حجت الاسلام کاشانی روز پنجشنبه مورخ ۲۴ خرداد ۹۷ مصادف با شب عید سعید فطر به ادامه ی سخنرانی پیرامون مسئله ی «قیام قبل از ظهور» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۲]
«إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»[۳]
صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها
هدیه به پیشگاه اهل بیت علیهم صلواه الله صلواتی هدیه بفرمایید.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُم
با بیلیاقتی به نیابت از امام زمان روحی و ارواحنا من سوا له الفدا به روح مطهرهی مادر گرامیشان حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها این صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها را هدیه میفرستیم و بحث را شروع میکنیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَهِ فاطِمَهَ الزَّکِیَّهِ حَبیبَهِ حَبیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ اُمِّ اَحِبّآئِکَ وَ اَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَ فَضَّلْتَها وَ اخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَ کُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اَللّهُمَّ وَ کَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّهِ الْهُدى وَ حَلیلَهَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَ الْکَریمَهَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الأعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَ عَلى اُمِّها صَلوهً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّبِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَ اَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَهِ اَفْضَلَ التَّحِیَّهِ وَ السَّلامِ.[۴]
تعجیل در فرج حضرت ولی عصر ارواحنا فداه صلواتی هدیه بفرمایید.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُم
مقدّمه
خدای متعال را شاکر هستیم که اجازه دادند چند شب نام او را صدا کنیم، حرف خیلی زیاد بود ولی امشب یک بحثی است که بنده چند مرتبهای در مکانهای مختلف با آن مواجه شدهام، دنبالِ یک فرصتِ یک جلسهای بودم که طرحِ بحث کنم، امشب شبِ بسیار مهمی است، شبهایی که بسیار مهم هستند و شبِ مغفرت هستند، در آن بحثِ علمی مستحب است و ثواب دارد، ان شاء الله برای شما روضه میخوانند، لذا یکی از دردهای اهل بیت علیهم السلام خیانتِ دینداران است، تعابیری که مرحوم امام اعلی الله مقامه الشّریف راجع به بعضی از مراجعِ زمانِ خودشان و برخی از بزرگانِ زمانِ خودشان دارند را اگر انسان نگوید چه کسی گفته است، اگر شما در خیابان بگویید شما را دستگیر میکنند، یعنی باورنکردنی است که امام اینطور صحبت کرده است. کمااینکه یک زمانی یک نشریهای یک جملهای را تصریح کرد که راجع به چه شخصی است، آن نشریه را بستند، در صورتی که حرفِ امام بود و زده بود، فقط آن نشریه مصداقِ آن را پیدا کرده بود.
بنده نمیخواهم بگویم که انسان جسارت کند، ولی اینکه موقعیّتِ حسّاسِ مسلمین… صد سالِ پیش هم مرحوم شیخ عبدالحسین رشتی گله کردند و فرمودند: در موقعیّتِ حسّاسِ فعلی، برخی نمیدانند که الآن کجا هستند، برایشان فرقی نمیکند که پانصد سالِ پیش زندگی میکنند یا پانصد سالِ آینده!
یکی از عواملِ اصلیِ غربتِ دین این است که دینداران با فتاوا دین را غریب میکنند. یک نمونهی آن این چیزی است که میخواهم خیلی مختصر آن را عرض کنم.
مسئلهی قیام قبل از ظهور
یکی از مباحثی که این روزها زیاد مطرح میشود این است که از امام صادق سلام الله علیه رسیده است که هر پرچمی قبل از قیامِ حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بلند شود، آن طاغوت است و محکوم به شکست است و…
مثلاً به مسئولِ کانال ناقابلِ حقیر پیغام داده بودند که همهی حرفهایی که فلانی میزند صغروی است، ابتدا شما حکومتِ اسلامی را ثابت کنید، بعد این حرفها را بزنید.
این بحث در جاهای مختلف زیاد مطرح میشود، که از امام صادق علیه السلام روایاتی داریم، از ائمه علیهم السلام روایاتی داریم که اصلِ قیام طاغوت است، و شما نگاه کنید که توانِ امریکا و اسرائیل و لیبرالها و سکولارها این اندازه زیاد نیست که توانِ این زیاد است، آنها حداکثر میتوانند به ما موشکِ هستهای بزنند، ولی این میگوید شما طاغوت هستید! اصلاً دیگر نیازی نیست موشک بزنند. قدرتِ تخریبیِ این صدها برابرِ هستهای است! صدها برابرِ بمبِ هیدروژنی است؛ اتّفاقاً پاسخِ آن هم خیلی ساده است.
بنده در سه بخش، به اندازهای که بخواهم در یک جلسه صحبت کنم این را مطرح میکنم، ان شاء الله دفاع از حکومتی باشد که امید داریم ان شاء الله پرچمِ آن به دست حضرت ولی عصر ارواحنا فداه برسد.
