دوازدهمین برنامه از سلسله جلسات “آزاداندیشی علمی” با حضور جمعی از فرهیختگان طلبه و دانشجو، روز شنبه ۰۱ خرداد ۱۳۹۶ در محل دفتر نماینده ولیفقیه در استان البرز و امامجمعه شهر کرج برگزار شد.
سخنران این جلسه، جناب حجت الاسلام والمسلمین حامد کاشانی بوده و موضوع آن به بحث “نقطه آغاز در پژوهش سیره اهل بیت علیهم السلام” اختصاص یافت.
سلسله جلسات آزاداندیشی علمی باهدف واکاوی مفاهیم و تبیین معارف دینی، شنبه هر هفته با حضور اساتید برجسته حوزه و دانشگاه در محل دفتر نماینده ولیفقیه در استان البرز و در زمینههای مختلفی چون مباحث کلامی، فلسفی، عرفانی، هرمنوتیک، سیاسی، مدیریت شبهات، مبانی تمدن اسلامی و مدیریت رسانه برگزار میگردد.
- بحث در پژوهش سیرهی معصومین (علیه الصّلاه و السّلام)
- بحث راجع به ماهیت و پژوهشهای تاریخی
- مهم بودن نگاه همه جانبه به تاریخ
- مهم بودن زاویهی دید فرد در مسائل تاریخی
- عمل کردن به وعدههای کاندیدا در انتخابات
- نگاه تاریخ نگاران به تاریخ یک کشور
- نگاهی به ابعاد واقعی تاریخ
- لازم بودن استیعاب در تاریخ
- جایگاه عقاید ما در فهم تاریخ
- نگاه کلامی نداشتن به گزارش تاریخی
- تغییر فضای تاریخی از سوی حوزویان
- نقد مباحث تاریخی با مباحث کلامی
- خلاف با واقع بودن گزارشهای تاریخی در مورد سیرهی اهل بیت (علیهم السّلام)
- جدا بودن دو سطح علم از هم در گزارشهای تاریخی
- شبهه پنداشته شدن بعضی از شبهات
- لزوم نداشتن مسائل کلامی به واقع دیده شدن توسّط عموم
- تناقض بودن بین گزارههای کلامی و گزارههای تاریخی
- تفکیک کردن گزارههای تاریخی از گزارههای کلامی
- علم غیب داشتن در نگاه کلامی ما
- دعوا بر سر علم غیب داشتن سیّد الشّهداء (علیه السّلام)
- علّت اهمّیّت امام حسین (علیه السّلام)
- به کار بردن دیدگاهها و عقاید شخص در گزارشهای تاریخی
- ورود مباحث کلامی در تاریخ
- دیدگاههای کلامی نویسندگان در تحلیل گزارشهای تاریخی
- روضهخوانی تاریخگویی نیست
- خلاصه کردن تاریخ کربلا از سوی مورّخ
- بکاء هدف اصلی روضهخوان در روضهخوانی
- آثار فراوان گریهی بر مظلوم
- مهم بودن جزئیات در تاریخ
- مهم نبودن جزئیات در روضهخوانی
- ارائهی نقلهای مختلف از سوی مورخ پس از تحلیلات خود از تاریخ
- فاصله گرفتن از فضای تحلیل با نقالی کردن
- ارائهی یک نظر نهایی در تحلیل تاریخی
- لزوم نداشتن نقل بر معتبر
- لزوم بر معتبر نبودن روایات ضعیف از سوی مورّخین
- نیاز نداشتن روایات برای نسبت دادن به معصوم (علیه السّلام)
- بیان انواع نقلها از سوی مورّخ
- غرض عقلایی داشتن فهرست کردن گزارشها
- عقلایی بودن نقل روایات ضعیف
- گره زدن دل مخاطب با واقعه یکی از اهداف روضهخوانی
- تحلیل نکردن تاریخ در موقع نقل روضه از سوی روضهخوان
- نگاه جزمی نداشتن به گزارشها
- روشنگری نکردن امام صادق (علیه السّلام) در برابر نقل هر نقال
- مشخّص شدن زمان نقل گزارشها برای بازگو کردن به مخاطب
- نقل گزارشها از سوی متأخّرین به صورت داستان
- متفاوت بودن مزاج آدمها در پذیرش گزارشهای تاریخی
- روضهخوانی بیان واقع نهایی یکی از نقلها
- نقل کردن روضهخوان در روضهخوانی از توهمات خود
- محتمل الواقع بودن برخی از گزارشهای تاریخی
- نقل صحیح روضه از سوی روضهخوان
- منظور از خواندن روضهی صحیح چیست؟
- اثر دروغ نگذاشتن گزارش بر روی ذهن افراد
- متفاوت بودن فضای اهل حدیث با فضای روضه
- انتساب دروغ به روضهخوانها
- باز ماندن روضهخوان از خلق جدید
- نگاه تاریخنگاری اهل تاریخ به مقتل
- مراجع عقیده مدعی العموم بودن در روضهخوانی
- تبلیغ فکر روضهخوان در نقل گزارشهای تاریخی در روضهخوانی
- انگیزه نداشتن خصیبی برای دروغ گفتن در آثارش
- تفاوت غرض روضهخوان در روضه با تاریخ
- پذیرفتن اخبار از آدمهای ناشناس
- نگاه تاریخی به سیرهی اهل بیت (علیهم السّلام)
- اعتراض به خلافگویی برخی از روضهخوانها
- روضهخوانی تاریخ نیست
- توقعات جامعه از روضهخوانی در روضهخوانی
- وظایف یک روضهخوان در بیان گزارشهای تاریخی به مردم
- محتمل الواقع نبودن گزارشهای تاریخی
- کار روضهخوان کار بازی با احساسات است
- سناریو نوشتن از گزارشهای معتبر تاریخی
- برداشت جدید برخی روضهخوانها از یک متن قدیمی
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱].
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
بحث در پژوهش سیرهی معصومین (علیه الصّلاه و السّلام)
موضوع بحث ما نقطههای آغاز در پژوهش سیرهی معصومین (علیهم الصّلاه و السّلام) است. با توجّه به اینکه بحث آخر ما است، بعد از این بحث مواضع زیادی باقی میماند، اگر توفیق و فرصتی بود، بعداً که خدمت برسیم باید شروع کنیم.
بحث راجع به ماهیت و پژوهشهای تاریخی
آنچه در دو جلسهی گذشته راجع به صورت خلاصه مطرح کردیم، یکی به شکل خیلی ساده از ماهیت تاریخ و پژوهشهای تاریخی بحث کردیم. من فکر میکنم حتّی اگر ما نخواهیم پژوهشگر شویم، نگاه ما رو به آثار تاریخ نگاری و همینطور سیرهی اهل بیت (علیهم السّلام) را هم عرض میکنم. همین عرایض ناقابلی که تا اینجا داشتیم اگر دوستان بروند آثار تاریخ نگاری را مطالعه کنند، اگر عرایض ما را پذیرفته باشند آن وقت میتوانند نمره بدهند آن فردی که کتاب و بحث تاریخی را مطرح کرده است چقدر روشمند است و چقدر غیر روشمند است.
مهم بودن نگاه همه جانبه به تاریخ
با توجّه به اندک بودن فرصت چند نکتهای مهمی که باید امروز از مباحث به آن بپردازیم؛ دیگر به آنچه گذشت نمیپردازم. بحث را از همین جا پی میگیرم. به محضر شما عرض کردیم نگاه همه جانبه برای فهم تاریخ مهم است؛ چون تاریخ را هم میگوییم یا آنچه که واقع است یا آنچه که واقع نما است. یعنی ما هم آنچه اتّفاق افتاده را تاریخ میگوییم، هم آنچه گزارش شده و آنچه مطابق واقع شده را تاریخ میگوییم.
مهم بودن زاویهی دید فرد در مسائل تاریخی
برای شما مثال میزنم. شاید جلسهی گذشته گفتم فقط به آن اشاره میکنم به مثال جدیدتر هفتهی پیش تا این هفته میپردازم که این موضوع مشخّص شود. پدیدهی برجام اتّفاق میافتد، از آفتاب تابان تا عهدنامهی ترکمنچای مثالی زدیم که هر دو است. گزارشها را ۵۰ سال بعد، ۷۰ سال بعد، ۲۰۰ سال بعد یکی بخواند کدام یک از اینها است؟ این مهم است که زاویهی دید ما کجا است.
عمل کردن به وعدههای کاندیدا در انتخابات
یک مثال دیگری میزنم که جدیدتر است. در همین انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای پیروز از یک طرف متّهم شد که وعدههای داده را عمل نکرده است، امّا طبیعتاً اگر اینطور از جانب آن افراد رأی دهنده، آن کسانی که به ایشان رأی دادند، اگر ایشان کسی بود که دروغ گفته و به وعدههای خود عمل نکرده، به او وعده نمیدادند. چرا؟ چون جناح مقابلِ فکر ایشان مسائل اقتصادی را به عنوان نمونه میگفتند وعدههای عمل نشده است یا دروغ است، فلان جا هم ایشان صد روزه گفته است، بعد هم گفته که نگفتم، دیگر آنها توجّه نمیکردند که ایشان یک وعدههای دیگری هم داده است که عمل کرده است که آن ۲۳ میلیون به او رأی دادند. مثل برجام. این وعدهای است که عمل کرده است. مثل اینکه فرض بفرمایید بعضی فضاها باز شود، بعضی خطوط شکسته شود. مثلاً در مشهد موسیقی زنده اجرا شود، اینها اتّفاق افتاده است.
این در فهم فضای تاریخی مهم است. حالا این را عرض کردم که میخواهم بگویم یعنی در مسائل معاصر هم این اهمّیّت دارد که در تحلیلهای سیاسی به آن میتواند اثر بگذارد. حالا چون که اینجا بحث خیلی حسّاس میشود، این را نگه میدارم یک مثال خیلی قدیمتر میزنم.
نگاه تاریخ نگاران به تاریخ یک کشور
تاریخنگاران مثلاً میگویند ما تاریخ انگلیسی آلمان داریم و تاریخ آلمانی انگلیس دارم، تاریخ انگلیسی انگلیسی داریم و تاریخ آلمانی آلمان. یعنی ما با نگاه خود وقتی ترکمن چای را بحث میکنیم، میگوییم بله ما یک کشور بزرگی بودیم، شکست نظامی خوردیم، گرجستان را هم از ما جدا کردند. گرجستان برای ما بود، این بچّه را از مادرش جدا کردند.
نگاهی به ابعاد واقعی تاریخ
الآن هم نگاه ما به مردم آنجا و همینطور به بحرین میتواند اینطور باشد که اینها یک منطقهای بودند که از ما بودند، جزء ما بودند بعداً از ما جدا شدند. در حالی که شما زاویهی دید خود را تغییر دهید و دوربین را در روسیه قرار بدهید. میگویند ما سرزمین یکپارچهای بودیم، یک دست بودیم، شمال دریای خزر همه یکپارچه بود، مدّتی مسلمین با تجاوز خود اینجا را گرفته بودند، ۷۰۰ سال دست آنها بود، ما توانستیم بر آن واقعه در یک نبرد تاریخی ضعف هزار ساله را جدا کنیم و این فرزند را به ملّت برگردانیم. از آن طرف هم کاملاً نگاه است. حالا واقع کدام است، شما باید ابعاد آن را ببینید. یعنی گزارشهای یک کشور را هم گاهی شما در یک موضوعی نگاه کنید کافی نیست، همه جانبه باید نگاه کرد. نقطهای که آن دوربین را کاشتیم که تاریخ را مطالعه کنیم، باید توجّه کنیم که آن همهی ابعاد را دارد پوشش میدهد یا نه باید برویم جای دیگر را هم ببینیم.
