آن‌جایی که حق در میان است، حق طلبی هزینه دارد. عبدالله بن عمر پیش یزید عزیز است، یک نامه بنویسد دشمن شماره‌ی یک یزید آزاد می‌شود، خیلی عزّت دارد بله نزد یزید، نزد شیطان عزّت دارد. نستجیر بالله با این تفکّر امام حسین علیه السّلام ذلّت دارد، چون می‌رود در کربلا غریب می‌شود. بله با این تفکّر همین است. با حکومت باشد، با هم بساز بخورید. با هم ببرند، با ظالمین باش با حکومت یزید باش و اگر هم نباشی نستجیر بالله عاقل نیستی، عقلا قبول نمی‌کنند. إن‌شاءالله شهید مطهّری این حرف را نزده باشد. مگر سیّد الشّهداء چه حرف خلاف عقلی زده است که «إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَهِ … وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ … وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»[۱] مثلی منی با مثل او نمی‌توانیم با هم کنار بیاییم. می‌گویند: عاقلانه نیست؟ چه چیز آن عاقلانه نیست. چون هزینه دارد. معلوم است که اگر سیّد الشّهداء می‌خواست در برابر حکومت یزید کوتاه بیاید، هزاران برابر عبد الله بن عمر عزّت ظاهری در آن حکومت پیدا می‌کرد، جاه و مقام داشت، قصر داشت، حاشا نستجیر الله که من اصلاً بخواهم سیّد الشّهداء سلام الله علیه را با مثل عبدالله مقایسه بکنم؛ با هم قابل قیاس نیستند ولی شما مردم آن روزگار را نگاه بکنید، هر کسی از راه رسید گفت: نرو کشته می‌شوی. نرو زن و بچّه‌ی تو چه می‌شود. هزینه دارد. اسامه آمد به امیر المؤمنین علیه السّلام گفت: آقا این جنگ آخر بروی با عایشه با زن پیغمبر بجنگی؟ چون اگر قرار باشد، نسبت‌ها را اصل بگیریم نه حق را خوب یک طرف می‌شود همسر پیغمبر و یک طرف هم می‌شود داماد پیغمبر؛ دچار مشکل می‌شود نمی‌تواند تصمیم بگیرد. می‌گوید فتنه است، کنار بنشینیم بهتر است. اصلاً در منطق بنی امیّه همین بود. می‌گویند: حکومت خلفا را به ترتیب نام ببرید. شما الآن بخاری را نگاه بکنید، ببینید چه می‌گوید. می‌گوید: فلانی دو سال، فلان ده سال، فلانی ۱۳ سال، چهار پنج سال فتنه بود بعد معاویه ۲۰ سال و یزید… فتنه بود یعنی چه بود؟ یعنی حقّ و باطل معلوم نبود. یعنی زمان معاویه معلوم بود، زمان امیر المؤمنین علیه السّلام معلوم نبود و برای اسامه بن زید و سعد بن ابی وقّاص هم شبهه پیش می‌آید که ما چه کار بکنیم، می‌خواهیم با اهل قبله بجنگیم. بعد از آن چه کار کردید؟

 

پای حق ایستادن هزینه دارد. غربت کشیدن دارد. ما چند تا روایت داریم، من این را بارها عرض کردم . غربت کشیدن خیلی سخت است. غربت کشیدن از تیر کشیدن و سنگ خوردن و زخم خوردن سخت‌تر است. این‌که کسی جوان خود را برای دفاع از اهل بیت، حرم اهل بیت بفرستد کشته بشوند این‌قدر سخت نیست که شهادت پسر او را تمسخر بکنند. غربت سخت است لذا در چند روایت است وقتی می‌خواهند ظلم‌های عظیم به اهل بیت علیهم السّلام را بگویند رسول خدا لحظات آخر عمر خود برای اهل بیت علیهم السّلام گریه می‌کرد. برای قتل امیر المؤمنین علیه السّلام، برای قتل زهرای اطهر سلام الله علیها، قتل حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام گریه کرد و فرمود: «وَ طَعْنُ الْحَسَنِ»[۲] یعنی آن نیزه‌ای که از سر غربت به امام حسن علیه السّلام، به ران مبارک امام زدند. امام حسن علیه السّلام در این واقعه کشته نشد، نه سال بعد کشته شد ولی شهادت با سم او را پیغمبر صلوات الله علیه نگفت. در این روایت هم که در کافی وجود دارد همین‌طور. چون کاری کردند این‌قدر امام غریب شد به عنوان خائن نستجیر بالله آمدند به امام نیزه زدند. این غربت از قتل سخت‌تر است.


[۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۴، ص ۳۲۵٫

[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۸، ص ۲۰۶٫