یکی از دل‌انگیزترین نامه‌هایی که من دیدم امام جواد علیه السّلام به یکی از شیعیان خود نوشته است، دوست دارم این را بخوانم شما هوس کنید، یعنی امام معصوم می‌تواند با من این‌طور صحبت کند. اسم یکی از شیعیان امام جواد صلوات الله علیه علیّ بن مهزیار است. لزوماً با آن علیّ بن مهزیاری که شما می‌شناسید یکی نیست، احتمالاً دو نفر هستند. ایشان از آن جمله افرادی است که در راه امامت امام جواد علیه السّلام و منویات حضرت خیلی تلاش کرده است. عبارات نامه‌ی حضرت را گوش کنید، آدم باور نمی‌کند که امام معصوم این‌قدر لطیف است، این‌قدر مهربان است، این‌قدر بی‌ریا است. ای کاش ما هم امام زمان خود را می‌دیدیم.

 

ما امید داریم به این‌که روز قیامت می‌گوییم خدایا ما پسر فاطمه را ندیدیم. آدم آن قد و بالا را ببیند، هیکلِ امام، هادی است، هیکل مبارک او هادی است. این‌قدر در روایات ما است که طرف دو هزار کیلومتر آمده است تا با امام بحث کند، امام را مغلوب کند، در سلام و علیک اوّل شهادتین را گفته و مسلمان شده است. ما محروم هستیم، ما بیچاره هستیم، ما مضطرّ هستیم. ما مضطرّ امام زمان نیستیم چون نمی‌دانیم چه کسی را از دست دادیم. «سَلِ المَصَانِعِ رَکباً تَهِیمِ فِى الفَلَوَات»، تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟ من تصوّر می‌کنم سیراب هستم، من مریضی گرفتم تشنه هستم آمپول زده‌ام نمی‌فهمم تشنه هستم که بخواهم برای رفع تشنگی تلاش داشته باشم. نمی‌فهمم امام زمان ندارم.

 

یک قدم برای امام معصوم برمی‌دارد، امام وفی است، ببینید چگونه رفتار کرده است. من چند جمله‌ی آن را می‌خوانم، إن‌شاء‌الله هوس کنید و بروید ببینید. اصل این نامه در رجال کشّی است که خیلی قدیمی است. کتاب برای دوره‌ی شیخ کلینی است، کتاب مهمّی برای ما شیعیان است. خود علیّ بن مهزیار که از ثقات اجلّای بزرگ شیعه است می‌گوید: به امام نامه نوشتم، دو خواسته داشتم. یکی این‌که آقا جان یک مقدار پول از پول‌های شما پیش من است، می‌شود من آن را مصرف کنم؟ یکی هم این‌که برای من دعا کنید. «فَکَتَبَ أَبو جَعفَر»، امام جواد علیه السّلام فرمود: امّا در مورد آن پولی که گفتی پیش تو است و می‌خواهی آن را خرج کنی، بیشتر آن را برای تو می‌فرستم، قابل تو را ندارد. امّا در مورد دعایی که خواستی «فَإِنَّکَ بَعْدُ لَسْتَ تَدْرِی»[۱] -عمداً متن آن را می‌خوانم- ای علی بن مهزیار تو نمی‌دانی «کَیْفَ جَعَلَکَ اللَّهُ عِنْدِی»، نمی‌دانی من چقدر تو را دوست دارم، تو را دعا کنم؟ «رُبَّمَا سَمَّیْتُکَ بِاسْمِکَ وَ نَسَبِکَ»، بارها تو را با اسم خودت دعا کردم. امام زمان ما را دعا می‌کند؟ مرگ و حیات من برای او مهم است؟ من یک قدمی برای ایشان برمی‌دارم که برای حضرت اهمّیّت داشته باشم؟

 