لازم بودن استیعاب در تاریخ
اگر به خاطر داشته باشید هفتهی گذشته عرض کردیم در تاریخ استیعاب لازم است و استیعاب هم سخت است یعنی باید همه جانبه دید و این سخت است، چون مواضع تاریخی در همهی منابع آمده است. من میخواستم این را به آن اضافه کنم.
جایگاه عقاید ما در فهم تاریخ
یک نکتهی دیگری که در فهم تاریخ بسیار کاربردی است، جایگاه عقاید ما چه میشود. چون ما در سیرهی معصومین مستقیم با عقاید خود کار داریم، این را چه کار کنیم؟ با توجّه به اینکه بعضی از گزارشها برای شیعیان نیست.
نگاه کلامی نداشتن به گزارش تاریخی
همانطور که قبلاً محضر شما عرض کردم اصلاً نباید ما نگاه کلامی به تاریخ داشته باشیم. فیلتر جلوی این دوربین قرار بدهیم، گزارش آن دیگر صادقانه نیست، محدود کننده است و گزارش تاریخی اصلاً به کلام نباید کار داشته باشد. بله، میتوانند همدیگر را محدود کنند. حالا میخواهم خدمت شما مثال عرض کنم.
تغییر فضای تاریخی از سوی حوزویان
بعضی از حوزویان که در فضای تاریخ وارد شدند، کاری کردند که مورّخین اینها را اصلاً تاریخ نمیدانند و قبلاً هم عرض کردیم که ما گفتمان را از دست میدهیم. یعنی عمدهی آثاری که ما در مورد اهل بیت (علیهم السّلام) منتشر میکنیم، اینها خاصیّت بیرون از فضای تشیّع را ندارند. چرا؟ چون که اصلاً از اصول آن استفاده نکردند. از قبل بنابر این بوده که انتخاباتی برگزار شود و یک نفر هم رأی بیاورد، از صندوق یک نفر خاص شود.
نقد مباحث تاریخی با مباحث کلامی
این مثال هم مثل آن است که ما قبل از مطالعهی تاریخ میگوییم بخوان که ببینند امام جواد چه معصومی است که علم و غیب دارد. کأنّ ما به این دوربینهای مدار بستهی این دفتر بگوییم فیلمی که کاشانی دزدی کرده است را بده. یعنی از قبل اینطور تصوّر میشود که من مجرم هستم و من متّهم هستم. معلوم است که اعتماد کردن به آن خیلی پایین میآید، فقط افرادی که هم فکر او هستند اعتماد میکنند. بسیاری از آثار ما اینگونه است، نقدهای تاریخی که میخواهیم بکنیم با مباحث کلامی نقد میکنیم. لذا دچار درگیری میشویم، این درگیریها خیلی گسترده است. یعنی تقریباً همهی فضای سیرهی معصومین را در بر گرفته است. به گونهای که وادار کردیم مورّخین اظهار نظر نکنند.
خلاف با واقع بودن گزارشهای تاریخی در مورد سیرهی اهل بیت (علیهم السّلام)
مثلاً فرض بفرمایید ما اگر بخواهیم در مورد سیرهی اهل بیت فعّالیّت کنیم مثلاً ما در روایات خود داریم «لا یُغَسِلُ الإمامَ إِلّا الامام»[۴] جز امام، امام را با کسی غسل نمیدهند و نماز نمیخوانند. چند معصوم ما گزارشهای تاریخی که عقلایی هم هستند، خلاف این نشان میدهد. ما اینجا باید کدام را بگوییم. مثلاً فرض بفرمایید موسی بن جعفر (سلام الله علیه) در زندان بغداد به شهادت میرسد، کفنپوش آن بزرگوار را به بازار بغداد میآورند و هیچ گزارشی هم نداریم که امام رضا (سلام الله علیه) شرکت کرده باشد، چون حضرت دور است، مدینه هستند،. باید چه کار کرد؟ باید آن نگاه کلامی را در اولویت قرار داد، نگاه تاریخی را باید در اولویت قرار داد؟ آن نگاه کلامی داور نگاه تاریخی است.؟
جدا بودن دو سطح علم از هم در گزارشهای تاریخی
ما یک راه وسطی پیدا کردیم که فکر میکنم در دو جلسهی گذشته عرض کردیم و آن هم اینکه ما دو سطح علم کاملاً جدا از هم داریم. ما یک وقت راجع به نفس الامر میخواهیم صحبت کنیم، در عالم واقع چه اتّفاقی افتاد، آنجا میتوانیم از نگاه کلامی خود اگر معتبر بود استفاده کنیم؛ و آن جایی که میخواهیم بگوییم آنچه دیده شد، آنجا سراغ تاریخ میرویم. اگر این تفکیک صورت نگیرد، جنگ بین مورّخین و متکلّمین تمام نمیشود و چوب آن را مورّخین میخورند. چون متکلّمین اجازه نمیدهند مورّخین در جامعه حرف بزنند، میگویند دارند شبهه افکنی میکنند.
شبهه پنداشته شدن بعضی از شبهات
ما در بحث مدیریت شبهات که قبلاً محضر شما رسیدیم، عرض کردیم خیلی از چیزها که شبهه پنداشته میشود شبهه نیست مثل همین. این شبهه نیست، این دو مسئله است: اگر واقعاً این روایت معتبر باشد که «لا یُغَسِلُ الإمامَ إِلّا الامام» واقعاً اینطور باشد، این لزومی ندارد که گزارشگران دیده باشند. آن وقت وقتی کسی از جهت تاریخی میگوید، ما با او دعوا نمیکنیم، از جهت تاریخی یعنی در دوربینهای ما است. میگوییم اینجا را سرقت کردند، در دوربینهای ما کسی نیست، نه اینکه واقعاً دزدی نیست. ممکن است از دید آنها پنهان شده باشد. ولی اگر چیزی از دید آنها پنهان شده است، دیگر محکمه پسند نیست. واقعاً بنده آمدم و اینجا سرقت کردم و هیچ دوربینی نگرفته است، چطور میخواهند در دادگاه من را مقصّر بدانند؟ نمیتوانند. بله، در دادگاه عدل الهی میشود این کار را انجام داد.
لزوم نداشتن مسائل کلامی به واقع دیده شدن توسّط عموم
مسائل کلامی لزوماً نظر به واقع دیده شدن توسّط عموم ندارند، به فرض اینکه بعضی از گزارههای ما واقعاً کلامی و صحیح باشند، مثل همین «لا یُغَسِلُ الإمامَ إِلّا الامام» واقعاً اینطور باشد، چون ما نمیدانیم واقعاً اینطور است یا نه. یک روایت است، آیا در مسائل راجع به واقع نفس الامر یک خبر کافی است یا این یک ظن است؟ من الآن فعلاً دنبال ارائهی نظر خاص در این موضوع نیستم، به فرض اینکه از جهت کلامی اطمینانآور باشد، این دارد راجع به واقع صحبت میکند، نه آنچه که دیده میشود. اگر نباشد که هیچ، آنقدر اعتبار ندارد که اطمینانآور باشد هیچ، در همان حوزهی کلام پای او لنگ نمیخورد؛ اگر به فرض که در حوزهی کلام پای او لنگ نخورد.
تناقض بودن بین گزارههای کلامی و گزارههای تاریخی
این تقسیمی که بنده سعی کردم ایجاد کنم، سعی کردم دعوای تاریخ و کلام را به حداقل برسانم، چون بگویم اینها مثل دو خطی هستند که در فضا نه موازی هستند و نه منطبق هستند، بلکه متنافر هستند مثل این دو خط، این خط با این خط اینها نه موازی هستند و نه لزوماً متقاطع هستند، نه منطبق هستند بلکه یک چیز دیگری هستند یا در اربعه بگویید اینها اصلاً در فضای تباین است، بنابراین با هم درگیری ایجاد نمیکنند. آن گزارهی کلام دارد یک واقعی را میگوید که گزارهی تاریخی میگوید من آن را در دوربینهای خود ندارم، چون ندارم برای من معتبر نیست و من میگویم در گزارشهای ما نیست.
تفکیک کردن گزارههای تاریخی از گزارههای کلامی
این همان چیزی است که ما عرض میکنیم حضرت رقیه میتواند در باور شیعیان موجود باشد، ولی از جهت تاریخی اثبات نشود. گزارشگران نگفتند، البتّه چیزی که گزارشگران نگفتند شما بخواهید جای دیگر بگویید باید یک اطمینان عقلایی داشته باشد، ولی میشود از هم تفکیک کرد. میشود گفت نماز را بر بدن موسی بن جعفر (سلام الله علیه) فلانی به ظاهر خواند. حالا اگر امام رضا (صلوات الله علیه) خواندند، این را دیگر کسی ندیده است یعنی گزارشگران نگفتند. همینطور مسائل حادتر از این.
فرض بفرمایید در مثالهایی که میخواهیم بزنیم مثلاً امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) انتصاباتی دارند. انتصابات امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) در حکومت خود اینطور نیست که در آخر کار همهی موفقیّت ایجاد کنند. بسیاری از کارگزاران امیر المؤمنین (علیه السّلام) آخر و عاقبت خوبی ندارند. همینطور بعضی از کارگزاران امام حسن (علیه السّلام)، بعضی از وکیلان امام کاظم (علیه السّلام).
علم غیب داشتن در نگاه کلامی ما
نگاه کلامی ما نگاهی است که در آن علم غیب است، میگویید چطور ممکن است کسی را انتخاب کند که این آدم دزدی میکند؟ ولی نگاه تاریخی میگوید به ظاهر کار بوده، ایشان را بررسی کردیم. مثلاً فرض بفرمایید بنده رفتم خبرگان یا مجلس ثبت نام کردند، بررسی کردند، عیب ظاهری از من پیدا نکردند. این عیب ظاهری پیدا نکردن به معنی اینکه عیب ندارم نیست، عیب ظاهری ندارم. عیب مکشوفی ندارم، عیبی که اگر هم مکشوف بوده و سند آن به دست اینها رسیده باشد ندارم، به معنای عیبی ندارم نیست.
دعوا بر سر علم غیب داشتن سیّد الشّهداء (علیه السّلام)
همین دعوا را در ماجرای امام حسین (علیه السّلام) میبینید که چقدر داستان درست کرده است، آدم کشته شده است. بالاخره امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) غیب داشته یا نداشته؟ اگر علم غیب داشته برای چه به سمت کوفهای رفته است که همهی ناظران و ناصحان گفتند نرو، کشته میشوی؟
میدانید اگر ما اینجا امام حسین (علیه السّلام) را معصوم نمیدانستیم ۹۹ درصد دعواهای تاریخی ما تمام میشد. این همه دعوا و کتک کاری و فحش و فحشکاری که مثلاً یک آقایی در مورد امام حسین (علیه السّلام) کتاب نوشته است که سیّد الشّهداء علم غیب تفصیلی نداشتند که به سمت کربلا رفتند. ایشان از مجتهدین معروف بود و یک مجتهد دیگری گفت ایشان رئیس دفتر یزید بود که این حرف را زده است. چرا این اتّفاق افتاده است؟ علّت این است که مسئلهی علم و غیب امام حسین (علیه السّلام) مطرح شده است که آیا امام حسین (علیه السّلام) علم غیب داشت یا نداشت؟ یعنی یک گزارهی کلامی است. حالا اگر علم غیب داشت چرا به سمت کوفهای رفت که حضرت به این وضع کشته شد؟
اگر ما دنبال مسائل کلامی نبودیم یعنی امام را به ظواهر تحلیل میکردیم اصلاً این دعواها پیش نمیآمد، امّا وقتی میگوییم نه، اگر بگویی به ظاهر محاسبات امام خطا در آمد، میگوید شما به امام توهین کردید.
علّت اهمّیّت امام حسین (علیه السّلام)
امام حسین (علیه السّلام) هم به این جهت اهمّیّت دارد که امام حسین با مردم سر و کار دارد وگرنه میشود این را نسبت داد و توسعه داد. مثلاً پیغمبر اکرم آن ۵۰ نفری که فرستادند تنگهای را در احد نگه دارند و فرمودند: اگر ما پیروز شدیم اینجا را رها نکنید. در محاسبات خود اشتباه کرد. افراد مطمئنتری باید میگذاشت، اگر آن نگاه کلامی بود، منتها مردم خیلی به سیرهی پیامبر کاری ندارند و آنجا دعوا درست نمیشود، وگرنه میشد این را توسعه داد و اگر اتّفاقاً ابعاد دیگر آن بررسی شود، میبینیم نه، موارد یکی، دو مورد نیست.
به کار بردن دیدگاهها و عقاید شخص در گزارشهای تاریخی
آن چیزی که خیلی مهم است اینکه من بخواهم نگاههای خود، دیدهها و عقاید خود را در گزارش خود و در تحلیل خود استفاده کنم، این باعث میشود دعوای ما از موضوع بیرون میرود، دعوای من و شما از دوربینهایی که راجع به سارق ثبت کردند بیرون میرود و داریم راجع به تفکّرات خود بحث میکنیم، من و این حاج آقای بزرگوار دادگاه میرویم، ایشان میگوید من شهادت میدهم این کاشانی دزد است، میگویند آیا سندی دارید؟ میگوید نه، میدانم. دو، دو تا چهار تا، عقیدهی من این است. بنده هم یک چیز دیگر نسبت به ایشان میگویم، میگویند سند داری؟ میگویم نه. دو، دو تا چهار تا عقیدهی من است.
ورود مباحث کلامی در تاریخ
مباحث تاریخی را در مسائل کلامی بیاوریم به همین شکل میشود. یعنی من از بیرون میدانم که امام معصوم است، حالا میخواهم آن واقعهای که گزارش شده است را تحلیل کنم، آن میدانم را به آنکه میبینم حاکم میکنم. این از لحاظ محکمه و دادگاه قضایی که اتّفاقاً دادگاه قضایی هم شبیه تاریخ عمل میکند. چون یک جاهایی شرع گفته قسم را بپذیر، برای همین است که میگویم شبیه است.
شما در تاریخ کسی قسم هم بخورد لزوماً نمیپذیرید، ولی دادگاه میگوید قسم در بعضی موارد اگر یک شاهد داشت، مسائل مالی بود بپذیر. یا دو نفر گفتند بپذیر در حالی که در تاریخ لزوماً دو نفر بگویند شما نپذیرید. امّا یک نزدیکیهایی به هم دارد، چون شما در دادگاه میگویید آنچه دیدم اینها است، نه آنچه میدانم. آنچه دیدم این است. این یک بحث است.
دیدگاههای کلامی نویسندگان در تحلیل گزارشهای تاریخی
این بحث را برای یک موقعی میگذارم که بیشتر بپردازم، چون یک وعدهای داده بودم که اهمّیّت دارد، میخواهم بحث را به آنجا برسانم. یک طرف هم دیدگاههای کلامی نویسندگانی است که بر ما گزارش کردند. یعنی الآن به من میگویید شمایی که میگویید دیدگاه کلامی خود را کنار بگذار، سعی کن گزارشها را تحلیل کنی، خود آن گزارشگران که برداشتند دیدگاههایشان را استفاده کردند، میگویم بله، دوربین دقیق نداشتیم که برای ما گزارش کنند، با فیلتر برای ما گزارش کردند. یک جاهایی را رسماً میگوید دوست ندارم اینطور بگویم، یک جاهایی حب و بغض او دخالت کرده است. بله، این کار ما را دچار مشکل کرده است، ولی به این معنا نیست که یک مشکلی در ورودی داریم، ما هم یک مشکل دیگری به آن اضافه کنیم، یک فیلتری هم ما روی آن فیلتر اضافه کنیم.
روضهخوانی تاریخگویی نیست
یک سؤالی مطرح شد با توجّه به اینکه احتمال میدهم در ذهن بیشتر عزیزان باشد وارد آن قسمت میشوم. حالا ما در روضهخوانی چه کار کنیم؟ با این حرفهایی که ما زدیم و استیعاب منابع و این حرفها، روضه خوان بنده خدا استیعاب منابع کند؟! ما باید در روضهخوانی چه کاری انجام دهیم؟ بنده اینجا نکتهای عرض میکنم که روی آن فکر بفرمایید شاید بتواند مشکل را حل کند و آن اینکه روضهخوانی از جنس تاریخ و سیره نیست، ما گفتیم سیره از جنس تاریخ است، تاریخ از جنس گزارش است، این دوربین را چندین بار مثال زدیم. ولی روضهخوان تاریخگویی نیست، من باید این را به مخاطب خود یاد بدهم.
بنده شاید در همین حسینیهی محترم هم شده باشد که دارم روضه میخوانم، گاهی بگویم این در منابع جدید آمده است، اعتبار آن کمتر است و بعد هم میگویم. یک چماق روی سر مطلبی که میخواهم بگویم میزنم، ولی مخاطب با من همراه میشود و گریه هم میکند. وقتی ما روضه میخوانیم، تاریخ نمیگوییم. اگر قرار بود من تاریخ کربلا را به شما بگویم، آنجا باید میگفتم سیّد الشّهداء (صلوات الله علیه) از جهت تاریخی چند فرزند داشته است. آیا گزارشها من را به این سمت میبرد که آن شیرخوار کربلا، شیرخوار یک روزه، دو روزه بوده است، چند ماهه بوده است یا طفل چند ساله بوده است؟ یا نه، سه شیرخوار بودند، یکی نبوده است. در پایان مورّخ یک نظر میدهد، میگوید پس از بررسی و بالا و پایین کردن و پالایش منابع من به این رسیدهام که فرزند بزرگتر سیّد الشّهداء (علیه السّلام) حضرت علی اکبر بوده است که نحوهی شهادت او اینگونه بوده است که فلان جا آن بزرگوار زمین افتاده است که فلان قسمت این بزرگوار دفن شده است.
خلاصه کردن تاریخ کربلا از سوی مورّخ
اگر من بخواهم تاریخ کربلا بنویسم، بخش مقتل من بسیار خلاصه خواهد بود. چند نمونه را برای شما میگویم. اگر بنده بخواهم تاریخ شهادت حضرت عباس (علیه السّلام) را بنویسم میگویم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» ایشان پس از اینکه از سپاه سیّد الشّهداء (سلام الله علیه) به جهت آب آوردن یا درگیری نظامی فاصله گرفتند، در بین دشمنان محاصره شدند و قبل از رسیدن سیّد الشّهداء به ایشان به شهادت رسیدند و تفصیل شهادت ایشان هم روشن نیست. یعنی اگر هم قرار باشد من مورّخانه حرف بزنم. البتّه گزارشهایی در دست است که بدن آن بزرگوار دچار جراحتهای جدّی و مُثله کردن شده است. یعنی اگر من بخواهم تاریخ حضرت عباس (علیه السّلام) بگویم، بخواهم تاریخ حضرت علی اکبر (علیه السّلام) بگویم که ایشان پس از اینکه به میدان رفت و محاصره شد، در درگیری کشته شد. چیز دیگری نمیتوانم به عنوان مورّخ بگویم. گزارش شده فرزندی از فرزندان حسین بن علی در آغوش او کشته شد، این را هم میشود در مورد حضرت علی اصغر گفت. میخواهم گزارش تاریخی به شما بدهم؛ چون تفاصیل آن روشن نیست، دوربینها از دور گرفتند، جزئیات پیدا نیست.
بکاء هدف اصلی روضهخوان در روضهخوانی
امّا وقتی من میخواهم روضه بخوانم دنبال این نیستم واقعی که گزارش شده است دقیقاً چه بوده است، هدف من در روضهخوانی بکاء است. روضهخوانی یک عمل استحبابی است. «من باکاء ابکاء أو تباکاء» یک مسئله است. خود گریه موضوعیّت دارد، یک قطرهی آن بهشت را واجب میکند. روایات متعدّدی دارد.
آثار فراوان گریهی بر مظلوم
من آنجا دنبال آن نیستم، من اگر میخواستم تاریخ بگویم، در دقایقی که صحبت میکنم در دقایق اوّل تاریخ خود را گفتم. در پنج دقیقهی آخر من میخواهم مخاطب خود را احساساتی کنم، اشک او بیاید و این اشک ثواب دارد. البتّه خاصیّتهای دیگری هم دارد. همین گریه بر مظلوم باعث بغض بر ظالم میشود، آثار فراوانی دارد که مثلاً من بخواهم یک منبر بروم و راجع به خواص گریه بر سیّد الشّهداء آنجا حرفهای زیادی زد.
- میخواستم بگویم که دروغ نگویند.
– الآن میرسیم. ماکیابلیستی نیست.
مهم بودن جزئیات در تاریخ
ما یک وقت دنبال آنچه واقع شد هستیم، آن وقت میروم تاریخ مینویسم. ولی خود ما میدانیم در شهادت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) وقتی میخواهند راجع به علی اصغر برای ما بگویند، واقعاً در تاریخ جزئیات برای ما خیلی اهمّیّت دارد، چه موقع بود، چطور شد، از چه جهت، ساعت چند بود، مخاصمان چند نفر بودند، نحوهی دفاع چگونه بود، جزئیات برای ما مهم است.
مهم نبودن جزئیات در روضهخوانی
امّا من وقتی میخواهم روضه بخوانم اصلاً جزئیات برای مخاطب من مهم نیست، اصلاً مهم نیست آن طفل دو روزه بوده یا شش ماهه یا پنج ماهه.
- مهم است.
– مهم بوده که پنج ماهه بوده یا شش ماهه؟
– بالاخره تأثیر دارد.
– برای گریه کردن شما مهم نیست.
– الآن بچّهی سه ساله با شش ساله فرق دارد.
- سه ساله با شش ساله فرق دارد، ولی برای گریه کردن من پنج ماهه یا شش ماهه بودن طفل شیرخوار فکر نمیکنم اهمّیّت داشته باشد، اینقدر اهمّیّت ندارد، چندان اثری ندارد. ما اینجا دنبال واقع واقعی نیستیم، ما میخواهیم به مظلومیّت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) و اصحاب او پل بزنیم.
برای شما مثال میزنم. روز هفتم ماه محرّم یک طفلی که گاهی او دختر است، گاهی دو ساله است، لباس عربی به تن میکنند، مداح که او را نشان میدهد همه گریه میکنند، این نشان میدهد یک ماه هیچ، یک سال هم مهم نیست. چون هیچ کس هم آنجا نمیگوید ای دروغگو او کجا بچّهی امام حسین است؟! چون همه میدانند که او قرار نیست بچّهی امام حسین باشد. این پلی است برای اینکه احساسات شما را به سمت آن مظلومیت ببرد بعد شما گریه میکنید. تا به حال به ذهن شما رسیده است اگر یک نفر به دختر دو سالهی خود لباس عربی تن کند و به دست مداح بدهد، به او دروغگو بگویید؟ اصلاً نمیگویید، چون غرض او این نیست که بگوید این همان علی اصغر شهید کربلا است. این یادآور آن مظلومیّت است و شما هم گریه میکنید.
