عدّهای از نزدیکان اهل بیت باعث میشدند خیلی غربت اهل بیت افزایش پیدا بکند. از آن طرف عرض کردیم، عدّهای بودند سعی میکردند اهل بیت را از غربت دربیاورند، سینه سپر بکنند از مثل کربلا که سینه سپر بکند، تیر و نیزه به ارباب نخورد بگیر تا آنجایی که وقتی بحث از این بود که امام، امام است یا نه مثالهایی عرض کردیم مثل مؤمن طاق را که فحش را او به جای امام میخورد. یکی از آن چیزهایی که خیلی مهم است جای آن هم امشب است که بگویم این است که از آن کسانی که باعث غربت شدید امام میشدند، بعضی از آنها آن کسانی بودند که اتّفاقاً ژنهای خوبی هم داشتند. چون تنها ژن خوب در این عالم واقعاً خوب ژن سادات است. واقعاً خوب است. این سادات امام زادهی ابن الامام، سبط الامام -سبط یعنی نوهی دختری- این از عوامل اصلی غربت اهل بیت است.
زمان زین العابدین صلوات الله علیه حکومت بنی امیّه به شدّت تلاش میکند که امام را تخریب بکند و حضرت هم دارد زندگی عادی میکند، به مردم کمک میکند. یک پسر امیر المؤمنین علیه السّلام به دادگاه میرود شکایت میکند، میگوید: موقوفههای زمان پیغمبر را باید به من بدهید. تنها پسر باقی مانده از امیر المؤمنین علیه السّلام من هستم، این علیّ بن الحسین برادرزادهی من است و حکومت هم تعیین میکند و اجازه میدهد موقوفه دست چه کسی باشد. موقوفههای پیغمبر و امیر المؤمنین علیهم السّلام که زیاد هم است، ثروت فراوانی است؛ میرود از امام شکایت میکند. یک شب به یاد دارید عرض کردم یک جانباز کربلا که او هم پسر امام است، میآید به زین العابدین صلوات الله علیه سر همین پولها فحش میدهد. «لَولا أنَّ بَنِی اُمَیَّهَ وَجَدُوا انصاراً»[۱] اگر بنی امیّه یار پیدا نمیکردند، نمیتوانستند حق ما را بخورند. زین العابدین فرمود: اگر فرزندان فاطمهی زهرا سلام الله علیها و نوههای ایشان حقّ امامت ما را به جای بیاورند، بهشتی میشوند چون اینها میتوانند ضربه بزنند. اینها بیش از دیگران میتوانند ضربه بزنند. در آن شرایطی که همه میخواهند امام را تخریب بکنند، یک خودی بگوید: این حرفها چیست میزنید. کرامت چیست، عصمت کجا بود. ما در خانهی او هستیم، میبینیم. به راحتی میتواند امام را تخریب بکند و شما هم نمیتوانید او را تکذیب بکنید.
من این مثال را زیاد این طرف و آن طرف گفتم؛ در قم یک کنگرهای برگزار شد میخواستند فضایل یک آقایی را بگویند از بزرگان بود. هر کسی آمد یک چیزی گفت. یک کسی گفت: ایشان روی هوای پرواز میکرد. یکی گفت: در دریا میرفت. یکی میگفت: طی الارض میکرد. همهی اینها که گذشت پسر او هم از بزرگان است. گفت: اینها که… میخواهم بگویم آن کسی که میتواند تخریب بکند آن خودی است. فرض بکنید آن وسط یکی بلند میشد میگفت: جمع بکنید. میگفتند: تو بنشین خبر نداری. تو یار سرّ او نبودی. پسر او آخرین نفر سخنران بود. عمداً هم آخرین نفر سخنرانی کرد. گفت: اینکه شما میگویید ما ندیدیم. اگر حواس خود را جمع نمیکردیم یک جدید صیغه میکرد. اصلاً منفجر شد. هر چه آنها گفتند در هوا پرواز میکرد، در زمین چه کار میکرد، طی الارض میکرد همهی آنها تمام شد. گفت: پدر ما یک شیطنتی داشت که… تسبیح داشت میگفت: صد و هفتاد و سومین نفر، صد و هفتاد و چهارمین نفر. شما میخواهید بگویید: دروغ میگویی؟ پدر من است، شما چه میگویید؟! میخواهی مادر شصت و هفتم خود را بردارم بیاورم ببینی. شما میخواهی تکذیب بکنی، مگر میتوانی تکذیب بکنی، نمیتوانی تکذیب بکنی تمام شد. هر چه عرفان درست کرده بودند با بمب اتم زد آن را منفجر کرد.