فرمود: نمی‌دانی «کَثْرَهُ عِنَایَتِی بِکَ»، تمام توجّه من به تو است، «وَ مَحَبَّتِی لَکَ»، از محبّت من بی‌خبر هستی. «وَ مَعْرِفَتِی بِمَا أَنْتَ إِلَیْهِ»، دقیقاً اشراف دارم که داری چه انجام می‌دهی. «فَأَدَامَ اللَّهُ لَکَ أَفْضَلَ مَا رَزَقَکَ مِنْ ذَلِکَ». نگاه کنید، امام که می‌گویم محبّت می‌کند، می‌فرماید: خدا از این محبّت من بیشتر روزی تو بکند، خدا محبّت من را به تو افزایش بدهد. این را شاگرد نمی‌گوید، جا دارد که شیعیان از عشق اهل بیت علیهم السّلام بمیرند. این امام معصوم است برای شیعه‌ی خود می‌گوید، می‌فرماید: خداوند از محبّت من به تو روزی عطا کند، محبّت من به تو افزایش پیدا کند. «رَضِیَ عَنْکَ بِرِضَایَ عَنْکَ»، من از تو راضی هستم، خدا از تو راضی باشد، خدا به بهترین نیّت کارهای تو را قبول کند. «حَفِظَکَ اللَّهُ»، خدا تو را حفظ کند، «دَفَعَ الشَّرَّ»، خدا از تو بلا دفع کند.

این جمله‌ی آخر بسیار زیبا است، می‌فرماید: «وَ کَتَبْتُ بِخَطِّی»، ندادم کاتب من بنویسد، خواستم دست خطّ خود من را داشته باشی، هر بار این نامه را باز می‌کنی بگویی امام جواد علیه السّلام به من چه چیزی گفته است. مولای ما نوه‌ی همین آقا است.

 

در یک نامه‌ی دیگر حضرت می‌فرمایند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ یَا عَلِیُّ أَحْسَنَ اللَّهُ جَزَاکَ»،[۲] یعنی ای علیّ بن مهزیار، خدا به تو جزای خیر بدهد، این در مدخل علیّ بن مهزیار رجال کشّی است. «وَ أَسْکَنَکَ جَنَّتَهُ»، خدا بهشت خود را برای تو روزی کند. «مَنَعَکَ مِنَ الْخِزْیِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ»، در دنیا و آخرت خوار نباشی. ببینید می‌گویم امام عاشقانه ما را دوست دارد، بیش از ما که او را دوست داریم. من در طول هفته نمی‌دانم چقدر به یاد امام زمان هستم، ولی ایشان یک لحظه عنایت خود را از من بردارد من هیچ هستم. او هیچ وقت من را فراموش نمی‌کند، من گاهی او را یاد می‌کنم. ما خیلی بخواهیم دعا کنیم می‌گوییم: خدایا من را با امام حسین علیه السّلام محشور کن. این‌جا برعکس است، امام می‌فرماید: «حَشَرَکَ اللَّهُ مَعَنَا»، خدا تو را با ما محشور کند. «قَدْ بَلَوْتُکَ وَ خَبَرْتُکَ فِی النَّصِیحَهِ وَ الطَّاعَهِ وَ الْخِدْمَهِ وَ التَّوْقِیرِ»، من تو را آزمایش کردم، تو در خدمت خود، در قیام للّه خود، در آن خیر خواهی خود، برای ما کم نگذاشتی. «لَمْ أَرَ مِثْلَکَ لَرَجَوْتُ أَنْ أَکُونَ صَادِقاً» اگر بگویم مثل تو دوستی ندارم به تو واقعیّت را گفته‌ام. یعنی خیلی دوستت دارم. خدا می‌داند در این جلسات اگر من بیچاره و شمای خوب به دامن حضرت حجّت صلوات الله علیه چنگ بزنیم می‌شود دوستی پیدا کرد.

 

 آن زهیری که -نستجیر بالله- شاید دشنام می‌داد و یا دشمن اهل بیت علیهم السّلام بود، کار به جایی رسید که در کربلا تا هر زمانی که زنده است سپاه دشمن می‌آید هلهله کند یا حرفی بزند، بلند می‌شود فریاد می‌زند و به آن‌ها دشنام می‌دهد. یعنی تا دیروز مخالف بود ولی عشق ابا عبدالله الحسین صلوات الله در او ایجاد شد. «انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً رَحِیمَهً»،[۳]یا صاحب الزمان، «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئینَ».[۴]


[۱]ـ رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال، ص ۵۵۱٫

[۲]ـ الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، ص ۳۴۹ .

[۳]ـ المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص ۵۸۴٫      

[۴]ـ سوره‌ی یوسف، آیه ۹۷٫