ارائهی نقلهای مختلف از سوی مورخ پس از تحلیلات خود از تاریخ
ما گاهی میخواهیم نظر نهایی خود را پس از تحلیل بگوییم که همان تاریخ کربلا است، راجع به تاریخ کربلا میشود یک کتاب ۸۰ صفحهای نوشت، تاریخ را بیان کرد. یک وقتی میخواهیم نقلهای مختلف را بیان کنیم، اشکال دارد؟ دروغ است که من بگویم در ماجرای برجام یک گزارش این است که این عهدنامهی ترکمنچای است، یک گزارش این است که این آفتاب تابان است، یک گزارش میگوید این درخت گلابی است، یک گزارش میگوید این نوزاد است، یک گزارش میگوید نقاط مثبت دارد، نقاط منفی هم دارد، یک گزارش میگوید حق غنی سازی ما به رسمیّت شناخته شده است. الآن من دروغ گفتم یا راست گفتم؟ من دروغ نگفتم، گزارش دادم چه نقلهایی است. حالا کدام نقل درست است، من اصلاً وارد آن نشدم.
فاصله گرفتن از فضای تحلیل با نقالی کردن
ما وقتی داریم نقالی میکنیم، از فضای تحلیل فاصله داریم، وقتی دارم تحلیل میکنم باید نظر نهایی خود را بگویم، برجام یکی از این چیزهایی است که من گفتم یا یک چیز دیگری که من نگفتم است، یکی است، همه نیست، یکی از آنها است. آن جایی است که من میخواهم تحلیل کنم که میگویم از نظر تاریخی وجود حضرت رقیّه وجود ندارد، از جهت تاریخی نمیشود وجود او را اثبات کرد به همین معنایی که توضیح دادیم که در گزارشها میآید وگرنه من به لحاظ کلامی میگویم ۴۰۰ سال پیش قبری در سوریه بوده است یا قرن هفتم گزارشی از دختر امام حسین (علیه السّلام) است یا یک نقل نصابهای در قرن ۵ و ۶ است که یک گزارش مخدوش دارد که در آن بوی اینکه رقیهی بنت الحسین هم داریم، ممکن است باشد، چرا من آن را انکار کنم؟ آن را انکار نمیکنم و خیلی از افراد به آن توسّل کردند، دیگر از فضای تاریخ بیرون آمدم، میگویم من به این چیزهایی که الآن به شما گفتم اعتماد میکنم، لذا شما هم باور میکنید، نمیگوید من به واقع کاری ندارم.
کما اینکه وقتی بنده چون نسبت به جریان فضای امامزادههای بنی هاشم یک مقدار کار کردم، الآن هر حرمی که بگویند اینجا امامزاده است، به این عنوان که او فرزند امام است نمیروم، میگویم اینجا نوشتند پسر امام کاظم، من به احترام امام کاظم میروم. میگویم اگر شما فرزند امام کاظم هستی سلام و درود خدا بر شما، اگر از مؤمنین هستی، از سادات و علما بودی، سلام خدا بر تو باد، اگر نبودی خدا تو را رحمت کند. من به امام کاظم احترام گذاشتم و ثواب خود را بردم، هیچ نسبتی هم ندادم که او واقعاً است یا نیست.
ارائهی یک نظر نهایی در تحلیل تاریخی
در تحلیل تاریخی ما باید در پایان یک نظر نهایی بدهیم. بالاخره اسرای کربلا روز اربعین به کربلا رسیدند یا نرسیدند؟ ۴۰ روز بعد رسیدند، ۳۸ روز بعد رسیدند، ۳۲ روز بعد رسیدند؟ وقایع کربلا را ما میخواهیم تاریخی نگاه کنیم با آن توضیحاتی که در آن دو جلسه و این جلسه گفتیم، تحلیل گزارشها کار پیچیدهای است، امّا یک وقتی است که من میخواهم گزارشها را برای شما بیان کنم.
من یک نمونهی دیگر هم برای شما عرض میکنم که یک مقدار سخت است، چون روضهی آن سنگین است، سعی میکنم بگویم بنده با گزارشهای لغتنامهای هم گریهی مردم را در آوردم چه برسد به گزارشهای تاریخی. چون یک غرض دیگر است، هیچ هم دروغ نگفتم، الآن برای شما مثال میزنم تا ببینید هیچ نمیگوید شما دروغگو هستید.
لزوم نداشتن نقل بر معتبر
نقل لزومی ندارد که معتبر باشد کما اینکه این گزارشهای تاریخی که من از برجام دادم، هر کدام از شما راجع به بعضی از آنها شاید موضعگیری داشته باشید، ولی من را هم تکذیب نمیکنید که چنین گزارشی شده است. میگویید بله چنین گزارشی شده است، من آن را قبول ندارم. ولی نمیگویید چنین گزارشی نشده است، میگویید شده است ولی من قبول ندارم.
لزوم بر معتبر نبودن روایات ضعیف از سوی مورّخین
نقالی روایات ضعیف همین اثر را داشته است، برای چه ما روایت ضعیف داریم؟ میدانید ما فقط روایات معتبر نداریم، آیا علمای ما میخواستند دروغ بگویند؟ دروغگو بودند؟ علمای محدّث ما مثل مرحوم امام (رحمه الله علیه) ۴۰ حدیث دارد، آیا ۴۰ حدیث همه روایات صحیحه و معتبره است؟ نه، اکثر علما کتاب حدیثی دارند، ۴۰ حدیث دارند و ۹۹ درصد آنها پایبند به این نبودند که روایات از جهت سندی حتماً صحیح باشد. اغراضی دارد.
نیاز نداشتن روایات برای نسبت دادن به معصوم (علیه السّلام)
گاهی حکمت روایت به گونهای است که نیازی نیست به معصوم نسبت داده شود، خودش معتبر است. قطعی به امام انتساب نمیدهیم، ولی خودش اعتبار دارد. گاهی روایت کمک میکند خانوادهی حدیث تشکیل دهیم. میگوییم در این موضوع ۵۰ مطلب است، اینها را کنار هم بگذاریم یک موضوعی پیدا میشود. گاهی مطلب اهمّیّت دارد مثل این سنگ نوشتههایی که میگویند برای کورش مالکی است، لزوماً شما قسم حضرت عباس نمیخورید که این برای کورش باشد ولی همین که احتمال بدهید برای کورش باشد، این اثر باستانی میشود. بلا تشبیه حالا بگویند این جمله احتمال دارد برای امام صادق باشد، چون امام صادق هر چیزی بگوید جواهر است، این هم محتمل الجواهر است، دور نمیاندازیم. بله، نسبت قطعی نمیدهیم.
شما روایات اخلاقی را ببیند، کتاب میزان الحکمه را نگاه کنید، آیا شما آقای ری شهری را کذّاب مفتر میدانید؟ معمولاً بندهی خدا به این نام مشهور نیست. در حالی که بالای نصف روایات کتاب میزان الحکمه از کتب اهل سنّت اخذ شده است. میگوید از پیامبر نقل شده است، اگر به شما بگویند کتاب میزان الحکمه روایاتی است که نقل شده و به پیامبر نسبت داده شده است. بعد شما میگویید واقعاً برای پیغمبر است؟! میگویید نمیدانم باید بررسی شود. کسی بگوید از پیغمبر چنین مطلبی نقل شده است، دروغ گفته یا راست گفته است؟ راست گفته است، از پیغمبر نقل شده است، امّا آیا درست است یا نه؟ میگوید باید بررسی شود.
بیان انواع نقلها از سوی مورّخ
پس اگر من انواع نقلها را نقل کنم، خود این میتواند راست باشد. بله، در همان انواع نقلها میتوانم یک دروغی هم بگویم. مثلاً فرض کنید بگویم نقل شده که امام حسین (علیه السّلام) ۳۸ هزار سرباز داشته است، میگویید این کجا نقل شده است؟ هیچ جا نقل نشده است. امّا آنچه نقل شده و گزارش شده را من برای شما فهرست کنم، شما نمیگویید دروغگو هستید.
غرض عقلایی داشتن فهرست کردن گزارشها
نکتهی دومی که خواستم بگویم اینکه فهرست کردن و index کردن گزارشها غرض عقلایی دارد. نمونهی آن کتاب الحیاه، نمونهی آن کتاب میزان الحکمه، نمونهی آن نصایح ادبی آیت الله مشکینی که معاصرین نوشتند، جامع الاخبار که قدما نوشتند. تحف العقول قدما نوشتند. کجای این روایتی است که سند داشته باشد؟ نقل شده است. میگوید اینها از نقل شدههای پیغمبر و اهل بیت است.
یکی از نقاط مفید میتواند این باشد که جمله از امام صادق (علیه السّلام) باشد جواهر است، این محتمل الجواهر است. احتمال دارد از امام صادق (علیه السّلام) باشد، پس نقل آن بیجهت نیست. کما اینکه شما غیر از ائمّه هم عرض کردیم سنگ نوشته و وصیّت نامه قانون حمورابی است. حالا شما قسم حضرت عباس بخورید که واقعاً برای حمواربی است؟ همین که احتمال بدهیم برای حمورابی است، این را یک اثر باستانی میدانید. حالا ما که برای ائمّه (علیهم السّلام) نکات دیگری هم بار میکنیم.
عقلایی بودن نقل روایات ضعیف
پس اوّلاً فهرست کردن گزارشها اشکالی ندارد. نقل روایات ضعیف هم عقلایی است، به شرطی که من نگویم حتماً امام فرموده است، بگویم نقل شده است. حالا من بیایم برای آن غرضی هم که دربارهی گریه و روضه عرض کردیم که آنجا گوینده از نظر حقیر درست است که این بیان نشده است، ولی گویندگان قصد داشتند آن چیزی که من عرض میکنم، نمیخواستند تاریخ بگویند. یعنی نمیخواسته بگوید از مجموعهی دوربینها که بررسی کردیم نظر ما این شد.
همین الآن شورای نگهبان میتواند بگوید گزارش صحّت انتخابات و شمارش در صندوقها شده است، طبیعتاً کاندیدهای پیروز میگویند درست بوده است، گزارش تخلّف موردی شده است، گزارش تخلّف سازماندهی شده، شده است. ادّعای پنج میلیون رأی جا به جا شده هم شده است، اینها دروغ نیست، جمعبندی میگوید انتخابات صحیح است، جمعبندی ممکن است بگوید این مقدار ابطال است، جمعبندی میگوید تخلّف سازماندهی شده است. قبل از اینکه به جمعبندی برسد این گزارشها شده است.
گره زدن دل مخاطب با واقعه یکی از اهداف روضهخوانی
ما در روضهخوانی دنبال تاریخ نیستیم، باید این را به مخاطب خود بیان کنیم. ما در روضهخوانی دنبال این هستیم که دل مخاطب را با واقعه گره بزنیم. لذا من یک گزارشگر میشوم که دارم فهرست میکنم. یکی از مداحان معروف کشور سه سال است که پشت سر هم شب هفتم محرم سه روضه خوانده است، یک سال میگوید گزارش شده است میگویند نقلی است که وقتی آن شیرخوار تشنه بود، در آغوش سیّد الشّهدا دادند که وداع کند. این نقل را بیان میکند و مردم گریه میکنند. سال بعد میگوید آن شیرخواری که تشنه بود، سیّد الشّهداء میگیرند و اینطور نقل شده که بروند برای ایشان طلب آب کنند. ماجرا را بیان میکند و مردم هم گریه میکنند. تا حالا دروغ نگفته است. سوم میگوید یک نقل داریم که این طفل همان روز به دنیا آمده است، آن نقل را بیان میکند و مردم گریه میکردند. سال چهارم یک گزارش داریم که آنکه علی اصغر است، در مناقب ابن شهر آشوب آمده سه سال داشت و از شدت عطش گریه کرد و پیش سیّد الشّهداء (علیه السّلام) آمد و حضرت او را در آغوش گرفت، تیر خورد، مردم باز گریه میکنند. آیا اینجا این مداح ما که چهار روضهی مختلف خواند دروغ گفته یا نه؟
- نه، ما که همینطور نمیتوانیم بگوییم دروغ است، او میگوید چنین نقلی شده است. چنین نقلی شده است.