پاسخ اول به شبههی قیام قبل از ظهور
نکتهی اول: مگر به ما دستور دادهاند که در صورتی که علمِ فهمِ روایات را نداریم برویم روایات را بخوانیم و عمل کنیم؟ چرا شما به مرجع تقلید رجوع میکنید؟
در مورد ماه مبارک رمضان این همه دردسر، این همه هزینه، ستاد استهلال، صد و شصت گروه… مگر مریض هستند؟ ما از امام معصوم روایت داریم که ماه مبارک رمضان همیشه سی روز است، سندِ آن هم صحیح است، پس بیهوده نگردید، خیلی بهتر نیست؟ چرا این کار را نمیکنید؟ برای اینکه یک روایت هم داریم که میگوید عید فطر با رؤیتِ هلال است! حالا چه کسی میتواند این وسط تشخیص بدهد که… میدانید که بین شیخ صدوق و شیخ مفید هم اختلاف است.
خیلی راحت بود که بگویند ماه رمضان سی روز است و خود را خلاص کنید! چقدر غیبت و تهمت، طرف سی روز روزه میگیرد و در نهایت پشت سرِ مراجع حرف میزند، دفترِ این مرجع پشت سر آن مرجع حرف میزنند، دفتر این مرجع به این مرجعِ دیگر ایراد میگیرند، او مرجع نیست و ما مرجع هستیم، مرجعِ ما مرجع است و مرجعِ آنها مرجع نیست… بروید میبینید که چه حرفهایی میزنند.
اگر قرار بود همه فقیه باشند مرجع لازم نبود، میگفتند خودتان بروید یک کتاب روایت بردارید و بخوانید و عمل کنید، اصلاً شما به قول طلبهها «قَلَّ ما یُوجَد» که در یک مسئلهای یک روایت باشد و معارض نداشته باشد. همین کفنِ میّت، خدا استادِ ما را حفظ کند درس سال گذشتهی ایشان در قم بود که در مورد اینکه کفن میّت سه تکّه باشد و چه باشد چند روز بحث کردند، مگر روایت نداریم؟ آقا! روایات مختلف هستند، تشخیص دادنِ این موضوع مردِ میدان میخواهد.
وگرنه از این مطالب فراوان داریم، چطور نماز بخوانیم؟ روایت از امام صادق علیه السلام رسیده است که به شخصی فرموده است این شکلی نماز بخوان! برای چه شما فتوای مرجعِ خود را نگاه کنید؟ پدر جان! روایاتِ دیگر هم طورِ دیگری گفته است! شما بروید در روایات ببینید که چقدر اختلاف بر سرِ این موضوع است که چه چیزهایی رکنِ نماز است! بیجهت نیست که طرف باید هفتاد سال تلاش کند، اگر به همین سادگی بود که چند روایت در یک کتاب میگذاشتند و میگفتند: فقیهِ خود باشید! همه هم از امام صادق علیه السلام تقلید کنند…
به آن آقایی که میگوید روایت است قیام قبل از ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه حرام است، باید گفت: تو همهی احکامِ دین را خودت میروی از روایت میخوانی؟
در همهی موضوعات، مثلِ ازدواج با زرتشتی، آیا متعهی آن اشکال دارد؟ آیا اشکال ندارد؟ ازدواجِ آن اشکال دارد یا ندارد؟ در مورد هر چهار سوال روایت داریم! میخواهی به کدام عمل کنی؟
مثل این میماند که شما دفترچهی پزشکی را بدهید که علائمِ بیماریها را نوشته باشد، میدانید که بسیاری از علائم در حدود پنجاه بیماری مشترک است، آیا اگر به شما دفترچهی بیماریها و داروهای متناسب بیماریها را بدهند میتوانید پزشکی کنید؟ چه کسی این کار را میکند؟
طبیعتاً در پزشکی هم همینطور است، همین واکسنی که الآن مطرح است، موافق دارد و مخالف دارد، انسانی که علم ندارد میخواهد چکار کند؟
پس نکتهی اول این است که رجوع به روایت و تحلیل روایت کارِ هر کسی نیست، فکر بنده مانند یهودیها نیست که بگویم فقط یک ژن خاص لازم است، برای یک طبقهی خاصی، برای یک فامیل خاص، نه! هر کسی استعداد داشته باشد و حدود پنجاه سال هم وقت بگذارد و او هم تمحض داشته باشد میتواند، اینطور نیست که فقط یک عدّهی خاص بتواند، همه میتوانند ولی یک زحمتِ طولانی دارد، کما اینکه استعداد پزشک شدن در همه نیست.
پس این نکتهی اول؛ طرف میگوید از امام صادق علیه السلام روایت داریم، اصلاً اینکه آیا این روایت هست یا نیست، منظورِ روایت چیست؟ ناظر به شخصِ خاص است یا کلّی است؟ همینطوری که نیست. همهی اینها مبانی دارد، پس این نکتهی اول.
