«وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ» آنجایی که شما بگویی آقا جنگ هم داخلی است، توهّم توطئه داری، احساس ناامیدی به تو دست میدهد اگر بخواهی کاری نکنی. این نبوده است که ما خیال بکنیم الآن است که دروغ شاخدار میگویند بعضی از مسئولین و هنوز در مسئولیت خود پابرجا هستند. بعضی از آنها اینقدر پول ندارند، بیچارهها فقیر هستند که ما یک صدقهای برای مردم کوهبنان جمع کرده بودیم اخیراً میخواهیم برای یکی از وزرا بفرستم، چون وضع او بدتر از مردم کوهبنان است، اینها یک نانی دارند بخورند. این نمیدانم صد تا، چند تا شرکت دارد نانخور دارد، حقوق ندارد بدهد. پول را بدهید، اینها بروند حقوق کارکنان آنها نزدیک عید عقب نماند. دروغ میگویند و پابرجا هستند. طبیعت روزگار این است که به مرور آدمها میگویند: به ما چه و به تو چه، رها بکنید. من این را بارها عرض کردم امام حسین سلام الله علیه روحی له الفداء مگر چه حرف خلاف عقلی میزد که همه او را توبیخ میکردند؟ یکی از بدترین جملاتی که به شهید مطهّری نسبت داده شده است -إنشاءالله نسبت داده شده است- و برای خود ایشان نبوده است همین است که اهل عقل، عقلا قیام امام حسین علیه السّلام را تصویب نمیکردند.
یعنی قیام امام حسین علیه السّلام را عاقلانه نمیدانستند. مگر امام حسین سلام الله علیه چه میگفت؟ میفرمود: شاخ غول را بشکنید؟ میفرمود: دو دو تا پنج تا است که عقلا تشخیص نمیدادند؟ حضرت چه میفرمود میفرمود: «أ ما تَرونَ الحَقّ لَا یُعمَل بِه،»[۱] حضرت این را میفرمود. نمیبینید به حق عمل نمیشود؟! «وَ البَاطِلُ لَا یُتَناهى عَنه؟» باطل همینطور، هیچ توقّفی ندارد، هیچ ترمز ندارد، دارد میرود. حضرت چه حرف خلاف عقلی میزد؟ چه وقت گفت: ماست سیاه است که بگویی عقلا تصویب نمیکردند. حضرت سلام الله علیه چه میگفت که عقلا تصویب نمیکردند؟ همهی مردم تقریباً اکثریت مطلق با یزید بیعت کرده بودند، میگفتند: آقا شما به این کارها چه کار دارید؟ و این سؤال حضرت هم استفهام انکاری است ُ«أ ما تَرونَ» یعنی حضرت با انجمن عصای سفید که صحبت نمیکرد، با این مردم صحبت میکرد، همه میدیدند. این «أ ما تَرونَ الحَقّ» یعنی میبینید عکس العمل نشان نمیدهید. ولی من نمیتوانم ببینم و عکس العمل نشان ندهم.
عبد الله پسر خلیفهی دوم که این یک آدم عجیبی است و ساعتها باید راجع به این شخص صحبت کرد که چه کرده است برای اینکه بنی امیّه را مستقر بکند، پیش حضرت آمد و گفت: من تو را نصحیت میکنم. نه پدر تو دنیا دوست بود، نه جدّ تو نستجیر بالله. تو هم بضعهی پیغمبر هستی. جدّ تو خیلی آخرت دوست بود. یعنی برای حکومت داری قیام میکنی، برای اینکه دعوا را وسیله کردی. «وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ»[۲] این از بغل بنی امیّه خورده است، معلوم است به امام حسین علیه السّلام که نگاه میکند میگوید: دنبال دنیا نرو یا میگوید: چرا میخواهی وحدت امّت را بشکنی. خوب وحدت امّتی که محور وحدت بنی امیّه است که این زیر بغل طاغوت را گرفتن است، اینکه وحدت نیست. امام حسین علیه السّلام متّهم به وحدت شکنی و عبدالله بن عمر میشود داعیهدار وحدت. شق عصا نکن، بین امّت اختلاف نیفکن و وقتی هم دید که حضرت کوتاه نمیآید، طعنه زد: «ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ»[۳] بعد از آن را هم نگاه بکنید، استهزا میکنند. مقابل امام حسین علیه السّلام چند نفر استهزا کردند، مفتضح شدند؛ یکی این شخص است. وقتی میخواست خداحافظی بکند گفت: «أستَودُعکَ الله مِن قَتیلٍ»[۴] ای کشته خداحافظ. مثل اینکه قرآن نخوانده بود که کشتهی راه خدا زنده است. ۱۴۰۰ سال زنده است. ما برای پدر و مادر خود اینقدر عزاداری نمیکنیم. عبدالله بن عمر الآن کجاست؛ نه بین ما کجا بود در میان اهل سنّت هم کجا بود؟ «أستَودُعکَ الله مِن قَتیلٍ» به امام طعنه زد، یعنی کشته میشوی تمام میشود و میرود. امام حسین (علیه السّلام) چه کار میکرد که اینطور متهّم میشد «إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَهِ … وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ … وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»[۵] مثلی منی با مثل او نمیتوانیم با هم کنار بیاییم. میگویند: عاقلانه نیست؟ چه چیز آن عاقلانه نیست. چون هزینه دارد.
[۱]– تسلیه المجالس و زینه المجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۷۶٫
[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۲۴۸٫
[۳]– سورهی روم، آیه ۱۰٫
[۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۹۶٫
[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۴، ص ۳۲۵٫
پاسخ دهید