– مشهور نشده است ؟؟.
– ما که ملاک مشهور نیستیم، مشهور که میگویند یعنی مشهور منابع تاریخی.
- همان کسی که دارد گزارشهای مختلف را میگوید، اگر خودش بخواهد…
- من میگویم شما با این مداحی که من عرض کردم، بگویند چهار سال ایشان چهار گزارش نقل کرده است، یعنی منظور او این است که کدام درست است؟ شما میگویید ایشان قرار نبود بگوید کدام درست است، این را نمیگویید؟ ایشان داشته گزارشها را میگفته است. شاید سال پنجم گزارش دیگری هم بیان کند، بگوید در فلان کتاب اینطور نقل شده است.
تحلیل نکردن تاریخ در موقع نقل روضه از سوی روضهخوان
بنده وقتی بررسی کردم، دیدم ما دو حالت داریم یا باید مراجع ما و علمای شیعه را کذّاب و به تبع آن مداحها را دروغگو بدانیم یا نه ببینیم آنها چه کاری انجام میدادند. ما نگاه میکنیم، میبینیم علمای ما که در این زمینه وارد شدند اصلاً تحلیل تاریخ در موقع نقل روضه نکردند. به نظر میآید که درست عمل کردند. چون نمیخواستند تاریخ را بیان کنند، بعداً بروند تاریخ را بیان کنند. آن لحظه دارد یکی از گزارشها را میگوید و آن موقع شما هر یک از این چهار نقلی که من الآن گفتم را بشنوید، به یاد مظلومیّت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) و فرزندان شهید او گریه میکنید، آن غرض حاصل شده است. بنده هم قسم نخوردم که این گزارش حتماً گزارش اصلی است.
نگاه جزمی نداشتن به گزارشها
باید یک نکته را به مخاطب یاد داد که مخاطب آن را متوجّه شود البتّه از نقلهای مختلف متوجّه میشود، چون میبیند گزارشها با هم فرق دارند. یک بار میگویند حضرت عباس رفته آب بیاورد، یک بار میگویند دو نفری رفتند بجنگند. این دو مورد است، با هم فرق دارند. یکی از اینها اتّفاق افتاده است. وقتی یکی از اینها اتّفاق افتاده است، نگاه جزمی به آن گزارش نداشته باشید. این یکی از نقلها است، این یکی از گزارشها است، این لزوماً همهی واقع نیست. لذا نگاه جزمی نداشته باشید.
به این شکل آن روضهخوان به شما دروغ نگفته است، چرا ما تحلیل تاریخی نمیکنیم؟ شما با یک جنگ نابرابری رخ داده حدود ۳۰ هزار نفر مقابل ۱۰۰ نفر قرار گرفتند، اینها را از دم کشتند. اگر قرار به تحلیل تاریخ باشد، باید اصل مسئله را نابود میکردیم، ولی ما میبینیم اینطور نیست.
روشنگری نکردن امام صادق (علیه السّلام) در برابر نقل هر نقال
در برابر امام صادق (علیه السّلام) هر شاعری آمده در مظلومیّت امام حسین (علیه السّلام) شعر خوانده است، گزارشهای آنها با هم فرق دارد، امام صادق همه را تشویق کردند. هر کسی یک نقلی را گفته است، هیچ کجا امام صادق نگفته بایستید بگویم دقیقاً چه اتّفاقی افتاده است، چون دقیقاً چه اتّفاقی افتاد اینجا جزء غرض روضهخوانی نیست که دقیقاً پنج ماه و ۱۵ روز و ۱۰ ساعت بود، میخواست وداع کند کشته شد یا میخواست آب بیاورد کشته شد؟ نگفته است، در این زمینه روشنگری نکرده است. چون به نظر ما جزء غرض بوده است و اگر میخواستند تحلیل دقیق بکنند اصل مسئله از بین میرفت، چیزی باقی نمیماند.
مشخّص شدن زمان نقل گزارشها برای بازگو کردن به مخاطب
یک نکتهی بسیار مهم باید توجّه کرد و آن اینکه این گزارشهایی که نقل شده تا کجا نقل شده که ما بگوییم؟ بنده اگر بخواهم روضهای بخوانم تا قرن پنجم به مخاطب خود شخصاً نمیگویم این در گزارشهای متأخّر است یعنی بیل در سر خبر خود که دارم نقل میکنم نمیزنم، تا قرن پنجم. بعد از قرن پنجم اگر حرفی جدید باشد و در منابع قبلی نباشد، میگویم در منابع متأخّرتر. اگر قرن یازدهم و دوازدهم کسی گفته باشد بنده نقل نمیکنم. اگر نقل کنم میگویم من خیلی به این گزارش تردید دارم ولی این اتّفاق افتاده است.
مثل فاطمیهی امسال گفتم من به این گزارش خیلی تردید دارم، یک نقاط ضعفی هم در آن است، ولی پنج درصد هم احتمال دارد وقتی گفتم دیگر نمیشود مجلس را جمع کرد. یعنی مخاطب به من نمیگوید تو دروغ میگویی، تو چرا داری غالی میگویی؟ من خودم دو چوب سر گزارشی زدم که داشتم میگفتم، ولی آن گزارش توانست مخاطب را به آن فضایی ببرد که من میخواستم که اصل واقعه بود، مثلاً دفاع حضرت زهرا از امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود، شهادت او بود، مظلومیّت او بود، من میخواستم اینها را منتقل کنم، این گزارش منتقل کرد. با اینکه من گفتم در این خبر تردید دارم، سند متّصل هم ندارد.
نقل گزارشها از سوی متأخّرین به صورت داستان
به نظر من سؤال این بود این گزارشها که نقل شده هر چه جلوتر بیاییم منابع متأخّرتر گزارشها را داستانیتر کردند، جزئیات آن بیشتر شده است و تعداد آن هم بیشتر شده است. ما تا چقدر بگوییم نقل شده است؟ بنده به عنوان آدمی که خیلی بدبین هستم یعنی در زندگی عادی هم همینطور. مثلاً فرض بفرمایید اتّفاقات سیاسی کشور و یکی از دوستان درجهی یک هم بیاید مشاهدهی خودش را بیان کند، میگویم برای حرف خود شاهد هم داری؟ تو یک ثقه هستی، تو یک دوربین هستی، ممکن است یک جاهایی را ندیده باشی و گاهی هم ناراحت میشوند، میگویند تو حرف ما را باور نکردی، میگویم چرا، یک نقل معتبر است، ولی باید دید باقی دوربینها چه میگوید.
متفاوت بودن مزاج آدمها در پذیرش گزارشهای تاریخی
ممکن است مزاج آدمهای مختلف در پذیرش مختلف باشد. مثلاً اگر یک نفر شیخ جعفر شوشتری یک حرفی زده باشد را بپذیرد بعد هم بگوید شیخ جعفر شوشتری اینطور میگفت، آیا دروغ گفته است؟ نخیر، دورغ نگفته است. مثلاً بگوید استاد فاطمی نیا اینطور میگفت، دروغ گفته است؟ نخیر. بله، اگر به آن عالم یا آن استاد دروغ بسته باشد، دروغ گفته است، امّا اگر بگوید ماجرای امام حسن با حضرت زهرا در کوچهی بنی هاشم بود را هیچ یک از منابع تاریخی نقل کردند، آیت الله حسن زاده نقل کرده است. اگر کسی بگوید من آیت الله حسن زاده دیدم در مکتوب یا صوتی این را فرموده دروغ گفته است؟ دروغ نگفته است.
روضهخوانی بیان واقع نهایی یکی از نقلها
اگر ما به مخاطب خود بیاموزیم که روضهخوانی بیان واقع نهایی پس از تحلیل نیست، یکی از نقلها است. آن وقت خیلی از این انتسابهای دروغی که میدهیم اوّلاً کم میشود، ثانیاً مورّخ دیگر حق ندارد پای خود را در کفش روضهخوان کند مگر آن جایی که این گزارشی که داریم نقل میکنیم، یک دروغ یا خطایی باشد. یعنی نشود پذیرفت یا محتمل الواقع نباشد. شما گزارش شیخ جعفر شوشتری را محتمل الواقع میدانید بگویید؛ بگویید شیخ جعفر شوشتری دربارهی امام حسین اینطور گفته است. بنده با همهی احترامی که برای شیخ جعفر شوشتری قائل هستم و ایشان واقعاً نخبه است، هیچ وقت تا به حال روضه دربارهی شیخ جعفر شوشتری نخواندم، نه اینکه بگویم دروغ است، من میگویم همان منابع قدیمی را راحتتر باور میکنم، لذا نمیگویم. امّا اگر کسی بگوید شیخ جعفر شوشتری اینطور گفت، من نمیگویم دروغ گفتید، دروغ نگفته است، شیخ جعفر شوشتری اینطور گفته است. شیخ جعفر شوشتری حالا دروغ گفته است یا راست گفته، من جرأت ندارم بگویم دروغ گفته است. ممکن است بگویم از جهت تاریخی با گزارشها منافات دارد.
نقل کردن روضهخوان در روضهخوانی از توهمات خود
اینجا ما خیلی به نفع روضهخوانها راه را باز کردیم. تنها نکته این است آن روضهخوان توهّمات خودش را نقل نکند. بگوید فلان جا اینطور گفته است، این دروغ نیست. بله، طبیعتاً یک سری از کتابها هم که منبع دروغ است، آنجا اصلاً محتمل الواقع نیست. مثلاً فرض کنید از کتاب هزار و یک شب روضه نخوان یا فرض بفرمایید از مشابهات آن. یا من اینطور فکر میکنم یک ساعت گفتگو و دیالوگ دو طرف را نقل کنید را انجام ندهید، چطور من اینطور فکر میکنم؟
محتمل الواقع بودن برخی از گزارشهای تاریخی
اگر از جای مکتوبی که محتمل الواقع است، به نظر من محتمل الواقع به هر انسانی برمیگردد، الآن مثال هم خواهم زد، یکی سختگیرتر است، یکی ممکن است از بنده سختگیرتر باشد، بگوید من فقط تا قرن سه را محتمل الواقع میدانم، باقی را دیگر قابل اعتنا نمیدانم. یکی بگوید نه، مقتل علّامهی مجلسی علّامهی مجلسی است. به شرط اینکه این محتمل الواقع دروغ آشکار، خطای فاحش نباشد، به نظر ما نقل این دروغ نیست. بگویند علّامهی مجلسی اینطور نقل کرده است که آنجا هم نباید بگوییم علّامهی مجلسی اینطور معتقد است، چون علّامه در بحار معتقد نیست، نقل کرده است. علّامه اینطور نقل کرده است. به نظر میآید به این صورت خیلی از مشکلات حل میشود. حالا اگر سؤالی است بفرمایید.
نقل صحیح روضه از سوی روضهخوان
- اینکه این همه تأکید کردند که روضهی درست بخوانید، الآن با این حرف به نظر من …
- روضهی درست باید بگوییم یعنی چه؟
– یعنی نقل صحیحی باشد.
