این خطبه‌ی ۲۷ که امیر المؤمنین صلوات الله علیه فرمودند این نشان می‌دهد که چقدر نقش مردم مهم است و چقدر اوضاع حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام خطرناک است. دیگر باید چه بلایی بر سر حکومت بیاید که خود این – اگر زنده باشم- یک موضوعی است باید چند جلسه بحث کرد که کار به این‌جا رسید که امیر المؤمنین صلوات الله علیه با مردم تندی می‌کند. شما ببینید هر اتّفاقی می‌افتد، به مردم می‌گویند: شما خوب هستید، دم شما گرم است باید کار به کجا برسد که امام مسلمین رو به مردم بکند و شروع به دشنام دادن بکند. این هم در تاریخ بعضی‌ها نوشتند او سیاست نداشته است که مردم را فحش می‌داده است؛ توجّه نداشتند که اوضاع چطور بوده است. داریم در خطبه‌هایی که… قبلاً هم من خواندم به مردم کوفه نامه نوشت: «جَبْهَهِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ»[۱] به یاد دارم که این را این‌جا خواندم. امیر المؤمنین علیه السّلام از مردم کوفه تجلیل می‌کرد. سنام عرب یعنی آن کوهان شتر، آن بالاترین نقطه‌ی شتر. شما سنام عرب هستید و اگر این را به یاد داشته باشید عرض کردم امیر المؤمنین علیه السّلام همین حرف را می‌زند، کلّی داستان است چون کوفی‌ها یمنی هستند و یک جنگ جدّی با قریشیان دارند که حجازی هستند. این‌که امیر المؤمنین علیه السّلام به کوفیان می‌گویند: سنام عرب؛ با این‌که خود ایشان کوفی نیست، یمنی نیست این مثل این می‌ماند که فرض بفرمایید بلا تشبیه مثلاً یک پرسپولیسی بیاید بگوید: استقلال سرور پرسپولیس است. ببین چه اتّفاقی می‌افتد، این یک بمب خبری است. از جهت سیاسی این حرف خیلی برای امیر المؤمنین علیه السّلام سنگین است که سنام عرب هستید. سنام عرب برای عرب‌ها قریش است، حجاز است امّا امیر المؤمنین علیه السّلام به کوفیان می‌فرماید: شما سنام عرب هستید. پس امیر المؤمنین علیه السّلام بلد است از مردم خود تعریف بکند؛ آن هم تعریفی که برای خود ایشان هزینه دارد می‌گوید: شما در میان عرب بلند مرتبه هستید، بقیه که به این عنوان خوانده می‌شدند بی‌جهت بود. امیر المؤمنین علیه السّلام بلد است از این حرف‌ها بزند.

 

کار به کجا می‌رسد که امیر المؤمنین علیه السّلام به مردم کوفه می‌گوید: خاک بر سر شما. این از فضای اکرام گذشته است، کار این‌قدر از دست در رفته است که شاید با این انذار عدّه‌ای بر گردند. ما از نظر حکومتی اگر بخواهیم هر ناامیدی نسبت به حکومت خود داشته باشیم، هنوز وضع ما با مردم کوفه بسیار فاصله دارد. یعنی کار از این‌که از مردم ناامید بشویم و بلکه با چک زدن و انذار آن‌ها را برگردانیم، هنوز نشده است. خیلی فاصله داریم. هم درد است که امیر المؤمنین علیه السّلام این‌طور با مردم صحبت کرده است؛ هم معلوم است که وضع ما هنوز این‌طور نشده است، هنوز می‌شود به فکر بود. هنوز می‌شود امید داشت.

 

البتّه من خیلی نگران این هستم که ما دچار توهّم تاریخی خودمان بشویم که خیال بکنیم این حکومت ما حتماً بی‌ قید و شرط متّصل به حکومت امام زمان علیه السّلام است. مثل آن توهّمی که صفویه زد. ممکن است این اتّفاق بیفتد، ما امیدوار هستیم و هر روز دعا می‌کنیم. ولی شروطی دارد. باید شروط آن را رعایت کرد و الّا حکومت دست امام حسن علیه السّلام بود لبّ کمال الهی ولی حکومت از دست رفت. این‌طور نیست که اگر ما وظایف خود را انجام ندهیم، کار پیش برود. فرض بکنید جبرئیل یک فرچه‌ای بیاورد روی حکومت ما بکشد و حکومت ما را الآن پاک و تمیز بکند، اشکالات آن را برطرف بکند. شش ماه باز هم خواص و عوام و رأس وظایف خود را -یکی از این سه تا- درست انجام ندهند، بر می‌گردیم به همین جایی که الآن هستیم. ما زود داریم به گارانتی لایف می‌رسیم. یعنی وقتی یک انقلاب می‌کنیم، زمان پیغمبر هم انقلاب شد ۱۴ سال ۱۳ سال اصلاً اوّل کسی محل نگذاشت، پیغمبر صلوات الله علیه هزار نفر هم جذب نکرد. امّا بعد که شروع شد و مردم آمدند و جذب شدند و تبلیغ کردند و یک به یک آمدند، یک مدینه‌ای شکل گرفت و حکومت پیغمبر صلوات الله علیه شکل گرفت، مردم به خانه‌های خود رفتند بلافاصله با شهادت پیغمبر صلوات الله علیه وا دادند. ببینید یادگار پیغمبر صلوات الله به چه وضعی افتاد. مردم به صحنه آمدند ولی رها کردند رفتند. این‌طور نیست اگر یک حکومتی بخواهد حفظ بشود، این‌طور نیست که ما یک بار خوب عمل بکنیم، پنج روز خوب عمل بکنیم یک ۲۲ بهمن به خیابان بیاییم، یک بدر داشته باشیم، نه این‌طور نمی‌شود. مادامی که همه با هم همراه هستند، حکومت پیش می‌رود؛ این سه گروه رأس رهبری، فرماندهی خواص و عوام، عموم. این‌طور نیست که الآن… بهترین حکومت، حکومت امام زمان علیه السّلام به یک کشوری تحویل بدهند، شش ماه رها بکند، وضع بر می‌گردد به همانجایی که بوده است.


[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۶۳٫