همین کار را بعضی از امامزادهها با اهل بیت کردند. میگفتند: میگویند: امام صادق علیه السّلام یک فقهی دارد هیچ کسی ندارد. واقعاً هم همینطور بود فقه امام صادق علیه السّلام منحصر به فرد بود. همه بحث فقهی میکردند، استدلال بکن، از کجا بیاوریم، حکم شرعی از کجا بیاوریم، روایت آن را بیاور بحث بکن، اصول فقه را با آن مخلوط بکن. امام صادق علیه السّلام میفرمود: حکم آن این است. حلال است، حرام است، واجب است، مباح است یا باید امام صادق علیه السّلام را قبول میکردی با باید قبول نمیکردی. لذا نمیشد امام صادق علیه السّلام را نقد کرد . بحث این است که امامزادهها میتوانند خراب بکنند. میرفتند پیش یک کسی که هم نوهی امام حسن علیه السّلام است و هم نوهی امام حسین علیه السّلام است. یعنی پدر او پسر امام حسن علیه السّلام است، مادر او دختر امام حسین علیه السّلام اسیر کربلا است. پدر او هم جانباز کربلا است. یکی از طرف امام حسن علیه السّلام، یکی از طرف امام حسین علیه السّلام. رفتند گفتند: میگویند: فقه امام جعفر بن محمّد خیلی ویژه است. گفت: اینها دکان است. جمع بکنید بروید مسجد ببینید علما چه میگویند. یک نفر آمده است، کجا درس خوانده است، استاد او چه کسی بوده است؟ گفتند: آقا میگویند اهل بیت علم لدّنی دارند؟ گفت: جمع بکن این حرفها را زدند دکان است. راوی میگوید: من رفتم در مدینه گفتم اعلم چه کسی است؟ گفتند: این، همین را که من دارم میگویم. رفتم از او سؤال کردم دیدم خود او هیچ چیزی بلد نیست. آمدم گفتم: این چیزی نمیداند. دیدم چشمها براق شد. چون یک عدّه هم به نفعشان بود. اصلاً اوّل به نفع حکومت بود که این بالا بیاید. بنی عبّاس برای اینکه با بنی امیّه درگیر بشوند، سراغ اینها آمدند. گفتند: این عجب جنس خوبی است. میشود مقابل بنی امیّه بگوییم اهل بیت. این هم نوهی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام است، با ما همکاری میکند. اصلاً رفتند بیعت گرفتند، با هم بستند. هیچ کسی مثل این نمیتوانست امام صادق علیه السّلام را خراب بکند. بدتر آن را بگویم میگفت: این جعفر بن محمّد میگوید: من امام هستم؟ پدر بزرگ او که امام حسین علیه السّلام است. بعد نستجیر بالله این جدّ ما حسین بن علی تقوا را رعایت نکرد. چه کسی جز این آدم میتواند این حرف را بزند؟ یعنی اگر کسی در جای دیگر بگوید مردم دهان او را پاره میکنند. ولی این را چه میخواهی بگویی؟ میگوید: برای اینکه باید به مردم میگفت امامت از آل حسن است ولی چون دوست داشت امامت از فرزندان خود او باشد دیگر نگفت. خدا رحمتش بکند بالاخره پسر فاطمهی زهرا است، خدا میگذرد. آیا شنیده بودید که یک کسی یک چنین غلطی راجع به امام معصوم علیهم السّلام بکند؟ این را فقط یک امامزاده میتواند انجام بدهد.
همانطور که سر بسته میگویم برای انهدام ولایت فقیه یک مرجع میتواند این کار را بکند، کسی دیگر نمیتواند، کسی دیگر بیایید اصلاً عددی نیست که بخواهد مقابله بکند. لذا اگر هم قرار باشد سرمایهگذاری بشود از این طریق سعی میکنند سرمایهگذاری بکنند. «تِلْکَ شِقْشِقَهٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ»[۲] کسی غیر از او نمیتواند. من بیایم حرف بزنم میگویند: بچّه بنشین برو خودت را آب بکش. تو را چه به این حرفها. باید ریش تو سفید باشد، باید ۸۰ سال سن داشته باشی. باید عین خود را از ته حلق بگویی. مگر همینطور میشود؟ باید چهار نفر دست تو را ببوسند، باید سه نفر پای تو را ببوسند تا بتوانی. امامزادههایی که اهل بیت را تضعیف کردند، عجیب غریب تضعیف کردند. این بحث خیلی مهم است بنده اخیراً به امامزادهها گیر دادم. ولی دو تا نکته دارد. یک مورد دیگر از موارد منفی آن را بگویم بعد رفتار اهل بیت را بگویم که یک وقت شما اشتباه نگیرید بنده هر جایی دارم میروم یک گبندی ببینم اسم امامزاده باشم میروم نگاه میکنم، منسوب به کدام امام است، درگاه آن را هم میبوسم اشتباه نگیرید. امّا قرار ما بر این است که من به شما راست بگویم؛ اگر یک کسی به من بگوید مجموعاً آن امامزادههای ویژه خیلی خوبهای آنها از بدهای آنها بیشتر هستند من میگویم ببخشید من یک مقدار تاریخ خواندم بد باورم میشود، این را هم میگویم. نمیگویم ده تا خوب هستند یکی بد هستند.
[۱]– ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، ج ۲، ص ۱۷۸٫
[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۰٫
پاسخ دهید