– نقل صحیح بخوانیم –من این را تفصیل دهم- یعنی ۱- واقع را بگویید. ۲- یعنی نقل معتبر بخوانید، ۳- یعنی دروغ نگویید، کدام یک از این سه گزینه است؟ اگر اوّلی باشد که اصلاً دسترسی خیلی سخت است یعنی روضه نخوانید، واقع را بگویید، ما همین دوربینها را واقع نمیگوییم، اگر به یاد داشته باشید واقعنما میگوییم. اگر منظور این باشد که صحیح بخوانید میگوییم چطور هر کجا مراجع عظام سخنرانی میکنند، روایت میخوانند، گاهی مواقع روایت ضعیف میخوانند؟ روایتی که نقل میکنند، الآن من به شما بگویم روایت بخوانید، سند ۹۰ درصد از روایاتی که حفظ هستید ضعیف است یعنی روضهخوانی استثنای همهی نقلها است؟ به نظر میآید این هم نباشد، به نظر میآید همان سومی باشد یعنی خطای فاحش نگویید، دروغ آشکار نگویید، از خودتان نسبت ندهید. ولی شما میگویید من دیدم دیشب استاد فاطمی نیا اینطور گفت، این چه دروغی است، دروغ نیست. بعد گردن او انداختیم.
منظور از خواندن روضهی صحیح چیست؟
حالا اگر باز از او نقل میکنم باز یک خطای فاحشی بود، دروغ آشکاری بود، باز آن را نمیگویم، امّا غیر از آن چه اشکالی دارد، وقتی میگویند روضهی صحیح بخوانید، به نظر میآید یعنی روضهای بخوانید که یکی از این گزارشها باشد؛ چون اگر غیر از این بگوییم روضهخوانی را از همهی موضوعات زندگی خود استثناء کردیم، بگوییم روضهای بخوان که سند آن معتبر باشد. آن وقت میگوییم اگر این کار دروغگویی است، آقای ری شهری کذّاب میشود، چون چند هزار روایت غیر صحیحه دارد. قطعاً ایشان کذّاب نیست، غرض عقلایی داشته که جمعآوری کرده است. الحیاه آقای حکیمی که ۱۲ هزار جلد است، هزاران روایت دارد، یک دهم این هزاران روایت صحیحه نیست. به چه دلیل ایشان نقل کرده است؟ به همان اغراضی که ما اوّل عرض کردیم که در روضهخوانی هم میتواند باشد.
اثر دروغ نگذاشتن گزارش بر روی ذهن افراد
نکته اینجا است گریهی شما بر سیّد الشّهداء دروغ نیست، اثری که آن گزارش روی شما میگذارد دروغ نیست. گریهی شما از مظلومیّت است که واقع شده است، از ظلمی که به سیّد الشّهداء و فرزندان او شده، واقع شده است بلکه بدتر از آن. لذا اثر دروغ هم در ذهن ما نمیگذارد. بله حرف آنجا است که یک وقت یک گزارشی شخص در آن منبع مکتوب، محتمل الواقع است که ما قید محتمل الواقع به آن میزنیم نیامده است، همینطور میگوید به نظر من یک چیزی میگوید. این به نظر من که یک چیزی میگوید، بله میگوییم آن را از کجا آوردید؟ نگویید.
- محتمل الواقع شخصی است؟
– محتمل الواقع از نظر ما شخصی است یعنی نوعی نیست.
– بحث این است که آن کتاب باید معتبر باشد یا نباشد؟ مثالی که شما به مراجع میزنید، آن مراجع میشناسند، شناخت دارند…
- نه، مراجع گاهی یک حرفهایی را در روضه نقل کردند که از جهت تاریخنگاری صد درصد آن درست است.
– استفادهی مراجع از حدیث فقط از حیث سندی نیست، یک وقت متنی است.
– نه، من روضهخوانیهای آنها را میگویم.
- بحث شما بحث روضه است؟
– بله.
– مثلاً یک کتابی است که روضهخوان به آن استناد میکند، ولی در نظر کسانی که اهل تحقیق هستند، میگویند…
– نه، اهل تحقیق هستند یعنی چه؟ اهل تاریخ؟
– مثلاً یک نقدی است که خیلی مشکوک است، از یک کتابی نقل شده است، او میگوید این نقل شده و نقل میکند، ولی معمولاً اهل حدیث به این کتاب استناد نکردند.
– نه، اهل حدیث با فضای روضه فرق دارد. اهل حدیث کارهای مختلفی انجام دادند.
متفاوت بودن فضای اهل حدیث با فضای روضه
یک وقت جمعآوری کردند همه چیز جمع کرده است. یک وقت یک تحلیلی میکنند، یک وقت نگاه رجالی به سند حدیث دارند. انواع مختلفی کار کردند. مثال میزنم آنکه ما محتمل الواقع میگوییم یعنی آن منبع، آن مأخذ اصلی این محتمل الواقع باشد، چون احتمال میدهید حرف درست در آن است. قبل از آن هم عرض کردم اگر یک کتابی است که متهّم به این است که مدام دروغ شاخدار در آن است. یا مثلاً فرض کنید بگوییم بی بی سی اینطور گفت، شما میگویید گفت که گفت. فلان کتابی که کاشانی نوشته است، همه میدانند در آن پر از اکاذیب است، این دیگر محتمل الواقع نیست.
- مثلاً مرحوم دربندی نقدهای زیادی دارد.
– اصلاً مرحوم دربندی در کتاب خود تاریخ نگفته است، او آمده یک چیزهایی گفته که معلوم نیست کشف است، شهود است، حدس است.
- آیا الآن میشود به این استناد کرد یا نه؟ سه روز طول کشیده، ۱۰۰ هزار نفر آمدند جمع شدند. یک وقت نقد میکند، یک وقت تحلیل میکند.
- نگاه شما به کتاب آقای دربندی اگر این است که او محتمل الواقع است میتوانید بگویید.
- نه، آن یک بحث دیگری است. یعنی باید بحث کنیم که کتابشناسی آثار مرحوم دربندی. اگر بنده باشم، بنده از آثار مرحوم دربندی نقل نمیکنم، من آثار مرحوم دربندی را محتمل الواقع نمیدانم کما اینکه محرق القلوب یا محرق العقول مرحوم میرزا مهدی نراقی را هم محتمل الواقع نمیدانم، آن جایی که با بقیّه فرق دارد. کما اینکه روضههای بسیاری از آقایان را که نقل میکنند، بنده به عنوان محتمل الواقع قبول ندارم، امّا اگر باز شما یک استدلالی که آن کتاب را محتمل الواقع میدانستید، نقل میکنید، دروغ هم نگفتید، میگویید آقای دربندی اینطور گفته است، این دروغ نیست. بحثهای ما سر این روضهخوانی است. آیا ما توقّع داریم روضهخوان ما از مرجعیّت محقّقتر باشد، این حتماً نمیشود.
- نگاه نقد باید بر پایهی محتمل الوقوع باشد. یعنی محتمل الوقوع یک شخص را باید از کجا تشخیص بدهد.
– او کافی است تقلید کند، از مرجع خود استفتاء میکند.
انتساب دروغ به روضهخوانها
شما به مقام معظّم رهبری نامه مینویسید، میگویید به نظر شما کدام کتاب خوب هستند؟ ایشان آمد در نماز جمعه فرمود کتاب لهوف کتاب خوبی است. لهوف از جهت تاریخی کتاب باارزشی نیست. میدانید آقا حسابی با تاریخ آشنا است. ولی وقتی میخواهد روضه بخواند از لهوف خوانده است، چرا نیامده از تاریخ ابی مخنف بخواند؟ میدانید اتّفاقاً لهوف کتابی نیست که جزئیات داشته باشد، اتّفاقاً جزئیات آن هم زیاد نیست. علّت این است که وقتی شما میخواهید گریه کنید دارید عمل عبادی انجام میدهید. تشیّع ابو مخنف مشکوک است، اختلافی است. سیّد جمال السالکین است.
اگر قبل از این جلسه کسی از من میپرسید کتاب دربارهی تاریخ کربلا کدام است؟ میگفتم بهترین کتاب مقتل ابیمخنف است. اگر میگفت مقتل، میگفتم بهترین مقتل لهوف است. چون غرض مقتل با غرض تاریخ فرق دارد، محتمل الواقع یعنی این. آن روضهخوان لزومی ندارد خودش محقّق در تاریخ باشد. به یکی که او را قبول دارد، میگوید چه بخوانم؟ مثلاً میگوید مقتل خوارزمی، مقرن، لهوف اینها منابع خوبی هستند. مثلاً فرض کنید نفس المهموم مرحوم حاج شیخ عباس قمی. او هم میرود این را نقل میکند. او دیگر دروغ نگفته است، ما توقّع نداریم که او متخصّص شود. خیلی از بزرگان ما هم متخصّص تاریخ نیستند چه برسد به آن روضهخوان بیچاره که از او توقّع داریم در همهی اینها بخواهد… بله، کتابی که فرض بفرمایید در این اکاذیب جمع شده است، او میرود و میپرسد و از آنها نقل نمیکند. این کاری که ما میگوییم این نکته را دارد اوّلاً انتساب دروغ به روضهخوانها را بیجهت انتساب میدهیم بعضاً حذف میکنیم.
باز ماندن روضهخوان از خلق جدید
از طرفی روضهخوان هم از خلق باز میماند. دیگر خلق جدید نداریم، گزارشهای جدید دیگر نداریم، چون گزارش باید به یک منبع محتمل الواقع برگردد، همینطور بنشینیم مدام انشاء بنویسیم یعنی یک انشاء جدید، یک متن ادبی جدید از واقعه، یک گزارش جدید نداریم یعنی جلوی تحریف را میگیرد، امّا ما دلیلی نداریم که مثلاً فرض بفرمایید به صرف اینکه بنده شاید نقل نکنم، امّا یکی از سؤالاتی که از جمعآوری کنندگان دانشنامهی امام حسین پرسیدند و نتوانستند جواب بدهند این بود، گفتند شما گفتید این کتاب از منابع معتبر جمع کردیم، آیا طبقات ابن سعد معتبر است؟ درست است قدیمی است و برای قرن سه است، ولی نویسندهی آن معتبر است؟ نویسندهی آن نقل کرده که اوّلاً امام صادق، امام صادق نیست. ثانیاً شما ملاک خود را قرن هفتم گرفتید، گفتید قبل قرن هفت معتبر است، بعد از قرن هفت مثلاً ۶۹۹ معتبر است، ۷۰۱ معتبر نیست. این چه ملاکی است؟
نگاه تاریخنگاری اهل تاریخ به مقتل
این اتّفاقاتی که اخیراً در جامعهی ما افتاده که متأسّفانه جز تجرّی اثری نگذاشته این است نگاه یک عدّه اهل تاریخ به مقتل تاریخ نگاری بوده است. با تاریخ نگارانه ۹۹ درصد این گزارشها در فیلترینگ آن مورّخ جا نمیگیرد و غیر معتبر میشود. میگوید آقا یک مشت حرف غیر معتبر میزنند. اگر نگاه خود را عوض کند اینطور نمیگوید.
مراجع عقیده مدعی العموم بودن در روضهخوانی
به نظر ما مدّعی العموم در روضهخوانی مراجع عقیدهی ما هستند نه مورّخین ما. مورّخین میتوانند کتابهایی که محتمل الواقع نیستند را معرّفی کند، امّا این منبع خیلی اکاذیب دارد. چون اکاذیب آن زیاد است، چون اشتباهات آن فاحش است، اطمینان ما را به کتاب کم میکند. این را میتوانند بگویند یعنی مورّخ بگوید فلان کتاب قابل اعتماد نیست، امّا بخواهد بقیّه را بگوید، بقیّه بیرون از فضای تاریخنگاری است، بقیّه فضای فقهی است. ما داریم یک عمل استحبابی انجام میدهیم.
