیَهُ وَ أَصْحَابُهُ کُفَّارٌ بِالتَّأْوِیلِ یَا بَا سَعِیدٍ إِذَا کُنْتُ إِمَاماً مِنْ قِبَلِ اَللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ لَمْ یجب [یَجُزْ] أَنْ یُسَفَّهَ رَأْیِی فِیمَا أَتَیْتُهُ مِنْ مُهَادَنَهٍ أَوْ مُحَارَبَهٍ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُ اَلْحِکْمَهِ فِیمَا أَتَیْتُهُ مُلْتَبِساً أَ لاَ تَرَى اَلْخَضِرَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَمَّا خَرَقَ اَلسَّفِینَهَ وَ قَتَلَ اَلْغُلاَمَ وَ أَقَامَ اَلْجِدَارَ سَخِطَ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِعْلَهُ – لاِشْتِبَاهِ وَجْهِ اَلْحِکْمَهِ عَلَیْهِ حَتَّى أَخْبَرَهُ فَرَضِیَ هَکَذَا أَنَا سَخِطْتُمْ عَلَیَّ بِجَهْلِکُمْ بِوَجْهِ اَلْحِکْمَهِ فِیهِ وَ لَوْ لاَ مَا أَتَیْتُ لَمَا تُرِکَ مِنْ شِیعَتِنَا عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ أَحَدٌ إِلاَّ قُتِلَ .)

[۱۱] کامل الزیارات، صفحه ۲۳۹ (السَّلام عَلیکَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمهُ اللهِ وَ بَرَکاتُُهُ وَ ابنُ خَلیفَهِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَهُاللهِ وَ بَرَکاتُهُ مُضاعَفَهً کُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَلیکَ وَ رَحمهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ. بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ بِأَبی وَ أُمّی دَمُکَ المُرتَقی بِهِ إلی حَبیبِ اللهِ بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یدَی أَبیکَ یحتَسِبُکَ وَ یبکی عَلَیکَ مُحترقاً عَلیکَ قَلبُهُ یرفَعُ دَمَکَ ألی عِنانِ السَّماءِ لا یرجَعُ مِنهُ قَطرَهٌ وَ لا تَسکُنُ عَلیکَ مَن أَبیکَ زَفرَهٌ حینَ وَ دَّعَکَ لِلفِراقِ فَمَکانُکُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِکََ الماضینَ وَ مَعَ أُمَّهاتِکَ فی الجِنانِ مُنَعَّمینَ أَبرَأُ إلی اللهِ مِمَُن قَتَلَکَ وَ ذَبَحَکَ.)

[۱۲] زاد المعاد ، جلد ۱ ، صفحه ۲۶۵ (رَوَى اَلشَّیْخُ اَلْمُفِیدُ وَ اَلشَّیْخُ اَلشَّهِیدُ وَ اَلسَّیِّدُ اِبْنُ طَاوُسٍ (رَحِمَهُمُ اَللَّهُ) أَنَّ اَلْإِمَامَ اَلصَّادِقَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ زَارَ اَلْإِمَامَ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی اَلسَّابِعِ عَشَرَ مِنْ رَبِیعٍ اَلْأَوَّلِ بِهَذِهِ اَلزِّیَارَهِ وَ عَلَّمَهَا اَلرَّاوِیَ اَلثِّقَهَ اَلْعَظِیمَ اَلشَّأْنِ مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ اَلثَّقَفِیَّ وَ قَالَ: إِذَا أَتَیْتَ إِلَى مَشْهَدِ اَلْإِمَامِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَاغْتَسِلْ غُسْلَ اَلزِّیَارَهِ وَ اِلْبَسْ أَنْظَفَ ثِیَابِکَ وَ شَمَّ شَیْئاً مِنَ اَلطِّیبِ وَ اِمْشِ وَ عَلَیْکَ اَلسَّکِینَهُ وَ اَلْوَقَارُ، فَإِذَا وَصَلْتَ بَابَ اَلسَّلاَمِ (أَیْ بَابَ اَلرَّوْضَهِ اَلَّتِی یَظْهَرُ مِنْهَا اَلضَّرِیحُ اَلْمُقَدَّسُ) فَقِفْ مُسْتَقْبِلَ اَلْقِبْلَهِ وَ قُلْ ثَلاَثِینَ مَرَّهً «اَللَّهُ أَکْبَرُ» وَ قُلْ: اَلسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى خِیَرَهِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْبَشِیرِ اَلنَّذِیرِ اَلسِّرَاجِ اَلْمُنِیرِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَنْبِیَاءِ اَللَّهِ اَلْمُرْسَلِینَ وَ عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَى مَلاَئِکَهِ اَللَّهِ اَلْحَافِّینَ بِهَذَا اَلْحَرَمِ وَ بِهَذَا اَلضَّرِیحِ اَللاَّئِذِینَ بِهِ. ثُمَّ اُدْنُ مِنَ اَلْقَبْرِ وَ قُلْ: اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَصِیَّ اَلْأَوْصِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عِمَادَ اَلْأَتْقِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اَلْأَوْلِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ اَلشُّهَدَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا آیَهَ اَللَّهِ اَلْعُظْمَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَامِسَ أَهْلِ اَلْعَبَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا قَائِدَ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ اَلْأَتْقِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عِصْمَهَ اَلْأَوْلِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا زَیْنَ اَلْمُوَحِّدِینَ اَلنُّجَبَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَالِصَ اَلْأَخِلاَّءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَالِدَ اَلْأَئِمَّهِ اَلْأُمَنَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ اَلْحَوْضِ وَ حَامِلَ اَللِّوَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا قَسِیمَ اَلْجَنَّهِ وَ لَظَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَکَّهُ وَ مِنًى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَحْرَ اَلْعُلُومِ وَ یَا کَهْفَ اَلْفُقَرَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ وُلِدَ فِی اَلْکَعْبَهِ وَ زُوِّجَ فِی اَلسَّمَاءِ بِسَیِّدَهِ اَلنِّسَاءِ وَ کَانَ شُهُودُهَا اَلْمَلاَئِکَهَ اَلسَّفَرَهَ اَلْأَصْفِیَاءَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِصْبَاحَ اَلضِّیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ خَصَّهُ اَلنَّبِیُّ بِجَزِیلِ اَلْحَبَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ بَاتَ عَلَى فِرَاشِ خَاتَمِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ وَقَاهُ بِنَفْسِهِ شَرَّ اَلْأَعْدَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ رُدَّتْ لَهُ اَلشَّمْسُ فَسَامَى شَمْعُونَ اَلصَّفَا اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ أَنْجَى اَللَّهُ سَفِینَهَ نُوحٍ بِاسْمِهِ وَ اِسْمِ أَخِیهِ حَیْثُ اِلْتَطَمَ اَلْمَاءُ حَوْلَهَا وَ طَمَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ تَابَ اَللَّهُ بِهِ وَ بِأَخِیهِ عَلَى آدَمَ إِذْ غَوَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا فُلْکَ اَلنَّجَاهِ اَلَّذِی مَنْ رَکِبَهُ نَجَا وَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهُ هَوَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَاطِبَ اَلثُّعْبَانِ وَ ذِئْبِ اَلْفَلاَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اَللَّهِ عَلَى مَنْ کَفَرَ وَ أَنَابَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ ذَوِی اَلْأَلْبَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَعْدِنَ اَلْحِکْمَهِ وَ فَصْلَ اَلْخَطَّابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْکِتَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیزَانَ یَوْمِ اَلْحِسَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا فَاصِلَ اَلْحُکْمِ اَلنَّاطِقَ بِالصَّوَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْمُتَصَدِّقُ بِالْخَاتَمِ فِی اَلْمِحْرَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ کَفَى اَللَّهُ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلْقِتَالَ بِهِ فِی یَوْمِ اَلْأَحْزَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ اَلْوَحْدَانِیَّهَ وَ أَنَابَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا قَاتِلَ مَرْحَبٍ وَ قَالِعَ اَلْبَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ دَعَاهُ خَیْرُ اَلْأَنَامِ لِلْمَبِیتِ عَلَى فِرَاشِهِ فَأَسْلَمَ نَفْسَهُ لِلْمَنِیَّهِ وَ أَجَابَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ لَهُ طُوبَى وَ حُسْنُ مَآبٍ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ عِصْمَهِ اَلدِّینِ وَ یَا سَیِّدَ اَلسَّادَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ اَلْمُعْجِزَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ نَزَلَتْ فِی فَضْلِهِ سُورَهُ اَلْعَادِیَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ کُتِبَ اِسْمُهُ فِی اَلسَّمَاءِ عَلَى اَلسُّرَادِقَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَظْهَرَ اَلْعَجَائِبِ وَ اَلْآیَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ اَلْغَزَوَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مُخْبِراً بِمَا غَبَرَ وَ بِمَا هُوَ آتٍ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مُخَاطِبَ ذِئْبَ اَلْفَلَوَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَاتِمَ اَلْحَصَى وَ مُبَیِّنَ اَلْمُشْکِلاَتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ عَجِبَتْ مِنْ حَمَلاَتِهِ فِی اَلْوَغَى مَلاَئِکَهُ اَلسَّمَاوَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ نَاجَى اَلرَّسُولَ فَقَدَّمَ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاهُ اَلصَّدَقَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَالِدَ اَلْأَئِمَّهِ اَلْبَرَرَهِ اَلسَّادَاتِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ اَلْمَبْعُوثِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِلْمِ خَیْرِ مَوْرُوثٍ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ اَلْمُتَّقِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا غِیَاثَ اَلْمَکْرُوبِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عِصْمَهَ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مُظْهِرَ اَلْبَرَاهِینِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا طه وَ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حَبْلَ اَللَّهِ اَلْمَتِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ تَصَدَّقَ فِی صَلاَتِهِ بِخَاتَمِهِ عَلَى اَلْمِسْکِینِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا قَالِعَ اَلصَّخْرَهِ عَنْ فَمِ اَلْقَلِیبِ وَ مُظْهِرَ اَلْمَاءِ اَلْمَعِینِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اَللَّهِ اَلنَّاظِرَهَ وَ یَدَهُ اَلْبَاسَطَهَ وَ لِسَانَهُ اَلْمُعَبِّرَ عَنْهُ فِی بَرِیَّتِهِ أَجْمَعِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِلْمِ اَلنَّبِیِّینَ وَ مُسْتَوْدَعَ عِلْمِ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ وَ صَاحِبَ لِوَاءِ اَلْحَمْدِ وَ سَاقِیَ أَوْلِیَائِهِ مِنْ حَوْضِ خَاتَمِ اَلنَّبِیِّینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا یَعْسُوبَ اَلدِّینِ وَ قَائِدَ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ وَ وَالِدَ اَلْأَئِمَّهِ اَلْمَرْضِیِّینَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. اَلسَّلاَمُ عَلَى اِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّضِیِّ وَ وَجْهِهِ اَلْمُضِیءِ وَ جَنْبِهِ اَلْقَوِیِّ وَ صِرَاطِهِ اَلسَّوِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلْمُخْلَصِ اَلصَّفِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْکَوْکَبِ اَلدُّرِّیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْإِمَامِ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلِیٍّ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. اَلسَّلاَمُ عَلَى إِمَامِ اَلْهُدَى وَ مِصْبَاحِ اَلدُّجَى وَ عَلَمِ اَلتُّقَى وَ مَنَارِ اَلْهُدَى وَ ذِی اَلنُّهَى وَ کَهْفِ اَلْوَرَى وَ اَلْعُرْوَهِ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحُجَّهِ عَلَى أَهْلِ اَلدُّنْیَا وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى نُورِ اَلْأَنْوَارِ وَ حُجَّهِ اَلْجَبَّارِ وَ وَالِدِ اَلْأَئِمَّهِ اَلْأَطْهَارِ وَ قَسِیمِ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ اَلْمُخْبِرِ عَنِ اَلْآثَارِ اَلْمُدَمِّرِ عَلَى اَلْکُفَّارِ مُسْتَنْقِذِ اَلشِّیعَهِ اَلْمُخْلَصِینَ مِنْ عَظِیمِ اَلْأَوْزَارِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْمَخْصُوصِ بِالطَّاهِرَهِ اَلتَّقِیَّهِ اِبْنَهِ اَلْمُخْتَارِ اَلْمَوْلُودِ فِی اَلْبَیْتِ ذِی اَلْأَسْتَارِ اَلْمُزَوَّجِ فِی اَلسَّمَاءِ بِالْبَرَّهِ اَلطَّاهِرَهِ اَلرَّضِیَّهِ اَلْمَرْضِیَّهِ اِبْنَهِ اَلْأَطْهَارِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلنَّبَإِ اَلْعَظِیمِ اَلَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ وَ عَلَیْهِ یُعْرَضُونَ وَ عَنْهُ یُسْأَلُونَ اَلسَّلاَمُ عَلَى نُورِ اَللَّهِ اَلْأَنْوَرِ وَ ضِیَائِهِ اَلْأَزْهَرِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ وَ حُجَّتَهُ وَ خَالِصَهَ اَللَّهِ وَ خَاصَّتَهُ أَشْهَدُ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ لَقَدْ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ اِتَّبَعْتَ مِنْهَاجَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ حَلَّلْتَ حَلاَلَ اَللَّهِ وَ حَرَّمْتَ حَرَامَهُ وَ شَرَعْتَ أَحْکَامَهُ وَ أَقَمْتَ اَلصَّلاَهَ وَ آتَیْتَ اَلزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ صَابِراً نَاصِحاً مُجْتَهِداً مُحْتَسِباً عِنْدَ اَللَّهِ عَظِیمَ اَلْأَجْرِ حَتَّى أَتَاکَ اَلْیَقِینُ فَلَعَنَ اَللَّهُ مَنْ دَفَعَکَ عَنْ حَقِّکَ وَ أَزَالَکَ عَنْ مَقَامِکَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ مَلاَئِکَتُهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاَکَ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. ثُمَّ اِلْتَصِقْ بِالْقَبْرِ وَ قَبِّلْهُ وَ قُلْ: أَشْهَدُ أَنَّکَ تَسْمَعُ کَلاَمِی وَ تَشْهَدُ مَقَامِی وَ أَشْهَدُ لَکَ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ بِالْبَلاَغِ وَ اَلْأَدَاءِ یَا مَوْلاَیَ یَا حُجَّهَ اَللَّهِ یَا أَمِینَ اَللَّهِ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً قَدْ أَثْقَلَتْ ظَهْرِی وَ مَنَعْتَنِی مِنَ اَلرُّقَادِ وَ ذِکْرُهَا یُقَلْقِلُ أَحْشَائِی وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَیْکَ فَبِحَقِّ مَنِ اِئْتَمَنَکَ عَلَى سِرِّهِ وَ اِسْتَرْعَاکَ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَکَ بِطَاعَتِهِ وَ مُوَالاَتَکَ بِمُوَالاَتِهِ کُنْ لِی إِلَى اَللَّهِ شَفِیعاً وَ مِنَ اَلنَّارِ مُجِیراً وَ عَلَى اَلدَّهْرِ ظَهِیراً. ثُمَّ اِنْکَبَّ عَلَى اَلْقَبْرِ فَقَبِّلْهُ أَیْضاً إِنْ کَانَتِ اَلزِّیَارَهُ مِنْ قُرْبٍ وَ قُلْ: یَا وَلِیَّ اَللَّهِ یَا حُجَّهَ اَللَّهِ یَا بَابَ حِطَّهِ اَللَّهِ وَلِیُّکَ وَ زَائِرُکَ وَ اَللاَّئِذُ بِقَبْرِکَ وَ اَلنَّازِلُ بِفِنَائِکَ وَ اَلْمُنِیخُ رَحْلَهُ فِی جِوَارِکَ یَسْأَلُکَ أَنْ تَشْفَعَ لَهُ إِلَى اَللَّهِ فِی قَضَاءِ حَاجَتِهِ وَ نُجْحِ طَلِبَتِهِ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اَللَّهِ اَلْجَاهَ اَلْعَظِیمَ وَ اَلشَّفَاعَهَ اَلْمَقْبُولَهُ فَاجْعَلْنِی یَا مَوْلاَیَ مِنْ هَمِّکَ وَ أَدْخِلْنِی فِی حِزْبِکَ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى ضَجِیعَیْکَ آدَمَ وَ نُوحٍ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى وَلَدَیْکَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ وَ عَلَى اَلْأَئِمَّهِ اَلطَّاهِرِینَ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ. ثُمَّ اُطْلُبْ مِنَ اَللَّهِ کُلَّ حَاجَهٍ مُتَضَرِّعاً خَاشِعاً فَإِنَّهَا تُقْضَى إِنْ شَاءَ اَللَّهُ.)

[۱۳] لهوف، صفحه ۱۱۳ (فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ.)