روایت داریم که امام صادق علیه السلام فرمودهاند قیام قبل از ظهور… آقا شما مابقیِ روایات را هم در آن موضوع دیدهاید؟ صلاحیّتِ تحلیل داری؟
مثلاً من نمیتوانم بروم بگویم راجع به این واکسن HPV مناظره میکنم، من که صلاحیّت ندارم، باید یک شخصی که صلاحیّتِ علمی در این رشته دارد، صدر و ذیلِ موضوع را بداند حرف بزند، حالا یا موافق است و یا مخالف، به من ربطی ندارد. پس نکتهی اول این است.
خودِ آن شخصی که میگوید روایت داریم، خودِ آن شخص در مابقیِ موضوعات اینطور نیست که به روایت عمل کند، به فتوای فقیهِ خود، به نسخهی طبیبِ خود، به طرّاحیِ مهندسِ خود رجوع میکند.
پاسخ دوم به شبههی قیام قبل از ظهور
نکتهی دوم: برای ما اتّفاق افتاده است که بیمار داشتهایم، یکی از پزشکان گفت که باید همین فردا عمل جرّاحی شود، پزشکِ دیگری گفت اگر جرّاحی کنید قطعاً او خواهد مُرد، باید مثلاً یک دورهی درمانیِ کورتون داشته باشد، یک پزشکِ دیگری هم حالتِ سومی گفت؛ یکی از دکترهای گیاهی هم مقدارِ زیادی گیاهِ دارویی داد و گفت: اینها را دم میکنید و خوب میشود! سه مدل شد!
آیا کسی میگوید که آن پزشکی که گفت جرّاحی درست گفته است، آن دیگری که گفت کورتون بزنید هم لعنت الله علیه و حشره الله مع الابلیس… مسلّماً کسی اینطور نمیگوید، ممکن است دو طبیب یا دو فقیه یا دو کارشناس در یک مسئله اختلاف نظر داشته باشند، حتّی اگر بیمار بمیرد پزشکی که خطای پزشکی کرده است را قاتل حساب نمیکنند، اگر بنا بر این بود کسی جرأت نمیکرد پزشکی کند، چون ممکن بود بیمار در جرّاحی از دنیا برود و او را اعدام میکردند!
ما در پزشکی خطای تحلیل را میپذیریم، در فتوا هم همین است! گر میگفتند هر کسی فتوایی که میدهد دقیقاً همان چیزی باشد که اگر امام زمان سلام الله علیه میآمدند همان را میفرمودند، او جایزه میگرفت، اما اگر غلط میگفت علیه لعنه الله و الملائکه أجمعین و او را با صورت به جهنّم میاندازند، دیگر کسی جرأت میکرد که فتوا بدهد؟
دو فقیه؛ یک فقیه میگوید از نظر من قیام قبل از قیام امام زمان ارواحنا فداه حرام است، یک فقیه میگوید از نظر من در مجموع حرام نیست، گر هردو مجتهد باشند ممکن است یکی از آنها یا هردوی آنها اشتباه کنند، ولی مؤاخذه نمیشوند.
فرض کنید که مراجع میگویند قیام قبل از قیام امام زمان ارواحنا فداه حرام است، آن دیگری میگوید مرجعِ ما فرموده است که حرام نیست و مستحب است.
اگر کسی بگوید، نخیر! نمیشود، یعنی اصلاً سیستمِ اجتهاد، سیستمِ کارشناس را زیر سوال برده است. چه کسی گفته است که باید مرجعِ ما مانندِ مرجعِ شما حرف بزند؟ طبیعی است که مراجع اختلاف نظر دارند، در همین که مثلاً باید ماه را با چشم مسلّح رؤیت کرد یا با چشم غیر مسلّح، همین الآن دو نظر است! میشود کسی بگوید عجب حرامخوارهایی هستند، اینها با چشم مسلّح دیدند و برای آنها عید شده است و فردا روزه نمیگیرند، چون آنها عید فطر میدانند؟ پس اینها روزهخور هستند و شصت و یک روز هم به گردنِ آنهاست؟!؟! چه کسی همچنین حرفی میزند؟ میگویند: مجتهد است و این نظرِ اوست، از نظرِ او اگر ماه با چشم غیرمسلّح دیده بشود عید محسوب میشود، لذا حرام میداند که مقلّدینِ او روزه بگیرند.
چطور همه جا نظر کارشناسی مورد قبول است، به اینجا که میرسیم میگوید: یک روایت از امام صادق علیه السلام داریم که قیام قبل از قیام حضرت حجّت سلام الله علیه حرام است! میگوییم: این مجتهد است و نظر داده است، فرض کنید که شما نظرِ اجتهادیِ او را هم نپذیرفتید، شما که میگویم یعنی آن مرجعِ دیگر، یکی در سطحِ او، نپذیر! مگر قرار بر این بوده است که نظرِ همه یکی باشد؟ اگر اینطور بود که معنی نداشت ما این همه مرجع تقلید داشته باشیم.