تبلیغ فکر روضهخوان در نقل گزارشهای تاریخی در روضهخوانی
از آقا مثال میزنم کتاب الهدایه الکبری برای خصیبی حمدانی نوسیری است یعنی این آدم عقیدهی غالی کافرانه دارد. خصیبی دورهی شیخ کلینی زندگی میکرد و یک کم هم متقدّم از شیخ کلینی است، برای همان دوره است. از دعات محمّد بن نمیر است یعنی آن کسی که امام یک گروه از غلات است که اینها خودشان را باب میدانند و محمّد بن نمیر را معصوم میدانند، علویهای امروز سوریه هم بازماندههای استحاله شده از آن جریان هستند. بعضی از محقّقین هم میگویند همان ابن شعبه حرانی تحف العقول هم از همان غلات است، از همان گروه است، قرائنی پیدا کردند. طبیعتاً اعتماد ما نسبت به این کتاب بالا نیست، روایت نقل نمیکنیم. امّا در مقام روضهخوان در کتاب الهدایه الکبری یک روایتی داریم که میگوید قاسم بن الحسن شب عاشورا- این کتاب شبیه کتاب کافی هم است، یعنی روایاتی دارد که خیلی از مواقع روایات آن با ۹۵ درصد اشتراک در کافی آمده است، امّا یک چیزهایی است که در کافی نیامده است، یعنی یک جاهایی هم فکر خودش را تبلیغ میکند. یک جایی که فکر خودش را تبلیغ میکند مشکلی نیست.
انگیزه نداشتن خصیبی برای دروغ گفتن در آثارش
این آقای خصیبی که از غلات است، بحث این است که محمّد بن نمیر نوسیری از داعیان امام عسگری (علیه السّلام) است، باب امام عسگری است، اینجا ممکن است بدعت کند، امّا در قاسم بن الحسن انگیزهای ندارد که دروغ بگوید. مثلاً قاسم بن الحسن پدر جدّ فکر نوسیریها است، اثری در مذهب آنها داشته است؟- پیش امام حسین رفت و گفت: فردا چه اتّفاقی برای من میافتد؟ من هم میروم بجنگم یا نه؟ حضرت میفرماید: مرگ نزد تو چگونه است؟ میگوید: «أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ»[۵] این برای این آدم است، کتاب قدیمی است ولی توسّط یک آدمی است که مورد اعتماد نیست نقل شده است. «کَیْفَ الْمَوْتُ» میگوید: «أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ». بعد هم میگوید: فردا فقط تو کشته نمیشوی، بچّههای من هم کشته میشوند، این شیرخوار هم کشته میشود، بعد او میگوید: خانمها چه میشود؟ بعد داستان ادامه پیدا میکند، ادامهی داستان یک چیزهایی است که خیلی عجیب و غریب است. امّا همین صدر آن داعی داشته که این آدم دروغ بگوید؟ چه داعی داشته است؟ متن هم خیلی قدیمی است، برای ۱۱۲۰ سال پیش است.
- میشود یک بار دیگر اسم کتاب را بفرمایید.
- الهدایه الکبری، نویسنده هم خصیبی حمدانی، نوسیری هم مذهب او است. این روضه را آقا خوانده است. به عنوان یک مرجع تقلید که تاریخ هم میفهمد غیر از اینکه مرجع است، در تاریخ تبحّر دارد. شما چطور تحلیل میکنید، نمیشناخته، اگر یک آدم ناشناسی بود، یک طلبهای بود که فقط فلسفه خوانده بود، مثلاً منابع تاریخی را نمیشناخت، یک جا نقل کرده «أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ» زیبا است. ولی کسی که منابع را میشناسد، شما چطور این را تحلیل میکنید -من دارم برای عرضی که کردم مؤیّد میگیرم- برداشت من این است اینجا قاسم بن الحسن یک چنین نگاهی داشته باشد، هیچ کمکی به فکر نوسیری نمیکند، نه به فکر نوسیری کاری دارد، نه به فکر شیعی، امامی است. چه لزومی دارد به قاسم بن الحسن چنین نسبتی بدهد؟ این نگاه هیچ فکر غالیانهای هم نیست، مثلاً بگوید پرواز کرد، آب را شور کرد که بگویند بحثهای تکوینی است، شاید پذیرش آن سخت است. چه لزومی دارد ما بگوییم این نامعتبر است؟ این در کتاب دانش نامهی امام حسین نامعتبر قلمداد شده و نقل نشده است. در حالی که ما میگوییم شما از یک غالی مطلب نقل نکردید، از یک دشمن اهل بیت مطلب نقل کردید.
تفاوت غرض روضهخوان در روضه با تاریخ
اگر به یاد داشته باشید ما میگوییم هیچ گزارشی را کنار نگذارید، همهی دوربینها را رصد کنید. چه دلیلی دارد ما این را حذف کنیم؟ با آن نگاه تاریخی افراطی شما بخواهید روضه بخوانید باید بگویید آقا دروغ نگو، این را نوسیری خصیبی کذّاب غالی گفته است. میگوید آن کذّاب بودن او برای اینجا نیست. کذّاب او برای بدعتهایی است که درست کرده است، به اینجا ربطی ندارد. غیر از اینکه ابن سعد در تبعات دروغهای زیادی گفته است، مگر کم دروغ گفته است؟! غدیر آفتاب وسط روز را انکار کردند. امام صادق که لقب او صادق است را روایت کرده ثقه نیست، چطور او راستگو شد؟ من الآن نه میخواهم بگویم ابن سعد دروغگو است و نه خصیبی راستگو است. میخواهم بگویم آنکه در روضهخوانی نقل میکند غرض او با تاریخ فرق میکند. میگوید آقا یک چنین نقلی است، این آدم انگیزه هم برای دروغ نداشته است، حتّی اگر دروغگو باشد.
پذیرفتن اخبار از آدمهای ناشناس
ابو هریره بگوید یک روز وسط تابستان صحرا رفتیم یک باران شدیدی آمد ما هم برگشتیم، میگوید اگر ابو هریره هم باشد دیگر باران آمد و ما برگشتیم چیزی ندارد که انگیزهی دروغ داشته باشد، ما در جامعه هم این کار را انجام میدهیم. ما خیلی از اخبارها را از آدمهای ناشناس قبول میکنیم، در ماشین میگوید فوتبال شب گذشته چند، چند شد، میگوید سه، یک. ما نمیگوییم صبر کن، شاهد هم داری یا نداری؟ میگوییم غرض ندارد حالا بارسلون برد یا رئال، میگوید غرض ندارد که دروغ بگوید، اصلاً نمیشناسیم کیست، اصلاً تقوا هم ندارد. بحث انگیزهی قتل را که مثال میزدیم، ببینیم انگیزه دارد یا نه؟
نگاه تاریخی به سیرهی اهل بیت (علیهم السّلام)
اگر ما نگاه خود را تاریخی کنیم که در سیره باید تاریخی کنیم، در سیره بلکه از تاریخ هم شدیدتر است. چون به یاد داشته باشید گفتیم در سیره تاریخ مستمر است، عادت است، سجیّه است، ما خیلی سختگیر هستیم بگوییم این سیرهی معصوم است، امّا ما در روضه نه دنبال سیره هستیم، چون سیره نیست، یک اتّفاق افتاده است، نه دنبال تاریخ هستیم.
اعتراض به خلافگویی برخی از روضهخوانها
- من از اعتراض به خلافگویی آنها یک مثال بزنم. سال گذشته حاج آقا حسینی که ماه مبارک بود، اعتراض کردند، شخص روضه نمیخواند، داشت جریانی را از پیامبر (صلوات الله علیه) نقل میکرد که به یک جوانی رسید که داشت مشروب میخورد بعد آن جوان خجالت کشید، هدف او گریاندن و منتقل کردن به سوی توبه بود. پیامبر از آن ظرف میخورند که ظاهراً در آن مشروب بود، بعد میگویند آقا جلسهی بعد به این خلافگویی اعتراض کردند و گفتند من میخواستم بروم. چون او نه روضه میخواند.
– حالا که الحمدلله عالم آن حیّ است، میتوانید از ایشان این تحلیل را بپرسید، من سخنگوی ایشان نیستم. اگر یک مسئلهای مثل اینجا عصمت پیغمبر با فرض کنید ظرف نجس، بله احتمال دارد اتّفاق تکوینی افتاده باشد و «بَدَّلَ الخَمرَ وَ لَبَناء» شده باشد. ولی جاهایی که با عقاید ما مشکل دارد- من در آن مثالی که عرض کردم، این قید را به آن اضافه کنید اگر آن موقع نگفتم- کذب واضح، خطای فاحش، منظور از خطای فاحش همینها است یا یک جاهایی که با عقیدهی ما منافات دارد.
روضهخوانی تاریخ نیست
مثلاً بگویند امام در کربلا به ناحق یک سیلی به گوش شخص زد، بعد میگوید این جملهای که گفتید دون شأن امامت است و اینجا روضهخوانی تاریخ نیست که شما کلام را حذف کنید. آنجا که ما گفتیم اینجا تاریخ نیست، روضهخوانی تاریخ نیست. اگر یک جا خطای فاحش عقیدتی باشد شخص نقل نکند. وقتی ما محتمل الواقع میگوییم یعنی اینکه خطای واضح نباشد، دروغ آشکار نباشد، خلاف عقاید ما نباشد یا فرض کنید یک جایی بگویند امام حسین (علیه السّلام) رفت التماس کرد شما را به خدا قسم بگذارید ما برگردیم. میگویید امام حسین (علیه السّلام) با «هیهات من الذّله» نمیسازد، نگویید، ما میگوییم محتمل الواقع نیست. یعنی این به نظر نمیآید با عرض تهافت یا اصطکاک داشته باشد.
- یک فرمایشی از حضرت آقا در جمع مداحان داریم که چندین بار به این اشاره کردند آن زمانی که شما با مخاطب ارتباط برقرار میکنید و آن نفوذی که کلام شما در فضای احساساتی شدن مخاطب است را هیچ سخنرانی نمیتواند داشته باشد. اینجا بهترین لحظه است برای اینکه شما معارف مخاطب را بالا ببرید. پس تا میتوانیم سعی کنیم در این فضاها معارف اهل بیت را بیان کنیم. از طرفی شهید مطهری در حماسهی حسینی همین را بیان میفرمایند که هدف نباید از روضهخوانی فقط گریاندن باشد. اینها را کنار این بگذاریم که در مورد خانمها صحبت میکنند، میبینیم که ۳۰ سال است، ۲۰ سال است فاطمیه میآییم، دههی عاشورا میآییم، ولی همان جایی که ۳۰ سال پیش بودیم هستیم. اینها را چطور میتوانیم جمعبندی کنیم؟
- اینکه از موضوع بحث ما بیرون است. ما در آن ۴۵ دقیقهی سخنرانی، در ۴۰ دقیقهی اوّل عرض کردیم اگر من میخواهم راجع به امام حسین صحبت کنم، تاریخ بگویم، واقع را بگویم، تحلیل کنم، عبرتآموزی باشد، بصیرتافزایی باشد، شناخت عقاید باشد، تبیین عقاید باشد. البتّه اگر کسی در آن ۴۰ دقیقه کم کاری میکند، کم کاری میکند و اینکه ما چه بگوییم بهتر است یک بحث است، اینکه چه خطا و دروغ است یک بحث دیگر است.
