حکومت برای امیر المؤمنین علیه السّلام وسیله‌ی احقاق حق و ابطال باطل است. خود آن اصالتی ندارد. لذا اگر ببیند قرار است حقّی زیر پا بگذارد که به حکومت برسد، اصلاً نمی‌خواهد. اصلاً حکومت را می‌خواهد که احقاق حق بکند. حکومت را می‌خواهد که ابطال باطل بکند. حالا اگر ببیند اگر قرار باشد به حکومت برسد، یک باطلی تقویت بشود اصلاً نمی‌خواهد. حکومت بکند که یک حقّی زیر پا برود نمی‌خواهد. درد است که اسم من شیعه‌ی امیر المؤمنین باشم و قیامت نستجیر بالله من را زیر پرچم معاویه جمع بکنند؛ این که «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[۱] این‌طور نیست که ما شعار بدهیم، بگوییم: ما حسینی هستیم؛ آن‌جا ما را می‌برند… آن‌جا که روز شعار نیست، آن روز حقیقت من معلوم می‌شود، نستجیر بالله ما را کجا جمع می‌کنند شما که حتماً خوب هستید، من خیلی به حال خود نگران هستم. علی علی کردن و رفتار معاویه داشتن.

 

کسی که راضی به عمل قومی بشود یا خود را شبیه به قومی بکند، با آن‌ها محشور می‌شود. امیر المؤمنین صلوات الله علیه یک آخرتی را هم می‌بیند، دو زمین را همزمان می‌بیند. برای امیر المؤمنین علیه السّلام فقط این‌که یک استان از دست داده است، نیست، همزمان نگاه می‌کند آخرتش خراب نشده باشد. اهمّ فی الاهم می‌کند. معاویه نه، معاویه کأنّه آخرتی ندارد، اسلام دست و پای او را باز کرده است. همین زمین دنیا است. طبیعی است که باید آن را توسعه بدهد. هر کاری شده است برای آن بکند. هر دروغی بگوید. هر ظلمی بکند. هر فسادی مرتکب بشود. هر حرامی بخورد. چیزی ندارد، سرمایه‌ی او همین دنیا است، باید سرمایه‌ی خود را تقویت بکند. این دو تا نگاه خیلی با هم متفاوت است. اصلاً یکی از تناقض‌هایی که امروز در رشته‌ی علوم سیاسی ما است، در دانشگاه‌ها این است که کسی آخرت را در نظر نمی‌گیرد، راجع به همین دنیا با هم صحبت می‌کنند. مثل عملیات جنگ روانی. عملیات جنگ روانی یک وقت بر علیه دشمن خدا است، حرفی نیست. یک وقت علیه شیعیان امیر المؤمنین علیه السّلام است. نمی‌تواند بگوید: من شیعه هستم، رفتار او مثل معاویه است، الگو معاویه است. لذا اگر امیر المؤمنین علیه السّلام ببیند یک استان او سقوط می‌کند، یک جایی مشکل پیدا می‌کند، یک وقت یک نفر است دو نفر است، در جنگ تخطّی می‌کند حضرت مجازات می‌کند. یک سفیری خرابکاری می‌کند حضرت خانه‌ی او را خراب می‌کند. امّا یک وقت می‌بیند مردم نمی‌خواهند بیایند. آن که دنیا فقط برای او ملاک باشند اگر مردم نیایند این حکومت را از دست می‌دهد، همه‌ی دار و ندار او است. لذا هر طور شده است بکشد، فریب بدهد، رانت‌خواری بکند، زد و بند بکند، مردم را علیه هم بشوراند این رفتار. عاقلانه‌ی آن همین است؛ فقط همین را دارد. ولی امیر المؤمنین صلوات الله علیه این‌طور نیست. اگر پای شجاعت وسط بیاید و این‌که کسی مرد نبرد باشد که معلوم است امیر المؤمنین علیه السّلام چه کسی بود و دیگران که یا شلوار از پای خود درمی‌آوردند یا در جنگ از کوه بالا می‌رفتند. امّا شمشیر امیر المؤمنین علیه السّلام علیه کافر است یا علیه باغی است؟ شمشیر او بر سر مردم نیست. یک وقت است یک نفر در یک گردان، پنج نفر در یک گردان تخلّف می‌کنند، می‌شود آن‌ها را مجازات کرد امّا یک وقت است کلّ لشکر بخواهند تخلّف بکنند، چه کار می‌خواهید بکنید. بله می‌شود یک طوری زهر چشم گرفت که کسی جرأت نکند حرف بزند.

 

 حضرت می‌فرماید: «لَوْ لَا التُّقَى»[۲] من هم خیلی کارها بلد بودم، بکنم. اوّلاً حضرت این را کارآمدی نمی‌داند. این را یک معامله‌ی سفهی می‌داند و این حرف‌هایی که من الآن دارم می‌زنم ما در جامعه درگیر آن هستیم. چقدر سیاستمدار طرفدار معاویه داریم و چقدر سیاستمدار طرفدار امیر المؤمنین علیه السّلام؛ باید رفت دید. برای چهار سال حکومت یک نفر حاضر می‌شود به دویست هزار خون شهید خیانت بکند. این شیعه‌ی امیر المؤمنین علیه السّلام است؟! شیعه‌ی امیر المؤمنین این کار را می‌کند؟ بعضی‌ها برای این‌که چند صباح بیشتر حکومت بکنند، چقدر گریه از خانواده‌ی شهدا گرفتند. این‌ها شیعیان امیر المؤمنین علیه السّلام هستند و این‌ها مریدهای معاویه و عمروعاص هستند. خدا راه را مشخّص کرده است. دوست ندارم من این عبارات خطبه‌ی ۲۷ امیر المؤمنین را تطبیق به روز بکنم. خدا فرموده است: ایمان به خدا کم شده است، چون نگاه هم عوض شده است.


[۱]– سوره‌ی اسراء، آیه ۷۱٫

[۲]– تحف العقول، ص ۹۹٫