مدح پادشاه چه زمانی بد است؟ آن وقتی که هم ناحق میگوید و هم شرایطی نیست و مصلحتی اقتضاء نمیکند. این برای اینکه به درهم و دینار دنیا برسد میآید مدح میکند. اهل بیت علیهم السّلام اینها را تخریب میکنند. یک شاعر است که -اگر اسم او را به فارسی بگویم آوای خوبی ندارد، لذا میگویم یک شاعری- محضر امام باقر علیه السّلام میآید، حضرت میفرماید برو، تو عبد الملک مروان را مدح کردی! میگوید آقا من مدح آنچنانی نکردم؛ مثلاً نگفتم امام هدی. گفتم تو اسدی و عرب هم به سگ اسد میگوید. مدام کار خود را توجیه کرد. حضرت فرمود برو کنار، کمیت بیاید و شعر بخواند. یعنی آنجا دلیلی نداشت که تو مدح کنی. تو را یک جا نبردند که مجبور شوی حرف بزنی. نه، تو برای اینکه پول به دست بیاوری این کار را کردی. کسی با تو کاری نداشت، تو در خوف نبودی، زن و فرزند تو در خطر نبودند، خود تو رفتی و مدح کردی که اسدی و ماه و خورشیدی و حالا داری توجیه میکنی. اگر کسی به مشکل برخورده باشد، اینجا بحثی نیست. در غیر این صورت اگر یک ظالمی را کسی به ناحق مدح کند یا بیجهت او را باد کند این ربطی به خود شخص امیر المؤمنین روحی له الفداء ندارد. اینکه میفرماید: «فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ»[۱] یعنی من با جایگاه حاکم شرع… حاکم شرع ممکن است خطا کند. با آن الّا برطرف میکند، مگر اینکه خدا بخواهد حفظ کند. اصلاً عصمت اهل بیت علیهم السّلام حفظ الهی است. با این توضیح که ما قبلاً چند بار عرض کردیم که امیر المؤمنین علیه السّلام اینجا به عنوان امام معصوم صحبت نمیکند. یعنی من هم ممکن است خطا کنم و خطر کنم، لذا امیر المؤمنین علیه السّلام از کسانی که بیایند اهن قلت کنند استقبال میکرد. حتّی گاهی یک زنی میآمد از یک والی گله میکرد و امیر المؤمنین علیه السّلام حکم عزل آن والی را به این زن میداد. چرا حضرت در اتوماسیون نمیزد؟! آن موقعها هم اتوماسیون داشتیم. به چاپار میدادند؛ مثلاً فرض کنید مسیری که کاروان ۲۰ روزه میرفت، اتوماسیون دو روزه میبرد. مثل الآن که شبکههای اجتماعی کند شده است بالاخره… خیلی با ۲۰ روز فرق دارد. چرا امیر المؤمنین علیه السّلام به این زن شاکی حکم عزل والی را میدهد؟ یعنی اگر کسی بیایید حق طلبی کند، عدالت خواهی کند و به من بگوید من او را تحویل میگیرم. وگرنه کسی جرأت نمیکرد محضر امیر المؤمنین سلام الله علیه بیایید. اینکه حکم عزل را به همین زن شاکی میدهم یعنی هر کسی کمک دهد که حکومت را اصلاح کند من هم هوای او را دارم. به او احترام میگذارم و میگویم تو سفیر من هستی، تو محرم من هستی. برو حکم عزل طرف را بده. در حالی که مثلاً زمان عثمان اگر از یکی از والیان خطای فاحشی سر میزد، میگفتند چه کسی جرأت میکند این را به عثمان بگوید؟! ولی حضرت تحویل میگرفت.