توقعات جامعه از روضهخوانی در روضهخوانی
معلوم است ما آن جایی هم که میخواهیم روضه بخوانیم، آنکه معتبرتر است را بگوییم بهتر است، در این که شکی نیست، ما که نخواستیم بگوییم یکسان است. امّا این نگاهی که ما توقّع داشته باشیم، این توقّع واقعی نیست که روضهخوان ما از مرجع تقلید مقدّستر باشد، به نظر من این اصلاً امکان ندارد که در جامعه اتّفاق بیفتد. ما که نباید توقّع داشته باشیم روضهخوان ما از میرزا مهدی نراقی جلوتر باشد. میرزا مهدی نراقی هم مرجع تقلید است، هم استاد فقها است، هم متخلّق است، کفش جلوی پای او جفت میشد، یک چیزهایی نقل کرده که بنده نقل نمیکنم. ما که نباید توقّع داشته باشیم روضهخوان ۲۰ سال که میخواهد بخواند از میرزا مهدی نراقی و صاحب جواهر در نقل روضه دقیقتر بگوید، این یعنی عملاً روضه نخوانید. به نظر ما این نیست. بله آن موقع که شخص روضهخوانی میکند، روضهخوان میخواهد شعر بخواند، شعر فاخر بخواند، شعر پر محتوا بخواند، اهداف موضوع را مطرح کند. امّا آن لحظهای که میخواهند گریه کنند، اگر گزارش از کتابی که محتمل الواقع بدهد، عرض میکنیم این اشکال ندارد، اگر اشکال دارد شما بروید اشکال بگیرید. این اشکالی ندارد و خود گریه کردن کار پر ثوابی است و او میتواند قبل و بعد در سینهزنی، در آن جاهایی که دیگر گریه کمتر اتّفاق میافتد، اگر اینقدر توانایی دارد که مثلاً فرض کنید بعضی از اهداف را بگوید و مردم را احساساتی کند که گریه کنند، به قول معروف دمش گرم. آیا شما از طرف علما کتابی در این رابطه میشناسید که به آنها معرّفی کنید؟
ما گاهی آنقدر در یک موضوعی تند میرویم که توقّع داریم آن روضهخوان از مراجع و علما جلو بزند. چند کتاب خوب راجع به امام حسین (علیه السّلام) معرّفی کنید که خودش علمی باشد و بگویید اینها را بخوانید، نداریم. غرض من همین بود حتّی آن کسانی که دانشنامهی امام حسین (علیه السّلام) را نوشتند، خودش منطق علمی را خیلی از جاها رعایت نکردند، مثال من برای همین بود.
وظایف یک روضهخوان در بیان گزارشهای تاریخی به مردم
اینکه توقّع داشته باشیم کار یک شاعر جوانی یا یک روضهخوانی از آنها افضل باشد این اصلاً نمیشود یعنی وارد آن نشویم وگرنه اگر کسی توانایی دارد حتماً این کار را انجام بدهد. همین که دروغ نگوید، احساسات مردم را اگر درگیر کرد، بدون دروغ درگیر کند، کار خوبی کرده است. حالا چه کاری بهتر است؟ خیلی کار بهتری میشود انجام داد. آن روضهخوان میتواند دکترای تاریخ را هم بگیرد. ولی نمیشود توقّع داشت همه اینطور باشند. آنکه افضل چیست آن مسلّم است.
- برداشت من از بیان شما درست است یعنی ما بیاییم روضهخوانها چقدر داستان را باز میکنند بعد ببینیم اگر نه مثلاً فرض کنیم حضرت علی اصغر (سلام الله علیه) شش ماهه بود، سه ساله بوده آنقدر توفیری در هدف امام حسین نمیآورد که مثلاً حضرت رقیه بودند یا نبودند خیلی فرقی نمیکند. اگر اینطور باشد سخت نگیریم، ولی اگر نه دیدیم یک چیزهایی میگویند مثلاً امام حسین این را فرموده است، روضهخوانها میآیند یک سناریوهایی میگویند…
– به عرایض من برگردیم. اگر از منبع محتمل الواقع میگوید او خطایی نکرده است، اگر نه میبافد …
- زبان حال میگوید.
– زبان حال هم اشکال ندارد بگویند، زبان حال آن هم همان منطق را دارد، زبان حال مثل همین علی اصغری که ممکن است دختر دو سالهی… آن زبان حال است، یعنی شما را به سمت آن واقعه میبرد، آن زبان فعلی حال است.
- باید اشاره کند که زبان حال است.
– بله، یا مثلاً فرض بفرمایید بنده یک شهید مدافع حرمی که یک طفل چهار ساله، پنج سالهای که کاری کرده است را بیان میکنم بعد به حضرت عبدالله اشاره میکنم، من اصلاً نمیخواهم واقعه را بگویم، بعد احساسات مخاطب من درگیر میشود، من دروغ نگفتم یا ممکن است به جای حضرت رقیه من سال گذشته راجع به دختر شهید بالباسی یک حرفی زدم که در واقع اتّفاق افتاده بود، این را گفتم بعد به یک مسئلهای اشاره کنم. زبان حال اگر به گونهای باشد که مخاطب ما نگوید او دارد قصّه تعریف میکند، دارد یک گزارش تاریخی نقل میکند.
محتمل الواقع نبودن گزارشهای تاریخی
مثلاً بگوید مادران این را توجّه کنند اگر شما بچّهی شیرخواره داشتید، اینطور میشد چه کار میکردید؟ این اشکالی ندارد، امّا اگر زبان حال این باشد یک بنده خدایی به رحمت خدا رفت، روضهخوانها در محل ما نصف شب منبر میرفتند، نمیدانم چرا. یک شب از ساعت تقریباً یک ربع به دو تا ۲:۴۵ گفتگوی امام حسین و حضرت رقیه را نقل کرد، ما گزارش این را بنویسیم ۳۰ صفحه میشود، این را از یک جایی یک نفر که انشای خوبی داشته است قصّه نوشته است، این واضح که ما میگوییم محتمل الواقع نیست؛ امّا همهی حرف من این است نه، در چماق به سر روضه خوانها زدن نباید افراط کرد و نه باید از آنها توقّع داشت که از مراجع جلو بیفتند و نباید از آنها توقّع داشت… شما خبر دارید چند ماه پیش مراجع از یک کتابی که اشکالات تاریخی جدّی دارد یک نقل کرامتی کرد دعوا به وجود آمد. وقتی مرجع ۹۰ سالهی ما که فقط به روایات صحیح ملتزم نیست، لابد یک اغراضی دارد، توقّع نداشته باشیم روضهخوان ۲۰ سالهی ما از او جلو باشد. همین که با این شروطی که عرض کردم از منبع مکتوب یا حتّی شفاهی بگوید فلانی گفته و دروغ نباشد، خلاف نباشد، خلاف عقیدهی واضح نباشد. البتّه گاهی فرض کنیم خلاف عقیده را خود ما درست میکنیم. مثلاً فرض کنید یک نفر روضهای میخواند دیگری میآید اعتراض میکند که چرا روضهی باز خواندید؟ اینکه روضهی باز بخوانیم روضهی بسته بخوانیم، اینها قرار و قانونی ندارد که ما با آن چماق سر کسی بزنیم.
- من احساس میکنم شخص میخواهد احساسات مادری من را تحریک کند بعد گریه کردن من را به آن هدف میرساند، من آن معارف را دریافت میکنم؟
کار روضهخوان کار بازی با احساسات است
– قرار نیست شما در سه دقیقه همهی معارف را دریافت کنید. شما در آن مقطع قرار است فقط احساساتتان به آن موضوع گره بخورد. حالا اینکه چه چیزی بهتر است باز هم عرض میکنم. اوّلاً شما همین که احساس مشترک با واقعه پیدا کنید این اثر دارد، چون خودتان را جای آن موضوع میگذارید و بعد باید دید که او در آن شرایط چطور رفتار کرده است، این بد نیست. امّا اینکه چه کارهایی بهتر است ممکن است یک کارهای بهتری باشد. میتوانیم الگو بدهیم، ما برویم کار کنیم روی یک موضوعی الگو بدهیم یا مثلاً فرض کنید چون روضهخوانها هم دقیقاً سناریو دارند یعنی از یک جایی شروع میکنند و یک جایی نقطهی اوج میشود. چون کار روی احساسات است، کار خیلی حساسی است و یک ذوقی لازم دارد، چون مردم با روضه ماندند یعنی کسی فلسفهی قیام امام حسین را در این ۱۴۰۰ سال نقل نکرده است. مردم با همین روضه که به دل آنها گره خورده است با واقعه همدردی کردند لذا این مسئله خیلی اهمّیّت دارد.
سناریو نوشتن از گزارشهای معتبر تاریخی
اگر ما توانستیم سناریویی بنویسیم، سناریو نه اینکه دروغ بنویسیم یعنی از همان گزارشهای معتبرتر موجود یک سناریویی بنویسیم و این را منتشر کنیم و استفاده کنیم خیلی خوب است، امّا اینکه ما بیرون بنشینیم و از او توقّعی بیش از توان او داشته باشیم من خیلی اشعاری که در حضور اهل بیت خوانده شده را بررسی کردم. مثلاً ۳۰ تا ۴۰ گزارش بلکه بیشتر گزارش از شهادت سیّد الشّهداء مختلف جلوی انبیاء خوانده شده است. اگر قرار بر این بود که به دهان طرف بزنند، بگویند این عین آن واقع نیست، چون معلوم است که اینها با هم فرق دارند. همین که مخاطب آمده احساسات را جریحهدار کرده است که این احساسات درست است، پذیرفتند.
نمونه بگویم که خواهر ما اشاره کردند که احساسات مادری من. شاعر میآید مقابل امام صادق (علیه السّلام) مینشیند، حضرت میفرماید: خانمها هم بیایند پشت پرده بنشینند بعد به شاعر میگوید ام فروه هم آمده است یعنی دخترم. بعضی از شعراء توان بداهه سرایی کردند. شاعر از پشت پرده میگویند «فرو وجودی بِدَمِعکَ المَسکُوب»[۶] یعنی مصرع اوّل در مورد ام فرّوه است. او به نوعی گریه میکند که غش میکند. آقا امام صادق میتوانست بگوید چرا این کار را کردی؟ میرفتی را میگفتی. یعنی این کار مشکلی است، همین که شما به آن مظلومیت منتقل شوید کفایت میکند، بقیّه از فضای روضه بیرون است؛ چون مداحی که پنج دقیقه روضه میخواند، ولی ۴۵ دقیقه برنامه دارد.
برداشت جدید برخی روضهخوانها از یک متن قدیمی
در آن ۴۵ دقیقه شعر میخواند، شور میخواند، آنجا میتواند کارهای مختلفی انجام بدهد. در آن شعر میتواند یک دنیا مطلب بگوید، میتواند مسائل روز بگوید، میتواند عقاید بگوید، میتواند از آداب بگوید، میتواند حجاب را ترویج کند، چیز جدید هم میخواهد بگوید ممکن است یک وقت برداشت جدید از یک متن قدیمی باشد و این اشکال ندارد. بنده خودم در حضور آقا یک سخنرانی کردم، ایشان فرمود: چند جا نوآوری داشت. یعنی از همان متنهای قدیمی بود، ولی نوآوری داشت. یعنی برداشتی جدید از همان متن بود. آن چیز جدید من در آوردی انشاء جدید نباشد، این خط قرمز است. حالا چه چیزهایی بهتر است خیلی چیزها بهتر است.
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۹۸٫
[۴]– ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، ج ۲، ص ۳۲۴٫
[۵]– الهدایه الکبرى، ص ۲۰۴.
[۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۸، ص ۲۱۶.
پاسخ دهید