اگر در همین مسجد بپرسم ممکن است مقلّدِ ده مرجع تقلید اینجا باشند، چه کسی گفته است که شما باید حتماً به آن چیزی که امام زمان ارواحنا فداه فرموده است برسید؟ دسترسی نداریم! اگر دسترسی بود بله!
شما تحقیق میکنید و میگویند نفر «الف» اعلم است، آن یکی میگوید احتمالاً «ب» اعلم است، آن یکی میگوی «ج» اعلم است، نظراتشان هم متفاوت است! وقتی نظراتشان فرق میکند که نمیگویند عجب حرامخواری است! یا مثلاً همه بگویند فردا عید است و یکی از مراجع بگوید نه عید نیست، میگویند نگاه کن! روزهی روز عید فطر حرام است ولی اینها میگیرند؟! نه برادر! اجتهادِ اوست، اختلاف نظر دارند.
عجیب است که آن کسی که این انقلاب را برپا کرده است، در اجتهادِ او، در فهل فقه بودنِ او که کسی شک ندارد، نهایتِ آن این است که مرجعِ شما نظرِ او را قبول ندارید، خُب نداشته باشد! شما به مرجعِ خودتان عمل کنید. دیگر حرام را از کجا میآورید؟ این هم پاسخِ دوم!
پاسخ سوم به شبههی قیام قبل از ظهور
پاسخ سوم: چه کسی گفته است آن روایاتی که امام صادق علیه السلام فرمودهاند قبل از قیام امام زمان ارواحنا فداه قیام نکنید، ناظر به قیامهای برای امر به معروف است؟ یعنی امر به معروف در زمان غیبت حرام است؟ قیام میکردند برای اینکه ادّعا میکردند ما امام هستیم، فرض کنید بلاتشبیه مرحوم امام سال ۴۲ که قیام میکردند، میفرمودند من امام سیزدهم هستم! آن وقت طبق ادلّهی ما، طبق عقاید قطعیِ ما این میشد طاغوت!
قیامهایی که صورت میگرفت، امامزادهها خودشان را امام میدانستند، بد نیست که انسان کمی هم تاریخ بداند! لذا امام معصوم را تخطئه میکردند، کتک میزدند، زندان میانداختند، شکنجه میکردند، مشخّص است که طاغوت است، چه کسی گفته است که اگر برای نهی از منکر هم قیام کنید همان شرایط را دارد؟ چه دلیلی دارد؟
کدام مرجع تقلیدی؟ ممکن است قلیلی گفته باشند، اما کجا اکثریّت گفتهاند نهی از منکر تا قیام امام زمان ارواحنا فداه حرام است؟ اگر قیامی برای احقاقِ حقوقی که دین فرموده است صورت بگیرد، امر به معروف و نهی از منکر، چه دلیلی برای حرمتِ این داریم؟ یعنی در راستای امامت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه باشد، نه بالاتر و همعرض.
خوبهای کسانی که زمان ائمه علیهم السلام قیام میکردند اینطور بودند که مادرشان میآمد به امام صادق علیه السلام عرض میکرد، نستجیربالله چون تو حسودی میکنی فرزندِ من طرفدار دارد از او حمایت نمیکنی! مشخص است که این در راستای دستورِ امام نیست.
اما اگر قیامی برای اعلای کلمهی حق در راستای دستوراتِ معصومین علیهم السلام صورت بگیرد، نه همعرض یا بالاتر از معصوم، اصلاً اینها چه ربطی به یکدیگر دارد؟ اینها اصلاً به هم ربطی ندارند، دو فازِ مختلف است.
نکتهی بعدی: چه کسی گفته است که اکثرِ آقایان قیام قبل از قیام امام زمان ارواحنا فداه را حرام میدانند؟ این آمار از کجا آمده است؟ تازه عرض کردم که اگر اکثریّت هم باشد فرقی نمیکند، چون اگر یک مجتهد نظر بدهد کفایت میکند، ولی چه کسی گفته است اکثریّت؟
مثلاً مرحوم ملّا احمد نراقی که فقیه برجسته است، نوزده جلد«مستند الشّیعه» دارد، مرحوم آقا سید عبدالحسین لاری و دیگران و دیگران و دیگران که فراوان هستند، لیستِ آنها کتاب شده است، اینها چه هستند؟
آخری از همه مهمتر است، این نشان میدهد که این جریان کلاً در هپروت هستند، همهی اینها برای این است که جبههی حق را یاری نکنند.
آیا شبههی قیام قبل از ظهور، برای زمان ما صدق میکند؟
حرمتِ قیام قبل از ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه برای پنجاه سال پیش بود که وقتی امام قیام کردند باید شما میگفتید که حرام است و قیام نمیکنیم، الآن حکومت را گرفته است. این اصلاً یک چیز دیگر است!
یعنی شما میتوانید دلیل شرعی پیدا کنید که حکومت را به طاغوت پس بدهیم؟
فوقِ آن این است که قیامِ این انقلاب حرام بوده است، الآن یک حکومتی است، این حکومت میتواند به بخشی از دین عمل کند، آیا دلیل شرعی داریم که آن را پس بدهیم؟ علامه مجلسیها، علامه حلّیها، چطور رفتار میکردند؟ از شاه صفوی که چشمِ فرزندان خود را درمیآورد هم بدتر است؟
ارزشِ همهی آن حرفهای قبلی یک صدم این حرف است، همهی آن حرفها برای این است که انقلاب کنیم یا نه، حالا انقلاب شد و الآن هم حکومت دستِ یک فقیه است، آیا الآن دلیلی وجود دارد که این فقیه برود و این حکومت را به طاغوت پس بدهد؟ آیا تابحال یک دیوانه از حوزه علمیه یافت شده است که همچنین حرفی بزند؟
بنده به پسرِ همان بندهی خدایی که میگویند بریتانیایی هست یا نیست و به من هم ربطی ندارد هم این مطلب را گفتم، گفتم الآن که یک حکومتی هست، آیا برویم این را پس بدهیم؟ اگر شما یک روایت ضعیف هم پیدا کردید که بگوید باید بروید پس بدهید ما حرفی نمیزنیم! اصلاً غلط کردیم و حرام انجام دادهایم و آمدهایم، حالا این حکومت الآن هست، آیا آن را به طاغوت پس بدهیم؟ یا نه میتوانیم بیشتر از قبل به دین عمل کنیم؟
یعنی این سوالِ شما برای پنجاه سالِ گذشته است، اصلاً شما در جریان نیستید که ما علاوه بر اینکه حکومتِ اینجا را گرفتهایم، پنج کشورِ دیگر را هم گرفتهایم، الآن ما در برخی از کشورها بدون پاسپورت میرویم و میآییم، الآن برویم و پس بدهیم؟ کدام آیه و روایت به این دلالت میکند؟
این همان چیزی است که طرف پنجاه سال است از حجرهی خود بیرون نیامده است و اصلاً نمیداند که الآن زمان قاجار است یا نه، باید پنجاه سال پیش این حرفها را میزدی که حرام است! الآن حکومت دستِ ماست!
امیرالمؤمنین روحی له الفداه فرمودند: حکومت هیچ ارزشی ندارد، حتّی به اندازهی این کفش پاره! مگر اینکه یک حق احقاق کنم!
اگر انسان کمی تاریخ بخواند کفایت میکند برای اینکه…. یادداشتهای فروغی منتشر شده است که میگوید الحمدلله امروز آتشزنهای دست یک نفر را سوزاند، میشود حکومت فشار بیاورد و این عزاداریها را تعطیل کنیم! بعد میگوید: روز عاشورا بود، رفتیم با یکدیگر کمی قمار کردیم و …. بعد رفتیم جایی نذری میدادند، گرفتیم و خوردیم! حالا ما حکومت را برگردانیم و دستِ اینها بدهیم؟ روحِ دین این را میگوید؟ علمای ما مانند علّامهی حلّی، علّامهی مجلسی، آنطور که شریعتی که خدا از سر تقصیراتِ او بگذرد که در این زمینه متأسفانه لجنپراکنی کرده، از سرِ زبانی همراهی میکردند؟
ما یک حکومتِ صفویه داریم، بیش از هشتاد درصدِ تراثِ شیعه برای صفویّه است، چون پول داشتند و از روی آثار نوشتهاند، چون همیشه شیعه در فشار بوده است، تراثِ قدیمیِ ما از فرقههای کم جمعیّت مانندِ زیدیّه و اسماعیلیّه کمتر است، چون هیچ وقت حکومت نداشتیم، همیشه هم وسطِ جنگ بودهایم، در مرکزیّت بودهایم و همیشه ما را میزدند، اگر صفویّه نبود ما امروز نسخهای از کافی نداشتیم، از منابع اصلیمان، روایاتمان، تفاسیرمان و… هیچ چیزی نداشتیم، کسی کمی تاریخ بداند میداند که حکومتها وقتی پول دارند، قدرت دارند، هر کشوری که حکومت در دستِ او بوده است تراثِ او امروز… در ترکیه ببینید، در دستِ عثمانیها بوده است، دویست هزار نسخهی خطّیِ مهم در آنجا هست، همهی آنها برای حکومت است!
چرا علّامه مجلسی اینقدر همراهی میکند؟ انسان برود بررسی کند و ببیند! چرا این فرصت برای علمای دیگرِ ما نبود؟ چون وقتی اسمِ امیرالمؤمنین علیه السلام را میبردند، در ازبکستان با قلمتراش… میدانید که قلمتراش خیلی تیز است… وسطِ مجلسِ شاه آخوندِ شیعه را لقمه لقمه کردند!