منتها یک نکته هم وجود دارد. جز یک نفر که همان هم حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام را خراب کرد، هیچ کسی در حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام اینطور نبود که به عنوان کسی که اصل حکومت را قبول ندارد بیایید انتقاد کند. قبلاً عرض کردیم ابداً نداریم. جز اشعث کسی را نداریم. اشعث هم نمیگفت من حکومت تو را قبول ندارم، یعنی میآمد بیعت میکرد، بعد عملاً مخالفت میکرد. نه اینکه صراحتاً بگوید من از بالا تا پایین شما را قبول ندارم. حضرت نمیخواهد بگوید هر کسی حکومت را از اساس قبول ندارد هر چه میخواهد به زبان بیاورد. ابداً اجازه نمیداد! قبلاً هم عرض کردم. اگر کسی وارد میشد و به امیر المؤمنین علیه السّلام نمیگفت یا امیر المؤمنین، حضرت برخورد میکرد. چون ادب حضور در محضر حاکم مسلمین این است که او را به عنوان حاکم مسلمین به رسمیّت بشناسید. امیر المؤمنین هم میگفتند. حالا ما امیر المؤمنین را استثنائاً… نه اینکه امام حسن علیه السّلام امیر مؤمنان نیست، نه اینکه حاکم شرع از جهت لغت امیر مؤمنان نیست، ولی این اصطلاح را به خاطر ماجرای غدیر فقط به امیر المؤمنین سلام الله علیه میگوییم و اصلاً خوب است عادت کنیم به جای امام علی بگوییم امیر المؤمنین؛ مثلاً بگوییم بزرگراه امیر المؤمنین. چون الآن امام لفظ مشترک است. یعنی اهل بیت علیهم السّلام دوست داشتند امیر المؤمنین (امام علی) به عنوان امیر المؤمنین شناخته شوند؛ لذا امام حسن علیه السّلام هم وقتی حکومت داشت اجازه نمیداد که کسی به ایشان امیر المؤمنین بگوید، ولی امیر المؤمنین علیه الصّلاه و السّلام وقتی وارد میشد و به حضرت میگفت یا علی، داریم که حضرت فرموده: بیمادر! «قُل یا امیر المؤمنین». یعنی اجازه نمیداد که طرف در محلّ حکومت بیایید و ادای اپوزیسیون در بیاورد. از این کارها نداشتیم. انتقاد کند، ولی به عنوان کسی که حاکم مسلمین هستی و فلان جا والی شما خطا کرده است، من هم برخورد میکنم. امّا اینکه من از اساس قبول ندارم ابداً نداریم.
یک مورد پیدا کنید که وقتی بیعت حضرت مستقر شد حضرت این نوع رفتار را قبول کرده است. من اگر این حرف را بزنم خطرناک است و نمیزنم که ما در حال حاضر از جهاتی مظلومیّتهایی داریم که امیر المؤمنین علیه السّلام هم از جهاتی نداشت. یک اشعث داشت و او هم مدام اقرار به حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام میکرد و کلّ حکومت حضرت را از بین برد. یک آدم که رسماً مخالف بود. حضرت، ابو موسی اشعری را ابقاء کرد. وقتی در ماجرای جنگ جمل اجازه نداد مردم سپاه را بیاورند و از امیر المؤمنین علیه السّلام و حکومت در برابر اهل بغی دفاع کنند، امیر المؤمنین به خاطر همین یک مخالفت او را عزل کرد! معنی ندارد که کسی بخواهد مخالفت کند و پست هم بگیرد؛ ابداً. در حکومت امیر المؤمنین پیدا نمیکنید جز اشعث که عرض کردم او هم مدام میآمد تکرار میکرد که من در بیعت شما هستم. بعد یک دفعه دچار شبههی عملی میشد. امّا اینکه رسماً بگوید من تو را قبول ندارم… حالا اگر هم باشد همین یک مورد است. اگر جستجو کنید موردی را پیدا نمیکنید که امیر المؤمنین علیه السّلام برخورد نکرده باشد. امیر المؤمنین علیه السّلام به خاطر تفاوت رفتار او با قیس بن سعد او را عزل کرد. گفت به حرف من گوش نمیدهی. اجازه نمیداد کسی با اصل او مخالفت کند.
[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۳۵٫
پاسخ دهید