حالا یک امنیّتی بیاید، یک حکومتی بیاید، بگوید منابع را منتشر کنید، پول خرج کند و بگوید ترجمه کنید، علامه مجلسی با آن عظمت شروع به ترجمهی کتاب میکند، چه زمانی این اتّفاق میافتد؟ زمانی که حکومت هست، وقتی ترسِ امنیّتی نیست.
نه اینکه امروز مشکلاتی نداریم، خیلی مشکلات هست! بعضی از آنها تقصیرِ خودِ ماست، بعضی از آنها هم تقصیرِ ما نیست، ولی بود و نبودِ آن قابل قیاس نیست که بگوییم حالا برویم آن را پس بدهیم!
اگر دورهی سیّدالشّهداء علیه السلام یک حکومتی بود که فقط به سیّدالشّهداء علیه السلام محبّت داشت، آیا این اتّفاقات میافتاد؟ که بگوییم برویم پس بدهیم، یزید بیاید و بگیرد، تا امام زمان ارواحنا فداه بیاید…
خیلی حرفِ عجیبی است!
سلطان محمد خدابنده یک کار کرده است، مغول است، سنّی است، آخر هم همسرِ سنّیِ خودِ او به او سم میدهد و او را میکشد. یک سکّه منتشر میکند و ضرب میکنند، در قلب سکّه نوشته است «عَلیٌ وَلیُ الله»! در آنجایی که اگر کسی «عَلیٌ وَلیُ الله» میگفت او را به شدّت اذیّت میکردند، ناگهان سلطان شیعه میشود و سکّه «عَلی وَلیُ الله» ضرب میکند و در دستِ مردم میافتد!
علامه حلّی رحمه الله علیه در ابتدای «منهاج الکرامه» میگوید: «خَلَّد اللهُ مُلکَه وَ قَرَنَ دَولَتَهُ بِالدَّوامِ إلی یَوم القِیامَه» خدای متعال دولتِ او را تا روز قیامت مداوم نگه دارد، چرا؟ چون توانستیم یک «عَلیٌ وَلیُ الله» بگوییم.
امروز اگر علّامه حلّی بود مانندِ ما عمل نمیکرد، او میفهمید چقدر فرصت برای کار هست!
بعد آن طرف معلوم نیست در غار زندگی میکند یا کجا، میگوید: قیام قبل از قیام حضرت ولی عصر ارواحنا فداه حرام است!… آن برای پنجاه سال پیش بود! الآن دیگر قرار نیست قیام کنیم، الآن حکومت در دستِ ماست، اگر توان دارید کمک بدهید کار را بهتر کنیم!
فرض کنید که یزید سرِ کار است، از یزید بهتر نیست؟ انصاف هم چیزِ خوبی است، که اگر طاغوت هم هست طاغوتِ خوبی است، فقط جلساتِ مذهبی بیست برابرِ قبل شده است، دیگر این مساجد طویله نمیشوند!
ان شاء الله خدای متعال ما را شاکر نعمتهای خودش قرار دهد.
کاری که شفیع میکند
امشب شبِ خیلی مهمّی است، برای خودش شبِ قدری است، یک جمله عرض کنم و وارد روضه شوم، ما شبهای قدر عرض کردیم کتاب اعمالِ ما چه شکلی است، خودِ عمل حاضر میشود، هر کسی رد میشود و نگاه میکند… بعضیها آنقدر خجالت میکشند، اصلاً برای اینکه از این خجالت فرار کنند، قرآن میفرماید یا آرزو میکند که بین من و این اعمالِ من فاصله بیفتد، یا اینکه سرِ خود را پایین میاندازد خودِ او به سمت دوزخ میرود نستجیربالله… نمیتواند از شرم تحمّل کند… آنجا داریم «فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ»[۵] خدای متعال از فاسق راضی نمیشود.
بشارتِ من امشب این است، لذا ما که از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شفاعت میخواهیم، اینجا برای ما نوشتهاند «وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْمُصْطَفَی وَ آلِهِ»[۶] وقتی ما دست به سمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دراز میکنیم، شفیع چه کاری میکند که شفاعتِ او مورد قبول قرار میگیرد؟ خدا روح علامه طباطبایی را شاد کند، میگوید: نمیشود فاسق با گناهانی که کرده است خدا از او بگذرد، «فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» خدا که از فاسقها نمیگذرد، میفرماید: شفیع که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، زهرای اطهر سلام الله علیها است، امام زمان روحی له الفداه است، اینها با تصرّفی که میکنند، گناهانِ آن کسانی که به آنها متوسّل میشوند را به حسنات تبدیل میکنند تا شفاعتشان مورد قبول قرار بگیرد، وگرنه «فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» خدا از فاسق نمیپذیرد، خدای متعال هیچ وقت اعمالِ زشت را نمیپسندد.
یعنی ما برای شفاعت دو امید داریم، یکی اینکه آن لحظهی بیآبرویی ان شاء الله دست به دامان حضرت زهرا سلام الله علیها بشویم ایشان اعمالِ ما را تغییر میدهند، و بعد هم ان شاء الله بلکه ما را بخرند.
کاری که شفیع میکند این است که ابتدا آبرو میخرد.
روضه وداع حضرت زهرا سلام الله علیها
«مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ»[۷] از بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم دیگر سرِ مبارکشان را بسته بودند، آنقدر گریه کرده بودند بلکه آسیب دیده بودند، تا سردرد شدید نباشد سر را نمیبندند، «مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَهَ الرُّکنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ» ان شاء الله خدا در هیچ خانهای نیاورد که بچههای کوچک در خانهای باشد و مادر بیمار باشد، هر دفعه که بالای سرِ او میروند از هوش میرود و برمیگردد، دلشوره میگیرند، نمیدانند این دفعه که از حال برود برمیگردد یا نه، لذا اصلاً از کنار بستر بلند نمیشدند، حالِ بیبی طوری بود که هر لحظه ممکن بود دیگر ایشان را نبینند، خدا نیاورد اینکه انسان عزیزِ خود را نگاه نکند و نداند که آیا فرصت برای نگاه کردنِ مرتبهی دومی هم وجود دارد یا نه…
«نَحِلَ جِسمُها» جسمِ مبارک آب شده بود، «زابَ لَحمُها» پوست و استخوان شده بود، «حَتَّى صَارت کَالْخَیَال»[۸] انگار پارچه روی زمین افتاده است…
این آقازادهها کنار مادر بودند و از جا بلند نمیشدند، خدا نیاورد ببینید در یک خانه مادرِ جوان مریض باشد، فرزندانِ کوچکِ او اصلاً از کنارِ او بلند نمیشوند، نگران هستند… نمیدانم چرا این کار را کردند، یکی از بزرگان میگوید: شاید نمیخواستند فرزندان آن لحظهی حسّاس را ببینند…
به حالتِ نیمه نشسته درآمدند، لباس مبارکشان را عوض کردند، بدنِ مبارکشان را شستند، امشب علی تنهاست… خودشان خونهای بدنِ مبارکشان را شستند، آقازادهها دیدند که مادر لباسِ خود را عوض کرده است، بعد از چند روز کمی تغییر کرده است، به حالتِ نیمه نشسته درآمده است… اینها امام هستند، شاکر هستند، گفتند: میرویم مسجد خدا را شکر کنیم، به مسجد رفتند…
وقتی رفتند بیبی به اسماء فرمودند که پارچهای روی صورتِ من بکش، برو، ساعتی میگذرد یا لحظهای میگذرد، برگرد و بیا مرا صدا کن…
پارچه روی صورت بیبی انداخت و رفت، وقتی برگشت عرض کرد: یا بنت رسول الله… پاسخی نداد، اسماء میگوید من دست و پای خود را گم کرده بودم، چطور خبر بدهم؟
چند دقیقهای گذشت و این دو آقازادهی غریب وارد شدند، توقّع داشتند که مادر را نشسته ببینند، نگاه کردند و دیدند عجیب است! پارچه روی صورتِ او کشیدهاند… انگار نخواستند بپذیرند… گفتند: «یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ»[۹] معمولاً مادر ما این ساعت نمیخوابید، یعنی چرا پارچه روی صورت اوست؟
اسماء میگوید: من نتوانستم خودم را نگه دارم، گفتم: «مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا»…
خودِ اسماء تعریف کرده است… میگوید: امام حسن علیه السلام جلو افتادند، سیّدالشّهداء علیه السلام پشتِ سرِ او، آرام پارچه را از روی صورت مادر برداشتند، امام حسن علیه السلام یک بار بوسیدند، چرا یک بار بوسیدند؟ برداشتِ من این است که هنوز باور نکرده است که مادر از دنیا رفته است، این صورت مجروح است، یک مرتبه بیشتر نبوسیدند، آرام صدا کردند: «یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی فأَنَا ابْنُکِ الْحسن»… جواب نیامد…
خودِ امام حسن علیه السلام بعداً فرمودند با ما کاری کردند که محاسنِ ما زود سفید شد…
متوسّل شد به سیّدالشّهداء علیه السلام، امشب شبِ امام حسین علیه السلام است… صورتِ خود را کف پای مادر قرار داد، «یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی فأَنَا ابْنُکِ الْحسین»… «قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی»… دارم از دنیا میروم… مادر جواب نداد…
اسماء هم نمیدانست با این بزرگواران چه کند، گفت: بروید پدرتان را صدا کنید.
اصحاب نشسته بودند، دیدند امیرالمؤمنین علیه السلام در حال نماز خواندن هستند، رو به قبله هستند، آقازادهها از پشت سر وارد مسجد شدند، تا وارد مسجد شدند و چشمشان به منبر خالی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم افتاد…
تا چند وقت قبل از این اگر کسی گنهکاری بود، بیچاره بود، یکی از این دو آقازاده را بغل میکرد و نزدِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم میآورد عزّت پیدا میکرد… چند روز است که کسی درِ این خانه را نزده است…
فقط پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم از دست نرفته است…
تا نگاه کردند و چشمشان به منبر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم افتاد، شروع کردند بلند بلند گریه کردن، این آخرین مرتبهای ایست که برای مادرشان بلند بلند گریه کردند…
اصحاب دورِ آنها جمع شدند، گفتند آیا به یاد جدّتان افتادید؟ دلتان تنگ شده است؟
امام حسن علیه السلام فرمودند: «ماتَت اُمُّنا فاطِمه…»
راوی میگوید: چشمم را به سمت امیرالمؤمنین علیه السلام بردم، زمین نشسته بود، تا این صدا را شنید از پشت… «وَ وَقَعَ عَلیٌّ عَلَی وَجهٍ…» دیدند روی زمین افتاد، گریهاش که بلند شد صورتِ خود را نزدیک زمین آورد و فرمود: «بَمَنِ الأذی یَا بَنتَ رَسول الله….» دردِ خودر را به چه کسی بگویم؟
زیر بغل امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفتند، تا خانهی حضرت زهرا سلام الله علیها راهی نیست، خیبرشکن دستِ بچهها را گرفته است، آمد و بالای سرِ زهرای اطهر سلام الله عیها نشست، همین که روبند را کنار زدند، اسماء میگوید: علی بن ابیطالب علیه السلام طوری گریه میکردند که از زیرِ محاسنِ ایشان اشک میچکید…
فرمودند: «کَلِّمینی یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» دخترِ پیغمبرِ معراج رفته… چند مرتبه صدا کردند و جوابی نیامد، راوی میگوید شدّتِ گریه امیرالمؤمنین علیه السلام بیشتر شد، شانههای مبارکِ ایشان میلرزید، فرمودند: «کَلِّمینی یا فاطِمَه فَأنأبنُ أمّکَ علی»… «فَفَتَحَت أیْنَینا» من همیشه گفتهام، بنظر میآید که صدیقهی طاهره سلام الله علیها دیدند که حال امیرالمؤمنین علیه السلام وخیمتر از فرزندان است، چشم مبارکشان را باز کردند، «فَفَتَحَت أیْنَینا» یک نگاه به صورت امیرالمؤمنین علیه السلام کرد، یک نگاه به صورتِ فرزندان کرد…
خدا نیاورد اینکه محتضر لحظاتِ آخرِ عمرِ خود نگاه کند و یتیمیِ فرزندانِ خود را ببیند، لذا اینطور فرمودند: «اِبْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی»…
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه غافر، آیه ی ۴۴
[۲] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۳] صحیفه سجّادیه، صفحه ۹۸
[۴] مصباح المتهجد شیخ طوسی، ج۱، ص ۴۰۱
[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۹۶ (یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ ۖ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَرْضَىٰ عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ)
[۶] دعای ابوحمزه ثمالی
[۷] مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳ ص ۱۳۲ به بعد (وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَهَ الرُّکنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ عَلِیّاً (ع) وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِیٍّ بِثَلَاثٍ ۱٫ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِابْنَهِ أُخْتِهَا أُمَامَهَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا ۲٫ وَ أَنْ یَتَّخِذَ نَعْشاً لِأَنَّهَا کَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِکَهَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ ۳٫ وَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا یَتْرُکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْهُم.)
[۸] دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۳۲ (فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَالَهَا مِنَ الْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ الْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا حَتَّى صَارت کَالْخَیَال)
[۹] بحارالأنوار، جلد ۴۳، صفحات ۱۸۶ و ۱۸۷ (لَمَّا حَضَرَتْهَا الْوَفَاهُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى النَّبِیَّ لَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ الْجَنَّهِ فَقَسَمَهُ أَثْلَاثاً ثُلُثاً لِنَفْسِهِ وَ ثُلُثاً لِعَلِیٍّ وَ ثُلُثاً لِی وَ کَانَ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً فَقَالَتْ یَا أَسْمَاءُ ائْتِینِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتِ انْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً وَ ادْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى یَا بِنْتَ أَکْرَمِ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّسَاءُ یَا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطِئَ الْحَصَا یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَهُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ السَّلَامَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِیعُ الصَّحَابَهِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْکَى اللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالا لَا أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِک.)
پاسخ دهید